رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تدوین حدیث در اهل سنت

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۵۱ توسط سید مهدی خدایی (بحث | مشارکت‌ها) (7پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

تدوین حدیث در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم کاتبان متعددی داشت که بعضی به فرمان آن حضرت وحی را می نوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامه های پیامبر را ثبت می کردند.[۱] با توجه به این مطلب، در طول رسالت نبی اکرم اسناد بسیاری نوشته شد که علاوه بر مصادر تاریخی، قسمتی از آنها در دو کتاب مکاتیب الرسول و مجموعه الوثائق السیاسیة گردآوری شده است. بیش از پنجاه تن از صحابه نیز به سائقة شخصی و امکاناتی که در اختیار داشتند، احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را ثبت می کردند.[۲]

علاوه بر علی علیه السلام معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّه بن عمروبن عاص[۳] جابر بن عبداللّه انصاری، [۴] سَمُرَة بن جُنْدَب،[۵] سعد بن عباده انصاری[۶] و عبداللّه بن عباس [۷] از این عده آثاری برجای ماند که در دوره های بعد از آنها استفاده شد. رسول خدا بارها نگارش احادیث خود را توصیه فرموده بود.[۸]

به گفته آن حضرت، باقی ماندن ورقه ای از مؤمن ــ که در آن علمی [از مطالب دینی] ضبط شده باشد ــ حایل بین او و آتش دوزخ است .[۹] پیامبر اکرم در آستانه وفات نیز درصدد نگارش وصیت خود بود که بعضی صحابه مانع شدند.[۱۰] به رغم تمام این شواهد، عده ای از محدّثان با استناد به روایاتی که ابوسعید خدری و ابوهریره و زید بن ثابت نقل کرده اند، معتقدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوره ای از حیات خود با نگارش حدیث موافق نبود و حتی اصحاب را از این کار نهی می کرد.[۱۱]

روایت دو فرد اخیر را محققان اهل سنّت ضعیف دانسته اند.[۱۲] درباره روایت ابوسعید نیز دانشمندان از جهت موقوف یا مرفوع بودن آن، اختلاف نظر دارند.[۱۳] به فرض مرفوع بودن روایت ابوسعید از جهت متن و سند اشکالات اساسی دارد[۱۴] و نمی توان از آن نتیجه گرفت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با نگارش حدیث مخالف بوده است. البته به عقیده علمای اهل سنّت، که قایل به صحت روایت ابوسعید شده اند.[۱۵] تعارض روایات اذنِ کتابت و نهی از آن با قول به منسوخ بودن روایات نهی یا خاص بودنِ خطاب در آنها قابل رفع است.[۱۶] اما محققان شیعه صدور احادیث نهی را از اساس نفی کرده اند.[۱۷] به هر جهت مطلب مهم توجه به آخرین موضع رسول خداست که در موافقت با تدوین حدیث بوده است.[۱۸]

تدوین حدیث بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله

پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه و برخی صحابه به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان، [۱۹] ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر،[۲۰] کافی بودن قرآن و در نتیجه عدم نیاز به حدیث،[۲۱] ترس از اختلاط قرآن با حدیث و نیز ترس از ترک قرآن و پرداختن به غیر آن [۲۲] آنان حتی بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند،[۲۳] حتی ابوبکر به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود.[۲۴]

از نظر محققان، هیچیک از دلایل یادشده علت اصلی ممنوعیت نقل و تدوین حدیث نبوده[۲۵] و این ممنوعیت با حوادث سیاسی آن عصر ارتباط داشته است. از جمله آنکه هدف مهم مانعان، از بین رفتن احادیثی از پیامبر درباره فضایل و رذایل اشخاص بود،[۲۶] حساسیت کمتر داشتن نسبت به نقل روایات فقهی،[۲۷] مؤید این مطلب است.

واکنش صحابه و تابعین در مقابل سیاست منعِ نقل و تدوین حدیث، متفاوت بود. عده ای نقل و نگارش حدیث را ترک کردند.[۲۸] عده ای حدیث را به خاطر سپردند، اما از تدوین آن خودداری کردند یا نوشته های حدیثی خود را از بین بردند،[۲۹] عده ای نیز مقاومت کردند و به نقل و تدوین حدیث ادامه دادند.[۳۰] به هر حال، سیاستِ منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث به تدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا جعل به این حوزه راه یابد.[۳۱]

در عهد خلافت معاویه، سیاست خلفای سه گانه درباره حدیث دنبال شد.[۳۲] در این دوره علاوه بر سخت گیری نسبت به اهل بیت پیامبر، دستور داده شد درباره فضایل خلفای سه گانه و ذمّ و نکوهش علی علیه السلام روایاتی جعل شود و عده ای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند.[۳۳] این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت.

در سال 99 عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید.[۳۴] وی که سیره اش با خلفای پیشین تفاوت داشت با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنت و حدیث پیامبر،[۳۵] در فرمانی به عامل خود در مدینه، ابوبکر بن محمد بن عَمرو بن حَزم انصاری، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد.[۳۶] برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زُهْری [۳۷] و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد.[۳۸]

به نوشته ابن حجر عسقلانی، صدور فرمان عمر بن عبدالعزیز نشانه آغاز تدوین بوده است.[۳۹] بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمر بن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند.[۴۰] به گزارش محمد عجاج خطیب، [۴۱] فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای مصر به نام عبدالعزیز بن مروان (متوفی 85) خطاب به کثیر بن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده، اما معلوم نیست که کثیر بن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر. بعضی برآن اند که به سبب کوتاهی دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز، از امتثال ابن حزم نیز اثری در دست نیست، [۴۲] اما بنابر قراینی ابن حزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود که از میان رفته است.[۴۳]

به هر صورت، فرمان عمر بن عبدالعزیز نقطه عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار می رود. برخی مستشرقان از جمله گولدتسیهر، نسبت به هر گونه تدوین در قرن نخست تشکیک کرده اند، اما نظر این گروه از مستشرقان را در این خصوص به دور از غرض ــ در ایجاد تردید نسبت به اصالت سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ــ ندانسته اند.[۴۴]

پس از فرمان عمر بن عبدالعزیز، به تدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. در این که چه کسی نخستین بار به تدوین حدیث پرداخت، اختلاف هست. ابن حجر در یک جا نخستین تدوین کنندگان حدیث را ربیع بن صبیح و سعید بن ابی عروبه ذکر کرده [۴۵] و در جای دیگر ابن شهاب زهری را آغازگر تدوین معرفی نموده است.[۴۶] به تصریح مالک بن انس، نخستین مدوِن علم حدیث ابن شهاب است.[۴۷]

به نوشته ذهبی (ج1، ص93)، خالد بن سعدان (متوفی 104) هفتاد صحابی را ملاقات کرد و دانش خود را که از آنان آموخته بود در مصحفی گرد آورد. ابن حزم انصاری [۴۸] و ابن جریج [۴۹] را نیز آغازگر تدوین دانسته اند. در مجموع، در بیشتر اقوال ابن شهاب زهری نخستین مدون دانسته شده،[۵۰] شاید به دلیل سخن خود ابن شهاب که گفته است پیش از من کسی این علم را تدوین نکرده است.[۵۱]

به هر حال، در مورد نخستین مدون حدیث قطعیت وجود ندارد زیرا افراد یاد شده معاصر یکدیگر بوده اند و به همین دلیل مشکل می توان گفت که کدامیک در تدوین بر دیگری سبقت داشته است.[۵۲] همچنین ممکن است اول بودن هر یک به نسبت منطقه ای باشد که در آن می زیسته است. در عصر بنی امیه کار تدوین بسیار کند بود زیرا کتابت و تدوین علوم از نظر اکثر دانشمندان خوشایند تلقی نمی شد،[۵۳] ضمن آن که تدوین نیز وضعی ابتدایی داشت و از تنظیم و طبقه بندی مطالب در آن خبری نبود،[۵۴] اما پس از به خلافت رسیدن بنی عباس و به ویژه در عصر منصور عباسی در تدوین حدیث تحولی ایجاد شد [۵۵] که البته تشویق منصور عباسی به امر تدوین و استقبال علما از آن، علل خاصی داشت.[۵۶] بنا به گزارش ذهبی در سال 143 در تمام شهرها دانشمندان به تدوین معلومات خود در رشته های حدیث و فقه و تفسیر پرداختند و در نتیجه تصانیف فراوانی پدید آمد.[۵۷]

از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روشهای مختلفی صورت می گرفته که از مهمترین آنهاست: تدوین موضوعی به ویژه بر اساس ابواب فقهی و تدوین بر حسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هر یک از صحابه روایت کرده اند در یک باب [۵۸] از این دو روش شیوه نخست را بهتر دانسته اند.[۵۹]

سیر تدوین حدیث در اهل سنت

در سیر تدوین حدیث اهل سنت ادوار مهمی وجود داشته که عبارت است از:

الف) دوره مصنفات اولیه

در این دوره محدثان در کتابهای خود حدیث و غیرحدیث (آرای صحابه و تابعین) را در کنار هم ثبت می کردند، زیرا عده ای از متقدمان اطلاق «حدیث» را بر آثار صحابه و تابعین صادق می دانستند.[۶۰] در این دوره، نسبت به روایات از لحاظ صحت و سُقم یا مرسل و مسند بودن حساسیت چندانی وجود نداشت. بسیاری از مشاهیر حدیث در قرن دوم، از جمله ابن جریج، سعید بن ابی عروبه، حمّاد بن سلَمه، اَوْزاعی، سفیان ثوری و مالک بن انس، [۶۱] دارای تصنیف حدیثی بودند، هر چند از آثار این دوره جز کتاب موطّأ مالک بن انس اثر دیگری بر جای نمانده است.[۶۲]

ب) دوره تدوین مسانید

مسند کتابی است که در آن احادیث ذیل نام راوی آنها ــ که از یک صحابی است ــ طبقه بندی شده است. تدوین مسانید در دهه های پایانی قرن دوم شروع شد و در قرن سوم به شکل گسترده [۶۳] و پس از قرن سوم نیز کم و بیش ادامه یافت. (همانجاها) ویژگی مهم و بارز مسانید، جدا شدن حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از گفته های صحابه و تابعین و توضیحات فقها درباره آنها بود.[۶۴] همچنین از آنجا که هدف صاحب مسند، جمع آوری کلیه منقولات یک صحابی در کنار هم بود، طبعاً در این گونه کتب همه گونه روایت، از صحیح و ضعیف و حتی جعلی یکجا گرد می آمد،[۶۵] لذا مسانید از لحاظ اعتبار در شمار منابع درجه سوم، بعد از صحاح و سنن به شمار می روند [۶۶] و تنها مسند احمد بن حنبل از دیگر مسانید متمایز بوده و از نظر برخی، در ردیف سنن قرار گرفته است.[۶۷]

ج) تدوین صحاح و سنن

محدودیت های مسانید سبب گردید که در قرن سوم شیوه دیگری در تدوین حدیث پیدا شود. در این شیوه از بین روایات، نوع صحیح آنها گزینش و در قالب ابواب موضوعی طبقه بندی می شد.[۶۸] همچنین تدوین نوع دیگری از کتب با عنوان سنن، مورد توجه محدثان قرار گرفت. سنن کتابی است که معمولاً مشتمل بر احادیث احکام است که بر پایة ابواب فقهی مدون شده است.[۶۹] در این کتب نیز روایات به صورت مسند و عاری از موقوفات [۷۰] است، زیرا از آنجا که موقوفات به صحابه منتسب اند [۷۱] در شمار حدیث قرار می گیرند ولی نمی توان آنها را سنن پیامبر دانست.[۷۲]

در دوره متقدمان، تدوین سنن امری شایع بود. به صحیحین [۷۳] و سنن اربعه [۷۴] با نوعی تسامح «صحاح سته» اطلاق شده است. این کتب ــ که اهمّ مصادر حدیث اهل سنّت اند ــ در قرن سوم تدوین شدند لذا این قرن، عصر طلایی تدوین حدیث به شمار می رود.[۷۵]

د) استمرار تدوین پس از صحاح سته

در قرن چهارم و پنجم محدّثان، احادیثی را که محدّثان پیشین کمتر به آنها توجه کرده بودند، در قالب تألیفات جدید تدوین کردند. بعضی محدّثان نامدار این دو قرن این اشخاص بودند: یعقوب بن اسحاق معروف به ابوعوانه اسفراینی (متوفی 316) صاحب مسند یا صحیح؛ محمد بن حِبّان بن احمد معروف به ابن حبّان (متوفی 354) صاحب المسند الصحیح یا الانواع والتقاسیم؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (متوفی 360) صاحب معاجم سه گانه؛ ابوالحسن علی بن عمر معروف به دارقطنی صاحب الزامات که در واقع مستدرکی بر صحیحین است؛ ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه معروف به حاکم نیشابوری (متوفی 405) صاحب کتابهای العلل، الامالی، فوائدالشیوخ، امالی العشیات، معرفة علوم الحدیث والمستدرک علی الصحیحین و ابوبکر احمد بن حسین خسروجردی مشهور به بیهقی (متوفی 458) صاحب دو کتاب السنن الکبری والسنن الصُغری [۷۶] حاکم نیشابوری کتاب المستدرک علی الصحیحین را به عنوان تکمله ای بر صحیح بخاری و صحیح مسلم بر اساس ضوابط آن دو تألیف نمود. قرن پنجم پایان دوره تدوین حدیث اهل سنت در دوره متقدمان به شمار می رود. به گفته بعضی محققان، در این قرن جمع کردن مصادری که مشخصه آن سندهای متصل از مؤلف تا رسول خدا باشد، متوقف گردید و پیشوایان حدیث از قبول حدیثی که محدّثان سابق روایت نکرده بودند، خودداری کردند به طوری که بعدها ابن صلاح (متوفی 624) گفت اگر امروز کسی حدیثی بیاورد که نزد محدّثان سابق نباشد، از او پذیرفته نمی شود.[۷۷]

ر) تدوین جوامع حدیث در دورة متأخران

مقصود از جوامع، کتابهایی است که با استفاده از کتب اصلی حدیث از جمله صحاح سته، موطّأ مالک و مسند احمد بن حنبل تدوین شده است. این کتب به چند دسته تقسیم می شود:

کتبی که فقط جامع روایات صحیحین است؛ کتبی که جامع روایات صحاح و سنن و مسانید مهم است؛ کتبی که در آنها با استفاده از منابع اخیر تنها به جمع روایات فقهی بسنده شده است.[۷۸]

در مورد کتابهای دسته اول گفتنی است که افراد بسیاری دارای «الجمع بین الصحیحین» بوده اند، از جمله:

جوزقی نیشابوری (متوفی 388)، ابومسعود ابراهیم بن عبید دمشقی (متوفی 401)، اسماعیل بن احمد معروف به ابن فرات سرخسی نیشابوری (متوفی 414)، ابوبکر احمد بن محمد برقانی (متوفی 425)، محمد بن نصر یا ابی نصر فتوح حمیدی (متوفی 488)، حسین بن مسعود بغوی (متوفی 516)، محمد بن عبدالحق اشبیلی (متوفی 581)، احمد بن محمد قرطبی معروف به ابن ابی الحجة (متوفی 642) و صاغانی (متوفی 650). از معاصران نیز محمد حبیب اللّه الشنقیطی (متوفی 1363) در کتاب زادالمسلم فیما اتّفق علیه البخاری و مسلم و محمدفؤاد عبدالباقی (متوفی 1388) در کتاب اللؤلؤ والمرجان فیما اتّفق علیه الشیخان به استخراج مشترکات صحیحین پرداختند.[۷۹]

در دسته دوم نیز کتب مختلفی تدوین گردید که مهمترین جامعان آنها این اشخاص بودند:

  • بغوی صاحب مصابیح السنة، وی در این کتاب به جمع روایات صحاح سته و موطّأ مالک بن انس اقدام نمود.[۸۰]
  • احمد بن رزین بن معاویه (متوفی 535) مؤلف التجرید للصحاح والسنن، وی در این کتاب تنها به جمع روایات صحیح از کتب شش گانه پرداخت با این تفاوت که به جای سنن ابن ماجه، موطّأ مالک بن انس را در نظر گرفت.[۸۱]
  • ابوالسعادات مجدالدین مبارک بن ابی الکرم محمد معروف به ابن اثیر جزری (متوفی 606) مؤلف جامع الاصول من احادیث الرسول.
  • ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی معروف به ابن جوزی (متوفی 597) مؤلف جامع المسانید والالقاب، وی در این کتاب روایات صحیحین و مسند احمد بن حنبل و جامع ترمذی را به ترتیب مسانید جمع کرد و بعدها محبّ الدین طبری (متوفی 694) به این کتاب ترتیب و تدوین جدیدی داد.[۸۲]
  • اسماعیل بن عمر بن کثیر معروف به ابن کثیر دمشقی (متوفی 774) صاحب جامع المسانید والسنن الهادی لِأقْوَم السنن، در این کتاب نیز روایات کتب شش گانه و مسند احمد بن حنبل و مسند ابی بکر بزاز و مسند ابی یَعْلی والمعجم الکبیر طبرانی به روش مسانید جمع و تدوین شده است، این کتاب در حدود یکصد هزار حدیث دارد مشتمل بر روایات صحیح و حسن و ضعیف.[۸۳]
  • عبدالرحمان بن ابی بکر جلال الدین سیوطی صاحب جمع الجوامع یا جامع کبیر؛ علاءالدین علی بن حسام مشهور به متقی هندی صاحب کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، مبنای این کتاب همان جمع الجوامع سیوطی است با این تفاوت که روایات آن بر مبنای حروف الفبا و موضوعات فقهی تنظیم شده است، متقی هندی احادیث الجامع الصغیر را به همین شیوه تنظیم کرد و آن را منهج العمال فی سنن الاقوال نامید.[۸۴]
  • شیخ منصور علی ناصف (از معاصران) صاحب التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، وی در این کتاب به رسم قدما به جمع و تدوین روایات پنج کتاب از کتب شش گانه پرداخت، به این معنی که از درج روایات سنن ابن ماجه خودداری کرد.[۸۵]
  • بشّار عوّاد عراقی و همکاران او که المسند الجامع لاحادیث الکتب الستة و مؤلفات اصحابها الاخری و موطّأ مالک و مسانید الحُمَیْدی و احمد بن حنبل را تدوین کردند. این کتاب بر مبنای مسندها تنظیم شده اما احادیث هر یک از صحابیان بر پایه ابواب آورده شده است. کتاب دارای 802، 17 حدیث از 237، 1 صحابی است.[۸۶]

در دسته سوم یعنی جوامع احادیث فقهی نیز کتابهای متنوعی تدوین شده که از مهمترین آنهاست:

  • السنن الکبری والسنن الصغری، هر دو از احمد بن حسین بیهقی (متوفی 458)
  • الاحکام الصغری از ابومحمد عبدالحق اشبیلی (متوفی 582)
  • عمدة الاحکام از حافظ عبدالغنی بن عبدالواحد مقدّسی (متوفی 600)
  • منتقی الاخبار فی الاحکام از عبدالسلام بن عبداللّه حرّانی معروف به ابن تیمیّه (متوفی 652)
  • الترغیب والترهیب از عبدالعظیم بن عبدالقوی (متوفی 656)
  • الالمام فی احادیث الاحکام از ابن دقیق العید (متوفی 702)
  • تقریب الاسانید و ترتیب المسانید از زین الدین ابی الفضل عبدالرحیم بن حسین عراقی (متوفی 806)
  • بلوغ المرام من احادیث الاحکام از ابن حجر عسقلانی.[۸۷]

غیر از موارد مذکور، در دوره متأخران کتب حدیثی دیگر با ویژگی هایی متفاوت با آنچه گذشت، تدوین شد که از جمله می توان به کتب زواید، مستخرجات اجزاء، اطراف حدیث، تخریج، معاجِم موضوعی و واژه ای، نقد و تصحیح منابع پیشین و بررسی احادیث از نظر درستی سند و متن و نیز موضوع جعل و وضع حدیث اشاره کرد.[۸۸] این سنت تا عصر حاضر نیز استمرار یافته و مطالعات حدیثی برای تدوین آثار جدید، با توجه به پرسشها و نیازهای علمی صورت می پذیرد.

منابع مقاله

  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/1965ـ1967، چاپ افست بیروت [بی تا].
  • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، چاپ محب الدین خطیب، قاهره 1407/1986.
  • همو، کتاب تهذیب التهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، [بیروت] 1415/1995.
  • ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، چاپ وصی اللّه بن محمود عباس، بیروت 1408.
  • ابن سعد.
  • ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، چاپ صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت 1416/1995.
  • ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، قاهره 1402/1982.
  • ابن قتیبه ، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی تا].
  • ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج4، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی تا].
  • محمود ابوریّه، اضواء علی السنة المحمدیة، او، دفاع عن الحدیث، مصر [1383/1963].
  • محمد محمد ابوزهو، الحدیث والمحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره 1378.
  • محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، قاهره [1403/1982].
  • محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض 1401/1981.
  • احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران 1366ـ1375 ش.
  • محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول 1401/1981.
  • محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هوسنن الترمذی، ج5، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].
  • رسول جعفریان، مقدمه ای بر تاریخ تدوین حدیث، قم 1368 ش.
  • محمدرضا جلالی حسینی، تدوین السنة الشریفة، قم 1376 ش.
  • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة والعلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت 1974.
  • هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث والمحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، [بی تا].
  • محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت 1417/1997.
  • همو، السنة قبل التدوین، بیروت 1411/1990.
  • احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، بیروت 1974.
  • محمد عبدالعزیز خولی، تاریخ فنون الحدیث النبوی، چاپ محمود ارناؤوط و محمد بدرالدین قهوجی، دمشق 1408/1988.
  • عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، السنن الدارمی، استانبول 1401/1981.
  • محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن 1388ـ1390/1968ـ1970.
  • محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران 1362 ش.
  • عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قم 1370 ش.
  • همو، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت 1409/1989.
  • علی شهرستانی، منع تدوین الحدیث، بیروت 1418/1997.
  • صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، عرض و دراسة، دمشق 1379/1959، چاپ افست قم 1363 ش.
  • حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، [بغداد 1370]، چاپ افست تهران [بی تا].
  • حارث سلیمان ضاری، الامام الزهری و اثره فی السنة، موصل 1405/1985.
  • کاظم طباطبائی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، قم 1377 ش.
  • نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، بیروت 1412/1992.
  • مرتضی عسکری، عبداللّه بن سبأ و اساطیر اخری، بیروت 1412/1991.
  • همو، معالم المدرستین، تهران 1413.
  • محمود فاخوری، الامام مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری: حیاته و صحیحه، قاهره 1405/1985.
  • جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة البیطار، بیروت 1414/1993.
  • محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة، قاهره: مکتبة الکلیات الازهریة، [بی تا].
  • مجلسی.
  • کاظم مدیر شانه چی، تاریخ حدیث، تهران 1377 ش.
  • یوسف عبدالرحمان مرعشلی، علم فهرسة الحدیث: نشأته، تطوّره، اشهر ما دوّن فیه، بیروت 1406/1986.
  • مسعودی، مروج (بیروت).
  • مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، [بی تا].
  • مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، تهران 1377 ش.
  • عبدالرحمان معلمی، الانوار الکاشفة لما فی الاضواء من المجازفة، بیروت 1403.
  • احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.

پانویس

  1. رجوع کنید به رامیار، ص261ـ269.
  2. رجوع کنید به اعظمی، ج1، ص92ـ142.
  3. دارمی، ج1، مقدمه، ص125.
  4. ذهبی، ج1، ص43.
  5. ابن حجر عسقلانی، 1415، ج3، ص521ـ522.
  6. خطیب، 1411، ص346.
  7. ابن سعد، ج5، ص216.
  8. دارمی ، همانجا؛ ترمذی، ج5، ص38؛ ابن عبدالبر، ص118؛ خطیب بغدادی، ص64ـ84؛ نیز رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص117ـ128: «باب ذکرالرخصة فی کتاب العلم».
  9. مجلسی، ج2، ص144.
  10. بخاری جعفی، ج1، ص37؛ عسکری، 1412، ج1، ص97ـ100.
  11. رجوع کنید به ترمذی، همانجا؛ خطیب بغدادی، ص29ـ35.
  12. اعظمی، ج1، ص78؛ معلمی، ص35.
  13. رجوع کنید به خطیب، 1411، ص306؛ اعظمی؛ معلمی، همانجاها.
  14. جلالی حسینی، ص295ـ297؛ معارف، ص58ـ59.
  15. رجوع کنید به ابوشهبه، ص57؛ اعظمی، ج1، ص77؛ خطیب، 1411، ص306، 308.
  16. ابن قتیبه، ص266؛ ابن صلاح، ص119؛ صالح، ص8ـ11؛ ابوشهبه، همانجا؛ ابوزهو، ص124؛ خطیب، 1411، ص308.
  17. رجوع کنید به جلالی حسینی، ص302؛ جعفریان، ص18؛ معارف، ص58ـ62.
  18. ابوزهو، ص125.
  19. ذهبی، ج1، ص2ـ3، به نقل از ابوبکر.
  20. همان، ج1، ص5، به نقل از ابوبکر.
  21. بخاری جعفی، ج1، ص37، به نقل از عمر: کِتابُ اللّه حَسْبُنا.
  22. ابن عبدالبر، ص112، 115؛ ذهبی، ج1، ص4، هر دو به نقل از عمر.
  23. ذهبی، ج1، ص7؛ ابوریّه، ص54.
  24. خطیب بغدادی، ص51ـ53؛ ذهبی، ج1، ص5.
  25. شهرستانی، ص17ـ39؛ جلالی حسینی، ص316ـ338؛ معارف، ص85ـ88.
  26. عسکری، 1413، ج2، ص44ـ45؛ حسنی، ص2؛ جلالی حسینی، ص414ـ422.
  27. رجوع کنید به ابن کثیر، ج4، جزء8، ص110، به نقل از عمر: اَقِلُّوا الروایةَ عَنْ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله اِلاّ فیما یُعْمَلُ بِهِ.
  28. دارمی، ج1، مقدمه، ص85؛ سیوطی، 1409، ج2، ص61.
  29. رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص107ـ112.
  30. دارمی، ج1، مقدمه، ص128.
  31. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جلالی حسینی، باب «آثار المنع من التدوین»، ص481ـ549؛ معارف، ص151ـ157.
  32. رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج3، ص95، ج5، ص43ـ44؛ ذهبی، ج1، ص7.
  33. رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج4، ص63ـ68، ج11، ص44ـ46.
  34. مسعودی، ج4، ص16.
  35. ابن حجر عسقلانی، 1407، ج1، ص235؛ صالح، ص37.
  36. دارمی، ج1، مقدمه، ص126؛ کتانی، ص4.
  37. ابن عبدالبر، ص127.
  38. ابن حجر عسقلانی، 1407، ج1، ص237؛ کتانی، همانجا؛ ابوزهو، ص244.
  39. 1407، ج1، ص235؛ سیوطی، 1409، ج1، ص67.
  40. رجوع کنید به ابوشهبه، ص65؛ قاسمی، ص71؛ خولی، ص37؛ صالح، ص36.
  41. 1411، ص373ـ374.
  42. صدر، ص278.
  43. ابن حجر عسقلانی، 1415، ج10، ص40ـ41.
  44. رجوع کنید به صالح، ص24ـ25؛ عتر، ص49ـ50؛ خطیب، 1411، ص376؛ ابوزهو، ص302؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله، آرای خاورشناسان.
  45. 1407، مقدمه: هدی الساری، ص8.
  46. همان، ج1، ص251.
  47. ابن عبدالبر، ص127.
  48. ابن حجر عسقلانی، 1415، ج10، ص40ـ41.
  49. ابن حنبل، ج2، ص311.
  50. رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص123، 127؛ خطیب، 1411، ص494؛ صالح، ص38؛ ضاری، ص292، 295.
  51. رجوع کنید به کتانی، همانجا.
  52. سیوطی، 1409، ج1، ص66؛ ابوریّه، ص265؛ ابوزهو، ص244.
  53. صالح، ص40؛ ابوریّه، ص262ـ263؛ ابوزهو، ص245.
  54. ابوریّه، ص263.
  55. ابوریّه، ص264؛ ابوزهو، همانجا.
  56. معارف، ص118.
  57. سیوطی، 1370 ش، ص261؛ ابوریّه، ص264ـ265.
  58. ابن صلاح، ص154.
  59. سیوطی، 1409، ج2، ص140.
  60. ابوریّه، ص267؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، ص73.
  61. سیوطی، 1370 ش، ص261.
  62. ابوریّه، ص265؛ نیز رجوع کنید به الموطّأ.
  63. کتانی، ص52ـ64؛ طباطبائی، ص97ـ161.
  64. ابوریّه، ص267.
  65. ابوریّه، ص268؛ طباطبائی، ص88.
  66. صالح، ص298.
  67. همان، ص297.
  68. رجوع کنید به صحیح؛ صحاح سته؛ بخاری، ابوعبداللّه محمد؛ مسلم بن حجاج نیشابوری.
  69. کتانی، ص25؛ عتر، ص199؛ طباطبائی، ص45.
  70. رجوع کنید به حدیث.
  71. عتر، ص326.
  72. کتانی، ص25.
  73. صحیح مسلم و صحیح بخاری.
  74. سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، سنن نسایی، سنن ترمذی؛ نیز رجوع کنید به سنن.
  75. فاخوری، ص25.
  76. رجوع کنید به معارف، ص159، 162؛ ابوزهو، ص407ـ409، 421ـ428.
  77. ابن صلاح، ص108؛ مرعشی، ص17.
  78. رجوع کنید به معارف، ص166ـ174؛ ابوزهو، ص430ـ447.
  79. ابوزهو، ص430ـ433، 446ـ447؛ معارف، ص167.
  80. ابوزهو، ص431.
  81. کتانی، ص142.
  82. ابوزهو، ص431؛ کتانی، ص132.
  83. کتانی، ص131ـ132؛ معارف، ص169.
  84. ابوزهو، ص446.
  85. مدیر شانه چی، ص47.
  86. طباطبائی، ص454ـ467.
  87. ابوزهو، ص432ـ433، 446ـ447.
  88. رجوع کنید به معارف، ص174ـ184.


منابع