آیه 2 سوره تکاثر
<<1 | آیه 2 سوره تکاثر | 3>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
تا آنجا که به ملاقات (اهل) قبور رفتید (و به جای آنکه عبرت گیرید آنجا هم به قبرهای مردگان خود بر هم مفاخرت کردید).
تا جایی که گورها را دیدار کردید [و به تعداد مردگان هم به یکدیگر مباهات و افتخار نمودید!!]
تا كارتان [و پايتان] به گورستان رسيد.
تا به گورها رسيديد.
تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- زرتم: زيارت: قصد. گويند: «زراره زيارة: قصده» طبرسى آن را آمدن به محلى بدون قصد ماندن گفته است. راغب گويد: زُرْتُمُ الْمَقابِرَ كنايه از مرگ است، زمخشرى نيز چنين گفته است.
- مقابر: مقبره «بفتح و كسر ميم» محل قبر را گويند جمع آن مقابر است (قبرستان).[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این سوره درباره دو طائفه از قریش بنام بنوسهم و بنو عبدمناف نازل شده که تفاخر مینمودند تا این که به یادآورى مرده ها و شمارش آنها از لحاظ کثرت پرداختند.[۲][۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4» كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»
«1» فزون طلبى (و تفاخر) شما را سرگرم كرد. «2» تا آنجا كه به زيارت مقبرهها رفتيد. «3» چنين نيست (كه مىپنداريد) به زودى خواهيد فهميد.
«4» باز چنين نيست (كه مىپنداريد)، در آينده خواهيد دانست. «5» چنين نيست (كه مىپنداريد)، اگر شما (به آخرت) علم يقينى داشتيد. «6» قطعاً دوزخ را مىديديد. «7» سپس آن را با عين اليقين مىديديد. «8» سپس در آن روز از نعمتها سؤال خواهيد شد.
نکته ها
«تكاثر» از «كثرت» به معناى فزونطلبى و فخرفروشى به ديگران به واسطه كثرت اموال و اولاد است.
جلد 10 - صفحه 579
جلوههاى تكاثر
تكاثر در شرك و چند خدايى. «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «1» (حضرت يوسف به هم زندانىهاى خود كه مشرك بودند، گفت: آيا ارباب متفرق بهتر است يا خداوند يكتاى قهار؟)
تكاثر در غذا. بنى اسرائيل مىگفتند: ما بر يك نوع غذا صبر نداريم «لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ» ما خوردنىهاى ديگر همچون پياز و سير و عدس و خيار مىخواهيم. «قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» «2»
تكاثر در عمر. چنان كه بعضى دوست دارند هزار سال عمر كنند. «يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «3»
تكاثر در مال. قرآن مىفرمايد: برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. «الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» «4»
تكاثر در مسكن. قرآن در مقام سرزنش بعضى مىفرمايد: در دامنه هر كوهى ساختمانهاى بلند بنا مىكنيد. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» «5»
تكاثر در شهوت. اسلام براى مسئله جنسى، راه ازدواج را تجويز كرده و بهرهگيرى از همسر را بدون ملامت شمرده: «إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ» «6»* و ارضاى شهوت از غير راه ازدواج را تجاوز دانسته است. «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ» «7»*
«أَلْهاكُمُ» از «لهو» به معناى سرگرم شدن به امور جزئى و ناچيز است كه انسان را از اهداف بلند باز دارد.
«زُرْتُمُ» از زيارت و «مقابر» جمع مقبره است.
ميان دو قبيله بر سر تعداد نفرات گفتگو شد، تصميم گرفتند سرشمارى كنند بعد از زندهها
«1». يوسف، 29.
«2». بقره، 61.
«3». بقره، 96.
«4». همزه، 2.
«5». شعراء، 128.
«6». مؤمنون، 6.
«7». مؤمنون، 7.
جلد 10 - صفحه 580
به قبرستان رفتند تا آمار مردگان را نيز به حساب آورند.
حضرت على عليه السلام در خطبه 221 نهج البلاغه، بعد از تلاوت اين سوره مطالبى دارند كه ابن ابى الحديد در شرح آن مىگويد: در طول پنجاه سال، بيش از هزار بار اين خطبه را خواندهام و عظمت اين خطبه به قدرى است كه سزاوار است بهترين گويندگان عرب جمع شوند و اين خطبه برايشان تلاوت شود و همه به سجده افتند، همانگونه كه هنگام تلاوت بعضى از آيات قرآن، همه به سجده مىافتند. «1» ما دو جمله از آن خطبه را در اينجا بازگو مىكنيم:
«آبائهم يفخرون» آيا به مقبره پدرانشان افتخار مىكنند؟
«ام بعديد الهلكى يتكاثرون» يا به تعداد معدومين فزونطلبى مىكنند؟
«اجساد خرت و حركات سكنت» آنان جسدهايى بودند كه متلاشى شدند و متحركهايى بودند كه ساكن شدند.
«و لئن يكونوا عبرا احق من ان يكونا مفتخرا» آن جسدها سزاوارترند كه سبب عبرت شوند تا مايه افتخار.
از حضرت على عليه السلام حديثى نقل شده كه فرمودند: اولين «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» مربوط به عذاب قبر است و دومى مربوط به عذاب آخرت. «2»
يقين، باور قلبى است كه عميقتر از دانستن است. مثلا همه مردم مىدانند كه مرده كارى به كسى ندارد ولى حاضر نيستند در كنار مرده بخوابند، ولى مردهشور در كنار مرده به راحتى مىخوابد، زيرا مردم فقط مىدانند ولى مردهشور باور كرده و به يقين رسيده است. راه بدست آوردن يقين عمل به دستورات الهى است، همانگونه كه مردهشور در اثر تكرار عمل به اين باور رسيده است.
بر اساس روايات، نشانه يقين، توكل بر خداوند و تسليم او شدن و راضى بودن به مقدرات او و واگذارى امور به اوست. «3»
يقين درجاتى دارد كه دو مرحلهاش در اين سوره آمده و مرحله ديگرش در آيه 95 سوره
«1». شرح ابن ابى الحديد، ج 11، ص 153.
«2». تفسير كبير فخررازى.
«3». بحارالانوار، ج 70، ص 138.
جلد 10 - صفحه 581
واقعه آمده است. مراحل يقين عبارتند از: علم اليقين، حق اليقين و عين اليقين. انسان، گاهى از ديدن دود پى به آتش مىبرد كه اين علم اليقين است، گاهى خودِ آتش را مىبيند كه عين اليقين است و گاهى دستى بر آتش مىنهد و سوزندگى آن را احساس مىكند كه حق اليقين است.
مراد از ديدن آتش در «لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»، يا ديدن آن در قيامت است و يا ديدن آن با چشم برزخى و مكاشفه در همين دنيا كه اين معنا با يقين سازگارتر است.
بر اساس احاديث، مراد از نعمتى كه در قيامت مورد سوال قرار مىگيرد، آب و نان نيست، كه بر خداوند قبيح است از اين امور سؤال كند. بلكه مراد نعمت ولايت و رهبرى معصوم است «1» امام رضا عليه السلام فرمود: سؤال از آب و نان و ... از مردم قبيح است تا چه رسد به خداوند، بنابراين مراد از سؤال از نعمت، همان نعمت رهبرى معصوم است. «2»
تكاثر تنها در آمار و نفرات جمعيّت نيست، بلكه گاهى در ثروت و فرزند است. «وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» «3» و لذا در قرآن سفارش شده كه مال و فرزند شما را سرگرم نكند.
«لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ» «4»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنبال تلاوت اين سوره فرمودند: «تكاثر الاموال جمعها من غير حقها و منعها من حقها و سدها فى الاوعية» «5» گردآورى اموال از راه نامشروع و نپرداختن حقوق واجب آنها و نگهدارى آنها در صندوقها تكاثر است.
در شعرى منسوب به حضرت على عليه السلام آمده است:
يا من بدنياه اشتغل
قد غرّه طول الامل
الموت يأتى بغتة
والقبر صندوق العمل
«1». تفسير نور الثقلين.
«2». عيون الاخبار، ج 2، ص 129.
«3». حديد، 20.
«4». منافقون، 9.
«5». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 582
پیام ها
1- فزون طلبى و فخرفروشى انسان را به كارهاى بيهوده و عبث مىكشاند. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»
2- فزونطلبى، عامل غفلت از حساب قيامت است. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ- لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»
3- دامنه فزونطلبى تا شمارش مردگان پيش مىرود. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»
4- بىخبرى از احوال قيامت، انسان را به انحراف مىكشاند. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ
5- در برابر افكار و رفتار انحرافى بايد هشدار را تكرار كرد. «كَلَّا- ثُمَّ كَلَّا- كَلَّا»
6- از طريق ايمان و يقين انسان مىتواند آينده را ببيند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»
7- در فرهنگ جاهلى، كميّت و جمعيّت، تا آنجا ارزش دارد كه حتى مردگان را در شمارش به حساب مىآورند. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»
8- تكاثر و تفاخر، كيفر سختى دارد. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ
9- عاقبت انديشى مانع فخر فروشى است. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ...
10- بايد براى رسيدن به يقين و شناخت حقايق تلاش كرد تا از خطرات قيامت درامان بود. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»
11- كسانىكه به دنيا سرگرم هستند، هرگز به درجه يقين نمىرسند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» (كلمه لو در موارد نشدنى بكار مىرود.)
12- ايمان و يقين، درجاتى دارد. عِلْمَ الْيَقِينِ ... عَيْنَ الْيَقِينِ
13- حساب قيامت بر اساس امكاناتى است كه خداوند به هركس داده است و لذا هر كس متفاوت از ديگرى است. «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 584
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2»
حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ: يا وقتى كه زيارت كرديد يعنى آمديد مقابر و گورستان را و شماره كرديد مردگان خود را.
جماعتى از انصار بر يكديگر تفاخر نمودند به كثرت مال و اولاد و قبيله، حق تعالى در اين سوره فرمود مشغول ساخت شما را تفاخر به كثرت مال و اولاد و قبيله و شما را از ذكر آخرت [و] عبادت باز داشت تا به قبر در آمديد، در حالتى كه اعمال خود را ضايع ساختيد به سبب طلب دنيا.
تنبيه- آيه شريفه گرچه در باره جماعتى نازل شده، لكن خطاب عام است نسبت به عموم كسانى كه عوارضات دنيا از مال و منال و اولاد و قبيله و عشيره آنها را مشغول و از آخرت و سعى به عمل به رأى باز داشته تا وقتى كه بميرند و به قبر در آيند از خواب غفلت بيدار نشوند. لذا فرمودهاند: «النّاس نيام اذا ماتوا انتبهوا» مردم در خواب غفلتاند، وقتى بميرند، بيدار شوند «1» و حال آنكه در دنيا بايد بيدار شوند. پس ردع ايشان فرمايد:
«1» صد كلمه جاحظ، حديث دوم و مجموعه ورّام (بيروت) ج 1 ص 150. و به نقل از حضرت على عليه السّلام در امعان الراغبين فى سيرة المصطفى كه در حاشيه كتاب نور الابصار (چ بيروت) ص 178 چاپ شده است منقول است.
جلد 14 - صفحه 329
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4»
كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»
ترجمه
مشغول و سر گرم نمود شما را مباهات بزيادتى مال
تا ديدار نموديد قبورتان را
نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد
باز ميگويم نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد
نبايد چنين بود اگر بدانيد بدانستن يقينى
قسم بخدا هر آينه مىبينيد البته دوزخ را
باز قسم بخدا هر آينه مىبينيد آنرا بحقيقت يقين
پس قسم بخدا پرسش ميشويد در آن روز از نعمتهاى الهى.
تفسير
گفتهاند بعضى از قبائل عرب افتخار مينمودند بر بعضى بكثرت افراد تا رسيد بجائى كه ميرفتند بقبرستان و اموات را هم شماره مينمودند و خداوند در اين سوره ملامت فرموده آنها را باين عمل چون نبايد انسان خود را باين امور موهومه مشغول و سرگرم نمايد و از ذكر خدا و فكر آخرت غافل شود و در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است ولى اظهر آنست كه خداوند ميفرمايد مشغول و سر گرم نمود شما بندگانرا مباهات بزيادتى مال و اولاد تا رفتيد از اين دنيا و ديديد قبور خودتان را كه در آنها اثرى از آنچه اهتمام بجمع آورى آن داشتيد نيست جز آنچه را در راه خدا از آن صرف نموديد و معلوم است كه مراد ملامت بر اشتغال بجمع مال و سرگرمى باولاد است با غفلت از تهيه زاد و توشه براى سفر آخرت چنانچه در روضة الواعظين از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پس از قرائت اين سوره فرمود تكاثر اموال جمع آنست از غير حق و منبع آنست از حق و گذاردن آن در جاى سر بسته تا داخل شويد در قبورتان و در مجمع از آن حضرت نقل نموده كه بعد از تلاوت اين سوره فرمود آدميزاد ميگويد مال من مال من با آنكه
جلد 5 صفحه 428
مال تو نيست مگر آنچه بخورى و نابود كنى يا بپوشى و كهنه نمائى يا تصدّق دهى و باقى گذارى آنرا و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد چنين بود بعد از آنكه در قبورتان داخل شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود وقتى وارد محشر شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود اگر در كنار پل صراط قرار گرفتيد و بطور يقين دانستيد كه بهشت و دوزخ حق است و شك و شبهه از دلهاى شما زائل شد خواهيد دانست كه نبايد از فكر آخرت در دنيا غافل بود و اينكه كلا دو مرتبه تكرار شده براى مزيد ردع و اشاره بمواقع علم و معمول بودن تأكيد بكلا در كلام عرب است و قسم ياد فرموده كه دوزخ را آنجا بعيان خواهيد ديد و در حديث روضه بمواقع سه گانه مذكوره براى علم تصريح فرموده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علم اليقين بمعاينه تفسير شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه لترونّ بضمّ تاء قرائت فرموده است و باز ميفرمايد بعد از ورود بجهنم آنرا بعين اليقين مشاهده خواهيد نمود يعنى بخود يقين و حقيقت آن بدون واسطه چيزى درك ميكنيد عذاب را چون ميسوزند و مىيابند حرارت آتش را و از جنس آن ميشوند و اين اعلى مراتب يقين است و پس از آنكه متنبّه باين امور شديد و دانستيد كه در آتيه چنين علوم و معارفى براى شما حاصل ميشود بايد بدانيد كه در روز قيامت از نعمتهائى كه خداوند در دنيا بشما انعام فرموده و آنرا در محل خود صرف ننموديد و شكر آنرا بجا نياورديد پرسش و بر آنها مؤاخذه خواهيد شد و در حديث روضه سابق ذكر شده كه از پنج چيز سؤال ميشود از سيرى شكمها و مشروب سرد و لذت خواب و سايه مسكنها و اعتدال خلقت و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه آن نعمت صحت و امنيّت است و در عيون از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن خرماى تازه و آب سرد ميباشد و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه هر نعمتى مسئوليّت دارد جز آنچه در جهاد و حج صرف شود و در مجالس از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس نام خدا را در وقت تناول طعام ياد نمايد از نعمت آن طعام پرسش نميشود و قمّى ره از آن حضرت نقل نموده كه پرسش ميشوند اين امّت از نعمت وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه خداوند بآنها انعام
جلد 5 صفحه 429
فرموده و بعد از او آن نعمت مائيم و در روايات متعدّده معتبره از اهل بيت عصمت و طهارت اين معنى تأييد و تأكيد و تصريح شده بآنكه نعمتى كه در قيامت از آن پرسش ميشود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهارند كه بايد مردم حق ايشان را اداء نمايند بمحبّت و اطاعت نه طعام پاكيزه و آب خنك و خواب خوش و امثال اينها كه قبيح است شخص كريم سؤال از آنها نمايد و در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حساب نميشود بنده مؤمن بر سه چيز طعامى كه ميخورد و لباسى كه ميپوشد وزن صالحهاى كه معين و نگهدار او ميباشد از معصيت و لذا فيض ره جمع فرموده بين اين روايات بآنكه پرسش نميشود احدى از ضروريّات طعام و لباس و غيره و پرسش ميشود از زائد بر قدر ضرورت و از نعمت خدا كه آن ارشاد خلق است بدوستى اهل بيت و اطاعت ايشان و بنظر حقير ظاهر آيه خصوص بلحاظ ذكر تكاثر در اوّل سوره همانست كه بدوا بنحو اجمال ذكر شد و اين جمع هم مؤيّد آن معنى است و آنچه در روايات سابقه ذكر شده از باب مثال است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره الهيكم التّكاثر را در نماز واجب خود خداوند براى او مينويسد اجر يكصد شهيد را و كسيكه بخواند آنرا در نماز مستحب مينويسد خداوند براى او اجر پنجاه شهيد را و نماز ميخوانند با او در نماز واجبش چهل صف از ملائكه انشاء اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 430
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
أَلهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتّي زُرتُمُ المَقابِرَ «2»
بازداشت شما را طلب كثرت و زيادتي تا آنكه زيارت كرديد مقابر را يعني
جلد 18 - صفحه 216
داخل در قبرها شديد.
ذلککهأَلهاكُمُ متعلق آن را ذكر نفرموده از شدت وضوح يعني از ذكر الهي و فكر قيامت و اطاعت اوامر خدا و رسول و از انتهاء نواهي و از ايمان و از تحصيل علم ديانت شما را مشغول كرد و بكلي غافل شديد.
ذلککهالتَّكاثُرُ طلب كثرت مال و اولاد و تفاخر و تكبر و رياست و اسم و عنوان و منصب و مقام و زخارف دنيوي چنانچه امروز غرق دنيا شدهاند، و بهر پايه برسند طلب بالاتر ميكنند حتي در مقام تسخير كره مريخ که در طبقه پنجم آسمانها است و بعدش از زمين زيادتر از بعد شمس است با اينكه از كره شمس بزرگتر است و لكن از زيادتي بعد بنظر يك ستاره ميآيد، و بر فرض محال اگر كره مريخ را هم تسخير كردند باز در مقام بالاتر هستند بالجمله دنيا حد يقف ندارد چنانچه از لقمان است فرمود:
(الدنيا بحر عميق قد غرق فيها خلق كثير) بالاخره سيرايي ندارند.
حَتّي زُرتُمُ المَقابِرَ تا اجل دررسد و با هزار حسرت و ندامت مرگ دامن آنها را بگيرد و در گودال قبر بيفتند از پيغمبر اكرم است فرمود:
(تكاثر الاموال جمعها في غير حقها و منعها في حقها و شدها في الاوعية).
اقول: و امروز گذاردن در بانگ پسانداز که با تنزيلش باو برگردد با اينكه اينکه اموال دنيوي باحدي وفا نكرد قارون فرعون نمرود شداد و هزارها امثال آنها چه شدند و بالجمله غرق دنيا شدهايم و اگر بجايي نرسيديم نتوانستهايم و اينکه اشتباه بزرگي است از امير المؤمنين است که فرمود: هيچ غنائي بالاتر از زهد نيست انسان هر چه مال زياد كند فقر و احتياجش بيشتر ميشود و اگر اعراض كرد و نظر برداشت از زخارف دنياوي بينياز ميشود و با خيال امن و راحتي زندگي ميكند و اينکه دنيا مقابل آخرت است
(حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة)
(الدنيا دار ممر و الاخرة دار مقر)
(خذوا من ممركم لمقركم و لا تهتكوا استاركم عند من يعلم اسراركم)
توضيح- دنيا موقعي خوب است که انسان وسيله آخرت قرار دهد و در مقام تكميل نفس برآيد بايمان و اعمال صالحه و تقوي و اخلاق فاضله، و از براي امر معاش
جلد 18 - صفحه 217
بمقدار كفايت قناعت كند که آن را دنياي بلاغ ميگويند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 2)- «تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید» و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید (حتی زرتم المقابر).
از امیر مؤمنان علی علیه السّلام در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت «الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر» فرمود: «شگفتا! چه هدف بسیار دوری! و چه زیارت کنندگان غافلی! و چه افتخار موهوم و دردناکی به یاد استخوان پوسیده کسانی افتادهاند که سالهاست خاک شدهاند، آن هم چه یادآوری! با این فاصله دور به یاد کسانی افتادهاند که سودی به حالشان ندارند، آیا به محل نابودی پدران خویش افتخار میکنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیار میشمرند؟ آنها خواهان بازگشت اجسادی هستند که تار و پودشان از هم گسسته، و حرکاتشان به سکون مبدل شده. این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند»!
سر چشمه تفاخر و فخر فروشی!
یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر همان جهل و نادانی نسبت به پاداش کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است.
از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سر انجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است.
عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکستهاست، که افراد برای پوشاندن شکستهای خود پناه به تفاخر و فخر فروشی میبرند و لذا در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «هیچ کس تکبر به فخر فروشی نمیکند مگر به خاطر ذلّتی که در نفس خود مییابد».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص338
- ↑ طبرى صاحب جامع البیان از على علیهالسلام نقل نماید که فرمود: ما درباره عذاب قبر در شک و تردید بودیم تا این که این سوره نازل گردید و ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن بریدة نقل کند که این سوره درباره دو قبیله بنام بنىحارثة و بنىالحرث که از انصار بودند، نازل شد که یکى از آنها مى گفت در میان شما مانند فلان و فلان وجود دارد و دیگرى از آنها به زنده ها فخر مى کرد سپس گفته بودند به طرف گورستان باید رفت و مرده هاى خود را باید شمرد و بعد این سوره نازل گردید».
- ↑ صاحب مجمع البیان گوید: این سوره درباره یهودیان نازل شده که مى گفتند: ما داراى عده زیادترى از طائفه بنىفلان و بنىفلان هستیم و همین افتخار بیهوده آنها را به غفلت و لهو واداشته تا این که همه به گمراهى مردند چنان که قتادة گوید، ابوبریدة گوید: درباره عده اى از انصار که چنین تفاخرى مى کردند، نازل گردیده است.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.