آیه 147 سوره صافات

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۲۸ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<146 آیه 147 سوره صافات 148>>
سوره : سوره صافات (37)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و او را بر قومی بالغ بر صد هزار یا افزون (به رسالت) فرستادیم.

و او را به سوی [قومی] یکصد هزار نفر [ی] یا بیشتر فرستادیم.

و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم.

و او را به رسالت بر صد هزار كس و بيشتر فرستاديم.

و او را به سوی جمعیّت یکصد هزار نفری -یا بیشتر- فرستادیم!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We sent him to a [community of] hundred thousand or more,

And We sent him to a hundred thousand, rather they exceeded.

And We sent him to a hundred thousand (folk) or more

And We sent him (on a mission) to a hundred thousand (men) or more.

معانی کلمات آیه

«مِائَةِ أَلْفٍ»: صد هزار، مراد قوم خودش است. «أَوْ»: بلکه. یا. عربها چنین حرفی را برای تأکید مطلب پیشین به کار می‌برند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ «145» وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ «146» وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ «147»

پس او را در حالى كه بيمار بود به زمين خشكى افكنديم. و بر او بته‌اى از كدو رويانديم. و او را (پس از بهبودى) به سوى يكصد هزار نفر بلكه يا بيش‌تر فرستاديم.

فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‌ حِينٍ «148»

پس ايمان آوردند و تا مدّتى آنان را كامياب و بهره‌مند كرديم.

نکته ها

«نبذ» به معناى پرتاب و افكندن و «عراء» به معناى سرزمين بى گياه است.

كلمه‌ى «شجر» هم به درخت گفته مى‌شود و هم به بوته. «يَقْطِينٍ» به معناى كدو است كه برگ آن مايه‌ى درمان كوفتگى و حشره زدايى است.

عدد در قرآن، گاهى مورد توجّه خاص است، نظير آيه‌ى‌ «وَ لَيالٍ عَشْرٍ» «2» كه مراد ده شب است نه كم‌تر و نه بيش‌تر.

«1». انبياء، 87.

«2». فجر، 2.

جلد 8 - صفحه 63

گاهى مراد از عدد، كثرت است. نظير آيه‌ى: «لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «1» بعضى يهوديان علاقه دارند هزار سال عمر كنند كه مراد از هزار، كثرت است.

گاهى نيز عدد در قرآن به صورت تقريبى به كار رفته است، نظير آيه‌ى مورد بحث كه مى‌فرمايد: قوم يونس صد هزار يا بيش‌تر بودند. «مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ»

در حديثى از امام باقر عليه السلام مى‌خوانيم كه حضرت يونس چند روزى در شكم ماهى محبوس بود، موهاى او ريخته و پوست بدنش نازك شده بود. بعد از خروج از شكم ماهى، بته‌ى كدو را مى‌مكيد و از سايه آن استفاده مى‌كرد. «2»

خداوند چهار پيامبر را حفظ كرد: موسى و يوسف را كنار آب، نوح را روى آب و يونس را زير آب. «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ‌ ... فَنَبَذْناهُ»

پیام ها

1- ملامت، نبايد مانع محبت باشد. يونس ملامت و تنبيه شد، ولى باز هم مورد عنايات ويژه خداوند قرار گرفت. وَ هُوَ مُلِيمٌ‌، أَنْبَتْنا، أَرْسَلْناهُ‌ ...

2- از داروهاى گياهى غافل نشويم. «شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ»

3- روياندن كدو در زمين خالى از گياه «العراء» از نشانه‌هاى قدرت و امداد الهى است. أَنْبَتْنا ... شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ‌

4- در مديريّت، به جاى دفع نيروها آن‌ها را بازسازى كنيم و دوباره به كار گيريم. «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ»

5- محدوده‌ى بعثت انبيا به انتخاب و فرمان خداست. (بعضى بر همه‌ى مردم مبعوث مى‌شوند و بعضى بر يك منطقه خاص). «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ»

6- دعا و تسبيح يونس عليه السلام سبب برخوردارى از لطف و امداد خداوند شد. مِنَ الْمُسَبِّحِينَ‌ ... أَنْبَتْنا عَلَيْهِ‌ ...

7- فرار، دليل برنگشتن نمى‌شود. يونس فرار كرده بود امّا به همان قوم خود

«1». بقره، 96.

«2». تفاسير قمى و نورالثقلين.

جلد 8 - صفحه 64

بازگشت و رسالت خود را ارائه داد. (آرى گاهى انسان قهر مى‌كند، استعفا مى‌دهد يا همسرش را طلاق مى‌دهد ولى همين كه ديد مصلحت در برگشتن است بايد برگردد.) أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ‌ ... أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ‌

8- توبه از گذشته زمينه‌ى كاميابى در آينده است. قوم يونس توبه كردند و خداوند قهر خود را باز گرفت و آنان را كامياب ساخت. «فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)

وَ أَرْسَلْناهُ‌: و فرستاديم يونس را ديگر بار، إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ‌: بسوى صد هزار

«1» منهج الصادقين، ج 8، ص 22.

«2» بحار الانوار ج 14 ص 406، بنقل از مجمع البيان.

جلد 11 - صفحه 161

نفر، يعنى فرموديم كه مخيرى در رفتن بسوى اين گروه، أَوْ يَزِيدُونَ‌: يا بسوى جماعتى كه زياده‌اند از آن. اين كلام اشاره است به كثرت عدد ايشان در رأى العين، يعنى ايشان در بسيارى عدد بر وجهى بودند كه چون ناظر در كثرت ايشان نظر مى‌كرد مى‌گفت. صد هزارند يا زيادتر، و در عدد آنها تا صد و هفتاد هزار گفته‌اند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (137)

وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (142)

فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)

فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‌ حِينٍ (148)

ترجمه‌

و همانا لوط از پيمبران است‌

هنگاميكه نجات داديم او و اهلش را همگى‌

مگر پيرزنى را در بازماندگان‌

پس هلاك كرديم ديگران را

و همانا شما ميگذريد بر آنها با آنكه هستيد صبح‌كنندگان‌

و بشب آيا پس در نمى‌يابيد بعقل‌

و همانا يونس از پيمبرانست‌

هنگاميكه گريخت بسوى كشتى مملوّ

پس قرعه زد پس شد

جلد 4 صفحه 448

از قرعه بنام افتادگان‌

پس فرو بردش ماهى و او بود ملامت كننده خود

پس اگر نه اينكه او بود از تسبيح كنندگان‌

هر آينه ميماند در شكمش تا روزى كه برانگيخته ميشوند

پس انداختيم او را بزمينى بى‌گياه با آنكه او بيمار بود

و رويانديم بر سر او درختى از كدو

و فرستاديم او را بسوى صد هزار نفر يا زياده مى‌بودند

پس ايمان آوردند پس بهره‌مند نموديم ايشانرا تا زمان مرگ.

تفسير

خداوند متعال متذكر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانواده‌اش جز زن پيرش را كه باقى ماند در عذاب و هلاك شد با ساير اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصيل آن در سور سابقه ذكر شده و گوشزد فرموده اهل مكّه را كه در مسافرت بشام همه ساله بر آنديار عبور مينمايند صبح و شام و مى‌بينند آثار باقيه آنشهر ويران را و تعقّل نميكنند تا متنبّه شوند كه در اثر معصيت خدا باين بلا گرفتار شدند و از روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد مرور بر احوال آنها است در قرآن چون قرائت نمايند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه مى‌بينند و مى‌شنوند و فرموده كه حضرت يونس بن متّى كه شرح حال او در سوره خودش گذشت از پيغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامى كه از مولاى خود بگريزد بدون اذن خدا گريخت و رفت بجانب كشتى مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دريا كه كشتى از رفتار بازماند و كشتيبانان گفتند هر وقت بنده‌اى از مولاى خود گريخته باشد اين پيش‌آمد براى كشتى ما روى ميدهد و بنا شد قرعه بكشند بنام هر كس بيايد او را در دريا بيندازند تا سايرين از خطر مرگ ايمن شوند و حضرت يونس داخل شد در كسانيكه قرعه بنام آنها كشيده ميشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوى از سيماى او ظاهر بود قرعه را تكرار نمودند تا سه مرتبه و در هر سه بار نام او بيرون آمد و حضرت متوجه بلب كشتى شد ديد ماهى بزرگى سر از آب بيرون آورده و دهانش را گشوده خود را بدهان او انداخت چنانچه در فقيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده پس آن ماهى او را مانند لقمه‌اى فرو برد و بلع كرد و او مورد ملامت مردم گرديد يا خود را ملامت نمود بر ترك اولائى كه از او صادر شد كه بى‌دستور الهى از ميان قوم خود بيرون رفته بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون كشتى‌

جلد 4 صفحه 449

بوسط دريا رسيد خدا ماهى بزرگيرا فرستاد جلو كشتى را گرفت يونس باو نظر نمود از آن ترسيد خود را بآخر كشتى برد ماهى هم متوجه بجانب او گرديد و دور زد و دهانش را بروى او باز كرد و اهل كشتى گفتند در ميان ما گنه‌كارى است پس قرعه كشيدند و بنام يونس درآمد و او را در دريا انداختند و ماهى او را بلع نمود و در آب روان گرديد و نقل نموده‌اند كه خداوند بماهى وحى فرمود كه من شكم تو را زندان او قرار دادم نه او را خوراك تو بايد او را محفوظ بدارى يعنى قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدرى كه آنحضرت در شكم ماهى سالم ماند تا سه روز كه در آن مدت مشغول بذكر خدا بود بنحويكه در سوره انبياء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذكر و تسبيح خدا درنگ مينمود در شكم ماهى تا روز قيامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهى امر فرمود كه او را بزمين بيگياهى بيندازد و انداخت و خداوند بر سر او سايبانى از درخت كدوئى رويانيد براى آنكه پوستش رقيق و بدنش ضعيف و مريض شده بود و چون قوى و سالم گرديد آندرخت خشك شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گرديد و بخدا از خشك شدن آندرخت شكايت نمود و خداوند جواب فرمود تو از خشك شدن درختى كه نكاشتى و آب ندادى و ديگر احتياج بآن ندارى چون خوب شدى غمگين ميشوى و محزون نميشوى براى اهل نينوا كه بيش از يكصد هزار نفرند و ميخواهى عذاب بر آنها نازل شود آنها ايمان آوردند و پرهيزكار شدند پس بر گرد بسوى ايشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نينوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامى داشتند و ايمان آوردند بخوبى و بخوشى زيستند تا باجل خود از دنيا رفتند چنانچه اين معانى از روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام استفاده ميشود و يقطين در لغت اشجار بى‌ساق كم دوام را گويند مانند كدو كه اينجا اراده شده است و كلمه او در او يزيدون محتمل است بمعناى واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و يزيدون قرائت فرموده است و در بعضى از روايات تصريح بزياده سى هزار شده و محتمل است بمعناى بل باشد و محتمل است براى ابهام باشد يعنى لازم نيست دانسته شود عدد آنها تحقيقا همين‌قدر كه بدانند زياد بودند كافى است و محتمل است براى تخيير باشد يعنى كسيكه آنها را از دور ميديد ميتوانست بصد هزار يا بيشتر تخمين بزند يا

جلد 4 صفحه 450

اگر اطفال را حساب نكنند چون پيغمبر بر آنها مبعوث نميشود صد هزار بودند و الّا بيشتر چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ايمان حساب ميشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهى معيّن بود و ترديدى در آن مقام نبوده و نيست و اللّه تعالى اعلم بمراده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَرسَلناه‌ُ إِلي‌ مِائَةِ أَلف‌ٍ أَو يَزِيدُون‌َ (147)

‌پس‌ فرستاديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بسوي‌ صد هزار ‌ يا ‌

جلد 15 - صفحه 194

زيادتر ‌از‌ صد هزار.

‌اينکه‌ ترديد نيست‌ ‌که‌ العياذ خداوند شك‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ صد هزار بودند ‌ يا ‌ زيادتر بلكه‌ مراد دو تقدير ‌است‌ ابتداء ‌که‌ يونس‌ آمد ‌براي‌ ‌آنها‌ صد هزار بودند بدون‌ كم‌ و بيش‌ و ‌در‌ مدتي‌ ‌که‌ يونس‌ ميانه ‌آنها‌ ‌بود‌ اينها زايش‌ كردند سي‌ هزار و ‌آنها‌ ‌هم‌ ايمان‌ آوردند ‌که‌ مجموعا ‌از‌ ابتداء ورود يونس‌ ميانه ‌آنها‌ ‌تا‌ زمان‌ رحلت‌ يونس‌ صد و سي‌ هزار شدند و ‌لو‌ ‌در‌ اثناء ‌اينکه‌ مدت‌ ‌هم‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌از‌ دنيا رفته‌ بودند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 147)- «یونس» را در اینجا رها می‌کنیم و به سراغ قومش می‌رویم.

هنگامی که یونس با حالت خشم و غضب قوم را رها کرد، و مقدمات خشم الهی نیز بر آنها ظاهر شد، تکان سختی خوردند و به خود آمدند، اطراف عالم و دانشمندی را که در میان آنها بود گرفتند، و با رهبری او در مقام توبه برآمدند، گریه سر دادند و مخلصانه از گناهان خویش و تقصیراتی که در باره پیامبر خدا یونس داشتند توبه کردند.

در اینجا پرده‌های عذاب کنار رفت و حادثه بر کوهها ریخت، و جمعیت

ج4، ص163

مؤمن توبه کار به لطف الهی نجات یافتند.

هنگامی که یونس بعد از این ماجرا به سراغ قومش آمد. در تعجب فرو رفت که چگونه آنها در روز هجرتش همه بت پرست بودند ولی اکنون همه موحد خدا پرست شده‌اند؟

قرآن در اینجا می‌گوید: «و او را به سوی جمعیّت یکصد هزار نفری- یا بیشتر- فرستادیم»! (وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع