قیام های پس از واقعه عاشورا

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۰ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حادثه عظيم و اثرگذار قيام امام حسين علیه السلام كه با شهادت آن حضرت و ياران فداكارش همراه شد، سبب قيام­هاي متعددي در جهان اسلام شد. اين قيام­ها كه مثاثر از حادثه كربلا بودند هر چند سركوب شدند؛ اما زمينه­‌هاي سقوط حكومت بني­‌اميه را فراهم كردند.

قیام مردم مدينه (واقعه حره)

مردم مدینه در ذی الحجه سال 63 هجری علیه بی‌عدالتی و ستم­گری نظام اموی و حکومت یزید قيام كردند اين قيام توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد.[۱]

در منابع آمده است: پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت مدینه وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود گروهی از بزرگان مدینه، را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.

این گروه با آن که یزید به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: که ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.[۲]

مردم از یزید بیزاری جستند و او را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسيد یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه‌مری، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت حُصین بن نُمیر سکونی به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بي فايده بود. در این واقعه هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.[۳]

قيام توابين

پس از مرگ يزيد در سال 64 هجري و فرار عبيدالله از عراق، ناآرامي در اين منطقه حكمفرما شد. ياران امام حسين علیه السلام به هدف خون­خواهي آن حضرت به يك ديگر پيوستند. آن­ها بخشش گناه خويش را در اين مي­ديدند كه به خونخواهي امام حسين علیه السلام قيام كنند و انتقام خون آن حضرت را بگيرند.[۴] توابين معتقد بودند: گناهى كه در كار قتل امام حسين علیه السلام داشته‌اند، جز به كشتن قاتلان وى يا كشته شدن در اين راه پاك نمى‌شود.[۵]

شيعيان كوفه به رياست «سليمان بن صرد خزاعي» نام «توابين» را بر خود نهادند و شعارشان خون­خواهي از امام حسين علیه السلام بود.[۶]

در همين زمان در عراق (بصره و كوفه) قدرت در دست زبيريان بود. توابين به جمع­آوري نيرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخيله براي جذب نيرو تجمع كردند.[۷]

توابين در 5 ربيع الثانی سال 65 هجري قيام كردند.[۸] آنها در مسيرشان براي گرفتن انتقام، ابتدا به كربلا رفتند و چند روز در آنجا به گريه و زاري پرداختند و از اين كه در حق آن حضرت كوتاهي كرده بودند، توبه كردند. سپس تصميم گرفتند به جنگ با عبيدالله بن زياد بروند.[۹]

توابين در «عين الورده» واقع در «جزيره» شمال عراق[۱۰] اردو زدند.[۱۱] مروان بن حكم، حاكم اموي در دمشق عبيدالله را به جنگ آنان فرستاد.

توابين در اين جنگ نابرابر شكست خوردند و رهبران آنها به جز رفاعة بن شداد كشته شدند وي با همراه باقي مانده گروه توابين به كوفه بازگشت.[۱۲]

قيام مختار

در زمان قيام امام حسين علیه السلام، مختار در كوفه سكونت داشت و از شيعيان محسوب مي­شد.[۱۳] در جريان حادثه كربلا مختار در زندان عبيدالله بن زياد بسر مي­برد.[۱۴]

پس از واقعه كربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.[۱۵] او پس از آزادي به مكه رفت و به زبيريان پيوست.[۱۶]

اما پس از مدتي از زبيريان جدا شد در رمضان سال 64 هجري وارد كوفه شد[۱۷] و مردم را به سوي خود دعوت كرد. او از شيعيان مي­خواست به ياري­اش شتافته و در امر قيام وي را كمك كنند.

مختار پس از شكست توابين به سازماندهي شيعيان پرداخت و زمينه­هاي قيام خويش را فراهم كرد.

گروهي از شيعيان به منظور بررسي ادعاي مختار كه خود را نماينده محمد بن حنفيه معرفي مي­كرد،[۱۸] به حجاز نزد محمد بن حنفيه رفتند.[۱۹] محمد بن حنفيه آنها را نزد امام سجاد علیه السلام برد تا كسب تكليف كنند.

امام سجاد علیه السلام فرمود: عموجان اگر بنده­اي زنگي به خاطر ما اهل بيت تعصبي داشته باشد (قيام كند) بر مردم واجب است كه او را ياري كنند. سپس فرمود: من اين امر را به تو مي­سپارم هر گونه كه خود صلاح مي­داني عمل كن. شيعيان از نزد حضرت خارج شدند و مي­گفتند: امام زين العابدين علیه السلام و محمد بن حنفيه به ما اجازه دادند.[۲۰]

به همين جهت شيعيان كوفه پيرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمايت شيعيان ابراهيم بن مالك اشتر را نيز به سوي خويش جلب كرد.[۲۱] و قيام خويش را در سال 66 هجري با شعار «يا منصور امت»[۲۲] اي ياري شده بميران و شعار «يا لثارات الحسين»[۲۳] آغاز كرد.

در اين قيام ايرانيان ساكن كوفه كه به «حمراء» مشهور بودند، شركت داشتند. برخي از مورخان تعداد آنها را 20 هزار نفر نوشته­اند.[۲۴]

مختار دستور داد هر كس به هر نحوي در فاجعه كربلا دست داشته بايد به حسابش رسيدگي شود.[۲۵] از جمله كساني كه به دست مختار به قتل رسيدند مي­توان به شمر بن ذي­الجوشن، عمر بن سعد، سنان بن انس، خولي بن يزيد، حرمله بن كاهل اسدي، بجدل بن سليم، حكيم بن طفيل، مرة بن منقذ و زيد بن رقاد اشاره كرد.[۲۶]

مختار سرهاي برخي از آنان را نزد محمد بن حنفيه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار دعا كرد.[۲۷]

مختار سپس سپاهي بزرگ متشكل از ايرانيان و اعراب به فرماندهي ابراهيم بن مالك اشتر به مقابله با عبيدالله بن زياد فرستاد.[۲۸] ابراهيم موفق شد عبيدالله را در حوالي موصل شكست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.[۲۹]

مختار سر عبيدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفيه[۳۰] و به نقلي نزد امام زين العابدين علیه السلام[۳۱] فرستاد. محمد بن حنفيه و امام سجاد علیه السلام از ديدن سر عبيدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و بني هاشم در مورد مختار به ثناگويي پرداختند.

امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شكر كه انتقام خون مرا از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزاي خير دهد.[۳۲] و محمد بن حنفيه در حق او اين گونه دعا كرد. خدا به مختار جزاي خير عنايت كند او انتقام ما را گرفت.[۳۳]

سرانجام مصعب موفق شد مختار را شكست دهد و وارد كوفه شود.[۳۴] مختار كه به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسيد.[۳۵]

پانویس

  1. دينوري، ابن قتيبه، الامامه والسياسه، ترجمه سيد ناصر طباطبايي، تهران، ققنوس، 1380، ص 225 و خليفة بن خياط، تاريخ خليفه، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415، اول، ص 147-148.
  2. طبري، پيشين، ج7، ص 3097.
  3. دينوري، ابن قتيبه، پيشين، ص 220-225 و طبري، پيشين، ج7، ص 3114-3117.
  4. ابن سعد، پيشين، ج 5، ص 121-120 و محمد بن علي بن طباطبا، الفخري، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 دوم، ص 163.
  5. طبري، ج7، ص 3180 و ثقفي كوفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، بيروت، دارالتراث، 1387، دوم، ج2، ص 774.
  6. طبري، پيشين، ج7، ص 3182 و بلاذري، احمد بن يحيي؛ انساب اشراف، بيروت، دارالفكر، 1417، اول، ج6، ص 368 و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير والأعلام، بيروت، دارالكتاب العربى، 1413، دوم، ج5، ص 46.
  7. طبري، پيشين، ج5، ص 587-589 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، بيروت، دارالاضواء، 1411، اول، ج6، ص 209 و ابن سعد، پيشين، ج6، ص 472.
  8. ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، عزالدين؛ الكامل، بيروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 177.
  9. طبري، پيشين، ج7، ص 3226 و ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، پيشين، ج4، ص 178.
  10. حموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيروت، دارصادر، 1995، دوم، ج4، ص 180.
  11. طبري، پيشين، ج 7، ص 3234 و ذهبي، پيشين، ج5، ص 48 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج2، ص 257.
  12. طبري، پيشين، ج 7، ص 3241 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 257 و بلاذري، پيشين، ج6، ص 371-372 و مسعودي، علي بن حسين؛ التنبيه والاشراف، قاهره، دارالصاوي، بي تا، ص 269.
  13. مسلم سفير اعزامي امام حسين علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد. دينورى، ابوحنيفه، پيشين، ص 279 و طبري، پيشين، ج7، ص 2926 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص 843.
  14. شيخ مفيد، پيشين، ج1، ص 325 و طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج 2، ص201.
  15. طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 201.
  16. طبري، پيشين، ج7، ص 3206.
  17. طبري، پيشين، ج7، ص 3212. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1363، اول، ج2، ص 42.
  18. طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج11، ص 317.
  19. ر.ك. يعقوبي، ج2، ص 201 و طبري، پيشين، ج8، ص 3292 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 69.
  20. «يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت». مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج45، ص 365.
  21. مختار با ارائه نامه اي از طرف محمد بن حنفيه كه خطاب به ابراهيم نوشته شده بود و از او خواسته بود كه مختار را در خونخواهي از قاتلان حسين علیه السلام ياري كند، موفق به جلب حمايت ابراهيم شد. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 334 و طبري، پيشين، ج8، ص 3296.
  22. طبري، پيشين، ج8، ص 3301 و ابو علي مسكويه، تجارب الامم، تهران، سروش، 1379، دوم، ج2، ص 149 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج12، ص 73 و عبدالرحمن بن الجوزي، المنتظم، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1412، ج6، ص 53.
  23. طبري، پيشين، ج8، ص 3302 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 73.
  24. ابوحنيفه دينوري، پيشين، ص 333.
  25. طبري، پيشين، ج8، ص 3340 و ابن خلدون، پيشين،‌ ج2،‌ ص 48.
  26. رضوي اردكاني، سيد ابوفاضل، قيام مختار، قم، دفتر تبليغات، 1390، ص 458-459.
  27. قال اللهم لاتنس هذا اليوم للمختار و أجزه عن أهل بيت نبيك محمد خير الجزاء فو الله ما على المختار بعد هذا من عتب. مجلسي، پيشين، ج45، ص 379.
  28. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 338 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202
  29. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218.
  30. ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218 و دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و مقدسي، پيشين، ج2، ص 913.
  31. يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202.
  32. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي أَدْرَكَ لِي ثَأْرِي مِنْ أَعْدَائِي - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَيْرا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 344 و ابن نما حلي، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسين، 1416 اول، ص 144.
  33. «جزاه الله خير الجزاء فقد أدرك لنا ثأرنا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 385.
  34. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 350-351.
  35. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 351 و طبري، پيشين، ج8، ص 3412 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 209 و ابن اثير (الكامل)، پيشين، ج12.
11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها