ابن شاذان قمی
منبع: ستارگان حرم، جلد 8
نویسنده: ابوالحسن ربانى صالحآبادى
تذکر: ابن شاذان قمی غیر از ابن شاذان نیشابوری و همچنین شاذان بن جبرئیل است.
در اين باره كه محدث بزرگ شيعه، ابوالحسن محمد ابن شاذان قمى(1) در چه سالى ديده به جهان گشود، اطلاع چندانى در دست نيست؛ اما برخى از شواهد نشان مى دهد كه اين دانشور قمى در اواسط سده چهارم هجرى پا به عرصه وجود نهاد. از جمله اين شواهد مى توان به كتاب گرانسنگ او «مناقب امیرالمومنین علیهالسلام» اشاره كرد كه در دو مورد، جعفر بن محمد بن قولويه قمى (صاحب كتاب كامل الزيارات) را به عنوان دائى خود نام مى برد و از وى حديث نقل مى كند و ما مى دانيم كه مؤلف كامل الزيارات در سال 369 يا 368 چشم از جهان فروبست.(2)
همچنين ابن شاذان در سال 374 هـ.ق در مسجد كوفه، از استادش «ابن سَخْتَوَيْه» روايت شنيده است(3) و استاد ديگرش «محمد بن حسن بن وليد» است كه در سال 343 از دنيا رفته(4) و يكى ديگر از استادان او «هارون بن موسى» معروف به «تلعبكرى» است كه در سال 385 هـ.ق وفات يافت.(5)
گرچه از اين قرائن نمى توان تاريخ ولادت او را به طور قطعى مشخص كرد، ولى به صورت تقريبى مى توان گفت كه اين محدث بزرگوار شيعه در نيمه اول سده چهارم هـ.ق پا به عرصه گيتى نهاده است.
خاندان
خاندان ابن شاذان قمى، از اشخاص صاحب نام و اصيل قم بودند و چندين دانشمند و فقيه از بين آنان ظهور كرد كه هر يك همانند مشعلى فروزان به اطراف خويش روشنى بخشيدند. احمد، پدر ابن شاذان كه يكى از فقيهان و محدثان شيعى است و نامش در كتاب هاى رجال شناسى معروف است، خود از استادان فرزندش ابن شاذان بود.
نجاشى درباره او مى گويد: «احمد بن على بن حسن بن شاذان، ابوالعباس، قمى، فقيه و دانشمند بزرگ شيعى كه در حوزه شناخت مقام و شأن امامان شيعه، منزلت بلندى داشت، دو كتاب زادالمسافر والامالى را تأليف كرد و كتاب ديگرى از او به يادگار نماند. من كتاب هايش را از فرزندش ابوالحسن نقل مى كنم. خداوند هر دو را مشمول عنايت و رحمت خود قرار دهد».
علامه ممقانى، بعد از نقل سخن نجاشى، مى گويد: «پدر بزرگوار ابن شاذان در نهايت درجه خوبى و نيكى است».(6)
استادان
ابن شاذان قمى دانش خويش را مرهون استادانى دانشمند از دانشوران شيعى و سنى بود. تعداد اين استادان را هفتاد نفر ذكر كرده اند و نام همه آنان در كتاب معروف او ذكر شده است. در اين نوشتار تنها به نام چهره هاى شاخص و برجسته آنها بسنده مى شود.
- 1. پدر بزرگوارش احمد بن على بن حسن بن شاذان؛
- 2. جعفر بن محمد بن قولويه (متوفى 368 هـ.ق)؛
- 3. حسين بن هارون قاضى القضاه؛
- 4. محمد بن الحسن بن وليد قمى (متوفى 347 هـ.ق)؛
- 5. هارون بن موسى تلعكبرى (متوفى 385 هـ.ق)؛
- 6. شيخ صدوق محمد بن على بن الحسين (متوفى 381 هـ.ق)؛
- 7. محمد بن عثمان بن عبدالله نصيبى؛
- 8. محمد بن سعيد معروف به دهقان؛
- 9. محمد بن محمد مُرّه.(7)
شاگردان
در كتاب تراجم شاگردان چندانى براى ابن شاذان نمى توان يافت؛ البته چند نفر از فرهيختگان شيعى و اهل سنت كه از بزرگترين دانشمندان اسلامى بوده اند، از محضر وى بهره برده اند كه برخى از آنان عبارتند از:
- 1- كراجكى (مؤلف كتاب كنزالفوائد) نام وى محمد، كنيه اش ابوالفتح و شهرتش كراجكى است و بدون ترديد او يكى از فرزانه ترين عالمان شيعى است و نامش در تمام كتاب هاى كلامى، روايى و فقهى مورد توجه عالمان شيعه قرار گرفته است. از جمله شهيد اول در كتاب هايش از او به عنوان علامه ياد مى كند.(8)
كتاب مشهور او «كنزالفوائد» از معتبرترين كتاب هايى است كه در زمينه علم كلام و حديث نوشته شده است؛ به قول علامه مجلسى «هر كس كه در حوزه علم و كلام قدم نهاد، از اين كتاب بهره برد و كتاب هاى ديگر او نيز در نهايت اعتبار است».(9)
از مطالعه اين كتاب بدست مى آيد كه مؤلف بزرگوارش در راه جمعآورى اخبار و روايات، مسافرت هاى فراوانى داشته و به كشورهاى متعددى رفت و آمد داشته است، البته بيشتر اقامتش در مصر به ويژه شهر قاهره بود.
«يافعى» از بزرگان اهل سنت مى گويد: «كراجكى در روزگار خويش رئيس مذهب شيعه بود و در سال 449 هـ.ق به ديدار حق شتافت و در جوار قرب او آرميد».(10)
- 2- نجاشى، (صاحب كتاب رجال) دانشمند بزرگوار؛ نامش احمد، معروف به نجاشى، در نيمه سده چهارم هجرى سال 372 هـ.ق چشم به اين جهان گشود و كم كم آثار هوش فراوان در چهره اش نمايان شد و آنچه استعداد اين بزرگمرد را شكوفا كرد، برخوردارى از استادانى مانند شيخ مفيد و سيد مرتضى بود كه هر دو از مفاخر و نخبگان مذهب شيعه هستند؛ او از پرمايه ترين دانشوران شيعى است به ويژه در دانش رجال شناسى و معرفتِ ياران امامان معصوم علیهمالسلام كه سخنش حجت و سند است و از روزگار رحلتش تا عصر ما، تمام دانشمندان و فقيهان شيعه در اين علم، وامدار تحقيقات و پژوهش هاى آن بزرگوارند و كتاب رجال او همانند چشمه اى جوشان و گوارا، كام تشنگان دانش رجال را سيراب مى كند.
نجاشى سرانجام بعد از كوشش پيگير و خستگى ناپذير، براى شناساندن روايتگران امامان شيعه، در نيمه سده پنجم در سال 450 هـ.ق در سن 78 سالگى زندگى دنيا را بدورد گفت و جان عاريت خويش را به حضرت دوست تسليم كرد.(11)
- 3- ابوطالب زينبى، حسين بن محمد بن على (متوفى: 512 هـ.ق)
- 4- احمد بن محمد بكرى حنفى معروف به اخطب خوارزم. (متوفى: 528 هـ.ق)(12)
اين دو شخصيت از زمره دانشمندان اهل سنت شمرده مى شوند.
ابن شاذان از منظر بزرگان
يكى از نشانه هاى فرهيختگى دانشوران، ستايشى است كه بزرگان تراجم و اصحاب انديشه، از آنان به عمل مى آوردند و چون ابن شاذان قمى در جايگاه بلند دانش و فضل قرار داشت، همگان او را ستوده اند. تعدادى از اين تمجيدها را مى خوانيم:
شيخ حر عاملى، نويسنده وسائل الشيعه: «محمد بن احمد بن شاذان دانشمندى بلندمرتبه بود كه از شيخ صدوق روايت مى كند».(13)
محمدباقر خونسارى، نويسنده روضات الجنات: «دانشمند بزرگوار و استوانه نيرومند و باشخصيت شيعه، محمد بن احمد بن شاذان قمى (است )».(14)
ميرزا حسين نورى: «عالم برجسته و فرزانه شيعى محمد بن احمد بن شاذان، پسر خواهر جعفر بن محمد بن قولويه قمى است».(15)
محدث قمى: «ابن شاذان قمى يكى از برازنده ترين فقيهان شيعه و دانشمند موجه و موثق روزگار خويش بود».(16)
علامه ممقانى: «بدون شك ابن شاذان يك فقيه توانا و دانشمند مشهور است».(17)
سيد محسن امين: «ابن شاذان از استادان شیخ طوسی، فقيهى بزرگ، صاحب تأليفات و يكى از بزرگان اجازه است».(18)
آقا بزرگ تهرانى مؤلف الذريعه: «كتاب مناقب از ابوالحسن محمد بن احمد بن شاذان قمى است. او استاد حديث كراجكى (مؤلف كنزالفوائد) است».
شايد بتوان گفت دقيق ترين ستايش از اين استادِ فرزانه توسط شاگرد برجسته اش كراجكى، اظهار شده است. او در سه قسمت از كتاب گرانقدر خود از ابن شاذان به عنوان استاد فقيه ياد مى كند.(19) كه خود نشانه اى ديگر از برجستگى ابن شاذان در فقاهت و دانش حديث است.
آثار
ابن شاذان قمى تأليفات گرانسنگى از خود به يادگار گذاشت كه حتى در روزگار ما بخشى از آن آثار در دسترس محققان اسلامى است.
- 1- كتاب معروف او، كتابى است به نام «مأة منقبه» يا «مناقب اميرالمؤمنين و فرزندان گرامى او علیهمالسلام».
شاگرد او كراجكى در كنزالفوائد مى نويسد: «من اين كتاب را از استادم، در سال 412 هـ.ق در مسجدالحرام روايت مى كنم و او براى من كتابش را قرائت كرد».(20)
اين كتاب يكى از مدارك كتاب بزرگ بحارالانوار علامه مجلسى است. علامه در بحارالانوار مى نويسد: «روايت مى كنم از كتاب مناقب، تأليف دانشمند بزرگ، ابن شاذان قمى».(21)
صاحب وسائل الشيعه، هنگامى كه نام اين اثر را مى برد، مى نويسد: «اين كتاب صد منقبت از مناقب و فضائل حضرت اميرمؤمنان علیهالسلام را دربر دارد و هم اينك نزد من موجود است».(22)
علت تأليف كتاب مناقب
از مقدمه اى كه مؤلف بزرگوار بر كتابش نوشته است، چنين بدست مى آيد كه گويا بعضى از دوستداران حضرت امير علیهالسلام از او درخواست كردند كتابى در فضائل و مناقب حضرت على بن ابيطالب علیهالسلام بنويسد؛ لذا ابن شاذان در پاسخ او مى نويسد: «اى برادر! از من درخواست كردى كتابى در مقام و شأن و فضائل اميرمؤمنان علیهالسلام به رشته تحرير درآورم، من به اين نياز شما پاسخ مى دهم و اين كتاب را كه شامل صد فضيلت از درياى بىپايان فضائل على علیهالسلام است، با استناد به دانشمندان اهل سنت روايت مى كنم. به اين كتاب چنگ بزن و آن را حفظ كن. خداوند ما را به راه صواب و سداد رهنمون شود».(23)
- 1. ايضاح دفائن النواصب؛
- 2. بستان الكرام؛
- 3. ردالشمس على اميرالمؤمنين علیهالسلام؛
- 4. كتابى در صحت خبر بالا رفتن اميرالمؤمنين بر دوش مبارك پيامبر اسلام براى شكستن بت هاى خانه كعبه.(24)
گلچينى از بوستان فضائل على علیهالسلام
1- على آفتاب تابان :
باواسطه از ابوهريره نقل مى كند: «نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. ناگهان ديدم على از دور نمايان شد و به سوى ما آمد. رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: ابوهريره! مى دانى اين شخص كيست؟ گفتم: او على بن ابيطالب است. پيامبر فرمود: او درياى مواج و خورشيد تابان است. دستان او از رود فرات سخاوتمندتر و قلب او از تمام جهان وسيع تر است. هر كس كه دشمن او باشد، از رحمت خدا دور باد».(25)
2- شأن على علیهالسلام:
باواسطه از سلمان نقل مى كند: «از پيامبر صلی الله علیه و آله شنيدم كه مى فرمود: شما را به على بن ابيطالب توصيه مى كنم. به دامن او چنگ بزنيد، او مولاى شما است. او را دوست بداريد، بزرگ شما است. از او پيروى كنيد، دانشمند شما است. او را احترام كنيد، پيشواى شما به سوى بهشت است. او را بزرگ شماريد. هر زمان كه شما را به كارى فراخواند، دعوت او را لبيك بگوييد. اگر به شما فرمان داد، از او فرمان بريد. او را دوست بداريد و احترامش كنيد و آنچه درباره على گفتم، همه را خدايم دستور داده است تا به شما امت برسانم».(26)
3- دوستى با على علیهالسلام:
باواسطه نقل مى كند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هر كس على را دوست بدارد، خداوند نمازها و عبادات او را قبول مى كند و دعاى او را به اجابت مى رساند. هر كس على را دوست بدارد، خداوند به تعداد هر رگى كه در بدن دارد، به او بهشت عطا خواهد كرد. هر كس آل محمد صلی الله علیه و آله را دوست بدارد، از حساب ميزان و صراط در امان است و آن كه با آل محمد صلی الله علیه و آله دشمنى ورزد، روز قيامت كه به صحنه محشر حاضر مى شود، بر پيشانى او نوشته شده است: آيس، من رحمة اللّه؛ مأيوس از رحمت خدا».(27)
4- اسم هاى على علیهالسلام در قيامت :
باواسطه از رسول الله صلی الله علیه و آله روايت مى كند كه حضرت فرمود: «وقتى كه روز قيامت شود، على بن ابىطالب را با هفت نام صدا مى زنند؛ يا صديق، يا دالّ، يا عابد، يا هادى، يا مهدى، يا فتى ، يا علّى! تو و پيروانت بدون حساب داخل بهشت شويد».(28)
5- وزير پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله:
در مناقب از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل مى كند كه آن حضرت چنين دعا فرمود: «خداوندا! براى من يك وزير از اهل آسمان و يك وزير از اهل زمين قرار بده!» و خداوند به حضرت وحى كرده كه: «وزير تو از آسمانيان جبرئیل و از اهل زمين على بن ابيطالب علیهالسلام است».(29)
6- پنج گروه جهنمى :
باواسطه از حضرت امام رضا علیهالسلام روايت مى كند كه آن بزرگوار از پدران خود از حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل فرمود: «پنج گروه هستند كه در جهنم شعله هاى آتش آنان خاموش نمى شود:
- 1- آن كس كه به خدا شرك ورزد.
- 2- مردى كه پدر و مادر خود را آزار دهد و آنان را از خود برنجاند.
- 3- آن كس كه نزد ستمگرى بر ضد برادر دينى خود بدگويى كند كه اين كار موجب كشته شدن آن مسلمان به دست آن ستمگر شود.
- 4- مردى كه انسان بى گناهى را بكشد.
- 5- آن كس كه مرتكب گناه شود و گناهان خود را از ناحيه خدا بداند».(30)
غروب ستاره
همان طور كه از سخن كراجكى بدست مى آيد، ابن شاذان تا سال 412 هـ.ق زنده بود، ولى اين كه دقيقاً در چه سالى و در كجا وفات يافت، براى ما روشن نيست. در هر صورت اين فقيه وارسته و محدث بزرگ پس از يك عمر تلاش مخلصانه در راه نشر آرمان امامان معصوم علیهمالسلام و ترويج فضائل اميرمؤمنان علیهالسلام وفات يافت. روحش شاد و يادش جاويد باد.
پى نوشت
(1). امل الامل، ج 2، ص 152؛ روضات الجنات، ج 6، ص 179؛ سفينة البحار، ج 1، ص 693؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 500؛ اعيان الشيعه، ج 9، ص 100؛ الذريعه، ج 2، ص 495؛ ريحانه الادب، ج 8، ص 62 و لغت نامه دهخدا، ص 322.
(2). فوائد الرضويه، ص 78.
(3). مناقب اميرالمؤمنين، مأه منقبه منقبت اول و روضات الجنات، ج 6، ص 181.
(4). الكنى والالقاب، ج 2، ص 109.
(5). همان، ج 1، ص 431.
(6). نجاشى، ص 62، تنقيح المقال، ج 1، ص 71.
(7). مأه منقبه، ص 38؛ روضات الجنات، ج 6، ص 182؛ منقبت، ص 22، 25، 35 و 85؛ ريحانه الادب، ج 8، ص 62.
(8). فوائد الرضويه، ص 570؛ الكنى والالقاب، ج 3، ص 88؛ امل الامل، ج 2، ص 282 و روضات الجنات، ج 6، ص 209.
(9). بحارالانوار، ج 1، ص 35.
(10). روضات الجنات، ج 6، ص 210 والكنى والالقاب، ج 3، ص 89.
(11). الكنى والالقاب، ج 3، ص 199؛ فوائد الرضويه، ص 19 و چند منبع ديگر.
(12). مقدمه كتاب مأه منقبه، ص 5، به تحقيق نبيل رضا علوان و نيز مراجعه شود به لسان الميزان ابن حجر، ج 5، ص 62.
(13). امل الامل، ج 2، ص 241.
(14). روضات الجنات، ج 6، ص 179.
(15). مستدرك الوسائل، ج 3، ص 500.
(16). الكنى والالقاب، ج 1، ص 313.
(17). تنقيح المقال، ج 2، ص 73.
(18). اعيان الشيعه، ج 9، ص 101، به نقل از مقدمه مأة منقبه.
(19). كنز الفوائد، ج 1 و 2، صفحات متعدد.
(20). روضات الجنات، ج 6، ص 181؛ ريحانه الادب، ج 8، ص 62؛ الكنى والالقاب، ج 1، ص 312 و الذريعه، ج 22، ص 316.
(21). بحارالانوار، ج 1، ص 18.
(22). امل الامل، ج 2، ص 62.
(23). مقدمه كتاب مأه منقبه، ص 35؛ امل الامل، ج 2، ص 62 و دائرة المعارف اسلامى، ج 4، ص 52.
(24). الذريعه، ج 22، ص 316 و ج 2، ص 495؛ ريحانه الادب، ج 8، ص 62 و روضات الجنات، ج 8، ص 62، اخيراً مدرسه الامام المهدى مجموع كتاب هاى ابن شاذان را چاپ و منتشر كرده است.
(25) و (26). روضات الجنات، ج 6، ص 181، به نقل از مأة منقبه و كنزالفوائد.
(27). مأه منقبه، منقبت 95، ص 175.
(28). همان، ص 145.
(29). همان، ص 138.
(30). كنزالفوائد، ج 2، ص 47 و روضات الجنات، ج 6، ص 181.