خالد بن سعید بن عاص‌: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
جز (مهدی موسوی صفحهٔ خالد بن سعيد را به خالد بن سعید بن عاص‌ منتقل کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۰۷

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«خالد بن سعید بن عاص‌ بن امیة بن عبدشمس»، از نخستین ایمان‌آورندگان به اسلام از قبیله قریش بود.[۱] در کتب رجال، او را در زمره اصحاب رسول خدا ذکر کرده‌اند و شیخ‌ طوسى در رجال خود از او یاد کرده است.[۲] از خالد بن سعید به عنوان «نجیب بنی‌امیه» یاد شده است.[۳]

اسلام آوردن خالد

خالد بن سعید قبل از برادرانش[۴] و در زمان دعوت پنهانى پیامبر، به اسلام گروید و وى را سومین، چهارمین یا پنجمین مسلمان دانسته‌اند.[۵] سبب اسلام آوردن خالد بن سعید را چنین نقل کرده‌اند که او در خواب دید بر لبه پرتگاهى مشرف بر آتش قرار دارد و پدرش سعى دارد او را در آن افکند، در آن حال پیامبر او را کنار کشید و از افتادن در آتش نجات داد. خالد بن سعید رؤیاى خویش را صادقه یافت و آن را براى ابوبکر بازگو کرد و به توصیه ابوبکر به اسلام راغب گشت. وى در اَجیاد نزد پیامبر حاضر شد و اسلام آورد.

هنگامى که سعید بن عاص معروف به ابواُحَیحَة ـ که از مخالفان سرسخت پیامبر اکرم بود ـ از مسلمان شدن پسرش آگاهى یافت، خالد را بسیار سرزنش کرد، به وى ناسزا گفت و او را به شدت کتک زد، به گونه‌اى که عصاى خود را بر سرش شکست و حتى صحبت کردن با او را براى خانواده‌اش منع کرد. پس از آن، خالد نزد پیامبر رفت و ملازم وى شد. گاه نیز به تنهایى در اطراف مکه نماز می‌گزارد. چون خالد بن سعید در تصدیق پیامبر و پیروى از او اصرار ورزید، پدرش او را حبس کرد و او را سه روز در آفتاب سوزان مکه نگه داشت. خالد از زندان پدرش گریخت و در نواحى اطراف مکه مخفى شد. با شدت گرفتن آزار و اذیت کافران، خالد بن سعید همراه عده‌اى از مسلمانان و به دستور پیامبر به سرزمین حبشه مهاجرت کرد.

با توجه به این که مسلمانان در دو نوبت به سرزمین حبشه مهاجرت کردند، در مورد زمان مهاجرت خالد بن سعید بین مورخان اختلاف است. بیشتر مورخان مهاجرت او را در نوبت دوم (یعنى در سال پنجم بعثت) و برخى دیگر در نوبت اول[۶] دانسته‌اند. خالد بن سعید همسر خود هُمَینَه یا امینه، دختر خلف‌ بن اسعد خزاعى را نیز به همراه خود به حبشه برد. پسر او به نام سعید و دخترش به نام اَمَه (امّ خالد) در حبشه متولد و بزرگ شدند و بعدها، امه به ازدواج زبیر بن عوام درآمد.[۷]

فعالیتهای خالد در عصر پیامبر

در بعضى روایات آمده است که خالد بن سعید در حبشه وکیل عقد نکاح ام‌حبیبه از زنان پیامبر بوده[۸] که این نشان‌دهنده جایگاه و مقام خالد بن سعید نزد پیامبر است. خالد بن سعید در سال هفتم هجرت همراه دیگر مهاجران حبشه به سرزمین حجاز بازگشت و در خیبر (در پایان جنگ خیبر) به حضور پیامبر رسید.

پیامبر از آنان استقبال کرد و بسیار اظهار خشنودى نمود و به وى و دیگر مهاجران حبشه با این که در جنگ شرکت نداشتند، از غنایم خیبر سهم داد. خالد بن سعید سپس همراه پیامبر و دیگر مسلمانان به مدینه وارد شد.[۹]

مورخان خالد بن سعید را از جمله کاتبان و منشیان پیامبر نام برده‌اند.[۱۰] او در مکه و پیش از هجرت براى پیامبر کتابت می‌کرد. گفته شده است که وى نخستین کسى بود که عبارت «بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم» را نوشت.[۱۱] پس از هجرت نیز در مدینه، نامه پیامبر براى اهل طائف و نمایندگان آنان را نوشت و به هیئت نمایندگى ثقیف داد.

وى همچنین در مدینه در مذاکرات صلح بین پیامبر و آنان وساطت کرد تا آنکه این هیئت مسلمان شدند. خالد بن سعید پس از بازگشت از حبشه همراه رسول خدا و دیگر مسلمانان در حج عمرةالقضا، فتح مکه و غزوات حنین، طائف و تبوک حضور یافت.[۱۲]

خالد در مأموریت هایى که رسول خدا به وى می‌داد شرکت فعال داشت، از جمله هنگامى که عمرو بن مَعْدى کرِب مرتد شد و سر به شورش برداشت، پیامبر، علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام را به همراه سپاهى از مهاجران از جمله خالد بن سعید که پیشاهنگ سپاه بود، به سوى عمرو و قوم او فرستاد. پس از سرکوبى شورشیان و فرار عمرو بن معدى کرب، علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام خالد را براى اخذ صدقات (مالیات زکات)، همانجا گمارد و به او فرمان داد که هر کس از فراریان مراجعت نمود و ایمان آورد او را امان دهد. بعد از بازگشت على علیه‌السلام، عمرو بن معدى کرب نزد خالد بن سعید رفت و دوباره مسلمان شد.[۱۳]

در اواخر عمر پیامبر، پس از مرگ باذان، امیر ایرانى و مسلمان یمن، پیامبر اکرم، خالد بن سعید را حاکم منطقه مابین نجران و زُبید نمود.[۱۴] این انتصاب ظاهراً در سال دهم هجرت صورت گرفته است، زیرا در این سال فَروَة بن مُسَیک مرادى همراه هیئتى در مدینه به حضور پیامبر اکرم رسید و رسول خدا ضمن آنکه وى را بر قومش (مراد) و بر زبید و قبیله مَذْحِج امارت و ریاست داد، خالد بن سعید بن عاص را نیز به عنوان عامل خود براى گردآورى صدقات، همراه وى به یمن فرستاد.[۱۵] خالد بن سعید بنا به روایتى از سوى پیامبر مأمور گردآورى مالیات یمن و به قولى مأمور مالیات مذحج و عامل صنعا گردید که در هر صورت تا زمان وفات پیامبر عامل یمن باقى ماند.[۱۶]

در سال دهم هجرت، اَسْوَد عَنْسى (متوفى سال ۱۱) ادعاى پیغمبرى کرد و سر به شورش برداشت و قبیله مذحج از او پیروى کردند. چون کار اسود عنسى بالا گرفت و بر سراسر یمن مسلط شد، خالد بن سعید را از منطقه تحت حکومت خود بیرون راند.[۱۷]

خالد در عصر خلفا

پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، خالد بن سعید و برادرانش، اَبان و عمرو که یکى عامل پیامبر در بحرین و دیگرى در تَیماء و خیبر بودند به مدینه بازگشتند و گفتند که پس از رسول خدا براى کسى کار نمی‌کنند.[۱۸] خالد بن سعید که پس از ماجراى سقیفه و انتخاب ابوبکر به خلافت، به مدینه رسیده بود جزو دوازده نفرى بود که از بیعت کردن با ابوبکر خوددارى کردند.[۱۹] برادرش ابان نیز در این امر با او همراهى نمود. خالد بن سعید گفته بود که «ما از بنی‌هاشم تبعیت خواهیم کرد».[۲۰] وى که قائل به خلافت علی‌ بن ابی‌طالب بود، قصد بیعت با او کرد و به آن حضرت گفت: «به خدا سوگند هیچ‌کس در میان مردم شایسته‌تر از تو براى جانشینى پیامبر نیست».[۲۱] پس از آنکه على علیه‌السلام با ابوبکر بیعت کرد،[۲۲] بنی‌هاشم و دیگر هواخواهان آن حضرت نیز همچون خالد بن سعید با ابوبکر بیعت کردند.[۲۳]

خوددارى خالد بن سعید از بیعت با ابوبکر بیش از آنکه بر ابوبکر گران آید، بر عمر گران آمده بود و بعدها در موارد مختلف، عمر با استناد بر این سابقه با خالد بن سعید مخالفت می‌کرد، از جمله در سال ۱۳ هنگامى که ابوبکر تصمیم گرفت سپاه اسلام را به شام بفرستد، خالد بن سعید را به فرماندهى لشکر مسلمانان گمارد و پرچم را به او داد، اما عمر بیعت نکردن خالد و سخنان وى را در مخالفت با ابوبکر به او یادآورى کرد و بر عزل خالد اصرار نمود. ابوبکر نیز خالد بن سعید را قبل از حرکت سپاه عزل کرد. خالد بن سعید با مناعت طبع پرچم را پس داد و گفت: «به خدا ولایت شما مرا مسرور نکرد و نیز عزل شدن از سوى شما، مرا ناراحت نساخت».[۲۴]

با این حال، ابوبکر به وى مأموریت داد تا در تیماء از شهرهاى شام مستقر شود و اعراب اطراف را براى جنگ گرد آورد و فقط کسانى را بپذیرد که مرتد نشده باشند و جز با کسانى که به جنگ وى آیند، جنگ نکند.[۲۵] عده بسیارى گرد خالد جمع شدند. خبر آمادگى و اردوى او به رومیان رسید. رومیان از اعراب شام از قبایل بَهراء، سلیح، تنوخ، غسان، کلب و لخم و جذام، کسانى را براى جنگ با او آماده کردند. خالد بن سعید نامه‌اى در این باره به ابوبکر نوشت. ابوبکر هم دستور داد که با احتیاط پیشروى کند. خالد بن سعید حمله کرد و آن قبایل را پراکنده ساخت و در محل قبایل اردو زد و همه افراد قبایل به اسلام گرویدند.

یکى از سرداران روم به نام باهان به جنگ با خالد بن سعید پرداخت. در این جنگ، عده‌اى از رومیان کشته و بقیه منهزم گشتند. خالد بن سعید از ابوبکر مدد خواست. ابوبکر نیز لشکرى به فرماندهى ذوالکلاع و عِکرمة بن ابی‌جهل به کمک او فرستاد. ولید بن عُقبه نیز با لشکر خود وى را یارى کرد.[۲۶]

شهادت خالد بن سعید

در مورد محل و زمان شهادت خالد بن سعید چند روایت تاریخى وجود دارد. طبق روایتى او در جنگ اَجنادَین با رومیان و اهالى شام (سال ۱۳)، در زمان حیات ابوبکر به شهادت رسید.[۲۷] بنا به روایت دیگر او در جنگ مَرْج الصُّفَّر در شام شهید شده است. این جنگ در آغاز خلافت عمر در سال ۱۴ هجری و به قولى در زمان ابوبکر در سال ۱۳، روى داد.[۲۸]

طبق روایتى دیگر در واقعه مرج‌الصّفّر فقط پسر خالد شهید شد و خالد خود از معرکه گریخت. به این شرح که چون خالد با رومیان نبرد کرد و در تعقیب باهان تا مرج‌الصّفّر در نزدیکى دمشق پیش رفت، در محاصره سپاه باهان افتاد. باهان حمله کرد و سعید پسر خالد را با گروهى که به همراه داشت، کشت. خالد چون این خبر را شنید، گریخت و تا ذی‌المَرْوَه عقب رفت و ابوبکر دستور داد همانجا بمانند تا بعداً به کار آنان رسیدگى کنند.[۲۹] روایات درباره تاریخ و تقدم و تأخر جنگهاى اجنادین و مرج‌الصّفّر و یرموک متفاوت است.[۳۰] ابن‌قتیبه مرگ خالد را در جنگ یرموک نوشته است.

پانویس

  1. بلاذرى، انساب الاشراف، ج۵، ص۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴.
  2. طوسى، رجال الطوسى، ص۲۴.
  3. بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، ج۲، ص۳۲۵.
  4. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۶۹.
  5. رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۵ـ۹۶؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۲۳.
  6. رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۵ـ۹۶؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۷۰ـ۷۲؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۶.
  7. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴، ۹۷؛ ابن‌اثیر، اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج۲، ص۹۸؛ الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۶.
  8. رجوع کنید به ابن‌اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۰۸ـ۳۰۹.
  9. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۶؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  10. جهشیارى، الوزراء و الکتاب، ص۹؛ ابن‌اثیر، اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۱۳.
  11. ابن‌ عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  12. ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  13. ابن‌اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۳۷.
  14. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۳۳۶.
  15. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج ۲، ص۲۹۶ـ۲۹۷.
  16. رجوع کنید به ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۲۹۷؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ نیز رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۶؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۷۶؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  17. رجوع کنید به ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۳۳۷.
  18. ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج ۲، ص۴۲۲ـ۴۲۳.
  19. یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴، ۱۲۶؛ ابن‌بابویه، الخصال، ص۴۶۱.
  20. یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۳۳؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸.
  21. یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴، ۱۲۶؛ قس ابن‌ سعد، الطبقات الکبرى،ج۴، ص۹۷.
  22. رجوع کنید به یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۶.
  23. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ قس ابن‌ سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۷ که گفته است خالدبن سعید پس از سه ماه با ابوبکر بیعت کرد؛ طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۷ دو ماه.
  24. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى،ج۴، ص۹۷؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۳۳؛ طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۷ـ۳۸۸؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۷۹ـ۸۰؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲.
  25. طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۸؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲.
  26. طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۸ـ۳۸۹، ۳۹۱؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲ـ۴۰۳.
  27. ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه ،ج۲، ص۴۲۲؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه،ج۲، ص۳۲۹.
  28. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۹؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۸ـ۲۳۹.
  29. طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۹۱؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۵.
  30. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸.

منابع