اسید بن حضیر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
+
'''«اُسید بن حُضیر»'''، از [[صحابه]] [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله بود که سال ۱۱ [[بعثت]]، [[اسلام]] آورد و در [[بیعت عقبه|بیعت دوم عقبه]] حضور یافت و به عنوان یکی از نقبای دوازده‌گانه‌، نقیب قبیله [[اوس]] شد. او به جز [[جنگ بدر]]، در دیگر جنگهای صدر اسلام شرکت‌ کرد. اُسید، در [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه بنى‌ساعده]]، در به [[خلافت]] رسیدن [[ابوبکر|ابوبکر]] مؤثر بود و پس از آن نیز، در ماجرای [[هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها|هجوم به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام]] حضور داشت.
  
اُسيد بن حُضير بن سِماك‌ بن‌ عتيك اوسى، مكنّا به ابويحيى.<ref>تهذيب‌الكمال، ج‌3، ص‌246.</ref>
+
==زندگی‌نامه==
 +
ابویحیى اُسید بن حُضیر بن سِماک‌ بن‌ عتیک اوسى، در [[یثرب]] متولد شد. پدرش حضیر الکتائب، در [[جاهلیت]] از بزرگان یثرب و رئیس قبیله [[اوس]] بود و در جنگ بُعاث ـ‌ واپسین جنگ اوس و [[خزرج|خزرج‌]] ـ کشته شد.<ref>تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۷۹.</ref>
  
از زندگى پيش از اسلام او اطلاع چندانى در دست نيست وى در يثرب متولد شد. پدرش حضير الكتائب، در جاهليت از بزرگان يثرب و رئيس قبيله اوس بود و در جنگ بُعاث ـ‌ واپسين جنگ اوس و خزرج‌ ـ كشته شد.<ref>همان، ص‌247؛ تاريخ دمشق، ج‌9، ص‌79.</ref>
+
اسید در جوانى بر جاى پدر نشست و بسان او نزد قوم خود احترام داشت. چون در دوران جاهلیت، خواندن، نوشتن، تیراندازى و شنا را نیک مى‌دانست به او «کامل» مى‌گفتند. میان او و [[سعد بن معاذ|سعد بن‌ معاذ]]، دوستى بسیار عمیقى برقرار بود<ref>رجال انزل اللّه فیهم قرآناً، ج‌۱، ص‌۱۷۲.</ref> که پس از [[اسلام]] نیز ادامه یافت و اوسیان آن دو را سید و سرور مى‌دانستند. او از راویان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله است و بعضى از [[صحابه]] از او روایت کرده‌اند.<ref>تهذیب‌الکمال، ج‌۳، ص‌۲۴۶‌ـ‌۲۴۷؛ تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۷۳.</ref>
  
اسيد در جوانى بر جاى پدر نشست و بسان او نزد قوم خود احترام داشت. چون در دوران جاهليت؛ خواندن، نوشتن، تيراندازى و شنا را نيك مى‌دانست به او «كامل» مى‌گفتند. ميان او و سعد بن‌ معاذ، دوستى بسيار عميقى برقرار بود<ref>رجال انزل اللّه فيهم قرآناً، ج‌1، ص‌172.</ref> كه پس از اسلام نيز ادامه يافت و اوسيان آن دو را سيد و سرور مى‌دانستند. او از راويان پيامبر صلى الله عليه و آله است و بعضى از صحابه از او روايت كرده‌اند.<ref>تهذيب‌الكمال، ج‌3، ص‌246‌ـ‌247؛ تاريخ دمشق، ج‌9، ص‌73.</ref>
+
اسید دو سال پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت پیامبر]] بدست [[مصعب‌ بن‌ عمیر]] در [[مدینه]] اسلام آورد<ref>الطبقات، ج‌۳، ص‌۳۲۱.</ref> و در [[بیعت عقبه]] دوم همراه ۷۰ نفر از [[انصار]] با پیامبر پیمان بست و بر اساس روایتى از طرف آن حضرت، یکى از نقباى دوازده‌گانه شد<ref> تهذیب الکمال، ج‌۳، ص‌۲۴۸.</ref>؛ لیکن برخى این مطلب را قابل اعتماد نمى‌دانند.<ref>معجم رجال‌الحدیث، ج۳، ص۲۴۶؛ ج۴، ص‌۱۲۵؛ قاموس‌الرجال، ج‌۲، ص‌۱۴۲.</ref> وى از کسانى بود که روزها براى آمدن پیامبر صلى الله علیه وآله به مدینه انتظار مى‌کشید و هنگام ورود ایشان زمام شتر حضرت را بدست گرفت. او در ساختن [[مسجد النبی (ص)|مسجد پیامبر]]، همکارى داشت.<ref>رجال انزل اللّه فیهم قرآناً، ج‌۱، ص‌۱۷۸.</ref>  
  
اسيد پيش از هجرت پيامبر به [[مدينه]] بدست مصعب‌ بن‌ عمير اسلام آورد<ref>الطبقات، ج‌3، ص‌321.</ref> و در عقبه دوم همراه 70 نفر از انصار با پيامبر پيمان بست و بر اساس روايتى از طرف حضرت، يكى از نقباى دوازده‌گانه شد<ref> تهذيب الكمال، ج‌3، ص‌248.</ref>؛ ليكن برخى به دليل آن كه ابان‌ بن‌ عثمان با تعبير «عن جماعة» اين روايت را به رسول اللّه صلى الله عليه و آله مستند مى‌كند و اين جماعت عبارت‌اند از: يحيى‌ بن‌ ابى‌ كثير و سعيد‌ بن‌ عبدالعزيز و سفيان‌ بن‌ عيينه، آن را قابل اعتماد نمى‌دانند.<ref>معجم رجال‌الحديث، ج3، ص246؛ ج4، ص‌125؛ قاموس‌الرجال، ج‌2، ص‌142.</ref> وى از كسانى بود كه روزها براى آمدن پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه انتظار مى‌كشيد و هنگام ورود ايشان زمام شتر حضرت را بدست گرفت. او در ساختن مسجدِ پيامبر، همكارى داشت.<ref>رجال انزل اللّه فيهم قرآناً، ج‌1، ص‌178.</ref> در پيمان برادرى (مؤاخات)، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بين او و زيد بن‌ حارثه عقد اخّوت بست.<ref>الاستيعاب، ج1، ص186؛ اسدالغابه، ج1، ص‌112.</ref>
+
در [[پیمان برادری میان مسلمانان|پیمان برادرى]] (مؤاخات)، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله بین او و [[زید بن‌ حارثه]] عقد اخّوت بست.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۶؛ اسدالغابه، ج۱، ص‌۱۱۲.</ref> البته برخى در این مورد تردید کرده و علت آن را عدم تناسب آن دو از لحاظ روحى دانسته‌اند.<ref>قاموس الرجال، ج‌۲، ص‌۱۴۱.</ref>  
  
البته برخى در اين مورد ترديد كرده و علت آن را عدم تناسب آن دو از لحاظ روحى دانسته‌اند،<ref>قاموس الرجال، ج‌2، ص‌141.</ref> درباره شركت أسيد در جنگها، آورده‌اند كه وى در جنگ بدر حضور نداشت و بدين جهت سخت پشيمان شد<ref>رجال انزل اللّه فيهم قرآناً، ج‌1، ص‌179.</ref> ولى در ديگر جنگ ها شركت‌ كرد<ref>همان؛ اسدالغابه، ج‌1، ص‌112.</ref> و در بيشتر موارد پرچم اوس را بدست داشت.<ref>المغازى، ج1، ص895‌ـ‌996؛ بحارالانوار، ج‌20، ص‌137.</ref> در جنگ احد جزو چند تنى بود كه براى دفاع از جان پيامبر مقاومت كرد و سرانجام مجروح شد<ref>بحارالانوار، ج20، ص138؛ الاعلام، ج1، ص330؛ الطبقات، ج‌3، ص‌452.</ref> و به گفته ابوهريره پيامبر او را به سبب رشادتهايش با جمله: «نعم الرجل اسيد بن‌ حضير»<ref> تاريخ دمشق، ج‌9، ص‌86؛ رجال انزل الله فيهم قرآنا، ج‌1، ص179.</ref> ستود.
+
درباره شرکت أسید در جنگها، آورده‌اند که وى در [[جنگ بدر]] حضور نداشت و بدین جهت سخت پشیمان شد<ref>رجال انزل اللّه فیهم قرآناً، ج‌۱، ص‌۱۷۹.</ref> ولى در دیگر جنگ ها و برخی [[سریه|سریه‌ها]] شرکت‌ کرد<ref>همان؛ اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۱۲.</ref> و در بیشتر موارد پرچم [[اوس]] را بدست داشت.<ref>المغازى، ج۱، ص۸۹۵‌ـ‌۹۹۶؛ بحارالانوار، ج‌۲۰، ص‌۱۳۷.</ref> در [[جنگ احد]] جزو چند تنى بود که براى دفاع از جان پیامبر مقاومت کرد و سرانجام مجروح شد<ref>بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۳۸؛ الاعلام، ج۱، ص۳۳۰؛ الطبقات، ج‌۳، ص‌۴۵۲.</ref> و به گفته [[ابوهریره]] پیامبر او را به سبب رشادتهایش با جمله: «نعم الرجل اسید بن‌ حضیر»<ref> تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۸۶؛ رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج‌۱، ص۱۷۹.</ref> ستود.
  
پس از جنگ، وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله صداى گريه زنان [[مدينه]] را بر كشته‌هاى خود شنيد و فرمود: حمزه گريه كننده ندارد اسيد با سعد بن‌ معاذ ميان زنان انصار رفته، از آنها خواستند تا براى عموى پيامبر صلى الله عليه و آله نوحه‌سرايى‌ كنند.<ref>السيرة‌النبويه، ج‌3، ص‌99؛ رجال انزل الله فيهم قرآناً، ج‌1، ص180.</ref>
+
پس از جنگ، وقتى پیامبر صلى الله علیه وآله صداى گریه زنان [[مدینه]] را بر کشته‌هاى خود شنید و فرمود: [[حضرت حمزه علیه السلام|حمزه]] گریه کننده ندارد، اسید با سعد بن‌ معاذ میان زنان [[انصار]] رفته، از آنها خواستند تا براى عموى پیامبر صلى الله علیه وآله نوحه‌سرایى‌ کنند.<ref>السیرة‌النبویه، ج‌۳، ص‌۹۹؛ رجال انزل الله فیهم قرآناً، ج‌۱، ص۱۸۰.</ref>
  
در سال ششم هجرت با سه تن ديگر براى گفت‌گو با قوم اشجع از طرف پيامبر نزد آنان رفت<ref>بحارالانوار، ج‌20، ص‌306.</ref> و در غزوه بنى‌قريظه در پيشاپيش سپاه، يهوديان را به مرگ تهديد كرد.<ref>تاريخ دمشق، ج‌9، ص‌92.</ref> در جنگ تبوك، از سوى پيامبر مأمور تهيه آب شد و در بازگشت چون دريافت كه برخى منافقان با رَماندن شتر پيامبر صلى الله عليه و آله در پى كشتن آن حضرت برآمده‌اند، از آن حضرت خواست تا منافقان را بكشد.<ref>المغازى، ج‌3، ص‌1043.</ref> در يكى از جنگ ها، مسئوليت آموزش قرآن به يكى از اسيران را از سوى پيامبر صلى الله عليه وآله بر عهده گرفت.<ref> همان، ص‌932.</ref> او به هنگام فرار مسلمانان در جنگ حنين اوسيان را به پايدارى فرا مى‌خواند.<ref> همان، ص‌904.</ref>
+
در سال ششم هجرت با سه تن دیگر براى گفت‌گو با قوم اشجع از طرف پیامبر نزد آنان رفت<ref>بحارالانوار، ج‌۲۰، ص‌۳۰۶.</ref> و در [[غزوه بنی قریظه|غزوه بنى‌قریظه]] در پیشاپیش سپاه، [[یهود|یهودیان]] را به مرگ تهدید کرد.<ref>تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۹۲.</ref> در [[جنگ تبوک]]، از سوى پیامبر مأمور تهیه آب شد و در بازگشت چون دریافت که برخى [[منافقان]] با رَماندن شتر پیامبر صلى الله علیه وآله در پى کشتن آن حضرت برآمده‌اند، از آن حضرت خواست تا منافقان را بکشد.<ref>واقدی، المغازى، ج‌۳، ص‌۱۰۴۳.</ref>  
  
پس از پيامبر صلى الله عليه و آله در سقيفه بنى‌ساعده به جهت مخالفت با پيشنهاد خلافت سعد‌ بن‌ عباده خزرجى جانب ابوبكر را گرفت و در به خلافت رسيدن وى نقش مؤثرى داشت<ref>اسدالغابه، ج‌1، ص‌112.</ref> و از نخستين كسانى بود كه با او بيعت كرد <ref>تاريخ يعقوبى، ج‌2، ص‌124.</ref> و بدين ترتيب با خلافت اميرمؤمنان، على عليه السلام مخالفت كرد،<ref>منتهى المقال، ص‌60.</ref> از اين‌رو ابوبكر به او احترام مى‌گذاشت و با او مشورت مى‌كرد و هيچ‌كس را بر او مقدم نمى‌داشت.<ref>اسد‌الغابه، ج‌1، ص‌112؛ تاريخ‌الاسلام، ج‌1، ص‌211.</ref>
+
أسید در [[غزوه طائف]] به دستور پیامبر به ابراهیم بن جابر، یکی از غلامان شهر [[طائف]] که به مسلمانان پیوسته‌ و آزاد شده بود، [[قرآن]] و [[احکام]] دین را تعلیم داد.<ref> همان، ص‌۹۳۲.</ref> او به هنگام فرار مسلمانان در [[جنگ حنین]]، اوسیان را به پایدارى فرا مى‌خواند.<ref> همان، ص‌۹۰۴.</ref>
  
بنا به گزارش هايى، پس از آن كه على عليه السلام و برخى از مهاجران و انصار نسبت به بيعت با ابوبكر اعتراض كرده و در خانه فاطمه تحصن كردند، اسيد همراه گروهى براى گرفتن بيعت نزد آنان آمده<ref>شرح نهج البلاغه، ج‌6، ص‌11.</ref> و آنها را تهديد كردند كه در‌ صورت خوددارى از بيعت با ابى‌بكر، خانه را آتش خواهند زد.<ref>المسترشد، ص‌378؛ قاموس الرجال، ج‌2، ص‌140؛ بحارالانوار، ج‌2، ص‌184.</ref> اسيد پس از ابوبكر عمر بن‌ خطاب را شايسته‌ترين فرد براى خلافت مى‌دانست.<ref>تاريخ الاسلام، ج‌1، ص‌211.</ref>
+
او اما پس از پیامبر صلى الله علیه وآله، در [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه بنى‌ساعده]] به جهت مخالفت با پیشنهاد خلافت [[سعد‌ بن‌ عباده]] خزرجى، جانب [[ابوبکر|ابوبکر]] را گرفت و در به [[خلافت]] رسیدن وى نقش مؤثرى داشت<ref>اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۱۲.</ref> و از نخستین کسانى بود که با او [[بیعت|بیعت]] کرد<ref>تاریخ یعقوبى، ج‌۲، ص‌۱۲۴.</ref> و بدین ترتیب با خلافت [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان على]] علیه السلام مخالفت کرد!<ref>منتهى المقال، ص‌۶۰.</ref> از این‌رو ابوبکر به او احترام مى‌گذاشت و با او مشورت مى‌کرد و هیچ‌کس را بر او مقدم نمى‌داشت.<ref>اسد‌الغابه، ج‌۱، ص‌۱۱۲؛ تاریخ‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۲۱۱.</ref>
  
وى در زمان عمر در گردهمايى جابيه <ref>تهذيب‌الكمال، ج‌3، ص‌247.</ref> و فتح بيت‌المقدس<ref> همان؛ تاريخ دمشق، ج‌9، ص‌73.</ref> شركت داشت. سال مرگ او را 20 يا 21 قمرى دانسته‌اند.<ref>الاستيعاب، ج‌1، ص‌186.</ref> عمر بر او [[نماز]] خواند و وى را در بقيع دفن كرد<ref>الاستيعاب، ج‌1، ص‌186.</ref> و با فروش بخشى از اموالش، بدهى او را پرداخت.<ref>همان؛ تهذيب‌الكمال، ج‌3، ص‌253.</ref>
+
بنا به گزارش هایى، پس از آن که [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام و برخى از [[مهاجران]] و [[انصار]] نسبت به بیعت با ابوبکر اعتراض کرده و در خانه [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] علیها السلام تحصن کردند، اسید همراه گروهى براى گرفتن بیعت نزد آنان آمده<ref>شرح نهج البلاغه، ج‌۶، ص‌۱۱.</ref> و آنها را تهدید کردند که در‌ صورت خوددارى از بیعت با ابى‌بکر، خانه را آتش خواهند زد.<ref>المسترشد، ص‌۳۷۸؛ قاموس الرجال، ج‌۲، ص‌۱۴۰؛ بحارالانوار، ج‌۲، ص‌۱۸۴.</ref>  
  
'''اُسيد‌ بن‌ حضير در شأن نزول:'''
+
اسید پس از ابوبکر، [[عمر بن خطاب|عمر بن‌ خطاب]] را شایسته‌ترین فرد براى خلافت مى‌دانست.<ref>تاریخ الاسلام، ج‌۱، ص‌۲۱۱.</ref> وى در زمان عمر در گردهمایى جابیه<ref>تهذیب‌الکمال، ج‌۳، ص‌۲۴۷.</ref> و فتح [[بیت المقدس|بیت‌المقدس]]<ref> همان؛ تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۷۳.</ref> شرکت داشت.
  
در شأن نزول آيه {{متن قرآن|«و يَسـَلونَكَ عَنِ المَحيضِ قُل‌هُوَ اَذىً فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِى المَحيضِ ولا‌تَقرَبوهُنَّ حَتّى‌ يَطهُرنَ»}}؛ از تو درباره عادت‌ ماهانه (زنان) مى‌پرسند. بگو: آن رنجى است، پس هنگام عادت ماهانه از (آميزش با) زنان كناره‌گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك‌ شوند. ([[سوره بقره]]/2،222)
+
سال [[مرگ]] او را ۲۰ یا ۲۱ قمرى دانسته‌اند.<ref>الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۸۶.</ref> عمر بر او [[نماز میت|نماز]] خواند و وى را در [[بقیع]] دفن کرد<ref>الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۸۶.</ref> و با فروش بخشى از اموالش، بدهى او را پرداخت.<ref>همان؛ تهذیب‌الکمال، ج‌۳، ص‌۲۵۳.</ref>
  
گفته شده است كه يهود و مجوس نه تنها با زن حايض هم‌بستر و هم‌نشين نمى‌شدند بلكه اتاق آنها را نيز جدا‌ مى‌كردند و‌ اعراب جاهلى نيز در اين كار از آنان پيروى مى‌كردند. پس از ظهور اسلام شخصى به‌ نام ثابت‌ بن‌ دحداح و به نقلى اسيد‌ بن‌ حضير و عباد‌ بن‌ بشر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده، از ايشان حد فاصله گرفتن از زن حايض را پرسيدند كه آيه‌ مزبور نازل شد.<ref>البحرالمحيط، ج‌2، ص‌421؛ تفسيرالقرآن، ج‌1، ص‌223؛ تفسير قرطبى، ج‌2، ص‌54.</ref>
+
اسید از رسول خدا (ص‌) روایاتی دارد و افرادی چون [[ابن ابی لیلی]]، [[عایشه]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[انس بن مالک]]، عکرمة بن خالد، زید بن اسلم، ابوسعید خدری، محمد بن ابراهیم بن حارث و کعب ابن مالک، از وی روایت کرده‌اند.  
  
قرطبى اين نقل را مورد پذيرش بيشتر پژوهشگران مى‌داند.<ref> تفسير قرطبى، ج‌2، ص‌54.</ref> طبق برخى ديگر از نقل ها اسيد‌ بن‌ حضير پس از نزول اين آيه و هنگامى كه شنيد يهوديان، پيامبر صلى الله عليه و آله را به جهت مخالفت با احكامشان نكوهش مى‌كنند نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و با نقل سخن يهود، پرسيد: آيا با زنان در حال حيض هم‌بستر نشويم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله از سخن يهود برآشفت<ref>التفسير‌الكبير، ج‌6‌، ص‌63‌؛ مفحمات‌الاقران، ص‌54‌.</ref> بنابراين فقط بر اساس نقل نخست مى‌توانيم از نقش اسيد‌ بن‌ حضير در نزول آيه مزبور با طرح پرسش، ياد كنيم.
+
مورخان [[اهل سنت]]، اسید را به عقل و رأی ستوده و از حسن صوت او در قرائت [[قرآن]] یاد کرده اند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب‌، ج۱ ص۹۳؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۳ ص۲۰-۲۱.</ref> اما علمای [[شیعه]] وی را -چنانکه گفته شد- به سبب مخالفتش با [[حضرت علی]] (ع‌) در [[سقیفه]] و نیز به سبب روایتی حاکی از آنکه وی از جم‍‍له کسانی بود که به خانۀ حضرت فاطمه (ع‌) [[هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها|هجوم]] برده و می خواستند آن را بسوزانند، نکوهیده‌اند.<ref>ابوعلی حائری‌، منتهی المقال، ص۶۰؛ خویی، معجم رجال الحدیث‌، ج۳ ص۲۱۲.</ref>
 +
 
 +
==أسید‌ در شأن نزول ==
 +
در [[شأن نزول]] آیه {{متن قرآن|«و یسئلونَک عَنِ المَحیضِ قُل‌ هُوَ اَذىً فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِى المَحیضِ ولا‌تَقرَبوهُنَّ حَتّى‌ یطهُرنَ»}}؛ از تو درباره عادت‌ ماهانه (زنان) مى‌پرسند. بگو: آن رنجى است، پس هنگام عادت ماهانه از (آمیزش با) زنان کناره‌گیرى کنید و به آنان نزدیک نشوید تا پاک‌ شوند. ([[سوره بقره]]، ۲۲۲)
 +
 
 +
گفته شده است که [[یهود]] و [[مجوس]] نه تنها با زن حایض هم‌بستر و هم‌نشین نمى‌شدند، بلکه اتاق آنها را نیز جدا‌ مى‌کردند و‌ اعراب [[جاهلیت|جاهلى]] نیز در این کار از آنان پیروى مى‌کردند. پس از ظهور [[اسلام]] شخصى به‌ نام ثابت‌ بن‌ دحداح و به نقلى اسید‌ بن‌ حضیر و عباد‌ بن‌ بشر نزد [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله آمده، از ایشان حد فاصله گرفتن از زن حایض را پرسیدند که [[آیه|آیه‌]] فوق نازل شد.<ref>البحرالمحیط، ج‌۲، ص‌۴۲۱؛ تفسیرالقرآن، ج‌۱، ص‌۲۲۳؛ تفسیر قرطبى، ج‌۲، ص‌۵۴.</ref> قرطبى این نقل را مورد پذیرش بیشتر پژوهشگران مى‌داند.<ref> تفسیر قرطبى، ج‌۲، ص‌۵۴.</ref>  
 +
 
 +
طبق برخى دیگر از نقلها، اسید‌ بن‌ حضیر پس از نزول این آیه و هنگامى که شنید یهودیان، پیامبر صلى الله علیه وآله را به جهت مخالفت با احکامشان نکوهش مى‌کنند، نزد پیامبر اکرم آمد و با نقل سخن یهود، پرسید: آیا با زنان در حال حیض هم‌بستر نشویم؟ پیامبر صلى الله علیه وآله از سخن یهود برآشفت.<ref>التفسیر‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۶۳‌؛ مفحمات‌الاقران، ص‌۵۴‌.</ref> بنابراین فقط بر اساس نقل نخست مى‌توانیم از نقش اسید‌ بن‌ حضیر در نزول آیه مزبور با طرح پرسش، یاد کنیم.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
اسید بن حضیر، على نصيرى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج3، ص327-330.
+
*"اسید بن حضیر"، دائرةالمعارف قرآن کریم، على نصیرى، ج۳، ص۳۲۷-۳۳۰.
 
+
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/230466/%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AE%D8%B6%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D9%85%D8%A7%DA%A9 "اسید بن حضیر بن سماک"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی].
[[رده:شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:راویان حدیث]]
+
[[رده:شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]][[رده:دشمنان اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۱

«اُسید بن حُضیر»، از صحابه پیامبر صلى الله علیه وآله بود که سال ۱۱ بعثت، اسلام آورد و در بیعت دوم عقبه حضور یافت و به عنوان یکی از نقبای دوازده‌گانه‌، نقیب قبیله اوس شد. او به جز جنگ بدر، در دیگر جنگهای صدر اسلام شرکت‌ کرد. اُسید، در سقیفه بنى‌ساعده، در به خلافت رسیدن ابوبکر مؤثر بود و پس از آن نیز، در ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام حضور داشت.

زندگی‌نامه

ابویحیى اُسید بن حُضیر بن سِماک‌ بن‌ عتیک اوسى، در یثرب متولد شد. پدرش حضیر الکتائب، در جاهلیت از بزرگان یثرب و رئیس قبیله اوس بود و در جنگ بُعاث ـ‌ واپسین جنگ اوس و خزرج‌ ـ کشته شد.[۱]

اسید در جوانى بر جاى پدر نشست و بسان او نزد قوم خود احترام داشت. چون در دوران جاهلیت، خواندن، نوشتن، تیراندازى و شنا را نیک مى‌دانست به او «کامل» مى‌گفتند. میان او و سعد بن‌ معاذ، دوستى بسیار عمیقى برقرار بود[۲] که پس از اسلام نیز ادامه یافت و اوسیان آن دو را سید و سرور مى‌دانستند. او از راویان پیامبر صلى الله علیه وآله است و بعضى از صحابه از او روایت کرده‌اند.[۳]

اسید دو سال پیش از هجرت پیامبر بدست مصعب‌ بن‌ عمیر در مدینه اسلام آورد[۴] و در بیعت عقبه دوم همراه ۷۰ نفر از انصار با پیامبر پیمان بست و بر اساس روایتى از طرف آن حضرت، یکى از نقباى دوازده‌گانه شد[۵]؛ لیکن برخى این مطلب را قابل اعتماد نمى‌دانند.[۶] وى از کسانى بود که روزها براى آمدن پیامبر صلى الله علیه وآله به مدینه انتظار مى‌کشید و هنگام ورود ایشان زمام شتر حضرت را بدست گرفت. او در ساختن مسجد پیامبر، همکارى داشت.[۷]

در پیمان برادرى (مؤاخات)، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله بین او و زید بن‌ حارثه عقد اخّوت بست.[۸] البته برخى در این مورد تردید کرده و علت آن را عدم تناسب آن دو از لحاظ روحى دانسته‌اند.[۹]

درباره شرکت أسید در جنگها، آورده‌اند که وى در جنگ بدر حضور نداشت و بدین جهت سخت پشیمان شد[۱۰] ولى در دیگر جنگ ها و برخی سریه‌ها شرکت‌ کرد[۱۱] و در بیشتر موارد پرچم اوس را بدست داشت.[۱۲] در جنگ احد جزو چند تنى بود که براى دفاع از جان پیامبر مقاومت کرد و سرانجام مجروح شد[۱۳] و به گفته ابوهریره پیامبر او را به سبب رشادتهایش با جمله: «نعم الرجل اسید بن‌ حضیر»[۱۴] ستود.

پس از جنگ، وقتى پیامبر صلى الله علیه وآله صداى گریه زنان مدینه را بر کشته‌هاى خود شنید و فرمود: حمزه گریه کننده ندارد، اسید با سعد بن‌ معاذ میان زنان انصار رفته، از آنها خواستند تا براى عموى پیامبر صلى الله علیه وآله نوحه‌سرایى‌ کنند.[۱۵]

در سال ششم هجرت با سه تن دیگر براى گفت‌گو با قوم اشجع از طرف پیامبر نزد آنان رفت[۱۶] و در غزوه بنى‌قریظه در پیشاپیش سپاه، یهودیان را به مرگ تهدید کرد.[۱۷] در جنگ تبوک، از سوى پیامبر مأمور تهیه آب شد و در بازگشت چون دریافت که برخى منافقان با رَماندن شتر پیامبر صلى الله علیه وآله در پى کشتن آن حضرت برآمده‌اند، از آن حضرت خواست تا منافقان را بکشد.[۱۸]

أسید در غزوه طائف به دستور پیامبر به ابراهیم بن جابر، یکی از غلامان شهر طائف که به مسلمانان پیوسته‌ و آزاد شده بود، قرآن و احکام دین را تعلیم داد.[۱۹] او به هنگام فرار مسلمانان در جنگ حنین، اوسیان را به پایدارى فرا مى‌خواند.[۲۰]

او اما پس از پیامبر صلى الله علیه وآله، در سقیفه بنى‌ساعده به جهت مخالفت با پیشنهاد خلافت سعد‌ بن‌ عباده خزرجى، جانب ابوبکر را گرفت و در به خلافت رسیدن وى نقش مؤثرى داشت[۲۱] و از نخستین کسانى بود که با او بیعت کرد[۲۲] و بدین ترتیب با خلافت امیرمؤمنان على علیه السلام مخالفت کرد![۲۳] از این‌رو ابوبکر به او احترام مى‌گذاشت و با او مشورت مى‌کرد و هیچ‌کس را بر او مقدم نمى‌داشت.[۲۴]

بنا به گزارش هایى، پس از آن که امام على علیه السلام و برخى از مهاجران و انصار نسبت به بیعت با ابوبکر اعتراض کرده و در خانه حضرت فاطمه علیها السلام تحصن کردند، اسید همراه گروهى براى گرفتن بیعت نزد آنان آمده[۲۵] و آنها را تهدید کردند که در‌ صورت خوددارى از بیعت با ابى‌بکر، خانه را آتش خواهند زد.[۲۶]

اسید پس از ابوبکر، عمر بن‌ خطاب را شایسته‌ترین فرد براى خلافت مى‌دانست.[۲۷] وى در زمان عمر در گردهمایى جابیه[۲۸] و فتح بیت‌المقدس[۲۹] شرکت داشت.

سال مرگ او را ۲۰ یا ۲۱ قمرى دانسته‌اند.[۳۰] عمر بر او نماز خواند و وى را در بقیع دفن کرد[۳۱] و با فروش بخشى از اموالش، بدهى او را پرداخت.[۳۲]

اسید از رسول خدا (ص‌) روایاتی دارد و افرادی چون ابن ابی لیلی، عایشه، عبدالله بن عمر، انس بن مالک، عکرمة بن خالد، زید بن اسلم، ابوسعید خدری، محمد بن ابراهیم بن حارث و کعب ابن مالک، از وی روایت کرده‌اند.

مورخان اهل سنت، اسید را به عقل و رأی ستوده و از حسن صوت او در قرائت قرآن یاد کرده اند.[۳۳] اما علمای شیعه وی را -چنانکه گفته شد- به سبب مخالفتش با حضرت علی (ع‌) در سقیفه و نیز به سبب روایتی حاکی از آنکه وی از جم‍‍له کسانی بود که به خانۀ حضرت فاطمه (ع‌) هجوم برده و می خواستند آن را بسوزانند، نکوهیده‌اند.[۳۴]

أسید‌ در شأن نزول

در شأن نزول آیه «و یسئلونَک عَنِ المَحیضِ قُل‌ هُوَ اَذىً فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِى المَحیضِ ولا‌تَقرَبوهُنَّ حَتّى‌ یطهُرنَ»؛ از تو درباره عادت‌ ماهانه (زنان) مى‌پرسند. بگو: آن رنجى است، پس هنگام عادت ماهانه از (آمیزش با) زنان کناره‌گیرى کنید و به آنان نزدیک نشوید تا پاک‌ شوند. (سوره بقره، ۲۲۲)

گفته شده است که یهود و مجوس نه تنها با زن حایض هم‌بستر و هم‌نشین نمى‌شدند، بلکه اتاق آنها را نیز جدا‌ مى‌کردند و‌ اعراب جاهلى نیز در این کار از آنان پیروى مى‌کردند. پس از ظهور اسلام شخصى به‌ نام ثابت‌ بن‌ دحداح و به نقلى اسید‌ بن‌ حضیر و عباد‌ بن‌ بشر نزد پیامبر صلى الله علیه وآله آمده، از ایشان حد فاصله گرفتن از زن حایض را پرسیدند که آیه‌ فوق نازل شد.[۳۵] قرطبى این نقل را مورد پذیرش بیشتر پژوهشگران مى‌داند.[۳۶]

طبق برخى دیگر از نقلها، اسید‌ بن‌ حضیر پس از نزول این آیه و هنگامى که شنید یهودیان، پیامبر صلى الله علیه وآله را به جهت مخالفت با احکامشان نکوهش مى‌کنند، نزد پیامبر اکرم آمد و با نقل سخن یهود، پرسید: آیا با زنان در حال حیض هم‌بستر نشویم؟ پیامبر صلى الله علیه وآله از سخن یهود برآشفت.[۳۷] بنابراین فقط بر اساس نقل نخست مى‌توانیم از نقش اسید‌ بن‌ حضیر در نزول آیه مزبور با طرح پرسش، یاد کنیم.

پانویس

  1. تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۷۹.
  2. رجال انزل اللّه فیهم قرآناً، ج‌۱، ص‌۱۷۲.
  3. تهذیب‌الکمال، ج‌۳، ص‌۲۴۶‌ـ‌۲۴۷؛ تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۷۳.
  4. الطبقات، ج‌۳، ص‌۳۲۱.
  5. تهذیب الکمال، ج‌۳، ص‌۲۴۸.
  6. معجم رجال‌الحدیث، ج۳، ص۲۴۶؛ ج۴، ص‌۱۲۵؛ قاموس‌الرجال، ج‌۲، ص‌۱۴۲.
  7. رجال انزل اللّه فیهم قرآناً، ج‌۱، ص‌۱۷۸.
  8. الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۶؛ اسدالغابه، ج۱، ص‌۱۱۲.
  9. قاموس الرجال، ج‌۲، ص‌۱۴۱.
  10. رجال انزل اللّه فیهم قرآناً، ج‌۱، ص‌۱۷۹.
  11. همان؛ اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۱۲.
  12. المغازى، ج۱، ص۸۹۵‌ـ‌۹۹۶؛ بحارالانوار، ج‌۲۰، ص‌۱۳۷.
  13. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۳۸؛ الاعلام، ج۱، ص۳۳۰؛ الطبقات، ج‌۳، ص‌۴۵۲.
  14. تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۸۶؛ رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج‌۱، ص۱۷۹.
  15. السیرة‌النبویه، ج‌۳، ص‌۹۹؛ رجال انزل الله فیهم قرآناً، ج‌۱، ص۱۸۰.
  16. بحارالانوار، ج‌۲۰، ص‌۳۰۶.
  17. تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۹۲.
  18. واقدی، المغازى، ج‌۳، ص‌۱۰۴۳.
  19. همان، ص‌۹۳۲.
  20. همان، ص‌۹۰۴.
  21. اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۱۲.
  22. تاریخ یعقوبى، ج‌۲، ص‌۱۲۴.
  23. منتهى المقال، ص‌۶۰.
  24. اسد‌الغابه، ج‌۱، ص‌۱۱۲؛ تاریخ‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۲۱۱.
  25. شرح نهج البلاغه، ج‌۶، ص‌۱۱.
  26. المسترشد، ص‌۳۷۸؛ قاموس الرجال، ج‌۲، ص‌۱۴۰؛ بحارالانوار، ج‌۲، ص‌۱۸۴.
  27. تاریخ الاسلام، ج‌۱، ص‌۲۱۱.
  28. تهذیب‌الکمال، ج‌۳، ص‌۲۴۷.
  29. همان؛ تاریخ دمشق، ج‌۹، ص‌۷۳.
  30. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۸۶.
  31. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۸۶.
  32. همان؛ تهذیب‌الکمال، ج‌۳، ص‌۲۵۳.
  33. ابن عبدالبر، الاستیعاب‌، ج۱ ص۹۳؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۳ ص۲۰-۲۱.
  34. ابوعلی حائری‌، منتهی المقال، ص۶۰؛ خویی، معجم رجال الحدیث‌، ج۳ ص۲۱۲.
  35. البحرالمحیط، ج‌۲، ص‌۴۲۱؛ تفسیرالقرآن، ج‌۱، ص‌۲۲۳؛ تفسیر قرطبى، ج‌۲، ص‌۵۴.
  36. تفسیر قرطبى، ج‌۲، ص‌۵۴.
  37. التفسیر‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۶۳‌؛ مفحمات‌الاقران، ص‌۵۴‌.

منابع