آیه 84 سوره توبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۳ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ ۖ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<83 آیه 84 سوره توبه 85>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و هیچ گاه به نماز میت آن منافقان حاضر مشو و بر (جنازه و) قبر آنها (به دعا) مایست، که آنها به خدا و رسولش کافر شدند و در حال فسق و بدکاری مردند.

و هرگز به جنازه هیچ کدام از آنان نماز مخوان و بر گورش [برای دعا و طلب آمرزش] نایست؛ زیرا آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حالی که فاسق بودند، از دنیا رفتند.

و هرگز بر هيچ مرده‌اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نايست، چرا كه آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حال فسق مردند.

چون بميرند، بر هيچ يك از آنان نماز مكن و بر قبرشان مايست. اينان به خدا و رسولش كافر شده‌اند و نافرمان مُرده‌اند.

هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (برای دعا و طلب آمرزش،) نایست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند؛ و در حالی که فاسق بودند از دنیا رفتند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And never pray over any of them when he dies, nor stand at his graveside. They indeed defied Allah and His Apostle and died as transgressors.

And never offer prayer for any one of them who dies and do not stand by his grave; surely they disbelieve in Allah and His Apostle and they shall die in transgression.

And never (O Muhammad) pray for one of them who dieth, nor stand by his grave. Lo! they disbelieved in Allah and His messenger, and they died while they were evil-doers.

Nor do thou ever pray for any of them that dies, nor stand at his grave; for they rejected Allah and His Messenger, and died in a state of perverse rebellion.

معانی کلمات آیه

«لا تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِّنْهُمْ ...»: بر کسی از آنان نماز میت مخوان. چرا که نماز خواندن تو رحمت است و ایشان درخور رحمت نیستند

نزول

«شیخ طوسى» می گوید: انس گوید: وقتى که عبدالله بن ابى‌سلول وفات یافت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خواست بر او نماز بگذارد. جبرئیل آمد و دامن پیامبر را گرفت و این آیه را نازل نمود.

و نیز ابن عباس و ابن عمر و قتادة و جابر گویند: که رسول خدا بر عبدالله بن ابى‌سلول که یکى از منافقین مشهور بود، نماز گذارد و پیراهن خود را کفن او قرار داد، پیش از آن که این آیه نازل بشود[۱].[۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ «84»

و بر مرده‌ى هيچ يك از منافقان نماز مگزار و (براى دعا واستغفار) بر قبرش نايست، چون آنان به خدا و پيامبرش كافر شدند و از دنيا رفتند در حالى كه فاسق بودند.

نکته ها

سيره‌ى رسول خدا صلى الله عليه و آله آن بود كه در مراسم تشييع و تدفين مردگانِ مسلمان حاضر شود، براى آنان دعا كند و بر جنازه‌ى آنان نماز بخواند. خداوند با اين آيه پيامبرش را از حضور در مراسمِ مردگانِ منافق، نهى كرد.

امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نماز ميّت بعد از تكبير چهارم، براى مرده دعا مى‌كردند، امّا پس از نزول اين آيه، ديگر چنين كارى را انجام ندادند. «1»


«1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 3، ص 181.

جلد 3 - صفحه 478

پیام ها

1- يكى از شيوه‌هاى مبارزه با منافقان، مبارزه‌ى منفى است. «لا تُصَلِ‌، لا تَقُمْ»

2- مرده‌ى منافق نيز بايد تحقير شود. در تشييع جنازه‌ى آنان شركت نكنيم و به زيارت قبور آنها نرويم. «لا تُصَلِ‌، لا تَقُمْ»

3- از اهرم نماز، براى تنبيه متخلّفان كمك بگيريم. «لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ»

4- نماز ميّت و زيارت قبور، نشانه‌ى حرمت و احترامِ مؤمن پس از مرگ و كارى پسنديده است و چون منافق، حرمتى ندارد لذا فرمود: «لا تُصَلِّ، لا تَقُمْ»

5- منافق، كافر و فاسق است. «كَفَرُوا، فاسِقُونَ»

6- عاقبتِ كار، مهم است. خطر وقتى است كه انسان بدون توبه و در حال فسق بميرد. «ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ (84)

بعد از آن حق سبحانه و تعالى نهى فرمايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را از نماز نمودن بر منافقان:

وَ لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً: و نماز مگزار بر هيچيك از منافقان كه بميرد هرگز. يعنى چون كسى بر كفر بميرد، احياى او براى تعذيب است نه تمتع، پس گوئيا همان مرده و هميشه بر آن حال باقى است. وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ‌: و نايست بر سر قبر هيچيك از منافقين براى نماز و دفن و زيارت يا دعا و استغفار.

در منهج: نقل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در مرض ابن ابى به عيادت او رفت. به آن حضرت التماس نمود كه پيراهن خود را به من عطا فرما تا كفن سازم و به دفن من حاضر شده بر من نماز گزار.

ج5، ص 164

در برهان- عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه حضرت؛ به پسر عبد اللّه ابى فرمود: وقتى پدرت وفات، و از كارش فارغ شدى، مرا خبر كن. پس از اطلاع، حضرت نعلين را در پا نمود براى قيام. عمر گفت: يا رسول اللّه آيا خداى تعالى نهى نفرموده از نماز و قيام بر امر منافق. فرمود: واى بر تو، من دعا كردم خدايا مملو فرما قبرش را از آتش و جوفش را از آتش و مرجعش را آتش. و اكثر علما و مفسرين بر آنند كه حضرت بر او نماز ننمود.

و اما نسبت به پيراهن، در منهج مروى است كه پيغمبر را گفتند: چرا پيراهن را به منافق دادى؟ فرمود: پيراهن من دفع عذاب الهى از او نخواهد نمود، و من اميدوارم از خدا كه بدين سبب مردم بسيارى داخل ايمان شوند. و در روايت است كه به سبب اين لطف و مرحمت آن سرور، هزار نفر از طايفه خزرج مسلمان شدند.

بعد از آن سبب اين دو امر بيان فرمايد: إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ‌: بدرستى كه منافقان كافر شدند به خدا به شرك و به پيغمبر او كه فرمانبردارى نكردند.

وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ‌: و مردند در حالتى كه خارج بودند از دائره ايمان و طاعت الهى و مصرّ در كفر و تمرد حضرت سبحانى. اين كلام براى تعليل نهى است يا تأييد موت اهل نفاق.

تتمه- بنابر مفهوم داشتن وصف، آيه شريفه دلالت دارد بر جواز و مشروعيت (مراد جواز، جواز اعم و مراد مشروعيت عدم مانع است از شرع) وقوف بر قبور مؤمنين و زيارت آنها و تردد به آن و طلب رحمت براى ايشان، چنانچه شيخ طبرسى (رحمه الله) فرمايد: آيه شريفه دلالت دارد بر مشروعيت قيام بر قبر براى دعا، و اگر مشروع نبود، هر آينه حق تعالى نهى را تخصيص نمى‌فرمود به دعاى براى كافر. و ملا فتح اللّه (رحمه الله) در منهج، استدلال به همين آيه شريفه نموده و اخبار هم در مستحب بودن زيارت قبور مؤمنين بسيار است از جمله:

1- مفاتيح شيخ ثقه جليل القدر جعفر بن قولويه قمى از عمر و عثمان روايت نموده كه گفت: شنيدم از حضرت ابو الحسن امام موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: هر كه قادر نباشد به زيارت ما، پس زيارت كند صلحاى از

ج5، ص 165

مواليان ما را تا نوشته شود براى او ثواب زيارت ما. و كسى كه قادر نباشد بر صله و نيكى به ما، پس صله و نيكى كند با صالحان مواليان ما تا براى او نوشته شود ثواب صله و نيكى به ما.

2- به سند صحيح روايت نموده از محمد بن احمد بن يحيى الاشعرى كه گفت: من در فيد كه اسم منزلى است در طريق مكه، با على بن بلال روانه شديم سر قبر محمد بن اسمعيل بن بزيع. پس على بن بلال به من گفت: صاحب اين قبر براى من روايت نمود از حضرت امام رضا عليه السّلام كه فرمود: هر كه بيايد نزد قبر برادر مؤمن، و دست بر قبر گذارد و هفت مرتبه سوره انا انزلناه را بخواند، ايمن گردد از روز فزع اكبر، يعنى از ترس روز قيامت. و در روايت ديگر مثل همين را نقل كرده الا آنكه دارد رو بقبله نمايد.

بيان- ايمن بودن كه حديث دلالت بر آن دارد، ممكن است كه براى خواننده باشد، چنانچه ظاهر حديث است و محتمل است براى صاحب قبر باشد، چنانچه تأييد مى‌كند آن را حديث سيد بن طاوس (رحمه الله) از فضيل كه گفت: هر كه بخواند سوره انا انزلناه را هفت مرتبه نزد قبر مؤمنى، حق تعالى ملكى را به قبر او فرستد كه عبادت كند خدا را نزد قبر او، و بنويسد براى ميت، ثواب اين عمل ملك را. پس چون از قبر مبعوث شود، به هيچ هولى از اهوال قيامت نگذرد مگر آنكه حق تعالى بگرداند آن هول را از او به سبب آن ملك تا خدا او را داخل بهشت فرمايد.

3- به سند صحيح منقول است كه عبد اللّه بن سنان به حضرت صادق عليه السّلام عرض كرد: چگونه بايد سلام نمود بر اهل قبور، فرمود مى‌گوئى:

السّلام على اهل الدّيار من المؤمنين و المسلمين انتم لنا فرط و نحن انشاء اللّه بكم لاحقون.

و در كامل الزيارة از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده فرمود: مردگان را چون پيش از طلوع آفتاب زيارت كنيد مى‌شنوند و جواب مى‌دهند شما را، و اگر بعد از طلوع آفتاب باشد مى‌شنوند و جواب نمى‌دهند.

ج5، ص 166

و اما قول عامه- 1- شيخ تقى الدين ابن تيميه در كتاب الصراط المستقيم در باب زيارت بيان نموده كه زيارت قبور جائز است فى الجمله حتى كفار به دليل آنچه در صحيح مسلم است از زيارت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قبر مادرش را. و قد كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ياتى قبور اهل البقيع و الشّهداء للدّعاء لهم و الاستغفار فهذه المعنى يختصّ بالمسلمين دون الكافرين فهذه الزّيارة و هى زيارة القبور لتذكّر الاخرة و لتحيّتهم و الدّعاء لهم هو الّذى جاءت به السّنّة. و بتحقيق حضرت مى‌آمد به قبور اهل بقيع و شهداء براى دعا و استغفار براى ايشان، و اين اختصاص به مسلمين دارد، و زيارت قبور به جهت تذكر آخرت و دعاء براى آنها عملى است كه سنت به آن وارد شده.

2- در موضع ديگر گفته: قبر مسلمان احترام دارد نظر به سنت وارده، زيرا آن خانه ميت مسلمان است، پس نجاست نبايد در آن گذارد به اتفاق و پاگذارده نشود و پايمال كرده نشود و متكى و تكيه بر آن نكنند، و مستحب است نزد قبر سلام بر صاحب آن و دعاى بر او، و هر چه ميت افضل باشد حقش آكد و اعظم خواهد بود.

3- احمد و ترمذى در صحيح خود از ابن عباس نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به قبور مدينه گذر و سلام بر آنها نمود.

4- صحيح مسلم (صفحه 252) بسنده الى عايشة انّ النّبىّ كان يخرج الى البقيع فيقول السّلام عليكم دار قوم مؤمنين ... عايشه روايت كند كه حضرت بيرون مى‌رفت به بقيع، پس مى‌فرمود «السّلام عليكم دار قوم مؤمنين ...» 5- باب استيذان النبى ربّه عزّ و جلّ فى زيارة قبر امّه چهار حديث صريح در امر به زيارت قبور. [كتاب الجنائز، باب 36].

6- كتاب ابى الحسن السبكى، مرتب برده باب: 1- در احاديث وارده در زيارت قبور. 2- احاديث داله بر آن اگرچه لفظ زيارت ندارد. 3- آنچه وارد شده در مسافرت به آن. 4- نصوص علما بر استحباب آن. 5- در بودن آن قربت به خدا. 6- در بودن سفر براى آن قرب به خدا. 7- در دفع شبهه خصم.

ج5، ص 167

8- در توسل و استغاثه به آن. 9- در حيات انبياء. 10- در شفاعت. 11- كتاب شيخ محمد، رئيس محكمه شرعيه عليا به مصر يكى از اكابر علماى قاهره مصر طبع 1318 در مطبعه بولاق، پس بنابراين زيارت قبور انبياء و اولياء به طريق اولى، شرافت و مستحسن و مستحب، و هيچ طعنى بر آن نخواهد بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى‌ طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِينَ (83) وَ لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ (84) وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (85)

ترجمه‌

پس اگر برگرداند خدا تو را بسوى گروهى از آنها پس اذن طلبيدند از تو براى بيرون رفتن پس بگو هرگز بيرون نرويد با من هيچوقت و هرگز جنگ نكنيد بمصاحبت من با دشمنى همانا شما راضى شديد بتقاعد اول بار پس بنشينيد با بازماندگان‌

و نماز مگذار بر هيچ يك از آنها كه مرد هرگز و نه‌ايست بر سر قبرش همانا آنها كافر شدند بخدا و

جلد 2 صفحه 608

پيغمبرش و مردند با آنكه بودند متمرّدان‌

و بشگفت نياورد تو را مالهاى آنها و فرزندان آنها جز اين نيست كه ميخواهد خدا آنكه عذاب كند آنها را بآن در دنيا و بيرون رود جان هاشان با آنكه آنها كافرانند.

تفسير

پيغمبر (ص) مأمور شد از طرف خداوند كه بعد از مراجعت بمدينه از جنگ تبوك بمنافقان متخلّف بپاداش اين تخلّفى كه از آنها بروز كرد در اين جنگ ديگر اجازه جهاد ندهد تا از منافع دنيوى و اخروى آن محروم باشند هميشه و در زمره متخلّفان و ضعفاء و زنان و كودكان محسوب گردند و صيغه لن تخرجوا و لن تقاتلوا اگر چه اخبار است ولى دلالت بر نهى مؤكّد دارد چون نتيجه نهى را محقق فرض نموده و نيز مأمور شد كه نماز بر ميّت آنها نخواند هرگز و براى دعا سر قبر آنها نه ايستد چنانچه در مجمع فرموده كه پيغمبر (ص) قبل از اين بر منافقان نماز ميخواند و اجراء احكام اسلام ميفرمود و معمولا بعد از نماز سر قبر توقف ميفرمود و دعا براى ميّت مينمود و بعد از اين ترك فرمود نسبت باهل نفاق و بنظر حقير بعد از ظهور نفاقشان بوده چنانچه در ذيل آيه تصريح شده است كه آنها كافر شدند و بحال تمرّد از ايمان و اصرار بكفر مردند چون بمقتضاى روايات معتبره پيغمبر (ص) بر عبد اللّه بن ابىّ كه رئيس جمعى از منافقان بود و بعد از مراجعت پيغمبر (ص) از تبوك مرد بملاحظه حال پسرش كه مؤمن واقعى بود نماز خواند و عمر اعتراض نمود و حضرت فرمود واى بر تو من نماز نخواندم نفرين كردم و عبارت نفرين را بيان فرمود و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه پيغمبر (ص) بر جمعى نماز ميخواند به پنج تكبير و بر بعضى بچهار تكبير و وقتى بر ميّتى چهار تكبير ميفرمود متّهم بنفاق ميشد و نيز در كافى و عيّاشى از آنحضرت نقل نموده كه پيغمبر (ص) وقتى بر ميّتى نماز ميگذارد تكبير ميفرمود و شهادتين را ادا ميكرد پس تكبير مى‌فرمود و صلوات ميفرستاد بر انبياء پس تكبير ميفرمود و دعا مينمود براى اهل ايمان پس تكبير ميفرمود و دعا مينمود براى آن ميّت پس تكبير ميفرمود و منصرف ميشد و چون خداوند او را نهى فرمود از نماز بر منافقان تكبير اخير و دعاى بر آن ميت را ترك فرمود و بچهار تكبير و ادعيه بين آنها اكتفا فرمود و فقهاى اماميّه بر طبق اين روايات عمل فرموده‌اند نهايت آنكه اهل خلاف و اعداء اهل بيت اطهار را ملحق بمنافق دانسته‌اند و بنابر اين مراد از نمازيكه نهى شده است از آن نماز متعارف براى مسلمانان است كه متضمّن پنج تكبير و

جلد 2 صفحه 609

دعاى بر آن ميت باشد نه نمازيكه بعنوان تقيّه يا بپاره از مصالح اجتماعيّه خوانده شود و تفسير آيه سوم در ضمن آيات سابقه گذشت و تكرار بنظر حقير براى تأكيد است و گفته شده است اينجا بملاحظه فرقه و آنجا بملاحظه فرقه ديگر بوده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تُصَل‌ِّ عَلي‌ أَحَدٍ مِنهُم‌ مات‌َ أَبَداً وَ لا تَقُم‌ عَلي‌ قَبرِه‌ِ إِنَّهُم‌ كَفَرُوا بِاللّه‌ِ وَ رَسُولِه‌ِ وَ ماتُوا وَ هُم‌ فاسِقُون‌َ (84)

و نماز نگذار ‌بر‌ احدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌از‌ دنيا رفتند و مردند و سر قبر ‌آنها‌ تشريف‌ نبر محققا اينها كافر شدند بخدا و ‌رسول‌ ‌خدا‌ و مردند ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ فاسق‌ بودند مسئلة‌-‌ تجهيزات‌ ميت‌ ‌از‌ غسل‌ و كفن‌ و نماز و دفن‌ خاص‌ بميت‌ مؤمن‌ اثني‌ عشري‌ ‌است‌، و اما ميت‌ كافر و منافق‌ و مشرك‌ هيچ‌ احترامي‌ ندارد و لذا پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌در‌ غزوات‌ اجساد شهداء ‌را‌ ميآوردند نماز ميگذارد و امر بدفن‌ ميفرمود ولي‌ چون‌ شهيد غسل‌ و كفن‌ لازم‌ ندارد ‌با‌ همان‌ لباس‌ شهادت‌ دفن‌ ميشدند، و اما اجساد كفار ‌را‌ ‌در‌ بيابان‌ ميگذاردند ‌تا‌ سباع‌ صحرايي‌ و طيور هوايي‌ و حشرات‌ ارضي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پاره‌ كنند و اكل‌ كنند و ‌از‌ ‌بين‌ ببرند، بلي‌ اجساد مسلم‌ ‌غير‌ مؤمن‌ ‌براي‌ حفظ صورت‌ اسلام‌ غسل‌ و كفن‌ و نماز و دفن‌ دارد لكن‌ ‌در‌ نمازش‌ ‌پس‌ ‌از‌ تكبير چهارم‌ ‌که‌ بايد طلب‌ مغفرت‌ و دعاء ‌در‌ حق‌ ميت‌ كرد ‌در‌ اجساد ‌آنها‌ بايد لعن‌ و طلب‌ عذاب‌ نمود و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌است‌ ‌که‌ حضرت‌ زين‌ العابدين‌ وقتي‌ چشم‌ مباركش‌ بجسد پدر بزرگوارش‌ افتاد نزديك‌ شد روح‌ ‌از‌ بدنش‌ خارج‌ شود و گفتند ‌که‌ فرمود گويا ‌اينکه‌ جماعت‌ ‌ما ‌را‌ مسلمان‌ نميدانند.

و اما خوارج‌ و نصاب‌ و غلات‌ شيعه‌ ‌که‌ نجس‌ و كافرند همان‌ حكم‌ كافر ‌را‌ دارند لذا خداوند ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ميفرمايد وَ لا تُصَل‌ِّ عَلي‌ أَحَدٍ مِنهُم‌ مات‌َ أَبَداً و ‌اينکه‌ ‌هم‌ ‌براي‌ رفع‌ توقع‌ بعض‌ منتسبين‌ باين‌ منافقين‌ ‌است‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ بودند ‌که‌ حضرت‌ ‌بر‌ جنازه‌ ‌آنها‌ نماز گذارد و بالاي‌ قبر ‌آنها‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ دعاي‌ خير كند لذا ميفرمايد وَ لا تَقُم‌ عَلي‌ قَبرِه‌ِ و ‌اينکه‌ خطاب‌ ‌اگر‌ چه‌ بآن‌ حضرت‌ ‌است‌ لكن‌ تكليف‌ عام‌ ‌است‌ ‌بر‌ تمام‌ مؤمنين‌، سپس‌ علت‌ ‌اينکه‌ حكم‌ ‌را‌ بيان‌ ميفرمايد إِنَّهُم‌ كَفَرُوا بِاللّه‌ِ وَ رَسُولِه‌ِ و ‌اينکه‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌در‌ مورد منافقين‌ متخلفين‌ نازل‌ ‌شده‌ لكن‌ علت‌

جلد 8 - صفحه 284

منصوصه‌ ‌هم‌ معمم‌ ‌است‌ و ‌هم‌ مخصص‌ مثل‌ (الخمر حرام‌ لانّه‌ مسكر) دلالت‌ ‌بر‌ حرمت‌ ‌هر‌ مسكري‌ ميكند، و ‌اينکه‌ جمله‌ ‌هم‌ دلالت‌ ‌بر‌ جميع‌ طبقات‌ كفار دارد و ‌براي‌ رفع‌ توهم‌ ‌که‌ كسي‌ نگويد اينها ‌بعد‌ ‌از‌ تخلف‌ محتمل‌ ‌است‌ تائب‌ ‌شده‌ باشند و ايمان‌ آورده‌ باشند ميفرمايد وَ ماتُوا وَ هُم‌ فاسِقُون‌َ ‌که‌ ‌با‌ حال‌ كفر مردند و گفتيم‌ فاسق‌ ‌در‌ قرآن‌ غالبا اطلاق‌ ‌بر‌ كافر ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 84)- روش محکمتر در برابر منافقان: پس از آن که منافقان با تخلف صریح از شرکت در میدان جهاد پرده‌ها را دریدند و کارشان بر ملا شد، خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد روش صریحتر و محکمتری در برابر آنها اتخاذ کند تا برای

ج2، ص237

همیشه فکر نفاق و منافق‌گری از مغزهای دیگران برچیده شود.

لذا می‌فرماید: «بر هیچ یک از آنها (منافقان) که از دنیا می‌روند نماز مگزار»! (وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً).

«و هیچ گاه در کنار قبر او برای طلب آمرزش و استغفار نایست» (وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ).

در حقیقت این یک نوع مبارزه منفی، و در عین حال مؤثر، در برابر گروه منافقان است.

و این یک برنامه مبارزه حساب شده در برابر گروه منافقان در آن زمان بود که امروز هم مسلمانان باید از روشهای مشابه آن استفاده کنند.

در پایان آیه بار دیگر دلیل این دستور را روشن می‌سازد و می‌فرماید: «این حکم به خاطر آن است که آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند» (إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).

«و در حالی که فاسق و مخالف فرمان خدا بودند از دنیا رفتند» (وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ). نه از کرده خود پشیمان شدند و نه با آب توبه لکه‌های گناه را از دامان شستند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. در صحیح بخارى و صحیح مسلم از عبدالله بن عمر روایت کنند که وقتى که عبدالله بن ابى‌ وفات یافت پسرش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از پیامبر خواست که پیراهن خود را کفن پدر خویش قرار بدهد و نیز از پیامبر خواست که بر جنازه او نماز بگذارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست که نماز بگذارد. عمر بن خطاب برخاست و جامه را از دست پیامبر گرفت و گفت: یا رسول الله آیا بر او نماز مى گذارى در صورتى که از آن نهى شده اى. پیامبر فرمود: به من آیه «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ» نازل شده و البته من بیش از هفتاد مرتبه استغفار خواهم نمود. پیامبر بر عبدالله بن ابى نماز گذارد سپس این آیه نازل گردید. چنان که عمر بن الخطاب و انس و جابر و دیگران روایت کرده اند.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص430.

منابع