آیه 51 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<50 آیه 51 سوره هود 52>>
سوره : سوره هود (11)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

ای قوم، من از شما مزد رسالت نمی‌خواهم، اجر من جز بر خدا که مرا آفریده، نیست، آیا فکر و عقل را کار نمی‌بندید؟

ای قوم من! از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداشم فقط بر عهده کسی است که مرا آفریده؛ آیا نمی اندیشید؟

«اى قوم من، براى اين [رسالت‌] پاداشى از شما درخواست نمى‌كنم. پاداش من جز بر عهده كسى كه مرا آفريده است، نيست. پس آيا نمى‌انديشيد؟»

اى قوم من، در برابر رسالتم از شما مزدى نمى‌طلبم. مزد من تنها با آن كسى است كه مرا آفريده است. چرا از روى خرد نمى‌انديشيد؟

ای قوم من! من از شما برای این (رسالت)، پاداشی نمی‌طلبم؛ پاداش من، تنها بر کسی است که مرا آفریده است؛ آیا نمی‌فهمید؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

‘O my people! I do not ask you any reward for it. My reward lies only with Him who originated me. Do you not exercise your reason?

O my people! I do not ask of you any reward for it; my reward is only with Him Who created me; do you not then understand?

O my people! I ask of you no reward for it. Lo! my reward is the concern only of Him Who made me. Have ye then no sense?

"O my people! I ask of you no reward for this (Message). My reward is from none but Him who created me: Will ye not then understand?

معانی کلمات آیه

«عَلَیْهِ»: بر آن. در برابر آن. مرجعِ ضمیر (ه) تبلیغ مفهوم از آیه قبلی است (نگا: هود / ). «فَطَرَنِی»: مرا آفریده است. مرا بر فطرت سلیم آفریده است (نگا: روم / ).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَ فَلا تَعْقِلُونَ «51»

(هود گفت:) اى قوم من! من از شما در برابر رسالتم پاداشى درخواست نمى‌كنم، پاداش من نيست مگر بر عهده آن كس كه مرا آفريده است، پس آيا تعقّل نمى‌كنيد؟!

نکته ها

از آنجا كه بارها در قرآن پاداش نخواستن و بى‌توقّعى انبيا عليهم السلام از مردم مطرح شده است، معلوم مى‌شود كه امور مادّى از بزرگ‌ترين موانع گرايش مردم به حقّ است.

جلد 4 - صفحه 73

پیام ها

1- انبيا هدف مادّى ندارند، هدف آنها از كارشان، جلب رضايت خداوند است. إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي‌ ... (خداوند خود به انبيا اجر مى‌دهد)

2- اخلاص، از شروط اساسى موفّقيّت در تبليغ است. «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي»

3- توجّه به خالقيّت خداوند، زمينه‌ى اخلاص است. «عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي»

4- تعقّل، ما را به تبعيّت از انبيا و پيروى از وحى راهنمايى مى‌كند. (عقل، ضدّ وحى نيست، بلكه زمينه ساز پذيرش وحى است) «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

5- براى كسى كه به فكر دنيا و منافع آن نيست، چه دليل وجود دارد كه اين همه خود را به زحمت بيندازد؟! «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَ فَلا تَعْقِلُونَ (51)

يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً: هود فرمود اى گروه من، نمى‌خواهم از شما بر تبليغ رسالت اجر و مزدى را. تمام انبياء قوم خود را از بى‌طمعى خود خبر داده به جهت ازاله تهمت و خلوص نصيحت. چه دعوت وقتى نتيجه دهد و موعظه آن زمان فايده بخشد كه به مطامع فاسده آلوده نباشد. لذا فرمود: إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي‌: نيست مزد من مگر بر ذاتى كه ايجاد فرمود مرا به محض قدرت. أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌: آيا پس فهم نمى‌كنيد و عقل خود را كار نمى‌فرمائيد تا محق را از مبطل و حق را از باطل تميز دهيد.

خلاصه روايات منقوله در حيات القلوب علامه مجلسى، «1» آنكه هود اسمش عابر از اولاد سام پسر نوح عليه السّلام و او را هود ناميده به جهت آنكه هدايت يافت ميان قوم خود به امرى كه آنها از آن گمراه بودند، و در سن چهل سالگى‌

«1» باب چهارم ص 47.

جلد 6 - صفحه 84

مأمور شد به دعوت قوم. روزى در مجمعى مجتمع، ناگاه هود نزد ايشان آمد گفت: اى قوم، پرستش كنيد خداى را كه شما را آفريده و معبودى به غير او نيست. گفتند: اى هود، تو نزد ما، ثقه و محل اعتماد و امين بودى. فرمود: من رسول الهى هستم به شما، ترك كنيد پرستيدن بتها را. به شنيدن اين سخن به خشم آمده بر روى او دويدند و گلويش را فشردند، به حدى كه نزديك مردن رسيد؛ دست برداشتند، و يك شبانه روز بيهوش افتاد. بعد عرض كرد: خدايا امر ترا رساندم و ديدى با من چه كردند؟ جبرئيل نازل كه حق تعالى امر فرمايد:

ملال پيدا نكنى و سستى نورزى از دعوت قوم خود و تو را وعده داده است بر نصرت. حق تعالى سه سال باران را قطع و زنان آنها را عقيم نمود. چون زارع، و دشمنان زياد داشتند، براى نموّ زراعت به باران، و براى دفع دشمن به اولاد محتاج بودند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ (50) يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَ فَلا تَعْقِلُونَ (51) وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‌ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ (52) قالُوا يا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَيِّنَةٍ وَ ما نَحْنُ بِتارِكِي آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِكَ وَ ما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ (53) إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّي بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (54)

مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ (55) إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (56) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّي عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَفِيظٌ (57)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى قوم عاد برادرشان هود را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او نيستيد شما مگر افتراء زنندگان‌

اى قوم من نميطلبم از شما بر آن مزدى نيست مزد من مگر بر آنكه آفريد مرا آيا پس تعقّل نمينمائيد

و اى قوم من طلب آمرزش نمائيد از پروردگارتان پس توبه كنيد بسوى او ميفرستد از آسمان بر شما باران پى در پى و مى‌افزايد بر قوّت شما قوّتى و رو نگردانيد با آنكه باشيد گناهكاران‌

گفتند اى هود نياوردى براى ما دليل واضحى و نيستيم ما واگذارندگان خدايان خودمان را بگفتار تو و نيستيم ما مر تو را گروندگان‌

نميگوئيم مگر آنكه رسانده‌اند تو را بعضى از خدايان ما ببدى گفت همانا من گواه ميگيرم خدا را و گواه باشيد كه من بيزارم از آنچه شريك ميگيريد

از غير او پس كيد كنيد با من تمامى پس مهلت مدهيد مرا

همانا من توكّل كردم بر خدا كه پروردگار من و پروردگار شما است نيست هيچ جنبنده‌اى مگر آنكه او در دست دارد موى پيشانى آنرا بدرستيكه پروردگار من بر راه راست است‌

پس اگر روى گردانيد پس بتحقيق رساندم بشما آنچه را فرستاده شدم بآن بسوى شما و جانشين گرداند پروردگار من گروهى را غير شما و ضرر نميرسانيد او را چيزى‌

جلد 3 صفحه 90

همانا پروردگار من بر همه چيز نگهبان است.

تفسير

خداوند بعد از حضرت نوح حضرت هود را ارسال فرمود بسوى قوم خود و معمول عرب آنستكه اهل هر قبيله‌اى بيكديگر برادر خطاب ميكنند و آنها اهل يك قبيله و از نسل عاد بودند و در اين باب شمّه‌اى در سوره اعراف گذشت و بعد از آنكه آنحضرت بمنصب رسالت فائز شد خطاب بقوم خود فرمود و آنها را دعوت بتوحيد و منع از شرك نمود و ادّعاء آنها را كه ميگفتند بتها با خدا شريكند در استحقاق عبادت و خداوند بآنها حقّ شفاعت داده باطل فرمود به اين تقريب كه اين صرف ادّعاء بدون دليل و افتراء بخداوند جليل است و تصوّر نكنيد كه من در اين دعوت قصد استفاده‌اى از شما دارم و بدانيد كه براى رضاى خدا بدون توقّع اجر و مزد ميخواهم شما را براه راست هدايت نمايم چنانچه اين طريقه مرضيّه تمام انبياء عظام بوده كه براى رفع تهمت و تأثير موعظه و نصيحت اين اظهار را در بدو دعوت مينمودند و انتظار دارم كه شما تعقّل و تفكّر كنيد اگر صدق گفتار مرا يافتيد تصديق نمائيد و طلب مغفرت كنيد از خداوند براى گناهان سابق خودتان و رجوع كنيد از عبادت بتها بعبادت او تا خداوند بر شما تفضّل فرمايد و مزارع و باغاتتان را بباران پى در پى سيراب و شما را بزيادتى قوّت كامياب نمايد چون آنها زارع بودند و احتياج بباران و قوّت بدنى داشتند و از دعوت من اعراض ننمائيد و اصرار بر گناه نداشته باشيد قوم او در جواب گفتند تو دليل و حجّت واضحى بر ادّعاء خود ندارى و معجزه‌اى نياوردى كه ما تصديق تو را نمائيم با آنكه دليل بر توحيد واضح است و آنحضرت معجزاتى هم داشته ولى آنها تعقّل در ادلّه توحيد نمى‌نمودند و معجزات را حمل بر سحر و شعبده ميكردند و از باب تكبّر و عناد و لجاج نميخواستند زير بار گفتار حقّ بروند و دست از رويّه باطل خود بردارند لذا صريحا گفتند ما دست از عبادت خدايان خود كه بتهايند بر نميداريم بصرف گفتار تو و مأيوس باش از اجابت ما كه بتو ايمان نخواهيم آورد بلكه گمان ما آنستكه چون تو بخدايان ما جسارت نمودى و آنها را باطل خواندى به غضب آنها گرفتار شدى و بتو آسيبى رسانده‌اند كه ديوانه شدى لذا اين اظهارات را مينمائى حضرت هود فرمود من خدا را گواه ميگيرم و شما هم شاهد باشيد كه از بت و بت پرستى بيزارم و از شما ترسى ندارم هر مكر و حيله و تدبيرى كه داريد در باره من‌

جلد 3 صفحه 91

بكار بريد به اتّفاق يكديگر و ابدا مهلت ندهيد مر او اين فرمايش را وقتى فرمود كه تنها بود ولى مستظهر بلطف و كمك و حفظ الهى بود كه از آنها با كثرت و قدرت و عداوتيكه داشتند نترسيد و لذا در تعقيب اين بيان فرمود من توكّل بخدا كردم كه پروردگار من و شما است و قوّت و قدرت و عظمت او فوق هر قوّت و قدرت و عظمتى است و كسى از تحت اراده و نفوذ امر او بيرون نيست بلكه هر جنبنده و متحرّكى از انسان و حيوان مقهور و مسخّر در دست او است مانند كسيكه موى جلو سر كسى را در دست گرفته باشد و بهر جاى بخواهد بكشد ولى خدا كسى را براه باطل نميكشد بلكه براه راست دعوت ميفرمايد چون خود بر راه حقّ و عدل ثابت و مستقيم است و مردم را بجانب خود سوق ميدهد عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه انّ ربّى على صراط مستقيم يعنى او بر حقّ است جزاى خوبى را به خوبى و جزاى بدى را ببدى ميدهد و عفو ميفرمايد هر كس را بخواهد و مى‌بخشد منزّه و بلند مرتبه است پس اگر اعراض نمائيد و رو گردان شويد من بوظيفه خود عمل نمودم و ظاهر آنستكه لفظ تولّوا بمعنى تتولّوا است بر سبيل حكايت قول حضرت هود و محتمل است بر سبيل حكايت از قول خدا باشد يعنى پس اگر اعراض كردند بگو من بوظيفه خود در ابلاغ رسالت و اتمام حجّت كوتاهى نكردم و اگر باز شما در قبول ايمان و اطاعت كوتاهى كنيد خداوند شما را هلاك و نابود ميفرمايد و بجاى شما خلقى را موجود و متمكّن مينمايد كه مؤمن و مطيع باشند و شما بهيچ وجه نميتوانيد بخدا ضررى برسانيد چون او بى‌نياز از اطاعت و عبادت شما است و از انظار و افكار شما مخفى و مستور است و بر شما و اعمالتان رقيب و حفيظ و عليم است و هر كس را بجزاى عمل خود از خير و شرّ خواهد رساند و هر كس را بخواهد از بليّات حفظ خواهد فرمود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا قَوم‌ِ لا أَسئَلُكُم‌ عَلَيه‌ِ أَجراً إِن‌ أَجرِي‌َ إِلاّ عَلَي‌ الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌ أَ فَلا تَعقِلُون‌َ (51)

اي‌ قوم‌ ‌من‌ ‌از‌ ‌شما‌ توقع‌ مزد رسالت‌ ندارم‌ و طلب‌ نميكنم‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ كسي‌ ‌که‌ مرا خلق‌ فرموده‌ آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بيان‌ باز تعقل‌ نميكنيد ‌ يا ‌ سفيه‌ و بدون‌ عقل‌ هستيد.

يا قَوم‌ِ لا أَسئَلُكُم‌ عَلَيه‌ِ أَجراً مسئلت‌ اجرت‌ ‌بر‌ واجبات‌ اصلا جايز نيست‌ و ‌لو‌ بنفع‌ ديگران‌ ‌باشد‌ مثل‌ تجهيزات‌ ميّت‌ ‌از‌ غسل‌، كفن‌، صلوة، دفن‌ و مثل‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر، ارشاد جاهل‌، هدايت‌ ضال‌ّ، بيان‌ احكام‌ واجبه‌ و امثال‌ اينها و امري‌ واجب‌تر ‌از‌ دعوت‌ بتوحيد نيست‌ ميفرمايد گمان‌ نكنيد ‌که‌ ‌من‌ طمع‌ بمال‌ ‌شما‌ داشته‌ باشم‌ ‌ يا ‌ خيال‌ رياستي‌ و سلطنتي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ كرده‌ باشم‌ بلكه‌ غرضم‌ جز اطاعت‌ امر الهي‌ و نجات‌ ‌شما‌ ‌از‌ هلاكت‌ و بلاء دنيوي‌ و عذاب‌ اخروي‌ چيزي‌ نيست‌ إِن‌ أَجرِي‌َ إِلّا عَلَي‌ الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌ اجر ‌من‌ ‌با‌ ‌خدا‌ ‌است‌ آنهم‌ نه‌ بعنوان‌ استحقاق‌ ‌که‌ حق‌ مطالبه‌ داشته‌ باشم‌ زيرا بنده‌ ‌هر‌ چه‌ اطاعت‌ كند وظيفه‌ بندگيست‌ و مقابل‌ ‌با‌ كوچكترين‌ نعم‌ الهي‌ نيست‌ بلكه‌ بعنوان‌ تفضل‌ و وعده‌ الهي‌ و ميدانم‌ خلف‌ وعده‌ نميفرمايد.

أَ فَلا تَعقِلُون‌َ آيا عقل‌ نداريد تأمّل‌ كنيد تدبّر كنيد ‌از‌ روي‌ دليل‌ و مدرك‌ و موعظه‌ حق‌ ‌را‌ ‌از‌ باطل‌ جدا كنيد.

67

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 51)- سپس حضرت هود اضافه کرد: «ای قوم من! در دعوت خودم (هیچ گونه چشمداشتی از شما ندارم) هیچ گونه پاداشی از شما نمی‌خواهم» (یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً). تا گمان کنید فریاد و جوش و خروش من برای رسیدن به مال و مقام است، و یا شما به خاطر سنگینی بار پاداشی که می‌خواهید برای من در نظر بگیرید تن به تسلیم ندهید.

ج2، ص352

«تنها اجر و پاداش من بر آن کسی است که مرا آفریده» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی). به من روح و جسم بخشیده و در همه چیز مدیون او هستم همان خالق و رازق من.

اصولا من اگر گامی برای هدایت و سعادت شما بر می‌دارم به خاطر اطاعت فرمان اوست و بنابراین باید اجر و پاداش از او بخواهم نه از شما.

به علاوه مگر شما چیزی از خود دارید که به من بدهید هر چه شما دارید از ناحیه او است «آیا نمی‌فهمید»؟ (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع