آیه 2 سوره حشر
<<1 | آیه 2 سوره حشر | 3>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اوست خدایی که کافران اهل کتاب را (یعنی یهود بنی نضیر را که به مکر، قصد قتل پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کردند) برای اولین بار همگی را از دیارشان بیرون کرد و هرگز شما مسلمین گمان نمیکردید که آنها از دیار خود بیرون روند و آنها هم حصارهای محکم خود را نگهبان خود از (قهر و انتقام) خدا میپنداشتند تا آنکه (عذاب) خدا از آنجا که گمان نمیبردند بدانها فرا رسید و در دلشان (از سپاه اسلام) ترس افکند تا به دست خود و به دست مؤمنان خانههاشان را ویران میکردند، پس ای هوشیاران عالم پند و عبرت گیرید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- حشر: جمع كردن. به معنى اخراج نيز آيد: «حشر الناس: اخرجهم من مكان الى آخر» در آيه معنى دوم مراد است.
- قذف: انداختن. خواه انداختن معنوى باشد چنان كه در آيه و خواه انداختن و گذاشتن حسّى باشد مانند أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ طه/ 39. [۱]
نزول
سوره حشر درباره قوم بنىالنضیر نازل شده است. مردى از ابن عباس پرسید که نام این سوره چیست؟ گفت: سوره بنىالنضیر است زیرا همه این سوره درباره داستان بنىالنضیر وارد شده است.
گویند: قبائل بنىالنضیر و بنىقریظه از دو سبط بنىاسرائیل بوده و هر دو طائفه از یهودیانى بودند که بتپرستى میکردند و در اطراف مدینه در یکى از روستاهاى آن به نام زهرة جاى داشتند و قلعه ها و حصارهاى محکمى در اطراف خویش احداث کرده بودند و فاصله بین مدینه و جایگاه آنها یک میل مى بود و رئیس آنان بنام کعب بن اشرف بوده است.
اینان در عداوت با رسول خدا صلی الله علیه و آله با کفار عرب همدست و همداستان شده بودند و منافقین مدینه نیز از آنها پشتیبانى مى کردند و آنها را به جنگ با مسلمین و پیامبر اسلام تشویق مینمودند و شرح داستان آنها از این قرار است:
وقتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه مهاجرت فرمود. بنوالنضیر با وى به مصالحه پرداختند و عهد و پیمان بستند که با مسلمین به جنگ و قتال نپردازند پیامبر چنین عهدى را از آنها پذیرفت و در همان اوقات جنگ بدر پیش آمد و مسلمین در آن جنگ پیروز شدند.
این یهودیان گفتند: قسم به خدا محمد همان پیامبرى است که ما در تورات خوانده بودیم سپس بعد از چندى جنگ احد پیش آمد. در این جنگ که موقتاً سپاه اسلام شکست خورده بود. اینان درباره رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به شک و تردید افتادند و در همین اوان نامه کفار قریش به آنها رسید که آنان را مسخره نموده و سرزنش کرده بودند که چرا با محمد سازش کرده و با وى پیمان عدم تعرض و متارکه جنگ بسته اند و نیز به اینان نوشتند که اگر از عهد و پیمانى که با محمد بسته اند، برنگردند؛ آنان مجبور خواهند بود با اینان به قتال و جنگ بپردازند پس از رسیدن نامه کعب بن اشرف رئیس قبیله بنىالنضیر با چهل سوار به مکه آمد و در مسجدالحرام برابر کعبه با کفار قریش بر ضد رسول خدا صلی الله علیه و آله عهد و پیمان بست.
کعب بعد از این عهدنامه به مدینه برگشت. جبرئیل قضیه پیمان کعب را با کفار قریش به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد. پیامبر فرمان قتل کعب بن اشرف را به خاطر نقض عهد با مسلمین و رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر کرد و محمد بن مسلمه را مأمور اجراى این فرمان نمود.
محمد بن مسلمه که برادر رضاعى کعب بن اشرف بود به دستور پیامبر او را به قتل رسانید پس از کشته شدن کعب لشکر اسلام به طرف یهودیان بنىالنضیر بسیج گردیده و رهسپار شدند. یهودیان مزبور وقتى که از تصمیم پیامبر آگاهى یافتند، مرعوب شدند و ترس و وحشت سراپاى آنها را فراگرفت لذا براى رسول خدا صلی الله علیه و آله پیام فرستادند که ما هنوز از سوگ و عزاى کعب بن اشرف خارج نشده ایم و از رسول خدا صلی الله علیه و آله امان خواستند.
پیامبر فرمود: باید از مدینه خارج شوند، آنها در جواب گفتند که مرگ بر ما آسانتر است تا این که از دیار خویش بیرون رفته و خارج شویم لذا در حصار و قلعه خود رفته و آماده جنگ شدند. در این میان عبدالله بن ابى بن سلول رئیس منافقین در نهانى براى یهودیان بنىالنضیر پیام فرستاد و آنها را از حمایت خویش باخبر ساخت. یهودیان براى پیامبر پیام فرستادند که خودش با دو نفر براى بستن عهد و پیمان جدید بیایند تا با سه نفر از خودشان در جایگاهى پیمان مزبور را امضاء نمایند و منظورشان از این پیشنهاد بکار بردن مکر و حیله و کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و سه نفر یهود اعزامى از طرف یهودیان بنىالنضیر پنهانى با خود خنجر همراه آورده بودند.
در این میان یک زن یهودى برادر مسلمانى داشت به وسیله او رسول خدا صلی الله علیه و آله را از مکر و حیله یهودیان اعزامى باخبر مى سازد. پیامبر که آماده حرکت بود وقتى که از این خبر مطلع گردید. از رفتن منصرف شد و دستور فرمود: محاصره قلعه و حصار یهودیان را تنگتر نمایند و از طرفى منافقین که وعده نصرت پنهانى به یهودیان داده بودند به یارى آنان برنخاستند لذا در دل یهودیان ترس و وحشت غلبه کرد چنان که در آیه فرماید «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» بنىالنضیر وقتى که به گرفتارى خویش و نفاق منافقین پى بردند به ناچار تقاضاى عفو و صلح از رسول خدا صلی الله علیه و آله نمودند. پیامبر فرمود: باید این طائفه از مدینه و اطراف آن بیرون رفته و به طرف ازرعات و اریحاى شام بروند و این آیه نازل گردید.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ «2»
اوست آن كه كسانى از اهل كتاب را كه كفر ورزيدند براى اولين بار از خانههايشان بيرون راند، با آنكه شما گمان نداشتيد كه آنان (با داشتن آن همه قدرت، به آسانى) بيرون روند و خودشان گمان مىكردند كه قلعهها و حصارهايشان آنان را از قهر خدا مانع خواهد شد، امّا قهر خدا از جايى كه گمان نمىكردند بر آنان وارد شد و در دلهايشان ترس و وحشت افكند (به گونهاى كه) خانههاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان خراب مىكردند، پس اى صاحبان بصيرت عبرت بگيريد.
نکته ها
كلمه «حشر» به معناى جمع كردن و بيرون راندن از محل سكونت است.
«فَاعْتَبِرُوا» از واژه «عبر» به معناى عبور كردن از ظاهر و رسيدن به باطن است. كلمه «عبارت» به معناى عبور از لفظ و رسيدن به معناست و «تعبير خواب»، عبور از ظاهر رؤيا به باطن آن است.
سه قبيله از يهوديان به نامهاى بنىنضير، بنىقريظه و بنىقينقاع به مدينه هجرت كرده و در آن جا ساكن شدند و با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيمان عدم تعرض بستند، امّا بعد از جنگ احُد گروهى از آنان با مشركان مكّه همراه شد و عليه مسلمانان توطئه كردند، پيامبر آگاه گرديد و با آنان برخورد كرد. يكى از بزرگان آنان به نام كعب بن اشرف كشته و ميان يهوديان تزلزل ايجاد شد و به قلعهاى پناهنده شدند. مسلمانان با دستور پيامبر قلعه را محاصره كردند. بعد از چند روز محاصره و جنگ، يهوديان پذيرفتند كه از مدينه خارج شوند. آنها هنگام رفتن آن
جلد 9 - صفحه 537
مقدار از اموالشان را كه توانستند را با خود بردند و آن مقدار كه نتوانستند مانند خانههاى خود را تخريب نمودند تا سالم به دست مسلمانان نيفتد. «1»
در قرآن، بارها ترس در دل دشمن، به عنوان يكى از امدادهاى الهى شمرده شده است، ازجمله: «قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»*، «سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» «2» «سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» «3» آرى، ترس سبب فرار دشمن و پيروزى مسلمانان بدون خونريزى مىشود.
در حديث مىخوانيم: سه لشكر براى يارى حضرت مهدى عليه السلام مىآيند، لشكرى از فرشتگان، لشكرى از مؤمنان و ايجاد رعب و وحشت در دل دشمنان. «4»
انديشه كردن و عبرت گرفتن يك عبادت است، چنانكه در روايات مىخوانيم: «كان اكثر عبادة ابى ذر التفكر و الاعتبار» «5»، بيشترين عبادتِ ابوذر، انديشيدن و عبرت آموختن بود.
نه مِهر الهى در انحصار محاسبات ما است، «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «6» و نه قهر او.
«فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا»
خداوند در دلها تصرّف مىكند. گاهى آرامش نازل مىكند: «أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» «7» و گاهى ترس مىافكند. «قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»*
پیام ها
1- قهر خداوند نسبت به يهوديان پيمانشكن كافر، حكيمانه است. «الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ»
2- نشانه عزّت خداوند، تار و مار شدن يهوديان پيمان شكن و توطئهگر است.
«الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ»
3- تمام پيروزىها را از او بدانيم. هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...
«1». تفسير نمونه.
«2». انفال، 12.
«3». آل عمران، 151.
«4». تفسير نمونه از اثبات الهدى، ج 7، ص 124.
«5». خصال صدوق.
«6». طلاق، 3.
«7». فتح، 4.
جلد 9 - صفحه 538
4- حساب توطئهگران اهل كتاب از حساب بقيه آنان جداست. «الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ»
5- تبعيد از وطن، يكى از مجارات الهى است. هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ ... مِنْ دِيارِهِمْ
6- قدرت هيچكس و گروهى را پايدار ندانيد. «ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا»
7- كيفر كسىكه از تعهّدات و پيمانهاى اجتماعى خارج مىشود، آن است كه از وطن خارج شود. أَنْ يَخْرُجُوا ...
8- محاسبات و تجهزات كفّار در برابر اراده الهى، ناكارآمد و بىفايده است.
«ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ»
9- در جنگ و جهاد با كفار، تمام محاسبات نبايد بر اساس تجهيزات و امكانات مادى باشد. «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا»
10- تخريب ساختمانهاى دشمن، در مواردى جايز است. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ»
11- آنجا كه اراده خدا باشد، دوست و دشمن دست به يك كار مىزنند. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ»
12- خداوند هم سبب ساز است و هم سبب سوز، ترس را سبب قرار مىدهد و دژها را از سببيّت مىاندازد. «قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»*
13- مطالعه تاريخ، سرگرمى نيست، وسيله عبرت است. فَاعْتَبِرُوا ... تاريخ، گذرگاه است نه توقّفگاه.
14- استفاده از تاريخ، بصيرت مىخواهد. «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص85
- پرش به بالا ↑ تفاسیر روض الجنان و کشف الاسرار.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.
عکس نوشته ها
