آیه 21 سوره نحل
<<20 | آیه 21 سوره نحل | 22>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اینها مرده و از حیات بیبهرهاند و هیچ حس و شعور ندارند که در چه هنگام مبعوث میشوند (و که آنها را برمیانگیزد).
مُردگانند نه زندگان، و نمی دانند چه زمانی برانگیخته می شوند.
مردگانند نه زندگان، و نمىدانند كِى برانگيخته خواهند شد.
مردگانند، نه زندگان، و ندانند كه چه وقت آنها را دوباره زنده مىكنند.
آنها مردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند؛ و نمیدانند (عبادتکنندگانشان) در چه زمانی محشور میشوند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ايان: كى و كدام وقت ؟ آن سؤال از زمان آينده نزديك است ..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20»
وكسانى را كه بجاى خدا مىخوانند، هيچ چيز نمىآفرينند وخود نيز آفريده شدهاند.
أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21»
آنها مردگانند نه زندگان، ونمىدانند چه وقت برانگيخته خواهند شد.
نکته ها
چون بتپرستان، بتها را به شكل انسان مىساختند و در خيال خود با آنها مثل صاحب شعور برخورد مىكردند، لذا خداوند در اين آيه، بتها را اموات خوانده كه براى موجودات داراى حيات وشعور بكار مىرود.
براى جاهل، تكرار مطلب لازم است. در كنارِ «أَمْواتٌ»، «غَيْرُ أَحْياءٍ» ذكر شده است، در حالىكه همان معنى را مىرساند.
پیام ها
1- بُتها، نه قدرت دارند، نه حيات و نه علم و شعور. (در حاليكه شرط پرستش، علم و قدرت و حيات است) «لا يَخْلُقُونَ، أَمْواتٌ، ما يَشْعُرُونَ»
جلد 4 - صفحه 506
2- معبودان غير خدا هر چه باشد، مرده است. «أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ»
3- در قيامت، حتّى بُتها مبعوث مىشوند. «ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ»
چنانكه در آيه 98 انبيا مىفرمايد: «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21»
أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ: مردگانند نه زندگان، يعنى داراى حيات نيستند، زيرا جمادند، نمىشنوند و نمىبينند، چنان كه احيا مىشنوند و مىبينند، و آنهائى كه داراى حياتند مانند عيسى و عزير، زندگى آنها بالعرض است نه بالذات، و خداوند عالم بايد حىّ باشد بالذات، زيرا به برهان ثابت شده كه حق تعالى عالم و قادر باشد، پس بالضروره حىّ خواهد بود و فناء و نيستى در پيشگاه سبحانى راه ندارد؛ و ايضا، وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ: و نمىدانند الهه كه كى برانگيخته شوند يا وقت قيامت عابدين خود را ندانند. و چون وقت حشر و نشر خود و عابدين خود را ندانند، چگونه جزا توانند داد به پرستندگان خود، زيرا معبود بايد علام الغيوب باشد و به حشر بندگان خود دانا و بر ايصال جزا به آنها
جلد 7 - صفحه 182
توانا. نزد بعضى مفسرين، بتان را روز قيامت برانگيزانند تا از پرستندگان خود بيزارى جويند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «19» وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20» أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21» إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «22» لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»
ترجمه
و خدا ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار مينمائيد
و آنانرا كه ميخوانند غير از خدا نمىآفرينند چيزى را و آنها آفريده ميشوند
مردگانند نه زندگان و نميدانند چه زمان بر انگيخته ميشوند
خداى شما خدائى است يگانه پس آنانكه نميگروند بروز پسين دلهاى آنها حقّ ناپذير است و آنها سر كشانند
نيست چارهاى همانا خدا ميداند آنچه را پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مينمايند همانا او دوست ندارد سر كشان را.
تفسير
خداوند متعال پس از اثبات توحيد و بيان شمّهاى از نعم نامتناهى خود و نفى شرك جلى ابطال شرك خفى فرموده باين تقريب كه خدا از عقائد و اعمال ظاهرى و باطنى شما آگاه است و بر طبق آن بشما جزاء ميدهد و اگر غير خدا را باطنا در نيت عبادت شريك كنيد قبول نميفرمايد بلكه بر همان عمل عقاب ميفرمايد و بتهائى را كه كفّار بخدائى ميخوانند و غير از خدايند چيزى را خلق نميكنند و خدا بايد خالق باشد تا مستحقّ عبادت شود و آنها مخلوق خدايند بموادّ و مصنوع آنهايند بهيئات روح ندارند پس مردهاند سابقه روح دارى هم در آنها نيست پس بهتر آنستكه گفته شود زنده نيستند تا تصوّر نشود كه زنده بوده و مردهاند و ادراك نميكنند وقت بعث خودشان را بنابر آنكه گفتهاند خداوند آنها را در قيامت زنده ميكند تا تبرّى نمايند از عبده خودشان يا وقت بعث عبده خودشان را چه رسد بآنكه پاداش عبادت آنها را بدهند و پس از ذكر ادلّه كافيه و حجج وافيه بر توحيد كه نتيجه آن اثبات يكتائى و بىهمتائى خداوند و لازمه آن وجود روز جزا است باز اگر كفّار معتقد بآخرت نشوند معلوم ميشود دلهاى آنها حق پذير نيست و از
جلد 3 صفحه 279
انغمار در معصيت سياه شده كه منكر حقّ و حقيقت ميشوند و از اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استكبار و استنكاف مينمايند لا جرم و لابدّ و ناچار كه بمعناى حقّا در كلام عرب استعمال ميشود يعنى حقّ و راست و درست است كه خدا از باطن و ظاهر آنها آگاه است هر مكر و حيلهاى كه بخواهند بر خلاف رسول اكرم بنمايند ميداند و بجزاى اعمالشان ميرساند چون خداوند آنها را دوست ندارد و از سر تقصير آنها نميگذرد و در بعضى روايات از امام باقر عليه السّلام آخرت برجعت و انكار بكفر و استكبار بسركشى از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و معلوم است كه مراد بيان مصاديق است نه انحصار مفاهيم بآنها چنانچه مكرر ذكر شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَمواتٌ غَيرُ أَحياءٍ وَ ما يَشعُرُونَ أَيّانَ يُبعَثُونَ «21»
مردگاني هستند غير از زندگان و هيچ گونه شعور و ادراك ندارند (اموات) از براي موت درجاتيست مقابل حيات حيات جمادي نباتي حيواني انساني ايماني ذاتي حيات ذاتي مختص بخداوند است عين ذات است و منتزع از علم و قدرت است حيات ايماني اختصاص دارد باهل ايمان که قابليت هدايت داشته باشند.
إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ وَ قُرآنٌ مُبِينٌ لِيُنذِرَ مَن كانَ حَيًّا يس آيه 70 و تمام ارباب ضلال موتي هستند و حيات انساني بر انسان عاقل رشيد و ديوانه و سفيه فاقد آنست حيات حيواني حس و حركت بالاختيار نباتي رشد و خرمي جمادي مثل جبال که بسا توليد معادن و اخراج آب ميكند و اينکه اصنام مشركين فاقد جميع مراتب آن هستند غير احياء منشأ هيچ گونه اثري نيستند زيرا معني جامع حيات در جميع مراتب منشأيت آثار است، و چيزي که منشأ هيچ اثري نيست فاقد جميع مراتب حيات است وَ ما يَشعُرُونَ.
از براي اينکه ماده اطلاقاتيست «1» ابياتي که تنظيم ميكنند با مراعات قوافي در قرآن مجيد ميفرمايد: وَ ما عَلَّمناهُ الشِّعرَ وَ ما يَنبَغِي لَهُ يس آيه 69 و نيز
جلد 12 - صفحه 100
ميفرمايد: وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ شعراء آيه 224 «2» شعائر اسلام و دين ميفرمايد: إِنَّ الصَّفا وَ المَروَةَ مِن شَعائِرِ اللّهِ بقره آيه 153 «3» شعور و ادراك مثل مقام و معناي جامع اينها اينست که يك امور مهمه غامضه را واضح و روشن ميكنند و نشان ميدهند شعراء باشعار زيباي خود مطالب بزرگي که در نظر دارند اظهار ميكنند شعائر ديني علامات و نشانه ايمان است که ايمان است که ايمان امر قلبي باطني است و علامات و نشانههاي آن عمل باعمال و اركان او است شعور قوه مدركه است که مطالب غامضه را درك ميكند و ميفهمد و البته كساني که مرده هستند و حيات ايماني بلكه انساني ندارند و مثل حيوانات فقط حيات حيواني دارند که ميفرمايد: وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ لَهُم قُلُوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم أَعيُنٌ لا يُبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا يَسمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الغافِلُونَ اعراف آيه 178 زيرا انعام هم يك درجه و شعور و ادراكاتي دارند.
(تنبيه) اينکه عدم شعور اينها نه از جهت اينست که قوه مستشعره نداشته باشند تا مانع از تكليف باشند بلكه از جهت پرده غفلت است که روي قلب كشيده شده و منشأ آن عناد و عصبيت و كبر است.
أَيّانَ يُبعَثُونَ چه زماني مبعوث ميشوند! (اشكال) بعض مفسرين بمقتضاي ظاهر آيات قبل جمله أَمواتٌ غَيرُ أَحياءٍ وَ ما يَشعُرُونَ را راجع باصنام دانسته، پس اينکه جمله أَيّانَ يُبعَثُونَ که متعلق بهم لا يشعرون است هم مراد اصنام است و اينها که مبعوث نميشوند بلكه عبده آنها مبعوث ميشوند که مشركين باشند! (جواب) اولا آلهه مشركين منحصر باصنام نبود بسياري عبده ملائكه و عيسي و انبياء و فرعون و نمرود و شداد و جن از ذوي العقول بودند و اينها هم نميدانند چه موقع مبعوث ميشوند.
(و ثانيا) بنص قرآن اصنام و ساير آلهه هم مبعوث ميشوند إِنَّكُم وَ ما تَعبُدُونَ مِن
جلد 12 - صفحه 101
دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُم لَها وارِدُونَ لَو كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُلٌّ فِيها خالِدُونَ الي قوله تعالي إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسني أُولئِكَ عَنها مُبعَدُونَ انبياء آيه 98 الي 101 در روايت از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد که مثل عيسي و ملائكه هم داخل در آلهه هستند جواب فرمود: که آيه إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسني آنها را خارج فرموده (و ثالثا) ممكن است آيه شريفه أَمواتٌ غَيرُ أَحياءٍ وَ ما يَشعُرُونَ و اينکه آيه راجع بعبده باشد نه بآلهه، چنانچه تفسير شد و اللّه العالم.
و اما مسئله بعث علمش بنص قرآن منحصر است بخداوند ميفرمايد إِنَّ اللّهَ عِندَهُ عِلمُ السّاعَةِ لقمان آيه 34 و بعث يكي از عقائد و اصول دين اسلام است و براهين عقليه و نقليه بر وقوعش قائم است.
اما عقلا اگر معاد و بعث نباشد ارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام بكلي لغو ميشود و فرق بين مؤمن و كافر و ظالم و مظلوم و مطيع و عاصي و عادل و فاسق گذارده نميشود بلكه آنها مقدم بر اينها ميشوند زيرا بلذائذ نفسانيه و مقاصد دنيويه خود نائل شدند و ضرري نبردند و اينها بصبر بر بليات و ترك لذائذ و اذيت اعداء تحمل كردند و نتيجهاي بدست نياوردند و اينکه خلاف عدل است، و بالجمله مسئله عدل و نبوت و امامت منوط بمعاد است و هر که قائل بمبدء باشد قائل بمعاد هم هست فقط طبيعي دهري لا مذهب منكر معاد ميشود و لذا ضروري جميع اديانست.
و اما نقلا نصوص قرآني، بلكه جميع كتب آسماني متجاوز از هزار مورد بر ثبوتش قائم است و اخبار آل اطهار، بلكه اخبار انبياء فوق حد تواتر است، در بسياري از ادعيه و بسياري از زيارات ائمه و تعقيبات صلوات اشاره و بيان معاد شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 21)- از این گذشته، «آنها مردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند» (أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ).
سپس اضافه میکند: «و این بتها اصلا نمیدانند در چه زمانی (عبادت کنندگانشان) مبعوث خواهند شد» (وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ).
اگر پاداش و جزا به دست آنها بود حدّ اقل باید از «رستاخیز بندگان خود» باخبر باشند، با این نادانی چگونه لایق عبادتند؟
و این پنجمین صفتی است که معبود به حق باید داشته باشد و آنها فاقد آنند.
بت و بت پرستی در منطق قرآن مفهوم وسیعی دارد. هر موجود و هر کسی را که تکیه گاه خود در برابر خدا قرار دهیم و سرنوشت خود را دست او بدانیم او بت ما محسوب میشود، به همین دلیل تمام آنچه در آیات فوق آمده در باره کسانی که امروز ظاهرا خدا پرستند اما استقلال یک فرد مؤمن راستین را از دست داده و تکیه گاهی برای خود از بندگان ضعیف انتخاب کردهاند و به صورت وابسته زندگی میکند، شامل میشود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم