آیه 38 سوره انعام
<<37 | آیه 38 سوره انعام | 39>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
-و هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که به دو بال پرواز میکند همگی طایفههایی مانند شما (نوع بشر) هستند. ما در کتاب (آفرینش، بیان) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، آن گاه همه به سوی پروردگار خود محشور میشوند.
و هیچ جنبنده ای در زمین نیست، و نه هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند، مگر آنکه گروه هایی مانند شمایند؛ ما چیزی را در کتاب [تکوین از نظر ثبت جریانات هستی و برنامه های آفرینش] فروگذار نکرده ایم، سپس همگی به سوی پروردگارشان گردآوری می شوند.
و هيچ جنبندهاى در زمين نيست و نه هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند؛ مگر آنكه آنها [نيز] گروههايى مانند شما هستند، ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ] فروگذار نكردهايم؛ سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد.
هيچ جنبندهاى در روى زمين نيست و هيچ پرندهاى با بالهاى خود در هوا نمىپرد مگر آنكه چون شما امتهايى هستند -ما در اين كتاب هيچ چيزى را فروگذار نكردهايم- و سپس همه را در نزد پروردگارشان گرد مىآورند.
هیچ جنبندهای در زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میگردند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
دابة: جنبنده. دب و دبيب: آرام راه رفتن و حركت خفيف. در حيوان و بيشتر در حشرات به كار مى رود. در قرآن در تمام جنبندگان اعم از انسان و غيره به كار رفته است.
طائر: پرنده. «يطير» پرواز مى كند.
جناحيه: جناح: بال. جناحين: دو بال. جناح در اصل به معنى طرف است.
امم: امت: گروه شكل يافته. جماعتى كه وجوه مشترك دارند. جمع آن امم است. ام (به فتح اول) به معنى قصد است، «امه: قصده».
فرطنا: تفريط: تقصير و كوتاهى (انعام/ 31). «ما فرطنا» كوتاهى نكرده ايم.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ «38»
و هيچ جنبندهاى در زمين و هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند، نيست مگر اينكه آنها هم امّتهايى چون شمايند. ما در اين كتاب (قرآن يا لوح محفوظ) هيچ چيز را فرو گذار نكرديم، سپس همه نزد پروردگارشان گرد مىآيند.
نکته ها
قرآن توجّه خاصّى به زندگى حيوانات دارد و از يادآورى خلقت، شعور و صفات آنها در راه هدايت مردم استفاده مىكند. «وَ فِي خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ» «1» در روايات وتجارب انسانى هم نمونههاى فراوانى دربارهى شعور و درك حيوانات به چشم مىخورد و براى يافتن شباهتها و آشنايى با زندگى حيوانات، بايد انديشه و دقّت داشت. «2» «أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ»
مراد از «كتاب» در آيه، يا قرآن است يا «لوح محفوظ» كه در واقع كتاب خلقت است.
در آيات ديگر هم تعبيراتى چون: «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» «3»، «كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» «4» آمده كه نشانهى كامل بودن قرآن است.
امام باقر عليه السلام فرمود: «نشانهى كمال قرآن اين است كه ريشه و سرچشمهى همهى سخنان
«1». جاثيه، 4.
«2». تفسير مراغى.
«3». نحل، 89.
«4». هود، 6.
جلد 2 - صفحه 450
رسول اللّه و ائمّه عليهم السلام است، پس هر گاه حديثى گفتيم، سند قرآنى آن را از ما بخواهيد».
در حديثى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از قيل و قال و فساد مال و سؤالات پى در پى، نهى مىكند. از امام باقر عليه السلام سند قرآنى آن را پرسيدند، فرمود: «سند نهى از قيل و قال، آيهى «لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ» «1» است. سند فساد مال، آيهى «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً» «2» و سند سؤال نابجا اين آيه است: «3» «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ» «4»
شعور حيوانات:
از آيات و روايات و تجارب برمىآيد كه شعور، ويژهى انسان نيست. به نمونههايى توجّه كنيد:
1. حضرت سليمان همراه با سپاهيانش از منطقهاى عبور مىكردند، مورچهاى به ساير مورچگان گفت: «فورى به خانههايتان برويد، تا زير پاى ارتش سليمان له نشويد». «5» شناخت دشمن، جزو غريزهى مورچه است، ولى اينكه نامش سليمان و همراهانش ارتش اويند، اين بالاتر از غريزه است.
2. هدهد از شرك مردم مطلع شده، به سليمان گزارش مىدهد كه مردم منطقهى سبأ، خداپرست نيستند. آنگاه مأموريّت ويژهاى مىيابد. شناخت توحيد و شرك و زشتى شرك و ضرورت گزارش به سليمان پيامبر و مأموريّت ويژهى پيامرسانى، مسألهاى بالاتر از غريزه است. «6»
3. اينكه هدهد در جواب بازخواست حضرت سليمان از علّت غايب بودنش، عذرى موجّه و دليلى مقبول مىآورد، نشانه شعورى بالاتر از غريزه است. «7»
4. اينكه قرآن مىگويد: همه موجودات، تسبيح گوى خدايند ولى شما نمىفهميد، «8» تسبيح
«1». نساء، 114.
«2». نساء، 5.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». مائده، 101.
«5». نمل، 18.
«6». نمل، 22.
«7». نمل، 22- 26.
«8». اسراء، 44.
جلد 2 - صفحه 451
تكوينى نيست، زيرا آن را ما مىفهميم، پس قرآن تسبيح ديگرى را مىگويد.
5. در آيات قرآن، سجده براى خدا، به همه موجودات نسبت داده شده است. وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «1»
6. پرندگان در مانور حضرت سليمان شركت داشتند. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ» «2»
7. حرف زدن پرندگان با يكديگر و افتخار سليمان به اينكه خداوند، زبان پرندگان را به او آموخته است. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» «3»
8. آيهى «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» «4»، محشور شدن برخى از حيوانات را در قيامت مطرح مىكند.
9. آيهى «وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ» «5»، نشانهى شعور و عبادت آگاهانهى حيوانات است.
10. وجود وفا در برخى از حيوانات، از جمله سگ نسبت به صاحبخانه.
11. تعليم سگ شكارى و سگ پليس براى كشف قاچاق، يا خريد جنس، نشانهى آگاهى خاصّ آن حيوان است.
12. اسلام از ذبح حيوان در برابر چشم حيوان ديگر، نهى كرده است كه اين نشانهى شعور حيوان نسبت به ذبح و كشتن است.
پیام ها
1- نظم و زندگى اجتماعى، مخصوص انسانها نيست، بلكه در زندگى حيوانات هم مشاهده مىشود. «أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ»
2- انسانها و حيوانات، همه نياز به تدبير الهى دارند. خداوند، طبق مصلحت به آنها شعور مىدهد، و همه داراى نظم و نظامى هستند. «أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ»
«1». نحل، 49.
«2». نمل، 17.
«3». نمل، 16.
«4». تكوير، 5.
«5». نور، 41.
جلد 2 - صفحه 452
3- قرآن كريم، جامعترين و كاملترين كتاب آسمانى است. «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»
4- آنچه سبب هدايت، تربيت ورشد انسانهاست، در قرآن آمده است. (قرآن در اثبات حقانيّت پيامبراسلام و هدايت مردم هيچ گونه كاستى ندارد) «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ»
5- معاد و حشر، تنها مخصوص انسانها نيست. وَ ما مِنْ دَابَّةٍ ... ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ
6- حركت همه موجودات به سوى خداوند يك حركت تكاملى و جلوهاى از ربوبيّت الهى است. «إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (38)
بعد از آن در بيان كمال قدرت و حسن تدبير و حكمت خود فرمايد:
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ: و نيست هيچ جنبنده در زمين يعنى حيوانى كه بر روى زمين حركت كند وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ: و نه هيچ پرندهاى كه در هوا
«1». بحار الانوار، جلد 52 صفحه 181، حديث 4.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 262
پرواز كند به بالهاى خود إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ: مگر ايشان گروهىاند مثل شما، يعنى مانند هر يك از شما احوالشان محفوظ، و عمرشان مقرّر، و ارزاق آنها مقدّر، و نظير شما در اين آفرينش و حيات و ممات و كثرت مرد و زن و تزايد و تناسل، و در دلالت بر وجود صانعى كه مدبر و قادر و عالم و حىّ است.
تبصره- آيه اشعار دارد بر آنكه جايز نيست بندگان ظلم بر حيوانات كنند، چه حق تعالى ساكن آنها و منتفى آنها است، و لذا بعضى در معنى آيه گفتهاند:
آنها همچون شمااند در مردن و زنده شدن براى انتصاب و اخذ اعواض تا حق هر صاحب حقى به او رسد و هيچ مظلومى را بر ظالمى حقى نماند. فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله «1»: ينتصف من الشّاة القرناء للشّاة الجمّاء: يعنى حق گرفته شود از گوسفند شاخدار براى گوسفند بىشاخ.
و حديث است «2» كه: چون خلايق را به موقف، عرض بدارند و بساط عدل بگسترانند، منادى از جانب حق تعالى ندا كند هر مظلومى كه بر ظالمى حقى دارد برخيزد و داد خود را از او بخواهد؛ و به جلال و عزت من كه امروز مثقال ذرهاى ظلم ظالم بر مظلوم نرود و الّا آن ظلم را من كرده باشم. پس خداوند جمله حيوانات را كه بر آنها ظلمى شده محشور و در عرصه قيامت جمع، و عدل فرمايد ميان آنها. پس بعد امر فرمايد خاك شويد، همه خاك شوند؛ كفار چون اين را ببينند هر يك گويند «يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» «3» از أبو ذر مروى است «4»: ما خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بوديم، دو گاو وحشى بر يكديگر شاخ زدند. آن حضرت فرمود: مىدانيد براى چه شاخ زدند؟
عرض كرديم: نه، يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله. فرمود: لكن خدا مىداند و زود است حكم فرمايد ميان آنها.
ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ: فرو نگذاشتيم در لوح محفوظ چيزى را، بلكه آن مشتمل است بر كبير و صغير، و دقايق امور علوى و سلفى، و امر هيچ
«1». مجمع البيان، جلد 2، صفحه 298.
«2». مجمع البيان، جلد 2، صفحه 298.
«3» نبأ، آيه 40.
«4» مجمع البيان، ج 2 ص 298.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 263
حيوانى و نباتى و جمادى در آن فروگذار نشده كه «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» «1». اكثر مفسران بر آنند مراد به كتاب قرآن است، چه در آن مدوّن باشد آنچه محتاج اليه امر دين است مجملا يا مفصلا از بيان حلال و حرام، و قصص و امثال و مواعظ و اخبار؛ و آنچه مجمل است، بيانش را به تفصيل پيغمبر صلى اللّه عليه و آله واگذاريم «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» «2» و از احتجاج هر فرقه فروگذار نكرديم.
از ابن مسعود مروى است كه گفت: چيست مرا كه لعن نكنم آن كسى را كه خدا در كتابش لعن نموده، يعنى واشمه و مستوشمه و واصله و مستوصله. زنى شنيد، در جميع قرآن نظر كرد، آيتى به اين مضمون نيافت. نزد او رفت، گفت:
يا عبد اللّه، ديشب قرآن را نظر نمودم و لعن واشمه را نيافتم. گفت: اگر قرائت مىنمودى مىدانستى. زيرا فرمود خداى تعالى «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و از آنچه حضرت رسول براى ما آورده فرمود: «لعن اللّه الواشمة و المستوشمة و الواصلة و المستوصلة. «3».
بيان- واشمه- زنى است كه سوزن زند به بدن و سرمه به آن داخل كند تا سبز شود (يعنى خال كوبد) مستوشمه- زنى است كه خال به او كوبند. واصله- زنى است كه وصل كند موى زنى را به زنى ديگر. مستوصله- زنى است كه اين كار با او نمايند. نزد بعضى مراد به كتاب، لوح محفوظ است كه در آجال و ارزاق و آثار مكتوب است، لكن مؤيد قول اكثر باشد آنچه در كتاب عيون- صدوق روايت نموده: انّ اللّه لم يقبض نبيّه حتّى اكمل له الدّين و انزل عليه القران، فيه تفصيل كلّ شىء بين فيه الحلال و الحرام و الحدود و الاحكام و جميع ما يحتاج اليه النّاس كمّلا فقال عزّ و جلّ ما فرّطنا فى الكتاب من شىء. «4» در حديث وصف امامت، حضرت رضا عليه السّلام فرمايد: جاهل شدند قوم، و خدعه
«1» انعام آيه 59.
«2» حشر، آيه 9.
«3» مجمع البيان ج 2 ص 298.
«4» اصول كافى، كتاب الحجّة، جلد اوّل، صفحه 198، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 264
نمودند به آراء خود. بدرستى كه خداى تعالى قبض روح نكرد پيغمبرش را تا آنكه كامل فرمود دين را و نازل فرمود بر او قرآن را كه در آنست تفصيل هر شيئى، بيان نمود در آن حلال و حرام و حدود و احكام را و جمع آنچه محتاجند مردم بسوى او كاملا. پس فرمود خداى عزّ و جلّ «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ».
ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ: پس همه امم به سوى جزاى پروردگار خود محشور شوند تا مطيعان را ثواب دهند و عاصيان را عقاب كنند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (38)
ترجمه
و نيست هيچ جنبنده در زمين و نه پرنده كه ميپرد بدو بالش مگر دستهجاتى امثال شما تقصير ننموديم در كتاب از چيزى پس بسوى پروردگارشان حشر كرده ميشوند.
تفسير
بيان قدرت و حكمت الهى است در تدبير امور مخلوقات بر وفق نظام احسن كه هر موجودى را بحسب قابليّت خود لباس هستى پوشانده و بهره از علم و قدرت عطا فرموده و ارزاق و احوال و آجال آنها را مقدر فرموده خواه از چرندگان در زمين باشند خواه از پرندگان در هوا و اينكه تصريح بدو بال شده براى دفع احتمال مجاز است كه كسى تصور نكند مراد از طيران سرعت در سير يا ادراك و يا معنى مجازى ديگرى است و هر نوعى از انواع موجودات در امور مذكوره مانند انسانند و بقدر علم و شعور و قدرت خودشان معرفت بخالق خودشان دارند و موظف بوظيفه هستند كه در صورت تخلف از آن و متابعت شهوت مسئول و معاقب خواهند بود و خداوند بيان تمام حقائق را در قرآن فرموده و هيچ چيز را فرو گذار نفرموده و در او است تبيان هر شىء و تفصيل آن و حدود و احكام و حلال و حرام و هر چه مورد احتياج باشد بنحو اتمّ و اكمل تا روز قيامت چنانچه از اخبار كثيره استفاده ميشود نهايت آنكه علمش نزد اهل او است و آنها خانواده هستند كه قرآن بر ايشان نازل شده است و كسانيكه از مشكوة علوم آنان اقتباس نمودهاند و خداوند در روز قيامت همه را در پيشگاه خود حاضر ميفرمايد و داد مظلوم را از ظالم
جلد 2 صفحه 318
ميستاند حتّى داد گوسفند بىشاخ را از شاخدار چنانچه از پيغمبر (ص) روايت شده است و در فقيه از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه هر شترى كه سه مرتبه با او بحج مشرف شده باشند از چرندگان بهشت خواهد شد و در روايتى هفت مرتبه تعيين شده است و نيز در آن كتاب نقل نموده كه پيغمبر (ص) ناقه را ديد عقال نمودهاند و جهازش را برنداشتهاند فرمود كجا است صاحب اين ناقه وادارش كنيد اين كار را نكند فردا بايد جواب آن را بگويد و در خصال از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه در روز قيامت كسى سواره نيست مگر چهار نفر من و على و فاطمه و صالح پيغمبر من بر براق سوارم و صالح بر ناقه خود كه او را عقر نمودند و فاطمه بر ناقه غضباء من و على بر ناقه از نور كه زمامش از ياقوت است و بر آن دو حله سبز است و مقصود از بيان قدرت و حكمت و عدالت الهى آنستكه مشركان بدانند خداوند قادر است كه معجزه بفرستد كه آنها مجبور بايمان شوند ولى براى مراعات حكمت و عدالت نميفرستد و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما مِن دَابَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيهِ إِلاّ أُمَمٌ أَمثالُكُم ما فَرَّطنا فِي الكِتابِ مِن شَيءٍ ثُمَّ إِلي رَبِّهِم يُحشَرُونَ (38)
و نيست از هر جنبنده در زمين و نه پرنده که بدو بال پرواز ميكند مگر امّة و جمعيتي هستند مثل شما و ما كوتاهي نكرديم و وانگذارديم چيزي را در كتاب
جلد 7 - صفحه 60
پس بسوي پروردگار خود محشور ميشوند.
مسئله مهمة- عقيده بسياري از حكماء و متكلمين و دانشمندان اينست که مخلوقات ذي روح دو قسم هستند ذوي العقول انس و جن و ملك و اينها مورد تكليف و بعث و حشر و مثوبات و عقوبات نسبت بجنّ و انس، اما ملائكه بواسطه عصمت آنها مورد عقوبت نميشوند و از آنها در لسان عرب تعبير به: من و الّذي ميشود و غير ذوي العقول از ساير حيوانات برّي و بحري و هوايي و تعبير از آنها به: ما ميشود. و لكن مستفاد از بسياري از آيات و طوائفي از اخبار اينست که تمام موجودات عالم حتي نباتات و جمادات داراي شعور و عقل و مورد تكاليف و داراي معرفت بخدا و رسول و امام هستند و لو روح حيواني که حسّ و حركت باشد دارا نباشند مثل إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم اسراء آيه 46، و تأويل بتسبيح تكويني و تحميد تكويني که بوجود خود دلالت بر تنزيه و حمد الهي دارند خلاف نصّ آيه است زيرا اينکه دلالت را تفقه ميكنيم بلكه همان تشريعي است و مثل آيات سوره نمل قالَت نَملَةٌ الاية 17، و كلام هدهد که گفت إِنِّي وَجَدتُ امرَأَةً تَملِكُهُم 23 وَ قَومَها يَسجُدُونَ لِلشَّمسِ مِن دُونِ اللّهِ 24. و أَلّا يَسجُدُوا لِلّهِ 25، و جمله وَ حُشِرَ لِسُلَيمانَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ وَ الطَّيرِ 17، و جمله عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّيرِ 16، و جمله يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيرَ سبأ آيه 10، و جمله وَ لِسُلَيمانَ الرِّيحَ سبأ آيه 11، و آيه شريفه ثُمَّ استَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلأَرضِ ائتِيا طَوعاً أَو كَرهاً قالَتا أَتَينا طائِعِينَ فصلت آيه 10، زيرا ايتاء بالطوع ملازم عقل و شعور است و تكويني مناسب با كره است و غير اينها از آيات مثل وَ النَّجمُ وَ الشَّجَرُ يَسجُدانِ الرحمن آيه 4، و غير آن.
و اما طوائف اخبار: اخبار تشرف حيوانات خدمت نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار
جلد 7 - صفحه 61
عليهم السّلام، و اخبار عرض ولايت بر آنها و كوهها و حيوانات، و اخبار عزاداري حيوانات بلكه جمادات و نباتات بر ابي عبد اللّه (ع) و غير اينها از اخبار، بعد از اينکه بيان تفسير اينکه آيه ظاهر ميشود.
وَ ما مِن دَابَّةٍ فِي الأَرضِ بعضي گفتند كلمه من زائده است و مكرر گفتيم كلمه زائده در قرآن نداريم و كلمه من اشاره بانواع است يعني هيچ جنبندهاي نيست از هر نوع از دوابّ و مراد از دابّة حركت بالاختيار است و مراد از في الارض اعم از حيوانات برّي و حيوانات دريايي است.
وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيهِ بعضي اشكال كردند که قيد بجناحيه زائد است زيرا نفس طائر البته بجناحين خود طيران دارد، جواب آنكه ملائكه أُولِي أَجنِحَةٍ مَثني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فاطر آيه 1، هستند و همچنين كساني از اولياء طي الارض دارند بدون جناح، و بسياري از حيوانات جستن دارند و مراد طيوري هستند که با دو بال حركت ميكنند.
إِلّا أُمَمٌ أَمثالُكُم مثل شما شعور و عقل و معرفت و نطق و موعظه و نصيحت و ارشاد و هدايت و تكليف و حشر و نشر دارند وَ إِذَا الوُحُوشُ حُشِرَت تكوير آيه 5، و اما بنا بر عقيده آنها ناچار هستند تأويل كنند مثليت را بجمعيت و حسّ و حركت و مخلوقيت و مرزوقيت و امثال اينها و اينکه اگر خلاف نصّ نباشد خلاف ظاهر است چنانچه ذكر شد بلكه مناسبت با جمله بعد ندارد ما فَرَّطنا فِي الكِتابِ مِن شَيءٍ زيرا اينکه نحوه مثليت امر مهمي نيست که عدم ذكر آن تفريط باشد بلكه همان معني که جز ببيان الهي و لسان اخبار كسي نميفهمد بلكه با جمله بعد هم مناسب نيست ثُمَّ إِلي رَبِّهِم يُحشَرُونَ که تمام دوابّ و طيور محشور خواهند شد و بجزاء خود خواهند رسيد هر كدام.
62
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 38)
این آیه به دنبال آیات گذشته که در باره مشرکان بحث می کرد و آنها را به سرنوشتی که در قیامت دارند متوجه می ساخت، سخن از «حشر» و رستاخیز عمومی تمام موجودات زنده، و تمام انواع حیوانات به میان آورده، نخست می گوید: «هیچ جنبنده ای در زمین، و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند نیست مگر این که امتهایی همانند شما هستند» (وَ ما مِن دَابَّةٍ فِی الأَرضِ وَ لا طائِرٍ یطِیرُ بِجَناحَیهِ إِلّا أُمَمٌ أَمثالُکم).
و به این ترتیب هر یک از انواع حیوانات و پرندگان برای خود امتی هستند همانند انسانها یعنی: آنها نیز در عالم خود دارای علم و شعور و ادراک هستند، خدا را می شناسند و به اندازه توانایی خود او را تسبیح و تقدیس می گویند، اگر چه فکر آنها در سطحی پایینتر از فکر و فهم انسانهاست.
سپس در جمله بعد می گوید: «ما در این کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم» (ما فَرَّطنا فِی الکتابِ مِن شَیءٍ).
و در پایان آیه می گوید «تمام آنها به سوی خدا در رستاخیز جمع می شوند» (ثُمَّ إِلی رَبِّهِم یحشَرُونَ).
روی این جهت آیه به مشرکان اخطار می کند خداوندی که تمام اصناف حیوانات را آفریده، و نیازمندیهای آنها را تأمین کرده، و مراقب تمام افعال آنهاست و برای همه رستاخیزی قرار داده، چگونه ممکن است برای شما حشر و رستاخیزی قرار ندهد و به گفته بعضی از مشرکان چیزی جز زندگی دنیا و حیات و مرگ آن در کار نباشد.
آیا رستاخیز برای حیوانات هم وجود دارد!
شک نیست که نخستین شرط حساب و جزا مسأله عقل و شعور و به دنبال آن تکلیف و مسؤولیت است، طرفداران این عقیده می گویند: زندگی بسیاری از حیوانات آمیخته با نظام جالب و شگفت انگیزی است که روشنگر سطح عالی فهم و شعور آنهاست، کیست که در باره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجیب آنها و نظام شگفت انگیز لانه و کندو، سخنانی نشنیده باشد. و مسلم است آنها را به آسانی نمی توان ناشی از غریزه دانست، زیرا غریزه معمولا سر چشمه کارهای یکنواخت و مستمر است، اما اعمالی که در شرایط خاصی که قابل پیشبینی نبوده به عنوان عکس العمل انجام می گردد، به فهم و شعور شبیه تر است تا به غریزه.
مثلا گوسفندی که در عمر خود گرگ را ندیده برای نخستین بار که آن را می بیند به خوبی خطرناک بودن این دشمن را تشخیص داده و به هر وسیله که بتواند برای دفاع از خود و نجات از خطر متوسل می شود.
از همه اینها گذشته، در آیات متعددی از قرآن، مطالبی دیده می شود که دلیل قابل ملاحظه ای برای فهم و شعور بعضی از حیوانات محسوب می شود، داستان فرار کردن مورچگان از برابر لشکر سلیمان، و داستان آمدن هدهد به منطقه «سبا و یمن» و آوردن خبرهای هیجان انگیز برای سلیمان شاهد این مدعاست.
در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینه رستاخیز حیوانات دیده می شود، از جمله: از أبوذر نقل شده که می گوید: ما خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودیم که در پیش روی ما دو بز به یکدیگر شاخ زدند، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود، می دانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند! حاضران عرض کردند: نه، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود ولی خدا می داند چرا! و به زودی در میان آنها داوری خواهد کرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم