آیه 72 سوره اسراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۱۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (نزول)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَنْ كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا

مشاهده آیه در سوره


<<71 آیه 72 سوره اسراء 73>>
سوره : سوره اسراء (17)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

هر کس در این جهان نابینا (ی کفر و جهل و ضلالت) است در عالم آخرت نیز (از مشاهده بهشتیان و شهود و جمال حق) نابینا و گمراه‌تر خواهد بود.

و کسی که در این دنیا کوردل باشد، در آخرت هم کوردل و گمراه تر است.

و هر كه در اين [دنيا] كور[دل‌] باشد در آخرت [هم‌] كور[دل‌] و گمراهتر خواهد بود.

و هر كه در اين دنيا نابينا باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراه‌تر است.

اما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

But whoever has been blind in this [world], will be blind in the Hereafter, and [even] more astray from the [right] way.

And whoever is blind in this, he shall (also) be blind in the hereafter; and more erring from the way.

Whoso is blind here will be blind in the Hereafter, and yet further from the road.

But those who were blind in this world, will be blind in the hereafter, and most astray from the Path.

معانی کلمات آیه

«فِی هذِهِ»: در این دنیا. «أَعْمَی»: واژه نخست صفت مشبّهه و به معنی کوردل، یعنی کسی است که راه هدایت و واقعیّت را نبیند و آیات آفاق و انفس را نادیده گیرد. و واژه دوم می‌تواند باز هم صفت مشبّهه بوده و به همین معنی، یا به معنی کورچشم و نابینا باشد و یا این که اسم تفضیل و از عیوب درونی باشد، یعنی کورتر و نابیناتر برانگیخته شود و راه بهشت و سعادت را نبیند.

نزول

ابوالطفیل عامر بن وائله از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: مردى نزد پدرم امام سجاد علیه‌السلام آمد و گفت: یابن رسول الله عبدالله بن عباس مى پندارد که به تمام جریان آیات قرآن از لحاظ این که در کجا نازل شده و براى چه کسى نزول یافته و در چه وقت نازل گردیده است، می‌داند و مى گوید هیچ آیه اى از آیات قرآن از این حیث بر من پوشیده نیست. امام فرمود: از او سؤال کنید این آیه درباره چه کسى نازل شده است؟

و نیز از وى سؤال کنید آیه «وَلاینْفَعُکمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکمْ» درباره چه کسى نزول یافته است؟ و همچنین از او بپرسید آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» درباره چه کسى نازل گردیده است؟ آن مرد نزد ابن عباس آمد و از آیات مذکور از وى سؤال کرد.

ابن عباس به خشم افتاد و گفت: خیلى مایل بودم کسى که تو را براى جواب سؤال از این آیات نزد من فرستاده با او مواجه می‌شدم و از او سؤال می‌کردم که عرش چگونه و در چه وقت آفریده شده است.

آن مرد نزد پدرم مراجعت کرد، پدرم از او پرسید: آیا ابن عباس جواب سؤال تو را از آن آیات داده است؟ آن مرد گفت: نه، امام فرمود: اکنون که او جواب تو را نداده است، خودم به تو خواهم گفت. اما آیه «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى» درباره خود او و پدرش عباس نازل شده است و نیز آیه «وَلاینْفَعُکمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکمْ» درباره پدرش عباس نزول یافته است[۱] و همچنین آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» درباره ما و اولاد عباس نازل گردیده است.[۲]

سپس امام به شرح خلقت عرش و کیفیت آفرینش آن پرداخت و آن مرد وقتى که شرح آن را شنید، براى ابن عباس که خواسته بود مشروحاً ذکر نمود[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‌ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‌ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا «72»

و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراه‌تر خواهد بود.

نکته ها

در قيامت علاوه بر صحنه‌هايى كه انسان‌ها مُهر بر لب و لال برانگيخته مى‌شوند، عده‌اى هم نابينايند. نابينايىِ آنجا ريشه در كور دلى دنيا دارد.

در روايات است: كسى كه حج بر او واجب شود ولى حج نرود، يا قرآن بخواند ولى عمل نكند، كور محشور مى‌شود. «1»

كور دلى بدتر از كورى چشم است، چنانكه حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «شر العمى عمى القلب»، بدترين كورى، كورى دل است. و همچنين فرمودند: «أشد العمى من عمى عن فضلنا» بدترين و سخت‌ترين كورى، كورى كسى است كه چشم ديدن فضايل مارا ندارد. «2»

كورى در قيامت در آيات ديگر هم آمده است، از جمله: «نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ عُمْياً» «3»، همچنين آيه‌ى 125 سوره طه، كور برانگيخته شدن در قيامت را در اثر كور دلى در دنيا و فراموش كردن آيات الهى و اعراض از حقّ دانسته است.

سؤال: در آياتى آمده است كه به گنهكاران گفته مى‌شود: كتابت (نامه‌ى عملت) را بخوان، «اقْرَأْ كِتابَكَ» اين آيات با نابينايى آنان درقيامت چگونه قابل جمع است؟

پاسخ: كورى در يكى از مواقف قيامت است، در موقف ديگر بينا مى‌شوند و حقايقى را كه در دنيا نشناخته‌اند، آنجا آشكارا مى‌بينند.


«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». تفسير كنزالدقائق.

«3». اسراء، 97.

جلد 5 - صفحه 98

امام باقر عليه السلام مى‌فرمايد: كسى كه از ديدن آفرينش بهره‌ى معنوى نگيرد، پس نسبت به آخرتى كه نديده، كوردل‌تر است. «1»

پیام ها

1- شخصيّت اخروى انسان، بازتابى از شخصيّت دنيوى اوست. «فِي هذِهِ أَعْمى‌ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‌» بصيرتِ اينجا، بصيرت آنجا را در پى دارد و كور دلى اينجا، كورى آنجاست.


«1». توحيد صدوق، ص 455.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‌ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‌ وَ أَضَلُّ سَبِيلاً (72)

وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‌: و هر كه در اين دنيا كوردل باشد و راه صواب نبيند. فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‌: پس او در آخرت كور باشد از طريق نجات، زيرا كورى اول موجب است كورى دوم را. وَ أَضَلُّ سَبِيلًا: و گمراه‌تر است از

«1» همان مدرك.

جلد 7 - صفحه 420

طريق بهشت، زيرا توبه او قبول نشود.

تنبيه: ممتنع است مراد از «اعمى» اول كورى چشم باشد، زيرا كورى چشم دنيائى، موجب عقاب آخرتى نخواهد بود. و نيز ممتنع است از «اعمى» دوم كوردلى مراد باشد، زيرا در آخرت ايمان ضرورى، و كوردلى در آن نخواهد بود. پس معنى آيه:

1- تفسير برهان‌ «1»: حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: من لم يدله خلق السّموات و الارض و اختلاف اللّيل و النّهار و دوران الفلك و الايات العجيبات انّ وراءها امر اعظم من ذلك فهو فى الاخرة اعمى و اضلّ سبيلا.

هر كه دلالت نكند او را خلقت آسمان و زمين؛ اختلاف شب و روز و گردش افلاك و آفتاب و ماه و آيات عجيبه بر آنكه ماوراء اينها امرى عظيمتر است، پس او در آخرت كور و گمراه باشد از راه بهشت.

2- عياشى‌ «2»- از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم از اين آيه، فرمود: آن كسى است كه تأخير اندازد حج را، يعنى حجّة الاسلام را.

مى‌گويد: حج نمايم، سال ديگر تا آنكه بيايد او را مرگ.

3- در خصال، حضرت امير المؤمنين فرمايد: اشدّ العمى من عمى من فضلنا او ناصبنا العداوة بلا ذنب سبق منّا الّا آنا دعوناه الى الحق و دعاه من سوانا الى الفتنة و الدّنيا فاتاهما و نصب البراءة منّا و العداوة.

بدترين كورى‌ها كسى است كه كور باشد از فضل ما، و نصب دشمنى كند نسبت به ما بدون گناهى كه پيشى گرفته باشد از ما به سوى او، الا آنكه خوانديم او را به حق، و خواند او را غير ما به فتنه و دنيا، پس بجا آورد آن «دو» را، و برائت و عداوت را نسبت به ما مقرر داشت.

«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 432.

«2» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 305.

جلد 7 - صفحه 421


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‌ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً (70) يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً (71) وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‌ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‌ وَ أَضَلُّ سَبِيلاً (72)

ترجمه‌

و بتحقيق گرامى داشتيم فرزندان آدم را و گردانديم آنها را سواره در صحرا و دريا و روزى داديمشان از پاكيزه‌ها و فضيلت داديم ايشانرا بر بسيارى از آنانكه خلق نموديم فضيلت دادنى‌

روز كه ميخوانيم هر گروه از مردمى را با پيشواشان پس كسانيكه داده شود كتابشان بدست راستشان آنگروه ميخوانند كتابشانرا و ستم كرده نميشوند ذره‌اى‌

و كسيكه باشد در اين دنيا كور پس او در آخرت كور است و گمراه‌تر از كور.

تفسير

- خداوند گرامى داشت نوع بشر را كه اولاد آدم ابو البشرند و مصوّر فرمود آنها را بصورت زيبا و قامت رعنا و زبان گويا و گوش شنوا و عقل و علم و حكمت و سلطنت بر حيوانات و نباتات و جمادات و ساير كرامات كه از حدّ شمار بيرون است و مهيّا فرمود براى ايشان وسائل گردش و تفريح و تجارت و سياحت را در سفر دريا و صحرا از كشتى و مراكب طبيعى و مصنوعى و روزى داد بآنها از انواع اطعمه و اشربه حلال طيّب لذيذ نافع و برترى داد ايشانرا بر ساير مخلوقات كه بسيارند نه كم برترى مخصوصى كه آن استعداد و قابليّت ترقى است بمقاميكه دست‌

جلد 3 صفحه 377

احدى از مخلوقات بآن نرسد چنانچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد بمقام قاب قوسين او ادنى و جبرئيل و همراهان از رفتار بازماندند كه اجمالى از آن در آيه اوّل اين سوره گذشت و بنابراين كلمه من در ممّن خلقنا بيانيّه است نه تبعيضيّه و اتّصاف خلق بكثير براى اثبات كثرت مفضول است كه موجب مزيد امتنان بشر گردد نه براى اخراج بعضى از خلق از مفضوليّت تا لازم آيد عدم فضيلت بنى آدم بر آن بعض چنانچه بعضى گفته‌اند كه آنها ملائكه‌اند كه بشر بر آنها فضيلت ندارد با آنكه انبياء و اولياء از بشرند و افضليّت ايشان بر ملائكه مسلّم است بلى بعضى از افراد بشر از قبيل كفّار و فجّار از حيوانات هم پست‌ترند ولى فضيلت هر نوعى باستعداد كمال و وجود صاحبان كمال در آنها است و وجود كسانى در نوع كه استعداد كمال خود را بسوء اختيار خودشان باطل نموده‌اند موجب سلب فضيلت از نوع نميشود و اينمعنى بر ارباب خرد واضح است و محتاج به بيان نيست و اين استعداد و قابليّت در بشر بد و بال علم و عمل تربيت و تكميل ميشود تا بمقام فعليّت برسد و از آن مقام بنفس قدسى و روح رحمانى ايمانى تعبير ميشود كه موجب تفضيل بر ملائكه مقرّبين است چنانچه در امالى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد فضيلت دادن خداوند است بنى آدم را بر ساير خلق و تسلّط آنها است برتر و خشك و روزى دادن ايشان است از تمام ميوه‌هاى پاكيزه و قمّى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند گرامى نداشته روح كافر را ولى گرامى داشته ارواح اهل ايمان را جز اين نيست كه كرامت نفس و خون بروح است و روزى پاكيزه علم است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده در صورت آدميزاد كه آن گرامى‌ترين صورت است نزد خدا و مفاد همه همان است كه بيان شد و اين فضيلت و امتياز براى بشر روزى واضح و آشكار ميشود كه هر فرقه‌اى از مردم با پيشواى خودشان اعمّ از اهل حقّ و باطل داعى حقّ را اجابت نمايند و در پيشگاه الهى حاضر شوند مثلا پيروان على عليه السّلام با على و پيروان عمر با عمر و پيروان موسى عليه السّلام با موسى و پيروان فرعون با فرعون و اتباع امام حسين عليه السّلام با آنحضرت و اتباع يزيد با آنملعون خلاصه آنكه رؤساء دينى هر زمان با اتباعشان در محشر مجتمع شوند و در مقاميكه خداوند براى آنها مقدّر فرموده از بهشت و دوزخ مستقرّ گردند آنوقت معلوم ميشود كه خداوند چه كرامت و فضيلتى به بشر

جلد 3 صفحه 378

عنايت فرموده كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بقلب احدى خطور نكرده است پس كسانيكه صحيفه اعمال آنها را بدست راستشان بدهند ميخوانند آنرا با كمال مسرّت و ابتهاج و بقدر مفتولى هم كه در ميان هسته خرما است بآنها ظلم نميشود كه از اجرشان كاسته گردد و كسانيكه در دنيا كور بودند از ديدن و يافتن راه حقّ در آخرت هم كورند از ديدن و يافتن راه بهشت و نميتوانند بخوانند كتابشانرا و بيابند راه نجاتى براى خود از شدّت غم و اندوه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اهل هر عصرى خوانده شوند با امامى كه در ميان آنها بوده كه او قائم بامر آنها است و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميآيد با قومش و على و حسن و حسين عليهم السلام هر يك با اقوامشان ميآيند و هر امامى در ميان قومى وفات نموده با قومش ميآيد و در مجالس از امام حسين عليه السّلام نقل نموده كه امامى كه دعوت بهدايت نموده و اجابتش را كردند ميآيد و امامى كه دعوت بضلالت كرده و اجابتش را نمودند ميآيد و آنها ببهشت ميروند و اينها بجهنّم و در اين باب روايات ديگرى هم وارد شده كه دلالت بر اينمعنى دارد و بر آنكه كسيكه در دنيا از مشاهده آيات الهى بصيرت بحقّ پيدا نكرده در آخرت بى‌بصيرت و گمراه‌تر است و از ابن عباس نقل شده كه مراد آنستكه كسيكه در مشاهده اين نعمتهاى گوناگون كه در آيات سابقه ذكر شده بصيرت بمنعم پيدا نكند در امر آخرت بى‌بصيرت و گمراه‌تر است و بعضى گمراه‌تر بودن او را كه مخصوص بآخرت است براى سدّ ابواب نجات و توبه در قيامت دانسته‌اند و بنظر حقير اختصاصى بآخرت ندارد بلكه مراد گمراه‌تر بودن كور باطنى است از كور ظاهرى چون او است كه در دنيا و آخرت كور است و بنابراين تقدير كلام آنستكه كسيكه در دنيا بى‌بصيرت شد در آخرت هم بى‌بصيرت است و او گمراه‌تر است از كور و هر گمراهى در دنيا و آخرت و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ كان‌َ فِي‌ هذِه‌ِ أَعمي‌ فَهُوَ فِي‌ الآخِرَةِ أَعمي‌ وَ أَضَل‌ُّ سَبِيلاً (72)

و كسي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دار دنيا كور ‌است‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌هم‌ كور ‌است‌ و گمراه‌‌-‌ تر ‌است‌ براه‌ حق‌ «تنبيه‌» مسئله مشكله‌ اختلافيست‌ ‌که‌ آيا كفار و فساق‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردن‌ ‌که‌ حقايق‌ مكشوف‌ ميشود و ‌در‌ قيامت‌ ‌که‌ مشاهده‌ مي‌كنند جهنم‌ و بهشت‌ ‌را‌ آيا ايمان‌ ميآورند ‌ يا ‌ بهمان‌ كفر باقي‌ هستند بعضي‌ توهم‌ كردند ‌که‌ ايمان‌ پيدا ميكنند چون‌ پرده‌هاي‌ اوهام‌ عقب‌ ميرود و حقايق‌ ‌را‌ درك‌ ميكنند لكن‌ ‌اينکه‌ توهم‌ فاسد ‌است‌، زيرا افراد انسان‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ ‌در‌ دنيا هستند ممكن‌ ‌است‌ تغيير ‌در‌ عقائد و اخلاق‌ و اعمال‌ بدهند لكن‌ ‌در‌ عوالم‌ ديگر مثل‌ برزخ‌ و قيامت‌ قابل‌ تغيير نيست‌ مثل‌ اينكه‌ انسان‌ ‌در‌ دوره جواني‌ و ‌در‌ سعه‌ و فراواني‌ ميتواند تحصيل‌ مال‌ و جاه‌ و علم‌ و كمال‌ كند لكن‌ ‌پس‌ ‌از‌ پيري‌ و زمين‌ گيري‌ ميفهمد ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ جواني‌ اقدام‌ و جديت‌ كرده‌ ‌بود‌ بجايي‌ رسيده‌ ‌بود‌ لكن‌ ديگر قدرت‌ ندارد و حسرت‌ ميخورد و پشيمان‌ ميشود و ميگويد اي‌ كاش‌ جوان‌ ميشدم‌ و تحصيل‌ ميكردم‌ امر دنيا و آخرت‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ نحو ‌است‌ لذا تقاضا مي‌كنند و ميگويند رَب‌ِّ ارجِعُون‌ِ لَعَلِّي‌ أَعمَل‌ُ صالِحاً فِيما تَرَكت‌ُ مؤمنون‌ ‌آيه‌ 101 و بسيار آيات‌ ديگر لذا ميفرمايد:

وَ مَن‌ كان‌َ فِي‌ هذِه‌ِ ‌يعني‌ ‌في‌ الدنيا اعمي‌ مراد كوري‌ قلب‌ ‌است‌ ‌که‌ حق‌ ‌را‌

جلد 12 - صفحه 288

درك‌ نميكند فَهُوَ فِي‌ الآخِرَةِ أَعمي‌ بهمان‌ كفر و نفاق‌ و صفات‌ خبيثه‌ باقيست‌ وَ أَضَل‌ُّ سَبِيلًا بلكه‌ گمراه‌تر ميشود چون‌ مشاهده‌ ميكند ‌که‌ اهل‌ حق‌ بمثوبات‌ بهشت‌ نائل‌ شدند عناد ‌او‌ بيشتر ميشود ‌حتي‌ دارد موقعي‌ ‌که‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌با‌ شيعيان‌ ‌خود‌ ‌از‌ صراط عبور مي‌كنند دومي‌ ‌از‌ قعر جهنم‌ و چاه‌ ويل‌ فرياد ميزند ‌که‌ ‌در‌ هاي‌ جهنم‌ ‌را‌ ببنديد ‌که‌ ‌من‌ مشاهده‌ نكنم‌ و همين‌ ‌است‌ كلام‌ ‌او‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مشاهده‌ تابوت‌

النار و ‌لا‌ العار

و بهمين‌ مطلب‌ اشاره‌ دارد فرمايش‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌در‌ رجز خواني‌ جواب‌ ‌اينکه‌ ملعون‌ ‌که‌ فرمود

الموت‌ خير ‌من‌ ركوب‌ العار و العار خير ‌من‌ دخول‌ النار.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 72)- «اما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است» (وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلًا).

نه در این دنیا راه هدایت را پیدا می‌کنند و نه در آخرت راه بهشت و سعادت را، چرا که چشم خود را به روی همه واقعیات بستند و از دیدن چهره حق و آیات خداوند و آنچه مایه هدایت و عبرت است و آن همه مواهبی که خداوند به آنها بخشیده بود، خود را محروم ساختند، و از آنجا که سرای آخرت بازتاب و انعکاس عظیمی است از این جهان، چه جای تعجب که این کوردلان به صورت نابینا وارد عرصه محشر شوند؟! نقش رهبری در اسلام- در حدیث معروفی که از امام باقر علیه السّلام نقل شده هنگامی که سخن از ارکان اصلی اسلام به میان می‌آورد «ولایت» (رهبری) را پنجمین و مهمترین رکن معرفی می‌نمود در حالی که نماز که معرف پیوند خلق با خالق است و روزه که رمز مبارزه با شهوات است و زکات که پیوند خلق با خلق است و حج که جنبه‌های اجتماعی اسلام را بیان می‌کند چهار رکن اصلی دیگر.

سپس امام علیه السّلام اضافه می‌کند: «هیچ چیز به اندازه ولایت و رهبری اهمیت ندارد».- چرا که اجرای اصول دیگر در سایه آن خواهد بود.

و نیز به همین دلیل در حدیث معروفی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل شده: «کسی که بدون امام و رهبر از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است».

تاریخ نیز بسیار به خاطر دارد که گاهی یک ملت در پرتو رهبری یک رهبر بزرگ و شایسته در صف اول در جهان قرار گرفته، و گاه همان ملت با همان نیروهای

ج2، ص658

انسانی و منابع دیگر به خاطر رهبری ضعیف و نالایق آن چنان سقوط کرده که شاید کسی باور نکند این همان ملت پیشرو است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. ترجمه و نزول این آیه در صفحه 457 و 458 ذکر شده است.
  2. ترجمه و موضوع شأن و نزول این آیه در صفحه 177 ذکر گردیده است.
  3. تفاسیر على بن ابراهیم و عیاشى و برهان.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 505.

منابع