مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اباضیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
  
«اِباضيه» یا «اَباضيه» يكى از فرقه هاى معتدل [[خوارج]] منسوب به عبداللّه بن اباض تميمى (متوفى 86 ق) است. این فرقه در حال حاضر پيروانى در كشورهاى [[عمان]]، [[الجزایر|الجزاير]]، [[لیبی|ليبى]] و [[تونس]] دارد، چنان كه مذهب رسمى كشور عمان، اباضى است. (دراسات عن الاباضيه ، ص33 و 35 و الاباضيه عقيدة ومذهباً ، ص22 و 23).
+
«اِباضیه» یا «اَباضیه» یکى از فرقه‌هاى معتدل [[خوارج]] منسوب به عبداللّه بن اباض (متوفى ۸۶ ق) است که پس از [[تشیع]] و [[اهل سنت]] می‌توان آن را از لحاظ تاریخی مهم‌ترین [[فرقه‌های اسلامی|فرقۀ اسلامی]] به حساب آورد. این فرقه در حال حاضر پیروانى در شمال آفریقا و به ویژه کشور [[عمان]] دارد، چنان که مذهب رسمى عمان، اباضى است.<ref>دراسات عن الاباضیه ، نامى عمرو خلیفه ، ص۳۳ و ۳۵.</ref>
  
== پیدایش اباضيه ==
+
==تاریخچه اباضیه==
اندكى پس از مرگ [[يزيد بن معاويه]]، بنابر عواملى در پيكره [[خوارج]] انشعاباتى پديد آمد و گروهى پيرامون عبداللّه بن اباض گرد آمدند كه ابتدا قاعدين خوانده و بعدها به اباضيه مشهور شدند (تاريخ طبرى ، ج4 ، ص438.  
+
اندکى پس از مرگ [[یزید بن معاویه]]، بنابر عواملى، در پیکره [[خوارج]] انشعاباتى پدید آمد و گروهى پیرامون عبداللّه بن اباض تمیمى گرد آمدند که ابتدا قاعدین خوانده و بعدها به اباضیه مشهور شدند.<ref>تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸.</ref>
  
گفته شده كه عبداللّه بن اباض در زمان حكومت مروان بن محمد (مروان حمار) خروج كرده است (الملل والنحل ،ج1 ، ص134.
+
گفته شده که عبداللّه بن اباض در زمان حکومت مروان بن محمد (مروان حمار) خروج کرده است؛<ref>الملل والنحل، شهرستانی، ج۱ ، ص۱۳۴.</ref> ولى این سخن با ادعاى اباضیه که او چهل سال پیش از عصر مروان درگذشته است ، سازگار نیست.<ref>الاعلام زرکى ، ج۴ ، ص۶۲.</ref>
  
ولى اين سخن با ادعاى اباضيه كه او چهل سال پيش از عصر مروان درگذشته است ، سازگار نيست (الاعلام زركى ، ج4 ، ص62
+
گفته شده است عبداللّه بن اباض حدود سال هاى ۶۳هـ مانند سایر خوارج ، دور [[عبدالله بن زبیر|عبداللّه بن زبیر]] گرد آمد و در سال هاى ۶۴ و ۶۵ با دیدگاه هاى افراطى ابن ازرق (پیشواى [[ازارقه]]) مخالفت کرد و وقتى عقیده ابن زبیر را مبنى بر تبرئه [[عثمان]] و [[زبیر]] ، مخالف عقیده خود یافت از او جدا شد و به سوى [[بصره]] حرکت کرد.<ref>تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸ ; الکامل فى التاریخ ، ج۲ ، ص۲۱۳ .</ref>
  
گفته شده است عبداللّه بن اباض حدود سال هاى 63هـ مانند ساير خوارج ، دور عبداللّه بن زبير گرد آمد و در سال هاى 64 و 65 با ديدگاه هاى افراطى ابن ازرق (پيشواى ازارقه) مخالفت كرد و وقتى عقيده ابن زبير را مبنى بر تبرئه عثمان و زبير ، مخالف عقيده خود يافت از او جدا شد و به سوى بصره حركت كرد (تاريخ طبرى ، ج4 ، ص438 ; الكامل فى التاريخ ، ج2 ، ص213 .
+
مشهور دانشمندان ملل و نحل و محققان اباضیه بر این هستند که پیشواى نخستین و بنیان گذار فرقه اباضیه ، عبداللّه بن اباض است . اما برخى از اباضیه ، هر چند نسبت خود را به عبداللّه بن اباض نفى نمى کنند، ولى پیشواى اباضیه را فردى به نام ابوشعثاء جابر بن زید مى دانند.<ref>فرق و مذاهب کلامى، على ربانى گلپایگانى، ص۲۸۵.</ref>
  
مشهور دانشمندان ملل و نحل و محققان اباضيه بر اين هستند كه پيشواى نخستين و بنيان گذار فرقه اباضيه ، عبداللّه بن اباض است . اما برخى از اباضيه ، هر چند نسبت خود را به عبداللّه بن اباض نفى نمى كنند ولى پيشواى اباضيه را فردى به نام ابوشعثاء جابر بن زيد مى دانند. (فرق و مذاهب كلامى ، ص285) .
+
این گروه معتقدند که عبداللّه بن اباض در کلیه امور به [[فتوا|فتاوى]] جابر اتکا داشته و در کارها با او مشورت و از آراء او متابعت مى کرده و در حقیقت سخنگوى جابر بوده است و جابر در خفاء به رهبرى مى پرداخته است ، ولى این بیانات در تاریخ ثبت نشده چون به گمان غالب عبداللّه بن اباض قبل از جابر مرده است.<ref>الملل والنحل ، ج۵ ص۳۱۷.</ref> و ثابت نشده که جابر ، اباضى بوده باشد. چنان که خودش از انتساب به اباضیه برائت مى جست.<ref>الجرح والتعدیل، ابوحاتم رازى ، ج۸ ، ص۱۹۳.</ref> منابع مهم نیز انتساب جابر به اباضیه را انکار مى کنند.<ref>حلیة الأولیاء ، ج۳ ، ص۸۹ ; المعرفة والتاریخ، ابویوسف فسوى ،ج۲ ، ص۸.</ref>
  
اين گروه معتقدند كه عبداللّه بن اباض در كليه امور به فتاوى جابر اتكا داشته و در كارها با او مشورت و از آراء او متابعت مى كرده و در حقيقت سخنگوى جابر بوده است و جابر در خفاء به رهبرى مى پرداخته است ، ولى اين بيانات در تاريخ ثبت نشده چون به گمان غالب عبداللّه بن اباض قبل از جابر مرده است. (الملل والنحل ،5/317). و ثابت نشده كه جابر ، اباضى بوده باشد. چنان كه خودش از انتساب به اباضيه برائت مى جست (الجرح والتعديل ، ج2 ، ص495 ; تهذيب التهذيب ،ج2 ، ص38). منابع مهم نيز انتساب جابر به اباضيه را انكار مى كنند (حلية الأولياء ، ج3 ، ص89 ; المعرفة والتاريخ، ابويوسف فسوى ،ج2 ، ص8).
+
برخی منابع ، آغاز فعالیت و پیدایش اباضیه را [[شوال]] سال ۳۷ هجرى ، و پس از [[جنگ صفین]] با انتخاب عبداللّه بن وهب راسبى به عنوان امام یا خلیفه و با شعار «حکمى جز حکم خدا نیست» اعلام مى دارند.<ref>آشنایى با مذهب اباضى، محمد عرب ، ص۲.</ref> این گروه به نام محکمة الاولى یا شراة یا خوارج نامیده مى شدند. عبداللّه بن وهب راسبى و دیگر همدستانش در [[نهروان]] کشته شدند.  
  
منابع ، آغاز فعاليت و پيدايش اباضيه را ، شوال سال 37هجرى ، و پس از جنگ صفين با انتخاب عبداللّه بن وهب راسبى به عنوان امام يا خليفه و با شعار «حكمى جز حكم خدا نيست» اعلام مى دارند (آشنايى با مذهب اباضى ، ص2). اين گروه به نام محكّمة الاولى يا شراة يا خوارج ناميده مى شدند. عبداللّه بن وهب راسبى و ديگر همدستانش در نهروان كشته شدند. در سال 63 هجرى سران خوارج به دنبال جنايات مسلم بن عقبه (واقعه حرّه) براى دفاع از مكه ، در مدينه گرد هم آمدند ولى به زودى دچار اختلاف شدند ، گروهى اطراف نافع بن ازرق جمع شدند و خوارج افراطى و خشن را تشكيل دادند ، عده اى گرد نجدة بن عامر حنفى جمع شدند و با اعتدال گروه نجدات راتشكيل دادند ، گروهى به رهبرى شيبان فرقه ميان روى صفريه را به وجود آوردند ،اما گروهى اطراف عبداللّه بن اباض گرد آمدند و از قيام عليه خليفه وقت خوددارى كردند و در بصره باقى ماندند (آشنايى با مذهب اباضى ،ص 5).
+
در سال ۶۳ هجرى سران خوارج به دنبال جنایات مسلم بن عقبه ([[واقعه حره|واقعه حرّه]]) براى دفاع از [[مکه]] ، در [[مدینه]] گرد هم آمدند ولى به زودى دچار اختلاف شدند ، گروهى اطراف نافع بن ازرق جمع شدند و خوارج افراطى و خشن را تشکیل دادند ، عده اى گرد نجدة بن عامر حنفى جمع شدند و با اعتدال گروه نجدات را تشکیل دادند ، گروهى به رهبرى شیبان فرقه میان روى صفریه را به وجود آوردند ، اما گروهى اطراف عبداللّه بن اباض گرد آمدند و از قیام علیه [[خلیفه]] وقت خوددارى کردند و در [[بصره]] باقى ماندند.<ref>آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۵.</ref>
  
پس از عبداللّه بن اباض و جابر بن زيد عمانى معروف به ابوشعثاء ، ابوعبيده مسلم بن ابو كريمه تميمى سومين پيشوا و از شخصيت هاى بارز اباضى است ، برخى منابع او را از متروكين و ضعفاء (كتاب الضعفاء والمتروكين ، 3/118 ، مسلسل3311) و برخى ديگر او را مجهول به حساب آورده اند.(الجرح والتعديل ،ج8 ، ص193) شمار زيادى از او كسب علم كرده اند. ربيع بن حبيب پيشواى بعدى اباضيه از شاگردان او بود. از ابوعبيده چنين نقل شده است: كسى كه استادى از صحابه نداشته باشد چيزى از دين ندارد و خداوند با  [استادى] عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود و عبدالله بن سلام بر ما منّت گذارد. (الاباضيه بين الفرق الاسلاميه ، ج1 ، ص 166 و 167).
+
پس از عبداللّه بن اباض و جابر بن زید عمانى معروف به ابوشعثاء ، ابوعبیده مسلم بن ابوکریمه تمیمى سومین پیشوا و از شخصیت هاى بارز اباضى است. برخى منابع او را از متروکین و ضعفاء<ref>کتاب الضعفاء والمتروکین ، ج۳ ص۱۱۸.</ref> و برخى دیگر او را مجهول به حساب آورده اند.<ref>الجرح والتعدیل، ابوحاتم رازى ، ج۸ ، ص۱۹۳.</ref> شمار زیادى از او کسب علم کرده اند. ربیع بن حبیب پیشواى بعدى اباضیه از شاگردان او بود.  
  
چهارمين پيشواى اباضيه ابوعمرو ربيع بن حبيب فراهيدى ازدى بصرى از پيشوايان اباضيه و صاحب مسند مطبوع به نام الجامع الصحيح يا المسند الاباضى مى باشد ، وى شرح حال مناسبى در كتاب هاى رجالى ندارد ، ابوعبيده وصيت كرده بود كه وى نيابت او را در هدايت قوم عهده دار شود (طبقات المشايخ بالمغرب ، ج2 ، ص245.
+
چهارمین پیشواى اباضیه ابوعمرو ربیع بن حبیب فراهیدى ازدى بصرى از پیشوایان اباضیه و صاحب مسند مطبوع به نام الجامع الصحیح یا المسند الاباضى مى باشد ، وى شرح حال مناسبى در کتاب هاى رجالى ندارد ، ابوعبیده وصیت کرده بود که وى نیابت او را در هدایت قوم عهده دار شود .<ref>طبقات المشایخ بالمغرب ، ج۲ ، ص۲۴۵.</ref>
  
اعتقاد اباضيه به مسند ربيع تا آن جاست كه شيخ عبداللّه بن حميد سالمى ادعا كرده كه صحيح ترين كتاب حديثى از لحاظ روايت و با فضيلت ترين كتاب حديثى از لحاظ سند است و بعد از قرآن كريم صحيح ترين كتاب ها است (الاباضية عقيدة ومذهباً ،ص106).
+
اعتقاد اباضیه به مسند ربیع تا آن جاست که شیخ عبداللّه بن حمید سالمى ادعا کرده که صحیح ترین کتاب حدیثى از لحاظ روایت و با فضیلت ترین کتاب حدیثى از لحاظ سند است و بعد از قرآن کریم صحیح ترین کتاب ها است.<ref>الاباضیة عقیدة ومذهباً ،ص۱۰۶.</ref> ثلاثیات ربیع بن حبیب در مسندش جمع شده و رجال سلسله سه گانه آن ابوعبیده تمیمى و جابر بن زید ازدى و [[ابن عباس|عبداللّه بن عباس]] وسایر [[صحابه]] اند ، در این مسند روایاتى بسیار عالى از [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین على]] علیه السلام نقل کرده که معلوم مى شود این مرد با انصاف و با ثبات و استوار است. در دوران ربیع ، حرکت اباضیه در [[بصره]] رو به سستى نهاد و با پیش آمدن موقعیت هاى بهتر رو به عمان و مغرب نهادند و در سال ۱۷۷ق دومین دوره امامت اباضى در [[عمان]] شکل گرفت.<ref>آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۷.</ref>
  
ثلاثيات ربيع بن حبيب در مسندش جمع شده و رجال سلسله سه گانه آن ابوعبيده تميمى و جابر بن زيد ازدى و عبداللّه بن عباس وساير صحابه اند ، در اين مسند رواياتى بسيار عالى از اميرالمؤمنين على بن ابو طالب نقل كرده كه معلوم مى شود اين مرد با انصاف و با ثبات و استوار است.
+
ابویحیى عبداللّه بن یحیى بن عمر بن الاسود... ابن الحارث الکندى (طالب الحق) از دیگر رهبران اباضیه است ، اهل [[حضرموت]] بود از طرف ابراهیم بن جبله کارگزار مروان در [[یمن|یمن]] ، قاضى آنجا بود.<ref>العقود الفضیه ، ص۱۸۷.</ref> طى نامه اى از اباضیه بصره درباره قیام نظرخواهى کرد به او نوشتند اگر توانایى بر قیام دارى حتى یک روز هم درنگ نکن ، یارانش با او [[بیعت|بیعت]] کردند و بدین ترتیب اولین امامت [علنى] اباضیه تأسیس شد. به دارالعماره حمله کردند و حکومت حضرموت را گرفتند پیروان او زیاد شد و او را طالب الحق لقب دادند. در سال ۱۲۸هـ بر صنعا و یمن دست یافت و خطاب به مردم گفت [[اسلام]] دین ماست و [[پیامبر اسلام|محمد]] پیامبر ماست [[کعبه]] قبله و [[قرآن]] پیشواى ماست... هر کس زنا کند ، دزدى کند ، شراب بخورد کافر است و هر کسى در اینها شک کند کافر است.<ref>الاغانى ، ج۲۳ ، ص۲۲۴.</ref>
  
در دوران ربيع ، حركت اباضيه در بصره رو به سستى نهاد و با پيش آمدن موقعيت هاى بهتر رو به عمان و مغرب نهادند و در سال 177ق دومين دوره امامت اباضى در عمان شكل گرفت (آشنايى با مذهب اباضى ،ص 7).
+
در زمانى که شورش [[حکومت بنی عباس|بنى عباس]] از [[خراسان]] آغاز شده بود و دولت مرکزى [[مروان بن محمد]] سرگرم جنگ با آنها بود، طالب الحق از این فرصت استفاده و مکه و مدینه و تمام [[حجاز]] را تصرف کرد. در سال ۱۳۰هـ مروان ، سپاهى براى سرکوبى آنها فرستاد که تا یمن پیش رفت. طالب الحق از صنعا براى مقابله بیرون آمد طى یک نبرد خونین طالب الحق و همراهانش کشته شدند و بقیه به حضرموت پناه بردند ، [[مسعودی|مسعودى]] مى گوید: هم اکنون که سال ۳۳۲ است بیشتر مردم آن جا اباضى اند و با خوارج عمان تفاوتى ندارند.<ref>مروج الذهب ، ج۳ ، ص۲۴۲ ; تاریخ طبرى ، ج۶ ، ص۴۱/</ref>
  
ابويحيى عبداللّه بن يحيى بن عمر بن الاسود... ابن الحارث الكندى (طالب الحق) از ديگر رهبران اباضيه است ، اهل حضرموت بود از طرف ابراهيم بن جبله كارگزار مروان در يمن ، قاضى آن جا بود (الامام جابر بن زيد ، ص176 ; العقود الفضيه ، ص187). طى نامه اى از اباضيه بصره درباره قيام نظرخواهى كرد به او نوشتند اگر توانايى بر قيام دارى حتى يك روز هم درنگ نكن ، يارانش با او بيعت كردند و بدين ترتيب اولين امامت  [علنى]  اباضيه تأسيس شد. به دارالعماره حمله كردند و حكومت حضرموت را گرفتند پيروان او زياد شد و او را طالب الحق لقب دادند. در سال 128هـ بر صنعا و يمن دست يافت خطاب به مردم گفت اسلام دين ماست و محمد پيامبر ماست كعبه قبله و قرآن پيشواى ماست... هر كس زنا كند ، دزدى كند ، شراب بخورد كافر است و هر كسى در اينها شك كند كافر است (الاغانى ، ج23 ، ص224). در زمانى كه شورش بنى عباس از خراسان آغاز شده بود و دولت مركزى مروان سرگرم جنگ با آنها بود طالب الحق از اين فرصت استفاده و مكه و مدينه و تمام حجاز را تصرف كرد. در سال 130هـ مروان بن محمد ، سپاهى براى سركوبى آنها فرستاد كه تا يمن پيش رفت. طالب الحق از صنعا براى مقابله بيرون آمد طى يك نبرد خونين طالب الحق و همراهانش كشته شدند و بقيه به حضرموت پناه بردند ، مسعودى مى گويد: هم اكنون كه سال 332 است بيشتر مردم آن جا اباضى اند و با خوارج عمان تفاوتى ندارند (مروج الذهب ، ج3 ، ص242 ; تاريخ طبرى ، ج6 ، ص41و ج 7 ، ص394).
+
به هر حال اباضیه در قرن دوم هجرى در یمن ، حضرموت و حجاز منتشر گردید ، عنصر فعال در نشر این مذهب قیام عبداللّه بن یحیى (طالب الحق) در زمان مروان آخرین خلیفه اموى بود.  
  
به هر حال اباضيه در قرن دوم هجرى در يمن ، حضرموت و حجاز منتشر گرديد ، عنصر فعال در نشر اين مذهب قيام عبداللّه بن يحيى (طالب الحق) در زمان مروان آخرين خليفه اموى بود ، اباضيه در چهار نقطه از سرزمين اسلامى دولت هايى به وجود آوردند ; در عمان از سال 132هجرى دولتى مستقل از دولت ابوالعباس سفاح تشكيل دادند كه امروزه نيز اباضيان آن جا حاكم هستند ; در ليبى در سال 140هجرى دولتى به وجود آوردند كه پس از سه سال سقوط كرد كه امروزه نيز در كوه نفوسه حضور دارند ; در الجزاير در سال 160هجرى دولت اباضى به رهبرى عبداللّه بن رستم با مركزيت تاهرت روى كار آمد كه تا حوالى سال 190 دوام يافت و امروزه در منطقه ميزاب حضور دارند ; در اندلس مخصوصاً در دو جزيره ميورقه و مينورقه دولت اباضى روى كار آمد كه با سقوط اندلس برافتاد و امروزه در جزيره جربه حضور دارند (آشنايى با مذهب اباضى ، ص 8 ، 10 و 11.
+
اباضیه در چهار نقطه از سرزمین اسلامى دولت هایى به وجود آوردند ; در عمان از سال ۱۳۲هجرى دولتى مستقل از دولت [[ابوالعباس سفاح]] تشکیل دادند که امروزه نیز اباضیان آنجا حاکم هستند ; در [[لیبی|لیبى]] در سال ۱۴۰هجرى دولتى به وجود آوردند که پس از سه سال سقوط کرد که امروزه نیز در کوه نفوسه حضور دارند ; در [[الجزایر|الجزایر]] در سال ۱۶۰هجرى دولت اباضى به رهبرى عبداللّه بن رستم با مرکزیت تاهرت روى کار آمد که تا حوالى سال ۱۹۰ دوام یافت و امروزه در منطقه میزاب حضور دارند ; در [[اندلس]] مخصوصاً در دو جزیره میورقه و مینورقه دولت اباضى روى کار آمد که با سقوط اندلس برافتاد و امروزه در جزیره جربه حضور دارند.<ref>آشنایى با مذهب اباضى ، ص ۸.</ref>
  
تاريخ عمان حاكى از مقابله مستمر سلاطين و امامان اباضى است ، اقتصاد نيرومند عمان در گذشته و موقعيت دريايى آن زمينه مساعدى براى انتشار اباضيان در افريقا و خاور دور بوده است (آشنايى با مذهب اباضى ،ص 9).
+
تاریخ عمان حاکى از مقابله مستمر سلاطین و امامان اباضى است ، اقتصاد نیرومند عمان در گذشته و موقعیت دریایى آن زمینه مساعدى براى انتشار اباضیان در افریقا و خاور دور بوده است.<ref>آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۹.</ref>
  
امامت اباضيان در عمان يك بار ديگر در آغاز قرن بيستم قدرت و اعتبار گرفت در سال 1913م سالم بن راشد به عنوان امام انتخاب گرديد و اباضيان در صدد براندازى سلطنت مسقط برآمدند ولى سلطنت مورد حمايت دولت انگليس ، پس از ترور امام سالم در 1920م با محمد بن عبداللّه خليلى كه به جاى او به امامت رسيده بود موافقت نامه معروف به سيب را امضا كرد كه 35سال آرامش نسبى را به دنبال داشت.
+
امامت اباضیان در عمان یک بار دیگر در آغاز قرن بیستم قدرت و اعتبار گرفت در سال ۱۹۱۳م سالم بن راشد به عنوان امام انتخاب گردید و اباضیان در صدد براندازى سلطنت مسقط برآمدند ولى سلطنت مورد حمایت دولت انگلیس ، پس از ترور امام سالم در ۱۹۲۰م با محمد بن عبداللّه خلیلى که به جاى او به امامت رسیده بود موافقت نامه معروف به سیب را امضا کرد که ۳۵ سال آرامش نسبى را به دنبال داشت. امام محمد بن عبداللّه خلیلى به تحکیم قدرت داخلى در عمان پرداخت و در جهت کسب استقلال توانست عضویت در اتحادیه عرب و سازمان ملل را به دست آورد.
  
امام محمد بن عبداللّه خليلى به تحكيم قدرت داخلى در عمان پرداخت و در جهت كسب استقلال توانست عضويت در اتحاديه عرب و سازمان ملل را به دست آورد.
+
در سال ۱۹۵۴م خلیلى درگذشت و غالب بن على هنائى به جاى او نشست که در این دوره اباضیان با سلطان عمان به جنگ پرداختند و در سال ۱۹۵۹م غالب شکت خورد و در [[عربستان]] به مبارزه خود علیه سلطان ادامه داد و با روى کار آمدن سلطان قابوس ۱۹۷۰م مبارزه با اباضیه کم رنگ و مسئله امامت اباضیان به فراموشى سپرده شد.
  
در سال 1954م خليلى درگذشت و غالب بن على هنائى به جاى او نشست كه در اين دوره اباضيان با سلطان عمان به جنگ پرداختند و در سال 1959م غالب شكت خورد و در عربستان به مبارزه خود عليه سلطان ادامه داد و با روى كار آمدن سلطان قابوس 1970م مبارزه با اباضيه كم رنگ و مسئله امامت اباضيان به فراموشى سپرده شد.
+
غالب بن على ، اکنون (سال ۱۳۷۰) پیرمرد زمین گیر و مقیم شهر دمام عربستان است ، برادرش طالب فرماندهى نیروهاى جنگى اباضى را عهده دار است و فرزندانش در رأس قدرت اند ، خاندان سلطنتى عمان خود را معتقد به مذهب اباضى مى دانند ، یکى از علماى جوان اباضى به نام شیخ احمد بن حمد خلیلى به عنوان مفتى اعظم با درجه وزیرى در دولت عمان حضور دارد.<ref>آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۷ـ۱۱.</ref> اباضیه امروز در عمان و مغرب عربى ([[لیبی|لیبى]] ، [[الجزایر|الجزایر]] ، [[تونس]] و [[مصر]]) به سر مى برند.  
  
امام غالب بن على ، اكنون (سال 1370) پيرمرد زمين گير و مقيم شهر دمام عربستان است ، برادرش طالب فرماندهى نيروهاى جنگى اباضى را عهده دار است و فرزندانش در رأس قدرت اند ، خاندان سلطنتى عمان خود را معتقد به مذهب اباضى مى دانند ، يكى از علماى جوان اباضى به نام شيخ احمد بن حمد خليلى به عنوان مفتى اعظم با درجه وزيرى در دولت عمان حضور دارد (آشنايى با مذهب اباضى ،ص 7ـ11).
+
==ماهیت اباضیه==
 +
اباضیه به‌عنوان یکی از فرقه‌های [[خوارج]] از گروههای دیگر آن جدا شدند و طریقی خاص به وجود آوردند. لیکن وجوه اختلاف، کلاً در برخی مسائل [[کلام|کلامی]] و دیدگاه آنان دربارۀ [[خلفای نخستین|خلفای راشدین]] بود. نظریات اباضیه در آراء سیاسی، به‌ویژه در قضیه [[حکمیت|تحکیم]]، همچنان وجه مشترک آنان با فرق دیگر خوارج باقی ماند، اما اباضیۀ معاصر که سخت می‌کوشند که ارتباط خود را با خوارج انکار کنند، آن را دلیلی بر وحدت اعتقادی خود با آنان نمی‌شمارند. به عقیدۀ آنان توافقشان با خوارج در این موضوعات و در قضیه [[خلافت]]، دلیل بر جمع شدنشان در یک مجموعه و گروه دینی نیست.
  
اباضيه امروز كه در عمان و مغرب عربى (ليبى ، الجزاير ، تونس و مصر) به سر مى برند ، در كتاب هايشان ، غير از تخطئه تحكيم و تصويب محكمه اولى چيز ديگرى نمى گويند و با امام على (عليه السلام) اظهار عداوت نمى كنند ، پس ما در حق آنان جز آنچه آشكار است نمى گوييم و از طرفى به اظهارات آنان نيز اتكا نمى شود چون تقيه و كتمان يكى از مسالك چهارگانه آنان است (بحوث فى الملل والنحل ، ج5 ، ص242).
+
بررسى سرگذشت اباضیه و سران آن در منابع معتبر نشان مى دهد که این فرقه از انشعابات [[خوارج]] است ، ولى دانشمندان اباضى از این که خوارج و یا شعبه اى از آن نامیده شوند اکراه دارند<ref>اباضیه یکى از فرقه هاى میانه رو ، مجله مشکوة ، ج۳۳ ، ص۶۷.</ref> و مخالفت سران فرقه اباضیه با امامت [[حضرت علی]] (علیه السلام) را به مخالفت هاى چون اهل ردّه در عصر [[ابوبکر|ابوبکر]] و مخالفت هاى اصحاب با [[عثمان]] و مخالفت اهل [[جنگ جمل|جمل]] با امام على (علیه السلام) تشبیه مى کنند که هیچ کدام از مخالفت هاى مذکور موجب خروج علیه [[اسلام]] و اطلاق خارجى نشد.<ref>آشنایى با مذهب اباضیه ،ص۲ـ۳.</ref>
  
== ماهیت اباضيه ==
+
مى گویند اتفاق نظر اباضیه با خوارج در مورد [[امامت]] (عدم انحصار خلافت در خاندان یا قبیله معین) موجب نمى شود اباضیه از فرقه خوارج باشد و گرنه اباضیه با [[اشاعره]] در مسئله [[قضا و قدر|قدر]] و با [[معتزله]] در خلق قرآن و با [[شیعه]] در مسائل [[توحید]] و [[ایمان]] و خلود در [[دوزخ]] هم عقیده است و مع ذلک هر کدام فرقه هاى جدایى هستند.<ref>آشنایى با فرقه اباضى ، ص ۲۰.</ref>
بررسى سرگذشت اباضيه و سران آن در منابع معتبر نشان مى دهد كه اين فرقه از انشعابات خوارج است ، ولى دانشمندان اباضى از اين كه خوارج و يا شعبه اى از آن ناميده شوند اكراه دارند (اباضيه يكى از فرقه هاى ميانه رو ، مجله مشكوة ، ج33 ، ص67) و مخالفت سران فرقه اباضيه با امامت حضرت امير (عليه السلام) را به مخالفت هاى چون اهل ردّه در عصر ابوبكر و مخالفت هاى اصحاب با عثمان و مخالفت اهل جمل با على (عليه السلام) تشبيه مى كنند كه هيچ كدام از مخالفت هاى مذكور موجب خروج عليه اسلام واطلاق خارجى نشد (آشنايى با مذهب اباضيه ،ص2ـ3).
 
  
مى گويند اتفاق نظر اباضيه با خوارج در مورد امامت (عدم انحصار خلافت در خاندان يا قبيله معين) موجب نمى شود اباضيه از فرقه خوارج باشد و گرنه اباضيه بااشاعره در مسئله قدر و با معتزله در خلق قرآن و با شيعه در مسائل توحيد و ايمان و خلود در دوزخ هم عقيده است و مع ذلك هر كدام فرقه هاى جدايى هستند (آشنايى با فرقه اباضى ، ص 20
+
نویسندگان اباضى مى گویند مذهب اباضیه در اواخر قرن اوّل پایه گذارى شد و خوارج تنها افراطى هایى چون [[ازارقه]] هستند که مسلمانان را مشرک و مال شان را مباح مى دانستند و اینان از دین خارجند ، اما اباضیه به جماعت مسلمین ، اهل حق و استقامت و دعوت معروف اند ; هر چند دشمنان افراطى همچون خوارج و ازارقه این مذهب را به قعده و قاعدین خوانده اند ، چون پنداشته بودند که اباضیه از جهاد در برابر ستمگران دست کشیده اند.<ref>الاباضیه فى مصر والمغرب ، ص۱۲ و ۵۴.</ref>
  
نويسندگان اباضى مى گويند مذهب اباضيه در اواخر قرن اوّل پايه گذارى شد و خوارج تنها افراطى هايى چون ازارقه هستند كه مسلمانان را مشرك و مال شان را مباح مى دانستند و اينان از دين خارجند ، اما اباضيه به جماعت مسلمين ، اهل حق و استقامت و دعوت معروف اند ; هر چند دشمنان افراطى همچون خوارج و ازارقه اين مذهب را به قعده و قاعدين خوانده اند ، چون پنداشته بودند كه اباضيه از جهاد در برابر ستمگران دست كشيده اند (الاباضيه فى مصر والمغرب ، ص12 و 54 ; الامام جابر بن زيد ، 212).
+
و نیز مى گویند: اباضیه على رغم آن که ولایت محکمه اولى و در رأس آن عبداللّه بن وهب راسبى و ردّ [[حکمیت|حکمیت]] على (علیه السلام) و [[معاویه]] را پذیرفته اند (همچون تمام فرقه هاى خوارج) امّا با ازارقه و کسانى که ولایت اشخاصى پس از راسبى را پذیرفته اند ، موافق نیستند؛ بنابراین اباضیه غیر از خوارج اند. در ابتدا نام خوارج در بین اصحاب على (علیه السلام) شناخته شده نبود و شاید پس از بالا گرفتن کار ازارقه و استقرار خلافت معاویه این اصطلاح ظهور کرد و آنان در این اطلاق بین منحرفان (ازارقه) و دیگران (اباضیه) فرقى نگذاشتند.<ref>الامام جابر بن زید ، صالح صوافى، ص ۲۱۳.</ref>
  
و نيز مى گويند: اباضيه على رغم آن كه ولايت محكمه اولى و در رأس آن عبداللّه بن وهب راسبى و ردّ حكميت على (عليه السلام) و معاويه را پذيرفته اند (همچون تمام فرقه هاى خوارج) امّا با ازارقه و كسانى كه ولايت اشخاصى پس از راسبى را پذيرفته اند ، موافق نيستند بنابراين اباضيه غير از خوارج اند (الامام جابر بن زيد ، ص212). در ابتدا نام خوارج در بين اصحاب على (عليه السلام) شناخته شده نبود و شايد پس از بالا گرفتن كار ازارقه و استقرار خلافت معاويه اين اصطلاح ظهور كرد و آنان در اين اطلاق بين منحرفان (ازارقه) و ديگران (اباضيه) فرقى نگذاشتند (الامام جابر بن زيد ،ص 213).
+
ناصر سابحى مى گوید: اصطلاح خوارج مخصوص کسانى است که مخالفان خود از سایر فرقه هاى اسلامى را مشرک مى دانند ، اما اباضیه آنان را کافر نعمت ولى موحد مى دانند.<ref>الخوارج والحقیقة الغائیه ، ص۱۸۶.</ref>
  
ناصر سابحى مى گويد: اصطلاح خوارج مخصوص كسانى است كه مخالفان خود از ساير فرقه هاى اسلامى را مشرك مى دانند ، اما اباضيه آنان را كافر نعمت ولى موحد مى دانند (الخوارج والحقيقة الغائيه ، ص186).
+
بازخوانى تاریخ و شواهد تحلیلى ، جدا انگارى اباضیه از خوارج را مورد تردید قرار مى دهد،<ref>الاباضیة عقیدة ومذهباً ، ص۲۹ و ۳۱.</ref> بلکه در مواردى شمول خوارج بر اباضیه را تأیید مى کند ، که این جا برخى از شواهد یادآورى مى شود:
  
بازخوانى تاريخ و شواهد تحليلى ، جداانگارى اباضيه از خوارج را مورد ترديد قرار مى دهد (الاباضية عقيدة ومذهباً ، ص29 و 31). بلكه در مواردى شمول خوارج بر اباضيه را تأييد مى كند ، اين جا برخى از شواهد يادآورى مى شود:
+
* اصطلاح خوارج به هیچ وجه ابتکار عوامل معاویه نبوده است ، بلکه [[رسول اکرم]] (صلى الله علیه وآله) درباره ذوالخویصره از سران خوارج اصطلاح خارجى را به کار برده و فرموده است: به زودى او پیروانى خواهد داشت که دین را با ا فکار خام خود مى سنجد و از دین خارج مى شود مانند تیرى که بر صید نشیند و از آن بیرون رود.<ref>سیرة النبویه، ابن هشام ، ج۴ ، ص۱۳۹ ; الکامل ابن اثیر ، ج۲ ، ص۲۷۱.</ref>
 +
* عنوان خارجى در عصر امام على (علیه السلام) بر عبداللّه راسبى و ذوالخویصره و همراهانشان در [[جنگ نهروان]] اطلاق مى شده است ، امام (علیه السلام) پس از پیروزى در نهروان فرمودند: پس از من خوارج را نکشید...<ref>نهج البلاغه ، شریف رضى ، خطبه ۶۰.</ref>
 +
* از اشعار خوارج به دست مى آید که اسم خارجى پیش از فتنه ازارقه و... بر آنها اطلاق مى شده است.
 +
* جنایات محکمه اولى و وهب راسبى از مسلمات تاریخ است و این جنایات پیش از قیام نافع بن ازرق (پیشواى ازارقه) است و فتنه ازارقه و صفریه و نجدیه از گروه هاى خوارج به زمان تسلط معاویه بر [[کوفه]] برمى گردد.
  
1. اصطلاح خوارج به هيچ وجه ابتكار عوامل معاويه نبوده است ، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره ذوالخويصره از سران خوارج اصطلاح خارجى را به كار برده و فرموده است: به زودى او پيروانى خواهد داشت كه دين را با ا فكار خام خود مى سنجد و از دين خارج مى شود مانند تيرى كه بر صيد نشيند و از آن بيرون رود (سيرة النبويه ، ج4 ، ص139 ; الكامل ابن اثير ، ج2 ، ص271 ; الكامل ، ج2 ، ص142).
+
بنابراین اعتراض بر تحکیم و شیوه امام على (علیه السلام) ، پذیرش امامت راسبى و رضایت به جنایات او ، گواه محکمى بر انشعاب اباضیه از خوارج است ، پدید آمدن اصطلاح خوارج در عصر معاویه و از طرف عمال او و نیز متوجه ساختن جنایت ها به ازارقه و صفریه و... ادعاى بى دلیل است.
  
2. عنوان خارجى در عصر امام على (عليه السلام بر عبداللّه راسبى و ذوالخويصره و همراهانشان در جنگ نهروان اطلاق مى شده است ، امام (عليه السلام) پس از پيروزى در نهروان فرمودند: پس از من خوارج را نكشيد... (نهج البلاغه ، شريف رضى ، خطبه 60).
+
افزون بر این شواهد ، ارباب ملل و نحل و تاریخ و [[علم کلام|کلام]] ، اباضیه را از فرقه هاى انشعابی خوارج مى دانند.<ref>مقالات الاسلامیین ،ص ۱۸ و ۱۰۱ ; الفرق بین الفرق ، ص۴۹ ; الملل والنحل ، ج۱ ، ص۱۱۴ و ۱۳۸ ، الکامل ،ج ۲ ، ص۲۱۴.</ref> به هر حال اباضیه از نظر مشهور دانشمندان ملل و نحل ، نزدیک ترین فرقه ها به اهل سنت<ref>الکامل فى التاریخ ، ج۲ ،ص۲۱۴.</ref> و از فرقه هاى معتدل خوارج اند که به دلیل همین اعتدال و دورى از افراط تا امروز باقى مانده اند.
  
3. از اشعار خوارج به دست مى آيد كه اسم خارجى پيش از فتنه ازارقه و... بر آنها اطلاق مى شده است.
+
==عقاید و احکام اباضیه==
 +
اباضیه در آغاز به صورت یک مکتب منسجم [[فقه|فقهى]] و [[کلام|کلامى]] نبوده، بلکه مانند [[خوارج]] صرفاً یک حرکت سیاسى بوده است.<ref>بحوث فى الملل والنحل ، ج۵ ، ص ۲۵۰.</ref> اباضیه در کتاب هایشان ، غیر از تخطئه [[حکمیت|تحکیم]] و تصویب محکمه اولى چیز دیگرى نمى گویند و با [[امام على]] (علیه السلام) اظهار عداوت نمى کنند ، پس ما در حق آنان جز آنچه آشکار است نمى گوییم و از طرفى به اظهارات آنان نیز اتکا نمى شود چون [[تقیه]] و کتمان یکى از مسالک چهارگانه آنان است.<ref>بحوث فى الملل والنحل، شیخ جعفر سبحانى ،ج۵ ، ص۲۴۲.</ref>
  
4. جنايات محكمه اولى و وهب راسبى از مسلمات تاريخ است و اين جنايات پيش از قيام نافع بن ازرق (پيشواى ازارقه) است و فتنه ازارقه و صفريه و نجديه از گروه هاى خوارج به زمان تسلط معاويه بر كوفه برمى گردد.
+
اباضیه در امورى با دیگر فرقه هاى خوارج مشترک است ، از جمله:
  
بنابراين اعتراض بر تحكيم و شيوه امام على (عليه السلام) ، پذيرش امامت راسبى و رضايت به جنايات او ، گواه محكمى بر انشعاب اباضيه از خوارج است ، پديد آمدن اصطلاح خوارج در عصر معاويه و از طرف عمال او و نيز متوجه ساختن جنايت ها به ازارقه و صفريه و... ادعاى بى دليل بلكه دليل بر خلاف آن است.
+
* تخطئه تحکیم یعنى همه کسانى که در [[جنگ صفین]] به [[حکمیت|حکمیت]] رأى دادند معصیت کرده و واجب است [[توبه]] کنند ; از جمله خود [[امام على]] (علیه السلام) بر همین اساس محکمه اولى را قبول دارند.
 +
* عدم لزوم [[قریش|قریشى]] بودن در [[امامت]] و [[خلیفه]] شدن ، از همین روى امامت عبداللّه بن وهب راسبى را قبول دارند.<ref>بحوث فى الملل والنحل ،ج۵ ، ص۲۴۹.</ref>
 +
* لزوم قیام بر ضد حاکم ستمگر.<ref>مقالات الاسلامیین ،ص۱۸۹.</ref>
 +
* اعتراض بر [[عثمان بن عفان]] و [[امام علی علیه السلام|امام على بن ابی طالب]] (علیه السلام).<ref>بدء الاسلام ، ابن سلام اباضى ،  ص۱۰۶.</ref>
  
افزون بر اين شواهد ، ارباب ملل و نحل و تاريخ و كلام ، اباضيه را از فرقه هاى انشعابی خوارج مى دانند (مقالات الاسلاميين ،ص 18 و 101 ; الفرق بين الفرق ، ص49 ; الملل والنحل ، ج1 ، ص114 و 138 ، الكامل ،ج 2 ، ص214).
+
گزیده اى از عقاید و احکام اباضیه به قرار ذیل است:
  
به هر حال اباضيه از نظر مشهور دانشمندان ملل و نحل ، نزديك ترين فرقه ها به اهل سنت (الكامل فى التاريخ ، ج2 ،ص214) و از فرقه هاى معتدل خوارج اند كه به دليل همين اعتدال و دورى از افراط تا امروز باقى مانده اند.
+
* مسلمانان غیر اباضى پس از اتمام حجت ، خونشان حلال و مالشان حرام است ولى مشرک نیستند بلکه تنها کافر نعمت هستند.<ref>تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸-۴۴۰ ; الکامل فى التاریخ ،ج۲ ، ص۲۱۳ ; بحوث فى الملل والنحل ،ج ۵ ، ص۲۲۳.</ref> به خلاف عقیده ازارقه که مسلمانان غیر ازرقى مذهب را مشرک مى دانستند.
 +
* اموال مسلمانان غیر اباضى نظیر سلاح و آذوقه ، اگر در جنگ گرفته شود غنیمت و حلال است ، [[ارث|ارثیه]] آنان و [[ازدواج]] با آنان حلال است ، ترور و آدم ربایى حرام است مگر ترور کسى که در بلاد [[تقیه|تقیه]] دیگران را به شرک دعوت کند و خود نیز مشرک باشد ، سرزمین فرقه هاى مخالف ، سرزمین توحید و تنها اردوگاه نظامى سلطان سرزمین کفر محسوب مى شود ، به سبب همین عقاید اعتدالى ، دیگر فرقه هاى خوارج از اباضیه تبرى جسته اند.<ref>مقالات الاسلامیین ، ص۱۰۴ ; الفرق بین الفرق ، ص۷۰.</ref>
 +
* [[تولّی|تولّى]] یعنى وجوب محبت هر اباضى نسبت به مؤمنى که مشتاق به انجام فرایض و دورى از محرمات است و [[تبرّی|تبرّى]] یعنى دورى جستن از هر فاسقى مشرک و یا کافر نعمت یکى دیگر از اصول اباضیه است.<ref>بحوث فى الملل والنحل ، ج۵ ، ص۲۲۹ تا ۲۳۵.</ref>
 +
* نزد ارباب ملل و نحل مشهور و در متون اباضى مستند است که اباضیه ، شیخین ([[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) را دوست و صهرین ([[عثمان]] و [[امام علی علیه السلام|امام على]] (علیه السلام)) را دشمن مى دارند.<ref>الفصول المختاره ، شیخ مفید، ج۱ ، ص۱۷.</ref>
 +
* اباضیان بر آنند که اگر مرتکبان کبایر بدون توبه از دنیا روند ، براى همیشه در آتش [[دوزخ]] اند با این حال به [[شفاعت]] هم قایلند و آن را به معنای دخول سریع مؤمنان به [[بهشت]] تفسیر کرده اند. بر خلاف اهل حدیث و مشهور [[اشاعره]] ، اباضیه دیدار حسى خداوند را در دنیا و [[آخرت]] ممتنع مى دانند و بر خلاف اشاعره قایلند صفات خدا زاید بر ذاتش نیست بلکه صفات نه قایم به ذاتند و نه جداى از آن ، از این رو وجود مستقل از ذات ندارند.<ref>بحوث فى الملل والنحل ،ج ۵ ، ص۲۱۳.</ref>
  
== عقايد و احكام اباضيه ==
+
برخى از احکام و عقاید مهم اباضیه از زبان مفتى اعظم و معاصر (احمد بن حمد خلیلى) و على یحیى معمّر از نویسندگان معاصر اباضیه به شرح ذیل است:
اباضيه در آغاز به صورت يك مكتب منسجم فقهى و كلامى نبوده بلكه مانند خوارج صرفاً يك حركت سياسى بوده است (بحوث فى الملل والنحل ، ج5 ، ص 250 تا 252).
 
  
اباضيه در امورى با ديگر فرقه هاى خوارج مشترك است ، از جمله:1. تخطئه تحكيم يعنى همه كسانى كه در جنگ صفين به حكميّت رأى دادند معصيت كرده و واجب است توبه كنند ; از جمله خود امام على (عليه السلام) بر همين اساس محكمه اولى را قبول دارند ; 2. عدم لزوم قريشى بودن در امامت و خليفه شدن ، از همين روى امامت عبداللّه بن وهب راسبى را قبول دارند (بحوث فى الملل والنحل ،ج5 ، ص249 ; الاباضيه فى موكب التاريخ ، حلقه اول ،ص27).
+
* هرگاه اهل بغى (مسلمانانى که علیه امام حق مى جنگند) کشته شود ، اموال آنها حلال نیست [بر سربازان امام].<ref>وسقط القناع ، احمد خلیلى، ص ۵۹.</ref>
 +
* قرآن مجید کتابی است که براى فهم و تفسیرش نیاز به چیز دیگرى نیست.<ref>همان ، ص۷۹ و ۱۴۸.</ref>
 +
* [[عصمت]] تنها از آن [[پیامبر اکرم]] (صلى الله علیه وآله) است و هیچ کس پس از او معصوم نیست.<ref>همان ،ص۱۵۳ ; الاباضیه بین الفرق الاسلامیة ، ص۳۲۶.</ref>
 +
* رؤیة اللّه به هیچ عنوان درست نیست.<ref>همان ،ص ۱۴۲ و ۱۴۰ ; الحق الدامغ ، احمد خلیلى، ص۹۵.</ref>
 +
* قرآن مجید مانند دیگر مخلوقات خدا ، حادث است ، اگر قدیم باشد تعدد قدماء لازم مى آید.<ref>الحق الدامغ ، ص۱۸۰.</ref>
 +
* اصحاب کبایر (کسانى که مرتکب گناه کبیره شده اند) خالد در [[جهنم]] اند و مدعى اند این عقیده برگرفته از [[قرآن]] و روایات است.<ref>همان ،ص۲۲۶.</ref>
 +
* سرزمین مخالفین اباضیه از دیگر فرقه هاى اسلامى ، سرزمین توحید محسوب مى شود جز لشگرگاه سلطان که سرزمین بغى است.
 +
* کسى که مرتکب زنا ، دزدى و... مى شود حدّ شرعى بر او اقامه و [[توبه]] داده مى شود و اگر توبه نکرد کشته مى شود.
 +
* کسانى که [[ارتداد|مرتد]] شوند مانند مشبّهه محکوم به قتل اند ، همان طور که [[ابوبکر]] چنین کرد.<ref>الاباضیه بین الفرق الاسلامیة ، معمّر على یحیى ، ص۱۲۲.</ref>
 +
* نسبت به هیچ یک از [[صحابه]] دشمنى ندارند همه عادل ، طاهر ، منزه و مورد توصیف اند.<ref>همان ،ص ۳۲۵.</ref>
 +
* [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین على بن ابی طالب]] علیه السلام، احتیاجى به ذکر فضایل او مانند زهد و عقل و علم و شجاعت و عدل نیست چون مشهورتر از آن است که نیاز به بیان باشد.<ref>همان ، ص۳۲۶.</ref>
 +
* اباضى ها با [[وهابیت|وهابیون]] اختلافات عمیق و دشمنانه اى دارند به ویژه در مقوله عدم رؤیت خداوند در قیامت ، اباضى ها بر عقاید [[غلاة]] ایراداتى دارند ، در مباحث [[امامت]] مسائلى را مطرح ساخته اند که با بحث [[ولایت فقیه|ولایت فقیه]] مشابهاتى دارد.<ref>آشنایى با مذهب اباضى ، محمد عرب ، ص۱۰.</ref> خصومت اباضیه با وهابیت در جدیدترین اثر اباضى که توسط مفتى اعظم آنان نگارش یافته است به خوبى روشن است که در چندین جا به [[ابن تیمیه|ابن تیمیه]] و سران وهابی تاخته است.<ref>وسقط القناع ، ص۱۰۲ ، ۱۴۲ و ۱۵۲.</ref>
  
3. لزوم قيام بر ضد حاكم ستمگر (مقالات الاسلاميين ،ص189).
+
مذهب اباضی در بسیاری از [[احکام شرعی|احکام فقهی]] همچون [[نماز]] (اوقات و شمار رکعات[[حج]] (ارکان و مناسک[[زکات]] (نصاب و مصارف) و [[روزه]] (بیش‌تر شروط صحت و مبطلات) با مذاهب چهارگانۀ [[اهل سنت]] چندان تفاوتی ندارد.<ref>ابوالربیع بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۷۸.</ref>
 
+
==پانویس==
4. اعتراض بر عثمان بن عفان و امام على بن ابی طالب (عليه السلام) (المعتبر ،ج2 ، ص41 ; بدء الاسلام ، ص106).
+
{{پانویس}}
 
 
گزيده اى از عقايد و احكام اباضيه به قرار ذيل است: مسلمانان غير اباضى پس از اتمام حجت ، خونشان حلال و مالشان حرام است ولى مشرك نيستند بلكه تنها كافر نعمت هستند (تاريخ طبرى ، ج4 ، ص438 تا 440 ; الكامل فى التاريخ ،ج2 ، ص213 ; بحوث فى الملل والنحل ،ج 5 ، ص223).
 
 
 
به خلاف عقيده ازارقه كه مسلمانان غير ازرقى مذهب را مشرك مى دانستند.
 
 
 
اموال مسلمانان غير اباضى نظير سلاح و آذوقه ، اگر در جنگ گرفته شود غنيمت و حلال است ، ارثيه آنان و ازدواج با آنان حلال است ، ترور و آدم ربايى حرام است مگر ترور كسى كه در بلاد تقيه ديگران را به شرك دعوت كند و خود نيز مشرك باشد ، سرزمين فرقه هاى مخالف ، سرزمين توحيد و تنها اردوگاه نظامى سلطان سرزمين كفر محسوب مى شود ، به سبب همين عقايد اعتدالى ، ديگر فرقه هاى خوارج از اباضيه تبرى جسته اند (مقالات الاسلاميين ، ص104 ; الفرق بين الفرق ، ص70).
 
 
 
تولى يعنى وجوب محبت هر اباضى نسبت به مؤمنى كه مشتاق به انجام فرايض و دورى از محرمات است و تبرى يعنى دورى جستن از هر فاسقى مشرك و يا كافر نعمت يكى ديگر از اصول اباضيه است (بحوث فى الملل والنحل ، ج5 ، ص229 تا 235).
 
 
 
نزد ارباب ملل و نحل مشهور و در متون اباضى مستند است كه اباضيه ، شيخين (ابوبكر و عمر) را دوست و صهرين (عثمان و امام على (عليه السلام) ) را دشمن مى دارند (السير والجوابات لعلماء وأئمة عمان ، ج1 ، ص370 ; الاهتداء ، ص237 ; الفصول المختاره ، ج1 ، ص17).
 
 
 
اباضيان بر آنند كه اگر مرتكبان كباير بدون توبه از دنيا روند ، براى هميشه در آتش دوزخ اند با اين حال به شفاعت هم قايلند و آن را به معناي دخول سريع مؤمنان به بهشت تفسير كرده اند. بر خلاف اهل حديث و مشهور اشاعره ، اباضيه ديدار حسى خداوند را در دنيا و آخرت ممتنع مى دانند و بر خلاف اشاعره قايلند صفات خدا زايد بر ذاتش نيست بلكه صفات نه قايم به ذاتند و نه جداى از آن ، از اين روى وجود مستقل از ذات ندارند (بحوث فى الملل والنحل ،ج 5 ، ص213).
 
 
 
برخى از احكام و عقايد مهم اباضيه از زبان مفتى اعظم و معاصر (احمد بن حمد خليلى) و على يحيى معمّر از نويسندگان معاصر اباضيه به شرح ذيل است:
 
 
 
هرگاه اهل بغى (مسلمانانى كه عليه امام حق مى جنگند) كشته شود ، اموال آنها حلال نيست ] بر سربازان امام [ (وسقط القناع ، ص 59).
 
 
 
قرآن مجيد كتابی است كه براى فهم و تفسيرش نياز به چيز ديگرى نيست (همان ، ص79 و 148).
 
 
 
عصمت تنها از آن پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) است و هيچ كس پس از او معصوم نيست (همان ،ص153 ; الاباضيه بين الفرق الاسلامية ، ص326).
 
 
 
رؤية اللّه به هيچ عنوان درست نيست (همان ،ص 142 و 140 ; الحق الدامغ ، ص95).
 
 
 
قرآن مجيد مانند ديگر مخلوقات خدا ، حادث است ، اگر قديم باشد تعدد قدماء لازم مى آيد (الحق الدامغ ، ص180).
 
 
 
اصحاب كباير (كسانى كه مرتكب گناه كبيره شده اند) خالد در جهنم اند و مدعى اند اين عقيده برگرفته از قرآن و آيات است (همان ،ص226).
 
 
 
سرزمين مخالفين اباضيه از ديگر فرقه هاى اسلامى ، سرزمين توحيد محسوب مى شود جز لشگرگاه سلطان كه سرزمين بغى است ;
 
 
 
كسى كه مرتكب زنا ، دزدى و... مى شود حدّ شرعى بر او اقامه و توبه داده مى شود و اگر توبه نكرد كشته مى شود ;
 
 
 
كسانى كه مرتد شوند مانند مشبهه محكوم به قتل اند ، همان طور كه ابوبكر چنين كرد (الاباضيه بين الفرق الاسلامية ، ص122).
 
 
 
نسبت به هيچ يك از صحابه دشمنى ندارند همه عادل ، طاهر ، منزه و مورد توصيف اند (الاباضية بين الفرق الاسلامية ، ص327). همه از اولياء الهى اند (همان ،ص 325).
 
 
 
اميرالمؤمنين ابوالحسن على بن ابی طالب ، احتياجى به ذكر فضايل او مانند زهد و عقل و علم و شجاعت و عدل نيست چون مشهورتر از آن است كه نياز به بيان باشد (همان ، ص326).
 
 
 
اباضى ها با وهابيون اختلافات عميق و دشمنانه اى دارند به ويژه در مقوله عدم رؤيت خداوند در قيامت ، اباضى ها بر عقايد غلاة ايراداتى دارند ، در مباحث امامت مسائلى را مطرح ساخته اند كه با بحث ولايت فقيه مشابهاتى دارد (آشنايى با مذهب اباضى ، عرب محمد ، ص10). خصومت اباضيه با وهابيت در جديدترين اثر اباضى كه توسط مفتى اعظم آنان نگارش يافته است به خوبى روشن است كه در چندين جا به ابن تيميه و سران وهابی تاخته است (وسقط القناع ، ص102 ، 142 و 152).
 
 
 
منابع
 
 
 
(1) آشنايى با مذهب اباضى ، ، علمى فرهنگى ، تهران ، 1377ش ؛
 
 
 
(2) اباضيه يكى از مذاهب ميانه رو اسلامى (مجله مشكوة ، معمّر على يحيى ، ترجمه حميدرضا شيخى ،ش ، 33 ، زمستان سال 1370) ؛
 
 
 
(3) الاباضية بين الفرق الاسلامية ، معمّر على يحيى ، وزارة التراث القومى والثقافة ، عمان ، 1406ق ، دوجلدى ؛
 
 
 
(4) الاباضية عقيدة ومذهباً ، طعيمه صابر ، دار الجيل ، بيروت ، بى تا ؛
 
 
 
(5) الاباضية فى مصر والمغرب وعلاقتهم ، عبدالحليم رجب محمد ، مكتبة العلوم ، مسقط ، 1410ق ؛
 
 
 
(6) الاباضية فى موكب التاريخ ، معمر على يحيى ، دارالكتب العربى ، قاهره ، 1384ق ؛
 
 
 
(7) الاعلام ، زركلى خيرالدين ، دارالعلم للملايين ، بيروت ، 1990م ؛
 
 
 
(8) الاغانى ، اصفهانى ابوالفرج على بن حسين ، احياء التراث ، بيروت ؛
 
 
 
(9) الامام جابر بن زيد العمانى ، صوافى صالح بن احمد ، وزارة التراث القومى والثقافة عمان ، 1409ق ؛
 
 
 
(10) بحوث فى الملل والنحل ، سبحانى ، شيخ جعفر ، مركز مديريت حوزه علميه قم ، 1412ق ؛
 
 
 
(11) تاج العروس من جواهر القاموس ، زبيدى محمد مرتضى ، دار مكتبة الحياة ، مصر ، 1306 ؛
 
 
 
(12) تاريخ طبرى ، طبرى محمد بن جرير ، انتشارات اعلمى ، بيروت ؛
 
 
 
(13) تهذيب التهذيب ، عسقلانى ، احمد بن على بن حجر ، تحقيق: مصطفى عطاء ، دارالكتب العلميه ، بيروت ، 1415ق ؛
 
 
 
(14) الجرح والتعديل ، رازى ابوحاتم ، ، حيدرآباد دكن ، 1371ق ؛
 
 
 
(15) الجرح والتعديل ، رازى ابوحاتم ابومحمد عبدالرحمن ، ، مطبعة العثمانيه ، حيدرآباد ، دكن ، هند ؛
 
 
 
(16) الحق الدامغ ، خليلى احمد بن حمد ،مكتبة الضامرى ،عمان ، 1412ق ؛
 
 
 
(17) حلية الاولياء وطبقات الاصفياء ، اصفهانى حافظ ابونعيم احمد بن عبد اللّه ، مطبعة السعادة بى جا ، 1412ق ؛
 
 
 
(18) الخوارج والحقيقة الغائية ، سابعى ناصر بن سليمان بن سعيد ، دار المنتظر ، بيروت ، 1420ق ؛
 
 
 
(19) دراسات عن الاباضيه ، نامى عمرو خليفه ، تحقيق: محمد صالح ناصر ، ، دارالمغرب الاسلامى ، بيروت ، 2001م ؛
 
 
 
(20) دراسات فى الاصول الاباضية ، أعوشت بكير بن سعيد ، مطابع العالمية ، عمان ، 1409ق ؛
 
 
 
(21) السير والجوابات ، كاشف سيده اسماعيل ، وزارة التراث القومى والثقافة ، عمان ، 1410ق ؛
 
 
 
(22) السيرة النبوية ، ابن هشام ، تحقيق مصطفى سقاء ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، بى تا ؛
 
 
 
(23) صحيح مسلم ، نيشابورى ابوالحسين مسلم بن حجاج ، ، دار ابن حزم ، بيروت 1423ق ؛
 
 
 
(24) طبقات المشايخ بالمغرب ، درجينى ابوالعباس احمد بن سعيد ، تحقيق ابراهيم طلال ، مطبعة البعث قسطنطنية الجزاير ، 1394ق ؛
 
 
 
(25) العقود الفضية في اصول الاباضية ، حارقى سالم بن حميد ، دار اليقظة العربية ، سوريه ولبنان ؛
 
 
 
(26) الفرق بين الفرق ، بغدادى ، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد ، دارالكتب العلميه ، بيروت ، 1426ق ؛
 
 
 
(27) فرق و مذاهب كلامى ، ربانى گلپايگانى ، على ، ، مركز جهانى علوم اسلامى ، قم ، 1377ش ؛
 
 
 
(28) فرهنگ فرق اسلامى ، مشكور محمد جواد ، مقدمه مديرشانه چى ، آستان قدس ، 1375ش ؛
 
 
 
(29) الفصول المختارة من العيون والمحاسن ، مفيد محمد بن نعمان عكبرى بغدادى ، مكتبة الداورى ، قم1396 ؛
 
 
 
(30) الكامل فى التاريخ ، ابن اثير عزالدين ابوالحسن على بن ابوالكرم ، دارصادر ، بيروت ، 1399ق ؛
 
 
 
(31) الكامل فى التاريخ ، مبرّد محمد بن يزيد ، الرسالة ، بيروت ، 1413ق ؛
 
 
 
(32) كتاب الاهتداء والمنتخب ، نزدانى ابوبكر احمد بن عبداللّه الكندى ، تحقيق اسماعيل كاشف ، وزارة التراث القومى ، عمان ، 1406ق ؛
 
 
 
(33) كتاب الضعفاء والمتروكين ، ابن جوزى جمال الدين ابوالفرج عبدالرحمن بن على ، تحقيق ابوالفداء ، ، دارالكتب العلمية ، بيروت ، 1406ق ؛
 
 
 
(34) كتاب المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار ، مقريزى تقى الدين ابوالعباس احمد بن على ، المعروف بالخطط المقريزيّة ، مكتبة الثقافة الدينية ، قاهره ، 1987 ؛
 
 
 
(35) كتاب فيه بدء الاسلام وشرايع الدين ، ابن سلام اباضى ، تحقيق: قيريز سقارتس ، دارصادر ، بيروت 1406ق ؛
 
 
 
(36) مروج الذهب ومعادن الجوهر ، مسعودى ابوالحسن على بن الحسين بن على ، دار الاندلس ؛
 
 
 
(37) مسندالامام حنبل ، احمد بن حنبل ابوعبداللّه شيبانى ، ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، 1412ق ؛
 
 
 
(38) المعتبر ، الكرمى محمد بن سعيد ، منشورات وزارة التراث القومى ، سلطنة عمان ؛
 
 
 
(39) المعرفة والتاريخ ، فسوى ابويوسف يعقوب بن سفيان ، محشى خليل منصور ، دار الكتب العلميه ، بيروت 1419ق ؛
 
 
 
(40) مقالات الاسلاميين ، اشعرى ابوالحسن على بن اسماعيل ، بيروت ، بى تا ، تحقيق محى الدين عبدالحميد ، ، الحكمة ، دمشق ، 1415ق ؛
 
 
 
(41) الملل والنحل ، شهرستانى عبدالكريم ، دار المعرفة ، بيروت ؛
 
 
 
(42) نهج البلاغة ، سيد رضى ؛
 
 
 
(43) وسقط القناع ، خليلى احمد بن حمد بن سليمان ، ، مكتبة الضامرى ، عمان ، 1418ق.؛
 
<br />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*دانشنامه کلام اسلامی، جمعی از محققین، ج۱ ص۱۶.
* دانشنامه کلام اسلامی، جمعی از محققین، ج1 ص16.
+
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/258827/%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B6%DB%8C%D9%91%D9%87 "اباضیه"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی].
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۲۲۲: سطر ۱۱۶:
 
|رده=دارد
 
|رده=دارد
 
}}
 
}}
 
 
[[رده:مذاهب اسلامی]]
 
[[رده:مذاهب اسلامی]]
 +
[[رده:فرقه های کلامی]]
 +
[[رده:فرقه های انحرافی در اسلام]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۵


«اِباضیه» یا «اَباضیه» یکى از فرقه‌هاى معتدل خوارج منسوب به عبداللّه بن اباض (متوفى ۸۶ ق) است که پس از تشیع و اهل سنت می‌توان آن را از لحاظ تاریخی مهم‌ترین فرقۀ اسلامی به حساب آورد. این فرقه در حال حاضر پیروانى در شمال آفریقا و به ویژه کشور عمان دارد، چنان که مذهب رسمى عمان، اباضى است.[۱]

تاریخچه اباضیه

اندکى پس از مرگ یزید بن معاویه، بنابر عواملى، در پیکره خوارج انشعاباتى پدید آمد و گروهى پیرامون عبداللّه بن اباض تمیمى گرد آمدند که ابتدا قاعدین خوانده و بعدها به اباضیه مشهور شدند.[۲]

گفته شده که عبداللّه بن اباض در زمان حکومت مروان بن محمد (مروان حمار) خروج کرده است؛[۳] ولى این سخن با ادعاى اباضیه که او چهل سال پیش از عصر مروان درگذشته است ، سازگار نیست.[۴]

گفته شده است عبداللّه بن اباض حدود سال هاى ۶۳هـ مانند سایر خوارج ، دور عبداللّه بن زبیر گرد آمد و در سال هاى ۶۴ و ۶۵ با دیدگاه هاى افراطى ابن ازرق (پیشواى ازارقه) مخالفت کرد و وقتى عقیده ابن زبیر را مبنى بر تبرئه عثمان و زبیر ، مخالف عقیده خود یافت از او جدا شد و به سوى بصره حرکت کرد.[۵]

مشهور دانشمندان ملل و نحل و محققان اباضیه بر این هستند که پیشواى نخستین و بنیان گذار فرقه اباضیه ، عبداللّه بن اباض است . اما برخى از اباضیه ، هر چند نسبت خود را به عبداللّه بن اباض نفى نمى کنند، ولى پیشواى اباضیه را فردى به نام ابوشعثاء جابر بن زید مى دانند.[۶]

این گروه معتقدند که عبداللّه بن اباض در کلیه امور به فتاوى جابر اتکا داشته و در کارها با او مشورت و از آراء او متابعت مى کرده و در حقیقت سخنگوى جابر بوده است و جابر در خفاء به رهبرى مى پرداخته است ، ولى این بیانات در تاریخ ثبت نشده چون به گمان غالب عبداللّه بن اباض قبل از جابر مرده است.[۷] و ثابت نشده که جابر ، اباضى بوده باشد. چنان که خودش از انتساب به اباضیه برائت مى جست.[۸] منابع مهم نیز انتساب جابر به اباضیه را انکار مى کنند.[۹]

برخی منابع ، آغاز فعالیت و پیدایش اباضیه را شوال سال ۳۷ هجرى ، و پس از جنگ صفین با انتخاب عبداللّه بن وهب راسبى به عنوان امام یا خلیفه و با شعار «حکمى جز حکم خدا نیست» اعلام مى دارند.[۱۰] این گروه به نام محکمة الاولى یا شراة یا خوارج نامیده مى شدند. عبداللّه بن وهب راسبى و دیگر همدستانش در نهروان کشته شدند.

در سال ۶۳ هجرى سران خوارج به دنبال جنایات مسلم بن عقبه (واقعه حرّه) براى دفاع از مکه ، در مدینه گرد هم آمدند ولى به زودى دچار اختلاف شدند ، گروهى اطراف نافع بن ازرق جمع شدند و خوارج افراطى و خشن را تشکیل دادند ، عده اى گرد نجدة بن عامر حنفى جمع شدند و با اعتدال گروه نجدات را تشکیل دادند ، گروهى به رهبرى شیبان فرقه میان روى صفریه را به وجود آوردند ، اما گروهى اطراف عبداللّه بن اباض گرد آمدند و از قیام علیه خلیفه وقت خوددارى کردند و در بصره باقى ماندند.[۱۱]

پس از عبداللّه بن اباض و جابر بن زید عمانى معروف به ابوشعثاء ، ابوعبیده مسلم بن ابوکریمه تمیمى سومین پیشوا و از شخصیت هاى بارز اباضى است. برخى منابع او را از متروکین و ضعفاء[۱۲] و برخى دیگر او را مجهول به حساب آورده اند.[۱۳] شمار زیادى از او کسب علم کرده اند. ربیع بن حبیب پیشواى بعدى اباضیه از شاگردان او بود.

چهارمین پیشواى اباضیه ابوعمرو ربیع بن حبیب فراهیدى ازدى بصرى از پیشوایان اباضیه و صاحب مسند مطبوع به نام الجامع الصحیح یا المسند الاباضى مى باشد ، وى شرح حال مناسبى در کتاب هاى رجالى ندارد ، ابوعبیده وصیت کرده بود که وى نیابت او را در هدایت قوم عهده دار شود .[۱۴]

اعتقاد اباضیه به مسند ربیع تا آن جاست که شیخ عبداللّه بن حمید سالمى ادعا کرده که صحیح ترین کتاب حدیثى از لحاظ روایت و با فضیلت ترین کتاب حدیثى از لحاظ سند است و بعد از قرآن کریم صحیح ترین کتاب ها است.[۱۵] ثلاثیات ربیع بن حبیب در مسندش جمع شده و رجال سلسله سه گانه آن ابوعبیده تمیمى و جابر بن زید ازدى و عبداللّه بن عباس وسایر صحابه اند ، در این مسند روایاتى بسیار عالى از امیرالمؤمنین على علیه السلام نقل کرده که معلوم مى شود این مرد با انصاف و با ثبات و استوار است. در دوران ربیع ، حرکت اباضیه در بصره رو به سستى نهاد و با پیش آمدن موقعیت هاى بهتر رو به عمان و مغرب نهادند و در سال ۱۷۷ق دومین دوره امامت اباضى در عمان شکل گرفت.[۱۶]

ابویحیى عبداللّه بن یحیى بن عمر بن الاسود... ابن الحارث الکندى (طالب الحق) از دیگر رهبران اباضیه است ، اهل حضرموت بود از طرف ابراهیم بن جبله کارگزار مروان در یمن ، قاضى آنجا بود.[۱۷] طى نامه اى از اباضیه بصره درباره قیام نظرخواهى کرد به او نوشتند اگر توانایى بر قیام دارى حتى یک روز هم درنگ نکن ، یارانش با او بیعت کردند و بدین ترتیب اولین امامت [علنى] اباضیه تأسیس شد. به دارالعماره حمله کردند و حکومت حضرموت را گرفتند پیروان او زیاد شد و او را طالب الحق لقب دادند. در سال ۱۲۸هـ بر صنعا و یمن دست یافت و خطاب به مردم گفت اسلام دین ماست و محمد پیامبر ماست کعبه قبله و قرآن پیشواى ماست... هر کس زنا کند ، دزدى کند ، شراب بخورد کافر است و هر کسى در اینها شک کند کافر است.[۱۸]

در زمانى که شورش بنى عباس از خراسان آغاز شده بود و دولت مرکزى مروان بن محمد سرگرم جنگ با آنها بود، طالب الحق از این فرصت استفاده و مکه و مدینه و تمام حجاز را تصرف کرد. در سال ۱۳۰هـ مروان ، سپاهى براى سرکوبى آنها فرستاد که تا یمن پیش رفت. طالب الحق از صنعا براى مقابله بیرون آمد طى یک نبرد خونین طالب الحق و همراهانش کشته شدند و بقیه به حضرموت پناه بردند ، مسعودى مى گوید: هم اکنون که سال ۳۳۲ است بیشتر مردم آن جا اباضى اند و با خوارج عمان تفاوتى ندارند.[۱۹]

به هر حال اباضیه در قرن دوم هجرى در یمن ، حضرموت و حجاز منتشر گردید ، عنصر فعال در نشر این مذهب قیام عبداللّه بن یحیى (طالب الحق) در زمان مروان آخرین خلیفه اموى بود.

اباضیه در چهار نقطه از سرزمین اسلامى دولت هایى به وجود آوردند ; در عمان از سال ۱۳۲هجرى دولتى مستقل از دولت ابوالعباس سفاح تشکیل دادند که امروزه نیز اباضیان آنجا حاکم هستند ; در لیبى در سال ۱۴۰هجرى دولتى به وجود آوردند که پس از سه سال سقوط کرد که امروزه نیز در کوه نفوسه حضور دارند ; در الجزایر در سال ۱۶۰هجرى دولت اباضى به رهبرى عبداللّه بن رستم با مرکزیت تاهرت روى کار آمد که تا حوالى سال ۱۹۰ دوام یافت و امروزه در منطقه میزاب حضور دارند ; در اندلس مخصوصاً در دو جزیره میورقه و مینورقه دولت اباضى روى کار آمد که با سقوط اندلس برافتاد و امروزه در جزیره جربه حضور دارند.[۲۰]

تاریخ عمان حاکى از مقابله مستمر سلاطین و امامان اباضى است ، اقتصاد نیرومند عمان در گذشته و موقعیت دریایى آن زمینه مساعدى براى انتشار اباضیان در افریقا و خاور دور بوده است.[۲۱]

امامت اباضیان در عمان یک بار دیگر در آغاز قرن بیستم قدرت و اعتبار گرفت در سال ۱۹۱۳م سالم بن راشد به عنوان امام انتخاب گردید و اباضیان در صدد براندازى سلطنت مسقط برآمدند ولى سلطنت مورد حمایت دولت انگلیس ، پس از ترور امام سالم در ۱۹۲۰م با محمد بن عبداللّه خلیلى که به جاى او به امامت رسیده بود موافقت نامه معروف به سیب را امضا کرد که ۳۵ سال آرامش نسبى را به دنبال داشت. امام محمد بن عبداللّه خلیلى به تحکیم قدرت داخلى در عمان پرداخت و در جهت کسب استقلال توانست عضویت در اتحادیه عرب و سازمان ملل را به دست آورد.

در سال ۱۹۵۴م خلیلى درگذشت و غالب بن على هنائى به جاى او نشست که در این دوره اباضیان با سلطان عمان به جنگ پرداختند و در سال ۱۹۵۹م غالب شکت خورد و در عربستان به مبارزه خود علیه سلطان ادامه داد و با روى کار آمدن سلطان قابوس ۱۹۷۰م مبارزه با اباضیه کم رنگ و مسئله امامت اباضیان به فراموشى سپرده شد.

غالب بن على ، اکنون (سال ۱۳۷۰) پیرمرد زمین گیر و مقیم شهر دمام عربستان است ، برادرش طالب فرماندهى نیروهاى جنگى اباضى را عهده دار است و فرزندانش در رأس قدرت اند ، خاندان سلطنتى عمان خود را معتقد به مذهب اباضى مى دانند ، یکى از علماى جوان اباضى به نام شیخ احمد بن حمد خلیلى به عنوان مفتى اعظم با درجه وزیرى در دولت عمان حضور دارد.[۲۲] اباضیه امروز در عمان و مغرب عربى (لیبى ، الجزایر ، تونس و مصر) به سر مى برند.

ماهیت اباضیه

اباضیه به‌عنوان یکی از فرقه‌های خوارج از گروههای دیگر آن جدا شدند و طریقی خاص به وجود آوردند. لیکن وجوه اختلاف، کلاً در برخی مسائل کلامی و دیدگاه آنان دربارۀ خلفای راشدین بود. نظریات اباضیه در آراء سیاسی، به‌ویژه در قضیه تحکیم، همچنان وجه مشترک آنان با فرق دیگر خوارج باقی ماند، اما اباضیۀ معاصر که سخت می‌کوشند که ارتباط خود را با خوارج انکار کنند، آن را دلیلی بر وحدت اعتقادی خود با آنان نمی‌شمارند. به عقیدۀ آنان توافقشان با خوارج در این موضوعات و در قضیه خلافت، دلیل بر جمع شدنشان در یک مجموعه و گروه دینی نیست.

بررسى سرگذشت اباضیه و سران آن در منابع معتبر نشان مى دهد که این فرقه از انشعابات خوارج است ، ولى دانشمندان اباضى از این که خوارج و یا شعبه اى از آن نامیده شوند اکراه دارند[۲۳] و مخالفت سران فرقه اباضیه با امامت حضرت علی (علیه السلام) را به مخالفت هاى چون اهل ردّه در عصر ابوبکر و مخالفت هاى اصحاب با عثمان و مخالفت اهل جمل با امام على (علیه السلام) تشبیه مى کنند که هیچ کدام از مخالفت هاى مذکور موجب خروج علیه اسلام و اطلاق خارجى نشد.[۲۴]

مى گویند اتفاق نظر اباضیه با خوارج در مورد امامت (عدم انحصار خلافت در خاندان یا قبیله معین) موجب نمى شود اباضیه از فرقه خوارج باشد و گرنه اباضیه با اشاعره در مسئله قدر و با معتزله در خلق قرآن و با شیعه در مسائل توحید و ایمان و خلود در دوزخ هم عقیده است و مع ذلک هر کدام فرقه هاى جدایى هستند.[۲۵]

نویسندگان اباضى مى گویند مذهب اباضیه در اواخر قرن اوّل پایه گذارى شد و خوارج تنها افراطى هایى چون ازارقه هستند که مسلمانان را مشرک و مال شان را مباح مى دانستند و اینان از دین خارجند ، اما اباضیه به جماعت مسلمین ، اهل حق و استقامت و دعوت معروف اند ; هر چند دشمنان افراطى همچون خوارج و ازارقه این مذهب را به قعده و قاعدین خوانده اند ، چون پنداشته بودند که اباضیه از جهاد در برابر ستمگران دست کشیده اند.[۲۶]

و نیز مى گویند: اباضیه على رغم آن که ولایت محکمه اولى و در رأس آن عبداللّه بن وهب راسبى و ردّ حکمیت على (علیه السلام) و معاویه را پذیرفته اند (همچون تمام فرقه هاى خوارج) امّا با ازارقه و کسانى که ولایت اشخاصى پس از راسبى را پذیرفته اند ، موافق نیستند؛ بنابراین اباضیه غیر از خوارج اند. در ابتدا نام خوارج در بین اصحاب على (علیه السلام) شناخته شده نبود و شاید پس از بالا گرفتن کار ازارقه و استقرار خلافت معاویه این اصطلاح ظهور کرد و آنان در این اطلاق بین منحرفان (ازارقه) و دیگران (اباضیه) فرقى نگذاشتند.[۲۷]

ناصر سابحى مى گوید: اصطلاح خوارج مخصوص کسانى است که مخالفان خود از سایر فرقه هاى اسلامى را مشرک مى دانند ، اما اباضیه آنان را کافر نعمت ولى موحد مى دانند.[۲۸]

بازخوانى تاریخ و شواهد تحلیلى ، جدا انگارى اباضیه از خوارج را مورد تردید قرار مى دهد،[۲۹] بلکه در مواردى شمول خوارج بر اباضیه را تأیید مى کند ، که این جا برخى از شواهد یادآورى مى شود:

  • اصطلاح خوارج به هیچ وجه ابتکار عوامل معاویه نبوده است ، بلکه رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) درباره ذوالخویصره از سران خوارج اصطلاح خارجى را به کار برده و فرموده است: به زودى او پیروانى خواهد داشت که دین را با ا فکار خام خود مى سنجد و از دین خارج مى شود مانند تیرى که بر صید نشیند و از آن بیرون رود.[۳۰]
  • عنوان خارجى در عصر امام على (علیه السلام) بر عبداللّه راسبى و ذوالخویصره و همراهانشان در جنگ نهروان اطلاق مى شده است ، امام (علیه السلام) پس از پیروزى در نهروان فرمودند: پس از من خوارج را نکشید...[۳۱]
  • از اشعار خوارج به دست مى آید که اسم خارجى پیش از فتنه ازارقه و... بر آنها اطلاق مى شده است.
  • جنایات محکمه اولى و وهب راسبى از مسلمات تاریخ است و این جنایات پیش از قیام نافع بن ازرق (پیشواى ازارقه) است و فتنه ازارقه و صفریه و نجدیه از گروه هاى خوارج به زمان تسلط معاویه بر کوفه برمى گردد.

بنابراین اعتراض بر تحکیم و شیوه امام على (علیه السلام) ، پذیرش امامت راسبى و رضایت به جنایات او ، گواه محکمى بر انشعاب اباضیه از خوارج است ، پدید آمدن اصطلاح خوارج در عصر معاویه و از طرف عمال او و نیز متوجه ساختن جنایت ها به ازارقه و صفریه و... ادعاى بى دلیل است.

افزون بر این شواهد ، ارباب ملل و نحل و تاریخ و کلام ، اباضیه را از فرقه هاى انشعابی خوارج مى دانند.[۳۲] به هر حال اباضیه از نظر مشهور دانشمندان ملل و نحل ، نزدیک ترین فرقه ها به اهل سنت[۳۳] و از فرقه هاى معتدل خوارج اند که به دلیل همین اعتدال و دورى از افراط تا امروز باقى مانده اند.

عقاید و احکام اباضیه

اباضیه در آغاز به صورت یک مکتب منسجم فقهى و کلامى نبوده، بلکه مانند خوارج صرفاً یک حرکت سیاسى بوده است.[۳۴] اباضیه در کتاب هایشان ، غیر از تخطئه تحکیم و تصویب محکمه اولى چیز دیگرى نمى گویند و با امام على (علیه السلام) اظهار عداوت نمى کنند ، پس ما در حق آنان جز آنچه آشکار است نمى گوییم و از طرفى به اظهارات آنان نیز اتکا نمى شود چون تقیه و کتمان یکى از مسالک چهارگانه آنان است.[۳۵]

اباضیه در امورى با دیگر فرقه هاى خوارج مشترک است ، از جمله:

گزیده اى از عقاید و احکام اباضیه به قرار ذیل است:

  • مسلمانان غیر اباضى پس از اتمام حجت ، خونشان حلال و مالشان حرام است ولى مشرک نیستند بلکه تنها کافر نعمت هستند.[۳۹] به خلاف عقیده ازارقه که مسلمانان غیر ازرقى مذهب را مشرک مى دانستند.
  • اموال مسلمانان غیر اباضى نظیر سلاح و آذوقه ، اگر در جنگ گرفته شود غنیمت و حلال است ، ارثیه آنان و ازدواج با آنان حلال است ، ترور و آدم ربایى حرام است مگر ترور کسى که در بلاد تقیه دیگران را به شرک دعوت کند و خود نیز مشرک باشد ، سرزمین فرقه هاى مخالف ، سرزمین توحید و تنها اردوگاه نظامى سلطان سرزمین کفر محسوب مى شود ، به سبب همین عقاید اعتدالى ، دیگر فرقه هاى خوارج از اباضیه تبرى جسته اند.[۴۰]
  • تولّى یعنى وجوب محبت هر اباضى نسبت به مؤمنى که مشتاق به انجام فرایض و دورى از محرمات است و تبرّى یعنى دورى جستن از هر فاسقى مشرک و یا کافر نعمت یکى دیگر از اصول اباضیه است.[۴۱]
  • نزد ارباب ملل و نحل مشهور و در متون اباضى مستند است که اباضیه ، شیخین (ابوبکر و عمر) را دوست و صهرین (عثمان و امام على (علیه السلام)) را دشمن مى دارند.[۴۲]
  • اباضیان بر آنند که اگر مرتکبان کبایر بدون توبه از دنیا روند ، براى همیشه در آتش دوزخ اند با این حال به شفاعت هم قایلند و آن را به معنای دخول سریع مؤمنان به بهشت تفسیر کرده اند. بر خلاف اهل حدیث و مشهور اشاعره ، اباضیه دیدار حسى خداوند را در دنیا و آخرت ممتنع مى دانند و بر خلاف اشاعره قایلند صفات خدا زاید بر ذاتش نیست بلکه صفات نه قایم به ذاتند و نه جداى از آن ، از این رو وجود مستقل از ذات ندارند.[۴۳]

برخى از احکام و عقاید مهم اباضیه از زبان مفتى اعظم و معاصر (احمد بن حمد خلیلى) و على یحیى معمّر از نویسندگان معاصر اباضیه به شرح ذیل است:

  • هرگاه اهل بغى (مسلمانانى که علیه امام حق مى جنگند) کشته شود ، اموال آنها حلال نیست [بر سربازان امام].[۴۴]
  • قرآن مجید کتابی است که براى فهم و تفسیرش نیاز به چیز دیگرى نیست.[۴۵]
  • عصمت تنها از آن پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) است و هیچ کس پس از او معصوم نیست.[۴۶]
  • رؤیة اللّه به هیچ عنوان درست نیست.[۴۷]
  • قرآن مجید مانند دیگر مخلوقات خدا ، حادث است ، اگر قدیم باشد تعدد قدماء لازم مى آید.[۴۸]
  • اصحاب کبایر (کسانى که مرتکب گناه کبیره شده اند) خالد در جهنم اند و مدعى اند این عقیده برگرفته از قرآن و روایات است.[۴۹]
  • سرزمین مخالفین اباضیه از دیگر فرقه هاى اسلامى ، سرزمین توحید محسوب مى شود جز لشگرگاه سلطان که سرزمین بغى است.
  • کسى که مرتکب زنا ، دزدى و... مى شود حدّ شرعى بر او اقامه و توبه داده مى شود و اگر توبه نکرد کشته مى شود.
  • کسانى که مرتد شوند مانند مشبّهه محکوم به قتل اند ، همان طور که ابوبکر چنین کرد.[۵۰]
  • نسبت به هیچ یک از صحابه دشمنى ندارند همه عادل ، طاهر ، منزه و مورد توصیف اند.[۵۱]
  • امیرالمؤمنین على بن ابی طالب علیه السلام، احتیاجى به ذکر فضایل او مانند زهد و عقل و علم و شجاعت و عدل نیست چون مشهورتر از آن است که نیاز به بیان باشد.[۵۲]
  • اباضى ها با وهابیون اختلافات عمیق و دشمنانه اى دارند به ویژه در مقوله عدم رؤیت خداوند در قیامت ، اباضى ها بر عقاید غلاة ایراداتى دارند ، در مباحث امامت مسائلى را مطرح ساخته اند که با بحث ولایت فقیه مشابهاتى دارد.[۵۳] خصومت اباضیه با وهابیت در جدیدترین اثر اباضى که توسط مفتى اعظم آنان نگارش یافته است به خوبى روشن است که در چندین جا به ابن تیمیه و سران وهابی تاخته است.[۵۴]

مذهب اباضی در بسیاری از احکام فقهی همچون نماز (اوقات و شمار رکعات)، حج (ارکان و مناسک)، زکات (نصاب و مصارف) و روزه (بیش‌تر شروط صحت و مبطلات) با مذاهب چهارگانۀ اهل سنت چندان تفاوتی ندارد.[۵۵]

پانویس

  1. دراسات عن الاباضیه ، نامى عمرو خلیفه ، ص۳۳ و ۳۵.
  2. تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸.
  3. الملل والنحل، شهرستانی، ج۱ ، ص۱۳۴.
  4. الاعلام زرکى ، ج۴ ، ص۶۲.
  5. تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸ ; الکامل فى التاریخ ، ج۲ ، ص۲۱۳ .
  6. فرق و مذاهب کلامى، على ربانى گلپایگانى، ص۲۸۵.
  7. الملل والنحل ، ج۵ ص۳۱۷.
  8. الجرح والتعدیل، ابوحاتم رازى ، ج۸ ، ص۱۹۳.
  9. حلیة الأولیاء ، ج۳ ، ص۸۹ ; المعرفة والتاریخ، ابویوسف فسوى ،ج۲ ، ص۸.
  10. آشنایى با مذهب اباضى، محمد عرب ، ص۲.
  11. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۵.
  12. کتاب الضعفاء والمتروکین ، ج۳ ص۱۱۸.
  13. الجرح والتعدیل، ابوحاتم رازى ، ج۸ ، ص۱۹۳.
  14. طبقات المشایخ بالمغرب ، ج۲ ، ص۲۴۵.
  15. الاباضیة عقیدة ومذهباً ،ص۱۰۶.
  16. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۷.
  17. العقود الفضیه ، ص۱۸۷.
  18. الاغانى ، ج۲۳ ، ص۲۲۴.
  19. مروج الذهب ، ج۳ ، ص۲۴۲ ; تاریخ طبرى ، ج۶ ، ص۴۱/
  20. آشنایى با مذهب اباضى ، ص ۸.
  21. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۹.
  22. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۷ـ۱۱.
  23. اباضیه یکى از فرقه هاى میانه رو ، مجله مشکوة ، ج۳۳ ، ص۶۷.
  24. آشنایى با مذهب اباضیه ،ص۲ـ۳.
  25. آشنایى با فرقه اباضى ، ص ۲۰.
  26. الاباضیه فى مصر والمغرب ، ص۱۲ و ۵۴.
  27. الامام جابر بن زید ، صالح صوافى، ص ۲۱۳.
  28. الخوارج والحقیقة الغائیه ، ص۱۸۶.
  29. الاباضیة عقیدة ومذهباً ، ص۲۹ و ۳۱.
  30. سیرة النبویه، ابن هشام ، ج۴ ، ص۱۳۹ ; الکامل ابن اثیر ، ج۲ ، ص۲۷۱.
  31. نهج البلاغه ، شریف رضى ، خطبه ۶۰.
  32. مقالات الاسلامیین ،ص ۱۸ و ۱۰۱ ; الفرق بین الفرق ، ص۴۹ ; الملل والنحل ، ج۱ ، ص۱۱۴ و ۱۳۸ ، الکامل ،ج ۲ ، ص۲۱۴.
  33. الکامل فى التاریخ ، ج۲ ،ص۲۱۴.
  34. بحوث فى الملل والنحل ، ج۵ ، ص ۲۵۰.
  35. بحوث فى الملل والنحل، شیخ جعفر سبحانى ،ج۵ ، ص۲۴۲.
  36. بحوث فى الملل والنحل ،ج۵ ، ص۲۴۹.
  37. مقالات الاسلامیین ،ص۱۸۹.
  38. بدء الاسلام ، ابن سلام اباضى ، ص۱۰۶.
  39. تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸-۴۴۰ ; الکامل فى التاریخ ،ج۲ ، ص۲۱۳ ; بحوث فى الملل والنحل ،ج ۵ ، ص۲۲۳.
  40. مقالات الاسلامیین ، ص۱۰۴ ; الفرق بین الفرق ، ص۷۰.
  41. بحوث فى الملل والنحل ، ج۵ ، ص۲۲۹ تا ۲۳۵.
  42. الفصول المختاره ، شیخ مفید، ج۱ ، ص۱۷.
  43. بحوث فى الملل والنحل ،ج ۵ ، ص۲۱۳.
  44. وسقط القناع ، احمد خلیلى، ص ۵۹.
  45. همان ، ص۷۹ و ۱۴۸.
  46. همان ،ص۱۵۳ ; الاباضیه بین الفرق الاسلامیة ، ص۳۲۶.
  47. همان ،ص ۱۴۲ و ۱۴۰ ; الحق الدامغ ، احمد خلیلى، ص۹۵.
  48. الحق الدامغ ، ص۱۸۰.
  49. همان ،ص۲۲۶.
  50. الاباضیه بین الفرق الاسلامیة ، معمّر على یحیى ، ص۱۲۲.
  51. همان ،ص ۳۲۵.
  52. همان ، ص۳۲۶.
  53. آشنایى با مذهب اباضى ، محمد عرب ، ص۱۰.
  54. وسقط القناع ، ص۱۰۲ ، ۱۴۲ و ۱۵۲.
  55. ابوالربیع بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۷۸.

منابع