جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

بدعت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائره المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
+
{{خوب}}
 +
'''«بدعت»''' در مقابل «[[سنت|سنّت]]»، در اصطلاح به روشی در امر [[دین]] گفته می‌شود که پیروان دین از پیش خود و بی‌استناد به [[شریعت]] بنیان بگذارند،<ref>طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۱۷۳ نقل از حسن طارمی، بدعت، دانشنامه جهان اسلام، ج۲</ref> و چیزى را که در دین نیست به عنوان دین معرفى کنند. بدعتى که در [[قرآن]] و [[احادیث]] ممنوع و [[حرام]] دانسته شده، دخالت در امر دین و افزایش یا کاهش در آن و تصرف در تشریع اسلامى است.
 +
==بدعت در لغت و اصطلاح==
 +
«بدعت» در لغت به معناى نوآورى یا اختراع چیزى بدون نمونه پیشین است<ref> لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۰۹، «بدع». </ref> و در اصطلاح متون و منابع اسلامى عبارت است از عملى که اصل و پایه‌اى در [[شریعت]] نداشته باشد، یا وارد ساختن چیزى در [[دین]] که جزء دین به شمار نمى‌رود.<ref> الروضة البهیه، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷. </ref> برخى دیگر بدعت را اعم از زیاد کردن چیزى در دین یا کم کردن از آن دانسته‌اند.<ref> رسائل، ج‌۲، ص‌۲۶۴؛ البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌. </ref>
 +
 
 +
در تعبیرات شرعی در مقابل بدعت، «[[سنت|سنّت]]» قرار دارد و سنت هر گونه رسم‌ دینی‌ است که برخواسته از روش و گفتار [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[معصوم|معصومان]] علیهم‌السلام است. بدعت شامل اختراعات و ابداعات در علوم و فنون و نوآوریهایى که در صحنه فرهنگ و ادبیات یا آداب و رسوم زندگى صورت می گیرد یا تطبیقات فقها در زمینه مسائل مستحدثه، نمی شود. بدعت آن است که [[حلال|حلالى]] را [[حرام]] و یا حرامى را حلال کنند و چیزى از آیین خدا بکاهند و یا بر آن بیفزایند یا آیین جدیدى اختراع و مردم را به آن دعوت نمایند، که از عظیمترین [[گناه|گناهان]] کبیره است.
 +
 
 +
[[فقها]] درباره اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادى را در برمى‌گیرد یا شامل امور عادى نیز مى‌شود، اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخى برمى‌آید که نوآورى در امور عادى زندگى نیز در صورتى که منتسب به شریعت نباشد، بدعت است؛ ولى برخى دیگر این‌گونه نوآوریها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتى که نوآورى در امور عادى با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل [[حرام]] گردیده است، نه بدعت؛ زیرا نوآورى او به نام دین نبوده است.<ref> فى ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانى، ص‌۷۶. </ref>
 +
 
 +
==بدعت در قرآن کریم==
 +
 
 +
«بدعت» در [[قرآن]] با واژه‌ها و تعبیرهاى گوناگونى آمده است؛ از جمله واژه «بدع» و مشتقات آن که در چهار [[آیه]] به کار رفته و در سه آیه ([[سوره بقره]]، ۱۱۷؛ [[سوره انعام]]، ۱۰۱؛ [[سوره احقاف]]، ۹) معناى لغوى بدعت مراد است؛ ولى در آیه ۲۷‌ [[سوره حدید]]: {{متن قرآن|«وَرَهْبَانِیةً ابْتَدَعُوهَا»}} دو قول وجود دارد: برخى مقصود از آن را روشى جدید در پرستش خداوند دانسته‌اند (معناى لغوى)؛ اما شمارى دیگر آن را از مصادیق بدعت اصطلاحى شمرده‌اند.
  
 +
در قرآن مفهوم بدعت با تعابیرى دیگر مانند: حلال کردن یا حرام کردن از سوی خود: {{متن قرآن|«یحِلّونَهُ عامـًا و یحَرِّمونَهُ عامـًا»}}،<ref>([[سوره توبه]]/۹،۳۷؛ [[سوره انعام]]/۶‌،۱۴۰)</ref> نوشتن کتاب از جانب خود و انتساب آن به خدا: {{متن قرآن|«یکتُبونَ الکتـابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ»}} <ref>([[سوره بقره]]/۲، ۷۹)</ref> و عبارات دیگر مانند: {{متن قرآن|«ما یکونُ لِى اَن اُبَدِّلَهُ مِن تِلقاء نَفسى»}} <ref>([[سوره یونس]]/۱۰،۱۵)</ref> نیز مطرح شده است؛ همچنین در برخى آیات به برخى مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است، مانند:
  
__toc__
+
* '''فرزند خدا دانستن عزیر:''' از بدعتهاى یهود آن بود که [[حضرت عزیر علیه السلام|عُزَیْر]] را فرزند خدا شمردند: «و قالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُ‌اللّهِ ... ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم».<ref>([[سوره توبه]]، ۳۰)</ref>
 +
* '''تثلیث و فرزند خدا دانستن عیسى:''' نصارا نیز پس از گذشت مدتى از غیبت [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسى]] علیه‌السلام از [[توحید]] رویگردان شده، به [[تثلیث]] روى آوردند: «و لا تَقولوا ثَلاثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکُم اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ».<ref>([[سوره نساء]]، ۱۷۱)</ref>
 +
* '''رهبانیت:''' قرآن در آیه ۲۷ [[سوره حدید]] به ابداع روش [[رهبانیت]] از سوى نصارا اشاره کرده است: «و رَهبانیَّةً اِبتَدَعوها ما کَتَبناها عَلَیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّهِ».
  
==بدعت در لغت و اصطلاح==
+
در این آیات، قرآن ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌هاى بدعت‌ گذارى، از آثار و پیامدهاى دنیوى و اخروى این عمل نیز سخن به میان آورده و برخى احکام [[فقه|فقهى]] بدعت را هم یادآورى کرده است.
  
«بدعت» در لغت به معناى نوآورى يا اختراع چيزى بدون نمونه پيشين است<ref> لسان العرب، ج‌1، ص‌342؛ مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌209، «بدع». </ref> و در اصطلاح متون و منابع اسلامى عبارت است از عملى كه اصل و پايه‌اى در [[شريعت]] نداشته باشد، يا وارد ساختن چيزى در [[دين]] كه جزء دين به شمار نمى‌رود.<ref> الروضة البهيه، ج‌1، ص‌581‌؛ غنائم الايام، ج‌1، ص‌277. </ref>
+
==عوامل و انگیزه‌هاى بدعت==
 +
'''پیروی از شیطان:'''
  
برخى ديگر بدعت را اعم از زياد كردن چيزى در دين يا كم كردن از آن دانسته‌اند.<ref> رسائل، ج‌2، ص‌264؛ البحرالرائق، ج‌1، ص‌611‌. </ref> ولى در روايات فراوانى كه از طريق [[شيعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده به گونه مطلق هر بدعتى عامل گمراهى و دور شدن از سنت به شمار رفته<ref> الكافى، ج‌1، ص‌58‌؛ مستدرك الوسائل، ج‌12، ص‌324. </ref> و مسلمانان به برائت جستن از آنها مأمور گشته‌اند.<ref>  كنزالعمال، ج‌1، ص‌388؛ وسائل الشيعه، ج‌16، ص‌267.</ref>
+
[[شیطان]] که دشمن اصلى [[انسان]] است همواره مى‌کوشد وى را به ارتکاب انواع [[گناه]] از جمله بدعت‌ گذارى در [[دین]] بکشاند: {{متن قرآن|«لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکم عَدُوٌّ مُبین اِنَّما یأمُرُکم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَى اللّهِ ما لاتَعلَمون»}} <ref>(سوره بقره/۲،۱۶۸ ـ ۱۶۹)</ref>، ازاین‌رو در این آیه و نیز آیه‌ ۱۴۲ [[سوره انعام]] که در پى آن از بدعتهاى مشرکان سخن به میان آمده، مؤمنان از پیروى کردن شیطان منع شده‌اند.
  
بر اين اساس، بايد تقسيمات ياد شده را به بدعت لغوى مربوط دانست؛ نه بدعت اصطلاحى، زيرا نوآورى گاهى پسنديده و گاهى ناپسند است<ref> فى ظلال التوحيد، ص‌113‌ـ‌114؛ البدعه، سبحانى، ص‌114. </ref>، چنان‌كه از نظر تكليفى نيز مى‌تواند يكى از احكام پنج‌گانه مذكور را داشته باشد؛ اما افزودن چيزى بر دين همواره ناپسند و حرام است.<ref> بحارالانوار، ج‌31، ص‌14. </ref> برخى علت اين تقسيم‌بندى را توجيه سخن [[عمر|خليفه دوم]] درباره [[نماز تراويح]] دانسته‌اند كه پس از امر به جماعت خواندن آن اين كار را بدعتى نيكو شمرد.<ref> بحارالانوار، ج‌71، ص‌203؛ البدعه، باقرى، ص‌141‌ـ‌143. </ref>
+
'''دنیاطلبى و هواپرستى:'''
  
درباره اينكه بدعت فقط اعتقادات و احكام عبادى را در برمى‌گيرد يا شامل امور عادى نيز مى‌شود [[فقها]] اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخى برمى‌آيد كه نوآورى در امور عادى زندگى نيز در صورتى كه منتسب به شريعت نباشد، بدعت است؛ ولى برخى ديگر اين‌گونه نوآوريها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتى كه نوآورى در امور عادى با آنچه خداوند منع كرده مخالف باشد، شخص تنها مرتكب عمل حرام گرديده است؛ نه بدعت، زيرا نوآورى او به نام دين نبوده است.<ref> فى ظلال التوحيد، ص‌113‌ـ‌114؛ البدعه، سبحانى، ص‌76. </ref>
+
از نگاه قرآن کریم، رسیدن به مال و مقام دنیایى از انگیزه‌هاى بدعت‌گذاران در دین است: {{متن قرآن|«فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِیشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً...»}}.<ref>(بقره/۲،۷۹)</ref> آیه مذکور در مورد عالمان [[اهل کتاب]] نازل شد که به انگیزه تحصیل اموالى که از عوام [[یهود]] مى‌گرفتند، یا استمرار ریاست خود بر آنان<ref> تفسیر قرطبى، ج ۲، ص‌۹؛ نمونه، ج ۱، ص‌۳۱۶ . </ref> ویژگیهاى پیامبر را در [[تورات]] تغییر مى‌دادند.
  
==«بدعت» در قرآن کریم==
+
در آیه ۷۵ [[سوره آل‌عمران]] نیز از بدعت دیگر اهل کتاب یاد شده است که به غرض تملک امانتهاى دیگران به بدعت متوسل مى‌شدند و این امر را حکمى الهى مى‌شمردند: {{متن قرآن|«ومِن اَهلِ الکتاـبِ ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک... ذلِک بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فى اُمِّیینَ سَبیلٌ ویقولونَ عَلَى اللّهِ الکذِبَ»}}.
  
بدعت در [[قرآن]] با واژه‌ها و تعبيرهاى گوناگونى آمده است؛ از جمله واژه «بدع» و مشتقات آن كه در چهار آيه به كار رفته است كه در سه آيه ([[سوره بقره]]/2، 117؛ [[سوره انعام]]/6‌، 101؛ [[سوره احقاف]]/46، 9) معناى لغوى بدعت مراد است؛ ولى در آيه 27‌ [[سوره حديد]]/57: «و‌رهبانية ابتدعوها» دو قول وجود دارد: برخى مقصود از آن را روشى جديد در پرستش خداوند (معناى لغوى) دانسته‌اند[56]؛ اما شمارى ديگر آن را از مصاديق بدعت اصطلاحى شمرده‌اند.
+
'''جهل و نادانی:'''
  
مفهوم بدعت با تعابيرى ديگر مانند:  
+
از جمله عوامل بدعت، [[جهل]] انسانها به حقایق امور یا پیامدهاى بدعت است؛ ازاین‌رو آنگاه که [[بنى اسرائیل]] با مشاهده بت پرستان از [[حضرت موسی]] علیه السلام خواستند تا برایشان مانند بت‌پرستان خدایانى قرار دهد، آن حضرت این درخواست را ناشى از نادانى آنان برشمرد: {{متن قرآن|«قالوا یـموسَى اجعَل لَنا اِلـهـًا کما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکم قَومٌ تَجهَلون»}}؛<ref>(سوره اعراف/۷،۱۳۸)</ref> همچنین در آیاتى دیگر از برخى بدعتهاى مشرکان سخن به میان آمده و نهایتاً «جهل» منشأ این بدعتها دانسته شده است: {{متن قرآن|«فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم»}}؛<ref>(سوره انعام/۶‌،۱۴۳ ـ ۱۴۴)</ref> این [[تفسیر]] از آیه مبتنى بر آن است که «بِغَیرِ عِلم» متعلق به «لِیضِلَّ» باشد.<ref> المنیر، ج‌۸‌، ص‌۷۳؛ نمونه، ج‌۶‌، ص‌۱۱. </ref>
  
*حلال كردن يا حرام كردن: «يُحِلّونَهُ عامـًا و يُحَرِّمونَهُ عامـًا» ([[سوره توبه]]/9،37؛ [[سوره انعام]]/6‌،140،
+
'''تقلید کورکورانه و بدون تعقل:'''
  
*نوشتن كتاب از جانب خود و انتساب آن به خدا: «يَكتُبونَ الكِتـبَ بِاَيديهِم ثُمَّ يَقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ» (بقره/2، 79) و عبارات ديگر مانند: «ما يَكونُ لِى اَن اُبَدِّلَهُ مِن تِلقاىِ نَفسى» ([[سوره يونس]]/10،15). نيز در قرآن مطرح شده است؛ همچنين در برخى آيات به برخى مصاديق بدعت به ويژه در شرايع پيشين اشاره شده است. در اين آيات قرآن ضمن اشاره به عوامل و انگيزه‌هاى بدعت‌ گذارى، از آثار و پيامدهاى دنيوى و اخروى اين عمل نيز سخن به ميان آورده و برخى احكام فقهى بدعت را هم يادآورى كرده است.
+
قرآن در آیه ۱۰۳ [[سوره مائده]] بدعت گذاران را کسانى دانسته که از [[عقل]] و اندیشه خود استفاده نمى‌کنند: {{متن قرآن|«ولـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَى اللّهِ الکذِبَ واَکثَرُهُم لا یعقِلون»}}؛‌ همچنین در آیه بعد، از [[تقلید|تقلید]] کورکورانه این افراد از نیاکان خود و پافشارى بر بدعتهاى آنها سخن به میان آمده است: {{متن قرآن|«و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلى ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَى الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا»}}.<ref>([[سوره مائده]]/۵‌،۱۰۴)</ref>
  
==عوامل و انگيزه‌هاى بدعت==
+
== آثار و پیامدهاى بدعت ==
 +
از «بدعت گذار» در روایات نکوهش شدیدى شده است، به خاطر خطراتى که بدعت براى اصالت دین دارد و اگر بابِ بدعت در دینِ خدا گشوده شود و مردم با افکار نارساى خود و سلیقه هاى مختلف دین خدا را تغییر دهند، بعد از مدّتى چیزى از دین خدا باقى نمى ماند و راه تغییرات براى هواپرستان و سودجویان گشوده مى شود و آیین حق همچون بازیچه اى در دست این و آن، پیوسته دستکارى خواهد شد. برخى از پیامدهاى ناگوار بدعت‌گذارى در دین که [[قرآن]] به آنها اشاره کرده عبارت است از:
  
'''1. شيطان:'''
+
'''گمراهى خود و دیگران:'''
  
[[شيطان]] كه دشمن اصلى انسان است همواره مى‌كوشد وى را به ارتكاب انواع [[گناه]] از جمله بدعت‌ گذارى در دين بكشاند: «لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّيطـنِ اِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبين اِنَّما يَأ مُرُكُم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَى اللّهِ ما لاتَعلَمون» (سوره بقره/2،168 ـ 169)، ازاين‌رو در اين آيه و نيز آيه‌142 سوره انعام/6 كه در پى آن از بدعتهاى مشركان سخن به ميان آمده، مؤمنان از پيروى كردن شيطان منع شده‌اند.
+
بدعت‌گذارى هم موجب گمراهى شخص بدعت‌گذار از راه حق مى‌گردد: «و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَى اللّهِ قَد ضَلّوا و ما کانوا مُهتَدین»<ref>([[سوره انعام]]، ۱۴۰)</ref> و هم به گمراه شدن دیگران مى‌انجامد: «فمن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کَذِبـًا لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ»<ref>(سوره انعام، ۱۴۴)</ref>، زیرا به گمان اینکه بدعت مزبور جزو دین است، به آن ایمان آورده یا عمل مى‌کنند و ناآگاهانه به انحراف کشیده مى‌شوند.
  
'''2. دنياطلبى:'''
+
'''افزایش گناه:'''
  
از نگاه قرآن كريم، رسيدن به مال و مقام دنيايى از انگيزه‌هاى بدعت‌گذاران در دين است: «فَوَيلٌ لِلَّذينَ يَكتُبونَ الكِتـبَ بِاَيديهِم ثُمَّ يَقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِيَشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِيلاً...».(بقره/2،79) آيه مذكور در مورد عالمان [[اهل کتاب]] نازل شد كه به انگيزه تحصيل اموالى كه از عوام يهود مى‌گرفتند، يا استمرار رياست خود بر آنان <ref> تفسير قرطبى، ج 2، ص‌9؛ نمونه، ج 1، ص‌316 . </ref>ويژگيهاى پيامبر را در تورات تغيير مى‌دادند.
+
چون بدعت گذار عامل گمراهى دیگران است، افزون بر گناهکار بودن خود، در [[گناه]] دیگران نیز شریک است: «لِیَحمِلوا اَوزارَهُم کامِلَةً یَومَ القِیامَةِ و مِن اَوزارِ الَّذینَ یُضِلّونَهُم بِغَیرِ عِلمٍ اَلا ساءَ ما یَزِرون».<ref>([[سوره نحل]]، ۲۵)</ref> بر پایه [[احادیث]] هم هرکس سنت ناپسندى را بنیان گذارد در گناه کار خود و همه کسانى که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۰۴.</ref>
  
در آيه 75 [[سوره آل‌عمران]]/3 نيز از بدعت ديگر اهل كتاب ياد شده است كه به غرض تملك امانتهاى ديگران به بدعت متوسل مى‌شدند و اين امر را حكمى الهى مى‌شمردند: «ومِن اَهلِ الكِتـبِ ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدينار لايُؤَدِّهِ اِلَيكَ... ذلِكَ بِاَنَّهُم قالوا لَيسَ عَلَينا فى الاُمِّيِّينَ سَبيلٌ ويَقولونَ عَلَى اللّهِ الكَذِبَ».
+
'''قرار گرفتن در زمره ستمگران:'''
  
'''3. جهل:'''
+
بدعت‌گذارى در دین، تجاوز از حدود الهى است: «لا تُحَرِّموا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»<ref>([[سوره مائده]]، ۸۷)</ref> و بدعت‌گذار با انجام دادن این کار در زمره ظالمان قرار مى‌گیرد: «فَمَنِ افتَرى عَلَى اللّهِ الکَذِبَ مِن بَعدِ ذلِکَ فَاُولکَ هُمُ الظّالِمون».<ref>([[سوره آل عمران]]، ۹۴)</ref> زیرا بدعت در دین، در واقع نوعى دروغ بستن به خداوند است<ref>المیزان، ج ۷، ص ۳۶۵؛ تفسیر نمونه، ج ۶ ، ص ۱۱.</ref> و این عمل از بالاترین گناهان به شمار مى‌رود یا بدان جهت که بدعت گزاران افزون بر ظلم به خود، به دیگران نیز ستم مى‌کنند.<ref>تفسیر نمونه، ج ۶ ، ص ۱۱.</ref>
  
از جمله عوامل بدعت، جهل انسانها به حقايق امور يا پيامدهاى بدعت است؛ ازاين‌رو آنگاه كه [[بنى اسرائيل]] با مشاهده بت پرستان از [[حضرت موسی]] علیه السلام خواستند تا برايشان مانند بت‌پرستان خدايانى قرار دهد، آن حضرت اين درخواست را ناشى از نادانى آنان برشمرد: «قالوا يـموسَى اجعَل لَنا اِلـهـًا كَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّكُم قَومٌ تَجهَلون»(سوره اعراف/7،138)؛ همچنين در آياتى ديگر از برخى بدعتهاى مشركان سخن به ميان آمده و نهايتاً «جهل» منشأ اين بدعتها دانسته شده است: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ كَذِبـًا لِيُضِلَّ النّاسَ بِغَيرِ عِلم»؛(سوره انعام/6‌،143 ـ 144) اين تفسير از آيه مبتنى بر آن است كه «بِغَيرِ عِلم» در آيه متعلق به «لِيُضِلَّ» باشد.<ref> المنير، ج‌8‌، ص‌73؛ نمونه، ج‌6‌، ص‌11. </ref>
+
'''محرومیت از محبت و هدایت خدا:'''
  
'''4. تقليد كوركورانه و بدون تعقل:'''
+
بدعت‌گذاران در دین الهى، از محبت خداوند محروم‌اند: «لا تُحَرِّموا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ... اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»<ref>(سوره مائده، ۸۷)</ref> و از هدایت الهى بهره‌اى نخواهند برد: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کَذِبـًا ... اِنَّ اللّهَ لا یَهدِى القَومَ الظّالِمین».<ref>(سوره انعام، ۱۴۴)</ref>
  
قرآن در آيه 103 [[سوره مائده]]/5 بدعت گذاران را كسانى دانسته كه از عقل و انديشه خود استفاده نمى‌كنند: «ولـكِنَّ الَّذينَ كَفَروا يَفتَرونَ عَلَى اللّهِ الكَذِبَ واَكثَرُهُم لا يَعقِلون» ؛‌همچنين در آيه بعد از تقليد كوركورانه اين افراد از نياكان خود و پافشارى بر بدعتهاى آنها سخن به ميان آمده است: «و اِذا قيلَ لَهُم تَعالَوا اِلى ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَى الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَيهِ ءَاباءَنا».([[سوره مائده]]/5‌،104)
+
'''خسران و کیفر الهى:'''
  
 +
آنان که در دین خدا بدعت مى‌گذارند زیان خواهند دید: «قَد خَسِرَ الَّذینَ ... وحَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَى اللّهِ».<ref>(سوره انعام، ۱۴۰)</ref> زیانکار بودن این افراد بدان جهت است که با حرام کردن حلال خداوند عاقبت و آخرت خود را تباه مى‌کنند، ازاین‌رو قرآن در آیاتى دیگر اینان را محروم از رستگارى دانسته: «و لا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکُمُ الکَذِبَ هذا حَلالٌ و هذا حَرام ... اِنَّ الَّذینَ یَفتَرونَ عَلَى اللّهِ الکَذِبَ لا یُفلِحون»<ref>(سوره نحل، ۱۱۶)</ref> و به عذاب الهى تهدید کرده است: « فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبونَ الکِتابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ ... فَوَیلٌ لَهُم مِمّا کَتَبَت اَیدیهِم و ویلٌ لَهُم مِمّا یَکسِبون».<ref>(سوره بقره، ۷۹)</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 +
==منابع==
 +
*[https://quran.isca.ac.ir/fa/Cyclopedia/240/64422 "بدعت"، پرتال جامع علوم و معارف قرآن، يعقوب على برجى، ج۵].
 +
*"بدعت"، دانشنامه جهان اسلام، حسن طارمی، ج۲.
 +
*"بدعت"، [https://makarem.ir/maaref/fa/category/specials/111999/%D8%A8%D8%AF%D8%B9%D8%AA آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی].
 +
[[رده:کلام]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
  
==منابع==
+
{{سنجش کیفی
يعقوب على برجى، [http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=5 دائرة المعارف قرآن كريم (جلد پنجم)]
+
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۱

«بدعت» در مقابل «سنّت»، در اصطلاح به روشی در امر دین گفته می‌شود که پیروان دین از پیش خود و بی‌استناد به شریعت بنیان بگذارند،[۱] و چیزى را که در دین نیست به عنوان دین معرفى کنند. بدعتى که در قرآن و احادیث ممنوع و حرام دانسته شده، دخالت در امر دین و افزایش یا کاهش در آن و تصرف در تشریع اسلامى است.

بدعت در لغت و اصطلاح

«بدعت» در لغت به معناى نوآورى یا اختراع چیزى بدون نمونه پیشین است[۲] و در اصطلاح متون و منابع اسلامى عبارت است از عملى که اصل و پایه‌اى در شریعت نداشته باشد، یا وارد ساختن چیزى در دین که جزء دین به شمار نمى‌رود.[۳] برخى دیگر بدعت را اعم از زیاد کردن چیزى در دین یا کم کردن از آن دانسته‌اند.[۴]

در تعبیرات شرعی در مقابل بدعت، «سنّت» قرار دارد و سنت هر گونه رسم‌ دینی‌ است که برخواسته از روش و گفتار پیامبر و معصومان علیهم‌السلام است. بدعت شامل اختراعات و ابداعات در علوم و فنون و نوآوریهایى که در صحنه فرهنگ و ادبیات یا آداب و رسوم زندگى صورت می گیرد یا تطبیقات فقها در زمینه مسائل مستحدثه، نمی شود. بدعت آن است که حلالى را حرام و یا حرامى را حلال کنند و چیزى از آیین خدا بکاهند و یا بر آن بیفزایند یا آیین جدیدى اختراع و مردم را به آن دعوت نمایند، که از عظیمترین گناهان کبیره است.

فقها درباره اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادى را در برمى‌گیرد یا شامل امور عادى نیز مى‌شود، اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخى برمى‌آید که نوآورى در امور عادى زندگى نیز در صورتى که منتسب به شریعت نباشد، بدعت است؛ ولى برخى دیگر این‌گونه نوآوریها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتى که نوآورى در امور عادى با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل حرام گردیده است، نه بدعت؛ زیرا نوآورى او به نام دین نبوده است.[۵]

بدعت در قرآن کریم

«بدعت» در قرآن با واژه‌ها و تعبیرهاى گوناگونى آمده است؛ از جمله واژه «بدع» و مشتقات آن که در چهار آیه به کار رفته و در سه آیه (سوره بقره، ۱۱۷؛ سوره انعام، ۱۰۱؛ سوره احقاف، ۹) معناى لغوى بدعت مراد است؛ ولى در آیه ۲۷‌ سوره حدید: «وَرَهْبَانِیةً ابْتَدَعُوهَا» دو قول وجود دارد: برخى مقصود از آن را روشى جدید در پرستش خداوند دانسته‌اند (معناى لغوى)؛ اما شمارى دیگر آن را از مصادیق بدعت اصطلاحى شمرده‌اند.

در قرآن مفهوم بدعت با تعابیرى دیگر مانند: حلال کردن یا حرام کردن از سوی خود: «یحِلّونَهُ عامـًا و یحَرِّمونَهُ عامـًا»،[۶] نوشتن کتاب از جانب خود و انتساب آن به خدا: «یکتُبونَ الکتـابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ» [۷] و عبارات دیگر مانند: «ما یکونُ لِى اَن اُبَدِّلَهُ مِن تِلقاء نَفسى» [۸] نیز مطرح شده است؛ همچنین در برخى آیات به برخى مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است، مانند:

  • فرزند خدا دانستن عزیر: از بدعتهاى یهود آن بود که عُزَیْر را فرزند خدا شمردند: «و قالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُ‌اللّهِ ... ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم».[۹]
  • تثلیث و فرزند خدا دانستن عیسى: نصارا نیز پس از گذشت مدتى از غیبت عیسى علیه‌السلام از توحید رویگردان شده، به تثلیث روى آوردند: «و لا تَقولوا ثَلاثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکُم اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ».[۱۰]
  • رهبانیت: قرآن در آیه ۲۷ سوره حدید به ابداع روش رهبانیت از سوى نصارا اشاره کرده است: «و رَهبانیَّةً اِبتَدَعوها ما کَتَبناها عَلَیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّهِ».

در این آیات، قرآن ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌هاى بدعت‌ گذارى، از آثار و پیامدهاى دنیوى و اخروى این عمل نیز سخن به میان آورده و برخى احکام فقهى بدعت را هم یادآورى کرده است.

عوامل و انگیزه‌هاى بدعت

پیروی از شیطان:

شیطان که دشمن اصلى انسان است همواره مى‌کوشد وى را به ارتکاب انواع گناه از جمله بدعت‌ گذارى در دین بکشاند: «لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکم عَدُوٌّ مُبین اِنَّما یأمُرُکم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَى اللّهِ ما لاتَعلَمون» [۱۱]، ازاین‌رو در این آیه و نیز آیه‌ ۱۴۲ سوره انعام که در پى آن از بدعتهاى مشرکان سخن به میان آمده، مؤمنان از پیروى کردن شیطان منع شده‌اند.

دنیاطلبى و هواپرستى:

از نگاه قرآن کریم، رسیدن به مال و مقام دنیایى از انگیزه‌هاى بدعت‌گذاران در دین است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِیشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً...».[۱۲] آیه مذکور در مورد عالمان اهل کتاب نازل شد که به انگیزه تحصیل اموالى که از عوام یهود مى‌گرفتند، یا استمرار ریاست خود بر آنان[۱۳] ویژگیهاى پیامبر را در تورات تغییر مى‌دادند.

در آیه ۷۵ سوره آل‌عمران نیز از بدعت دیگر اهل کتاب یاد شده است که به غرض تملک امانتهاى دیگران به بدعت متوسل مى‌شدند و این امر را حکمى الهى مى‌شمردند: «ومِن اَهلِ الکتاـبِ ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک... ذلِک بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فى اُمِّیینَ سَبیلٌ ویقولونَ عَلَى اللّهِ الکذِبَ».

جهل و نادانی:

از جمله عوامل بدعت، جهل انسانها به حقایق امور یا پیامدهاى بدعت است؛ ازاین‌رو آنگاه که بنى اسرائیل با مشاهده بت پرستان از حضرت موسی علیه السلام خواستند تا برایشان مانند بت‌پرستان خدایانى قرار دهد، آن حضرت این درخواست را ناشى از نادانى آنان برشمرد: «قالوا یـموسَى اجعَل لَنا اِلـهـًا کما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکم قَومٌ تَجهَلون»؛[۱۴] همچنین در آیاتى دیگر از برخى بدعتهاى مشرکان سخن به میان آمده و نهایتاً «جهل» منشأ این بدعتها دانسته شده است: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم»؛[۱۵] این تفسیر از آیه مبتنى بر آن است که «بِغَیرِ عِلم» متعلق به «لِیضِلَّ» باشد.[۱۶]

تقلید کورکورانه و بدون تعقل:

قرآن در آیه ۱۰۳ سوره مائده بدعت گذاران را کسانى دانسته که از عقل و اندیشه خود استفاده نمى‌کنند: «ولـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَى اللّهِ الکذِبَ واَکثَرُهُم لا یعقِلون»؛‌ همچنین در آیه بعد، از تقلید کورکورانه این افراد از نیاکان خود و پافشارى بر بدعتهاى آنها سخن به میان آمده است: «و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلى ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَى الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا».[۱۷]

آثار و پیامدهاى بدعت

از «بدعت گذار» در روایات نکوهش شدیدى شده است، به خاطر خطراتى که بدعت براى اصالت دین دارد و اگر بابِ بدعت در دینِ خدا گشوده شود و مردم با افکار نارساى خود و سلیقه هاى مختلف دین خدا را تغییر دهند، بعد از مدّتى چیزى از دین خدا باقى نمى ماند و راه تغییرات براى هواپرستان و سودجویان گشوده مى شود و آیین حق همچون بازیچه اى در دست این و آن، پیوسته دستکارى خواهد شد. برخى از پیامدهاى ناگوار بدعت‌گذارى در دین که قرآن به آنها اشاره کرده عبارت است از:

گمراهى خود و دیگران:

بدعت‌گذارى هم موجب گمراهى شخص بدعت‌گذار از راه حق مى‌گردد: «و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَى اللّهِ قَد ضَلّوا و ما کانوا مُهتَدین»[۱۸] و هم به گمراه شدن دیگران مى‌انجامد: «فمن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کَذِبـًا لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ»[۱۹]، زیرا به گمان اینکه بدعت مزبور جزو دین است، به آن ایمان آورده یا عمل مى‌کنند و ناآگاهانه به انحراف کشیده مى‌شوند.

افزایش گناه:

چون بدعت گذار عامل گمراهى دیگران است، افزون بر گناهکار بودن خود، در گناه دیگران نیز شریک است: «لِیَحمِلوا اَوزارَهُم کامِلَةً یَومَ القِیامَةِ و مِن اَوزارِ الَّذینَ یُضِلّونَهُم بِغَیرِ عِلمٍ اَلا ساءَ ما یَزِرون».[۲۰] بر پایه احادیث هم هرکس سنت ناپسندى را بنیان گذارد در گناه کار خود و همه کسانى که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود.[۲۱]

قرار گرفتن در زمره ستمگران:

بدعت‌گذارى در دین، تجاوز از حدود الهى است: «لا تُحَرِّموا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»[۲۲] و بدعت‌گذار با انجام دادن این کار در زمره ظالمان قرار مى‌گیرد: «فَمَنِ افتَرى عَلَى اللّهِ الکَذِبَ مِن بَعدِ ذلِکَ فَاُولکَ هُمُ الظّالِمون».[۲۳] زیرا بدعت در دین، در واقع نوعى دروغ بستن به خداوند است[۲۴] و این عمل از بالاترین گناهان به شمار مى‌رود یا بدان جهت که بدعت گزاران افزون بر ظلم به خود، به دیگران نیز ستم مى‌کنند.[۲۵]

محرومیت از محبت و هدایت خدا:

بدعت‌گذاران در دین الهى، از محبت خداوند محروم‌اند: «لا تُحَرِّموا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ... اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»[۲۶] و از هدایت الهى بهره‌اى نخواهند برد: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کَذِبـًا ... اِنَّ اللّهَ لا یَهدِى القَومَ الظّالِمین».[۲۷]

خسران و کیفر الهى:

آنان که در دین خدا بدعت مى‌گذارند زیان خواهند دید: «قَد خَسِرَ الَّذینَ ... وحَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَى اللّهِ».[۲۸] زیانکار بودن این افراد بدان جهت است که با حرام کردن حلال خداوند عاقبت و آخرت خود را تباه مى‌کنند، ازاین‌رو قرآن در آیاتى دیگر اینان را محروم از رستگارى دانسته: «و لا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکُمُ الکَذِبَ هذا حَلالٌ و هذا حَرام ... اِنَّ الَّذینَ یَفتَرونَ عَلَى اللّهِ الکَذِبَ لا یُفلِحون»[۲۹] و به عذاب الهى تهدید کرده است: « فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبونَ الکِتابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ ... فَوَیلٌ لَهُم مِمّا کَتَبَت اَیدیهِم و ویلٌ لَهُم مِمّا یَکسِبون».[۳۰]

پانویس

  1. طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۱۷۳ نقل از حسن طارمی، بدعت، دانشنامه جهان اسلام، ج۲
  2. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۰۹، «بدع».
  3. الروضة البهیه، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷.
  4. رسائل، ج‌۲، ص‌۲۶۴؛ البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌.
  5. فى ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانى، ص‌۷۶.
  6. (سوره توبه/۹،۳۷؛ سوره انعام/۶‌،۱۴۰)
  7. (سوره بقره/۲، ۷۹)
  8. (سوره یونس/۱۰،۱۵)
  9. (سوره توبه، ۳۰)
  10. (سوره نساء، ۱۷۱)
  11. (سوره بقره/۲،۱۶۸ ـ ۱۶۹)
  12. (بقره/۲،۷۹)
  13. تفسیر قرطبى، ج ۲، ص‌۹؛ نمونه، ج ۱، ص‌۳۱۶ .
  14. (سوره اعراف/۷،۱۳۸)
  15. (سوره انعام/۶‌،۱۴۳ ـ ۱۴۴)
  16. المنیر، ج‌۸‌، ص‌۷۳؛ نمونه، ج‌۶‌، ص‌۱۱.
  17. (سوره مائده/۵‌،۱۰۴)
  18. (سوره انعام، ۱۴۰)
  19. (سوره انعام، ۱۴۴)
  20. (سوره نحل، ۲۵)
  21. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۰۴.
  22. (سوره مائده، ۸۷)
  23. (سوره آل عمران، ۹۴)
  24. المیزان، ج ۷، ص ۳۶۵؛ تفسیر نمونه، ج ۶ ، ص ۱۱.
  25. تفسیر نمونه، ج ۶ ، ص ۱۱.
  26. (سوره مائده، ۸۷)
  27. (سوره انعام، ۱۴۴)
  28. (سوره انعام، ۱۴۰)
  29. (سوره نحل، ۱۱۶)
  30. (سوره بقره، ۷۹)

منابع