آیه 59 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۰ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<58 آیه 59 سوره نمل 60>>
سوره : سوره نمل (27)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(ای رسول) بگو: ستایش مخصوص خداست و سلام خاص بر بندگان برگزیده خدا، آیا خدا بهتر است یا آنچه آنان شریک خدا می‌شمارند؟

بگو: همه ستایش ها ویژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک او قرار می دهند؟

بگو: «سپاس براى خداست، و درود بر آن بندگانش كه [آنان را] برگزيده است.» آيا خدا بهتر است يا آنچه [با او] شريك مى‌گردانند؟

بگو: سپاس اللّه را و سلام بر بندگان برگزيده او. آيا اللّه بهتر است يا آن چيزها كه شريك او قرار مى‌دهند؟

بگو: «حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزیده‌اش!» آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرارمی‌دهند؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Say, ‘All praise belongs to Allah, and Peace be to the servants whom He has chosen.’ Is Allah better, or the partners they ascribe [to Him]?

Say: Praise be to Allah and peace on His servants whom He has chosen: is Allah better, or what they associate (with Him)?

Say (O Muhammad): Praise be to Allah, and peace be on His slaves whom He hath chosen! Is Allah best, or (all) that ye ascribe as partners (unto Him)?

Say: Praise be to Allah, and Peace on his servants whom He has chosen (for his Message). (Who) is better?- Allah or the false gods they associate (with Him)?

معانی کلمات آیه

«قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ ...»: (نگا: انعام / ). «إِصْطَفی»: برگزید. «آللهُ»: فراهم آمده است از همزه استفهام و واژه (الله). «امّا ...»: مرکب است از (أَمْ) و (ما).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ «59»

بگو: سپاس براى خداست و سلام بر آن بندگانش، كه آنان را برگزيد. آيا خدا بهتر است يا آنچه را كه شريك قرار مى‌دهند؟

پیام ها

1- مجازات مجرمان و نجات مؤمنان، از الطاف الهى است و بايد شكر آن را به جاى آورد. «فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ‌- قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ»

2- شيوه‌ى شكر را بايد از خدا بياموزيم. «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ»

3- ستايش بندگان خدا و سلام بر آنان، در كنار ستايش خدا مطرح است.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ»

جلد 6 - صفحه 441

4- به ياد خدا باشيم، «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» تا خدا هم ياد ما را زنده بدارد. «سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ»

5- ياد اولياى خدا را فراموش نكنيد. «سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ»

6- اولياى خدا زنده‌اند و سلام ما را دريافت مى‌كنند. «سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ»

7- دل به خدا بسپاريم و بنده‌ى او شويم تا سلام خدا و رسول را دريافت كنيم.

«سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ»

8- بندگى انسان، معيار گزينش الهى است. «عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌»

9- با سؤال، وجدان‌ها را بيدار كنيد. «آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59)

«1» بحار الانوار، ج 12، باب قصص لوط عليه السّلام و قومه، روايت 7، ص 153- 152 بنقل از علل الشرايع و تفسير عياشى.

جلد 10 - صفحه 65

پس گفتيم لوط را بعد از هلاك شدن كافران:

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ‌: بگو سپاس و ستايش مر خداى راست كه هلاك فرمود كفار را، وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌: و سلام بر بندگانى كه برگزيده ايشان را به عصمت و نگاهداشته از فواحش و نجات داده از عقوبت.

قول اصح و اكثر آن است كه خطاب امر به حمد متوجه به حضرت محمد پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله است كه چون حق تعالى در اين سوره ذكر فرمود قصه‌هائى كه دال است بر كمال قدرت مانند قصه موسى عليه السّلام، و بر اختصاص رسل به آيات كبرى چون قصه حضرت سليمان، و بر هلاك اعداء و نصرت اولياء مثل قصه حضرت صالح و لوط عليهما السّلام؛ و اطلاع بر آن نعمتى عظيم است، پس بدين جهت آن حضرت را امر فرمود به حمد الهى و سلام بر رسل سبحانى و بندگان برگزيده ربانى كه حق تقدم دارند در دين.

در تفسير جوامع و على بن ابراهيم قمى- از ائمه هدى روايت نموده كه: مراد بندگان برگزيده آل محمد عليهم السّلام هستند «1». زيرا كه قلب ايشان سالم است از لوث علايق و سر ايشان خالى است از فكر خلايق، امروز سلام بواسطه شنوند، و فردا سلام بى‌واسطه خواهند شنيد كه‌ «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ».

تنبيه: آيه شريفه آگاهى و ترغيب و تحريص است بر آنكه در سخن گفتن و خطبه، ابتدا به حمد خدا و سلام و صلوات بر پيغمبر و آل معصومين او كه بندگان برگزيده خدا باشند بايد پرداخت تا به ميامن و بركات ايشان كلام متكلم و خطيب مقبول سامعان گردد، و لذا مصنفين و خطبا و وعاظ و ساير ادباء در اوايل كتب و خطب و ساير مقاصد همين طريقه را مرعى دارند، زيرا حق تعالى بعد از امر به اين قسمت شروع در مقصود فرموده بر سبيل الزام حجت بر كفار و تهكم و تسفيه رأى آنها بر سبيل استفهام فرمايد:

آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ‌: آيا خداى به حق بهتر است در پرستش و ستايش يا آنچه شرك مى‌گيرند مشركان با خداى تعالى. و از معلومات بديهيه است كه هيچ‌

«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 129- جوامع الجامع، چاپ تبريز، ص 339.

جلد 10 - صفحه 66

خيرى مترتب نمى‌شود بر عبادت آنچه به آن شرك گرفته‌اند تا موازنه و مقايسه توان نمود ميان آن و ميان ذاتى كه مبدء و مصدر جميع خير و خالق و مالك همه مى‌باشد. غرض از اين تبكيت و تهكم مشركين است به حال خودشان. و در خبر است كه چون حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله اين آيه تلاوت نمود، فرمود:

بل اللّه خير و ابقى و اجلّ و اكرم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (54) أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55) فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (56) فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ (57) وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (58)

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59) أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (60) أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (61)

ترجمه‌

و فرستاديم لوط را هنگاميكه گفت به قومش آيا ميكنيد كار زشت را با آنكه شما مى‌بينيد

آيا هر آينه شما ميآئيد نزد مردان از روى شهوت بجاى زنان بلكه شما گروهى هستيد كه نادانى ميكنيد

پس نبود جواب قومش مگر آنكه گفتند بيرون كنيد آل لوط را از بلد خودتان همانا ايشان مردمانى هستند كه ميخواهند پاك باشند

پس رهانيديم او و اهلش را مگر زنش كه مقدّر كرديم او را كه باشد از بازماندگان‌

و بارانديم بر آنها بارانى پس بد بود باران بيم داده شدگان‌

بگو ستايش مر خدا را است و سلام بر بندگانش كه برگزيد آيا خدا بهتر است يا آنچه براى او شريك قرار ميدهند

آيا كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و فرو فرستاد براى شما از آسمان آبى پس رويانيديم بآن باغهاى خرّم نباشد براى شما كه برويانيد درخت آنها را آيا معبودى است با خدا بلكه آنهايند گروهى كه عدول ميكنند

آيا كيست كه گردانيد زمين را قرارگاه و قرار داد در ميانش نهرها و قرار داد برايش كوههاى ثابت و قرار داد ميان دو دريا حائلى آيا خدائى است با خدا بلكه بيشترشان نميدانند.

تفسير

خداوند متعال عطف فرمود بر قصه حضرت صالح قصه حضرت لوط

جلد 4 صفحه 158

پيغمبر را باين تقريب كه و فرستاديم لوط را بر قومش به پيغمبرى وقتى كه بآنها فرمود بر سبيل انكار كه آيا شما مرتكب كار زشت لواط ميشويد با آنكه ميدانيد و مى‌بينيد زشتى و كثافت و خباثت آنرا يا در مرئى و منظر يكديگر اقدام باين عمل ناشايسته مينمائيد و آن عمل ناشايسته كه قابل انكار است آنستكه شما از روى شهوت ميآئيد نزد مردان و نميرويد نزد زنان با آنكه خداوند آنها را براى اين عمل خلق فرموده براى شما شما راه را گم كرده و بجهالت و نادانى افتاده‌ايد و پاك را گذارده پليد را اختيار نموده‌ايد و قوم در جواب عاجز مانده ناچار گفتند لوط و كسانش را از بلد خودتان بيرون كنيد كه آنها مردمانى هستند كه ميخواهند پاك و پاكيزه و منزّه و مقدّس باشند گويا مقصودشان تمسخر و استهزاء بود و خداوند او و كسانش را از ميان آنها بيرون برد و از شرّشان نجات داد و از عذاب خلاص فرمود مگر زن او را كه با آنها همدست بود و در ميان آنها باقى ماند و بعذاب گرفتار گرديد و خداوند باران بدى از سنگ بر آنها نازل فرمود كه همه هلاك شدند با آنكه قبلا بآن بيم داده شده بودند و شرح اين قضايا مكرر ذكر شده است و بعضى قدرنا بتخفيف قرائت نموده‌اند و براى اداء شكر اين نعمت كه غلبه دوستان خدا بر دشمنان او است بحبيب خود دستور فرموده كه حمد خدا را بجا آورد و تحيّت و سلام فرمايد بر بندگان برگزيده خدا كه اكمل افراد ايشان اهل بيت اطهارند و بعدا فرموده حال ببينيد اى شنوندگان اين قضاياى تاريخى آيا خداى يگانه بهتر است براى ستايش و پرستش يا بتهاى بى شعور بى كاره كه قادر بر هيچ امرى نيستند و نتوانستند پرستش كنندگان خود را از عذاب خدا نجات دهند و تشركون بتاء نيز قرائت شده و بنابراين خطاب بمشركين مكه است كه براى الزام آنها ذكر شده و نيز فرموده آيا كسيكه آسمانها و زمين پر وسعت و نعمت را خلق فرموده و باران رحمتش را از آسمان بر شما فرود آورده و بوستانهاى خرّم خوش منظر با بهجت و طراوت را بآن براى شما ايجاد و احداث فرموده كه شما هيچ يك درخت از آنرا نمى‌توانيد بخودى خود برويانيد آيا ميشود با چنين خدائى خداى ديگرى باشد با آنكه واضح است كه همه كار يك مدير و لوازم يك اداره است بلكه معلوم است كه اهل شرك عدول نمودند از حق بباطل آيا

جلد 4 صفحه 159

كسيكه زمين را قابل سكونت و قرارگاه بنى آدم قرار داد و وسائل معيشت آنها را در آن فراهم فرمود بجريان نهرها در خلال و جوانب و اطراف آن و احداث كوههاى بلند براى سنگينى و آرامى زمين و استخراج معادن و جريان آب و امثال اين منافع و قرار داد ميان دو دريا و مجمع دو آب شور و شيرين مانع و حائل كه مخلوط بيكديگر نميشوند و شما آنرا مشاهده ميكنيد چنانچه در سوره فرقان گذشت آيا چنين خدائى شريك دارد و چنين قدرتى محتاج بكمك است و سزاوار است كه جمادات را با او شريك در پرستش قرار داد البته بيشتر كسانى كه مشرك ميباشند نميدانند ادلّه توحيد را و از اين معانى غافلند و بعضى هم از باب تعصّب و عناد بكفر و الحاد تشبّث نموده‌اند و عدول از غيبت بتكلم در فأنبتنا براى تأكيد اختصاص فعل است بذات احديّت و لذا بعدا صريحا از غير نفى فرموده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ وَ سَلام‌ٌ عَلي‌ عِبادِه‌ِ الَّذِين‌َ اصطَفي‌ آللّه‌ُ خَيرٌ أَمّا يُشرِكُون‌َ (59)

بگو حمد مختص‌ باللّه‌ ‌است‌ و سلام‌ ‌بر‌ بندگان‌ ‌او‌ ‌آن‌ كساني‌ ‌که‌ خداوند برگزيد ‌آنها‌ ‌را‌ آيا، خداوند بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ شرك‌ مياورند.

(قُل‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ) ‌در‌ مجلد اول‌ ‌اينکه‌ تفسير صفحه‌ 97 ‌الي‌ 99 ‌در‌ معني‌ حمد و فرق‌ ‌بين‌ حمد و مدح‌ و شكر و وجه‌ اختصاص‌ حمد بذات‌ اقدس‌ حق‌ و معني‌ مقام‌ محمود و اسامي‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌با‌ حمد و محمود و ‌محمّد‌ (ص‌) بيان‌ كرده‌ايم‌ مراجعه‌ فرمائيد و ‌در‌ ‌اينکه‌ جا بنحو اشاره‌ متذكر ميشويم‌ الف‌ و لام‌ الحمد الف‌ و لام‌ جنس‌ ‌است‌ و لام‌ للّه‌ لام‌ اختصاص‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جنس‌ حمد مختص‌ باللّه‌ ‌است‌ و حمد بمعني‌ ستايش‌ ‌است‌ و كلمه‌ اللّه‌ اسم‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ ذات‌ واجب‌ الوجودي‌ ‌که‌ مستجمع‌ جميع‌ كمالات‌ و منزه‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ ‌است‌ و معني‌ الحمد للّه‌ ستايش‌ مختص‌ بذات‌ مقدس‌ ‌او‌ ‌است‌ ذاتا و صفة و افعالا ‌که‌ جميع‌ افعال‌ ‌او‌ موافق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ و حسن‌ ‌است‌ فعل‌ قبيح‌ و لغو و ظلم‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نميشود ‌که‌ معني‌ عدل‌ ‌است‌ و ‌در‌ كافي‌ يك‌ باب‌ ‌از‌ اخبار ‌در‌ فضيلت‌ ‌اينکه‌ ذكر شريف‌ روايت‌ كرده‌ ‌که‌ ‌من‌ جمله‌ مفضل‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ سؤال‌ كرد ‌که‌

(علمني‌ دعاء جامعا ‌فقال‌ لي‌ احمد اللّه‌ فانه‌ ‌لا‌ يبقي‌ احد يصلي‌ الا دعا لك‌ يقول‌ سمع‌ اللّه‌ لمن‌ حمده‌»

‌يعني‌ مستجاب‌ فرما دعاء ‌هر‌ كس‌ ‌که‌ حمد تو ‌را‌ بجا آورد و دارد حضرت‌ ‌رسول‌ روزي‌ سيصد و شصت‌

جلد 14 - صفحه 164

مرتبه‌ (360) حمد ميكرد بعدد عروق‌ جسد و دعايي‌ ‌که‌ قبلش‌ تحميد نباشد ابتر ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌در‌ روز چهار مرتبه‌ بگويد «الحَمدُ لِلّه‌ِ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ» اداء شكر ‌آن‌ روز ‌را‌ كرده‌ و ‌اگر‌ شب‌ بگويد اداء شكر ‌آن‌ شب‌ ‌را‌ كرده‌ و ‌غير‌ اينها ‌حتي‌ ‌در‌ بليات‌ ‌هم‌ بايد حمد كرد چنانچه‌ ‌در‌ دعاء كميل‌ ‌بعد‌ ‌از‌ كلمه‌

«و اسعده‌ ‌علي‌ ‌ذلک‌ القضاء»

ميگويد

«فلك‌ الحمد ‌علي‌ ‌في‌ جميع‌ ‌ذلک‌»

‌که‌ بعضي‌ توهم‌ كردند ‌که‌ اينجا جاي‌ حمد نيست‌ تبديل‌ كردند ‌به‌ «لك‌ الحجه‌» و حال‌ آنكه‌ دارد ‌هر‌ موقعي‌ ‌که‌ نعمتي‌ بيايد بگويد

«الحمد للّه‌ ‌علي‌ ‌هذه‌ النعمه‌»

و ‌اگر‌ بلائي‌ متوجه‌ شود

«الحمد للّه‌ ‌علي‌ ‌کل‌ حال‌».

(وَ سَلام‌ٌ عَلي‌ عِبادِه‌ِ الَّذِين‌َ اصطَفي‌) ‌در‌ همان‌ مجلد اول‌ تفسير ‌در‌ صفحه‌ 196 ‌در‌ اطراف‌ سلام‌ مفصلا بيان‌ ‌شده‌، اولا ‌از‌ ‌براي‌ سلام‌ سه‌ معني‌ كردند يكي‌ اينكه‌ اسم‌ الهيست‌ المَلِك‌ُ القُدُّوس‌ُ السَّلام‌ُ المُؤمِن‌ُ المُهَيمِن‌ُ العَزِيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ (حشر ‌آيه‌ 23) ‌يعني‌ ‌خدا‌ نگهبان‌ تو ‌باشد‌.

دوم‌ دعاء بسلامتي‌ ‌از‌ كليه‌ بليات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ سوم‌ وعده‌ ‌که‌ ‌از‌ طرف‌ ‌من‌ سالم‌ هستي‌ خيال‌ اذيتي‌ بتو ندارم‌ و خداوند ‌بر‌ انبياء و ائمه‌ و مؤمنين‌ سلام‌ فرستاده‌ تحيه اهل‌ بهشت‌ سلام‌ ‌است‌ ملائكه‌ بآنها سلام‌ ميكنند وَ تَحِيَّتُهُم‌ فِيها سَلام‌ٌ (يونس‌ ‌آيه‌ 10) سَلام‌ٌ عَلَيكُم‌ طِبتُم‌ فَادخُلُوها خالِدِين‌َ (زمر ‌آيه‌ 73).

و اخبار ‌در‌ فضيلت‌ سلام‌ ‌در‌ باب‌ زيارات‌ ائمه‌ ‌از‌ دور و نزديك‌ ‌الي‌ ‌ما شاء اللّه‌ و مراد ‌از‌ «الَّذِين‌َ اصطَفي‌» انبياء و ائمه‌ اطهار هستند بدليل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ إِن‌َّ اللّه‌َ اصطَفي‌ آدَم‌َ وَ نُوحاً وَ آل‌َ إِبراهِيم‌َ وَ آل‌َ عِمران‌َ عَلَي‌ العالَمِين‌َ (ال‌ عمران‌ ‌آيه‌ 33) و مراد ‌از‌ ال‌ ابراهيم‌ اسمعيل‌ و پيغمبر اسلام‌ و ائمه‌ اطهار، و ال‌ عمران‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌ ‌است‌ و تفسير بآل‌ ‌محمّد‌ (ص‌) بيان‌ مصداق‌ ‌است‌.

(آللّه‌ُ خَيرٌ أَمّا يُشرِكُون‌َ) خداوندي‌ ‌که‌ قادر متعال‌ ‌است‌ و تمام‌ فيوضات‌ و نعم‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌است‌ پرستش‌ ‌او‌ و اطاعت‌ ‌او‌ بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ بتها و اصنام‌ ‌که‌ يك‌ جماد بيش‌ نيستند و بدست‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ تراشيده‌ شده‌اند و بيكديگر ميفروشند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 59)- در این آیه بعد از پایان شرح حال پنج پیامبر بزرگ الهی و سر نوشت قوم آنها، روی سخن را به پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله کرده و به عنوان یک نتیجه گیری از گذشته، و مقدمه‌ای برای طرح گفتگو با مشرکان، چنین می‌فرماید:

«بگو: حمد و ستایش مخصوص خداست» (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).

ستایش مخصوص خداوندی است که اقوام ننگینی همچون قوم لوط را نابود کرد، مبادا دامنه آلودگیهای آنها سراسر زمین را فرا گیرد.

سپس می‌افزاید: «و سلام و درود بر بندگان بر گزیده‌اش» (وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی).

سلام بر موسی، صالح، لوط، سلیمان و داود علیهم السّلام و سلام بر همه انبیا و پیروان راستینشان.

بعد می‌گوید: «آیا خداوند (که این همه توانایی و قدرت و موهبت و نعمت دارد) بهتر است یا بتهایی را که آنها شریک خدا قرار می‌دهند» و مطلقا مبدأ اثر نیستند؟! (آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع