آیه 83 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۱۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (نزول)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا

مشاهده آیه در سوره


<<82 آیه 83 سوره کهف 84>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 16
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و از تو (ای رسول) سؤال از ذوالقرنین می‌کنند، پاسخ ده که من به زودی حکایتی از او بر شما خواهم خواند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They question you concerning Dhul Qarnayn. Say, ‘I will relate to you an account of him.’

معانی کلمات آیه

ذى القرنين: قرن (بر وزن عقل) به معنى جمع كردن است، «قرن البعيرين: جمعهما في حبل» يعنى دو شتر را با يك طناب بست. و نيز به معنى ‏شاخ آيد مانند شاخ گاو و گوسفند و نيز به معنى جماعتى است كه در زمان واحد نزديك به هم زندگى مى‏ كنند .جمع آن قرون است . به معنى زمان نيز آمده است. «ذو القرنين» لقب آن پادشاه است، قرن ظاهرا در اينجا به معنى شاخ است، يعنى صاحب دو شاخ.[۱]

نزول

هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم اخبار موسى و دوست وى یوشع و نیز خضر را به مردم از روى آیات قرآن گفت، به وى گفتند: به ما خبر بده از مردى را که مشرق و مغرب زمین را سیر کرده بود و به ما بگو که آن مرد کیست و داستان آن چیست؟ سپس این آیه نازل گردید[۲].[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً «83»

و از تو درباره ذوالقرنين مى‌پرسند. بگو: به‌زودى از او يادى بر شما خواهم كرد.

نکته ها

«قرن»، دو معنا دارد: يكى دوران طولانى و ديگرى به معناى شاخ حيوان، و ذوالقرنين را از آن جهت بدين وصف ناميده‌اند كه يا حكومت طولانى داشته و يا آنكه دو رشته موى خود را مثل دو شاخ مى‌بافته و يا روى كلاه او دو شاخك قرار داشته است. همچنين ممكن است مراد از «قرنين» شرق و غرب جهان باشد، «1» كه چون او به تمام شرق و غرب عالم سلطه پيدا كرده بوده «ذوالقرنين» ناميده شده است.

امام باقر عليه السلام فرمودند: «ذوالقرنين» پيامبر نبود، ليكن مرد صالحى بود كه خدا او را دوست مى‌داشت و او قوم خود را به تقوا سفارش مى‌كرد. مردم بر يك طرف سر او ضربه‌اى وارد كردند و او تا مدّتى ناپديد شد، پس از آن به سوى مردم بازگشت و دعوت خود را تكرار كرد، مردم به سمت ديگر سر او ضربه‌اى زدند. آنگاه امام فرمود: در ميان شما نيز شخصى با اين خصوصيات است. «2» بنابراين به خاطر اين دو ضربه به ذوالقرنين معروف بوده است.

تفسير نمونه با توجّه به اظهارات چند مورّخ يونانى و چند فراز از تورات (كتاب اشعيا، فصل 46، شماره‌ى 28 و 11) و كشف مجسمه‌ى كورش در قرن نوزدهم ميلادى كه تاجى با دو شاخ بر سر داشت، ذوالقرنين را با كورش بيشتر تطبيق مى‌دهد، ولى مرحوم شعرانى، در حاشيه تفسير ابوالفتوح، ذوالقرنين را همان اسكندر مقدونى مى‌داند كه از سيزده سالگى شاگرد ارسطو بوده است. و صاحب تفسير الميزان او را همان كورش مى‌داند. به هر حال در اينكه ذوالقرنين چه مدّت حكومت كرده و نام واقعى او چيست و چند سال عمر كرده وآيا بشر بوده يا فرشته، پيامبر يا عبد صالح؟ اسكندر بوده يا كورش؟


«1». چنانكه عربها مى‌گويند: «قرنى الشمس» يعنى دو شاخ آفتاب كه مراد شرق و غرب عالم است.

«2». تفسيرنورالثقلين؛ كمال‌الدين صدوق.

جلد 5 - صفحه 217

چرا ذوالقرنين نام دارد؟ امكاناتش چه بوده، محدوده‌ى حكومتش كجا بود؟ طول و عرض و مشخصات سدى كه ساخت چه بود؟ چه زمانى بود؟ آيا اين سدّ همان ديوار چين است يا نه؟ سخنان بسيارى بيان شده وبحث در جزئيّات آن چندان مفيد نيست. بايد دنبال هدف‌ها رفت، نه مسائل جزئى كه در آنها هيچ رشدى نيست.

پیام ها

1- انبيا مرجع مردم وپاسخگوى سؤالات آنان بوده‌اند. «يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ»

2- رهبر ومبلّغ دينى بايد با تاريخ و حوادث مهم آشنا باشد. يَسْئَلُونَكَ‌ ... آنكه پيشواى مردم شد، از او سؤالات مختلفى مى‌كنند، چنانكه در آيات ديگر سؤال از روح مطرح است.

3- سؤالات بجا و منطقى مردم را بى‌پاسخ نگذاريم. «سَأَتْلُوا»

4- در پاسخ سؤال‌ها، شتابزده جواب ندهيم. «سَأَتْلُوا»

5- تاريخ وبازگويى آن، به اندازه‌اى كه در آن تذكّر و عبرت باشد ارزشمند است. «سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً»

6- پرسش‌هاى مردم، زمينه‌ى نزول بعضى از آيات بوده است. يَسْئَلُونَكَ‌ ... قُلْ‌ ...

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
  3. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 521.

منابع