آیه 7 سوره همزه
<<6 | آیه 7 سوره همزه | 8>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
شراره آن بر دلها (ی نا پاک پر از حرص دنیای کافران) شعلهور است.
[آتشی] که بر دل ها برآید و چیره شود.
[آتشى] كه به دلها مىرسد.
كه بر دلها غلبه مىيابد.
آتشی که از دلها سرمیزند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«تَطَّلِعُ عَلی ...»: چیره میشود بر. «الأفْئِدَةِ»: جمع فُؤاد، دلها.
نزول
شأن نزول آیات 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8 و 9:
«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس گوید: این سوره درباره یکى از مشرکین نازل شده که از مردم عیبجوئى میکرد. عده اى گویند: درباره ولید بن مغیرة نازل گردیده، سدى گوید: درباره اخنس بن شریق نزول یافته که از پیامبر عیب جوئى مینمود و نیز گویند: درباره جمیل بن عامر الجهنى آمده و مجاهد و ورقاء و ابن عباس گویند: درباره فرد به خصوصى نازل نشده بلکه سوره مزبور عمومیت داشته و عام مى باشد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ «2» يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ «3» كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ «5» نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «6» الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7» إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ «8» فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ «9»
«1» واى بر هر عيب جوى طعنه زن. «2» آنكه مالى جمع كرد و شمارهاش كرد. «3» او خيال مىكند كه اموالش او را جاودان ساخته است. «4» چنين نيست (كه مىپندارد) قطعاً او در (آتش) شكنندهاى افكنده شود. «5» و تو چه دانى كه (آتش) خورد كننده چيست؟ «6» آتش افروخته الهى، «7» كه بر دلها راه يابد. «8» آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گريزى از آن نيست.) «9» در ستونهايى بلند و كشيده.
نکته ها
«هُمَزَةٍ» از «همز» به معناى عيب جويى از طريق چشم و ابرو و اشاره است. «لمز» به معناى عيب جويى با زبان است. حرف (ة) در پايان اين دو كلمه براى مبالغه است، نظير «ضحكة» به معناى كسى كه زياد مىخندد.
«حطمة» به معناى خورد كردن و شكستن كامل است. «مُؤْصَدَةٌ» به حفرهاى گفته مىشود كه در كوه ايجاد كنند و درب آن را محكم ببندند.
منظور از «عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ» (ستونهاى بلند و كشيده)، يا ميخهاى بلندى است كه اهل عذاب
جلد 10 - صفحه 591
را با آن ميخكوب و زندانى مىكنند و يا شعلههاى عظيم آتش كه همچون ستونهاى بلند، كشيده است.
در لسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتيد ارزش است، قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا ... «1» ولى اگر به جاى ياد خدا به سراغ مال رفتيد مورد انتقاد است. وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا ... «2»
عيب جويى و طعنه به هر نحو و شكل ممنوع و حرام است. غيابى يا حضورى، با زبان يا اشاره، شوخى يا جدى، كوچك يا بزرگ مربوط به كار و صنعت يا آفرينش طبيعت.
برخى افراد از شمارش اموال خود، به رخ كشيدن آن و سرگرم شدن به آن لذت مىبردند و گمان مىكنند اين ثروت هميشگى است و آنها را براى هميشه در دنيا نگه مىدارد و ديگر بيمارى و مرگ به سراغ آنها نمىآيد. قرآن اين ديدگاه را مذمّت كرده و مىفرمايد: اين نگاه به دنيا، انسان را دوزخى مىكند. وگرنه داشتن مال دنيا و بهره بردن از آن مذمّتى ندارد.
چون آخر اين سوره كيفر اهلنيش و زخمزبان را دوزخ سرپوشيده و در بسته دانسته و اين نوع عذاب براى كافران است، پس به نظر مىرسد كه سوره مربوط به كسانى است كه پيامبران الهى را مسخره مىكنند.
پیام ها
1- يكى از آفات و خطرات ثروت اندوزى، تحقير ديگران است. هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ
2- مسائل اخلاقى جزء دين است و انسان مؤمن، بايد زبان و نگاه خود را كنترل كند. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
3- مراقب باشيم فريب دنيا را نخوريم و به مال دنيا مغرور نشويم. «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»
4- آنان كه به جاى انفاق مال، در فكر جمع و احتكار اموال هستند، منتظر عذاب
«1». جمعه، 10.
«2». جمعه، 11.
جلد 10 - صفحه 592
خورد كننده قيامت باشند. جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ
5- نيشزبان و طعنه زدن، از گناهان كبيره است، زيرا درباره آن وعده عذاب آمده است. وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ
6- آتشى كه خدا بيفروزد، نه فقط بر جسم، بلكه بر جان و دل مجرمان نفوذ مىكند. «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»
7- فكر بشر از درك حقايق دوزخ و بهشت عاجز است. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ»
8- ستونهاى بلند آتش، راه فرار را بر دوزخيان مىبندد. «مُؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 594
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7»
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ: آتشى كه بر آيد و غالب شود بر دلها. يعنى از همه اعضا و اطراف در گذرد و به ميان دل درآيد و همه ظاهر و باطن آن را فرا گيرد.
نكته- تخصيص افئده كافر به ذكر، به جهت آن است كه دل او محل عقايد
جلد 14 - صفحه 343
فاسده ناشايسته و منشأ اعمال قبيحه و اخلاق رذيله است. و ديگر آنكه دل الطف اعضا است و تألم او اشد و اصعب مىباشد. پس تألم او به استيلاى آتش جهنم بر او در غايت مرتبه باشد كه فوق او متصور نيست. نزد بعضى معنى آنكه اول آتش به باطن مشتعل شود و از آنجا سرايت به ظاهر كند، به خلاف آتش دنيا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ «2» يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ «3» كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4»
وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ «5» نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «6» الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7» إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ «8» فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ «9»
ترجمه
واى بحال هر عيب جوى بد زبان سخن چين مردم آزار
آنكه جمع آورى نموده مالى را و مكرّر شمرده آن را
گمان ميكند كه مال او جاويد ميدارد او را
نه چنين است هر آينه انداخته خواهد شد در حطمه
و چه ميدانى تو كه چيست حطمه
آتش خدا است كه افروخته شده
آن آتشى كه مستولى شود بر دلها
همانا آن بر آنها از اطراف احاطه نموده
و مسدود شده به استوانههاى كشيده شده.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره شريفه تهديد فرموده كسانى را كه مغرور بثروت خود شدند و عادت ببدگوئى و عيبجوئى و هتك حرمت مردم بزبان و اشاره بچشم و ساير اعضاء نمودند چون اصل همز بمعناى كسر و اصل لمز بمعناى طعن است و شايع شده در متعرّض شدن عرض و شرف مردم بزبان و جوارح در غياب و حضور و اين عمل را بعضى بوليد بن مغيره نسبت دادهاند كه در مكّه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مينمود و اين سوره نازل شد و قمّى ره نقل فرموده كه همزه آنست كه برنجاند و ببدى ياد كند مردم را و اهانت نمايد از فقراء و لمزه كسى است كه بر ميگرداند گردن و سر خود را و غضب ميكند وقتى ببيند فقير وسائلى را و ظاهرا اين دو لفظ قريب المعنى و بجاى يكديگر استعمال ميشوند و مراد همان عيّاب و غيّاب و هتّاك و نمّام و مردم آزار در پرده و آشكار بزبان و جوارح و اعضاء است و شايد آنچه قمّى ره نقل فرموده اكثريّت داشته باشد خداوند ميفرمايد واى بحال چنين كسى كه
جلد 5 صفحه 433
جمع نموده مالى را از هر محلى كه بدست او آمده و مكرّر شمرده آنرا يا مهيّا و آماده نموده است براى نزول حوادث دهر بر خودش يا آن مال و قمّى ره نقل فرموده كه آماده نموده و كنار گذارده آنرا اين مرد احمق نفهم گمان ميكند كه مال او موجب خلود و بقائش در دنيا خواهد بود و گر نه چرا بايد چنين كارى كند نه چنين است كه او تصور نموده خواهد مرد و انداخته خواهد شد البته در حطمه كه نام جهنّم است و قمّى ره فرموده آتشى است كه خرد ميكند هر چيزى را و خداوند براى اهميّت آن به پيغمبر خود ميفرمايد و چه ميدانى تو كه چيست حطمه و خودش بيان ميفرمايد كه آن آتشى است كه خدا افروخته آنرا يعنى باقى است ببقاء خدا و كسى نميتواند آنرا خاموش نمايد و توصيف ميفرمايد آنرا كه مستولى ميشود بر دلها و بعضى گفتهاند مراد آنست كه مشرف ميشود آتش از ظاهر بباطن و ميرسد بدلها اثرش و بنظر حقير چون مالى را بزحمت جمع آورى نموده و گذارده و رفته و از خيرش محروم شده دلش ميسوزد و جهنمش از آنجا شروع ميشود و شعله آن بساير اعضاء ميرسد و قمّى ره نقل فرموده كه مشتعل ميشود بر دلها و آن آتش بر آنها احاطه نموده و راه آن مسدود گردد و چون درهاى جهنم بسته شد براى استحكامش عمودهائى از آهن يا آتش بر روى درها كشيده ميشود كه ديگر كسى از آن بيرون نيايد و نيز نقل نموده كه چون عمودها كشيده شد بر آنها و اللّه ديگر خلود است يعنى اميد نجات براى كسى باقى نميماند و بعضى گفتهاند سرادق و خيمه آتشين كه بر كفّار احاطه دارد چون خداوند فرموده انّا أعتدنا للظّالمين نارا احاط بهم سرادقها داراى عمودهائى است و چون عمودها از زير آنها كشيده شود خيمه بر سر آنها فرود آيد و راهها مسدود گردد و ديگر مفرّو راه نجاتى براى آنها پيدا نخواهد شد و در مجمع از امام باقر عليه السّلام روايتى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه خداوند اهل توحيد را بشفاعت شفعاء دسته دسته از جهنّم بيرون ميآورد و در آخر ارحم الرّاحمين تمامى را ميبخشد و بيرون ميآيند پس ستونها كشيده ميشود و آتش بر اهلش احاطه ميكند و درها مسدود ميگردد و قسم بخدا ديگر خلود است و بنظر ميآيد اين روايت كه مؤيّد بنقل قمّى و عيّاشى رحمهما اللّه هم ميباشد
جلد 5 صفحه 434
ناظر بقول اين بعض باشد كه ذكر شد و آن قول حسن است كه در مجمع و غيره نقل شده و از اينجا معلوم ميشود كه روى سخن در اين سوره با مشركين مكه است كه علاوه بر شرك داراى اخلاق ذميمه مذكوره در اوّل سوره هم بودهاند نه فقط صاحبان آن اخلاق چون صرف آن موجب خلود در آتش نيست در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد ويل لكل همزة لمزه را در يكى از نمازهاى واجب خود خداوند فقر را از او دور و روزى را بسوى او ميكشاند و مردن بد را از او دفع ميفرمايد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 435
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الأَفئِدَةِ «7»
که آن نار طلوع ميكند بر افئده و قلوب چنانچه ميفرمايد: أُولئِكَ ما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم إِلَّا النّارَ و ميفرمايد: إِنَّما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم ناراً نساء آيه 10، و ميفرمايد:
يُصَبُّ مِن فَوقِ رُؤُسِهِمُ الحَمِيمُ يُصهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِم وَ الجُلُودُ حج آيه 20، و ميفرمايد:
وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمعاءَهُم محمّد آيه 15، و غير اينها از آيات.
سؤال: انسان چيزي را که ميخورد يا شرب ميكند وارد معده ميشود ربطي بفؤاد و قلب ندارد چرا ميفرمايد: الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الأَفئِدَةِ!.
جواب: دو قسم آتش داريم يكي جسميت آتشي مثل زقوم حميم غساق که اينها وارد معده ميشوند لذا ميفرمايد در آيات مذكوره: ما فِي بُطُونِهِم يك قسم تنفس است که اينها ميانه آتش هر چه نفس ميكشند شعله آتش داخل قلب ميشود لذا ميفرمايد:
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الأَفئِدَةِ و بسياري از معاصي معاصي قلبيه است مثل كفر و شرك و ضلالت و حب و بغض و عداوت و كبر و ساير صفات قلبيه و اخلاق رذيله و عقايد
جلد 18 - صفحه 227
باطله و هواهاي نفسانيه اينها بايد قلب آنها را بسوزاند چنانچه هر عضوي از اعضاء هر معصيتي از آن صادر شده عذابش متوجه بهمان عضو ميشود چشم خيانت كرد او معذب ميشود گوش كرد دست يا پوست بدن شكم حرام خورد و هكذا زبان معصيت كرد هر معصيتي عذاب خاصي دارد.
اشكال: حكماء امروزه مركز علم و عقل و صفات را دماغ ميدانند که مغز باشد و آيات و اخبار مركز را قلب ميدانند!
جواب اينكه: انسان علاوه از روح نباتي که در نباتات هست دو روح دارد يكي روح حيواني که در حيوانات بتفاوت درجات هست حتي مورچه و پشه که مورچه ذخيره سال خود را در خانههاي خود جمع ميكنند و بفاصله زيادي بوي اشياء را استشمام ميكنند و چشم آنها ميبيند، پشه در هوا خون را در ميانه رگ زير پوست ميبيند که روي رگ مينشيند با نيش خود رگ را سوراخ ميكند و قبلا با خرطوم خود كثافت روي پوست را برطرف ميكند و هكذا ساير حيوانات و حكماء غير اينکه را معتقد نيستند و اينکه روح مركز توجهش دماغ است و اينکه مدرك جزئيات است و اينکه صنايع و مخترعات تمام از اينکه روح است و بتفاوت اشخاص در قوت و ضعف هست، و يكي روح انساني که مجرد است و مدرك معنويات است آن محل توجهش قلب است و آن از عالم بالا افاضه شده بخلاف حيواني که از بخار است و تا بخار تمام شد موت ميرسد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- «آتشی که از دلها سر میزند» و نخستین جرقههایش در قلوب ظاهر میشود! (التی تطلع علی الافئدة).
یعنی خداوند، این مغروران خود خواه برتربین را در آن روز به صورت موجوداتی ذلیل و بیارزش در آتش دوزخ پرتاب میکند، تا نتیجه کبر و غرور خود را ببینند.
عجب این که این آتش برخلاف تمام آتشهای دنیا اول بر دلها شراره میزند، و درون را میسوزاند، نخست قلب را، و بعد مغز و استخوان را، و سپس به خارج سرایت میکند.
چرا چنین نباشد؟ در حالی که قلبهای آنها کانون کفر و کبر و غرور بود و مرکز حب دنیا و ثروت و مال.
آری! آنها دل مؤمنان را در این دنیا با سخریهها و عیبجوئی و غیبت و تحقیر سوزاندند، عدالت الهی ایجاب میکند که آنها کیفری همانند اعمالشان را ببینند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ ابن ابى حاتم در تفسیر خود از عثمان و عبدالله بن عمر روایت کرده که گویند: ما همه مى شنیدیم که این سوره درباره ابى بن خلف نازل شده و طبرى صاحب جامع البیان گوید: درباره جمیل بن عامر الجهنى نازل گردیده و ابن المنذر در تفسیر خود بنا به نقل از ابن اسحق گوید: درباره امیة بن خلف نزول یافته است.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.