حسین بن محمد اشعری قمی
حسین بن محمد اشعری قمی،
زندگینامه
حسین بن محمد اشعرى، در حدود نیمه سده سوم هجری، در خاندان نامور و دانش طلب اشعری در شهر قم، ديده به جهان گشود. كنيه اش، ابوعبدالله و شهرتش، اشعرى قمى است.[۱]
خاندان اشعري در قم، سهمى بسزا در نشر و گسترش معارف اهل بيت علیهمالسلام و روايات آنان داشته اند. پدرش محمد بن عمران اشعرى قمى، در گروه راويان حديث شيعى است و ابن قولويه قمى از او حديث نقل مى كند. عبدالله بن عامر اشعری نیز، عموى حسين بن محمد و از اساتید اوست.
در اينجا مناسب است روايتى را كه نشانگر ارتباط حسين بن محمد قمی با سفراى امام زمان علیهالسلام است، ذكر كنيم. در روزگار امام حسن عسكرى علیهالسلام، شخصى از راه امامان شيعه منحرف شد و گرايشهاى خطرناكى پيدا كرد؛ به طورى كه فساد عقيده او باعث گسترش فساد و فتنه در جامعه شيعه مى شد. تا اين كه امام حسن عسكرى علیهالسلام دستور كشتن او را صادر كردند و فرمودند: «هر كس كه او را بكشد و مرا از شر او راحت كند، جايگاه او در بهشت خواهد بود».
يكى از پيروان انقلابى و اصيل حضرت عسكرى علیهالسلام به نام جنيد مى گويد: من سلاحى خريدارى كردم و رفتم او را از پاى درآورم. در اينجا حسين بن محمد اشعرى مى گويد: از ناحيه حضرت عسكرى علیهالسلام كمك هايى به جنيد عنايت مى شد. وقتى كه حضرت عسكرى علیهالسلام از دنيا رفت، همان كمك ها به وسيله حضرت صاحب الزمان علیهالسلام به جنيد ادامه مى يابد. كمكم دريافتم كمك هاى حضرت ولى عصر علیهالسلام قطع شده است. من ناراحت و اندوهناك شدم (كه نكند جنيد هم راه امامان را ترك كرده و دچار لغزش عقيده شده است). مدتى در اين انديشه بودم كه توقيعى از حضرت حجت علیهالسلام رسيد كه خبر مرگ جنيد را داده بودند. پس از اين توقيع بود كه متوجه شدم قطع كمك ها به علت وفات آن شيعه معتقد و ولايى بود، نه از جهت ديگر.[۲]
از اين روايت معلوم مى شود كه حسین بن محمد اشعری، روزگار امام عسكرى علیهالسلام را درك كرده و نيز با سفيران و نائبان حضرت حجت علیهالسلام ارتباط تنگاتنگ داشته و ظاهراً متن نامه آن حضرت را هم ملاحظه كرده است؛ و البته اين امر همه نشانه آن است كه حسين بن محمد، عالمى ولايتمدار و مورد توجه امام زمان خويش بوده است.
درباره سال و مكان مرگ حسین بن محمد اشعری نیز، نظر قاطعى نمى توان ابراز كرد؛ اما از مجموع داده هاى تاريخى و گزارشهاى تراجم نويسان بتوان حدس زد كه آن بزرگوار در اوايل سده چهارم هجرى قمرى رحلت كرده است.
استادان
برخی شخصيت هايى كه حسین بن محمد از حوزه درس آنان بهره برده یا روایت شنیده عبارتند از:
- عبدالله بن عامر بن عمران اشعرى قمى: او عموی حسین اشعری و از محدثان موجه شيعه است و نجاشی در منزلت او مى نگارد: «ابومحمّد شيخ من وجوه اصحابنا، ثقة».[۳] مرحوم كلينى از اين استاد، روايات بسيارى در «کافی» نقل مى كند.
- احمد بن اسحاق قمى: او يكى از ياران خاص امام حسن عسكرى علیهالسلام و از ياران و روايتگران امام جواد و امام هادى علیهماالسلام محسوب مى شد.[۴]
- معلی بن محمد بصرى: نام اين روايتگر مشهور در جاى جاى كتاب «كافى» نمايان است. گرچه بعضى از بزرگان دانش رجال درباره اش گفته اند: از منظر نقل روايت و مذهب داراى لغزشهايى است.[۵]
- محمد بن عمران بن حجاج بسيعى؛[۶]
- محمد بن احمد بن خاقان النهدى: درباره او گفته شده: محدثى بسيار فاضل و موجه؛ بلكه بعضى از بزرگان شيعه او را از اصحاب اجماع محسوب كرده اند؛[۷]
- احمد بن علويه اصفهانى، معروف به ابن ابى الاسود: وى ضمن اين كه در گروه راويان جاى دارد، شاعر توانايى هم بوده است و قصيده اى را در مدح حضرت امیرالمومنین علیهالسلام سرود كه 330 بيت داشت.
- محمد بن بندار ذهلى: از راويان موجه و شاخص كه كتاب هايى تأليف كرده است.[۸] شيخ طوسى نيز به كتاب او اشاره كرده است و مى گويد: او را كتابى است به نام «المثالب».[۹]
شاگردان
حسين بن محمد اشعرى كه برهه اى از عمر پربركت خويش را در راه گردآورى اخبار و روايات خاندان عصمت و طهارت سپرى كرد، خود در گروه محدثان عالى مقام شيعه جاى گرفت و براى حفظ ميراث احاديث خاندان عصمت، به تعليم و تربيت شاگردان بزرگى پرداخت. در اين جا تنها به چهره هاى شاخص شاگردان او اشاره مى شود:
- محمد بن يعقوب كلينى: وی صاحب كتاب «اصول و فروع كافى»، از معتبرترين كتاب هاى حديثى اسلامى و شيعى است. نجاشى درباره او مى گويد: دانشمند بزرگ و استاد حديث شيعه در شهر رى و از موثق ترين و موجه ترين مردم در نقل حديث به شمار مى آيد.[۱۰]
- محمد بن حسن بن وليد قمى: در شأن و منزلت اين فقيه و محدث نوشته اند: وى از استادان و دانشمندان قم و فقيه، پيشوا و چهره برجسته آنان بوده است. او در قم زيست مى كرد و بسيار بسيار باوجاهت است. اين بزرگوار استاد معروف شيخ صدوق است.[۱۱]
- على بن حسین بن بابويه قمى:[۱۲] فقيه و دينشناس و محدث عالى مقام شيعه، و پدر بزرگوار شيخ صدوق است.
- جعفر بن محمد بن قولويه قمى: او يكى از دانشمندان و فقهاى حوزه شيعه بود. شيخ طوسى مى گويد: او چهره موجه و صاحب كتاب هايى است.[۱۳]
- جعفر بن محمد بن مسرور: اين محدث يكى از استادان روايتى شيخ صدوق است و شيخ بارها او را در كتاب هايش نام برده و ستايش نموده است.[۱۴]
در نگاه عالمان رجال
شخصيت علمی حسین بن محمد اشعری قمی در آيينه سخنان بزرگان دانش رجال و تراجم چنین است:
- در رجال نجاشى درباره او چنين مى خوانيم: ابوعبدالله اشعرى قمى، صاحب منزلت و داراى چهره اى وجاهتمند است.[۱۵]
- صاحب نقد الرجال مى گويد: او روايتگر بسيار بسيار ارزشمند و موجهى است.[۱۶]
- ميرزا حسين نورى، رجال شناس اخير شيعه درباره او مى نگارد: بنا به اتفاق تمام عالمان شيعه، سندى كه به حسين بن محمد اشعرى مى رسد صحيح است و او محدث موجه و از بزرگان استادان روايتى ثقة الاسلام كلينى مى باشد.[۱۷]
- ابن حجر عسقلانى از دانشمندان معروف اهل سنت مى گويد: شيخ طوسى او را در سلسله مشايخ و استادان شيعه قرار داده و او از استادان معروف شيخ كلينى صاحب كتاب كافى است. حسين اشعرى كتابى به نام «طب اهل بيت علیهمالسلام» تأليف نموده كه از بهترين كتاب هاى تأليف شده در اين زمينه است.[۱۸]
- آقا بزرگ تهرانى مى فرمايد: او محدثى جليلالقدر و موجه است و كلينى در كافى از اين شخصيت روايات بسيار زيادى نقل كرد.[۱۹]
آثار و احادیث
حسين بن محمد كه در گردآورى اخبار امامان معصوم علیهم السلام سعى فراوان داشت، همه آنچه را كه از امامان علیهمالسلام و استادان خود آموخت، در كتاب هايى به يادگار گذاشت. نجاشى به كتاب «النوادر» او اشاره كرده است.[۲۰]
ابن حجر عسقلانى به كتاب ديگرى از او اشاره مى كند و مى نويسد: حسين بن محمد اشعرى كتابى به نام «طب اهل البيت» تأليف كرد كه مانند آن تأليف نشده و كمنظير است.[۲۱]
آيت الله جعفر سبحانى هم ضمن اشاره به كتاب «نوادر» حسين بن محمد مى گويد: رواياتى كه او نقل مى كند و در كتابهاى روايتى شيعه ذكر شده، به 961 روايت مى رسد. اين زيادى روايت، بهترين گواه وسعت دانش و درايت او در حديث شناسى است.[۲۲]
در انتها، برخی روایات منقول از حسین بن محمد اشعری قمی ذکر می شود:
حسن خُلق:
حسين بن محمد، با واسطه از رسول اكرم صلی الله علیه و آله روايت مى كند: روز قيامت، در ترازوى اعمال انسان چيزى بهتر و نيكوتر از حُسن خلق نهاده نمى شود.[۲۳]
عزّت نفس:
باز روايت مى كند از رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس از ما چيزى سؤال كند و نيازش را با ما مطرح كند، او را نااميد نمى كنيم؛ ولى اگر عزّت نفس را پيشه خود سازد و از ما سؤال نكند، خداوند او را بى نياز مى گرداند.[۲۴]
نيكى با خويشان:
روايت مى كند از امام رضا علیهالسلام فرمود: ما چيزى را نمى دانيم كه عمر انسان را زياد كند جز نيكى كردن به خويشاوندان؛ چنان كه ممكن است شخصى از عمرش بيش از سه سال باقى نمانده باشد؛ اما چون كه به خويشان خود مهرورزى كرده است، خداوند متعال عمر او را سى سال قرار مى دهد. و گاهى هم شخص ديگرى - در تقدير الهى - سى و سه سال از عمر او باقى مانده است، ولى چون پيوند خود را با خويشانش بريده، عمرش به سه سال كاهش مى يابد.[۲۵]
فهم دين:
از امام صادق علیهالسلام روايت مى كند: هنگامى كه خداوند اراده نمايد به كسى خير برساند، فهم و درك او را در مسائل دين، زياد مى كند.[۲۶]
منزلت راويان:
روايت مى كند از امام صادق علیهالسلام كه فردى از امام اين را پرسش كرد: مردى اخبار شما را در ميان مردم نشر مى دهد و قلب هاى آنان و شيعيان شما را نيرومند و محكم مى گرداند و فرد ديگرى هم باشد كه انسان عابدى است، ولى به نشر و ترويج اخبار شما نمى پردازد؛ كدام يك از اين دو (محدث و عابد) نزد شما بهتر است؟ حضرت فرمود: آن محدثى كه روايات ما را منتشر مى كند و قلب هاى پيروان ما را نيرومند مى سازد، بهتر است از هزار عابد.[۲۷]
ارزش حفظ حديث:
روايت مى كند از حضرت صادق علیهالسلام كه فرمود: هر آن كس كه چهل حديث از احاديث ما را حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت به عنوان دانشمندِ دينشناس مبعوث مى فرمايد.[۲۸]
پانویس
- ↑ رجال نجاشى، ص 66؛ رجال شيخ طوسى، ص 469؛ خلاصة الاقوال، ص 52.
- ↑ مرآة العقول، ج 6، ص 198 و اصول كافى، ج 1، ص 524.
- ↑ رجال نجاشى، ص 151؛ جامع الروات، ج 1، ص 494.
- ↑ رجال نجاشى، ص 66.
- ↑ رجال نجاشى، ص 296.
- ↑ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 179.
- ↑ موسوعة الفقهاء، ج 4، ص 179 و رجال كشى، ج 2، ص 812.
- ↑ رجال نجاشى، ص 240.
- ↑ فهرست طوسى، ص 140.
- ↑ رجال نجاشى، ص 266.
- ↑ رجال نجاشى، ص 271.
- ↑ اعلام الشيعه، ص 120.
- ↑ فهرست طوسى، ص 42.
- ↑ تنقيح المقال، ج 1، ص 226.
- ↑ رجال نجاشى، ص 186.
- ↑ نقدالرجال تفرشى، ص 21.)
- ↑ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 794، چاپ قديم.
- ↑ لسان الميزان، ابن حجر، ج 2، ص 265.
- ↑ اعلام الشيعه، ص 120.
- ↑ نجاشى، ص 186.
- ↑ لسان الميزان، ج 2، ص 265.
- ↑ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 179.
- ↑ اصول كافى، ج 2، ص 99.
- ↑ همان، ص 138.
- ↑ همان، ص 153.
- ↑ اصول كافى، ج 1، ص 22.
- ↑ همان، ص 23.
- ↑ همان، ص 49.
منابع
- ابوالحسن ربانى سبزوارى، ستارگان حرم، جلد 11.