آیه 9 سوره حشر
<<8 | آیه 9 سوره حشر | 10>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هم آن جماعت انصار که پیش از (هجرت) مهاجرین (در مکّه به رسول ایمان آوردند و) مدینه را خانه ایمان گردانیدند و مهاجرین را که به سوی آنها آمدند دوست میدارند و در دل خود هیچ حاجتی (و حسد و بخلی) نسبت به آنچه (از غنائم بنی نضیر) که به آنها داده شد نمییابند و هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را بر خویش مقدم میدارند (و جانشان به کلی از بخل و حسد و حرص دنیا پاک است) و هر کس را از خوی بخل و حرص دنیا نگاه دارند آنان به حقیقت رستگاران عالمند.
و [برای] کسانی [از انصار است] که پیش از مهاجران در سرای هجرت و ایمان [یعنی مدینه] جای گرفتند، [و] کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده اند دوست دارند، و در سینه های خود نیاز و چشم داشتی به آنچه به مهاجران داده شده است نمی یابند، و آنان را بر خود ترجیح می دهند، گرچه خودشان را نیاز شدیدی [به مال و متاع] باشد. و کسانی را که از بخل و حرصشان بازداشته اند، اینان همان رستگارانند.
و [نيز] كسانى كه قبل از [مهاجران] در [مدينه] جاى گرفته و ايمان آوردهاند؛ هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمىيابند؛ و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم ]باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مىدارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.
و كسانى كه پيش از آمدن مهاجران در ديار خود بودهاند و ايمان آوردهاند، آنهايى را كه به سويشان مهاجرت كردهاند دوست مىدارند. و از آنچه مهاجران را داده مىشود در دل احساس حسد نمىكنند، و ديگران را بر خويش ترجيح مىدهند هر چند خود نيازمند باشند. و آنان كه از بخل خويش در امان مانده باشند رستگارانند.
و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست میدارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند و آنها را بر خود مقدّم میدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شدهاند رستگارانند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الَّذِینَ»: مراد انصار است. مبتدا، و خبر آن (یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ) است. «تَبَوَّءُوا»: منزل و مأوی را آماده کردهاند. یعنی مدینه را برای آئین اسلام آماده کردهاند. یا این که منازل و خانههائی تدارک دیدهاند. «حَاجَةً»: نیاز. در اینجا به معنی میل و رغبت است. «خَصَاصَةٌ»: احتیاج شدید. نیاز زیاد. «شُحَّ»: بخل (نگا: نساء / . برخی گویند: شُحّ یکی از ویژگیهای نفس انسان است و او را به دلبستگی زیاد به مال، و حرص و آز بر آن وامیدارد. بخل دست بازداشتن از بخشش و خرج مال است و اثری از آثار شُحّ است (نگا: المصحف المیسر).
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره انصار نازل گردیده زیرا آنها وارد مدینه شده بودند. پیش از آن که مهاجرین وارد شوند و گویند: هر کسى که قبل از هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه وارد شده باشد، او از انصار خواهد بود.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «9»
و كسانى كه در دارالهجره (مدينه) و ايمان، قبل از مهاجران جاى گرفتند و كسانى را كه (از مكّه) به سويشان هجرت نمودند دوست مىدارند و در دل، نيازى به آنچه (از فيئ) به مهاجران داده شده احساس نمىكنند و اگرچه خود شديداً در فقر هستند ولى مهاجران را بر خود مقدّم مىدارند و كسانى كه از بخل نفس محافظت شوند، آنان همان رستگارانند.
نکته ها
«تَبَوَّؤُا» از «بواء» به معناى نزول و جاى گرفتن در مكان است. «1» «خَصاصَةٌ»، به فقرى كه سبب شكاف زندگى شود گفته مىشود و «يُوقَ» از «وقايه» به معنى حفاظت و كنترل است، «شُحَّ» به معناى بخل همراه با حرص است. «2»
در كنار بهرهمند كردن مهاجران از فيئ، خداوند به ستايش انصار و مردم مدينه مىپردازد كه آنان، هم خانههايشان را براى مهاجران آماده كردند و هم ايمانشان را كامل نمودند كه تمام دستورات را بدون دغدغه عمل كردند.
«1». تفسير مراغى.
«2». مفردات راغب.
جلد 9 - صفحه 547
در حديث مىخوانيم: امام جواد عليه السلام از اول شب تا صبح فقط يك دعا مىكرد: «اللهم قنى شح نفسى» خدايا! مرا از بخل نفسانىام حفظ كن. راوى مىگويد: به امام گفتم: جانم فدايت! من جز اين يك دعا از شما نشنيدم! امام فرمود: «فاى شىء اشد من الشح» چه چيزى خطرناكتر از بخل است.
در حديث ديگرى مىخوانيم: «لا يجتمع الشح و الايمان فى قلب رجل مسلم» «1»، بخل و ايمان در دل يك مسلمان جا نمىگيرد.
ايثار، يك كمال است امّا نبايد موجب خروج از حدّ اعتدال شود، چنانكه قرآن در آيه 67 سوره فرقان، در وصف عباد الرّحمن مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»، آنان در انفاق، نه زيادهروى مىكنند و نه كوتاهى، بلكه راهى ميانه را در پيش مىگيرند.
اين موضوع، در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. «2»
پیام ها
1- بستر سازى براى ارائه خدمات به ديگران يك ارزش است. «تَبَوَّؤُا الدَّارَ»
2- هم ظاهر آراسته لازم است و هم باطن. «تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ»
3- محبّت به اهل ايمان مرز و بوم ندارد. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
4- از ايثار و روحيات خوب ديگران نام ببريد. يُحِبُّونَ ... يُؤْثِرُونَ
5- دوستى پايدار آن است كه به خاطر كمالات، افراد را دوست بداريم، نه به خاطر نام و قبيله و چشمداشت. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ»
6- تظاهر به كمال ارزش ندارد، كمال آن است كه در عمق جان باشد. «لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً»
7- در ستايش از گروهى، نبايد از گروه ديگر غافل شد تا ايجاد حساسيّت شود.
در آيه قبل از مهاجرين ستايش شد و اين آيه از انصار ستايش مىكند. «يُحِبُّونَ
«1». تفسير مجمع البيان.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 9 - صفحه 548
مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
8- مهمتر از مهماندوستى، مهاجر دوستى است، زيرا مهمان چند روزى بيشتر نيست، ولى مهاجر مدّتهانزد انسان مىماند. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
9- در تجليل، سلسله مراتب و سوابق حفظ شود. اول مهاجران (آيه قبل) بعد انصار (اين آيه) و در آيه بعد از تابعين ستايش شده است.
10- خداوند از افرادى كه حسد ندارند ستايش مىكند. (معمولًا حسادتها به هنگام تقسيم مال جلوه مىكند. با اينكه پيامبر، فيئ را تنها به مهاجران داد ولى انصار چشمداشتى نداشتند.) لا يَجِدُونَ ... حاجَةً مِمَّا أُوتُوا
11- طبع بلند و ديد وسيع، مورد ستايش قرآن است. «لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً»
12- اظهار دوستى كافى نيست، دوستىِ عملى لازم است. يُحِبُّونَ ... يُؤْثِرُونَ
13- بخشش با وجود نياز مهمتر است. يُؤْثِرُونَ ... وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ
14- رستن از بخل، مايه رستگارى است. مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ ... هُمُ الْمُفْلِحُونَ
15- بخل با نفس عجين است. اگر كسى از بخل دور شود نه تنها از مال بلكه از جان نيز مىتواند بگذرد. «يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»
16- بخيل، رستگار نمىشود. «مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
17- نجات از بخل، با كمك و امداد الهى ممكن است. كلمه «يُوقَ» مجهول آمده، زيرا بازدارنده خداوند است.
18- بسيارى از كمالات، مربوط به نجات از بخل است. جمله «يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ» به عنوان كليد، در آخر آيه آمده است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «9»
جلد 13 - صفحه 99
بعد از آن در حق انصار فرمايد:
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ: و ديگر فىء مر كسانى را است كه جاى گرفتند در سرائى كه مدينه است، وَ الْإِيمانَ: و در ايمان به خدا و رسول، يعنى مدينه و ايمان را موطن و مستقر خود ساختند و متمكن شدند در اين هر دو. يا جاى گرفتند به سراى هجرت، و خالص ساختند ايمان را از شايبه و ريب، و به اعتقاد تمام تصديق او نمودند. در بعض تفاسير است كه ايمان، نام مدينه است و حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن را ايمان نام فرمود. بنابراين معنى آنكه: آنان كه اقامت نمودند در مدينه طيبه، مِنْ قَبْلِهِمْ: پيش از مهاجران، يعنى انصار سبقت يافتند بر مهاجران در ايمان، يا آنكه قبل از هجرت ايمان آوردند و به دو سال قبل از قدوم حضرت، مساجد ساختند. و نزد بعضى مراد اصحاب ليله عقبهاند كه هفتاد نفر بيعت نمودند با حضرت بر حرب احمر و ابيض. و نيز در وصف آنها فرمايد: يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ: دوست مىدارند انصار هر كه هجرت كند به سوى ديار ايشان، و او را جا دهند و به مال خود او را مساعدت كنند، وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ: و نيابند در سينههاى خود، حاجَةً مِمَّا أُوتُوا: آنچه احتياج داعى به آنست از حسد و حقد و غبطه، و طلب از آنچه داده شدند مهاجران به غير ايشان از مال غنيمت بنو نضير، يعنى اصلا طلب آن چيزى نمىكنند كه به مهاجران عطا كرده شود، يعنى نظرى ندارند بلكه به قسمت حضرت راضى و خشنود هستند.
حضرت، انصار را طلبيد و اعانت و امداد و احسان نسبت به مهاجران ذكر كرد. پس فرمود: اى گروه انصار، مىخواهيد اموال بنو نضير را ميان شما قسمت و مهاجران مثل سابق در مساكن شما ساكن باشند، و اگر خواهيد همه اين مال به مهاجر دهيم و ايشان از بلد شما بيرون و به امر معيشت خود قيام كنند.
سعد بن معاذ و سعد بن عباده گفتند: يا رسول اللّه ما مىخواهيم اموال را به مهاجر قسمت فرمائى و ايشان همچنان در خانههاى ما باشند كه روشنائى و بركت
جلد 13 - صفحه 100
منازل ما از ايشان است. حضرت ايشان را دعا فرمود؛ حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ: و ايثار مىكنند، يعنى اختيار مىنمايند و مقدم مىدارند مهاجر را بر نفسهاى خويش، يعنى اموال و منازل از خود بازگيرند و به ديگرى بخشند، وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ: و اگرچه در حالتى است كه به ايشان فقر و احتياج است به آنچه ايثار مىكنند.
بيان: ايثار عبارت است از آنكه كسى محتاج باشد به چيزى، و ديگرى را مستحق بيند، از خود بازگيرد، و به ديگرى دهد؛ و اين مقام عالى و مرتبه رفيع القدرى است كه هر كس حائز نشود.
تنبيه: در امالى- روايت نموده شبى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از نماز شام و خفتن فارغ شد، مردى ميان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجر و انصار، مردى غريب هستم مرا طعامى دهيد. حضرت فرمود: ذكر غربت مكن كه مرا اندوهگين ساختى، بعد فرمود: غريبان چهارند: 1- مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آن نماز نكنند. 2- قرآنى كه در خانهاى باشد و از آن تلاوت نكنند. 3- عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد حال او نكنند و از مسائل دين اخذ ننمايند. 4- اسيرى از اهل اسلام در ميان كفار باشد.
پس فرمود: كيست كه مؤونه اين مرد را كفايت كند. امير المؤمنين عليه السّلام برخاست، دست سائل را بگرفت و به حجره طاهره حضرت زهرا عليها السّلام برد و گفت: اى دختر رسول، در كار اين مهمان نظرى كن.
گفت يابن عم طعامى اندك و حسنين عليهما السّلام گرسنه و تو روزهدارى.
فرمود: آن را حاضر نما. حضرت طعام پيش مهمان نهاد و با خود گفت: اگر طعام بخورم، مهمان را كفايت نكند، و اگر نخورم، سبب انفعال مهمان شود.
پس دست دراز و چنان نمود كه چراغ اصلاح كنم و آن را خاموش نمود. و حضرت فاطمه را گفت تعلل نما در تهيه چراغ، و خود دهان مبارك مىجنبانيد. چون فارغ شدند، فاطمه زهرا چراغ را آورد و طعام همچنان بر حال
جلد 13 - صفحه 101
خود بود. حضرت فرمود: اى فقير چرا طعام نخورى؟ گفت: سير شدم. پس حضرت امير و فاطمه و حسنين عليهم السّلام و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود.
روز ديگر حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: يا على ديشب چون گذرانيدى؟ گفت: به خير و خوبى. پس حضرت پيغمبر حكايت شب را جميعا به امير المؤمنين فرمود. عرض كرد: كى اعلام نمود؟ فرمود: جبرئيل، و اين آيه آورد: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. «1» و خود آن حضرت به روايت احتجاج بعد از فوت عمر بن خطاب، به جمعى فرمود: قسم مىدهم شما را، آيا كسى غير از من بوده كه اين آيه در حق او نازل شده باشد؟ گفتند: نه. «2» (منصف را شاهد صادقى است).
تتمه: حذيفه نقل نموده كه: مرا پسر عمّى بود؛ با جماعتى در بيابان گرفتار شده بودند، از تشنگى به هلاكت رسيده. قدرى آب گرفتم و به طلب پسر عمّ خود رفتم. چون به او رسيدم، رمقى داشت، خواستم او را آب دهم. از پشت سر، آوازى آمد و نالهاى شنيدم. پسر عم اشاره كرد كه آب به او بده. چون نزديك او آمدم، جان داده بود. نزديك هشام بن عاص آمدم تا او را آب دهم، او نيز مرده بود. نزد پسر عمّ آمدم، او نيز مرده بود. گفتم: سبحان اللّه، ايثار اين باشد كه خدا فرموده: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ. «3» بعد از آن جهت ترغيب بندگان فرمايد: وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ: و هر كه نگاه داشته شود از بخل نفس خود، يعنى منع نفس خود كند از آنچه طبيعت مستدعى آن باشد از حب مال و نقص انفاق، و مخالفت نمايد با نفس اماره و لوامه، فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: پس آن گروه ايشانند رستگاران و
«1» به نقل از منهج الصادقين، جلد 9، صفحات 231 و 232.
«2» به نقل از نور الثقلين، جلد 5، صفحه 285، حديث 50.
«3» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 233.
جلد 13 - صفحه 102
فيروزى يافتگان به ثناى عاجل و ثواب آجل و به مقصود رسيدگان.
تنبيه: حق تعالى رستگارى را منوط ساخته به بازداشتن نفس از شح. و شح عبارت است از بخل با حرص.
مردى به ابن مسعود گفت: مىترسم كه در آخرت هلاك باشم. گفت:
چرا؟ گفت: براى آنكه حق تعالى فرموده: وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، و من كسى هستم كه از دست من چيزى بيرون نيايد و به غير نرسد.
گفت: تو بخيلى، نه شحيح، زيرا شحيح آنست كه مال خود نگهدارد و از مال غير خورد؛ و بخيل آنكه مال خود به غير ندهد.
حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: انّما الشّحيح من منع حقّ اللّه و انفق فى غير حقّ اللّه: «1» شحيح كسى است كه منع كند حق خدا را و انفاق كند در غير حق خدا.
و احاديث در مذمت آن وارد شده از جمله:
1- جابر بن عبد اللّه انصارى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده: اتّقوا الشّحّ فانّه اهلك من كان قبلكم. «2» فرمود: بپرهيزيد شح را كه هلاك نمود كسانى را كه پيش از شما بودند.
2- قال: ما محق الايمان محق الشّحّ شىء فرمود: محو نكند ايمان را چيزى مانند شح، بعد فرمود: بدرستى كه براى شح، راه خفى باشد مانند حركت مورچه، و شعبى دارد مانند شرك. «3» انس بن مالك روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
هر كه زكات بدهد و اطعام مهمان نمايد و در مهمى كه پيش آيد خرج كند، او
«1» بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305، حديث 25.
«2» شبيه مضمون اين روايت، روايت عبد اللّه عمر از آن حضرت است كه فرمود: «اياكم و الشح فانما هلك من كان قبلكم بالشح ...»- بحار الانوار، جلد 73، صفحه 303، حديث 15.
«3» بحار الانوار، جلد 73، صفحه 301، حديث 8؛ به نقل از امام صادق از امام باقر عليهما السّلام از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله.
جلد 13 - صفحه 103
از شح نفس، برى باشد.
و در حديث است كه شح و ايمان به هم جمع نشود در دل مؤمن؛ «1» مراد منع و امتناع از حقوق واجبه ماليه است بر وجه استحلال.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «6» ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «7» لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «8» وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «9» وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «10»
ترجمه
و آنچه بازگردانيد خدا به پيغمبر خود از آنان پس نتاختيد بر آن هيچ اسبى و نه شترى ولى خدا مسلّط ميفرمايد پيغمبران خود را بر هر كه بخواهد و خدا بر همه چيز توانا است
آنچه باز گرداند خدا به پيغمبر خود از اهل آباديها پس از آن خدا و از آن پيغمبر و از آن خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و درمانده در راه است تا نباشد مالى كه گردش ميكند دست بدست ميان توانگران از شما و آنچه را كه داد بشما پيغمبر پس بگيريدش و آنچه را كه نهى كرد شما را از آن پس باز ايستيد و بترسيد از خدا همانا خداوند سخت عقوبت است
از آن
جلد 5 صفحه 174
محتاجان مهاجران است آنانكه بيرون كرده شدند از خانههاشان و مالهاشان طلب ميكنند فضلى را از خدا و خشنوديش را و يارى ميكنند خدا و پيغمبر او را آن گروه ايشانند راستگويان
و آنانكه جايگير شدند در خانههاى مدينه و در ايمان پيش از ايشان دوست ميدارند كسى را كه مهاجرت كرد بسويشان و نمىيابند در سينههاشان اقبال و تقاضائى از آنچه داده شدند و مقدّم ميدارند ديگران را بر خودشان اگر چه باشد ايشانرا احتياج كامل و كسانيكه نگاه داشته شوند از بخل نفس خود پس آن گروه رستگارانند
و آنانكه آمدند بعد از ايشان ميگويند پروردگارا بيامرز ما و برادرانمان را آنانكه سبقت گرفتند بر ما در ايمان و قرار مده در دلهاى ما كينهاى نسبت بآنان كه ايمان آوردند پروردگارا همانا توئى مهربان بخشنده.
تفسير
خلاصه مستفاد از حديثى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين مقام نقل نموده آنست كه آنچه در آسمان و زمين و ما بين آن دو است ملك خدا و رسول و ائمه اطهار است پس آنچه از اراضى و اموال در دست كفّار و فجّار و ظلمه باشد و بايشان واصل گردد حق آنان است كه خداوند بايشان ردّ فرموده و رجوع و ظاهرا خداوند بعد از ذكر اخراج بنى نضير از مدينه براى قطع طمع اصحاب از اموال آنها كه بدست آمده بود ميفرمايد آنچه خداوند از اموال آنها به پيغمبر خود مسترد فرموده شما در بدست آوردن آن زحمت زيادى نكشيديد و تاخت و تازى با اسب و شتر نكرديد چون گفتهاند آباديهاى آنها از مدينه بيش از دو ميل كه آن ثلث يك فرسخ است فاصله نداشت لذا جز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى سواره بجانب آنها حركت نكرد و كارزار مهمّى روى نداد و چون چنين بوده ميفرمايد بلكه خداوند بمشيّت خود بدون وسائل ظاهرى پيغمبران خود را بر هر قوم كه بخواهد مسلّط ميفرمايد و اينك مقدّر فرموده بود كه اهل باطل مرعوب حق شوند و خداوند بر اين امر و ساير امور قادر است با تسبيب اسباب و بدون آن و چنين اموالى را فيء گويند و شرح آن در اوّل سوره انفال گذشت كه از مختصّات پيغمبر و امام است و اختيارش با ايشان است بهر مصرفى كه خواسته باشند ميرسانند از صرف در شئون
جلد 5 صفحه 175
رياست الهيّه و انفاق بأقارب خودشان از بنى هاشم و يتيمان و درماندگان از طلب روزى و بازماندگان از راه در سفر براى فقد وسائل تا نباشد آن اموال ثروتيكه دست بدست بين اغنياء مسلمانان گردش كند و فقراء از آن بهرهاى نداشته باشند و لذا فرموده آنچه را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن اموال بشما عطا فرمود بگيريد و شكر گزارى كنيد و آنچه شما را از دست درازى بآن نهى فرمود بپذيريد و طمع در آن نداشته باشيد و از خدا بترسيد در چشم داشت و تجاوز باموال مخصوص به پيغمبر و امام و بدانيد كه اگر تعدّى در آن اموال نمائيد بعقاب شديد الهى گرفتار خواهيد شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه نميخواهد اين اموال را براى خود ذخيره نمايد عطا ميفرمايد بفقراء مهاجرين كه كفّار مكّه آنها را از خانههاشان بيرون كردند و اموالشان را گرفتند و آنان بمدينه هجرت نمودند به تبع پيغمبر و اميد تفضّل الهى نسبت بمعاششان و براى خشنودى خدا و يارى ميكنند با خدا و پيغمبر در جهاد با دشمنان دين و آنها راست ميگويند در ادّعاء اولويّت از انصار باين اموال اگر خواسته باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنرا بذل باصحاب فرمايد چون فقراء در بين آنها زياد و متمكّنين مانند مشايخ ثلاثه و بعضى از همكارانشان در ميان آنها كم است بخلاف انصار كه از ديار و اموالشان دور و مهجور نشدند و غالبا ثروتمندند يا آنها راست ميگويند در ادّعاء ايمان و نصرت اسلام كه مفسّرين فرمودهاند و آن كسانى كه متمكّن شدند در خانههاى خودشان بانتظار قدوم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و متمكّن شدند در ايمان بآن حضرت قبل از فقراء مهاجرين و هجرت آنها از مكّه بمدينه يا متمكّن شدند در دار الهجره و دار الايمان كه هر دو از القاب مدينه است قبل از مهاجرين دوست ميدارند پيغمبر و هر كس را كه به تبع او هجرت نموده است از مكّه بمدينه و در خانههاى خودشان جاى ميدهند آنان را و كمك با آنها مينمايند و خودشان را محتاج نمىبينند بآنچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حقّ خود بفقراء از مهاجرين عطا فرموده و غالبا با آنكه خودشان احتياج دارند مهاجرين را مقدّم ميدارند بتصرّف در خانه و ساير اموالشان و كسانيكه محفوظ بمانند از بخل نفس و حرص بمال ايشان رستگاران در دنيا و آخرتند كه فائز شدند بمدح و ثناى خلق و خدا و نائل گشتند
جلد 5 صفحه 176
بعزّت دنيا و نعيم آخرت چون گفتهاند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غنائم بنى نضير را بمهاجرين عطا فرمود و بانصار از آن چيزى نداد جز بدو نفر يا سه نفر كه محتاج بودند و براى تسليت خاطر ايشان اين آيه در شأن آنها نازل گرديده و براى دلجوئى و تأديب ساير اهل ايمان غير از مهاجر و انصار كه بعد از هجرت مسلمان شدهاند فرموده و آنانكه بعد از مهاجرين و انصار بدين اسلام درآيند ميگويند پروردگارا بيامرز ما و برادران ما را كه قبل از ما ايمان آوردند و قرار مده در دلهاى ما كينه و حقد و حسدى نسبت باهل ايمان كه بگوئيم چرا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غنائم بنى نضير را بفقراء از مهاجرين عطا فرمود و بما نداد پروردگارا تو رءوف و مهربانى نسبت بغمزدگان و عموم اهل ايمان دعاى ما را مستجاب فرما آنچه ذكر شد بنظر حقير مستفاد از ظاهر آيات شريفه بضميمه قرائن و شواهد خارجى است و بنابراين آيه اوّل براى بيان آنست كه غنائم بنى نضير داخل در فيء و انفال است و كه حكم آن معلوم بوده و آيه دوم براى بيان مصارف فيء است كه نوعا يا استحبابا پيغمبر و امام اختيار مينمايند و حكمت و ثمره آن و آيه سوم براى بيان مصرفى است كه در خصوص غنائم بنى نضير پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نظر گرفته بوده و در مقام بيان؟؟؟؟؟
الزامى در مصارف كلّى فيء يا خصوص فيء بنى نضير نيست و اخبار وارده در اين مقام كه مفادش اختصاص مصارف مذكوره بأقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تفويض امر بآن حضرت و ائمه اطهار است هم ناظر بهمين معنى است و اختلاف مفسّرين در تعميم مصرف و تخصيص آن باقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اعمّ از غنى و فقير و اختصاص بفقير بكلّى بىوجه بنظر ميرسد چون مصرف فيء و انفال در خارج مسلّم است كه اختيارش با پيغمبر و امام است و نبايد در آن بحث شود بلى ما آتاكم الرّسول محتمل است مراد از آن اعمّ از فيء و حكم باشد چون در روايات بآن استشهاد شده بر تفويض امر بآن حضرت و بعد از او بائمه اطهار اعمّ از حكم و غيره و در امالى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه مردى خدمت حضرت رسيد و از گرسنگى شكايت كرد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرستاد نزد زنانش و آنها گفتند ما جز آب چيزى نداريم پس حضرت فرمود كيست كه اين مرد را امشب مهمان كند و امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد يا رسول اللّه من
جلد 5 صفحه 177
حاضرم و او را برد نزد حضرت زهرا و فرمود چه در خانهدارى عرض كرد چيزى نداريم مگر قوت امشب ولى مقدّم ميداريم ميهمان خودمان را پس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بچهها را بخوابان و چراغ را خاموش كن و آن گرسنه را از غذاى خودشان سير كردند و چون صبح شد و امير المؤمنين عليه السّلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و قضيّه را عرضه داشت چيزى طول نكشيد كه نازل شد و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة و از بعضى روايات ديگر هم استفاده ميشود كه اين آيه در شأن اهل بيت طهارت نازل شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ الإِيمانَ مِن قَبلِهِم يُحِبُّونَ مَن هاجَرَ إِلَيهِم وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِم حاجَةً مِمّا أُوتُوا وَ يُؤثِرُونَ عَلي أَنفُسِهِم وَ لَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ «9»
و كساني که جاي دادند خانه و ايمان را از قبل از آنها دوست ميداشتند كساني را که هجرت كنند بسوي آنها و نمييافتند در سينههاي خود حاجتي از آنچه داده ميشد بآنها و ايثار ميكردند بر نفوس خود و لو اينكه بود بآنها اختصاص و حاجت، و كسي که ندهد بخل نفس او است پس اينها رستگاران هستند بيان: بعض انصار بسيار مايل بودند که اينکه مهاجرين فقرا را منزل دهند و ايمان را بآنها تعليم دهند با اينكه خود محتاج بآن منازل بودند حاجت آنها مانع نفوس آنها نشد و آن فقراء مهاجرين را بر خود مقدّم ميداشتند و بآنها ايثار ميكردند بر خود و لو اينكه خود محتاج بودند، و كسي که بخل كند و بآنها ندهد براي بخل نفس خود او است پس اينها رستگاران هستند خداوند تمجيد ميفرمايد بعض انصار را که منازل خود را به مهاجرين دادند و آنها را اعانت كردند و بر خود مقدّم داشتند از روي ميل و شوق که اينها رستگاران هستند و مذمت ميكند كساني را که بخل كردند و بمهاجرين اعانت نكردند.
وَ الَّذِينَ از انصار اهل مدينه.
تَبَوَّؤُا الدّارَ بوء بمعني منزل است چنانچه ميفرمايد: وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِي الدُّنيا حَسَنَةً الاية نحل آيه 43 يعني در مدينه
جلد 16 - صفحه 474
جاي خوب و منزل خوب بآنها ميدهيم که انصار منزلها خود را بآنها دادند و اينکه جمله وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدّارَ را دو نحو تفسير شده، يكي آنكه عطف باشد به للفقراء المهاجرين که پيغمبر از اموال بني نضير يك قسمت بهمين انصار داده بازاء اينكه مهاجرين را منزل دادند، ديگر آنكه جمله مستقلّه باشد و مبتداء و خبرش فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ و تفسير دوّم اقرب بنظر ميآيد وَ الإِيمانَ که احكام ايمان را در قلوب آنها جاي دادند، چون انصار خدمت حضرت رسول مشرّف بودند و آيات شريفه قرآن و دستورات اسلامي را فرا گرفته بودند باين مهاجرين بيان ميكردند و آنها در قلوب خود جاي ميدادند.
مِن قَبلِهِم آنچه که قبل از مهاجرين اخذ كرده بودند.
يُحِبُّونَ مَن هاجَرَ إِلَيهِم دوست ميداشتند كساني را که هجرت كرده بودند و بر آنها وارد شده بودند و از روي ميل و شوق و محبّت آنها را پذيرايي ميكردند.
وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِم حاجَةً نميگفتند ما خود محتاج هستيم و آنها را بر خود مقدّم ميداشتند.
مِمّا أُوتُوا از هر چه بآنها داده شده بود.
وَ يُؤثِرُونَ عَلي أَنفُسِهِم از خود باز ميداشتند و بآنها ايثار ميكردند.
وَ لَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ و لو اينكه خود آنها شدّت احتياج بآنچه ميدادند داشتند.
وَ مَن يُوقَ ولي آن كساني که امتناع كردند و مهاجرين را بخود راه ندادند.
شُحَّ نَفسِهِ از روي صفت بخل نفساني خود بوده با اينكه تمكّن داشتند.
فَأُولئِكَ اينکه انصاري که اينکه نحو محبّت كردند بمهاجرين.
هُمُ المُفلِحُونَ و چه فلاح و رستگاري.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- در این آیه به یکی دیگر از مصارف این اموال پرداخته، و در ضمن آن توصیف بسیار جالب و بلیغی در باره طایفه انصار میکند، و بحثی را که در آیه قبل در باره مهاجران بود با آن تکمیل نموده، میفرماید: «و برای کسانی است که در این سرا [- سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند» (و الذین تبوؤا الدار و الایمان من قبلهم).
تعبیر به «تبوّءوا» نشان میدهد که انصار نه تنها خانههای ظاهری را آماده پذیرائی مهاجران کردند که خانه دل و جان و محیط شهر خود را تا آنجا که میتوانستند آماده ساختند و اینها همه قبل از هجرت مسلمانان مکه بوده است، و مهم همین است.
سپس به سه توصیف دیگر که بیانگر کل روحیات انصار میباشد پرداخته، چنین میگوید: آنها چنان هستند که: «هر مسلمانی را به سویشان هجرت کند دوست میدارند» (یحبون من هاجر الیهم).
و در این زمینه تفاوتی میان مسلمانان از نظر آنها نیست، بلکه مهم نزد آنان مسأله ایمان و هجرت است، و این دوست داشتن یک ویژگی مستمر آنها محسوب میشود.
ج5، ص143
دیگر این که: «و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند» (و لا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا).
نه چشم داشتی به غنائمی که به آنها داده شده است دارند، و نه نسبت به آنها حسد میورزند و نه حتی در درون دل احساس نیاز به آنچه به آنها اعطا شده میکنند.
و در مرحله سوم میافزاید: «و آنها را بر خود مقدم میدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند» (و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصة).
و به این ترتیب «محبت» و «بلندنظری» و «ایثار» سه ویژگی پرافتخار آنهاست.
«ابن عباس» مفسر معروف اسلامی، میگوید: پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله روز پیروزی بر یهود بنی نضیر به انصار فرمود: «اگر مایل هستید اموال و خانههایتان را با مهاجران تقسیم کنید، و در این غنائم با آنها شریک شوید، و اگر میخواهید اموال و خانههایتان از آن شما باشد و از این غنائم چیزی به شما داده نشود»؟! انصار گفتند: هم اموال و خانههایمان را با آنها تقسیم میکنیم، و هم چشم داشتی به غنائم نداریم، و مهاجران را بر خود مقدم میشمریم، آیه فوق نازل شد و این روحیه عالی آنها را ستود.
و در پایان آیه برای تأکید بیشتر روی این اوصاف کریمه، و بیان نتیجه آن میافزاید: «و کسانی که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شدهاند، رستگارانند» (و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون).
در حدیثی میخوانیم که امام صادق علیه السّلام فرمود: «شح از بخل شدیدتر است، بخیل کسی است که در مورد آنچه دارد بخل میورزد، ولی شحیح هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل میورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد، تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند آرزو میکند آن را به چنگ آورد، خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزی داده نیست».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ شیخ در امالى خود بعد از هفت واسطه از ابوهریرة نقل نماید که مردى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از شدت گرسنگى مى نالید. پیامبر به خانه زوجات خود کس فرستاد که براى آن مرد گرسنه طعامى فرستند. در خانه زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله جز آب آشامیدنى چیزى یافت نمى شد سپس پیامبر به اصحاب فرمود: کیست که این مرد گرسنه را سیر نماید؟ على از جا برخاست و گفت: من این گرسنه را سیر خواهم کرد سپس به خانه فاطمه آمد و گفت: آیا نزد تو طعامى پیدا میشود؟ فاطمه گفت: جز غذاى یکى از دختران کوچک من چیز دیگرى یافت نمى شود. على از فاطمه خواست که غذاى دختر خود را به شخص گرسنه بدهد و نیز گفت: به هر ترتیبى باشد دختر را بخواباند و چراغ را خاموش کند. چنین کردند و مرد گرسنه را سیر کردند و خودشان نیز آن شب را در گرسنگى بسر بردند. هنگام صبح پیامبر از رفتار على و فاطمه باخبر شد و این آیه براى آنان نازل گردید. در تفسیر برهان از محمد بن العباس و او بعد از چهار واسطه از کلیب بن معاویة الاسدى و او از امام صادق علیهالسلام روایت کند که فاطمه روزى به على گفت: چون امروز طعامى نداریم نزد پدرم رفته و مقدارى قرض بگیر و طعامى خریدارى کن. على نزد پیامبر آمد و دینارى به قرض گرفت. چون از نزد پیامبر بیرون آمد، مقداد بن الاسود را ملاقات نمود. مقداد شرحى از تنگدستى خود براى على ذکر نمود على دینار مزبور را به مقداد داد و خود چون چیز دیگرى نداشت و طعامى خریدارى نکرده بود به مسجد رفت و در گوشه اى از مسجد نشست و به خواب رفت. فاطمه که به انتظار على در خانه خود بود، او را نیافت نزد پیامبر فرستاد و از على جویا گردید. پیامبر به جستجوى على پرداخت سرانجام او را در مسجد به حال خواب یافت وى را از خواب بیدار نمود و فرمود: دینار را به چه مصرف رسانیدى على موضوع ملاقات خود با مقداد و دادن دینار را به خاطر تنگدستى به وى براى پیامبر شرح داد و جبرئیل این آیه را براى پیامبر درباره على نازل نمود، صاحبان مجمع البیان و کشف الاسرار از ابن عباس روایت کنند که پیامبر غنائم بنىالنضیر را قسمت میکرد به انصار فرمود: اگر مایل هستید شما را در این تقسیم با مهاجرین شریک گردانم به شرط آن که مهاجرین در ضیاع و مال با شما شریک باشند و اگر هم مایل هستید تمام این غنیمت را به مهاجرین بدهم تا در ضیاع و مال شما شریک نباشند. از این دو یکى را برگزینید انصار راه جوانمردى را پیش گرفته و گفتند: در تقسیم غنائم با آنها شریک نمى گردیم بلکه همه غنائم را به آنها بدهید و در عین حال حاضریم که مهاجرین در ضیاع و مال و خانمان با ما شریک باشند سپس این آیه درباره ایثار و جوانمردى آنان نازل گردید (ابن المنذر در تفسیر خود از یزید الاصمّ روایت کند که انصار گفتند: یا رسول اللّه زمین را بین ما و مهاجرین به مناصفه تقسیم بنما ولى پیامبر قبول نکرد و فرمود: شما مؤنت و خرج مهاجرین را متحمل شوید و ثمره و بهره را بین خود تقسیم نمائید. تمامى زمین از مال شما باشد، انصار راضى شدند و این آیة نازل گردید) و نیز از انس روایت کنند که روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله براى یکى از صحابه سر گوسفند بریان شده اى فرستاد. آن صحابى آن را به همسایه خویش داد. آن همسایه براى همسایه دیگر فرستاد تا به نه همسایه رسید. آخرالامر به همان صحابى اول برگشت داده شد (این روایت را نیز واحدى از طریق محارب بن دثار از ابن عمر روایت کرده است) و صاحب مجمع البیان چنین افزاید که این آیه درباره هفت نفر در جنگ احد نازل شده. بدین توضیح که آنان در جنگ مزبور نیمه جان و تشنه بودند. از براى یکى از آنها آب آوردند که بیاشامد آن مرد نیمه جان در همان حال بیحالى به دیگرى حواله داد و گفت: او از من تشنه تر است. نزد آن دیگر بردند او به فرد دیگرى حواله داد به همین ترتیب نزد هفت نفر تشنه بردند. آنان به یکدیگر حواله دادند تا به هفتمى که رسیدند، مرده بود سپس نزد اولى برگرداندند. او هم مرده بود آخرالامر هیچ یک از آن هفت نفر آب نیاشامیدند و خداوند آنها را در این آیه ستایش فرمود.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.