مهدی رفیعا معزالدوله ای

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۶ توسط بهنام (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خاندان مهدی رفیعا

آيت الله حاج شيخ مهدي معزالدوله اي در سال 1317 ق. در تهران و در محله قديمي شاهي (پامنار كنوني) ديده به جهان گشود.[۱] پدر بزرگوارش، آيت الله حاج شيخ محمدباقر معزالدوله اي تهراني[۲] در تهران، محله (عودلاجان)، در خانواده‌اي متدين و ثروتمند به دنيا آمد. وي كودكي را زير نظر پدر ارجمندش، مرحوم حاج محمد رفيع تاجر تهراني، سپري نمود. پس از رسيدن به سن بلوغ، حجره مدرسه را بر حجره بازار، و كسب دانش را بر مال اندوزي ترجيح داد. وي به دست مرحوم آيت الله آقا ميرزا عبدالرحيم نهاوندي به لباس مقدس روحانيت درآمد، و به تحصيل پرداخت. او در ايام جواني، همراه دوست و هم بحث خود، آيت الله حاج شيخ محمدحسين تهراني به حوزه علميه نجف اشرف هجرت نمود. پس از مدتي، به تهران بازگشت و در نزد آيت الله مرحوم حاج ميرزا حسن آشتياني، شاگرد برجسته مرحوم شیخ مرتضی انصاری به كسب علم و دانش پرداخت.[۳]

وي درس هاي استاد خود را مي نوشت كه هم اكنون مقداري از آن، در باب بحث حجيت ظن و اجتهاد و تقليد موجود است.[۴] حاج شيخ محمدباقر، ساليان درازي در حوزه علميه تهران، در مدرسه «مروي» و «محموديه» به تدريس پرداخت. گروهي از عالمان و فضلاي آن روزگار، از محضر پرفيض وي بهره‌مند شدند كه نام آنان بدين شرح است:

  • 1- حاج شيخ آقا بزرگ تهرانی صاحب كتاب هاي طبقات اعلام الشيعه و الذريعه الي تصانيف اليشعه در سال 1311 ه.ق؛[۵]
  • 2- حاج شيخ محمدتقي آملي؛
  • 3- حاج سيد محمد بهبهاني؛
  • 4- حاج سيد محمدصادق لاهيجي؛[۶]
  • 5- حاج سيد محمدباقر مصطفوي؛
  • 6- حاج شيخ زين العابدين سرخه‌اي؛
  • 7- حاج شيخ محمود ياسري؛
  • 8- ميرزا عبدالله سعيد تهراني؛[۷]

مرحوم آيت الله شيخ محمدباقر، از نظر تقوا، زهد، علم و دانش، معروف بود و به جز كوشش در حوزه درس، به تقاضاي مردم، در مسجدي كه معزالدوله(*) در محله عين الدوله، واقع در خيابان ايران (خيابان احمدي كنوني) ساخته بود به امامت جماعت و ارشاد مردم پرداخت. شهرت وي و فرزندش مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدي، به (معزالدوله) به جهت امامت جماعت اين مسجد بوده است.[۸]

خانه آيت الله حاج شيخ محمدباقر، هميشه از جمعيت مراجعه كنندگان پر بود؛ مراجعاني كه براي اداي شهادت، گرفتن حكم شرعي يا اجرا و به ثبت رساندن عقود شرعي به وي مراجعه مي كردند. اين گونه منازل را در آن روزگار، محضر شرع مي ناميدند. وي سرانجام، پس از سال ها خدمت به دين مقدس اسلام، در روز 24 محرم 1336 ق. ديده از جهان فروبست و به ملأ اعلا پيوست.

از وي پنج پسر به جاي ماند كه همه در كسوت روحانيت بودند. احمد، پسر بزرگِ وي، بعد از پدر به اقامه جماعت پرداخت؛ اما در جواني از دنيا رفت. مهدي بعد از او در همان مسجد، اقامه جماعت نمود و سه پسر ديگر بر اثر ظلم و فتنه رضاخان از مشاغل روحاني روي برتافته و به كارهاي علمي و فرهنگي پرداخته و همگي هم اكنون دارفاني را وداع گفته‌اند.[۹]

دوران كودكي و جواني شیخ مهدی

حاج شيخ مهدي، دوران كودكي را در خانه علم و تقوا، زير نظر پدرش سپري كرد و در آغاز جواني به تحصيل علوم ديني پرداخت.[۱۰]

تحصيلات شیخ

وي همراه با هم بحث و يار وفادار خود، آيت الله حاج سيد مهدي كشفي بروجردي [۱۱] (1316-1367 ق) در حوزه علميه تهران - كه در آن روزگار حوزه علميه مشهوري بود، در نزد استادان گرانقدري به تحصيل معارف ديني پرداخت.

استادان وی

حاج شيخ مهدي معزالدوله اي نزد عالمان بزرگواري، ادبيات، فقه، اصول و ساير علوم رايج حوزوي را فراگرفت كه عبارتند از:

  • 1- ميرزا كوچك ساوجي؛
  • 2- حاج آقا بزرگ ساوجي؛
  • 3- حاج ميرزا احمد آشتياني.[۱۲]

حاج شيخ مهدي در مدت كوتاهي، به مراتب بلند و ارزشمند علم دست يافت و به عنوان شاگردي ممتاز مطرح گرديد. اجازات وي از تمامي مراجع تقليد و بزرگان علم و دانشِ دوران زندگي‌اش، گواه روشني بر اين مدعا است.

اجازه اجتهاد حاج شیخ مهدی رفیعا

آيت الله حاج شيخ مهدي معزالدوله‌اي از سوي همه مراجع تقليد زمان خود، تأييد شده بود. وي در 26 سالگي از سوي مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالنبي نوري كه از شاگردان ميرزاي شيرازي اول و از عالمان برجسته و مراجع زمان خود در تهران بود، تأييد گرديد.

وي در اجازه خود پس از حمد و ثنا، چنين نوشته است: «و بعد، جناب مستطاب شريعتمدار، خلايق افتخار، علم الاعلام، مروج الاحكام، آقاي آقاشيخ مهدي دامت تأييداته سليل جليل مرحوم مبرور، خلد مقام حجة الاسلام آقا شيخ باقر تهراني اعلي الله مقامه كه در عنفوان شباب مراحل كهولت و تكميل را طي كرده و به صلاح و تقوا و فضل و علم و كمالات اخلاقيه، موجه درانظار گرديده...». در ذيل همين اجازه، مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، مرجع تقليد و مؤسس حوزه علميه قم، عيناً آن را تأييد نموده است.

مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدحسين غروي اصفهاني، در اجازه خود به حاج شيخ، پس از حمد و ثنا، مطالبي نوشته است كه برگردان آن از متن عربي، به اين قرار است: «و بعد، همانا عالم عامل، فاضل كامل، روشنگر تاريكي ها، مروج الاحكام و گزيده عالمان بزرگ، ثقة الاسلام مهدي پاك و پاكدامن پرواپيشه پاكيزه، جناب حاجي شيخ مهدي تهران - كه هميشه به تأييدات پروردگار مؤيد باشد - از آنجا كه از نگهداري علم شريف، و از نيرو دهندگان پايه هاي دين حنيف اسلام است، و مراتبي از علم و عمل و فضايل پاك اخلاقي را دارا مي باشد...»

مانند اين تعريض ها، در بيش از 25 اجازه ديگر از سوي مراجع تقليد و عالمان جهان تشيّع، جهت حاج شيخ مهدي صادر شده كه موجود است.

مراجع تقليد بزرگي چون: سيدابوالحسن اصفهاني؛ حاج آقاحسين طباطبايي برورجردي؛ حاج آقاحسين طباطبايي قمي؛ در اجازات خود، مردم را به استفاده از وجود پربركت وي تشويق و ترغيب كرده اند.[۱۳]

اجازه در نقل حديث

از روزگاران گذشته، مسأله اجازه در نقل حديث و روايت، در ميان عالمان، مسأله‌اي پراهميت بوده است. بر اين اساس، آيت الله معزالدوله‌اي جهت مستحكم‌تر كردن رشته نقل حديث و روايات، از استادان و مشايخ حديث، مانند: حاج آقا بزرگ تهراني، آيت الله مرحوم حاج سيدمحمدهادي ميلاني و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي اجازه نقل روايت و حديث داشتند.[۱۴]

تأليفات حاج شیخ مهدی رفیعا

آيت الله معزالدوله اي تهراني، براي تربيت نفس هاي آماده، بيشتر از منبر و سخن بهره مي گرفت؛ ولي در ضمن، رساله‌هايي با زبان ساده درباره مسايل گوناگون از وي به يادگار مانده است كه عبارتند از:

  • 1- تذكرة الصلوة؛
  • 2- تذكرة الصوم؛

اين دو كتاب چندين بار به زيور چاپ آراسته شده است.

  • 3- دعا و غيبت كه اين كتاب نيز چندين بار به چاپ رسيده است.[۱۵]

خدمات فرهنگي شیخ مهدی

سنگر مسجد:

يكي از بهترين خدمات فرهنگي دانشمند اسلامي، بيان حقايق دين مبين اسلام براي مردم، به خصوص نسل جوان است به طوري كه اين كار به عنوان تبليغ موفق و كارساز، اسوه و سرمشق انسان ها بشمار رود، همان گونه كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در قرآن كريم به عنوان اسوه نيكو معرفي شده است.[۱۶] بايد توجه داشت كه ارزش هر كار، به مقدار ارزش هدف آن است؛ هر قدر ارزشِ هدف بالا باشد، ارزشِ كار نيز بالاست. تبليغ نيز مانند كارهاي ديگر، بايد هدفمند باشد. هدف در تبليغ، بايد فراتر از امور مادي باشد، و محدود به متاع فاني دنيا نشود.

دميدن روح وحدت و نجات از جهل و ناداني، روشنگري و برداشتن شبهات، دعوت به حكمت و اندرزهاي حكيمانه امامان معصوم علیهم السلام، تبليغ آشكار، شيوا و بدون ترس و پنهان كاري و كتمان، در سيره آيت الله معزالدوله‌اي بود. آن گونه كه اميرمؤمنان امام علی علیه السلام در نهج البلاغه بيان مي فرمايد: حق را آشكار ساختن، مردم را نصيحت كردن و به رشد و رهنمون شدن، و به عدل و ميانه روي عمل كردن.[۱۷]

او كه پس از درگذشت پدر و برادرش، امامت جماعت مسجد معزالدوله اي تهران را به عهده داشت، دلسوزانه و مجدانه به گسترش معارف ديني و تربيت افراد، به ويژه نسل جوان پرداخت. وي در مسجد و خانه اش منبر مي رفت و سخن مي گفت و تربيت نفوس را وجهه همت خويش قرار داده و سخت تلاش مي كرد. هيچ چيز، او را از ادامه كارش بازنداشت و بيش از نيم قرن و تا پايان عمر با عشق و علاقه، اين راه را پيمود. يكي از ويژگي هاي آيت الله معزالدوله‌اي را كه در موفقيت وي در امر تربيت افراد نقش مؤثري داشت، مي توان چنين بيان مي كرد:

او باوري عميق داشت كه محبت، اكسير اعظم است، معتقد بود كه تنها راه نفوذ در دل ها و ربودن آن، ايجاد محبّت و عشقِ خدا، پيامبر اكرم و اهل بيت علیهم السلام در دل ها است. وي بر اين باور بود كه كيمياي محبت و عشق، مس وجود انسان ها را به طلا تبديل مي كند. او مي گفت اگر ذات كسي از خميرمايه محبت مايه گرفت، در سوداي هستي، دل به غيرخدا نخواهد فروخت.

وي بر اين باور بود كه هر دلي كه از چشمه خورشيد عشق و محبت نوشيد، در كوير شوره‌زار زندگي، از پاي نخواهد ايستاد و به حيات جاودانه دست خواهد يافت. از اين رو، وي عمري از ولا، محبت و عشق به اهل بيت علیهم السلام دم زد؛ و هميشه به موازات «حب في الله» و «بغض في الله» را درهم مي آميخت و بذرش را در دل ها مي افشاند، كه تنها با يك بال «حب» نمي توان به پرواز درآمد، كه «بغض» را هم بايد بالي ديگر گرفت. لذا، بذر بغض و كينه دشمنان خدا، رسول و امامان هادي علیهم السلام و نماد روشن آنان، رضاخان و پسرش، را در دل شاگردانش مي كاشت. اين آموزش چنان در دل شاگردان و تربيت يافتگان وي نفوذ كرده بود، كه هرگز، دل به زرق و برق تجددگرايي و غرب زدگي نباختند.مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين شيخ عبدالحسين معزي نماينده ولي فقيه و رئيس مركز اسلامي وين در كشور اتريش.</ref>. مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين شيخ عبدالحسين معزي نماينده ولي فقيه و رئيس مركز اسلامي وين در كشور اتريش.</ref>

منكر زدايي:

آيت الله معزالدوله‌اي با مقدس مآبانِ خشك و بي روح ميانه‌اي نداشت. امر به معروف و نهي از منكرهاي بي روح و بدون تزريق عشق و محبت را خوش نمي داشت. وي هرگز با زبان تند و خشن، دين را ترويج نمي كرد. هرگز از شيوه لباس پوشيدن، چگونه زندگي كردن و انتخاب شغل و كار افراد، بر سر منبر انتقاد نكرد و با خشنونت با غيرمتدينان برخورد ننمود؛ ولي تربيت يافتگان وي بر اثر آموخته هاي او، آن چنان به سنت‌هاي اسلامي متعبد بودند كه در تهران آن روزگار، شهرت داشتند.

چه بسيار بودند، كساني كه در دام چاله‌هاي گناه و آلودگي فروغلطيده بودند؛ اما پس از مدتي كه به مسجد و مجلس آيت الله معزالدوله‌اي راه مي يافتند، چنان دگرگون مي شدند كه حتي نوع لباس پوشيدن، آرايش سر و صورت خود را اصلاح مي كردند. حتي بعضي ها سرانجام، راهي حوزه علميه مي شدند و به خيل عالمان دين مي پيوستند. او اين چنين با سياست اسلام زدايي و غرب گرايي مبارزه كرد و مردمان را به صراط مستقيم دين رهنمون ساخت.[۱۸]

مبارزات سياسي

آيت الله معزالدوله‌اي، هنگامي فعاليت و تلاش تعليمي و تربيتي خود را آغاز كرد كه انگليس زخم خورده اسلام و روحانيت - در ماجراي تنباكو و نهضت مشروطيت - بنياد سياست اسلام زدايي را در ايران اسلامي، به وسيله نوكراني حلقه به گوش چون رضاخان پي مي ريخت.

نخستين هدف در اجراي اين سياست شوم، فروپاشاندن دستگاه روحانيت و از پاي درآوردن آنان بود. در راستاي همين سياست، در سال 1306 ش، لايحه تشكيلات عدليه (دادگستري) و قوانين مربوط به آنان، به مجلس شوراي ملي رفت. با تصويب اين قانون، محاضر شرع كه محل آن، خانه عالمان برجسته شهرها بود، بسته شد. كارهايي را كه امروزه دستگاه بزرگ قضايي انجام مي دهد، در آن روزگار با كمترين امكانات اداري در محاضر شرع انجام مي گرفت.

در محاضر شرع هم قوانين اسلام اجرا مي شد و هم بهترين وسيله ارتباط مردم با روحانيان بود. تصويب اين قانون و تشكيل سازمان هاي مربوط به آن، ضربه سختي بر روحانيت وارد كرد. در نتيجه، پيكره دستگاه روحانيت مستقل و خدمتگزار دين فروپاشيد. اسلام و روحانيت از اين سياست، ضربه سهمگيني خورد. البته بودند كساني كه تاب مقاومت و پايمردي در برابر سختي روزگار را نداشتند و خود را به تشكيلات رضاخاني فروختند؛ ولي روحانيت هشيار و آزاده‌اي هم بودند كه در اين يورش ناجوان مردانه، از اسلام و روحانيت دفاع كردند و دست رد بر سينه رضاخان و اربابش كوفتند و از اين آزمايش بزرگ، سالم و سربلند بيرون آمدند.

آيت الله معزالدوله‌اي از زمره اين مردان راستين بشمار مي آيد. وي از آن دوران دلي پردرد و قصه‌هاي پرغصه داشت. وي دو داستان را كه نمونه‌اي از پيروزي هاي خود در آن زمان مي دانست، با شادي ذكر مي كرد و مي گفت: «رضاخان محضر شرع را بسته بود و بارسنگين زندگي و خانواده به جاي مانده از پدر و برادرم، كمرم را خم مي كرد. در اين حال و هوا در خانه‌ام براي عده‌اي از طلاب، شرح لمعه تدريس مي كردم. روزي مردي با كت و شلوار و كراوات به خانه آمد و نشست تا درس تمام شد. آن گاه وي خود را اين چنين معرفي كرد: من علي اكبر تشيد امروز و شيخ علي اكبر ديروز هستم. همين كتاب لمعه را نزد پدرتان خواندم؛ ولي چه مي توان كرد، براي گذراندن زندگي، به اين رنگ بايد درآمد!

آن گاه گفت: من از سوي حضرت اشرف، داور، وزير دادگستري رضاخان مأموريت دارم كه نزد جناب عالي بيايم و پيام ايشان را برسانم. اگر موافقت فرماييد، دفتر ثبت اسناد درجه يكي به نام شما صادر شود، تا همچون گذشته به كار خود ادامه دهيد. مي دانيد كه اين دفتر با محضر شرع سابق، هيچ تفاوتي ندارد.

در پاسخ گفتم: از سوي اين جانب از ايشان تشكر كنيد و بگوييد: چگونه تفاوتي ندارد؟ آيا من مجاز هستم به بخشنامه ها و دستورالعمل ها و قوانين صادره توجه نكنم و قوانين و احكام اسلام را اجرا نمايم؟ آيا نخواهيد گفت كه حكم از بالا رسيده را نمي شود ناديده گرفت، شما به ايشان بگوييد كه همين تدريس، ما را بس است».

او داستان ديگر را چنين نقل كرده است: «در محله عين الدوله - خيابان ايران كنوني و كوچه كنار مدرسه علوي - ساليان درازي در خانه‌اي كه در اجاره پدرم بود، زندگي مي كرديم. كوچه به نام پدرم معروف، و در سراسر تهران شناخته شده بود. و همگان گمان مي كردند كه خانه، ملك پدرم است. پس از فشار رضاخان و بسته شدن محضر شرع، مدتي پرداخت اجاره خانه به تعويق افتاد. صاحب خانه، تاب نياورد و عذر ما را خواست. ناگزير از آن خانه به خانه بسيار محقري در محله قاجاريه تهران - خيابان ري كنوني - نقل مكان كرديم».

براي از پادرآوردن روحانيت، رضاخان طرح ديگري درانداخت و آن مسأله امتحان گرفتن و جواز گرفتن براي پوشيدن لباس روحاني بود. از اين رو قانون آن را در سال 1307 ش. به تصويب رسانيد و در پي آن، مجالس و محافل وعظ و ارشاد و حتي مجالس عزاداري را ممنوع ساخت. آيت الله حاج شيخ مهدي معزالدوله‌اي، نه تنها از وزارت داخله آن روزگار اجازه پوشيدن لباس و گذاردن عمامه را نگرفت؛ بلكه يك روز هم لباس روحانيت خود را رها نكرد و عمامه را از سربرنداشت.

وي در سراسر حكومت اختناق و ديكتاتوري رضاخان، با وجود مشكلات و سختي هاي توان فرسا، به اقامه جماعت و سخنراني هاي آگاهانه و ارشاد مردم در مسجد معزالدوله گاه آشكار و گاه پنهان ادامه داد.

از سوي ديگر، انگليس در سياست شوم اسلام ستيزي، به فرهنگ غني و پربار اسلام يورش برد، و تمدن فرنگ (غرب) را به عنوان چشمه آب حيات به ايرانيان معرفي كرد. در آن روز، مزدوري چون سيد حسن تقي زاده گفته بود: ملت ايران اگر بخواهد آدم شود، از سر تا انگشتان پا، بايد فرنگي شود. با اين هدف شيطاني، مدارس جديد افتتاح گرديد. كتاب ها، مجله ها و روزنامه‌هاي لبريز از مطالب ترجمه شده از منابع غربي منتشر شد. كشف حجاب را براي زنان مسلمان اجباري كردند. فساد و منكرات آشكارا انجام مي گرفت. در اين شرايط، فصل نوين زندگي آيت الله معزالدوله‌اي و رسالت رباني وي، آغاز مي شود و در نهايت به پديد آمدن مكتب تربيتي و سياسي او مي انجامد.[۱۹]

ويژگي های شیخ مهدی رفیعا

آن عالم بااخلاص، ويژگي هايي داشت كه مي توان گفت موجب موفقيت او شده بود:

1- زندگي‌اش بسيار ساده و محقرانه بود. از تجملات و زرق و برق دوري مي گزيد. گاهي خانواده‌اش از سختي و تهيدستي گلايه مي كردند؛ اما او مي خنديد و مي گفت: «يعني مي گوييد با روس و انگليس بسازم و زندگي درست كنم؟ هرگز!». او از دنياطلبان دل بريده بود. در همسايگي مسجد، اميري از امراي پرقدرت ارتش بود كه گاهي در سلك درويشان درمي‌آمد و طرح دوستي مي ريخت؛ اما حاج شيخ مهدي يكبار به منزلش نرفت و كاري به او ارجاع نداد. اعيان و اشرافي بودند كه آرزو داشتند حاج شيخ يك بار به منزلشان برود؛ اما وي نرفت؛ ولي با فقرا همنشين بود.

2- براي مردم و شاگردانش، بسيار وقت مي گذاشت و از همنشيني با آنان اظهار خرسندي مي كرد. در مسجد و خانه خود منبر مي رفت. گاهي نزديك به دو ساعت سخنراني مي كرد؛ آن چنان شيرين و جذاب كه كمتر كسي اظهار خستگي مي كرد. هر هفته صبح جمعه و نيز ايام محرم و صفر و فاطميه و نيز روزهاي ولادت و وفات امامان: در خانه‌اش مراسم عزاداري و جشن برگزار مي كرد.

3- او به آن چه مي گفت، معتقد بود. از دل مي گفت و چون دلسوخته بود، سخنش بر دل ها مي نشست و مخاطب خود را سخت تحت تأثير قرار مي داد. او در اين زمينه بسيار موفق بود. كساني بودند كه يك بار پاي منبر و سخن او مي نشستند و دلباخته مي شدند و براي هميشه دست از گناه و آلودگي شسته و در زمره نيكان زمان درمي‌آمدند. وي براي فرزندش نقل مي كند:

«با يكي از دوستان روحاني ام كه اهل قزوين بود، عازم شهر شديم. به گاراژ رفتيم. اتوبوس آماده نبود. در نزديكي گاراژ به خانه آشنايي از اهالي قزوين رفتيم كه اتفاقاً جواني در آن خانه ميهمان بود. در ضمن صحبت گفت: مي خواهم عروسي كنم و به تهران آمده‌ام و گروه مطربي را دعوت كرده‌ام كه از بهترين و گرانترين مطرب ها هستند. حاج شيخ مهدي مي گفت: به سادگي موعظه‌اش كردم كه فرزندم! اگر مي خواهي زندگي نوين تو مبارك باشد، به گناه آلوده‌اش نكن؛ بهتر است به جاي مطرب، از وجود اين آقا - اشاره به دوست روحاني ام كردم - دعوت كني تا براي مهمانانت از معارف اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله سخن بگويد. حاج شيخ در قزوين بود كه آن جوان آمد و آنان را به عروسي دعوت كرد و گفت: من سخن شما را پذيرفتم. شما هم به وعده خودتان وفا كنيد و در بزم ما شركت كنيد و مردم را با معارف اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله پذيرايي نماييد.

4- عاشق شيداي اهل بيت بود. آن چنان عاشقانه و خالصانه از پيامبر صلی الله علیه و آله و اصحابش ياد مي كرد كه مستمعان را به شدت مي گرياند. عالمي بزرگوار مي گفت: «شبي به مسجد آيت الله معزوالدوله رفتم. وي بر منبر بود و از ابوذر غفاري، صحابي عالي مقدار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله سخن مي گفت. مردم پاي منبر او چنان مي گريستند، كه شگفت زده شدم مثل آن كه مصيبت عاشورا مي خواند.[۲۰]

5- خط زيبا، پوشش ساده و تميز، هميشه معطر بودن، آرام و مطمئن سخن گفتن، موقر راه رفتن، سيماي جذاب و نوراني، متبسم بودن.

فرزندان وی

از آيت الله معزالدوله‌اي، هفت پسر و دو دختر به جاي مانده است:

  • 1- حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ هادي معزي؛ وي پس از درگذشت پدر، تاكنون در مسجد معزالدوله، امامت جماعت را به عهده دارد و در راه گسترش تعاليم اسلام، تلاش و كوششي در خور زمان دارد.
  • 2- حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ عبدالعلي معزي كه در عرصه تبليغ معارف اسلامي فعاليت مي كند و از وعاظ تهران است.
  • 3- حجة الاسلام والمسلمين مرحوم آقاي حاج شيخ محمدحسن معزي كه از فضلا و مدرسان حوزه علميه قم بود، و مدت 30 سال از عمر خود را در راه تحصيل، تدريس و تربيت شاگردان سپري كردند. وي در سال 1357 ش. به رحمت ايزدي پيوست.
  • 4- حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ عبدالحسين معزي كه هم اكنون به عنوان نماينده ولي فقيه و رئيس مركز اسلامي «وين»، در كشور اتريش بسر مي برد.[۲۱]
  • 5- مرحوم حاج آقا بزرگ معزي؛
  • 6- آقاي محمدحسين معزي؛
  • 7- آقاي عبدالكريم معزي كه اين سه فرزند اخير به كار آزاد اشتغال دارند.

دامادها وی

دامادهاي آيت الله حاج شيخ مهدي معزالدوله‌اي عبارتند از:

  • 1- حضرت آيت الله حاج شيخ محمدعلي گرامي، از عالمان و مدرسان بنام حوزه علميه قم.
  • 2- آقاي حاج حسن ابراهيمي كه از بازاريان معروف به تدين و تقوا در تهران بشمار مي رود.[۲۲]

وفات حاج شیخ مهدی رفیعا

آيت الله معزالدوله‌اي سرانجام پس از هشتاد و پنج سال عمر پرخير و بركت و مجاهدت دائم در راه خدمت به مكتب تشيع و اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام، سرانجام در نيمه شب 21 ربيع الاول سال 1402 ق. در تهران دارفاني را وداع گفت و به ملأ اعلي پيوست. از آن جا كه به قبرستان مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي، معروف به «قبرستان نو» در قم بسيار علاقمند بود، طبق وصيت وي، در فضايي باز و زير آسمان، در اين گورستان به خاك سپرده شد.[۲۳]

مسجد معزالدوله، باني-واقف

اين مسجد در سال 1317 ق. براساس متن وقفنامه سنگي موجود در مسجد، ساخته شد. در متن اين سنگ نبشته، در 14 سطر، حاوي دستور كارهاي وقف در نحوه اداره اين مسجد است كه توليت آن به حاج سيد باقر، پسر مرحوم سيد احمد واگذار شد و...

متن وقف نامه:

بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين الاخيار و لعن الله اعدائهم اجمعين؛ و بعد وقف شرعي نموده سگ آستان دوستان اميرمؤمنان و اولاد آن بزرگوار: محمد اسماعيل ميرزا معزالدوله، ولد ابن بهرام ميرزا معزالدوله رحمةالله اين محقر مسجد را به انضمام تمامي پنج باب دكاكين و آن انبار و سقاخانه، متصل به همين مسجد را با يك ربع ساعت آب از قنات سردار در مسجد معزالدوله، واقع در تهران، خيابان ايران، خيابان شهيد احمدي، امروزه به مسجد حضرت سيدالشهدا معروف است.

يكي از بناهاي خيريه محمداسماعيل ميرزا معزالدوله، نوه عباس ميرزا نايب السلطنه فتحعلي شاه قاجار و فرزند بهرام ميرزا معزالدوله، و به وسيله همسر او حاجيه فرخ لقاخانم ساخته شد. مدار شش شبانه روز از مزار وقف نامه جداگانه، و مرده شويي در مسجد و مضافات مسجد، ممنوع است و توليت آن را واگذار نمود به جناب سلالةالسادات حاجي سيد باقر، خلف مرحوم حاج سيد احمد طاب ثراه و... اين وقفنامه يا اجاره نامه كه در 12 سطر تنظيم شده است حاوي نكات سودمندي است از نحوه اجاره ملك در طهران قديم. در پايان آمده است: و صيغه بر مراتب مسطوره جاري و واقع گرديد؛ في شره ربيع الامولود هزار و سيصد و چهل و چهار (1344). احمد الرضوي (مهر بيضي شكل، 1265).[۲۴]

پانویس

  1. مقدمه كتاب تذكرة الصلوة، حاج شيخ مهدي معزالدوله‌اي تهراني، ص 9-4؛ و نقل از حجة الاسلام معزي فرزند حاج شيخ مهدي در مجله مسجد، ش 10، سال 60، ص 76.
  2. نقباء البشر في القرن الرابع عشر، شيخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 210.
  3. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 363.
  4. مجله مسجد، سال دهم، ش 60، ص 83، بهمن و اسفند 1380.
  5. ديدار با ابرار، زندگينامه آقا بزرگ تهراني، بخش اساتيد، ص 28، تأليف محمد صحتي.
  6. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 371، ج 2، ص 401 و 360.
  7. همان، ص 362، ج 1، ص 480، ج 4، ص 593، 482.
  8. طبقات اعلام الشيعه، (نقباءالبشر في القرن الرابع عشر)، ج 2، ص 625 و ج 1، ص 211.
  9. مجله مسجد، سال دهم، ش 60، ص 83.
  10. همان، ص 77.
  11. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 532-3.
  12. مقدمه الدعا والغيبة، آيت الله حاج شيخ مهدي معزالدوله تهراني، با اهتمام ناصر شكوري؛ گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 363.
  13. مجله مسجد، سال دهم، ش 60، ص 81-2.
  14. المسلسلات في الاجازات، ج 1، بخش اجازات، تأليف حجة الاسلام والمسلمين سيد محمود مرعشي.
  15. مقدمه كتاب تذكرةالصلوة و تذكرة الصوم، تأليف آيت الله معزالدوله‌اي.
  16. سوره احزاب، آیه 21.
  17. نهج البلاغه، خطبه 105 و 308.
  18. مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين شيخ عبدالحسين معزي نماينده ولي فقيه و رئيس مركز اسلامي وين در كشور اتريش.
  19. مجله مسجد، ش 60، سال دهم، ص 77-79.
  20. مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسن برزويي تهراني.
  21. مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين سيد علي ذهني تهراني.
  22. مصاحبه با فرزندان مرحوم معزالدوله‌اي تهراني.
  23. مجله مسجد، ش 10، سال 60، ص 81.
  24. مجله مسجد، ش 10، سال 60، ص 73 به نقل از سيد سعيد مير محمدصادق، كارشناس ارشد تاريخ.

(*). اين مسجد را اسماعيل ميرزا معزالدوله، نوه عباس ميرزا نايب السلطنه فتحعلي شاه قاجار و فرزند بهرام ميرزا معزالدوله در سال 1317 ه.ق ساخته از شرح احوال محمد اسماعيل باني و واقف مسجد اطلاعات چنداني در دست نيست؛ مگر آن كه وي مدتي حاكم كاشان و چند صباحي مباشر حاكم بروجرد بوده است (وقفنامه سنگي داخل مسجد).


منابع

سيد محمد سجادي نژاد دامغاني, ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 152، 167.