آیه 97 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۳۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ ۖ وَانْظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا

مشاهده آیه در سوره


<<96 آیه 97 سوره طه 98>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

موسی گفت: از میان ما برو که تو در زندگانی دنیا (به مرضی معذب خواهی شد که همه از تو متنفر شوند و) دایم گویی کسی مرا نزدیک نشود، و (در آخرت) هم وعده‌گاهی (در دوزخ) داری که با تو تخلف نخواهد شد، و اکنون این خدایت را که بر پرستش و خدمتش ایستادی بنگر که آن را در آتش می‌سوزانیم و خاکسترش را به آب دریا می‌دهیم.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘Begone! It shall be your [lot] throughout life to say, ‘‘Do not touch me!’’ Indeed, there is a tryst for you which you will not fail to keep! Now look at your god to whom you went on clinging. We will burn it down and then scatter it[s ashes] into the sea.

معانی کلمات آیه

مساس: در اقرب الموارد گويد: مساس به فتح ميم اسم فعل است. يعنى مرا مس كن، «لا مساس»: مرا مس نكن، ولى قرائت مشهور در قرآن (به كسر ميم) است. در قاموس گويد: معنى «لا مساس» در قرآن آنست كه: كسى را دست نمى‏ زنم و كسى به من دست نزند.

ظلت: ظل (بفتح ظاء و تشديد لام): دوام و پيوستگى «ظلت»: ملازم شدى.

نحرقنه: حرق: سوزاندن. در صحاح گويد: احراق و تحريق دلالت بر شدت دارند.

نسفا: نسف: كندن. پراكندن. اهل لغت به هر دو معنى تصريح كرده ‏اند. در آيه به معنى پاشيدن و پراكندن است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى‌ إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً «97»

(موسى به سامرى) گفت: پس برو (دور شو)، پس همانا بهره‌ى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائماً) مى‌گويى: «به من دست نزنيد» و همانا براى تو (در آخرت) ميعادگاهى است‌كه هرگز از آن تخلّف نخواهد شد. و (اكنون) به سوى معبودت كه پيوسته آن‌را پرستش مى‌كردى نگاه كن، ما حتماً آن را مى‌سوزانيم (و) سپس خاكستر و ذرّات آن را به دريا خواهيم پاشيد.

إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً «98»

(اى قوم من!) همانا معبود شما «اللّه» است كه معبودى جز او نيست (و) علم او همه چيز را فرا گرفته است.

نکته ها

در تفاسير مجمع‌البيان و صافى حديثى آمده است كه حضرت موسى عليه السلام قصد داشت تا سامرى را به قتل برساند، امّا خداوند به او وحى فرمود كه چون سامرى مرد سخاوتمندى است از كشتن او صرف‌نظر نما، از اين روى موسى عليه السلام با جمله‌ «فَاذْهَبْ» او را از ميان قوم بنى اسرائيل طرد كرد.

كلمه‌ «لا مِساسَ» به معناى گرفتار شدن به بيمارى است كه به هيچ وجه احدى با او تماس نگيرد. سرانجام سامرى به يك بيمارى روانى گرفتار شد كه از مردم فرار مى‌كرد وهركس به‌

جلد 5 - صفحه 384

او نزديك مى‌شد فرياد مى‌زد: «لا مِساسَ» دور شو، دور شو. «1»

حضرت موسى عليه السلام براى سامرى چندين مجازات قرار داد:

الف: طرد «فَاذْهَبْ»، ب: نفرين‌ «لا مِساسَ»، ج: تهديد به عذاب آخرت‌ «لَكَ مَوْعِداً»، د: آتش زدن گوساله‌ «لَنُحَرِّقَنَّهُ».

پیام ها

1- بعد از ثبوت جرم، بايد مجرم را مجازات كرد. «سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي‌- فَاذْهَبْ»

2- يكى از مراحل نهى از منكر، طرد مجرمان و كافران است. «فَاذْهَبْ»

3- مفسدين فرهنگى را بايد از ميان جامعه طرد كرد. آزادى فكر به معناى باز گذاشتن دست منحرفان در گمراه كردن ديگران نيست. «فَاذْهَبْ»

4- انبيا با علم غيب، از آينده افراد خبر مى‌دهند. «أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ»

5- بعضى از امراض، قهر الهى است. «لا مِساسَ»

6- براى مروّجين فكرهاى باطل، مجازات دنيوى وسيله‌ى تخفيف در كيفرهاى اخروى نيست. «لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً»

7- شايد بتوان از كيفرهاى دنيوى فرار كرد، ولى از عذاب اخروى و قهر الهى در آخرت راه گريزى نيست. «لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ»

8- بدترين نوع جرم، اصرار مجرم بر جرم است. «ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً» (سامرى خود نيز گوساله خود را مى‌پرستيد.)

9- ابزار گناه و آثار انحراف بايد نابود شود. «2» «لَنُحَرِّقَنَّهُ»


«1». تفسير نمونه.

«2». همان گونه كه پيامبر اسلام دستور داد مسجد ضرار را نخست بسوزانند و باقيمانده آن را ويران كنند و آنجا را محلّ زباله‌هاى مردم مدينه قرار داد. تفسير نمونه.

جلد 5 - صفحه 385

10- محو آثار كفر وشرك بايد در ملأعام وبا حضور مردم باشد. «لَنُحَرِّقَنَّهُ» و نفرمود: «لاحرقنه»

11- حفظ افكار مردم از حفظ طلا مهم‌تر است. گاهى بايد براى ايجاد موج و مبارزه با منكر، اشياى قيمتى فدا شوند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ»

12- غيرت دينى و قاطعيّت در برابر انحراف، لازمه‌ى رهبرى است. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ» (سوزاندن طلا و به دريا ريختن آن، تصميم قطعى موسى بود)

13- بايد نشان داد كه چيزهاى نابود شدنى شايستگى پرستش را ندارند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ»

14- هرگاه باطلى را محو كرديد به جاى آن حقّ را مطرح كنيد. «إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ»

15- خدايى قابل عبادت است كه احاطه علمى بر همه چيز داشته باشد. «وَسِعَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع