قاعده لزوم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(الگوی فقه)
سطر ۱: سطر ۱:
 
در یک تقسیم بندی عقود به دو دسته تقسیم می شوند . عقود لازمه و عقود جایزه عقود لازمه برای ابطالشان نیاز به دلیل قانونی و شرعی است ولی عقود جایزه بستگی به تمایل افراد دارد و با خواست افراد قابلیت فسخ برای آنها وجود دارد .زمان بروز قاعده لزوم که از جمله قواعد فقهی است جائی است که در ابتدای نظر در لازم بودن و جایز بودن عقدی شک شود . در این صورت با استناد به قاعده لزوم ، اصل اولی لازم بودن عقد است .  
 
در یک تقسیم بندی عقود به دو دسته تقسیم می شوند . عقود لازمه و عقود جایزه عقود لازمه برای ابطالشان نیاز به دلیل قانونی و شرعی است ولی عقود جایزه بستگی به تمایل افراد دارد و با خواست افراد قابلیت فسخ برای آنها وجود دارد .زمان بروز قاعده لزوم که از جمله قواعد فقهی است جائی است که در ابتدای نظر در لازم بودن و جایز بودن عقدی شک شود . در این صورت با استناد به قاعده لزوم ، اصل اولی لازم بودن عقد است .  
 
==بیان قاعده==
 
==بیان قاعده==
لزوم در لغت به معناي الزامی بودن امری است  و در اصطلاح عبارت است از اينكه اصل در عقود اعم از عقد تمليکی و عقد عهدي، لازم بودن است مگر اينكه گفته شود كه عقد جايز است بنابراين هر جا كه دليلي بر جواز عقدي نداشتيم  به اين اصل رجوع مي كنيم و مي گوئيم اصل در عقود لزوم است بنابراين اين عقد نيز لازم است و معناي اصل در اصالة اللزوم نيز همين هست كه در صورت شك به آن رجوع مي‌شود.
+
لزوم در لغت به معناي الزامی بودن امری است  و در اصطلاح عبارت است از اينكه اصل در عقود اعم از عقد تمليکی و عقد عهدي، لازم بودن است. مگر اينكه گفته شود كه عقد جايز است بنابراين هر جا كه دليلي بر جواز عقدي نداشتيم  به اين اصل رجوع مي كنيم و مي گوئيم اصل در عقود لزوم است بنابراين اين عقد نيز لازم است و معناي اصل در اصالة اللزوم نيز همين هست كه در صورت شك به آن رجوع مي‌شود.
 
   
 
   
 
==مباني فقهي قاعده==
 
==مباني فقهي قاعده==
سطر ۷: سطر ۷:
 
'''كتاب:'''  
 
'''كتاب:'''  
  
از آيات متعددي به عنوان مبناي اين قاعده بحث شده است كه معروفترين آن آيۀ شريفۀ «اوفوا بالعقود<ref> سوره مائده، آيه دوم  </ref> به اين معني كه  به عقود وفا كنيد. براي استفاده از اين آيه بايد لفظ عقود و وفاي به عقد روشن شود. عقد در لغت به معناي عهد موثق و مشدد است و در اصطلاح عبارت از ايجاب و قبول مي‌باشد. و منظور از وفاي به عقد يعني اجراي مفاد آن و قيام به مدلول عقد مي‌باشد براي مثال اثر عقد تمليكي بيع، انتقال بيع به مشتري مي‌باشد.
+
از آيات متعددي به عنوان مبناي اين قاعده بحث شده است كه معروفترين آن آيۀ شريفۀ «اوفوا بالعقود<ref> سوره مائده، آيه دوم  </ref> است. به اين معني كه  به عقود وفا كنيد. براي استفاده از اين آيه بايد لفظ عقود و وفاي به عقد روشن شود. عقد در لغت به معناي عهد موثق و مشدد است و در اصطلاح عبارت از ايجاب و قبول مي‌باشد. و منظور از وفاي به عقد يعني اجراي مفاد آن و قيام به مدلول عقد مي‌باشد براي مثال اثر عقد تمليكي بيع، انتقال بيع به مشتري مي‌باشد.
  
استفاده از اين آيه منوط به اين است كه در اصول فقه، صيغۀ امر حقيقت در وجوب باشد همانطور كه علماء فرموده‌اند چرا كه لفظ [اوفوا] فعل امر است و اگر بگوئيم حقيقت در وجوب است مي‌توان گفت كه وفاي به عقد و اجراي مفاد آن واجب است.  
+
استفاده از اين آيه منوط به اين است كه در اصول فقه، صيغۀ امر حقيقت در وجوب باشد همانطور كه علماء فرموده‌اند. چرا كه لفظ [اوفوا] فعل امر است و اگر بگوئيم حقيقت در وجوب است مي‌توان گفت كه وفاي به عقد و اجراي مفاد آن واجب است.  
  
بنابراين مدلول آيه شريفه اين است كه كليه عقود واجب الوفا و لازم هستند مگر اينكه دليل خاصي بر جواز عقدي اقامه شود. در خصوص عقود اذني كه مفاد آن عقود، ذاتا شدت و استحكامي ندارند و از شمول مدلول آيه شريفه تخصّصاٌ خارج است چرا كه معناي عقد شامل عقود محكم است و عقود لازمي كه در آن يكي از خيارات وجود دارد و همچنين عقود جائز تمليكي مانند هبه و معاملات تخصيصاٌ خارج است چرا كه خروج اين عقود از عموم آيۀ شريفه به علت وجود دلايل و نصوص خاص مي‌باشد.
+
بنابراين مدلول آيه شريفه اين است كه، كليه عقود واجب الوفا و لازم هستند. مگر اينكه دليل خاصي بر جواز عقدي اقامه شود. در خصوص عقود اذني كه مفاد آن عقود، ذاتا شدت و استحكامي ندارند و از شمول مدلول آيه شريفه تخصّصاٌ خارج است چرا كه معناي عقد شامل عقود محكم است و عقود لازمي كه در آن يكي از خيارات وجود دارد و همچنين عقود جائز تمليكي مانند هبه و معاملات تخصيصاٌ خارج است. چرا كه خروج اين عقود از عموم آيۀ شريفه به علت وجود دلايل و نصوص خاص مي‌باشد.
  
 
'''سنّت:'''  
 
'''سنّت:'''  
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
 
روش جاري عقلا بر اين است كه هر گاه عقد و پيمان مي‌بندند به آن احترام مي‌گذارند و آن را بدون توافق بر هم نمي‌زنند و سيرۀ‌ عقلا بر لزوم معاملات بوده است.
 
روش جاري عقلا بر اين است كه هر گاه عقد و پيمان مي‌بندند به آن احترام مي‌گذارند و آن را بدون توافق بر هم نمي‌زنند و سيرۀ‌ عقلا بر لزوم معاملات بوده است.
  
يكي ديگر از دلايل اين قاعده كه دليل فقاهتي است قاعده استصحاب مي‌باشد بدين بيان كه هنگام شك در لزوم و جواز عقد قاعدۀ استصحاب جاري مي‌شود چرا كه طرفين وقتي عقدي را منعقد مي‌كنند حداقل در زمان انعقاد آن هر دو مصمّم به اجراي مفاد آن و معتقد به لزوم آن هستند و مادامی كه دليل قوي بر جواز آن نباشد، همان لزوم استصحاب مي‌شود. البته با اين قاعده استصحاب فقط مي‌توان  عدم تأثير فسخ و بقاي اثر عقد بعد از فسخ را اثبات كرد ولي نمي‌توان گفت كه اين عقد از نظر شرعي هم لازم است ؟  
+
يكي ديگر از دلايل اين قاعده كه دليل فقاهتي است قاعده [[استصحاب]] مي‌باشد بدين بيان كه هنگام شك در لزوم و جواز عقد قاعدۀ استصحاب جاري مي‌شود چرا كه طرفين وقتي عقدي را منعقد مي‌كنند حداقل در زمان انعقاد آن هر دو مصمّم به اجراي مفاد آن و معتقد به لزوم آن هستند و مادامی كه دليل قوي بر جواز آن نباشد، همان لزوم استصحاب مي‌شود. البته با اين قاعده استصحاب فقط مي‌توان  عدم تأثير فسخ و بقاي اثر عقد بعد از فسخ را اثبات كرد ولي نمي‌توان گفت كه اين عقد از نظر شرعي هم لازم است ؟  
 
چرا كه استنتاج عنوان لزوم عقد، از طريق ترتب آثار آن به وسيلۀ استصحاب صحيح نيست چون استصحاب از اصول عمليه است و نمي‌توان به وسیله آن آثار و لوازم  لزوم را برداشت.  چون استصحاب فقط آثار لزوم را ايجاد مي‌كند و اگر بخواهيم خود لزوم را استفاده كنيم حجيت شرعي ندارد و از مصاديق اصل مثبت مي‌باشد.
 
چرا كه استنتاج عنوان لزوم عقد، از طريق ترتب آثار آن به وسيلۀ استصحاب صحيح نيست چون استصحاب از اصول عمليه است و نمي‌توان به وسیله آن آثار و لوازم  لزوم را برداشت.  چون استصحاب فقط آثار لزوم را ايجاد مي‌كند و اگر بخواهيم خود لزوم را استفاده كنيم حجيت شرعي ندارد و از مصاديق اصل مثبت مي‌باشد.
 
   
 
   
سطر ۳۲: سطر ۳۲:
 
1- محمدبن مكي، عاملي ابي عبدا...؛ (شهيد اول)قاعده اصالة اللزوم ، القواعد الفوائد في الفقه والأصول والعربية، قم، مكتبة المفيد،  
 
1- محمدبن مكي، عاملي ابي عبدا...؛ (شهيد اول)قاعده اصالة اللزوم ، القواعد الفوائد في الفقه والأصول والعربية، قم، مكتبة المفيد،  
  
2- سيد محمد؛ موسوي بجنوردي، قواعد فقهيه، تهران، نشر ميعاد، 1372، ص 241.
+
2- سيد محمد، موسوي بجنوردي، قواعد فقهيه، تهران، نشر ميعاد، 1372، ص 241.
  
 
3-سيد مصطفي،  محقق داماد، قواعد فقه، تهران، سمت، 1380، چاپ چهارم، ص 160.
 
3-سيد مصطفي،  محقق داماد، قواعد فقه، تهران، سمت، 1380، چاپ چهارم، ص 160.

نسخهٔ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۳۲

در یک تقسیم بندی عقود به دو دسته تقسیم می شوند . عقود لازمه و عقود جایزه عقود لازمه برای ابطالشان نیاز به دلیل قانونی و شرعی است ولی عقود جایزه بستگی به تمایل افراد دارد و با خواست افراد قابلیت فسخ برای آنها وجود دارد .زمان بروز قاعده لزوم که از جمله قواعد فقهی است جائی است که در ابتدای نظر در لازم بودن و جایز بودن عقدی شک شود . در این صورت با استناد به قاعده لزوم ، اصل اولی لازم بودن عقد است .

بیان قاعده

لزوم در لغت به معناي الزامی بودن امری است و در اصطلاح عبارت است از اينكه اصل در عقود اعم از عقد تمليکی و عقد عهدي، لازم بودن است. مگر اينكه گفته شود كه عقد جايز است بنابراين هر جا كه دليلي بر جواز عقدي نداشتيم به اين اصل رجوع مي كنيم و مي گوئيم اصل در عقود لزوم است بنابراين اين عقد نيز لازم است و معناي اصل در اصالة اللزوم نيز همين هست كه در صورت شك به آن رجوع مي‌شود.

مباني فقهي قاعده

كتاب:

از آيات متعددي به عنوان مبناي اين قاعده بحث شده است كه معروفترين آن آيۀ شريفۀ «اوفوا بالعقود[۱] است. به اين معني كه به عقود وفا كنيد. براي استفاده از اين آيه بايد لفظ عقود و وفاي به عقد روشن شود. عقد در لغت به معناي عهد موثق و مشدد است و در اصطلاح عبارت از ايجاب و قبول مي‌باشد. و منظور از وفاي به عقد يعني اجراي مفاد آن و قيام به مدلول عقد مي‌باشد براي مثال اثر عقد تمليكي بيع، انتقال بيع به مشتري مي‌باشد.

استفاده از اين آيه منوط به اين است كه در اصول فقه، صيغۀ امر حقيقت در وجوب باشد همانطور كه علماء فرموده‌اند. چرا كه لفظ [اوفوا] فعل امر است و اگر بگوئيم حقيقت در وجوب است مي‌توان گفت كه وفاي به عقد و اجراي مفاد آن واجب است.

بنابراين مدلول آيه شريفه اين است كه، كليه عقود واجب الوفا و لازم هستند. مگر اينكه دليل خاصي بر جواز عقدي اقامه شود. در خصوص عقود اذني كه مفاد آن عقود، ذاتا شدت و استحكامي ندارند و از شمول مدلول آيه شريفه تخصّصاٌ خارج است چرا كه معناي عقد شامل عقود محكم است و عقود لازمي كه در آن يكي از خيارات وجود دارد و همچنين عقود جائز تمليكي مانند هبه و معاملات تخصيصاٌ خارج است. چرا كه خروج اين عقود از عموم آيۀ شريفه به علت وجود دلايل و نصوص خاص مي‌باشد.

سنّت:

يكي از احاديثي كه در حد تواتر از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است حديث «البيّعان باالخيار مالم يفترقا فأذا افتَرقا وجب البيع[۲] منظور از اين حديث اين مي‌باشد كه پس از جدايي طرفين معامله لازم و غير قابل فسخ است و اين عموم با اعمال خيارات ديگر تخصيص خورده است. ولي در خصوص مواردي كه خيارات وجود ندارد همين كه طرفين جدا شدند بيع لازم مي‌شود.

بناي عقلاء:‌

روش جاري عقلا بر اين است كه هر گاه عقد و پيمان مي‌بندند به آن احترام مي‌گذارند و آن را بدون توافق بر هم نمي‌زنند و سيرۀ‌ عقلا بر لزوم معاملات بوده است.

يكي ديگر از دلايل اين قاعده كه دليل فقاهتي است قاعده استصحاب مي‌باشد بدين بيان كه هنگام شك در لزوم و جواز عقد قاعدۀ استصحاب جاري مي‌شود چرا كه طرفين وقتي عقدي را منعقد مي‌كنند حداقل در زمان انعقاد آن هر دو مصمّم به اجراي مفاد آن و معتقد به لزوم آن هستند و مادامی كه دليل قوي بر جواز آن نباشد، همان لزوم استصحاب مي‌شود. البته با اين قاعده استصحاب فقط مي‌توان عدم تأثير فسخ و بقاي اثر عقد بعد از فسخ را اثبات كرد ولي نمي‌توان گفت كه اين عقد از نظر شرعي هم لازم است ؟ چرا كه استنتاج عنوان لزوم عقد، از طريق ترتب آثار آن به وسيلۀ استصحاب صحيح نيست چون استصحاب از اصول عمليه است و نمي‌توان به وسیله آن آثار و لوازم لزوم را برداشت. چون استصحاب فقط آثار لزوم را ايجاد مي‌كند و اگر بخواهيم خود لزوم را استفاده كنيم حجيت شرعي ندارد و از مصاديق اصل مثبت مي‌باشد.

پانویس

  1. سوره مائده، آيه دوم
  2. عاملي، محمدبن حسن؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 346.


منابع

1- محمدبن مكي، عاملي ابي عبدا...؛ (شهيد اول)قاعده اصالة اللزوم ، القواعد الفوائد في الفقه والأصول والعربية، قم، مكتبة المفيد،

2- سيد محمد، موسوي بجنوردي، قواعد فقهيه، تهران، نشر ميعاد، 1372، ص 241.

3-سيد مصطفي، محقق داماد، قواعد فقه، تهران، سمت، 1380، چاپ چهارم، ص 160.

منبع

قاعده لزوم پژوهشکده باقرالعلوم بازیابی 31 فروردین 1394

فقه
کلیات: تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی
منابع: عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ...
↓ رده ها ↓
فقه: فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه
اصول فقه: اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه
احکام: احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام
قواعد فقهی
اصالت صحت، قاعده اشتراک، اهم و مهم، تداخل اسباب و مسببات، قاعده حلیت، قاعده طهارت، قاعده فراغ و تجاوز، قاعده قرعه، لاتعاد، لاضرر، قاعده میسور، نفی عسر و حرج، قاعده ید، قاعده سوق، نفی سبیل، قاعده لزوم، قاعده تسلیط، اکل مال به باطل، ولایت حاکم بر ممتنع، الاقرب فالاقرب