عمران بن عبدالله اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۲۲ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


عمران اشعرى قمى، فرزند عبدالله از شخصیت های برجسته شیعه در قرن دوم هجرى بود که هم عصر با امام صادق علیه‌السلام در شهر مقدس قم مى زیست؛ او از یاران و راویان آن امام نیز به شمار مى آمد.[۱] با نگاهى به منابع موجود، صحنه هایى از زندگى عمران دیده مى شود که از پیوند او بر پایه استوار نبوت و گردش حول محور امامت، حکایت دارد.

خاندان بزرگوار

پدر عمران، عبدالله بن سعد بن مالک اشعرى، از شیعیان والامقامى بود که فرزندانى همچون عمران را مى پرورید. اگر چه نام او در کتاب هاى رجال و دیگر منابع موجود، کمتر به چشم مى آید، اما این چیزى را از سترگى مقامش نمى کاهد، زیرا دانشمندان بزرگى همانند: علامه مامقانى در تنقیح المقال[۲] و مرحوم خوئى در معجم رجال الحدیث[۳] از او در فهرست راویان شیعى یاد کرده و براى تایید و نشان دادن شخصیت والاى وى، به جایگاه رفیع فرزندان او، عمران و عیسى نیز اشارتى کرده اند.

خویشان عمران از شیعیان اهل بیت نبوت علیهم‌السلام و مردمان برجسته روزگار خود بودند. امام صادق علیه‌السلام آن‌ها را خاندانى نجیب و بزرگوار معرفى فرمود و شخصیت عمران را به داشتن قومى بزرگوار چنین ستود: «هذا من اهل بیت النجباء؛ این، از خاندان نجبا و بزرگ است».[۴]

این قوم نجیب از تیره بزرگ اشعرى هاى قم بودند که نقش فراوانى را در آبادانى شهر قم به عهده داشتند. شاید به همین دلیل، «عمران بن عبدالله» به «عمران اشعرى قمى» معروف گشته است.

برادران عمران:

آدم، ادریس، اسحاق، عیسى، عبدالملک و یعقوب، برادران بزرگوار عمران بودند که همگى از یاران امامان معصوم علیه‌السلام به شمار مى آمدند، آن‌ها به درجه هاى بالایى از علم و معرفت دست یافتند و در راه ترویج و توسعه فرهنگىِ مکتب علوى، خدمت فراوان کردند. اکنون به اختصار به گوشه اى از زندگى آن‌ها اشاره مى کنیم.

  • اسحاق بن عبدالله: راوى قابل اعتماد و از یاران امام باقر[۹] و امام صادق علیهما‌السلام‌[۱۰] که مرحوم نجاشى، متوفى ۴۵۰ ق شخصیت وارسته او را این گونه ستوده است: «اسحاق بن عبدالله بن مالک الاشعرى القمى، ثقة...» اسحاق بن عبدالله فردى ثقه و قابل اطمینان است.[۱۱]
  • عیسى بن عبدالله القمى: عالم و راوى بلندمرتبه اى که امام رضا علیه‌السلام درباره اش فرمودند: «منا اهل البیت؛ او از ما است».[۱۲] وى از یاران آن حضرت نیز به شمار می‌رود و در نزد دانشمندان رجال بر جایگاه رفیعى استوار گشته است.[۱۳]
  • عبدالملک بن عبدالله القمى: امام صادق علیه‌السلام در توصیف شخصیت والاى او مى فرمایند: «انه قوى الایمان؛ همانا او ایمانى محکم دارد».[۱۴] عبدالملک از یاران و شیعیان وارسته آن حضرت علیه‌السلام بود.[۱۵]

پسر عمران:

مَرْزَبان، پسر عمران شیعى والامرتبه و از یاران امام کاظم[۱۷] و امام رضا علیهماالسلام[۱۸] بود، شاید بهترین چیزى که دهنده عظمت و ارزش مرزبان است، پاسخى باشد که امام رضا علیه‌السلام به سؤال او برگرداند. «مرزبان گفت: به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم: مى خواهم چیزى که خیلى مهم است از شما بپرسم، آیا من از شیعیان شما هستم؟ حضرت فرمود: بله. عرض کردم آیا اسم من نزد شما نوشته شده است؟ حضرت جواب داد: بله».[۱۹]

هر چند مرحوم آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزنده «الذریعه» نام مرزبان را در فهرست نویسندگان و مؤلفان شیعى آورده و براى او کتابى را با نام کتاب الحدیث ذکر کرده است؛[۲۰] اما در حال حاضر هیچ اثرى از آن نیست. شاید این کتاب نیز همانند بسیار کتاب الحدیث هاى گذشته در کتاب هاى بزرگ روائى شیعیان ادغام شده باشد و یا در طول زمان بر اثر حوادث گوناگون، محو گردید.

عمران در کلام امام صادق علیه‌السلام

از میان روایت هاى اندک عمران و آنچه مرحوم کشى و شیخ مفید درباره او نقل کرده اند، برمى آید که وى با وجود دورى راه، چندین بار به دیدار امام صادق علیه‌السلام رفته و از محضر ایشان بهره فراوان جسته است.

امام صادق علیه‌السلام در گفتگوى صمیمانه خود با عمران بن عبدالله، سخنان زیبایى را در توصیف شخصیت ممتاز او بیان فرموده و مقام و منزلت والاى وى را بر همگان نمایاند؛ در این باره ابان بن عثمان از یاران امام جعفرصادق علیه‌السلام مى گوید: هنگامى که عمران به نزد امام صادق علیه‌السلام آمد، حضرت او را در کنار خود جاى داده و فرمودند: چگونه اى؟ فرزندت چطور است؟ خویشانت چگونه اند؟ حال پسران عمویت چطور است؟ اهل خانه ات چه حال دارند؟ سپس امام علیه‌السلام مدت زیادى با عمران سخن گفت؛ وقتى عمران بیرون رفت، از امام سؤال شد، این شخص که بود؟ فرمود: فردى شریف و بزرگوار از قومى نجیب بود. قومى که هیچ ستم کارى بر آن‌ها مسلط نشد، مگر آن که خداوند او را هلاک کرد.[۲۱]

عمران بن عبدالله بیشتر وقت‌ها در مراسم حج و صحراى منا به دیدار امام علیه‌السلام مى رسید؛ البته احتمال این که در سایر زمان ها و مکان ها نیز با حضرت علیه‌السلام در ارتباط بوده است، بعید نمى نماید اما گزارش هاى موجود هیچ اشاره اى به آن ندارد.

مرحوم شیخ مفید - متوفى ۴۱۳ ق - در کتاب الاختصاص دیدار او با حضرت در صحراى منا را این گونه روایت کرده است: حماد بن عثمان، صحابى امام صادق علیه‌السلام مى گفت: گروهى در منا نزد امام صادق علیه‌السلام بودیم که عمران بن عبدالله قمى به نزد حضرت آمد، امام علیه‌السلام حالش را پرسید و با او بسیار خوش‌رفتارى کرد. وقتى به حضرت علیه‌السلام عرض کردم این فرد کیست که با او این گونه سخن گفتید و به او احسان کردید. حضرت فرمودند: این از خاندان نجباء است... .[۲۲] مرحوم کشى نیز این سخن را با تفاوتى اندک روایت کرده است.[۲۳]

شاید اوج دوستى و دلدادگى عمران به پیشوایش امام صادق علیه‌السلام زمانى باشد که در صحراى منا خیمه اى براى حضرت و خانواده اش به پا کرد، وى با نهایت عشق و علاقه آن را به محضر ایشان پیشکش کرد. مضمون حکایت از این قرار است:

راوى مى گوید: «در منا بودم که عمران بن عبدالله قمى با خیمه هائى در دست، از راه رسید و آن‌ها را در خیمه گاه حضرت صادق علیه‌السلام برپا کرد. وقتى امام علیه‌السلام با اهل بیت خود تشریف آوردند، با دیدن خیمه ها پرسیدند: این ها مال کیست؟ گفتم: قربانت شوم، این ها را عمران بن عبدالله قمى براى شما برپا کرد. حضرت علیه‌السلام داخل خیمه ها شد؛... عمران نیز کار خود در حضور امام علیه‌السلام را چنین گزارش مى دهد که: جانم به فدایتان، این ها خیمه هائى است که دستور دادید، برایتان درست کنم. حضرت علیه‌السلام فرمودند: قیمت آن‌ها چقدر شد؟ عمران گفت: جانم به قربان شما، پارچه هاى خیمه را خودم ساخته و براى شما درست کرده ام، فدایت شوم، دوست دارم به عنوان ارمغان و هدیه این خیمه ها را از من قبول کنید! من آن پولى را که شما به من داده بودید پس دادم؛ حضرت علیه‌السلام دست عمران را گرفت و درباره اش این چنین دعا کرد: از خداوند مى خواهم بر محمد و آلش درود فرستد و تو را در روزى که هیچ سایه اى جز سایه خدا نیست، زیر سایه خویش قرار دهد».[۲۴]

عمران در نگاه عالمان

اغلب دانشمندان شیعه، نام عمران بن عبدالله را در کتاب هاى رجال خود به ثبت رسانده اند و در تأیید وثاقت و عدالت عمران به روایت‌هایى که شیخ مفید و مرحوم کشى نقل کرده اند، استناد جسته اند.

شیخ مفید و مرحوم کشى از عالمان سده چهارم و پنجم هجرى قمرى چند روایت در ستایش عمران بن عبدالله نقل کرده اند که در کنار برخى گزارش هاى دیگر، بیان کننده ولایت مدارى و شیفتگى او به خاندان نبوت علیهم‌السلام است.

شیخ طوسى - متوفى ۴۶۰ ق - نام عمران را در کنار یاران امام جعفرصادق علیه‌السلام جایى داده - و بدین گونه بر عظمت و مقام آن شخصیت بزرگ افزوده است؛ او در این باره مى گوید: «عمران بن عبداللّه الا شعرى القمى، برادر یعقوب و عیسى است».[۲۵]

مرحوم مامقانى با توجه به همین روایت ها، شخصیت عمران را چنین مى ستاید: «فلا یبعد عدّ الرجل من الثقات الذین استفید وثاقتهم من القرائن الخارجیة ولا اقلّ من کونه فى اعلى درجات الحسن...» برشمردن عمران در زمره کسانى که وثاقت آن‌ها با قرائن و شواهد خارجى ثابت مى شود بعید نیست؛ حداقل این که او در بالاترین درجه هاى حُسن جاى دارد...».[۲۶]

علامه حلى نیز این چند روایت را از نشانه هاى بزرگى شخصیت وارسته عمران دانسته است.[۲۷]

جایگاه روائى عمران

در میان راویان و ناقلان آثار مکتب امامت علیه‌السلام، نام عمران نیز مى درخشد؛ لکن شمار بسیار اندک روایت هاى او ما را از دستیابى به تحلیل و بررسى بیشتر، درباره شخصیت روائى و گرایش روایت هایش و... باز مى دارد. بدیهى است، او نیز همانند بسیارى از راویان شیعه - احتمالاً - روایت هاى فراوان داشته است. اما گذشت زمان و دسیسه هاى مخالفان - که از هر فرصتى براى محو آثار تشیع استفاده مى کردند - نسل ما را از رسیدن به آثار ایشان محروم کرده است.

پیش از بیان دو روایتى که عمران مستقیماً از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده است، دو نکته را متذکر مى شویم:

  • نکته نخست: این که با دقت در سند دو حدیثى که عمران بن عبدالله روایت کرده است، درمى یابیم استاد وى در نقل حدیث، حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام بوده است که با حضور نزد ایشان و شنیدن کلام نورانى حضرت علیه‌السلام، آن را نقل کرده. کسانى که این دو حدیث را از عمران روایت کرده اند، یعقوب بن عبدالله قمى، برادر عمران و پسرش مرزبان بن عمران هستند که به عنوان شاگردان او در نقل روایت نیز محسوب مى شوند.
  • نکته دوم: در جستجوى روایت هاى عمران بن عبدالله قمى، ممکن است به عنوانى دیگر از «عمران قمى» - که در سند احادیث هست - برخورد کنیم، «عمران قمى» شخصیتى است سواى عمران بن عبدالله قمى و متفاوت از او، زیرا بر اساس آنچه مرحوم خوئى گفته است، «عمران قمى» در واقع «عمران بن محمد بن عمران قمى» است،[۲۸] نه عمران بن عبدالله قمى، بنابراین «عمران قمى» در حقیقت نوه عمران بن عبدالله قمى است، نه خود عمران.

اکنون پس از بیان دو نکته فوق، مضمون دو روایتى را که انتسابش به عمران بن عبدالله قمى قطعى است از نظر مى گذرانیم:

  • تفسیر قرآن: از دستورات مهم اسلام، جهاد با کافران است، خداوند در آیه: «یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار ولیجدوا فیکم غلظة و اعلموا ان اللّه مع المتقین»،[۲۹] مؤمنان را به جنگ با کافرانى مى خواند که در مجاورت آن‌ها بوده اند. عمران بن عبدالله در تفسیر این آیه شریفه، سخنى را از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که مضمونش چنین است: کافرانى که در مجاورت و نزدیکى مسلمانان قرار داشتند، طایفه «دیلم»[۳۰] بودند.[۳۱]
  • عقوبت پندار نادرست درباره امامت: با توجه به اهمیت مسئله امامت که از پایه هاى اعتقادى شیعه است، عمران بن عبدالله قمى از امام صادق علیه‌السلام حدیثى را نقل کرده است که حضرت سه دسته را به دلیل پندار غلط و سستى در امر امامت، سزاوار عذاب خدا دانسته اند و آن‌ها را در ردیف کسانى قرار داده اند که هیچ بهره اى از اسلام نبرده اند. کسى که به دروغ ادعاى امامت کند. کسى که امام حقیقى را انکار کند. کسى که دو گروه فوق را مسلمان بداند.[۳۲]

وفات

عمران بن عبدالله قمى، پس از روزگارى تلاش سرانجام تسلیم امر الهى شد و با کوله بارى از اخلاص و ارادت به خاندان نبوت علیهم‌السلام راه زندگى جاودان را در پیش گرفت، تا در سرمنزل ابدیت به دیدار معبودش نایل آید.

از تاریخ درگذشت او گزارشى در دست نیست؛ اما به دلیل این که عمران از یاران امام صادق علیه‌السلام بوده و سال شهادت آن حضرت ۱۴۸ هجرى قمرى است، چنانچه عمران بعد از شهادت امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفته باشد، تاریخ وفاتش به نیمه دوم قرن دوم هجرى برخواهد گشت و در صورتى که قبل از شهادت حضرت، دعوت حق را لبیک گفته باشد، زمان رحلتش نیمه اول قرن دوم هجرت خواهد بود.

محل دفن عمران نیز همانند بسیارى از زوایاى دیگر زندگیش نامعلوم است.

پانویس

  1. رجال، شیخ طوسى، ص۲۵۶.
  2. تنقیح المقال، ج۲، ص۱۸۴.
  3. معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۹۵.
  4. رجال، کشى، ص ۳۳۳، رقم ۶۰۸.
  5. رجال، شیخ طوسى، ص۱۴۳.
  6. همان، ص۱۵۰-۳۴۰.
  7. رجال، برقى، ص ۵۲.
  8. ستارگان حرم، ج۸.
  9. رجال، شیخ طوسى، ص ۱۰۷.
  10. رجال، برقى، ص ۲۸.
  11. رجال، نجاشى، ص ۵۳.
  12. رجال، کشى، ص ۲۸۱.
  13. ستارگان حرم، ج۶.
  14. رجال، علامه حلى، ص ۱۱۵.
  15. رجال، شیخ طوسى، ص ۲۳۴ و رجال، برقى، ص ۲۴.
  16. معجم رجال الحدیث، ج ۲۰، ص ۱۴۳، رقم ۱۳۷۳۸.
  17. رجال، برقى، ص۵۱.
  18. رجال، شیخ طوسى، ص۳۹۱.
  19. رجال، کشى، ص۵۰۵.
  20. الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج۶، ص۳۶۶، رقم ۲۲۶۶.
  21. همان و رجال کشى، ص ۳۳۳: (عن ابان بن عثمان قال: اقبل عمران بن عبدالله القمى على ابى عبدالله علیه‌السلام. فقرّبه ابوعبدالله علیه‌السلام فقال: کیف انت؟ وکیف ولدک؟ وکیف اهلک؟ وکیف بنو عمک؟ وکیف اهل بیتک؟ ثم حدّثه ملیاً، فلما خرج قیل لابى عبدالله علیه‌السلام من هذا؟ قال: نجیب من قوم النجباء، مانصب لهم جبّار إلا قصمه الله).
  22. اختصاص، ص۶۹: (...عن حماد الناب قال: کنا عند ابى عبدالله علیه‌السلام بمنى، و نحن جماعة اذ دخل علیه عمران بن عبدالله القمى، فسأله و بره و بشه، فلمّا اَن قام، قلت: لابى عبدالله علیه‌السلام من هذا الذى بررته هذا البر؟ فقال: هذا من اهل بیت النجباء. ما اراد بهم جبّارٌ من جبابرة إلا قصمه اللّه).
  23. رجال، کشى، ص۳۳۳.
  24. اختصاص، ص۶۸: (...عن بعض الکوفیین، قال: کنت بمنى اذا اقبل عمران بن عبدالله القمى و معه مَضارب للرجال والنساء و فیها کنف، فضربها فى مَضرب ابى عبدالله علیه‌السلام، اذ اقبل ابوعبدالله علیه‌السلام و معه نسائه، فقال: ما هذا؟ فقلت: جعلت فداک، هذه مَضارب ضربها لک عمران بن عبدالله القمى، قال: فنزل بها، ثم قال: یا غلام عمران بن عبدالله القمى، قال: فأقبل، فقال: جعلت فداک، هذه مضارب التى امرتنى ان اعملها لک، فقال: بِکم ارتفعت؟ فقال له: جعلت فداک، ان الکرابیس من صنعتى و عملتها لک، فانا احب جعلت فداک، ان تقبلها منى هدیة و قد ردوت المال الذى اعطیتنیه، قال: فقبض ابوعبدالله علیه‌السلام على یده ثم قال: اسأل الله تعالى ان یصلّى على محمد و آل محمد و ان یظلک یوم لاظل الا ظله).
  25. رجال، شیخ طوسى، ص۲۵۶.
  26. تنقیح المقال، ج۲، ص۳۵۰.
  27. رجال، علامه حلى، ص ۱۲۵-۱۲۴.
  28. معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۱۵۴، رقم ۹۰۷۰.
  29. سوره توبه/۱۲۳.
  30. دیلم: گویا طایفه اى از کفار حوزه دریاى خزر بوده اند و...(المنجد)
  31. تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۴، ح۲۳. (...عن یعقوب القمى عن اخیه عمران بن عبدالله القمى عن جعفر بن محمد علیه‌السلام فى قول الله عز و جل قاتلوا الذین یلونکم من الکفار. قال: الدیلم).
  32. وسایل الشیعه، ج۲۸، ص۳۴۹، ح۳۴۹۳۶: (...عن مرزبان القمى عن عمران الاشعرى عن جعفر بن محمد علیه‌السلام انه قال: ثلاثة لاینظرالله الیهم، ولایزکیهم، و لهم عذاب الیم، من زعم انه امام و لیس بامام، و من زعم فى امام حق انه لیس بامام و هو امام، و من زعم ان لهما فى الاسلام نصیباً).

منابع

  • على محمدى‌یدک، "عمران بن عبدالله اشعری قمی؛ راوى نجیب" از مجموعه ستارگان حرم، جلد۹.