وهابیت
«وهابیّت» نام فرقهای انحرافی در اسلام است که محمد بن عبدالوهاب (م، ۱۲۰۶ ق) بنیان نهاد. وهابیان با ادعای پیروی از سَلَف (مسلمانان قرون نخستین تاریخ اسلام)،[۱] خود را «سلفیه» مینامند. آنها با اعتقاد به اینکه مفهوم توحید در بین مسلمانان با شرک آمیخته شده، آنان را دعوت به بازگشت بر سر عقاید اسلامی پیشینیان مینمایند[۲] و مخالفین از مسلمانان را غالبا کافر یا مشرک میدانند.
مؤسس وهابیّت
محمد بن عبدالوهاب، در شهر «عُیَیْنَه» از سرزمین نجد واقع در عربستان سعودی به دنیا آمد. او علوم تفسیر، حدیث، فقه و عقاید را بر اساس مذهب احمد بن حنبل در خدمت پدرش فراگرفت، آنگاه برای ادامه تحصیل به مکه و سپس به مدینه مسافرت کرد. و در همانجا بنای مخالفت با رفتار مسلمانان را نهاد و زبان به انتقاد گشود که چرا مسلمانان به زیارت قبر پیامبر اسلام می روند و از آن حضرت شفاعت می جویند؟!
سپس به نجد بازگشت، آنگاه راهی بصره و دمشق شد. مدّتی بعد به «حُرَیْمَلَه» از قلمرو نجد رفت که پدرش به آنجا منتقل شده بود.
وی در آنجا نیز اعمال و رفتار مسلمانان را مورد انتقاد قرار داد و تحت تأثیر افکار «ابن تیمیه» و «ابن قیم جوزیه» با اموری مانند توسل، شفاعت، زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه بر فراز قبور بشدّت مخالفت ورزید. مخالفت او با آداب و سنن رایج زمان، موجب درگیری در منطقه شد؛ گروهی به طرفداری و گروه دیگری به مخالفت با او برخاستند.
اوّل کسی که علم مخالفت با او را برافراشت، پدرش عبدالوهاب بود. عبدالوهّاب در آن روزگار، قاضی شهر و عالم برجسته آن منطقه بشمار می آمد و لذا تا موقعی که او در قید حیات بود، پسرش کاری از پیش نبرد. پس از درگذشت پدر - به سال 1153 ق- بود که او به تبلیغ افکار خود پرداخت. به دنبال درگیری های فراوانی که بین هوداران و مخالفان او درگرفت، امیر «عُیَینه» از شهر بیرونش راند و او از آنجا راهی «درعیّه» شد و در این شهر با امیر درعیّه «محمد بن سعود» (نیای آل سعود)، ملاقات نموده و روابط نزدیک ایجاد کرد. پس این دو به کمک هم، حکومت آل سعود را در عربستان پس از کشتار و ویرانی بسیار پایه گذاری کردند. محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 ق. درگذشت.[۳]
چون امپراتوری عثمانی بدست کشورهای استعمارگر تجزیه شد، عربستان به آل سعود واگذار گشت؛ زیرا آنان بسیار قدرت یافته بودند و باورهایشان با اهداف استعمارگران ناسازگار نبود. از آن پس تاکنون، وهابیّت مذهب رسمی کشور عربستان است و وهابیان میکوشند تا مذهب خویش را در دیگر کشورهای اسلامی ترویج دهند.[۴]
عقاید وهابیت
وهّابیان خود را «سلفیه» میخوانند و مدّعیاند که بر سیره سَلَف صالح - یعنی اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله - مشی میکنند. آنها در عقاید و برخی فروع بر روش ابن تیمیه (م، ۷۲۸ ق) هستند. او در قرن ۸ هجری میزیست و حنبلی مذهب بود و عقاید و آرایی را بر این مذهب افزود که پیش از آن در هیچ یک از مذاهب اسلامی وجود نداشتند.[۵] فقهای بزرگ زمان ابن تیمیّه، اقوال وی را مردود و محکوم دانستند و بسیاری از علمای دینی در بلاد اسلامی با او مخالفت کردند؛ چونان که برخی او را کافر دانستند و برخی دیگر خواستار حبس او شدند.[۶] [۷] بدین روی، عقاید ابن تیمیّه تا قرن ۱۲ هجری رونق نیافت.
وهّابیان به ظاهر قرآن و سنت تمسک دارند و هر آنچه را در کتاب و سنت نیابند، بدعت میشمارند و از این رو تنها خود را موحد میدانند و دیگر مسلمانان را در عبادت، مشرک میپندارند و اهل بدعت میانگارند.[۸] [۹]
عقاید وهّابی بر نفی عقاید و اعمال دیگر مسلمانان استوار است. آنان برخی اعتقادات و اعمال مسلمانان را با توحید عبادی ناسازگار میپندارند.
برخی از عقاید و اعمالی که در نظر وهّابیان شرک به شمار میآیند، عبارتاند از: توسل به اولیای الهی، طلب شفاعت از آنان، بنا و زیارت قبور مقدس، تبرّک، استشفاء از اولیای الهی و سوگند به غیرخدا. در مقابل، علمای اسلام نیز به اشکالهای وهابیان پاسخهای مفصّلی دادهاند.
الف. توسل:
وهّابیان توسل به اولیای الهی و استمداد از آنان را برنمیتابند و معتقدند که باید خدا را بیواسطه خواند و باید تنها از او استمداد کرد و اگر کسی جز این کند، کافر است.[۱۰] [۱۱]
اما شیعیان در برابر وهّابیان، بر آناند که اگر استمداد از غیرخدا شرک است، باید همه انسانها و از جمله وهّابیان را مشرک دانست؛ زیرا همه انسانها محتاج یکدیگرند و خداوند آنان را به یکدیگر نیازمند ساخته است. شرک آنگاه تحقّق مییابد که استمداد از مخلوق، همراهِ خدا پنداشتن و مستقل دانستن او صورت گیرد.
همچنین از قرآن و سنت برمیآید که واسطه کردن بندگان صالح خدا برای حوایج و آمرزش، نه تنها شرک نیست، بلکه امری پسندیده است؛ زیرا آدمی در این حال از خداوند مدد میطلبد و در حقیقت از او یاری میخواهد، چنانکه می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ...»؛[۱۲] و نیز می فرماید: «...وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا».[۱۳] [۱۴]
ب: شفاعت:
وهابی ها گرچه معتقدند پیامبران علیهم السلام، فرشتگان و اولیای خدا، در روز رستاخیز حق شفاعت دارند؛ اما درخواست شفاعت از شفیعان را در حالتی که در عالم برزخ به سر می برند، شرک می دانند.[۱۵]
اما به نظر شیعه، درخواست از غیر خدا به خودی خود مستلزم شرک نیست و شرک ورزیدن در جایی است که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت و مستقل دانستن چیزی وجود داشته باشد.
ج. عقاید دیگر:
وهّابیان سوگند به غیرخدا، تبرک و عقیده به نیروی غیبی بندگان خاصّ خدا را نیز برنمیتابند.
در حالی که سوگند به غیرخدا و تبرّک یا استشفاء از اولیای الهی نیز با شرایطی ویژه در قرآن و سنت روا شمرده شدهاند: «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ»[۱۶]؛ «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا...».[۱۷] [۱۸] [۱۹]
درباره نیروی غیبی انبیا و اولیای الهی نیز آیاتی روشن در قرآن وجود دارد، از جمله آیه: «وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا...»[۲۰] و آیه: «...أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ...».[۲۱]
از باورهای دیگر وهّابیان اینکه، نخستین پیامبر را حضرت نوح (علیه السلام) میشمارند. [۲۲] همچنین آنان معتقدند که خدا را در آخرت میتوان دید![۲۳] نیز بر آناند که پیامبران تنها در مقام تبلیغ معصوم اند و در غیر این مقام، ممکن است گناه کنند و خلاف آیین خویش گام بردارند.[۲۴] [۲۵]
کتب علمای اسلام در رد وهابیت
علمای شیعه و اهل سنت در رد وهابیّت و اشکالهای آنان، کتابهای فراوانی نوشته و پاسخهای مفصّلی دادهاند.[۲۶] نخستین کتاب در این باره را برادرِ سنی مذهبِ محمّد بن عبدالوهّاب نوشته و نام آن را «الصّواعق الالهیّة فی الرّدّ علی الوهّابیّة» نهاده است.
از نخستین آثار شیعه در این موضوع نیز کتاب «منهج الرشاد لِمَن اراد السّداد»، نوشته شیخ جعفر کاشف الغطاء است.[۲۷]
پانویس
- ↑ علیزاده موسوی، سلفی گری و وهابیت، ۱۳۹۳ش، ص۳۲.
- ↑ أسود، الاتجاهات المعاصرة في دراسة السنة النبوية، ۲۰۰۸م، ص۳۴۲.
- ↑ فقیهی، علی اصغر، تاریخ وهابیت، قم، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، 1385ش، ص1-3
- ↑ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۱۴۴.
- ↑ بحوث فی الملل والنّحل ج۴، ص۳۳۱.
- ↑ بحوث فی الملل والنّحل، ج۴، ص۳۵-۶۳ .
- ↑ وهابیّت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، ص۵۷-۴۳.
- ↑ کشف الارتیاب، ص۷-۱۲.
- ↑ فرق و مذاهب کلامی، ص۱۸۱.
- ↑ مجموعة الوسائل والمسائل، ج۳-۱، ص۲۰-۲۱ و ص۴۲-۴۶.
- ↑ کشف الارتیاب، ص۱۴۳-۱۱۹.
- ↑ سوره مائده، آیه۳۵.
- ↑ سوره نساء، آیه۶۴.
- ↑ اصل الشّیعة و اصولها، ص۱۰۰.
- ↑ الدرر السنیه، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ سوره حجر، آیه۷۲.
- ↑ سوره یوسف، آیه۹۳.
- ↑ وسائل الشّیعة، ج۱۶، ص۱۹۰.
- ↑ بحوث فی الملل والنّحل، ج۴.
- ↑ سوره بقره، آیه۶۰.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۴۹.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۹.
- ↑ منهاج السّنّة النبویّة، ج۱-۲، ص۲۱۵-۲۱۶.
- ↑ منهاج السّنّة النبویّة، ج۱-۲، ص۲۲۸-۲۲۶.
- ↑ ادیان الهی و فرق اسلامی، ص۱۹۴.
- ↑ فرقه وهّابی و پاسخ شبهات آنها، ص۲۱-۱۵.
- ↑ برای مطالعه بیشتر رجوع شود به چند مورد از کتابهای شیعه در رد وهابیت.
منابع
- فرهنگ شيعه، جمعى از نويسندگان، ص۴۶۵-۴۶۷.
- تاریخ وهابیت، علیاصغر فقیهی، قم، مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام، 1385ش.
- کاظم احمد زاده، شفاعت، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۱۴ بهمن ۱۳۹۱.
- "سلفیه"، ویکی شیعه.