بیعت مسلمانان با امام علی علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۶ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تقویم هجری قمری

روز واقعه:19 ذی الحجه
سال ۳۵ هجری قمری

پس از آن که عثمان بن عفان سومین خلیفه بدست مسلمانان معترض و انقلابیون مهاجر مصری در خانه‌اش کشته شد و مخالفان خلیفه به پیروزی رسیدند، همگی در مسجد النبی صلی الله علیه و آله گردهم آمده و درباره انتخاب خلیفه‌ای دیگر به گفتگو پرداختند.

از میان اعضای شورای شش نفره‌ای که عمر بن خطاب دومین خلیفه راشدین برای انتخاب خلیفه پس از خود تعیین کرده بود، دو نفر یعنی عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان از دنیا رفته و چهار نفر دیگر، یعنی: حضرت علی بن ابی طالب علیه‌السلام، سعد بن ابی‌وقاص، زبیر بن عوام و طلحة بن عبیدالله در قید حیات بودند و اکثر قریب به اتفاق مردم، خواهان آن بودند که یکی از آنان مقام خلافت را بر عهده گیرد.

ولی مظلومیت امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و غصب خلافت از وی از یک سو و حق‌گرایی و عدالت‌خواهی آن حضرت از سوی دیگر، مردم انقلابی و مسلمانان واقعی و دلسوز را واداشت که بیش از همه، تمایل به انتخاب آن حضرت داشته باشند.

بدین جهت چندین تن از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان مبارز و سردسته‌های مخالفان عثمان، مانند عمار یاسر، ابو ایوب انصاری، ابوهیثم بن تیهان، مالک اشتر، خزیمة بن ثابت، رفاعة بن رافع و مالک بن عجلان در میان مردم از شایستگی‌ها و فضایل امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام داد سخن داده و مردم را یکپارچه به سوی خانه حضرت علی علیه‌السلام به راه انداختند و از آن حضرت، مصرّانه درخواست پذیرش خلافت اسلامی را نمودند.

حضرت علی علیه‌السلام که به مدت بیست و پنج سال از حق طبیعی و الهی خویش محروم مانده بود و هم اینک زمانی مردم به وی روی آوردند که فتنه و آشوب، سراسر عالم اسلام را فراگرفته بود، آینده خلافت را چندان روشن نمی‌دید و بدین لحاظ از پذیرفتن آن امتناع نمود و فرمود: اگر من وزیر شما باشم بهتر است از این که امیر شما قرار گیرم و هر کسی شما برگزینید، من نیز به آن راضی خواهم بود.

ولی مردم فریاد می‌زدند که ما جز تو کسی را شایسته این مقام نمی‌بینیم و می‌خواهیم بار دیگر سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان مسلمانان زنده گردد. امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام که با اصرار مهاجر و انصار مدینه و مسلمانان انقلابی شهرهای مختلف، مانند کوفه، بصره، مصر و یمن روبرو بود، چاره‌ای جز پذیرش درخواست آنان نداشت، ولی از باب این که رأی دادن مردم و بیعت آنان با حضرت، تنها حالت احساسی و عاطفی نداشته و همراه با اندیشه و تدبر باشد، آنان را به روز دیگر وعد داده که اگر ثابت قدم بوده و درخواسته خود اصرار داشته باشند، با حضور صحابه کبار و بزرگان مهاجر و انصار در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله گرد هم آمده و با وی بیعت نمایند.

مردم برای روز بعد، به انتظار نشسته و برای بیعت با امیرمؤمنان علیه‌السلام لحظه شماری می‌کردند. در روز نوزدهم ذی الحجه، مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام به همراه یاران وفادار و صحابه کبار وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شد و با حضور خود، جمعیت انبوه را به وجد و شادمانی آورد و با صلوات و سلام آنان بر فراز منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت و با خواندن خطبه‌ای، - برای اتمام حجت - بار دیگر از آنان درخواست نمود که از وی صرفنظر کرده و شخص دیگری را به این مقام برگزینند، ولی مردم یکپارچه فریاد برداشتند که غیر از تو کسی را برای این مقام شایسته نمی‌دانیم و در این هنگام برخاستند و به صف ایستاده و منتظر بیعت با آن حضرت شدند.

نخستین کسی که پیش‌دستی کرد و در صف مقدم با آن حضرت بیعت کرد، طلحة بن عبیدالله بود. گویند دست وی و یا یکی از انگشتانش در یکی از جنگ‌ها مصدوم شده و شل بود و چون با آن دست بیعت کرد، یکی از حاضران در مجلس به نام قبیصة بن جابر اسدی گفت: انا لله و انا الیه راجعون. عجب حالتی! اول دستی که بر دست امیرمؤمنان علیه‌السلام به بیعت داده شد، دست شَل است. به خدا سوگند که بیعت طلحه پایدار نماند و ناقص گردد.

به هر روی، تمامی مهاجران و انصار مدینه و انقلابیون و مهاجران شهرهای مختلف، در آن روز با آن حضرت بیعت کرده و به شادمانی پرداختند. تنها عده‌ای اندک در حدود ده نفر از مهاجران و انصار مدینه با آن حضرت بیعت نکرده و خود را با این رفتارشان منزوی و رسوا نمودند.

به این ترتیب، حضرت علی علیه‌السلام که جانشین منصوب و منصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، پس از ۲۵ سال محرومیت از حق خویش به یاری خدای بزرگ و همت مسلمانان حقیقت‌گرا در ۱۹ ذی الحجه سال ۳۵ قمری به خلافت اسلامی نایل آمد و زمام امور مسلمانان را بدست با کفایت خویش گرفت.[۱]

پانویس

  1. مسارالشیعه، شیخ مفید، ص ۲۲؛ الفتوح ابن اعثم کوفی، ص ۳۸۹؛ انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، ص ۱۱۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۵۷۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۳؛ ص ۹.

منابع

  • مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام

منابع بیشتر: