انقطاع الی الله

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اِنقطاع اِلی‌ الله» از مفاهیم عرفانی، به معنی گسستن قلبی و دور شدن انسان از تعلقات دنیایی و پیوستن و تعلّق خاطر او به خدای تعالی است که حاصل از تزکیه و اخلاص و تقوا می‌باشد. طىّ این منزل، منافاتى با بودن سالک در دنیا و اشتغال به مشاغل اولیه خود ندارد.

مفهوم انقطاع الی‌الله

انقطاع الی‌الله، تعبیری از حرکت باطنی انسان به سوی ذات باری تعالی است که بر اساس آن، انسان سالک، اندک اندک تعلقات را از قلب خود دور کرده و تنها به خدای متعال وابسته باشد. بر این اساس برخی از بزرگان گفته‌اند: مراد از انقطاع إلى اللّه تعالى، وارستگى ضمیر انسان از غیر خداى تعالى در همه ابعاد نیازمندی­ هاست.[۱]

حسن بن فضل طبرسى می‌گوید من از کلمات امام علی علیه السلام فهمیدم که سرّ سیر تمام انبیا در انقطاع از همه چیز و همه کس به سوی خدای متعال نهفته است.[۲] آری، لذتی که در انقطاع به سوی خدای متعال نهفته است، در هیچ چیز دیگر وجود ندارد؛ لذتی که هیچ مزاحمت و ناگواری‌ با آن نیست و خالص است.[۳]

این کمال والا، روح عبادات و هدف تلاش‌های انسان سالک در مسیر خودسازی است؛ همانطور که بزرگان اخلاق و تربیت، از اسرار توجه به قبله در نمازها را انقطاع کامل از همه چیز و توجه کامل به سوی مالک و پروردگار هر چیز دانسته‌اند.[۴] و یا به حالت گریه در دعاها توصیه کرده‌اند؛ زیرا گریه در دعا را سرور ادعیه و باعث انقطاع به سوی خدای متعال معرفی نموده ­اند.[۵]

برخی از مفاهیم اخلاقی وجود دارند که یا دقیقاً هم‌معنی با مفهوم انقطاع الی‌الله هستند و یا مشابه با آن هستند و یا در ضمن خود این معنی را دربردارند که توجه به این مفاهیم، برای درک بهتر انقطاع الی‌الله لازم است:

  • تبتّل: که همان انقطاع است.[۶] توضیح این‌که این مفهوم از آیه شریفه‌: «وَاذْکرِ اسْمَ رَبِّک وَ تَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتیلاً».[۷] (نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند) گرفته شده است و برخی معتقدند مفهوم اخلاقی «انقطاع الی الله» مبتنی بر همین آیه شریفه است.[۸] امام صادق علیه السلام فرمود: در تبتل به این حالت باش که یک انگشت خود را گاهی به آسمان ببری و گاهی پایین آوری و دعا کنی.[۹] که سید بن طاووس می‌گوید: این حالت که با یک انگشت به آسمان اشاره می­شود، بیان نمادین این مطالب است که انسان با وجودش به خدای متعال عرضه می‌دارد که من تنها به سوی تو منقطع شده‌ام و فقط به تو دلبسته‌ام.[۱۰]
  • خلوت باطنی: که در حقیقت خالی بودن باطن وجود از غیر خداست، نه این‌که با دوستان خود در زندگی همراه نباشد؛ برای همین است که گفته شده است «العارف کائن و بائن»[۱۱] به این معنی که در ظاهر با خلق است اما در باطن از آنان جدا و به خدایش پیوسته است.[۱۲]
  • انقطاع از دنیا: همان طور که امام خمینی می ­گوید: اجتناب کامل از لذات دنیا، همان انقطاع کامل الی الله است.[۱۳]
  • افتقار الی الله: که به معنی ارجاع همه‌ نیازها به سوی خدای متعال است و این افتقار، بی‌نیازی واقعی را به دنبال دارد، همانطور که در دعا وارد است: خدایا! غنی کسی است که با تکیه بر تو بی‌نیازی جوید و به سوی تو افتقار یابد.[۱۴]
  • آزادگی: این فضیلت، تنها در آزاد شدن انسان از بند دنیا بدست می‌آید. همان طور که امام علی علیه السلام فرمود: آیا آزاده‌ای وجود ندارد که این متاع بسیار بی‌ارزش (دنیا) را برای اهلش وانهد؟![۱۵] و کمال آن در آزاد شدن از بند غیر خدا حاصل می‌شود همان طور که در پایان مناجات شعبانیه قبل از این‌که درخواست کمال انقطاع الی الله در آن مطرح شود، فرمودند: خداوندا! آن کس که تو به او رو کنی به هیچ وجه بنده و در بند (هیچ کس و هیچ چیز) نخواهد بود و پس از آن درخواست متعالی نیز فرمودند: خداوندا! مرا به والاترین مرتبه از نورانیت پر سرورت ملحق کن تا تنها تو را بشناسم و تنها از تو بترسم و از هر چه غیر تو فاصله بگیرم.[۱۶]
  • قلب سلیم: خدای متعال در قرآن کریم می ­فرماید: در روز قیامت، مال و فرزندان سودى نمى‌بخشد مگر کسى که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.[۱۷] و امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: قلب سلیم قلبی است که روز قیامت خدا را در حالی ملاقات کند که هیچ چیز جز او در قلبش نباشد.[۱۸] و این معنی ملازم با انقطاع الی الله است.
  • توحید: نه به معنی متعارف آن، بلکه به معنی اصیل قرآنی آن که عبارت از درک شهودی مقام توحید مطلق و فناء در ذات احدیت است که از آن تعبیر به ولایت مى‌شود.[۱۹] و کسی که به این بارگاه بار یابد، شیطان بر او تسلطی ندارد.[۲۰] همان طور که بر کسانی که به کمال انقطاع الی‌الله رسیده‌اند ندارد.[۲۱] زیرا این توحید تنها با کمال انقطاع الی‌الله حاصل می‌شود و بلکه خود همان کمال انقطاع است.
  • توکل: که نوعی انقطاع به سوی او را در ضمن خود دارد، زیرا انسان متوکل، بر داشته‌های الهی تکیه می­ ورزد و از آن‌چه در دست غیر اوست مأیوس می­ گردد.[۲۲]

انقطاع الی‌الله در قرآن و روایات

«انقطاع الی‌ الله» یک توصیه قرآنی است که خدای متعال - در سوره مزمل - رسول اللّه صلی الله علیه وآله (و به تبع ایشان امت او) را به تحصیل آن امر فرموده است: «وَاذْکرِ اسْمَ رَبِّک وَ تَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتیلاً»؛[۷] نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند (به ­کلى از غیر او دل ببر).[۲۳]

خداوند همچنین در قرآن کریم می ­فرماید: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» پس به سوى خداوند بگریزید... .[۲۴] و مراد از فرار کردن به سوى خدا، انقطاع به سوی او است، به دست برداشتن از کفر و گریزان بودن از عقابى که کفر به دنبال دارد و متوسل شدن به ایمان به خداى تعالى به تنهایى و این که او را یگانه معبودى بى شریک براى خود بگیرند.[۲۵]

امام علی علیه السلام فرمود: پاک و منزه است خدایی که شیرینی خدمت و انقطاع از غیر او را به دل‌های عارفان چشانیده است و یاد بهشت و حور و قصور آن را از خاطر ایشان زدوده است و همت آنان را در ذکر خودش متمرکز نموده است پس هیچ چیز در نزد آنان لذت‌بخش‌تر از یاد او نیست.[۲۶]

و امام سجاد علیه السلام در دعا به خدای متعال عرضه می­ دارد: پروردگارا، من انقطاعم به سوی تو را از هر ناخالصی ناب نموده‌ام و با همه‌ وجودم بر تو روی آورده ­ام و از کسانی که خود نیازمند تو هستند رویگردان شده­ ام.[۲۷]

همچنین جابر می گوید امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس دین خدا به طور خالص و واقعی در درونش جایگزین شود، او را از غیر خودش رویگردان کرده و به خود مشغول می‌کند.[۲۸]

آری، آن بزرگواران نه فقط به انقطاع به سوی خدای متعال توصیه می‌کردند، بلکه کمال این انقطاع یعنی حد اعلای آن را طلب می‌نمودند؛ همانطور که امام علی علیه السلام در مناجات شعبانیه - که توسط همه ائمه معصومین خوانده می‌شده است[۲۹] - از خدای متعال طلب «کمال انقطاع الی الله» را می ­نماید: «إِلَهِی هَبْ لِی کمَالَ‌ الِانْقِطَاعِ‌ إِلَیک...».[۳۰]

و «کمال انقطاع» آن است که تمام حجب ظلمانى و نورانى پاره و کنار زده شود.[۳۱] تا به مهمانسراى الهى که «معدن عظمت» است بتوان وارد گردید. لهذا در این «مناجات» از خداوند متعال بینایى و نورانیت قلبى طلب مى‌شود، تا بتوان حجب نورانى را دریده به معدن عظمت رسید.[۳۲] امام خمینی درباره‌ی آن می‌گوید: این فراز از دعا، اشاره به خلوصی است که موجب خروج انسان از سلطنت شیطان است و چون قلب به این مرتبه از اخلاص برسد، به کلی از غیر خدا منقطع شده و شیطان بر او راهی نخواهد داشت.[۳۳]

انواع انقطاع الی‌الله

از نظر قرآن کریم و روایات اسلامی، انقطاع الی الله به سه صورت وجود دارد:

  • انقطاع تکوینی: به این معنی، همه چیز در عالم وجود به سوی خدای متعال منقطع است و هر لحظه از او فیض می‌گیرد و به او ادامه‌ی زندگی می دهد و نیاز خود را تنها از تو می طلبد؛ همان طور که قرآن کریم می‌فرماید: تمام کسانى که در آسمان‌ها و زمین هستند از او تقاضا مى‌کنند.[۳۴]
  • انقطاع جبری: دو نوع از انقطاع وجود دارد که انسان‌ها را به طور اجباری به انقطاع تکوینی آن‌ها متوجه می‌نماید از این‌رو فضیلتی ندارد و کمالی برای انسان ایجاد نمی‌کند زیرا انسان در این حالت گرچه انقطاع الی الله می‌یابد اما به اسماء قهر و جلال الهی منقطع حاصل می‌شود نه وجه جمال او؛ مگر برای انسان مومن که خود تلاشی در راه انقطاع الی الله نموده است و به مراتبی از آن دست یافته است که در این صورت این انقطاع اجباری برای او عطایی الهی به حساب خواهد آمد که او را به مقصد می‌رساند.
  • انقطاع حاصل از مرگ: زیرا مردن، نابودی نیست بلکه انقطاع رابطه روح از بدن و نیز از غیر خود به سوی خدای خویش است.[۳۵]
  • انقطاع حاصل از شدت بلا و حوادث هولناک: همانطور که قرآن کریم فرمود: چون در دریا شما را گزند رسد، همه آنهایى که مى‌پرستید از نظرتان محو شوند، مگر او اما چون شما را به ساحل نجات برساند از او رویگردان شوید زیرا آدمى ناسپاس است.[۳۶] این انقطاع، ذاتی هر انسان و سرشته با وجود اوست.[۳۷] بلکه همه‌ مخلوقات نیز در مشکلات به او پناهنده ‌می‌شوند همانطور که امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: هر مخلوقی در سختی‌ها که او را از غیرخدا دل‌گسته می‌کند، به سوی او پناه می برد.[۳۸]
  • انقطاع اختیاری: که همان انقطاع قلبی حاصل از تزکیه است. و آن‌چه در این‌جا مورد نظر است، همین مورد است. برای درک این انقطاع، باید آن حال قلبی دل‌گسستگی از غیر خدا و پیوسته بودن قلب به آن ذات مقدس از روی اختیار و در اثر مجاهده با نفس در درون انسان نهادینه شود و وجهه‌ تکوینی انقطاع خود و همه چیز به سوی خدای متعال برای او مورد یقین و درک ایمانی و بلکه شهود قلبی (بر اساس مراتب انقطاع) قرار گیرد.

عوامل انقطاع الی‌الله

انقطاع الی الله دارای مراتبی است و هر کس باید با رعایت تدریج و بدون سخت‌گیری که مورد نهی شدید اهل‌بیت است، از انقطاع از گناه و حرام آغاز کرده و سپس دیگر تعلقات را از خود دور کند. بر این اساس، عوامل زیر در راه کسب این کمال موثرند:

  • رفع حجب ظلمانی:[۳۹] انسان برای رسیدن به هر یک از عطایای فاخر الهی باید وظایف بشری را در حد توان انجام دهد تا توفیق دست­یابی به آن عطایا بدست آید، همانطور که در دعای روزانه ماه رجب می­ خوانیم: «ای کسی که عطای فراوان را به بهای اندک و عمل مختصر می­بخشی».[۴۰] بنابراین باید این عمل مختصر که همان خرق حجب ظلمانی باشد را انجام داد و ضخیم‌ترین و ظلمانى‌ترین حجاب ظلمانی، خودبینى و خودپرستى و خرق این حجاب از تمام حُجُب مشکل‌تر است.[۴۱] و عمده‌ترین ابزار رفع این حجب در تقوا و پرهیز از محرمات و انجام واجبات و سپس انجام مستحبات به ­ویژه مستحباتی چون نماز شب و مراقبه و محاسبه و پرخوری نکردن در حد توان است. همان طور که امام خمینی می­ گوید: اجتناب کامل از لذات دنیا، همان انقطاع کامل الی الله است و با کمترین توجه به دنیا، محال است این انقطاع بدست آید و احتیاج فوق العاده به تمرین، زحمت، ریاضت، استقامت و ممارست است تا بتوان با تمام قوا از ما سوى اللّه منقطع شده و به غیر خداوند توجهى نباشد.[۴۲]
  • اخلاص: خالص نمودن اعمال از ریا و سُمعه سبب انقطاع به سوی خدای متعال است.[۴۳] اخلاص، گرچه خود رفع حجب ظلمانی است، اما امتیاز خاصی از بین اسباب مذکور دارد؛ زیرا انقطاع کامل، بخششی الهی است که نیاز به کسب اعمالی دارد و اخلاص در بین این اعمال امتیازی خاص دارد، همان طور که امام علی علیه السلام در وصف این مرتبه فرمود: آنان خود را برای خدا خالص کردند و خدا هم آنان را (به طور ویژه و برتر) خالص‌تر نمود.[۴۴]
  • تفکر در فنای دنیا و بقای آخرت: همان‌طور که یکی از بزرگان درباره‌ شرح حال خود در دست یافتن به مراتبی والا از انقطاع به سوی خدا می‌گوید: من هر روز یک یا دو ساعت درباره دنیا و فریبندگی و ناپایداری خوشی‌های آن و پایان یافتن سختی و تلخی‌هایش و نیز بقای آخرت و آن‌چه مرا در آن نجات می‌دهد یا نابود می‌کند فکر می‌کردم و این تفکر بالاخره در دلم مؤثر شد تا به کلی از غیرخدا منقطع و با همه وجودم متوجه او شدم.[۴۵]
  • رهایی از تعلق خاطر به غیر خدا، در هر چیز: همانطور که در دعای صحیفه‌ سجادیه وارد است.[۴۶]
  • توجه به معصومین علیهم‌السلام: انقطاع به سوی خدای متعال، نیازمند انقطاع به سوی ائمه‌ هدی علیهم‌السلام است. زیرا تنها با رهنمود و شفاعت ایشان می‌توان به این کمال دست یافت؛ چنان‌چه در زیارت جامعه به آن جلوه‌های لاهوتی خطاب می­ کنیم: هر کس به شما متمسک شود، قطعاً به دامن خود خدای متعال آویخته است و هدایت یافته است. (زیرا) شما تنها به سوی خدا هدایت می‌کنید و به سوی او رهبری می‌نمایید.[۴۷]

علائم و آثار انقطاع الی‌الله

مرحوم امام خمینی معتقدند تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع کامل إلى اللّه نهفته است و اگر کسى بدان دست یافت، به سعادت بزرگى نایل شده است.[۴۸] در این‌جا به برخی از این آثار که دربردارنده همه‌ کمالات انسانی است اشاره می­ شود:

  • خرق حجاب­های نورانی: که در اثر کمال انقطاع الی الله حاصل می‌شود همانطور که در فراز مناجات شعبانیه مطرح است؛ «حتی تخرقَ ابصار القلوب حجبَ النور...».
  • دریافت علوم و معارف الهی: زیرا انقطاع الی الله از کلیدهای الهام و کشف اسرار الهی است.[۴۹]
  • وصول به معدن عظمت و عزت الهی: (...فتصلَ الی معدن العظمة) زیرا هر کس از عالم مخلوقات منقطع گردد به حقیقت که حق تعالى است خواهد پیوست.[۵۰]
  • خروج از سلطنت شیطان: که در اثر تحقق کامل انقطاع الی الله نوعی پاکیزگی و خلوص ایجاد می­ شود که در نتیجه شیطان بر او راهی نخواهد داشت.[۵۱]
  • عدم نیازمندی به غیر خدای متعال: که علامت انقطاع صادقانه به سوی او است.[۵۲]

آسیب‌شناسی انقطاع الی‌الله

انقطاع الی الله یک کمال قلبی است که با مراعات مراتب تقوا و انجام وظایف به آن می‌توان رسید. در دعایی زیبا از امام علی علیه السلام روایت است که فرمود: خدایا ظاهرم را با اطاعتت نورانی کن و باطنم را به محبتت و روحم را به مشاهده‌ات و سرّ وجودم را با پیوستگی به حضرتت منوّر فرما.[۵۳] یعنی ظاهر و بدن باید مشغول به انجام وظایف باشد، که البته بخشی از وظایف انسان مسلمان نیز در محدوده زندگی اجتماعی اوست که در آن با دیگران محشور است. پس همانطور که بزرگان اخلاق گفته‌اند: طىّ این منزل منافاتى با بودن سالک در دنیا و اشتغال به مشاغل اولیه خود ندارد و واردات قلبیه او ربطى به اوضاع خارجیه از ازدواج و کسب و تجارت و... ندارد.

سالک در عین آن که در بین مردم بوده و امور دنیا را به جاى مى‌آورد، روحش در ملکوت سیر نموده با ملکوتیان سر و کار دارد.[۵۴] و در عین حال که در جامعه هست و متعارف با اسباب عالم ارتباط برقرار می‌کند، اما همانطور که خدای متعال در حدیث معراج می‌فرماید، هیچ حاجتی را نزد مخلوقی نمی‌برد و از همه بریده است با این که در ظاهر حوائج خود را با آنان رفع می ­کند! زیرا اسباب را از خدای متعال دانسته و در باطن تنها او را می‌بییند که ماورای هر سبب است.[۵۵]

بلکه از جمله دستورات ائمه‌ هدی این است که طوری با مردم خوش‌رو و نرم‌گو باشیم که فکر کنند نیازمند آنان هستیم![۵۶] بنابراین، با ادا ننمون حقوق همسر، فرزند، والدین و جامعه، هرگز بویی از این کمال به مشام کسی نمی‌رسد. در روایتی آمده است: زنی به محضر امام صادق علیه السلام مشرف شده و عرضه داشت من زنی «متبتّله» هستم. حضرت فرمود: مقصود تو چیست؟ گفت ازدواج نمی‌کنم به امید این‌که به کمال برسم! حضرت فرمود: این تفکر را رها کن، اگر ازدواج نکردن کار ارزشمندی بود، حضرت فاطمه سلام الله علیها که در فضیلت‌جویی گوی سبقت از همگان ربوده بود چنین کاری می‌کرد.[۵۷] محمدتقی مجلسی در شرح این روایت می‌گوید: تبتّل، انقطاع به سوی خدای متعال و اعراض از غیر اوست که به اَشکالی چون عبادت او و محبت و انس با او بروز می‌یابد نه با ازدواج نکردن.[۵۸]

پانویس

  1. همان، ص ۲۲۹-۲۳۰.
  2. طبرسى حسن بن فضل؛ مکارم الأخلاق، انتشارات شریف رضى، چاپ چهارم، قم، ۱۴۱۲ هجرى،‌ ص ۸.
  3. نراقی، ملا محمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ی سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۲۱۱.
  4. ملکی، تبریزی میرزا جواد آقا؛ المراقبات، ترجمه­ی محدث بندرریگى، ابراهیم، انتشارات اخلاق، ۱۳۷۶، ص ۲۹۴.
  5. حلى، ابن فهد؛ عدة الداعی، چاپ دارالکتب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ هجرى‌، ص ۱۶۷.
  6. ابن طاووس، على بن موسى؛ فلاح السائل و نجاح المسائل، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق، ص ۳۴.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ سوره مزمل: ۸.
  8. محمدى گیلانى، پیشین.
  9. فیض کاشانى، الوافی، کتابخانه امام أمیرالمؤمنین على علیه السلام، اصفهان، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق، ج ۶، ص ۳۶۹.
  10. حلى، پیشین، ص ۱۹۸.
  11. یعنی: «انسان عارف، هست ولی نیست»!! در اشعار سعدی از چنین کسی با عنوان «غایب و حاضر» نام برده شده است:از هر چه مى‌رود سخن دوست خوشتر است/ پیغام آشنا سخن روح پرور است. هرگز وجود حاضر و غائب شنیده‌اى/من در میان جمع و دلم‌ جاى‌ دیگر است.
  12. سید على خان؛ ریاض السالکین، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۹ - ۱۴۱۱ ق‌، ج ۷، ص ۱۰۰.
  13. خمینى امام سید روح‌الله؛ جهاد اکبر، مؤسسه‌ى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ نهم، ۱۳۷۸، ص ۳۷ و ۳۸.
  14. ابن مشهدى، محمد بن جعفر؛ المزار الکبیر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ ق، ص ۵۱۲.
  15. آمدى عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۱۴۲.
  16. ابن طاووس، على بن موسى؛ إقبال الأعمال، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۹ ق، ج۲، ص ۶۸۷.
  17. الشعراء: ۸۸ و ۸۹.
  18. کلینى ابوجعفر محمد بن یعقوب؛ الکافی، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ‌چهارم، ۱۴۰۷ ه­ق، ج ۲، ص ۱۶.
  19. طهرانی سید محمّدحسین حسینی؛ رسالة لُبّاللباب فى سیر و سلوک أولی الألباب، دارالمحجةالبیضاء، بیروت، ۱۴۳۱ه‌ق، چاپ چهارم، ص ۳۸.
  20. طهرانی، پیشین، ص ۴۴.
  21. خمینى امام سید روح‌الله؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ هفتم، ۱۳۷۸، ص ۲۲۲.
  22. سید على خان، ریاض السالکین؛ چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۹-۱۴۱۱ ق‌، ج ۴، ص ۱۲۹.
  23. محمدى گیلانى، محمد؛ شرح مناجات شعبانیه، نشر سایه، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۳، ص ۲۲۹ و ۲۳۰.
  24. سوره ذاریات: ۵۰.
  25. طباطبایی سید محمدحسین؛ تفسیرالمیزان، ترجمه موسوى همدانى سید محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج‌۱۸، ص۵۷۴.
  26. هاشمى خویى/ حسن زاده آملى، محمدباقر کمره ­اى، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة و تکملة منهاج البراعة (خوئى)، ۲۱ جلد، مکتبة الإسلامیة - تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۰ ق، ج ۷، ص ۱۹۳.
  27. امام سجاد علیه السلام، الصحیفة السجادیة، دفتر نشر الهادى، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص ۱۳۴.
  28. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى؛ تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق، ج ۲، ص ۱۹۳.
  29. خمینى امام سید روح‌الله؛ چهل حدیث، مؤسسه‌ى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ بیستم، ۱۳۷۸، ص ۴۳۲.
  30. ابن طاووس، همان.
  31. اشاره به این فراز از دعا که: حتّى تخرق أبصار القلوب حجب النّور، فتصل إلى معدن العظمة.
  32. خمینى امام سید روح‌الله، جهاد اکبر، پیشین، ص ۴۶.
  33. خمینى امام سید روح‌الله، آداب الصلاة، پیشین، ص ۲۲۲.
  34. سوره الرحمن:۲۹.
  35. حسن زاده آملى حسن؛ عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص ۱۱۷.
  36. سوره الاسراء: ۶۷.
  37. سید على خان؛ ریاض السالکین، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۹ - ۱۴۱۱ ق‌، ج ۵، ص ۲۴۵.
  38. فیض کاشانى، نوادر الأخبار، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى (پژوهشگاه)، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱ ش، ص ۶۵.
  39. توجه به غیرخدا انسان را به حجاب هاى «ظلمانى» و «نورانى» محجوب مى‌نماید. کلیه امور دنیوى اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانى مى‌شود و اگر دنیا وسیله توجه به حق و رسیدن به دار آخرت باشد، حجاب هاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل مى‌گردد. (خمینى امام سید روح‌الله، جهاد اکبر، پیشین، ص ۴۶) همان طور که هر چه جز ذات الهی از عوالم غیبی باشد نیز حجاب نورانی نام دارد. (خمینى امام سید روح‌الله، آداب الصلاة، پیشین، ص ۲۷۸)
  40. ابن طاووس، اقبال الاعمال، پیشین، ج ۲، ص ۶۴۴.
  41. خمینى امام سید روح‌الله؛ آداب الصلاة، پیشین، ص ۷.
  42. خمینى امام سید روح‌الله؛ جهاد اکبر، پیشین، ص ۳۷ و ۳۸.
  43. سید على خان؛ ریاض السالکین، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۹ - ۱۴۱۱ ق‌، ج ۴، ص ۲۵۸.
  44. دیلمى، حسن بن محمد؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، ۱۴۰۸ ق، ص ۱۲۸.
  45. سعادت‌پرور، علی؛ پاسداران حریم عشق (کلمات عرفا)، شرکت انتشارات احیاء کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۸، ج ۸، ص ۳۴.
  46. امام سجاد علیه‌السلام، پیشین، ص ۱۳۴.
  47. صدوق محمّد بن على بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ ‌دوم، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص ۶۱۳.
  48. خمینى، امام سید روح‌الله؛ جهاد اکبر، پیشین، ص ۳۷.
  49. فیض کاشانى، ملامحسن؛ المحجةالبیضاء، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ هجرى، ج ۲، ص ۱۴۸.
  50. حسن زاده آملى حسن؛ ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، انتشارات وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ص ۴۰۵.
  51. خمینى امام سید روح‌الله؛ آداب الصلاة، پیشین، ص ۲۲۲.
  52. سید على خان؛ ریاض السالکین، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۹ - ۱۴۱۱ ق‌، ج ۳، ص ۱۲۷.
  53. اللهمّ نوّر ظاهری‌ بطاعتک، وباطنی بمحبّتک، وقلبی بمعرفتک، و روحی بمشاهدتک، وسرّی باستقلال اتّصال حضرتک‌. (فیض کاشانى، الکلمات المکنونة، انتشارات مدرسه عالى شهید مطهرى، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ص ۹۴).
  54. طهرانی، پیشین، ص ۹۷.
  55. سعادت‌پرور علی؛ سرالاسراء فی شرح حدیث المعراج، انتشارات تشیع، قم، ۱۳۷۴، چاپ اول، ج۱ ، ص ۶۷-۶۸.
  56. کلینى، پیشین، ج‌۲، ص ۱۴۹.
  57. کلینى، پیشین، ج‌۵، ص ۵۰۹.
  58. مجلسى، پیشین، ج ۸، ص ۳۶۵.

منابع