آیه 13 سوره مدثر
<<12 | آیه 13 سوره مدثر | 14>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و پسران بسیار حاضر به خدمت نصیب گردانیدم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«شُهُوداً»: جمع شاهِد، حاضران. آمادگان.
نزول
شأن نزول آیات 12 تا 17:
این آیات با آیه 11 درباره ولید بن مغیرة که پیرمردى مجرب و از زیرکان عرب بود، نازل شده است و کسى بود که پیامبر را مسخره میکرد. روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجره خویش مشغول خواندن قرآن بود، قریش که آن آیات را مى شنیدند. نزد ولید رفتند و گفتند: اى ابو عبد شمس این کلماتى که محمد میخواند، چیست؟ آیا شعر است که میخواند و یا کهانت است که مى گوید و یا خطبه است که به زبان میراند؟
ولید گفت: بگذارید تا خودم گوش فرادارم و بشنوم سپس نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا محمد از اشعار خود براى من بخوان. پیامبر فرمود: آنچه من تلاوت کرده و میخوانم، شعر نیست بلکه کلام پروردگار است که به توسط فرشتگان براى انبیاء و رسل خویش مى فرستد.
ولید گفت: همان را براى من اندکى بخوان، رسول خدا صلی الله علیه و آله سوره حم سجده را قرائت کرد تا به این آیه رسید. «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ».[۱]
ولید وقتى این آیات را شنید به خود لرزید و موى سر و ریش او بر بدنش راست شد از آنجا یکسر به خانه خویش رفت و از آن پس از خانه بیرون نیامد. قریش هر قدر به انتظار وى ماندند، او را ندیدند تا این که نزد ابوجهل رفتند و گفتند: اى ابوالحکم ولید به سوى دین محمد رفته و چند روزى است که از خانه بیرون نمى آید.
ابوجهل نزد ولید رفت و گفت: اى عم، تو آبروى ما را برده اى و ما را در میان قریش رسوا نموده اى و دشمن از هر طرف ما را شماتت و سرزنش مینمایند. آیا واقعا به دین محمد گرویده اى؟ ولید گفت: اى ابوالحکم من به دین محمد نگرویده ام ولى کلامى از او شنیدم که بدن من لرزید.
ابوجهل گفت: آیا براى تو خطبه خواند؟ گفت: نه، خطبه یک سلسله کلام متصل به یکدیگر است ولى کلام او پراکنده بود و هیچکدام با دیگرى شباهتى نداشت، ابوجهل گفت: آیا شعر بود که براى تو خواند؟ گفت: شعر هم نبود زیرا من انواع و اقسام اشعار عرب را به جهات مختلف شنیده ام. کلام او به شعر هم شباهتى نداشت، ابوجهل گفت: پس چه بود؟ ولید گفت: واگذار مرا تا درباره آن بیندیشم تا براى گفتار او نامى بگذارم. فرداى آن روز دوباره ابوجهل با عده اى از قریش نزد او آمدند، گفتند: بالاخره کلام محمد را چه نامیده اى؟ گفت: کلام او سحرى است که بسیار جذب قلوب مردم میکند سپس این آیات نازل گردید.[۲]
چنان که ابن عباس[۳] و دیگران از مفسرین با اندک تفاوت نیز آن را نقل و روایت نموده اند[۴] و نیز گویند: این شأن و نزول درباره ولید بن مغیرة در طى آیات 19 تا 25 این سوره با اندک تفاوتى نازل گردیده است.[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ «8» فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ «9» عَلَى الْكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ «10» ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً «11» وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً «12» وَ بَنِينَ شُهُوداً «13» وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً «14»
پس هنگامى كه در صور دميده شود. پس آن روز، روز سختى است. بر كافران آسان نيست. مرا واگذار با آن كه خود به تنهايى آفريدم. و به او مالى پيوسته و در حال فزونى دادم. و پسرانى كه در كنارش حاضرند. و براى او اسباب كاميابى را به طور كامل آماده كردم.
جلد 10 - صفحه 284
نکته ها
«ناقور» چيزى است كه براى ايجاد صدا بر آن مىكوبند، همچون طبل و يا در آن مىدمند همچون شيپور و مراد از آن در اينجا همان نفخ در صور است كه در آيات ديگر مىفرمايد:
«فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ» «1»* به نوك پرندگان «منقار» گويند، چون وسيله كوبيدن و سوراخ كردن است و صداى شيپور، گويا گوش را سوراخ مىكند و در مغز فرو مىرود.
در قرآن، به دو نفخ در صور تصريح شده است: نفخهى اوّل كه در اثر آن همه مىميرند و نفخهى دوم كه در اثر آن دوباره همه زنده مىشوند.
در نزديكى مسجدالحرام مركزى به نام «دارالنّدوه» بود كه مشركان براى مشورت در آن جمع مىشدند. وليد بن مغيره كه فردى سرشناس و به داشتن عقل و درايت معروف بود، در مجلسى در آن مركز گفت: بياييد براى مقابله با محمّد، حرفهاى خود را يكى كنيم و به زائران كعبه درباره محمّد يك پاسخ بدهيم. يك نفر گفت: مىگوييم: محمّد شاعر است، ديگرى گفت: مىگوييم: او كاهن است، سوّمى گفت: مىگوييم: او مجنون است. وليد چهره در هم كشيد و گفت: ما شعرهاى بسيارى شنيدهايم امّا سخن محمّد شباهتى به شعر ندارد، و در او اثرى از جنون نيست و كلامش نيز با كاهنان تفاوت دارد. بالاخره تصميم گرفتند كه بگويند: محمّد ساحر است و ميان افراد خانواده جدايى مىاندازد و حتّى در يك خانه، كسانى كه به او ايمان آوردهاند از ساير اعضاى خانواده جدا مىشوند.
در اين آيات، خداوند، در مورد وليد مىگويد: من او را آفريدم و به او مال و فرزند بسيار دادم، اما او از فكر و توان خود سوء استفاده كرد و در برابر پيامبر من ايستاد. پس مرگ بر او باد.
مراد از «وَحِيداً» در «خَلَقْتُ وَحِيداً» يكى از معانى زير است:
1- «وحيد»، صفت مخلوق است، يعنى او تك وتنها وناتوان ونادار بود و من به او نعمت دادم.
2- «وحيد»، صفت خالق است، يعنى من به تنهايى او را آفريدم و اكنون هم خودم به تنهايى به حساب او مىرسم.
«1». مؤمنون، 101 و حاقّه، 13.
جلد 10 - صفحه 285
پیام ها
1- پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر، با صدايى وحشتناك و عظيم است. «نُقِرَ فِي النَّاقُورِ»
2- قيامت براى كافران بسيار سخت است و با گذشت زمان هم انسانكافر با آن سختىها خو نمىگيرد و براى او آسان نمىشود. عَسِيرٌ ... غَيْرُ يَسِيرٍ
3- خداوند، پيامبرش را دلدارى مىدهد كه دشمن را به من واگذار. ذَرْنِي ...
4- هم اصل آفرينش و هم امور زندگى به دست خداوند است. خَلَقْتُ ... جَعَلْتُ
5- اگر امروز اموال و فرزندان در اطراف ما هستند، گرفتار غرور نشويم و فراموش نكنيم كه روزى، تنها آمدهايم و تنها مىرويم. «خَلَقْتُ وَحِيداً»
6- دارايى بشر به اراده و مشيّت خداوند وابسته است، نعمتهاى داده شده را در اثر علم و هنر خود ندانيد. جَعَلْتُ ... مَهَّدْتُ
پانویس
- پرش به بالا ↑ آیه 13 (ترجمه)، «و اگر از آیات خدا دورى کردند؛ بگو شما را به صاعقه اى که عاد و ثمود را هلاک نمود، مى ترسانم».
- پرش به بالا ↑ تفسیر على بن ابراهیم.
- پرش به بالا ↑ حاکم صاحب المستدرک.
- پرش به بالا ↑ تفاسیر طبرى و ابن ابى حاتم.
- پرش به بالا ↑ کشف الاسرار.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.