آیه 10 سوره ممتحنه
<<9 | آیه 10 سوره ممتحنه | 11>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای کسانی که ایمان آوردهاید، زنانی که به عنوان اسلام و ایمان (از دیار خود) هجرت کرده و به سوی شما آمدند (ممکن است جاسوس باشند) شما از آنها تحقیق کرده و امتحانشان کنید و البته خدا به (صدق و کذب) ایمانشان داناتر است، اگر با ایمانشان شناختید آنها را دیگر به شوهران کافرشان بر مگردانید که هرگز این زنان مؤمن بر آن کفّار و آن شوهران کافر بر این زنان حلال نیستند ولی مهر و نفقهای که شوهران مخارج آن زنان کردهاند به آنها بپردازید، و باکی نیست که شما با آنان نکاح کنید در صورتی که اجر و مهرشان را بدهید. و هرگز متوسل به حفاظت (و عقد و پیمان) زنان کافره نشوید و (اگر زنانتان از اسلام به کفر برگشتند و نزد کافران رفتند) از کفّار مهر و نفقه مطالبه کنید، آنها هم (اگر زنانشان ایمان آوردند و نزد شما آمدند) مهر و نفقه طلبند. این حکم خداست که میان شما حکم میکند و خدا (به حقایق امور) دانا و (به مصالح خلق) آگاه است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تمسكوا: مسك و امساك: گرفتن و نگاه داشتن.
- عصم: عصم (بر وزن عقل) امساك و حفظ، راغب گويد: «العصم: الامساك» عصم (بر وزن عنب) جمع عصمت است مراد از آن در آيه نكاح و علقه زوجيت است، طبرسى در علت تسميه آن فرموده كه زوجه در عصمت و حفظ زوج است.
- كوافر: جمع كافره است (زنان كافر و مشرك).[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گویند: سبب نزول آیه چنین بوده که رسول خدا صلی الله علیه و آله با قریش در حدیبیه به مصالحه پرداخت که اگر کسى از آنها بدون اجازه ولى خود به طرف مسلمین بیاید وى را برگردانند تا این که یکى از زنان آنها به نام کلثم دختر ابومعیط به طرف مسلمانان مهاجرت کرد.[۲]
برادران او نزد پیامبر آمدند و از وى خواستند که او را برگرداند. خداوند از رد نمودن و برگرداندن زنان به طرف مشرکین نهى فرمود.[۳][۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «10»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه زنان مؤمن (از شوهرِ كافر جدا شده) هجرت كنان نزد شما آمدند، آنان را (از نظر ايمان) آزمايش كنيد و خداوند به ايمان آنان آگاهتر است. پس اگر آنان را مؤمن تشخيص داديد، به سوى كفّار باز نگردانيد، نه اينان براى آنان حلالند و نه آنان براى اينان حلال و آنچه را كه شوهران كافر (براى اين زنان) پرداخت كردهاند (از قبيل مهريّه) به آنان بپردازيد و بر شما گناهى نيست كه با اينان ازدواج كنيد، به شرط آن كه مهريّه آنان را بپردازيد و همسران كافره را به همسرى نگاه نداريد و آنچه از براى آنان پرداخت كردهايد از كفّار بگيريد همانگونه (اگر زن، مسلمان شده و به شما ملحق مىشد،) هزينههايى را كه شوهران كافر پرداخت كرده بودند بايد از شما درخواست نمايند. اين حكم الهى است كه خداوند ميان شما مقرّر داشته و خداوند آگاه حكيم است.
نکته ها
يكى از بندهاى قرارداد صلح حُديبيه اين بود كه اگر مشركى از مكه به مسلمانان مدينه پيوست، مسلمانان او را به مشركان باز گردانند. اين آيه مىفرمايد: مسئله باز گرداندن شامل زنان مهاجرى كه به مسلمانان پناهنده شدهاند نمىشود.
اين آيه از آيات حقوقى و اجتماعى قرآن است.
جلد 9 - صفحه 588
مهريّه زن كافرى كه مسلمان شده، به جامعه اسلامى بپيوندد، به شوهر كافرش داده مىشود، «آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا» و اين مهريّه را بايد از بيت المال پرداخت. «1»
كلمه «عصم» جمع «عصمت» به معناى وسيله نگاهدارى است.
در اين آيه، سيماى عدالتپرور مكتب اسلام جلوه مىكند:
اوّلًا زن هجرت كرده را تنها به حال خود رها نمىكند،
ثانياً حق شوهر كافرى كه زن خود را از دست داده است، ناديده نمىگيرد و مهريّهاى را كه پرداخت كرده به او باز مىگرداند،
ثالثاً نياز غريزى و عاطفى زن را با فرمان «تنحكوهن» و نياز مالى او را با فرمان «أُجُورَهُنَّ» تأمين مىكند.
هجرت ممكن است به خاطر فرار از شوهر يا علاقه به زندگى جديد يا جاسوسى يا رسيدن به مال و فاميل باشد، لذا بايد با آزمايش انگيزهها روشن شود.
كفّار چند دسته هستند: «2»
يا همگى بر كفر اصرار دارند كه آيه اول مبنى بر برائت و متاركه مسلمانان، به آنان نظر داشت. لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِ
يا به طور دسته جمعى دشمنى با شما را ترك مىكنند. «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً» (آيه 7 همين سوره)
يا تفكيك صورت مىگيرد، مثلًا زن مسلمان مىشود، ولى مرد، كافر باقى مىماند و يا بالعكس كه در اين صورت، مسلمان به شما ملحق مىشود. «جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ»
در بيان مهريّه اول كلمه «نفقه» به كار رفته، أَنْفَقُوا ... أَنْفَقْتُمْ ولى در مورد مهريّه ازدواج دوم، كلمه «أُجُورَهُنَّ» به كار رفته است. با توجّه به پنج موردى كه كلمه «أُجُورَهُنَّ» در قرآن آمده است، به نظر مىرسد كلمه «اجر» براى زنان بيوه و ازدواج دوم آنها است.
وقتى ايمان آوردنِ يكى از دو همسر، عقد قبلى را بهم مىزند، پس به طريق اولى، اگر قبل
«1». تفاسير الميزان، نمونه، فرقان.
«2». تفاسير كبير فخررازى و مراغى.
جلد 9 - صفحه 589
از عقد، زن كافر باشد عقدى محقق نمىشود.
امام باقر عليه السلام فرمود: «لا ينبغى نكاح اهل الكتاب» ازدواج با زنان اهلكتاب (يهود و نصارا) سزاوار نيست. آنگاه امام عليه السلام اين قسمت از آيه را تلاوت فرمود: «1» «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ»
پیام ها
1- زنان در انتخاب دين و انجام وظايف دينى تابع شوهر نيستند و حتّى مىتوانند براى حفظ دين خود هجرت نمايند. «جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ»
2- مدّعيان بازگشت از كفر به ايمان، بايد مورد آزمايش و امتحان قرار بگيرند.
جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ ... فَامْتَحِنُوهُنَ
3- هر كجا كه خطر جاسوسى و امثال آن هست، گزينش و آزمايش لازم است.
«فَامْتَحِنُوهُنَّ»
4- با ديد مثبت به مردم نگاه كنيد. «جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ» (با اين كه هنوز امتحان نشدهاند، امّا آيه لقب مؤمن به آنان داده است).
5- علم خداوند به امور، از ما سلب مسئوليّت نمىكند. «فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ»
6- در برخورد با افراد، ما مأمور به ملاكهاى ظاهرى هستيم، نه وسواس و سوءظن. «فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ»
7- نقش ايمان در مسايل خانوادگى و زناشويى بسيار مهم است. اگر زنِ كافرى مؤمن شد، او را به شوهر كافرش برنگردانيد زيرا همسر كافر محيط خانواده را ناسالم مىكند. «فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ»
8- سلطه و حكومت كافر بر مسلمان از هر جهت ممنوع است، خواه سياسى و اجتماعى باشد كه قرآن مىفرمايد: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 9 - صفحه 590
سَبِيلًا» «1» و خواه خانوادگى باشد كه اين آيه مىفرمايد: زن مسلمان نبايد تحت امر شوهر كافر باشد. «فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ»
9- جامعه و محيط در فرد مؤثر است. ممكن است محيط كفر، زن مسلمان را در خود هضم كند، پس او را به كفّار برنگردانيد. «فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ»
10- كفرِ يكى از طرفين ازدواج، منجر به طلاق قهرى مىشود. «فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ»
11- به علاقه شخصى مرد به همسر قانع نشويد، ممكن است شوهر، زن را دوست داشته باشد ولى جامعه فاسد بر روح زن فشار وارد كند. «فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ» (و نفرمود: «الى زوجه»)
12- ايمان، زير بناى ازدواج است و كافر، كفو و همتاىِ مؤمن نيست. «لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ»
13- جدايى زناشويى دليل ناديده گرفتن حقوق مالى نيست، حتّى اگر كافر هزينهاى را پرداخته بايد از طرف مسلمانان به او پرداخت شود. «لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا»
14- هر ازدواجى، مهريّه جداگانه دارد. (مهريّه قبلى كه شوهر كافر داده است بپردازيد و براى ازدواج دوّم كه خودتان اقدام مىكنيد بايد مهريّه جداگانه بدهيد.) آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا ... آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَ
15- حق مالكيّت و حقوق مالى كفّار غير حربى محفوظ است. «آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا»
16- اولين نياز زن همسر شايسته است. «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ»
17- سابقه كفر، مانع ازدواج با تازه مسلمان نيست. «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ»
18- مهريّه، حق زن است. «أُجُورَهُنَّ»
19- هم نياز غريزى بايد تأمين شود، «تَنْكِحُوهُنَّ» و هم نياز مالى. «أُجُورَهُنَّ»
«1». نساء، 141.
جلد 9 - صفحه 591
20- از زن بودن و تنهايى و غربت و تازه مسلمان بودن ديگران سوء استفاده نكنيد. «آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»
21- كفر، كليد جدايى است و مسائلى از قبيل ازدواج و عشق به همسر و فرزند و سابقه زندگى مانع جدايى نيست. «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ»
22- حفظ حقوق، طرفينى است، حق شما و حق كفّار نبايد نايده گرفته شود. (اگر زن مسلمانى كافر شد و به كفّار پيوست، مهريّهاى كه هزينه كردهايد از كفّار بگيريد و اگر زن كافرى به مسلمانان پيوست، مهريّهاى كه كافر پرداخت كرده به او بدهيد). «وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا»
23- پذيرفتن پناهنده، در اسلام پذيرفته شده است، به شرط آنكه اوّلًا افراد آزمايش شوند، ثانياً مسئله مالى يا زيبايى و زشتى در پناه دادن مطرح نباشد، ثالثاً هزينهاى را كه كفّار پرداخت كردهاند به آنان بپردازند و كفّار حق مطالبه دارند. إِذا جاءَكُمُ ... مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَ ... آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا ... وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا
24- دستورات الهى، عالمانه و حكيمانه است. «ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص127
- پرش به بالا ↑ طبرانى در تفسیر خود از عبدالله بن احمد روایت کند که زنى که مهاجرت کرده بود. امکلثوم دختر عقبة بن ابىمعیط بود که بعد دو برادرش عمارة و ولید او را از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستند و خداوند عهد با مشرکین را در این مورد به خصوص (زنان) نقض نمود و این آیه نازل گردید و ابن ابى حاتم در تفسیر خود از یزید بن ابى حبیب نقل کند که آن زن امیمة دختر بشر زوجه ابوحسان الدحداحة بوده است.
- پرش به بالا ↑ در صحیح بخارى و صحیح مسلم از مسور و مروان بن حکم موضوع حدیبیه به اختصار درباره نزول این آیه ذکر شده است.
- پرش به بالا ↑ طبرسى صاحب مجمع البیان از ابن عباس نقل نماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیبیه با مشرکین مصالحه کرد که اگر از اهل مکه کسى نزد مسلمین بیاید به مشرکین برگردانند و کسى از اصحاب پیامبر از مکه نزد مسلمین بیاید کارى به او نداشته باشند و او را رد نکنند. در این زمینه نوشته هائى رد و بدل گردید و مهر زدند تا این که سبیعة دختر حرث اسلمیة بعد از این مصالحه مسلمان شد و نزد مسلمانان آمد. شوهر وى به نام مسافر از طائفه بنىمخزوم و یا به قول مقاتل، اسم آن زن سعیدة و شوهر وى صیفی بن راهب که مشرک و از اهل مکه بوده براى پس گرفتن زن خود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا محمد مطابق عهدى که با ما بسته اى زن مرا به من پس بده سپس این آیة نازل گردید. بعد از نزول این آیه رسول خدا صلی الله علیه و آله از سبیعة یا سعیدة خواست که قسم یاد کند براى چه منظورى نزد مسلمین آمده. آن زن سوگند یاد نمود که به خاطر کینه با شوهر خود به طرف مسلمین نیامده و نیز به فردى از افراد مسلمین عشق نورزیده بلکه فقط به خاطر اسلام و رغبت در آن نزد مسلمین مهاجرت کرده است. پیامبر مهر آن زن را به شوهرش داد و مخارجى را که براى او متحمل شده بود به شوهر او پرداخت سپس عمر بن الخطاب با او ازدواج کرد و نیز صاحب مجمع البیان مى افزاید که معاهده اى که پیامبر با مشرکین بسته بود، درباره مردان بوده است نه زنان. ابن منیع از طریق کلبى از ابوصالح او از ابن عباس روایت کند که عمر بن الخطاب مسلمان شده بود ولى زن او در صف مشرکین بود و این قسمت از آیة «وَلاتُمْسِکوا بِعِصَمِ الْکوافِرِ» نازل گردید.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.