ام حبیبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«امّ حبیبة» (م، ۴۴ ق) دختر ابوسفیان بود، اما همراه شوهرش عبیدالله بن جحش به اسلام گروید و سپس به حبشه هجرت نمود. وی پس از درگذشت شوهرش، به همسری پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) درآمد.

زندگی‌نامه

رملة (هند) دختر ابوسفیان معروف به امّ حبیبة، در ۱۷ سال پیش از بعثت در مکه متولد شد. ام حبیبه بر خلاف پدرش، به همراه شوهرش عبیدالله بن جحش اسدی به اسلام گروید و در اثر آزار مشرکان مکه در سال پنجم بعثت به همراه کاروان مسلمانان به سرزمین «حبشه» هجرت نمود.[۱]

وی در حبشه فرزندی به دنیا آورد به نام «حبیبه» که به همین دلیل به «ام حبیبه» شهرت یافت. شوهر ام حبیبه در حبشه مسیحی شد و در همانجا درگذشت، و ام حبیبه بی‌سرپرست ماند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وقتی از این واقعه آگاهی یافت، شخصی را از جانب خود به حبشه فرستاد و ام حبیبه را خواستگاری کرد.[۲] برخی مورخین نقل کرده اند که نجاشی پادشاه حبشه، چهارصد اشرفی به عنوان مهر از جانب رسول خدا به ام حبیبه داد. بنا بر نظر برخی مورخین، این خواستگاری و ازدواج در سال هفتم هجرت رخ داده است. مسلمانان مهاجر از جمله ام حبیبه، در همان سال، به مدینه آمدند.

ازدواج حکیمانه پیامبر، دارای مصلحت اجتماعی بود، زیرا توانست دسته‌ای قوی از دشمنان خود و اسلام را در آن شرایط سخت و بحرانی «تحبیب قلوب» نموده و به اسلام آورد. و لذا روایت شده که چون خبر این ازدواج به ابوسفیان رسید، در توصیف حضرت رسول گفت: هو الفحل لا یقدح انفه؛ یعنی این دامادی است که به زمین نخواهد خورد.

در سال هشتم هجری هنگامى که پیامبر(صلی الله علیه وآله) آهنگ فتح مکه را داشت، ابوسفیان به مدینه آمد تا با ایشان درباره افزودن به مدت صلح حدیبیه گفت‌وگو کند. بعد به خانه دخترش ام حبیبه رفت و خواست روی بستر پیامبر بنشیند، اما ام حبیبه بی‌درنگ آن را جمع کرد و گفت: «این بستر رسول خداست و سزاوار نیست مردی کافر و مشرک بر آن بنشیند.»[۳]

ام حبیبه از راویان حدیث پیامبر(ص) بود و افرادی چون برادرش معاویه، عُرْوة بن زبیر و دخترش حبیبه از او روایت کرده ‏اند.[۴] شمار حدیث‌های ‌گزارش شده از وی در مسند ابن راهویه، ۳۴ حدیث است.

ام حبیبه در سال ۴۴ هجری در مدینه دار فانی را وداع گفت و مروان بن حکم، حاکم مدینه، بر او نماز ‌گزارد.

ام‌حبیبه در شأن نزول آیات

از نظر برخى مفسران عامه، ازدواج پیامبر (صلى الله علیه وآله) با امّ‌حبیبه موجب مودت بین وى و ابوسفیان شد، ازاین‌رو شأن نزول آیه: «عَسَى اللّهُ اَن یجعَلَ بَینَکم و بَینَ الَّذینَ عادَیتُم مِنهُم مَوَدَّة...» (سوره ممتحنه، ۷) را درباره این ازدواج دانسته‌اند؛[۵] اما برخى از مفسران، ارتباط این آیه با ازدواج ام حبیبه را مردود و برخى دیگر از باب تطبیق دانسته‌اند.[۶] بیشتر مفسران نزول این آیه را درباره اسلام آوردن مشرکان در فتح مکه مى‌دانند که موجب مودت بین مسلمانان و آنان شد.[۷]

به نقلى پس از چند غزوه، زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آن حضرت خواستند تا بر نفقه آنان بیفزاید و زندگى ایشان را توسعه دهد. گفته شده درخواست ام‌حبیبه از پیامبر جامه‌اى سُحُولى[۸] (جایى یا قبیله‌اى در یمن) یا سُحْوانى[۹] بوده است. رسول خدا که توان بر آوردن این خواسته‌ها را نداشت، مدت یک‌ماه از آنان کناره گرفت، تا آیات ۲۸-۲۹ سوره احزاب «یااَیهَا النَّبىُّ قُل لاَِزوجِک اِن کنتُنَّ تُرِدنَ الحَیوةَ الدُّنیا و زینَتَها فَتَعالَینَ اُمَتِّعکنَّ واُسَرِّحکنَّ سَراحاً جَمیلا * و اِن کنتُنَّ تُرِدنَ اللّهَ ورَسولَهُ والدّارَ الأخِرَةَ فَاِنَّ اللّهَ اَعَدَّ لِلمُحسِناتِ مِنکنَّ اَجرًا عَظیما» در این باره نازل شد و به زنان پیامبر هشدار داد که اگر زندگى پر زرق و برق دنیا را مى‌خواهید مى‌توانید از پیامبر جدا شوید.[۱۰] با نزول این آیات، همسران پیامبر از جمله امّ‌حبیبه بودن با آن حضرت را ترجیح دادند.[۱۱]

به موجب برخى روایات، پس از نزول آیه تخییر (احزاب، ۲۸-۲۹) زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) ترسیدند که آن حضرت آنان را طلاق دهد، بدین سبب از وى خواستند همچنان همسران پیامبر باقى باشند[۱۲] و آن حضرت در تقسیم اوقات و نفقه، هرگونه که صلاح دانست عمل کند. درباره درخواستهاى ایشان آیه: «تُرجى مَن تَشاءُ مِنهُنَّ و تُؤى اِلَیک مَن تَشاءُ ...» (احزاب، ۵۱) نازل شد؛ (در مورد رفتار با همسرانت و تقسیم اوقات بر آنها نوبت هر یک از آنان را که خواهى تأخیر انداز (ارجاء) و هر یک را که خواهى نزد خود جاى ده (ایواء)). برخى مفسران، امّ‌حبیبه را از زنان «ارجاء» دانسته‌اند،[۱۳] هر چند مفسران دیگرى وى را از زنان «ایواء» برشمرده‌اند.[۱۴]

پانویس

  1. انساب‌الاشراف، ج ۱، ص ۲۲۷.
  2. الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۹۶؛ اسد الغابه، ‌ج ۷،‌ ص ۱۱۵.
  3. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۹۶؛ المغازى، ج ۲، ص ۷۹۲ ـ ۷۹۳.
  4. تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۱۳۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۱۹.
  5. تفسیر ماوردى، ج ۵، ص ۵۱۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۳۰؛ انساب‌الاشراف، ج ۲، ص ۷۳.
  6. المحررالوجیز، ج ۱۵، ص۴۹۰؛ البحرالمحیط، ج ۱۰، ص ۱۵۶.
  7. جامع‌البیان، ج ۲۸، ص ۸۲؛ التبیان، ج ۹، ص۵۸۱ـ۵۸۲؛ التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۳۰۲ـ۳۰۳.
  8. تفسیر ماوردى، ج ۴، ص ۳۹۵.
  9. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۳۴.
  10. مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۵۵۵.
  11. تفسیر ماوردى، ج۴، ص۳۹۶؛ التبیان، ج۸، ص۳۳۵.
  12. جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۳۱؛ اسباب‌النزول، ص ۳۰۱؛ مجمع‌البیان، ج ۸ ، ص ۵۷۳ ـ ۵۷۴.
  13. جامع‌البیان، ج ۲۲، ص ۳۱؛ روض‌الجنان، ج ۱۶، ص ۸ ؛ تفسیر قرطبى، ج ۱۴، ص ۱۳۹.
  14. کشف الاسرار، ج ۸ ، ص ۷۰؛ الدر المنثور، ج ۶ ، ص ۶۳۳.

منابع