آیه 33 سوره انعام

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آيه ۳۳ انعام)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<32 آیه 33 سوره انعام 34>>
سوره : سوره انعام (6)
جزء : 7
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

ما به تحقیق می‌دانیم که کافران در تکذیب تو سخنانی می‌گویند که تو را افسرده و غمگین می‌سازد. (دل شاد دار) که آن ستمکاران نه تو را تکذیب می‌کنند بلکه آیات خدا را انکار می‌کنند.

آنچه را کافران و مشرکان [بر ضد قرآن و تو] می گویند می دانیم که تو را غمگین می کند. پس آنان تو را تکذیب نمی کنند، بلکه ستمکاران آیات خدا را تکذیب می نمایند.

به يقين، مى‌دانيم كه آنچه مى‌گويند تو را سخت غمگين مى‌كند. در واقع آنان تو را تكذيب نمى‌كنند، ولى ستمكاران آيات خدا را انكار مى‌كنند.

مى‌دانيم كه سخنشان تو را اندوهگين مى‌سازد، ولى اينان تنها تو را تكذيب نمى‌كنند؛ بلكه اين ستمكاران سخن خدا را انكار مى‌كنند.

ما می‌دانیم که گفتار آنها، تو را غمگین می‌کند؛ ولی (غم مخور! و بدان که) آنها تو را تکذیب نمی‌کنند؛ بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار می‌نمایند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We certainly know that what they say grieves you. Yet it is not you that they deny, but it is Allah’s signs that the wrongdoers impugn.

We know indeed that what they say certainly grieves you, but surely they do not call you a liar; but the unjust deny the communications of Allah.

We know well how their talk grieveth thee, though in truth they deny not thee (Muhammad) but evil-doers flout the revelations of Allah.

We know indeed the grief which their words do cause thee: It is not thee they reject: it is the signs of Allah, which the wicked contemn.

معانی کلمات آیه

يجحدون: جحد: انكار شىء با علم به حق بودن آن. «يجحدون» دانسته  انكار مى كنند.[۱]

نزول

شأن نزول:

حفص بن غياث البخترى از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه امام به وى فرمود اى حفص، بر تو باد كه در جميع امور صابر و شكيبا باشى زيرا خداوند كه محمّد صلى اللّه عليه و آله را مبعوث فرمود وى را بصبر و رفق و مدارا امر نمود و در اين باره براى او آيه اى نازل كرد آنجا كه فرمايد (وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا)[۲]، و نيز طىّ آيه ديگرى فرمود (وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ)[۳]. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم بر تمام صدمات و لطماتى كه باو وارد كرده بودند صبر نمود و همه اذيّت و آزارهائى كه از طرف كفّار بر او ميشد تحمّل كرد تا جائى كه تاب تحمّل براى وى نمانده بود سپس آيه (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ)[۴] نازل گرديد، در عين حال كفّار بر شدّت آزار خويش افزودند و پيامبر از اين حيث زياد غمگين و دلتنگ شد سپس اين آيه براى او نازل گرديد و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله باز بر خويش لازم ديد كه شكيبائى ورزد و تحمل شدائد را بنمايد و در عين حال بياد خدا باشد تا جائى كه فرمود بار خدايا من از اينهمه آزارها و اذيّتها كه در باره خودم و اهل و خويشاوندانم از ناحيه كفّار وارد مى آيد صبر مى كنم ولى درباره تكذيب آنها نتوانم صبر كرد سپس خداوند آيه (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ)[۵] را نازل فرمود. از آن ببعد پيامبر در جميع حالات صبر و تحمّل را پيشه خود قرار داد و خداوند او را بوجود ائمّه و پيشوايان از عترت او و نيز صفت صبر و شكيبائى آنان را در شدائد و مصائب و سختى ها طىّ آيه (وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ)[۶] بشارت داد.

سپس امام فرمود اى حفص صبر و شكيبائى در ايمان بمنزله سر در مقابل بدن است.[۷]  

سدّى گويد در روز جنگ بدر اخنس بن شريق با ابوجهل در خلوت گفت اى ابو الحكم بمن بگوى كه آيا اين محمّد راست مى گويد يا نه؟ ابو جهل در جواب گفت اگر بتو راست بگويم بايد سوگند ياد كنم كه محمّد راستگوى است ولى چون طائفه بنو قصّى لواى سقايت و حجابت و نبوّت را دارا شدند و از براى قريش چيزى نگذاشتند اگر در چنين موقعيّتى او را تصديق بنمائيم ناچار خواهيم شد از او پيروى كنيم در صورتى كه ما هرگز تابع و پيرو بنو عبد مناف نخواهيم شد. سپس اين آية نازل گرديد.

مقاتل گويد درباره حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف بن قصى آمده كه آشكارا رسول خدا را تكذيب مينمود و او را شاعر و ساحر و مجنون ميخواند ولى وقتى كه در خلوت اسم پيامبر را مى شنيد وى را تصديق ميكرد و مى گفت من او را راستگوى ميدانم و نيز به پيامبر كه ميرسيد مى گفت ما ميدانيم آنچه كه مى گوئى راست است ولى ما افرادى زبون و ضعيف مى باشيم كه اگر با اين كيفيّت از تو متابعت نمائيم عرب ما را خوار خواهند داشت و ما طاقت اين خوارى را نداريم[۸].[۹]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ «33»

البتّه ما مى‌دانيم كه آنچه مى‌گويند، تو را اندوهناك مى‌كند، (ولى غم مخور و بدان كه) آنان (در واقع) تو را تكذيب نمى‌كنند، بلكه (اين) ستمگران آيات خدا را انكار مى‌كنند.

جلد 2 - صفحه 443

نکته ها

در شأن نزول آيه آمده است كه: دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله آن حضرت را امين و صادق مى‌دانستند، ولى مى‌گفتند: اگر او را تصديق كنيم، قبيله و موقعيّت ما تحقير مى‌شود. گاهى هم مى‌گفتند: او صادق است؛ ولى خيال مى‌كند به او وحى شده، از اين روى، اين گونه آيات الهى را تكذيب مى‌كردند.

امام صادق عليه السلام درباره‌ى‌ «لا يُكَذِّبُونَكَ» فرمود: «يعنى آنان نمى‌توانند گفتار و مدّعاى تو را ابطال كنند». «1»

پیام ها

1- رهبر نبايد از تكذيب مخالفان محزون شود. به همين دليل، خداوند پيامبرش را دلدارى مى‌دهد و حمايت مى‌كند. «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ»

2- خداوند به حالات درونى انسان آگاه است. «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ»

3- تكذيب پيامبر، تكذيب خداست، همان‌گونه كه بيعت با پيامبر، بيعت با خداوند است. «لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ»

4- با توجّه به مشكلات و تكذيب و جسارت‌هاى بزرگتر به ديگران، مشكل خود را آسان بدانيم. لا يُكَذِّبُونَكَ‌ ... بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ‌

5- مخالفان رسول خدا، با مكتب طرفند، نه با شخص. لا يُكَذِّبُونَكَ‌ ... بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ‌

6- تكذيب آيات الهى، هم ظلم به خود است، هم ظلم به رسول اللّه، هم ظلم به مكتب و هم ظلم به نسل‌هاى بعد. «وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ»


«1». تفسير عيّاشى.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 444

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (33)

شأن نزول- اخنس ابو جهل را ملاقات، گفت: چه مى‌گوئى در حق محمّد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله آيا در ادعاى خود صادق است يا كاذب. حالا كسى مطلع نيست تا اگر راست گوئى با تو محاجه كند. ابو جهل گفت: محمّد راستگو، و آنچه به ما مى‌رسد آسمانى است نه شيطانى، اما اگر به نبوت او اعتراف كنيم، محظور لازم آيد و تمام عزّ و شرف كه اهل حرم بدان ممتازند از لوى و سقايه عمارت مسجد، بآل اقصى تعلق دارد، اگر نبوت نيز به ايشان باز

«1» نهج البلاغه، خطبه 186 (طبع عبده)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 256

گردد پس ساير قريش يك مرتبه محروم مى‌مانند؛ آيه شريفه نازل شد: «1» قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ‌: بتحقيق بسيار مى‌دانيم و مى‌بينيم شأن چنين است كه هر آينه محزون و غمگين مى‌گرداند تو را آنچه مى‌گويند كفار در باب تكذيب تو، و تو را گاهى شاعر و ساحر، و زمانى كاهن و مجنون لقب مى‌نهند و ايشان را ما بجز ايشان مى‌رسانيم‌ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ‌: پس بدرستى كه ايشان تكذيب نمى‌كنند تو را؛ در حقيقت و باطنا، به راستى تو معترفند. در معنى اين آيه چند وجه گفته‌اند: 1- تكذيب نكنند تو را به قلوب خود از حيث اعتقاد، اگرچه ظاهر سازند تكذيب تو را به جهت عناد. و اين قول اكثر مفسران و شأن نزول مؤيد اينست. 2- تكذيب نمى‌كنند به حجت و متمكن نيستند بر ايراد برهان به آنچه به تو نسبت داده‌اند، و مؤيد اينست فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام «المراد بها انّهم لا يأتون بحقّ هو احقّ من حقّك» «2» 3- تو را كاذب، تصديق نكنند. 4- تو را به كذب نسبت نمى‌توان داد در آنچه به آنها مى‌آورى، زيرا تو نزد ايشان امين و صدوقى، بلكه قصدشان در دفع آنچه ارائه دهى و مى‌گوئى، تكذيب آيات الهى است. وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ‌:

و لكن كافرين به آيات الهى كه قرآن و ساير معجزات است انكار و جحد مى‌كنند از روى عناد و لجاج، و حال آنكه كافر و جاحد به آيات سبحانى، موجب عذاب اليم خواهد شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (33)

ترجمه‌

بتحقيق ميدانيم كه همانا اندوهناك ميكند تو را آنچه ميگويند پس بدرستيكه ايشان تكذيب نميكنند تو را ولى ستمكاران آيتهاى خدا را انكار ميكنند.

تفسير

خداوند براى تسليت خاطر رسول اكرم (ص) از نسبت سحر و دروغ كه كفار بآنحضرت ميدادند فرموده است محزون مباش از گفته آنها زيرا وقتى مى‌گويند اين‌

جلد 2 صفحه 314

معجزه الهيه نيست و اين كلام خدا نيست در واقع خدا را تكذيب كرده‌اند و با من طرفيّت و عناد نموده‌اند تو مستقل بتكذيب و طرفيت و عناد نيستى و دليل بر اين امر آنستكه تا مبعوث به پيغمبرى نشده بودى همه تو را صادق و امين ميدانستند ولى چون آيات مرا براى آنها خواندى تو را تكذيب كردند و ساحر و شاعر و كاهنت خواندند اينك هم هر چه را غير از احكام ما بگوئى تو را تصديق خواهند نمود پس معلوم ميشود تكذيب آنها راجع بآيات ما است نه شخص تو و نبايد غمناك باشى چنانچه ساحت ما مبرّى از غم و اندوه است و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه مردى اين آيه را نزد امير المؤمنين (ع) قرائت نمود آنحضرت فرمود قسم بخدا تكذيب نمودند او را و لا يكذبونك بتخفيف است يعنى نياوردند باطلى كه حق تو را دروغ كند و قمى و عياشى رحمة اللّه عليهما از آنحضرت و در مجمع از امير المؤمنين (ع) قريب باين مضمون رواياتى نقل نموده‌اند كه حاصل همه آنستكه حجّتى در مقابل حجت تو اقامه ننمودند و جمعى از قراء هم بتخفيف ذال قرائت نموده‌اند و باكثر مفسرين نسبت داده شده است كه مراد آنستكه تكذيب ننمودند تو را بقلوب خودشان از روى اعتقاد بلكه از باب عناد و لجاج تكذيب لفظى ظاهرى مينمودند و براى تاييد اين معنى رواياتى نقل نموده‌اند كه مشركين قريش از قبيل أبو جهل احيانا اقرار مينمودند بصدق پيغمبر (ص) و آنكه استنكاف خودشان از تصديق ظاهرى براى اغراض شخصى است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قَد نَعلَم‌ُ إِنَّه‌ُ لَيَحزُنُك‌َ الَّذِي‌ يَقُولُون‌َ فَإِنَّهُم‌ لا يُكَذِّبُونَك‌َ وَ لكِن‌َّ الظّالِمِين‌َ بِآيات‌ِ اللّه‌ِ يَجحَدُون‌َ (33)

هراينه‌ ميدانيم‌ اينكه‌ تو ‌را‌ محزون‌ و غمناك‌ نمود قول‌ كساني‌ ‌که‌ ميگفتند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نبايد بگويند ‌پس‌ اينها تو ‌را‌ تكذيب‌ نكردند و لكن‌ ظالمين‌ بآيات‌ ‌خدا‌ انكار ميكنند.

قَد نَعلَم‌ُ إِنَّه‌ُ لَيَحزُنُك‌َ الَّذِي‌ يَقُولُون‌َ البته‌ خداوند علم‌ ‌او‌ احاطه‌ دارد بجميع‌ امور ظاهريه‌ و باطنيه‌، ماضيه‌ و مستقبله‌ ‌غير‌ متناهيست‌ چون‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ و ضمير انّه‌ ‌از‌ ‌براي‌ شأنست‌ و ‌براي‌ تأكيد ‌است‌، و حزن‌ بمعني‌ اندوه‌ و غم‌ ‌است‌، و چون‌ نسبتهاي‌ ناروا بحضرت‌ رسالت‌ ميدادند ساحر، مجنون‌، كذّاب‌، مفتري‌ و امثال‌ اينها و ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ حزن‌ حضرت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ نه‌ فقط ‌براي‌ ‌اينکه‌ نسبتها ‌که‌ باو ميدادند بوده‌ بلكه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ بوده‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ همه‌ معجزات‌ باهرات‌ و حجج‌ واضحات‌ اينها هدايت‌ نميشدند و بطريق‌ باطل‌ ‌خود‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ و اخلاق‌ رذيله‌ و اعمال‌ سيّئه‌ باقي‌ بودند، و تعبير بالّذي‌ ‌که‌ ‌براي‌ ذوي‌ العقول‌ ‌است‌ ‌با‌ اينكه‌ مناسب‌ ‌بود‌ بفرمايد ‌ما يقولون‌، ممكن‌ ‌است‌ چون‌ قول‌ ‌آنها‌ نسبت‌ بصفات‌ و شخصيات‌ حضرت‌ ‌بود‌ ‌که‌ تو ‌را‌

جلد 7 - صفحه 53

ساحر و مجنون‌ ميخواندند ‌براي‌ ‌اينکه‌ جهت‌ بوده‌ خداوند ‌براي‌ تسليت‌ قلب‌ مطهر حضرت‌ دو جهت‌ بيان‌ فرموده‌ يكي‌ جمله‌ فَإِنَّهُم‌ لا يُكَذِّبُونَك‌َ مفسرين‌ ‌در‌ دست‌ و پا افتادند ‌که‌ بيك‌ راهي‌ اثبات‌ كنند ‌که‌ اينها تكذيب‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ نكردند و تمام‌ ‌بر‌ خلاف‌ واقع‌ ‌است‌ و آنچه‌ بنظر ميرسد و ‌آيه‌ ‌بعد‌ ‌هم‌ شاهد ‌بر‌ آنست‌ اينست‌ ‌که‌ بگوئيم‌ ‌اگر‌ جنابعالي‌ دشمني‌ داشته‌ باشيد ‌که‌ ميخواهد بشما اذيتي‌ بكند لكن‌ دستش‌ بشما نميرسد فرزند ‌شما‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ غلام‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ يكي‌ ‌از‌ بستگان‌ ‌شما‌ ‌را‌ اذيت‌ كرد ‌شما‌ ‌براي‌ تسليت‌ فرزند ‌ يا ‌ غلام‌ ‌ يا ‌ وابسته‌ بشما مي‌گوييد ‌اينکه‌ شخص‌ تو ‌را‌ اذيت‌ نكرده‌ بلكه‌ بمن‌ اذيت‌ كرده‌ ‌خدا‌ ميفرمايد چون‌ معجزه‌ ‌را‌ سحر ميپندارند تو ‌را‌ ساحر ميگويند و مسئله‌ توحيد ‌را‌ خلاف‌ عقل‌ ناقص‌ ‌خود‌ ميدانند تو ‌را‌ مجنون‌ مينامند چون‌ احكام‌ متقنه‌ ‌را‌ ‌بر‌ خلاف‌ واقع‌ و حقيقت‌ توهم‌ ميكنند تو ‌را‌ كذّاب‌ ميدانند وَ لكِن‌َّ الظّالِمِين‌َ ‌که‌ ‌هم‌ ظلم‌ بخود كردند ‌که‌ هدايت‌ نشدند و ‌هم‌ ظلم‌ بدين‌ كردند ‌که‌ باطل‌ ‌را‌ حق‌ و حق‌ ‌را‌ باطل‌ دانستند و ‌هم‌ ظلم‌ بپيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ كردند ‌که‌ ‌آن‌ همه‌ اذيت‌ كردند ‌که‌ بفرمايد

‌ما اوذي‌ نبي‌ مثل‌ ‌ما اوذيت‌

و ‌هم‌ ظلم‌ بمسلمين‌ كردند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ شكنجه‌ و آزار انداختند و ‌هم‌ ظلم‌ بساير كفار كردند ‌که‌ نگذاشتند بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شوند بِآيات‌ِ اللّه‌ِ يَجحَدُون‌َ ‌که‌ انكار معجزات‌ كردند و حمل‌ ‌بر‌ سحر ‌يعني‌ علت‌ تكذيب‌ تو انكار معجزه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ اعتراف‌ بمعجزات‌ و آيات‌ الهي‌ ‌را‌ داشتند تو ‌را‌ مسلما تصديق‌ ميكردند، جهت‌ دوم‌ ‌براي‌ تسليت‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 33)

همواره در راه مصلحان مشکلات بوده

شک نیست که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در گفتگوهای منطقی و مبارزات فکری که با مشرکان لجوج و سرسخت داشت گاهی از شدت لجاجت آنها و عدم تأثیر سخن در روح آنان و گاهی از نسبتهای ناروایی که به او می دادند غمگین و اندوهناک می شد، خداوند بارها در قرآن مجید پیامبرش را در این مواقع دلداری می داد، تا با دلگرمی و استقامت بیشتر، برنامه خویش را تعقیب کند، در این آیه نیز می فرماید: «ما می دانیم که سخنان آنها تو را محزون و اندوهگین می کند» (قَد نَعلَمُ إِنَّهُ لَیحزُنُکَ الَّذِی یقُولُونَ).

«ولی بدان که آنها تو را تکذیب نمی کنند و در حقیقت آیات ما را انکار می کنند و بنابراین طرف آنها در حقیقت ما هستیم نه تو» (فَإِنَّهُم لا یکذِّبُونَکَ وَ لکنَّ الظّالِمِینَ بِآیاتِ اللّهِ یجحَدُونَ).

و نظیر این سخن در گفتگوهای رایج میان ما نیز دیده می شود که گاهی شخص «برتر» به هنگام ناراحت شدن نمایندهاش به او می گوید: غمگین مباش طرف آنها در واقع منم و اگر مشکلی ایجاد شود برای من است نه برای تو، و به این وسیله مایه تسلّی خاطر او را فراهم می سازد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. آيه 10 سوره مزمّل (ترجمه) بر آنچه (ياوه هائى) كه (كفّار) مى گويند شكيبا باش و بطرزى نيكو از آنها دورى كن.
  3. آيه 34 سوره فصّلت، (ترجمه) نيكى و بدى (در جهان) برابر نيست (اى پيامبر تو و امّت تو) هميشه بدى را به بهترين عمل نيك پاداش بده تا آن كسى را كه دشمن مى پندارى با تو دوست گردد.
  4. آيه 97 سوره حجر، (ترجمه) ما ميدانيم كه از آنچه كه مردم در طعن و تكذيب تو مى گويند دلتنگ مى شوى.
  5. آيه 39 سوره ق (ترجمه) ما آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست در شش روز آفريديم و هيچگونه رنج و سختى بما نرسيد.
  6. آيه 24 سوره الم سجدة، (ترجمه) و از ميان آنان پيشوايان و امامانى قرار داديم كه مردم را بامر ما راهنمائى نمايند براى اينكه در راه حقّ صبر كردند و در آيات ما مقام يقين را يافتند.
  7. تفاسير على بن ابراهيم و برهان.
  8. تفسير كشف الاسرار.
  9. محمد باقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات، ص: 329

منابع