آیه 24 سوره حج
<<23 | آیه 24 سوره حج | 25>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و به گفتار خوش و طریق خدای ستوده هدایت شوند.
و به سوی گفتار پاک و پاکیزه [مانند سلام، الحمدلله و سبحان الله] راهنماییشان کنند، و به راه پسندیده [که راه بهشت است] هدایتشان نمایند.
و به گفتار پاك هدايت مىشوند و به سوى راه [خداى] ستوده هدايت مىگردند.
آنان به آن سخن پاك و به راه خداوند ستودنى راهنمايى شدهاند.
و بسوی سخنان پاکیزه هدایت میشوند، و به راه خداوند شایسته ستایش، راهنمایی میگردند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«هُدُوا»: راهیاب و رهنمود میگردند. «الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ»: سخنان زیبا و پسندیده. مراد سخنان روحپرور و نشاطآور و لبریز از صفا و صمیمیّت و معنویّت است. یا سخنانی که دالّ بر تقدیس خدا و بیانگر اعتراف به فضل او است. «الْحَمِیدِ»: پسندیده. بایسته. «صِرَاطِ الْحَمِیدِ»: راه بایسته. مراد انجام افعال نیکو است. برخی (الْحَمید) را به معنی خدای ستوده دانستهاند. در این صورت معنی چنین میشود: آنان به سوی سخنان زیبائی (که روح را در مدارج کمال سیر میدهد) رهنمود میشوند، و به راه خدای شایسته ستایش هدایت میگردند (تا بدانجا که به آخرین درجه قرب یزدانی و لذّات روحانی میرسند). برخی معنی آیه را مربوط بدین جهان دانسته و گفتهاند: مؤمنان در این جهان به سوی سخنان زیبا (که توحید است) رهنمود میگردند، و به سوی راه خدا (که اسلام است) سوق داده میشوند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ «24»
و (اهل بهشت) به سخنان پاك (و دلنشين) هدايت مىشوند، و به راه خداوندى كه شايستهى ستايش است رهبرى مىگردند.
پیام ها
1- در كنار نعمتهاى مادّى بهشت، نعمتهاى معنوى است. لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ ...
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ
2- سخنان دلنشين، ارمغان بهشتيان است. «الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ»
3- پيمودن راه خدا، آراستگى ظاهرى و باطنى لازم دارد. «أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ- الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ- صِراطِ الْحَمِيدِ»
4- بهترين كاميابى، خوش عاقبتى است. «هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ «24»
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ: و راه نموده شوند مؤمنان بسوى پاكيزه از گفتار، يعنى خداى تعالى در آخرت ايشان را به كلمه طيبه راه نمونى نمايد و آنچنان باشد كه نظر ايشان در بهشت افتد گويند: «الحمد للّه الذى هدينا لهذا» و چون در بهشت در آيند بر زبان رانند: «الحمد للّه الذى اذهب عنا الحزن» و چون در منازل خود قرار گيرند گويند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ». 2- قول پاكيزه آن باشد كه در بهشت لغو نباشد و لغو و فحش نگويند و نشنوند، چنانكه فرمايد «لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً». 3- مراد ارشاد ايشان باشد به تحيات حسنه كه يكديگر به آن تحيت گويند. 4- گفتن «لا اله الا اللّه و اللّه اكبر». يا قول طيب در دنيا باشد: 1- قرآن شريف است. 2- ذكر الهى يا نصيحت و موعظه مسلمانان و ارشاد مؤمنان. 3- امر به معروف و نهى از منكر.
«1». الدّر المنثور، ص 350، روايت از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، طبع با افست اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 39
وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ: و راه يافته شوند اهل ايمان به راه خداوند ستوده، يعنى به راه كسى كه مستحق حمد است و آن ذات اقدس سبحانى است. 2- طريق بهشت است و در حديث آمده كه هيچكس حمد را دوستتر از خداى تعالى ندارد. 3- راه كسى كه محمود است ذاتا. 4- راه كسى كه محمود العاقبة است، يعنى وصول به بهشت و نعيم آن. 5- يا كسانى كه راه يافتهاند در دنيا به صراط مستقيم كه دين اسلام است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ «19» يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ «20» وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ «21» كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ «22» إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «23»
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ «24»
ترجمه
- اين دو گروه دو نزاع كنندهاند كه منازعه نمودند در باره پروردگارشان پس آنانكه كافر شدند بريده شود براى آنها جامههائى از آتش ريخته ميشود از بالاى سرهاشان آب گرم
گداخته ميشود بآن آنچه در شكمهاى آنها است و پوستهاشان
و از براى آنها است گرزهائى از آهن
هر گاه اراده كنند كه بيرون آيند از آن از اندوه باز گردانيده شوند در آن و گويند بچشيد عذاب آتش سوزان را
همانا خدا داخل ميكند آنانرا كه ايمان آوردند و بجا آوردند كارهاى شايسته را در بهشتهائيكه ميرود در زمين آنها نهرها زيور كرده شوند در
جلد 3 صفحه 597
آن بدست بندهائى از طلا و مرواريد و لباسشان در آن پرنيان است
و هدايت كرده شوند بپاكيزهئى از گفتار و هدايت كرده شوند براه خداوند سزاوار ستايش.
تفسير
- از آيات سابقه معلوم شد كه مردم روى زمين دو فرقهاند يك فرقه مؤمن موّحد ساجد و يك فرقه كافر مشرك متكبّر اگر چه اين فرقه بعضى مشرك تحقيقى و بعضى تقريبى هستند ولى كفر ملّت واحده است و در مقابل آن ايمان است و كمال ايمان بنصّ قرآن ولايت ائمه اطهار است و كسيكه قبول ولايت ننموده كافر است اگر چه ظاهرا مسلمان باشد پس فرد اجلى از عنوان دو دشمن و دو منازع كه ظاهرا مؤمن و كافر است ائمه اطهار عليهم السلام و بنى اميّه لعنهم اللّه تعالى ميباشند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام حسين عليه السّلام تأكيده شده و لفظ خصم بر واحد و جمع اطلاق ميشود و اينجا مراد دو جماعت مؤمنين و كفّارند كه با يكديگر هميشه در باره خدا و اوصاف كمال و جمال و جلال او نزاع دارند و اين خصومت ما بين آنها باقى است تا روز قيامت كه خداوند فصل كند چنانچه در اين آيه فرموده پس كسانيكه كافر شدند بدست قدرت براى آنها بريده شده جامههائى از آتش و ريخته ميشود بر سر آنها آب جوش كه گداخته ميشود از اثر آن احشاء و امعاء آنها چون بقدرى حرارت دارد كه مستقيما از سر وارد اندرونشان ميشود و اجزاء باطن آنها را متلاشى ميكند و بعدا اثر ميكند در پوست ظاهر بدنشان و آنرا ميگدازد و ساخته شده براى آنها گرزهائى از آهن كه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده اگر يكى از آن گرزها را در زمين بگذارند و تمام انس و جنّ جمع شوند و بخواهند آنرا از جاى خود حركت دهند نميتوانند و قمّى ره نقل فرموده كه چنان در آتش كباب ميشوند كه لب پائين آنها بنافشان ميرسد و لب بالاشان بوسط سرشان و هر وقت شعله آتش آنها را از قعر جهنّم بالا آورد و بخواهند از جهنّم بيرون آيند براى شدّت غم و اندوه و هراس با آنگرزها ملائكه بسرشان ميزنند بطوريكه بقعر جهنّم معاودت نمايند و ميگويند بچشيد عذاب آتش سوزان را كه در دنيا منكر بوديد و فكر نميكرديد تا باور كنيد و امّا كسانيرا كه ايمان آوردند و كارهاى ايشان در دنيا شايسته و خوب بوده خداوند بفضل و كرم خود داخل ميفرمايد در باغهائيكه جارى است در زمين يا از زير قصرهاى آنها نهرهاى آب
جلد 3 صفحه 598
شيرين و شير و شربت و زيور كرده ميشوند بامر الهى بتوسط ملائكه در آنجا بزيورهائى از قبيل دست بندهاى طلاى مرّصع بمرواريد براى آنكه در دنيا از زينت طلا اجتناب نمودند و در آخرت بايد مفتخر باشند بنشان الهى و لباس ايشان هم در آنجا بهمين ملاحظه پرنيان و حرير خواهد بود كه ابريشم خالص است و در دنيا بر مردها حرام بوده و ايشان صبر نمودند بر ترك آن و بعضى لؤلؤ را بكسر قرائت نمودهاند و بنابراين عطف بر ذهب است و بقرائت مشهوره ممكن است عطف بر محلّ من اساور باشد و ممكن است مفعول فعل مقدّر و بنابراين زينت مستقلّى خواهد بود يعنى و زيور كرده شوند بمرواريد و در هر حال معلوم است كه لباسشان حرير و زيورشان طلا و مرواريد است و از جمله خصائص اهل ايمان آنستكه هدايت شدند بقول طيّب و گفتار پاكيزه كه آن كلمه طيّبه لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه است و هدايت شدند براه مستقيم خداوند حميد كه ولايت ائمه اطهار است چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در محاسن از امام باقر عليه السّلام و در كافى از امام صادق عليه السّلام تأكيد شده است و محتمل است مراد هدايت بقول طيّب در آخرت باشد چون گفتار اهل ايمان در بهشت تحيّت و سلام بيكديگر و حمد و شكر الهى است و مؤيّد اينمعنى است روايت قمى ره از امام صادق عليه السّلام در مقامات اهل بهشت كه فرموده كمتر نعيم بهشت بمشام ميرسد بويش از هزار سال راه بمسافت دنيا و كمترين منازل اهل بهشت منزلى است كه اگر جنّ و انس در آن وارد شوند و از طعام و شراب آن بخورند و بياشامند چيزى كم نميشود و كمترين اشخاصيكه وارد بهشت ميشوند كسى است كه سه باغ مرتفع از زمين بترتيب باو ميدهند چون وارد باغ اوّل كه پائينتر است ميشود مىبيند از خدّام و نهرها و ميوجات بقدريكه خدا ميداند و پر ميشود چشم و دلش از روشنى و خوشحالى و حمد و شكر الهى را بجا ميآورد پس باو ميگويند سرت را بالا كن باغ دوم را ببين و چون نظر ميكند در باغ دوم نعمتهائى مىبيند كه در باغ اوّل نبوده و طالب آن ميشود و او را آنجا ميبرند و چون داخل ميشود حمد و شكر الهى را بجا ميآورد و خداوند ميفرمايد در بهشت را بر وى او باز كنيد و باو ميگويند سرت را بالا كن ببين وقتى سرش را بالا ميكند مىبيند در خلد بروى او باز شده و چندين برابر نعمتهاى سابق براى او
جلد 3 صفحه 599
در آنجا مهيّا است و مسرّتش زياد ميشود و عرضه ميدارد پروردگار احمد بر نعمتهاى بىمنتهاى تو كه منّت نهادى بر من ببهشت و نجات دادى مرا از جهنّم بعدا شمّهئى از اوصاف حور العين و كثرت عدد آنها را بيان فرموده از آن جمله آنكه از شدّت لطافت مغز ساق پاى آنها از زير هفتاد حلّه بهشتى نمودار است رزقنا اللّه تعالى انشاء اللّه ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ هُدُوا إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ القَولِ وَ هُدُوا إِلي صِراطِ الحَمِيدِ «24»
و هدايت شدهاند بسوي پاكيزهترين گفتار و هدايت شدهاند به راه پسنديده.
بعض مفسّرين اينکه آيه را به قرينه آيه قبل از خصوصيّات بهشت شمردهاند و مراد از.
(وَ هُدُوا إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ القَولِ) تحيّات و تحيّتهاي خداوند متعال و ملائكه اينكه
جلد 13 - صفحه 287
به اهل بهشت ميفرمايد چنانچه در آيات شريفه دارد مثل: «ادخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ» حجر آيه 46. و: «ادخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَومُ الخُلُودِ» ق آيه 33. و: «تَحِيَّتُهُم فِيها سَلامٌ» ابراهيم آيه 28. و: «تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلامٌ» احزاب آيه 43. الي غير ذلک از آيات.
لكن ظاهر اينکه است که راجع به دنيا است و از صفات مؤمنين است به قرينه لفظ هدوا که اينها هدايت شدهاند بقول طيّب که دين حقّ باشد، و بر طبق اينکه معني اخباري از ائمّه داريم. از حضرت باقر عليه السلام است در جمله.
(وَ هُدُوا إِلي صِراطِ الحَمِيدِ): ميفرمايد:
( «هو و اللّه هذا الامر الذي انتم عليه»)
و از حضرت صادق عليه السلام است در جمله:
«و هدوا الي الطيب من القول الي امير المؤمنين».
و در تفسير عليّ بن ابراهيم است در جمله اوّل الي التوحيد و در جمله دوّم الي الولاية. بناء علي هذا مراد از طيّب قول شهادت به توحيد و نبوّت و ولايت و ساير عقايد حقّه مطابق مذهب اثني عشريّه و مراد از صراط حميد اعتقاد و مشي بر اينکه طريقه مستقيمه است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- و بالاخره چهارمین و پنجمین موهبتی که خدا به آنها ارزانی میدارد و صرفا جنبه روحانی دارد این است که آنها «به سخنان پاکیزه هدایت میشوند» (وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ). سخنانی روح پرور، و جملهها
ج3، ص209
و الفاظی نشاط آفرین و کلماتی پر از صفا و معنویت که روح را در مدارج کمال سیر میدهد.
و همچنین «به سوی راه خداوند حمید و شایسته ستایش هدایت میگردند» (وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ). راه شناسایی خدا و نزدیک شدن معنوی و روحانی به قرب جوار او، راه عشق و عرفان.
آری! خداوند مؤمنان را با هدایت کردن به سوی این معانی به آخرین درجه لذات روحانی سوق میدهد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم