ام ايمن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{مقاله از یک نشریه}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} صدر اسلام شاهد شیرزنانی بود مجاه...' ایجاد کرد)
 
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
'''«امّ أیمَن»''' کنیز [[آمنه بنت وهب]] بود که بعد از وفات او، سرپرستی و نگهداری فرزندش [[حضرت محمد]] (صلی الله علیه وآله) را به عهده داشت. او از سبقت‌گیرندگان در [[ایمان]] به رسول خدا بود و در برخی از [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] سپاه [[اسلام]] را یاری کرد. محبت او به خاندان پیامبر اکرم و دفاع از حقوق ایشان در مقابل ظالمان از ویژگی‌های برجسته این بانوی شجاع است. پیامبر اکرم(ص) او را را یکی از زنان اهل [[بهشت]] خوانده‌اند.
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
+
==زندگی‌نامه==
صدر اسلام شاهد شیرزنانی بود مجاهد، که به روز نبرد دوشادوش مردان رزمنده لباس رزم پوشیده و به مصاف خصم رفته، و یا به پرستاری و مداوای مجروحان می‌پرداختند.
+
«اُمّ ایمَن» که نام او «بَرکه» است، دختر ثَعْلَبة بن عمرو می باشد.<ref>همان، ص‌۱۷۹، چاپ بیروت.</ref> [[عزالدین ابن اثیر|ابن‌ اثیر جزری]] در [[اسد الغابه فی معرفة الصحابه (کتاب)|اسدالغابه]] وی را اهل [[حبشه]] می‌داند.<ref>چشمه در بستر، ص ۲۶۸.</ref> او کنیز [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله بن‌ عبدالمطلب]] و بنا به قولی کنیز [[آمنه]] مادر [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله بود که بعدا به آن حضرت رسید.<ref>طبقات، ج۸، ص‌۱۷۹، چاپ بیروت.</ref>
در کنار پیامبر(ص)، در رکاب علی(ع) و در خانه زهرا(س)، بزرگ بانوانی بودند صبور و شکیبا که محبت آل طه تمام وجودشان را احاطه کرده بود، بطوری که تمام سختیها و مرارتها را در راه رضای معبود و عشق اهل‌بیت(ع) با جان و دل بر خود هموار کرده و در معرفت و شناخت و معرفی دریای ژرف فضایل خاندان نبوت چنان کوشیدند که محرم اسرار عترت گشتند.
 
  
و اینان سیراب‌شدگان کوثر نبوت و پرورش‌یافتگان مکتب ولایت‌اند «ام ایمن‌» یکی از این ره یافتگان وصال اهل‌بیت است که عمری در منزل وحی و خانه کوثر با عزت و افتخار خدمت نمود و با اولین مسلمانان صدر اسلام از جور مشرکین ستمگر به حبشه مهاجرت کرد تا ایمانش به اسلام و پیامبر از گزند اهریمنان محفوظ بماند.
+
وقتی آمنه مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کرد، سرپرستی و نگهداری ایشان با ام ایمن بود و از آنجایی که کتب آسمانی پیش از [[اسلام]]، نام پیامبر اکرم را به مردم بشارت داده و [[اهل کتاب]] -خصوصاً [[یهود]]- نسبت‌ به نام او حساس بودند، [[عبدالمطلب]] در ایامی که ام‌ایمن سرپرستی پیامبر را به عهده داشت، همواره به او سفارش می‌کرد: «بارکة لاتغفلی عن ابنی فان اهل الکتاب یزعمون انّ ابنی نبیّ هذه الامة‌»؛<ref>سفینة البحار، ج۲، ص‌۷۳۶.</ref> ای ام‌ایمن مبادا از فرزند من غفلت کنی. چرا که اهل کتاب معتقدند این فرزند همان پیامبر این امت است. لذا با توجه به سفارشات عبدالمطلب، ام‌ایمن بسیار مراقب و هوشیار بود تا اهل کتاب به پیامبر آسیبی نرسانند.
او پرستاری مهربان برای پیامبر، و همدمی باوفا برای زهرا(س) و پشتیبانی قوی برای امیرالمؤمنین(ع) بود. او بود که پیامبر بانوی بهشتی نامیدش <ref>طبقات، ج 8، ص‌223 و اعیان الشیعه، ج‌3، ص 475.</ref> و دیگر اهل‌بیت(ع)و آنچه اینک می‌آید شرح حال مختصری است از زندگی سراسر عشق و شور و ارادت این بانوی نمونه تاریخ، باشد تا ره‌پویان مکتب اهل‌بیت را دلالتی باشد و جویندگان فضایل و حقایق را سرچشمه‌ای.
 
  
== تبار ام ایمن ==
+
[[ابن سعد|ابن‌ سعد]] در [[الطبقات الکبری (کتاب)|طبقات]] می‌گوید: زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله با [[خدیجه کبری|خدیجه]] ازدواج کرد، ام‌ایمن را آزاد کرد و شخصی به نام عبید بن زید خزرجی با او ازدواج کرد و فرزندی به نام «ایمن‌» از او متولد شد و از آن پس، «برکه‌» با [[کنیه]] «ام ایمن‌» معروف گشت.<ref>طبقات ابن‌سعد، ج۸، ص‌۱۷۹.</ref> فرزندش ایمن از خواص [[شیعه|شیعیان]] [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام در زمان حیات پیامبر بود و در [[غزوه حنین]] جزء آن ده نفری بود که فرار نکرد و در کنار رسول خدا باقی ماند و مقاومت کرد و  در همان غزوه نیز به شهادت رسید.<ref>اعیان الشیعه، ج۲، ص‌۲۲۷.</ref>
  
نام او برکه، دختر ثعلبة بن‌عمر است. <ref>همان، ص‌179، چاپ بیروت.</ref>
+
پس از وفات عبید خزرجی، [[زید بن حارثه|زید بن‌ حارثه]] با ام‌ایمن ازدواج کرد و «[[اسامة بن زید|اسامة بن‌ زید]]» از او متولد شد.<ref>طبقات، ج۸، ص‌۱۷۹.</ref> و «اسامة» همان جوانی است که پیامبر در اواخر عمر خویش او را به فرماندهی سپاه اسلام منصوب کرد.
ابن‌اثیر جزری در اسدالغابه وی را اهل حبشه می‌داند <ref>چشمه در بستر، ص 268.</ref> او کنیز عبدالله بن‌عبدالمطلب و بنا به قولی کنیز آمنه مادر رسول خدا(ص) بود، که به پیامبر به ارث رسیده بود. <ref>طبقات، ج 8، ص‌179، چاپ بیروت.</ref>
 
محمد بن‌سعد در طبقات <ref>اعیان الشیعه، ج 2، ص‌227.</ref> می‌گوید:
 
زمانی که رسول خدا(ص) با خدیجه ازدواج کرد ام‌ایمن را آزاد کرد و شخصی به نام عبید خزرجی با او ازدواج کرد. فرزندی به نام «ایمن‌» از او متولد شد و از آن پس، «برکه‌» با کنیه «ام ایمن‌» معروف گشت. «ایمن‌» در دامان مادری پرورش یافت که خود در پرتو نور احمدی و تربیت محمدی به فضایل و کمالات معنوی رسیده بود نیکی‌های «برکه محمدی‌» به میوه وجودش منتقل شد و از او «ایمنی علوی‌» ساخت‌بطوری که از خواص شیعیان امیرالمؤمنین(ع) در زمان حیات پیامبرشد و در غزوه حنین جزء آن ده نفری بود که فرار نکرد و عنان اسب رسول خدا را به دست داشت و مقاومت کرد تا در همان غزوه به فیض عظمای شهادت نائل گشت. <ref>طبقات ابن‌سعد، ج 8، ص‌179.</ref>
 
رسول خدا(ص)، ام ایمن را بانویی بهشتی می‌دانست لذا فرمود:«هر کس می‌خواهد با ازدواج زنی از اهل هشت‌خوشحال شود، ام‌ایمن را تزویج کند».
 
زید بن‌حارثه غلام خدیجه کبری بود، که خدیجه او را به پیامبر بخشید و پیامبر نیز آزادش کرد. او با ام‌ایمن ازدواج کرد و «اسامه‌» از او متولد شد. <ref>طبقات، ج 8، ص‌179.</ref> و «اسامة بن‌زید» همان جوانی است که پیامبر در اواخر عمر خویش او را به فرماندهی سپاه اسلام منصوب کرد.
 
دایه پیامبر(ص)
 
آنگاه که آمنه مادر رسول خدا(ص) رحلت کرد سرپرستی و نگهداری پیامبر(ص) با ام ایمن بود و از آنجایی که کتب آسمانی پیش از اسلام نام پیامبر(ص) را به مردم بشارت داده بودند و اهل کتاب خصوصا یهود، نسبت‌به نام او حساس بودند، عبدالمطلب در ایامی که ام‌ایمن سرپرستی پیامبر را بعهده داشت همواره به او سفارش می‌کرد:«بارکة لا تغفلی عن ابنی فان اهل الکتاب یزعمون ان ابنی نبی هذه الامة‌». <ref>سفینة البحار، ج 2، ص‌736.</ref>
 
ای ام‌ایمن مبادا از فرزند من غفلت کنی. چرا که اهل کتاب معتقدند این فرزند همان پیامبر این امت است.
 
لذا با توجه به سفارشات عبدالمطلب، ام‌ایمن بسیار مراقب و هوشیار بود تا اهل کتاب، خصوصا یهود، به پیامبر آسیبی نرسانند.
 
مقام ام ایمن نزد پیامبر(ص)
 
پیامبر گرامی اسلام که خود انسانی شکور و مهربان بود، به پاس خدمات ام ایمن در دوران طفولیت نسبت‌به او همواره ام‌ایمن را احترام می‌کرد و به دیدارش می‌رفت و او را بعنوان مادر صدا می‌کرد.
 
«لما توفیت آمنة ام النبی(ص) قال(ص):ام ایمن امی بعد امی و کان یکرمها و یزورها». <ref>اعیان الشیعه، ج‌3، ص 555.</ref>
 
در مقام و عظمت ام‌ایمن همین بس که پیامبر وقتی او را دید فرمود:«هذا بقیة اهل بیتی‌». <ref>طبقات ابن‌سعد، ج 8، ص‌223.</ref> این یادگار اهل بیت من است و او را بانویی بهشتی معرفی‌کرد. <ref>طبقات، ج 8، ص 224.</ref>
 
نه تنها پیامبر برای ام‌ایمن احترامی خاص قائل بود بلکه ائمه و اصحاب هم از او به نیکی یاد می‌کردند و حتی عمر و ابوبکر هم به دیدار وی رفته و او را محترم می‌شمردند.
 
جالب اینکه روزی «ابن ابی‌فرات‌» با فرزند ام‌ایمن (اسامة بن‌زید) مجادله کرده و در هنگام نزاع به اسامه گفت:«یا بن‌برکه‌» و این خبر به اطلاع محمد بن‌عمر قاضی مدینه رسید و اینگونه تعبیری را نسبت‌به ام ایمن که مورد احترام پیامبر(ص) و اهل بیت‌بوده تحقیر او تلقی کرد، آنگاه دستور داد به شخص توهین‌کننده هفتاد ضربه شلاق بزنند. <ref>اعلام النساء المؤمنات، ص 255 و طبقات، ج 8، ص 181، چاپ بیروت.</ref>
 
  
== آزاده پیشگام ==
+
ام ایمن مدت ۸۵ سال در دنیا زندگی کرد و در سال ۱۱ ه.ق پنج ماه پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه وآله در [[مدینه]] وفات یافت.<ref>ریاحین الشریعه، ج۲، ص‌۳۳۳.</ref> و بنا به نقل محمد بن‌ عمر در طبقات<ref>طبقات، ج۸، ص۱۸۱.</ref> ام‌ایمن در اول خلافت [[عثمان]] از دنیا رفت.
  
زمانی که برخی پیامبر را تکذیب می‌کردند و بعضی دیگر کاهن می‌خواندند وعده‌ای در قبول آیین او تردید داشتند.
+
==ایمان و جهاد ام‌ایمن==
و گروهی نیز برای از بین بردن او و آیینش آتش فتنه‌انگیزی برمی‌افروختند.
+
ام ایمن از جمله کسانی است که در [[ایمان]] به [[پیامبر اسلام|رسول الله]] (صلی الله علیه وآله) بر دیگران سبقت گرفتند. [[عزالدین ابن اثیر|ابن‌ اثیر جزری]] در [[اسد الغابه فی معرفة الصحابه (کتاب)|اسدالغابه]] می‌گوید: ام‌ایمن آزاد شده [[رسول خدا]] و از اولین گروندگان به پیامبر صلی الله علیه وآله بود و جزء معدود کسانی بود که از ابتدای ظهور [[اسلام]] با پیامبر و در کنار او برای رضای خدا و پیامبرش عمری با عزت و افتخار سپری کرد. اگر چه پیامبر او را آزاد کرده بود، اما جذبه پیامبر و محبت‌ خاندان او باعث‌ شد که او تا پایان عمرش در این خانه نور و هدایت‌ باقی بماند.
انسانهایی که دلهایشان مستعد تابیدن نور الهی بود بدنبال گمشده خود می‌گشتند و آنگاه که دین مقدس اسلام طلوع کرد در پذیرش این آیین هدایتگر سبقت گرفتند و در جرگه اول کسانی قرار گرفتند که گرد شمع وجود مقدس پیامبر گرامی پروانه‌وار چرخیدند و آیین نوپای او را حمایت کردند.
 
ام ایمن از جمله کسانی است که در این مسابقه از دیگران سبقت گرفت در این‌باره ابن‌اثیر جزری در اسدالغابة می‌گوید:ام‌ایمن آزاد شده رسول خدا و از اولین گروندگان به پیامبر(ص) بود و جزء معدود کسانی بود که از ابتدای ظهور اسلام با پیامبر و در کنار او برای رضای خدا و پیامبرش عمری با عزت و افتخار سپری کرد، اگر چه پیامبر او را آزاد کرده بود اما جذبه پیامبر و محبت‌خاندان او باعث‌شد که او تا پایان عمرش در این خانه نور و هدایت‌باقی بماند.
 
  
== مهاجر مجاهد ==
+
ام ایمن همچنین در [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] مختلفی مانند [[جنگ احد]]، [[غزوه حنین|جنگ حنین]] و [[غزوه خیبر|جنگ خیبر]] حضور داشت و به آبرسانی و مداوای مجروحان جنگی می‌پرداخت.<ref>اعلام النساء، ج۱، ص‌۱۰۷ و اعلام المغازی، ج۱، ص۲۵۰، چاپ بیروت.</ref> او وقتی در احد عده‌ای از مسلمانان فرار کردند، سخت ناراحت‌ شد، مشتی خاک برداشت و به صورت آنها ریخت و فریاد زد: وای بر شما چرا فرار می‌کنید، شما زن هستید، بروید پشت چرخ نخ‌ریسی که مخصوص زنها است‌، بنشینید!<ref>شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج‌۳، ص۳۹۰ و المغازی، ج۱، ص۲۷۸.</ref>
  
طلوع خورشید عالمتاب اسلام، افول اسطوره‌های دروغین شرک و بت‌پرستی ناشی از جهل و نادانی را بدنبال داشت.
+
==نقل حدیث==
سران متعصب مشرکین و بت‌پرستان عرب که سالیان متمادی سر بر سجده بتها نهاده و حاجات خود را از ست‌ساخته‌های خود طلب می‌کردند و اعتقاد به «عزی‌» عزت حقیقی را بر آنها مخفی کرده بود این آیین نوپای محمدی(ص) را تحمل نکرده و قبیله‌های جاهل خود را علیه اسلام بسیج کرده و جنگهای متعددی انجام دادند تا شاید از رشد و نمو اسلام جلوگیری کنند، اما تشنگان دیرینه حقایق که سعادت خویش را در معارف الهی اسلام یافته بودند، هر بار به مصاف خصم رفته و اهداف شوم دشمن را به یاس مبدل ساختند. میدان جنگ محل حضور مردان و زنانی مجاهد بود که بودن را در نبودن و بقاء را در فناء جستجو می‌کردند.
+
ام‌ایمن یکی از راویان [[حدیث]] است که در حساس‌ترین مواقع چون [[واقعه غدیر]] و [[فدک]] از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل روایت کرد و از حق مسلم [[اهل البیت|اهل بیت]] (ع) حمایت کرد.
ام ایمن از جمله شیرزنان مجاهدی است که دوشادوش مردان رزمنده در جنگ‌های مختلفی مانند احد، حنین و خیبر حضور داشت و به آبرسانی و مداوای مجروحان جنگی می‌پرداخت. <ref>اعلام النساء، ج 1، ص‌107 و اعلام المغازی، ج 1، ص 250، چاپ بیروت.</ref>
+
او خود از پیامبر روایاتی را نقل می‌کند و تعدادی از [[صحابه]] نیز از قول او از پیامبر روایت نقل کرده‌اند. [[انس بن مالک|انس بن‌ مالک]] و جیش بن‌ عبدالله الضغانی و ابوزید المدنی،<ref>اعلام النساء، ص۲۵۲.</ref> از جمله کسانی هستند که از این بانوی محدثه نقل حدیث کرده‌اند.
او وقتی در جنگ احد عده‌ای از مسلمانان فرار کردند سخت ناراحت‌شد، مشتی خاک برداشت و به صورت آنها ریخت و فریاد زد:وای بر شما، چرا فرار می‌کنید، شما زن، هستید بروید پشت چرخ نخ‌ریسی که مخصوص زنها است‌بنشینید! <ref>شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج‌3، ص 390 و المغازی، ج 1، ص 278.</ref>
 
به این ترتیب هم خود باوفا و مقاوم ایستاد و هم انسانهای سست ایمان ضعیف را سرزنش کرد.
 
  
== رؤیای راستین ==
+
صاحب [[معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة (کتاب)|معجم رجال الحدیث]] درباره ام ایمن می‌نویسد: [[احمد بن محمد بن خالد برقى|خالد برقی]]، او را از راویان پیامبر شمرده، از جمله روایت مفصلی است که ام‌ایمن برای [[حضرت زینب]] سلام الله علیها نقل می‌کند.<ref>ر.ک: ریاحین الشریعه، ج‌۳، ص۶۴ و بحار، ج۴۵، ص‌۷۱۰.</ref>
 +
همچنین حضرت زینب می‌فرماید: زمانی که [[ابن ملجم|ابن‌ملجم]] ملعون بر سر پدر بزرگوارم زد و من آثار مرگ را در او دیدم، عرض کردم: ای پدر، ام‌ایمن مطالبی برایم نقل کرده، دوست داشتم از شما هم بشنوم. فرمود: ای دخترم آنچه ام ایمن گفته صحیح است.<ref>بحار، ج۴۵، ص‌۱۸۳.</ref> بعد حضرت فرمود: نگرانم که تو با جمعی از زنان و دختران اهل بیت در این شهر اسیر دشمنان باشید و در حال ذلت و خوف و وحشت‌ شما را احاطه کرده باشند.
  
در زمان رسول خدا(ص)، روزی همسایگان ام‌ایمن خدمت رسول اکرم رفته عرضه داشتند، ام‌ایمن، شب گذشته تا صبح گریه می‌کرد، پیامبر او را طلب کرد فرمود:ام ایمن خدا چشمانت را نگریاند، دیشب برای چه گریه می‌کردی، گفت:یا رسول‌الله خواب عجیبی دیدم که آسایش را از من گرفت، فرمود:چه خوابی دیده‌ای گفت:دلم راضی نیست‌بر زبان بیاورم. پیامبر فرمود:بگو تا برایت تعبیر کنم.
+
ام ایمن در حدیثی از پیامبر (ص) می گوید: رسول خدا به یکی از افراد خانواده خود چنین سفارش کرد: اگر تو را با آتش هم بسوزانند هرگز برای خدا شریکی قرار مده، همیشه از پدر و مادر خود اطاعت کن. هرگز [[نماز]] خود را ترک مکن، زیرا کسی که بی‌جهت نماز خود را از دست دهد، پیوند بندگی خود را با خدا گسسته است. هیچگاه [[شراب خواری|میگساری]] مکن، چرا که این آلودگی سر منشاء همه بدیهاست. هیچ وقت گرد [[گناه]] مرو زیرا مورد خشم و غضب خداوند قرار می‌گیری... .<ref>محجة البیضاء، ج۴، ص۵۲.</ref>
ام ایمن گفت:در خواب دیدم که بعضی از اعضای شما به خانه من افتاد.
 
فرمود:خوابت گوارا باد. فاطمه فرزندی می‌آورد که تو او را در دامن خود پرورش می‌دهی مدتی گذشت تا از حضرت فاطمه(س) امام حسین(ع) متولد شد. روز هفتم ام‌ایمن او را در بغل گرفت و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود:این است تعبیر خوابی که دیده‌ای. <ref>بحارالانوار، ج 10، ص‌69.</ref>
 
شاهد فدک
 
زمانی که ابوبکر فدک را غصب کرد، فاطمه زهرا(س) به ابوبکر گفت:تو خود را خلیفه پدر من می‌دانی در حالی که ملک مرا از دستم می‌گیری ابوبکر گفت:عمر و عایشه از پیغمبر نقل کرده‌اند که فرموده ما گروه پیامبران بعد از خود ارث نمی‌گذاریم. حضرت فاطمه(س) این سخن را رد کرد و فرمود چگونه سلیمان از پدرش داود و یحیی از پدرش زکریا ارث می‌برند.
 
گذشته از این پیغمبر در زمان حیات فدک را به من بخشیده است.
 
ابوبکر گفت:اگر گواهی داری بیاور حضرت زهرا(س) امیرالمؤمنین(ع) و ام ایمن را گوه آورد.
 
ابوبکر به ام‌ایمن گفت:از رسول خدا(ص) در باره فاطمه چه شنیده‌ای؟ ام‌ایمن قبل از جواب از او اعتراف گرفت که آیا می‌دانی پیامبر در باره من گفته تو اهل بهشتی؟
 
او گفت:بلی
 
آنگاه گفت:شنیدم که فرمود:«فاطمة سیدة نساء اهل الجنة‌» لذا اینچنین کسی ادعایی بی‌مورد نمی‌کند، در این میان عمر گفت این حرفها را واگذار چگونه گواهی می‌دهی؟
 
ام ایمن:در خانه فاطمه نشسته بودیم و رسول خدا هم بود پیامبر فرمود الآن جبرئیل بر من نازل شد و گفت‌یا محمد خدا مرا مامور کرده تا حدود فدک را تعیین کنم.
 
بعد پیغمبر فدک را به زهرا بخشید و به من و علی هم فرمود شما گواه باشید.
 
عمر گفت:تو زنی بیش نیستی و گواه زن قبول نمی‌شود و علی هم سودجویی می‌کند!
 
ام ایمن با ناراحتی برخاست و گفت:خدایا این دو نفر بر دختر پیغمبرت ستم کردند. تو هم بر آنها سخت گیر. <ref>بحار، ج 8، ص 101.</ref>
 
حامی ولایت
 
ام ایمن دوستدار ولایت‌بود و در این دوستی ریشه‌دار هیچگونه تزلزلی به خود راه نداد بعد از رحلت پیامبر(ص) آنگاه که امیرالمؤمنین(ع) را برای بیعت نزد ابوبکر بردند و ابوبکر بالای منبر و حضرت را در پای منبر نشاندند و حضرت با اصرار حاضر به بیعت نشد.
 
عمر گفت:تا کی روی منبر می‌نشینی و علی با تو مبارزه کند، نه بیعت می‌کند و نه دستور می‌دهی تا گردنش را بزنند.
 
ام ایمن پیش آمد و گفت:ابوبکر چه زود حسد و نفاق خود را اظهار کردی. هنوز مدتی از رحلت پیغمبر نگذشته، عمر دستور داد ام‌ایمن را از مسجد بیرون کنند و گفت زنان را با مردان چه کار است. <ref>بحارالانوار، ج 8، ص‌53.</ref>
 
  
== محدثه بهشتی ==
+
==ام‌ایمن و اهل‌بیت پیامبر==
 +
ام ایمن از نزدیکان خاندان [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله بود و همواره به ایشان خدمت می کرد. در زمان پیامبر، روزی همسایگان ام‌ایمن خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله رفته عرضه داشتند، ام‌ایمن شب گذشته تا صبح گریه می‌کرد. پیامبر او را طلب کرد، فرمود: ام ایمن خدا چشمانت را نگریاند، دیشب برای چه گریه می‌کردی؟ گفت: یا رسول‌الله خواب عجیبی دیدم که آسایش را از من گرفت، فرمود: چه خوابی دیده‌ای؟ گفت: دلم راضی نیست‌ بر زبان بیاورم. پیامبر فرمود: بگو تا برایت [[تعبیر خواب|تعبیر]] کنم.
 +
ام ایمن گفت: در خواب دیدم که بعضی از اعضای شما به خانه من افتاد. فرمود: خوابت گوارا باد. [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] فرزندی می‌آورد که تو او را در دامن خود پرورش می‌دهی. مدتی گذشت تا از [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها، [[امام حسین]] علیه السلام متولد شد. روز هفتم ام‌ایمن او را در بغل گرفت و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود: این است تعبیر خوابی که دیده‌ای.<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص‌۶۹.</ref>
  
از صدر اسلام تا کنون، سخنان حکمت‌آمیز رسول خدا گره‌گشای مشکلات فکری، عقیدتی، مادی و معنوی مسلمانان بوده و عده زیادی از متحرین و واماندگان دیار شک و تردید را به سر منزل مقصود رسانده، لذا کسانی که از نزدیک با پیامبر مانوس بودند و شیفته تبلیغ آیین او به شمار می‌رفتند چه در زمان حیات رسول گرامی و چه پس از رحلت او همواره کلمات نورانی او را در بین مردم زنده نگهداشته و برای عموم بازگو می‌کردند، زنان و مردان زیادی بودند که مهاجرت می‌کردند و سختیها را بر خود هموار می‌نمودند و حتی در مواقع حساس که محدودیتهای سیاسی اجتماعی نقل احادیث‌با تبعید و شکنجه همراه بوده است از هیچ کس ابائی نداشتند و حقایق را بیان می‌کردند.
+
بعد از وفات رسول خدا(ص)، ام ایمن بسیار غمناک بود و گریه زیادی می کرد، وقتی هم علت زیاد گریه کردن او را سؤال می کردند، وی پاسخ می داد، می دانستم پیامبر(ص) هم مانند افراد دیگر بالاخره روزی وفات خواهد کرد، اما گریه من بدین خاطر است، که با ازدست رفتن رسول خدا، روزنه [[وحی]] آسمانی هم به روی ما بسته خواهد شد.<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۳.</ref>
ام‌ایمن یکی از این راویان نور است که حتی در حساس‌ترین مواقع چون قضیه غدیر و فدک از پیامبر نقل روایت کرد و آنچنان از حق مسلم عترت او حمایت می‌کند.
 
او خود از پیامبر روایاتی را نقل می‌کند و تعدادی از صحابه نیز از قول او از پیامبر روایت نقل کرده‌اند. انس بن‌مالک و جیش بن‌عبدالله الضغانی و ابوزید المدنی <ref>اعلام النساء، ص 252.</ref> از جمله کسانی هستند که از این محدثه نقل حدیث کرده‌اند. صاحب معجم رجال الحدیث در باره ام ایمن می‌نویسد:برقی، او را از راویان رسول خدا(ص) شمرده، از جمله روایت مفصلی است که ام‌ایمن برای زینب(س) نقل می‌کند <ref>رک:ریاحین الشریعه، ج‌3، ص 64 و بحار، ج 45، ص‌710.</ref> همچنین حضرت زینب(س) می‌فرماید:زمانی که ابن‌ملجم ملعون بر سر پدر بزرگوارم زد و من آثار مرگ را در او دیدم عرض کردم ای پدر، ام‌ایمن مطالبی برایم نقل کرده، دوست داشتم از شما هم بشنوم. فرمود ای دخترم آنچه ام ایمن گفته صحیح است. <ref>بحار، ج 45، ص‌183.</ref>
 
بعد حضرت فرمود:نگرانم که تو با جمعی از زنان و دختران اهل بیت در این شهر اسیر دشمنان باشید و در حال ذلت و خوف و وحشت‌شما را احاطه کرده باشند.
 
ام ایمن گوید:رسول خدا به یکی از افراد خانواده خود چنین سفارش کرد:اگر تو را با آتش هم بسوزانند
 
هرگز برای خدا شریکی قرار مده،
 
همیشه از پدر و مادر خود اطاعت کن.
 
هرگز نماز خود را ترک مکن زیرا کسی که بی‌جهت نماز خود را از دست دهد پیوند بندگی خود را با خدا گسسته است.
 
هیچگاه میگساری مکن چرا که این آلودگی سر منشا همه بدیهاست.
 
هیچوقت گرد گناه مرو زیرا مورد خشم و غضب خداوند قرار می‌گیری... <ref>محجة البیضاء، ج ص 52.</ref>
 
  
== در فراق فاطمه(س) ==
+
ام ایمن مدافع حق [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام بود. او در ماجرای [[فدک]] به نفع حضرت زهرا(س) شهادت داد، اما شهادت او توسط [[عمر بن خطاب|عمر]] پذیرفته نشد. زمانی که [[ابوبکر]] فدک را [[غصب]] کرد، فاطمه زهرا سلام الله علیها به ابوبکر گفت: تو خود را خلیفه پدر من می‌دانی در حالی که ملک مرا از دستم می‌گیری. ابوبکر گفت: عمر و [[عایشه]] از پیغمبر نقل کرده‌اند که فرموده ما گروه [[پیامبران]] بعد از خود [[ارث]] نمی‌گذاریم.
 +
حضرت فاطمه سلام الله علیها این سخن را رد کرد و فرمود: چگونه [[حضرت سلیمان|سلیمان]] از پدرش [[حضرت داوود علیه السلام|داود]] و [[حضرت یحیی علیه السلام|یحیی]] از پدرش [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]] ارث می‌برند؟ گذشته از این پیغمبر در زمان حیات فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: اگر گواهی داری بیاور. [[حضرت زهرا]] سلام الله علیها، [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام و ام ایمن را گوه آورد.
 +
ابوبکر به ام‌ایمن گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره فاطمه چه شنیده‌ای؟ ام‌ایمن قبل از جواب از او اعتراف گرفت که آیا می‌دانی پیامبر درباره من گفته تو اهل بهشتی؟ او گفت: بلی.
 +
آنگاه گفت: شنیدم که فرمود: «فاطمة سیدة نساء اهل الجنة‌»؛ لذا این چنین کسی ادعایی بی‌مورد نمی‌کند. در این میان عمر گفت این حرفها را واگذار، چگونه گواهی می‌دهی؟
 +
ام ایمن گفت: در خانه فاطمه نشسته بودیم و رسول خدا هم بود. پیامبر فرمود: الآن [[جبرئیل]] بر من نازل شد و گفت‌: یا محمد خدا مرا مامور کرده تا حدود فدک را تعیین کنم.
 +
بعد پیغمبر فدک را به زهرا بخشید و به من و علی هم فرمود: شما گواه باشید. عمر گفت: تو زنی بیش نیستی و گواه زن قبول نمی‌شود و علی هم سودجویی می‌کند! ام ایمن با ناراحتی برخاست و گفت: خدایا این دو نفر بر دختر پیغمبرت ستم کردند. تو هم بر آنها سخت گیر.<ref>بحارالانوار، ج۸، ص۱۰۱.</ref>
  
بعد از شهادت مظلومانه کوثر نبوی، حضرت فاطمه زهرا(س) ام ایمن نتوانست در منزل زهرا(س) بماند و جای خالی او را ببیند لذا در حالی که روزه بود از مدینه خارج شد و در بیابان بین مدینه تا مکه عطش تشنگی بر او غلبه کرد و هوای گرم آزارش می‌داد رو به آسمان نموده عرض کرد:پروردگارا، من خادمه حبیبه تو هستم، مرا تشنه می‌خواهی، در این هنگام دلو آبی نزدیک او فرود آمد، ام ایمن گرفت و آشامید و گفت دیگر تشنگی را احساس نکردم. و کتابهایی که شرح حال او را نوشته‌اند این مطلب را از کرامات او دانسته‌اند. او مدت 85 سال در دنیا زندگی کرد و در سال 11 ه.ق پنج ماه پس از رحلت پیامبر(ص) در مدینه روحش به ملکوت اعلی پیوست. <ref>ریاحین الشریعه، ج 2، ص‌333.</ref> و بنا به نقل محمد بن‌عمر در طبقات <ref>طبقات، ج 8، ص 181.</ref> ام‌ایمن در اول خلافت عثمان از دنیا رفت.
+
همچنین ام ایمن دوستدار [[ولایت|ولایت‌]] بود و در این دوستی ریشه‌دار هیچ گونه تزلزلی به خود راه نداد. بعد از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه و آله وقتی [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام را برای [[بیعت]] نزد [[ابوبکر]] بردند و ابوبکر بالای منبر و حضرت را در پای منبر نشاندند و حضرت با اصرار حاضر به بیعت نشد.
رحمت‌خدا بر او باد.
+
عمر گفت: تا کی روی منبر می‌نشینی و علی با تو مبارزه کند، نه بیعت می‌کند و نه دستور می‌دهی تا گردنش را بزنند. ام ایمن پیش آمد و گفت: ابوبکر چه زود [[حسد]] و [[نفاق]] خود را اظهار کردی. هنوز مدتی از رحلت پیغمبر نگذشته! عمر دستور داد ام‌ایمن را از مسجد بیرون کنند.<ref>بحارالانوار، ج۸، ص‌۵۳.</ref>
چه خوش گفت‌شیخ سعدی:
 
گلی خوشبوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دل‌آویز تو مستم بگفتا من گلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد و گرنه من همان خاکم که هستم
 
  
 +
==مقام ام‌ایمن نزد اهل‌بیت==
 +
پیامبر گرامی اسلام که خود انسانی شکور و مهربان بود، به پاس خدمات ام ایمن در دوران طفولیت نسبت‌ به او، همواره ام‌ایمن را احترام می‌کرد و به دیدارش می‌رفت و او را به عنوان مادر صدا می‌کرد و می فرمود: «ام ایمن امّی بعد امّی»؛<ref>اعیان الشیعه، ج‌۳، ص۵۵۵.</ref> یعنی پس از مادرم ام ایمن مادر من است.
 +
 +
در مقام و عظمت ام‌ایمن همین بس که پیامبر وقتی او را دید، فرمود: «هذه بقیة اهل بیتی‌».<ref>طبقات ابن‌سعد، ج۸، ص‌۲۲۳.</ref> این یادگار اهل بیت من است. و نیز می فرمود: هرکس می خواهد با یکی از زنان بهشتی ازدواج کند، با ام ایمن پیوند زناشویی برقرار کند. آن گاه او را به ازدواج زیدبن حارثه درآورد.<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۲.</ref>
 +
 +
همچنین وقتی آن حضرت می خواهد از [[مکه]] به [[مدینه]] هجرت کند، ودایع و امانتهایی را که از مردم نزد او بود، آن را به ام ایمن تحویل می دهد، و به [[امام على]](ع) سفارش می کند، آن را از ام ایمن تحویل بگیرد و به صاحبهای آنها برگرداند.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۵۰۴.</ref>
 +
 +
ام ایمن در مسئله انجام وصیتنامه [[حضرت فاطمه]](ع) نیز حضور یافته است، زیرا وقتی بیماری ایشان طول کشید و او آثار مرگ را در خود احساس کرد، تاریخ می گوید: «اَرْسَلَتْ اِلی اُمّ اِیمن، وکانَتْ اَوْثَقُ نِسائِها عِندها وفی نَفْسِها».<ref>بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۰۴ و۱۹۰.</ref> فاطمه(ع) به سراغ ام ایمن فرستاد و او را نزد خود دعوت کرد، زیرا این بانوی صالح و صادق، مطمئن ترین زنان از نظر فاطمه(ع) بود.
 +
 +
نه تنها پیامبر برای ام‌ایمن احترامی خاص قائل بود، بلکه [[ائمه اطهار|ائمه]](ع) و اصحاب هم از او به نیکی یاد می‌کردند. [[امام باقر(ع)|امام باقر]](ع) هم در باره او می فرماید: «إنّی اُشْهِدُ اَنّها مِنْ اَهلِ الجنّةِ...»؛<ref>اصول کافى، ج ۲، ص ۴۰۵.</ref> من گواهی می دهم، ام ایمن اهل بهشت می باشد.
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}  
 
{{پانویس}}  
 
 
==منابع==
 
==منابع==
محرم کوثر، عبدالرحیم سیفی‌نژاد، فرهنگ كوثر، شماره 8 .
+
* "مَحرم کوثر"، عبدالرحیم سیفی‌نژاد، مجله فرهنگ کوثر، شماره ۸.
 
+
* زنان دانشمند و راوى حدیث، احمد صادقى اردستانی.
[[رده:وابستگان پیامبر]]
+
[[رده:وابستگان پیامبر]][[Category:زنان نمونه قرن اول]][[Category:زنان راوی حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۴۹

«امّ أیمَن» کنیز آمنه بنت وهب بود که بعد از وفات او، سرپرستی و نگهداری فرزندش حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) را به عهده داشت. او از سبقت‌گیرندگان در ایمان به رسول خدا بود و در برخی از غزوات سپاه اسلام را یاری کرد. محبت او به خاندان پیامبر اکرم و دفاع از حقوق ایشان در مقابل ظالمان از ویژگی‌های برجسته این بانوی شجاع است. پیامبر اکرم(ص) او را را یکی از زنان اهل بهشت خوانده‌اند.

زندگی‌نامه

«اُمّ ایمَن» که نام او «بَرکه» است، دختر ثَعْلَبة بن عمرو می باشد.[۱] ابن‌ اثیر جزری در اسدالغابه وی را اهل حبشه می‌داند.[۲] او کنیز عبدالله بن‌ عبدالمطلب و بنا به قولی کنیز آمنه مادر رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که بعدا به آن حضرت رسید.[۳]

وقتی آمنه مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کرد، سرپرستی و نگهداری ایشان با ام ایمن بود و از آنجایی که کتب آسمانی پیش از اسلام، نام پیامبر اکرم را به مردم بشارت داده و اهل کتاب -خصوصاً یهود- نسبت‌ به نام او حساس بودند، عبدالمطلب در ایامی که ام‌ایمن سرپرستی پیامبر را به عهده داشت، همواره به او سفارش می‌کرد: «بارکة لاتغفلی عن ابنی فان اهل الکتاب یزعمون انّ ابنی نبیّ هذه الامة‌»؛[۴] ای ام‌ایمن مبادا از فرزند من غفلت کنی. چرا که اهل کتاب معتقدند این فرزند همان پیامبر این امت است. لذا با توجه به سفارشات عبدالمطلب، ام‌ایمن بسیار مراقب و هوشیار بود تا اهل کتاب به پیامبر آسیبی نرسانند.

ابن‌ سعد در طبقات می‌گوید: زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله با خدیجه ازدواج کرد، ام‌ایمن را آزاد کرد و شخصی به نام عبید بن زید خزرجی با او ازدواج کرد و فرزندی به نام «ایمن‌» از او متولد شد و از آن پس، «برکه‌» با کنیه «ام ایمن‌» معروف گشت.[۵] فرزندش ایمن از خواص شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان حیات پیامبر بود و در غزوه حنین جزء آن ده نفری بود که فرار نکرد و در کنار رسول خدا باقی ماند و مقاومت کرد و در همان غزوه نیز به شهادت رسید.[۶]

پس از وفات عبید خزرجی، زید بن‌ حارثه با ام‌ایمن ازدواج کرد و «اسامة بن‌ زید» از او متولد شد.[۷] و «اسامة» همان جوانی است که پیامبر در اواخر عمر خویش او را به فرماندهی سپاه اسلام منصوب کرد.

ام ایمن مدت ۸۵ سال در دنیا زندگی کرد و در سال ۱۱ ه.ق پنج ماه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله در مدینه وفات یافت.[۸] و بنا به نقل محمد بن‌ عمر در طبقات[۹] ام‌ایمن در اول خلافت عثمان از دنیا رفت.

ایمان و جهاد ام‌ایمن

ام ایمن از جمله کسانی است که در ایمان به رسول الله (صلی الله علیه وآله) بر دیگران سبقت گرفتند. ابن‌ اثیر جزری در اسدالغابه می‌گوید: ام‌ایمن آزاد شده رسول خدا و از اولین گروندگان به پیامبر صلی الله علیه وآله بود و جزء معدود کسانی بود که از ابتدای ظهور اسلام با پیامبر و در کنار او برای رضای خدا و پیامبرش عمری با عزت و افتخار سپری کرد. اگر چه پیامبر او را آزاد کرده بود، اما جذبه پیامبر و محبت‌ خاندان او باعث‌ شد که او تا پایان عمرش در این خانه نور و هدایت‌ باقی بماند.

ام ایمن همچنین در غزوات مختلفی مانند جنگ احد، جنگ حنین و جنگ خیبر حضور داشت و به آبرسانی و مداوای مجروحان جنگی می‌پرداخت.[۱۰] او وقتی در احد عده‌ای از مسلمانان فرار کردند، سخت ناراحت‌ شد، مشتی خاک برداشت و به صورت آنها ریخت و فریاد زد: وای بر شما چرا فرار می‌کنید، شما زن هستید، بروید پشت چرخ نخ‌ریسی که مخصوص زنها است‌، بنشینید![۱۱]

نقل حدیث

ام‌ایمن یکی از راویان حدیث است که در حساس‌ترین مواقع چون واقعه غدیر و فدک از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل روایت کرد و از حق مسلم اهل بیت (ع) حمایت کرد. او خود از پیامبر روایاتی را نقل می‌کند و تعدادی از صحابه نیز از قول او از پیامبر روایت نقل کرده‌اند. انس بن‌ مالک و جیش بن‌ عبدالله الضغانی و ابوزید المدنی،[۱۲] از جمله کسانی هستند که از این بانوی محدثه نقل حدیث کرده‌اند.

صاحب معجم رجال الحدیث درباره ام ایمن می‌نویسد: خالد برقی، او را از راویان پیامبر شمرده، از جمله روایت مفصلی است که ام‌ایمن برای حضرت زینب سلام الله علیها نقل می‌کند.[۱۳] همچنین حضرت زینب می‌فرماید: زمانی که ابن‌ملجم ملعون بر سر پدر بزرگوارم زد و من آثار مرگ را در او دیدم، عرض کردم: ای پدر، ام‌ایمن مطالبی برایم نقل کرده، دوست داشتم از شما هم بشنوم. فرمود: ای دخترم آنچه ام ایمن گفته صحیح است.[۱۴] بعد حضرت فرمود: نگرانم که تو با جمعی از زنان و دختران اهل بیت در این شهر اسیر دشمنان باشید و در حال ذلت و خوف و وحشت‌ شما را احاطه کرده باشند.

ام ایمن در حدیثی از پیامبر (ص) می گوید: رسول خدا به یکی از افراد خانواده خود چنین سفارش کرد: اگر تو را با آتش هم بسوزانند هرگز برای خدا شریکی قرار مده، همیشه از پدر و مادر خود اطاعت کن. هرگز نماز خود را ترک مکن، زیرا کسی که بی‌جهت نماز خود را از دست دهد، پیوند بندگی خود را با خدا گسسته است. هیچگاه میگساری مکن، چرا که این آلودگی سر منشاء همه بدیهاست. هیچ وقت گرد گناه مرو زیرا مورد خشم و غضب خداوند قرار می‌گیری... .[۱۵]

ام‌ایمن و اهل‌بیت پیامبر

ام ایمن از نزدیکان خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله بود و همواره به ایشان خدمت می کرد. در زمان پیامبر، روزی همسایگان ام‌ایمن خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله رفته عرضه داشتند، ام‌ایمن شب گذشته تا صبح گریه می‌کرد. پیامبر او را طلب کرد، فرمود: ام ایمن خدا چشمانت را نگریاند، دیشب برای چه گریه می‌کردی؟ گفت: یا رسول‌الله خواب عجیبی دیدم که آسایش را از من گرفت، فرمود: چه خوابی دیده‌ای؟ گفت: دلم راضی نیست‌ بر زبان بیاورم. پیامبر فرمود: بگو تا برایت تعبیر کنم. ام ایمن گفت: در خواب دیدم که بعضی از اعضای شما به خانه من افتاد. فرمود: خوابت گوارا باد. فاطمه فرزندی می‌آورد که تو او را در دامن خود پرورش می‌دهی. مدتی گذشت تا از حضرت فاطمه سلام الله علیها، امام حسین علیه السلام متولد شد. روز هفتم ام‌ایمن او را در بغل گرفت و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود: این است تعبیر خوابی که دیده‌ای.[۱۶]

بعد از وفات رسول خدا(ص)، ام ایمن بسیار غمناک بود و گریه زیادی می کرد، وقتی هم علت زیاد گریه کردن او را سؤال می کردند، وی پاسخ می داد، می دانستم پیامبر(ص) هم مانند افراد دیگر بالاخره روزی وفات خواهد کرد، اما گریه من بدین خاطر است، که با ازدست رفتن رسول خدا، روزنه وحی آسمانی هم به روی ما بسته خواهد شد.[۱۷]

ام ایمن مدافع حق اهل بیت علیهم السلام بود. او در ماجرای فدک به نفع حضرت زهرا(س) شهادت داد، اما شهادت او توسط عمر پذیرفته نشد. زمانی که ابوبکر فدک را غصب کرد، فاطمه زهرا سلام الله علیها به ابوبکر گفت: تو خود را خلیفه پدر من می‌دانی در حالی که ملک مرا از دستم می‌گیری. ابوبکر گفت: عمر و عایشه از پیغمبر نقل کرده‌اند که فرموده ما گروه پیامبران بعد از خود ارث نمی‌گذاریم. حضرت فاطمه سلام الله علیها این سخن را رد کرد و فرمود: چگونه سلیمان از پدرش داود و یحیی از پدرش زکریا ارث می‌برند؟ گذشته از این پیغمبر در زمان حیات فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: اگر گواهی داری بیاور. حضرت زهرا سلام الله علیها، امیرالمؤمنین علیه السلام و ام ایمن را گوه آورد. ابوبکر به ام‌ایمن گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره فاطمه چه شنیده‌ای؟ ام‌ایمن قبل از جواب از او اعتراف گرفت که آیا می‌دانی پیامبر درباره من گفته تو اهل بهشتی؟ او گفت: بلی. آنگاه گفت: شنیدم که فرمود: «فاطمة سیدة نساء اهل الجنة‌»؛ لذا این چنین کسی ادعایی بی‌مورد نمی‌کند. در این میان عمر گفت این حرفها را واگذار، چگونه گواهی می‌دهی؟ ام ایمن گفت: در خانه فاطمه نشسته بودیم و رسول خدا هم بود. پیامبر فرمود: الآن جبرئیل بر من نازل شد و گفت‌: یا محمد خدا مرا مامور کرده تا حدود فدک را تعیین کنم. بعد پیغمبر فدک را به زهرا بخشید و به من و علی هم فرمود: شما گواه باشید. عمر گفت: تو زنی بیش نیستی و گواه زن قبول نمی‌شود و علی هم سودجویی می‌کند! ام ایمن با ناراحتی برخاست و گفت: خدایا این دو نفر بر دختر پیغمبرت ستم کردند. تو هم بر آنها سخت گیر.[۱۸]

همچنین ام ایمن دوستدار ولایت‌ بود و در این دوستی ریشه‌دار هیچ گونه تزلزلی به خود راه نداد. بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را برای بیعت نزد ابوبکر بردند و ابوبکر بالای منبر و حضرت را در پای منبر نشاندند و حضرت با اصرار حاضر به بیعت نشد. عمر گفت: تا کی روی منبر می‌نشینی و علی با تو مبارزه کند، نه بیعت می‌کند و نه دستور می‌دهی تا گردنش را بزنند. ام ایمن پیش آمد و گفت: ابوبکر چه زود حسد و نفاق خود را اظهار کردی. هنوز مدتی از رحلت پیغمبر نگذشته! عمر دستور داد ام‌ایمن را از مسجد بیرون کنند.[۱۹]

مقام ام‌ایمن نزد اهل‌بیت

پیامبر گرامی اسلام که خود انسانی شکور و مهربان بود، به پاس خدمات ام ایمن در دوران طفولیت نسبت‌ به او، همواره ام‌ایمن را احترام می‌کرد و به دیدارش می‌رفت و او را به عنوان مادر صدا می‌کرد و می فرمود: «ام ایمن امّی بعد امّی»؛[۲۰] یعنی پس از مادرم ام ایمن مادر من است.

در مقام و عظمت ام‌ایمن همین بس که پیامبر وقتی او را دید، فرمود: «هذه بقیة اهل بیتی‌».[۲۱] این یادگار اهل بیت من است. و نیز می فرمود: هرکس می خواهد با یکی از زنان بهشتی ازدواج کند، با ام ایمن پیوند زناشویی برقرار کند. آن گاه او را به ازدواج زیدبن حارثه درآورد.[۲۲]

همچنین وقتی آن حضرت می خواهد از مکه به مدینه هجرت کند، ودایع و امانتهایی را که از مردم نزد او بود، آن را به ام ایمن تحویل می دهد، و به امام على(ع) سفارش می کند، آن را از ام ایمن تحویل بگیرد و به صاحبهای آنها برگرداند.[۲۳]

ام ایمن در مسئله انجام وصیتنامه حضرت فاطمه(ع) نیز حضور یافته است، زیرا وقتی بیماری ایشان طول کشید و او آثار مرگ را در خود احساس کرد، تاریخ می گوید: «اَرْسَلَتْ اِلی اُمّ اِیمن، وکانَتْ اَوْثَقُ نِسائِها عِندها وفی نَفْسِها».[۲۴] فاطمه(ع) به سراغ ام ایمن فرستاد و او را نزد خود دعوت کرد، زیرا این بانوی صالح و صادق، مطمئن ترین زنان از نظر فاطمه(ع) بود.

نه تنها پیامبر برای ام‌ایمن احترامی خاص قائل بود، بلکه ائمه(ع) و اصحاب هم از او به نیکی یاد می‌کردند. امام باقر(ع) هم در باره او می فرماید: «إنّی اُشْهِدُ اَنّها مِنْ اَهلِ الجنّةِ...»؛[۲۵] من گواهی می دهم، ام ایمن اهل بهشت می باشد.

پانویس

  1. همان، ص‌۱۷۹، چاپ بیروت.
  2. چشمه در بستر، ص ۲۶۸.
  3. طبقات، ج۸، ص‌۱۷۹، چاپ بیروت.
  4. سفینة البحار، ج۲، ص‌۷۳۶.
  5. طبقات ابن‌سعد، ج۸، ص‌۱۷۹.
  6. اعیان الشیعه، ج۲، ص‌۲۲۷.
  7. طبقات، ج۸، ص‌۱۷۹.
  8. ریاحین الشریعه، ج۲، ص‌۳۳۳.
  9. طبقات، ج۸، ص۱۸۱.
  10. اعلام النساء، ج۱، ص‌۱۰۷ و اعلام المغازی، ج۱، ص۲۵۰، چاپ بیروت.
  11. شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج‌۳، ص۳۹۰ و المغازی، ج۱، ص۲۷۸.
  12. اعلام النساء، ص۲۵۲.
  13. ر.ک: ریاحین الشریعه، ج‌۳، ص۶۴ و بحار، ج۴۵، ص‌۷۱۰.
  14. بحار، ج۴۵، ص‌۱۸۳.
  15. محجة البیضاء، ج۴، ص۵۲.
  16. بحارالانوار، ج۱۰، ص‌۶۹.
  17. الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۳.
  18. بحارالانوار، ج۸، ص۱۰۱.
  19. بحارالانوار، ج۸، ص‌۵۳.
  20. اعیان الشیعه، ج‌۳، ص۵۵۵.
  21. طبقات ابن‌سعد، ج۸، ص‌۲۲۳.
  22. الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۲.
  23. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۵۰۴.
  24. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۰۴ و۱۹۰.
  25. اصول کافى، ج ۲، ص ۴۰۵.

منابع

  • "مَحرم کوثر"، عبدالرحیم سیفی‌نژاد، مجله فرهنگ کوثر، شماره ۸.
  • زنان دانشمند و راوى حدیث، احمد صادقى اردستانی.