بابیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سید علی‌محمد باب

فرقه «بابیه» توسط سید علی‌محمد شیرازی (م، ۱۲۳۵ ق) بنیانگذاری شد. از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان علیه السلام می دانست، ملقب به «باب» گردید و پیروانش «بابیه» نامیده شدند. علی‌محمد باب سرانجام به جرم عقاید انحرافی و ایجاد فتنه و آشوب در کشور، در سال ۱۲۶۶ ق. در تبریز اعدام شد.

بنیانگذار بابیه

سید علی محمد شیرازی فرزند سیّد رضا بزاز در محرم سال ۱۲۳۵ ق. در شیراز به دنیا آمد. در کودکی به مکتب شیخ عباد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. شیخ عباد از شاگردان شیخ احمد احسائی (بنیانگذار شیخیه) و شاگردش سید کاظم رشتی بود ولذا سید علی محمد از همان دوران با شیخیه آشنا شد، به طوری که چون سید علی محمد در سن حدود نوزده سالگی به کربلا رفت در درس سید کاظم رشتی حاضر شد.

در همین درس بود که با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات قرآن و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا گردید. قبل از رفتن به کربلا، مدتی در بوشهر اقامت کرد و در آنجا به «ریاضت کشی» پرداخت. نقل شده است که در هوای گرم بوشهر بر بام خانه رو به خورشید اورادی می خواند. پس از درگذشت سید کاظم رشتی، تا مریدان و شاگردان وی جانشینی برای او می جستند که مصداق «شیعه کامل» یا «رکن رابع» شیخیه باشد، میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا «ذکر» او، یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد. ادعای علی محمد چون شگفت آورتر از دعاوی سایر رقیبان بود، واکنش بزرگتری یافت و نظر گروهی از شیخیان را به سوی وی جلب کرد و هجده تن از شاگردان سیدکاظم که همگی شیخی مذهب بودند (و بعدها سید علی محمد آنها را حروف حیّ نامید) پیرامونش را گرفتند.

علی محمد در آغاز امر بخش هایی از قرآن را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود، تأویل کرد و تصریح کرد که از سوی امام زمان علیه السلام، مأمور به ارشاد مردم است. سپس مسافرت هایی به مکه و بوشهر کرد و دعوت خود را آشکارا تبلیغ نمود. یارانش نیز در نقاط دیگر به تبلیغ ادعاهای علی محمد پرداختند. پس از مدتی که گروه هایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود معرفی کرد و گفت: «منم آن کسی که هزار سال می باشد که منتظر آن می باشید». و پس از آن ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح کرد و مدعی شد که احکام دین اسلام، نسخ شده و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه به نام «بیان» بر او نازل کرده است. علی محمد باب در کتاب «بیان»، خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است و در آغاز آن نوشت: «در هر زمان خداوند جلّ وعزّ، کتاب و حجّتی از برای خلق مقدّر فرموده و می فرماید و در سنۀ هزار و دویست و هفتاد از بعثت رسول الله، کتاب را بیان، و حجّت را ذات حروف سبع (علی محمّد که دارای هفت حرف است) قرار داد».

بدین ترتیب، علی محمد هرچند زمانی، دعاوی خود را به مقامات بالاتری تغییر می داد و سخنان پیشین را برای یارانش تأویل می کرد و آنان را در پی خود می کشید. پس از بازگشت سید علی محمد به بوشهر در زمانی که هنوز از ادعای بابیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود، به دستور والی فارس در سال ۱۲۶۱ ق. دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آن که در مناظره با علمای شیعه شکست خورد، اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند».

پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد. در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشت و از این که می شنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او می کوشند، به شوق افتاد و کتاب «بیان» را در همان قلعه نوشت. دولت محمدشاه قاجار برای آن که پیوند او را با مریدانش قطع کند، در سال ۱۲۶۴ ق. وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از علما محاکمه شد. علی محمد در آن مجلس آشکارا از مهدویت خود سخن گفت و «بابیت امام زمان» را که پیش از آن ادعا کرده بود به «بابیت علم خداوند» تأویل کرد. علی محمد در مجالس علما نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فرو ماند و جملات ساده عربی را غلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و توبه نامه نوشت. اما این توبه نیز مانند توبه قبلی او واقعی نبود، از این رو پس از مدتی ادعای پیامبری کرد.

پس از مرگ محمدشاه قاجار در سال ۱۲۶۴ ق. مریدان علی محمد باب، آشوب هایی در کشور پدید آوردند و در مناطقی به قتل و غارت مردم پرداختند. در این زمان میرزا تقی خان امیرکبیر صدر اعظم ناصرالدین شاه تصمیم به قتل علی محمد و فرو نشاندن فتنه بابیه گرفت. برای این کار از علما فتوا خواست. برخی علما به دلیل دعاوی مختلف و متضاد او و رفتار جنون آمیزش شبهه خبط دماغ را مطرح و از صدور حکم اعدام او خودداری کردند. اما برخی دیگر علی محمد را مردی دروغگو و ریاست طلب می شمردند و از این رو حکم به قتل او دادند. سرانجام علی محمد در سن ۳۱ سالگى همراه یکی از پیروانش بنام محمد على زنوزى در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ ق. در تبریز تیرباران شد.

عقاید و آثار باب

سید علی محمد باب از آغاز دعوت خود، عقاید و آرای متناقضی ابراز داشت. آنچه از مهمترین کتاب او نزد پیروانش، یعنی کتاب «بیان»، فهمیده می شود آن است که وی خود را برتر از همۀ انبیاء الهی می انگاشته و مظهر نفس پروردگار می پنداشته است و عقیده داشته که با ظهورش، آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن، بپا شده است. بعلاوه، علی محمد باب خود را مبشّر ظهور بعدی شمرده و او را «مَنْ یُظْهِرُهُ الله» خوانده است و در ایمان پیروانش بدو، تأکید فراوان دارد.

سید علی محمد در حقانیّت این آرا پافشاری نموده و نسبت به افرادی که بابی نباشند، خشونت بسیاری را سفارش کرده است، چنانکه در الواح بیان، دربارۀ وظیفۀ اوّلین فرمانروای بابی می گوید: «لن تَذَرَ (کذا) فوقَ الأرضِ إذااسْتَطاعَ أحداً غیرَالبابیّین؛ چون (فرمانروای بابی) توانایی یافت، هیچکس ـ جز بابیها ـ را بر روی زمین باقی نگذارد». و در بیان فارسی فرمان می دهد که همۀ کتابها را محو و نابود کنند جز کتبی که دربارۀ آیین وی پدید آمده یا می آید و همچنین تأکید کرده است که پیروانش جز کتاب بیان و آنچه بدان وابسته می شود، نیاموزند.

افکار سید علی محمد باب، مجموعه ای از برخی آرای شیخیان و باطنیان (تأویل گرایان) و صوفیان و کسانی که به علم حروف و اعداد گرایش داشته اند و پاره ای از دعاوی شخصی بوده است.

سید علی محمد باب آثاری چند از خود به جای نهاده که برخی از آنها چاپ شده و پاره ای دیگر به دلیل کشاکشهای داخلی میان پیروانش هنوز به چاپ نرسیده است. برخی از آثار او عبارت اند از: پنج شأن، دلائل السّبعة، صحیفۀ عدلیّه، تفسیر سورۀ کوثر، تفسیر سورۀ بقره، قیّوم الأسماء، کتاب الرّوح.

آثار سید علی محمد باب غالباً به زبان عربی نوشته شده و مملو از اغلاط صرفی و نحوی است. البته وی کوشیده ـ برای آنکه نشان دهد سخنانش رنگ قرآنی دارد ـ گفتارش را با سجع و وزن همراه سازد و با آنکه تنها معجزۀ خود را همین سخنان می شمارد، تکلّف و ابتذال در عباراتش آشکار است.

منابع