محمد مهدي فيض مهدوي كرمانشاهي
نام کامل | محمدمهدی فیض مهدوی کرمانشاهی |
زادروز | 1287 قمری |
زادگاه | کرمانشاه |
وفات | 1346 قمری |
مدفن | قم |
اساتید | |
| |
آثار |
کشکول،... |
محتویات
تولد
محمدمهدی فیض مهدوی به سال ۱۲۸۷ ق. در خاندانی روحانی از تبار «فیض کاشانی»، در شهر کرمانشاه دیده به جهان خاکی گشود.[۱]
نیاکان
پدرش شیخ محمدتقی (متوفی ۱۲۹۶[۲] یا ۱۲۹۸ ق)،[۳] از عالمان و فقیهان بزرگ تاریخ کرمانشاه، نقش بسیار مهمی در ایجاد و گسترش فرهنگ دینی در آن شهر ایفا کرد.[۴]
جد اول او، آیت الله شیخ محمدمهدی (متوفی ۱۲۸۱ ق)،[۵] محدثی فقیه، اصولی پژوهشگر، فلیسوفی متأله و ادیبی توانا بود که آثار فراوانی از خود به جا گذاشت از جمله: شرح التبصره، مجامع الآمال، تکلیف الکفار بالفروع و شرح الشرایع در دو جلد که استادش محمدتقی فرزند محمدرحیم اصفهانی متوفی ۱۲۴۸ ق) این شرح را مورد تأیید خود قرار داده و در پشت جلد آن کتاب، اجازه اجتهاد و روایت برای وی نوشته است.[۶]
جد دومش، محمدمحسن مشهور به «قاری» (متوفی ۱۲۲۳ ق) فرزند محمدسمیع معلم فرزند محمدحسین ملقب به «مدرس» فرزند محمدمحسن، فقیه، اصولی، متکلم، مفسر، ادیب و شاعری توانا بوده است. او کتابهای زیادی از جمله: دررالبهیة فی النظائر الفقهیه، دررالمسامع فی النحو و نیز رسالهای فارسی به نام «قرةالعین» در موضوع زائران حرم شریف مکه و مدینه نوشته است. نویسنده اعیان الشیعه میگوید: من نسخهای خطی از این رساله را در کرمانشاه دیدهام.[۷]
شیخ محمدمحسن قاری، اولین عالم از خاندان فیض کاشانی بود که از کاشان به کرمانشاه هجرت و در همان جا ماندگار شد. وی سر سلسله خاندان فیض مهدوی در کرمانشاه است که عالمان و فقیهان بسیاری از فرزندان و نوادگان وی در آن شهر میزیستهاند.[۸]
جد پنجم وی، محمد ملقب به «علمالهدی» فرزند فیض کاشانی از دانشمندان بزرگ تاریخ کاشان است. وی تألیفات بسیاری دارد از جمله: نضدالایضاح، معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، مرقاة الجنان، زبور الهی، تحفةالابرار و حاشیة علی اصول الکافی.[۹]
جد اعلای او، محمد فرزند مرتضی ملقب به «فیض کاشانی» (متوفی ۱۰۹۱ ق) عالمی فاضل، عارفی کامل، محدثی بزرگ، پژوهشگری دقیق و فیلسوفی ربانی است که تاریخ، مثل او را در جامعیت علوم کم به چشم خود دیده است.[۱۰]
تحصیلات
دوران کودکی محمدمهدی در سایه مهر مادری نمونه و در محیط تربیت پدری کمنظیر سپری شد؛ سرپرستی پدری عالم، متقی و مهربان زمینهساز صفات برجسته فراوانی در شخصیت وی از جمله دانشدوستی و کمالجویی در او شد که هر روز بیش از پیش بر آن افزوده شده، تشنه آب حیات علم و معارف دینی شد. از این رو در ابتدای نوجوانی در پی فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه شهر کرمانشاه شد.
وی مقدمات علوم عربی و کتابهای سطح حوزه را نزد استادان بنام آن شهر با جدیت و پشتکار هر چه تمامتر به پایان رساند. در سال ۱۳۱۱ ق. در سن ۲۴ سالگی برای تکمیل یافتهها و معلومات خود رهسپار نجف اشرف، شهر علم و اجتهاد شد. تحصیلات عالی فقه، اصول و دیگر علوم اسلامی را نزد عالمان و فقیهان بزرگ آن دیار به پایان رساند و به درجه بلند اجتهاد رسید و از استادان خود اجازه اجتهاد و روایت داشت و از آنها نیز نقل روایت میکرد.[۱۱]
استادان
الف) در کرمانشاه:
شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، علوم مقدماتی و سطح را در کرمانشاه نزد پدر بزرگوارش شیخ محمدتقی و فقیهان و عالمان دیگر به پایان رساند. شرححال نویسان، نامی از استادان وی در کرمانشاه نبردهاند ولی از قرینهها، از جمله سال وفات عالمان آن شهر که به تبلیغ و تدریس اشتغال داشتهاند، میتوان احتمال داد که او نزد استادان ذیل به تحصیل اشتغال داشته است:
شیخ احمد بن عبدالاحد شیخ الاسلام کزازی (متوفی ۱۳۲۳ ق)، شیخ محمدتقی فرزند محمدمحسن (متوفی ۱۳۰۸ ق)، حبیبالله فرزند محمدجعفر فرزند محمدعلی کرمانشاهی (متوفی ۱۳۱۴ ق) و دیگران.[۱۲]
ب) در نجف:
وی در نجف در قویترین درسهای خارج فقه و اصول نزد آیات عظام شرکت فعال داشت که در بین استادان بزرگ آن شهر میتوان به استادان ذیل اشاره کرد:
۱- میرزا حسین خلیلی تهرانی (متوفی ۱۳۲۶ ق): وی فرزند میرزا خلیل رازی تهرانی، عالمی عابد، محقق و پژوهشگری زاهد، از استادان بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف بود. در سال ۱۳۰۸ ق. بعد از وفات استادش شیخ محمدحسین کاظمی به عنوان مرجع تقلید مطرح شد و بعد از وفات مرجع بزرگ تقلید، آیت الله سید حسن شیرازی در سال ۱۳۱۲ ق. مرجعیتش عالمگیر شد؛ به طوری که در بیشتر کشورهای اسلامی از جمله: هندوستان، لبنان، عراق و ایران مقلدان فراوانی داشت و با این که در نجف اشرف عالمان و فقیهان صاحب نامی حضور داشتند با این حال، ریاست حوزه مقدس نجف اشرف به وی محول شد. از آثار ارزشمند او، شرح نجاةالعباد صاحب جواهر، اجازه و غصب میتوان نام برد. علاوه بر فیض مهدوی، سید علی فرزند سید محمود موسوی نوری (متوفی ۱۳۴۵ ق) سید محمد فرزند سید ابراهیم صادق لواسانی (متوفی ۱۳۱۷ ق) و محمد حرزالدین نجفی نویسنده معارف الرجال از دیگر شاگردان بارز این استاد بزرگ هستند.[۱۳] آیت الله میرزا حسین خلیلی در ابتدای امر، از طرفداران تأسیس حکومت مشروطه در ایران بود و اقدامات زیادی در این راستا انجام داد ولی بعد از مدتی نسبت به مشروعیت این جریان مشکوک شد و از آن کنارهگیری کرد.[۱۴] شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، درس خارج فقه این استاد را بنابر فرمان استاد، در محضر او یادداشت میکرد.[۱۵]
۲- سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (متوفی ۱۳۳۷ ق):[۱۶] وی فرزند سید عبدالعظیم کسنوی و دارای آثار فراوانی است؛ از جمله: عروةالوثقی، حاشیه المکاسب، التعادل والتراجیح و رساله اجتماع امر و نهی.[۱۷]
۳- آیت الله میرزا فتح الله، مشهور به «شیخ الشریعه اصفهانی» (متوفی ۱۳۳۹ ق):[۱۸] وی متولد ۱۲۶۶ ق. در اصفهان بوده و در سال ۱۲۹۵ ق. به نجف اشرف هجرت کرد. از آثار او میتوان به کتاب افاضة القدیر فی خل العصیر، انارة الحالک فی قرائة ملک و مالک و اباحة المختار فی ارث الزوجة من ثمن العقار نام برد. از دیگر شاگردان وی، سید علی اظهر کجوی صاحب مجله الاصلاح و سید عبدالهادی فرزند میرزا اسماعیل شیرازی نجفی و سید علی مددی هستند.[۱۹]
۴- آیت الله محمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹ ق) نویسنده کفایة الاصول:[۲۰] وی از شاگردان شیخ راضی نجفی، شیخ مرتضی انصاری، سید میرزا محمدحسن شیرازی و دارای تألیفات متعدد و مهمی است. کفایة الاصول، کتاب الاجاره، حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، شرح تبصره، کتاب قضا، کتاب شهادات، رسالة اجازه، کتاب وقف، تعلیقه بر شرح منظومه سبزواری و... از جمله آثار این استاد بزرگ است.[۲۱]
بازگشت به زادگاه
شیخ محمدمهدی فیض بعد از طی مراحل عالی تحصیلات علوم دینی و نایل آمدن به کمالات معنوی، طبق درخواست مردم کرمانشاه و پیشنهاد استاد بزرگش آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی مبنی بر تقویت بنیه علمی فرهنگ دینی مردم آن سامان در سال ۱۳۱۹ ق. به زادگاه خویش بازگشت تا تحولی دیگر در حیات دینی کرمانشاهان پدید آورد و روحی دوباره در کالبد اجتماع آن دیار بدمد.[۲۲] آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی در جواب درخواست مردم کرمانشاه به آنان نوشت: «در نماز به او اقتدا کرده، در رفع خصومات به او مراجعه و احکام دین را از او اخذ کنید».[۲۳]
مردم عالمدوست کرمانشاه از بازگشت او بسیار خوشحال و از او استقبال کمنظیری کردند و طبق خواست آیت الله خلیلی، او را مرجع حل و فصل خصومات و اخذ احکام شرعی قرار دادند.[۲۴]
تألیفات
گرچه شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، دارای دست نوشتههای فراوانی در زمینههای فقه و اصول بوده است ولی تاکنون کتابی چاپ شده از این عالم بزرگ دیده نشده است و شاید بیشترین علت این مسأله مشکلات و گرفتاریهایی بوده است که به خاطر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در طول دوران زندگیاش متحمل شده است. از این رو، این فرصت را پیدا نکرد تا از یادداشتهای خود چیزی به نام کتاب به یادگار گذارد.
و اما شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب شریف «الذریعه»، یکی از تألیفات فیض مهدوی را «کشکول» میداند و میگوید: کشکول منتسب به وی حاوی مطالب و اطلاعات متفرقه است.[۲۵]
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی
فیض مهدوی بنابر وظیفه دینی و به خاطر محبوبیت خاصی که در بین مردم دارا بود، به تبیین و تشریح مسائل احکام و معارف دینی و ارشاد مردم پرداخت و تحولی چشمگیر در فرهنگ مذهبی و اجتماعی آن دیار ایجاد کرد. اقامه نماز جماعت یکی از برنامههای مستمر در طول زندگی وی بود. از همه اقشار مردم به او اقتدا میکردند؛ به طوری که نماز جماعتش از لحاظ فراوانی جمعیت تعجبانگیز و زبانزد مردم بود.[۲۶]
ارشاد و آگاه کردن مردم نسبت به مسائل دینی نیز از برنامههای دایمی و جدی وی بود. او در ایام سال خصوصاً در روزهای ماه مبارک رمضان پس از نماز جماعت در مسجد، به منبر میرفت. صدای گیرا و بیانی دلنشین داشت، در بیان مطالب، قوی و موضوعاتی را که تقریر میکرد، فراوان بود. در تمثیل ید طولایی داشت و از هر کار و یا چیز در تمثیل کمک میگرفت. گاه در منبر حالت تأثّری پیدا میکرد و شنوندگان را نیز مورد تأثیر قرار میداد.[۲۷] در شبهای محرم و صفر علاوه بر برپایی مراسم عزاداری در مسجد، به منبر رفته و به ارشاد میپرداخت که بسیاری از مردم شهر جهت شنیدن سخنان گیرای او مشتاقانه به آن مکان میشتافتند.[۲۸]
حل مشکلات متنوع مردم یکی دیگر از دغدغههای وی بود. از این رو بیشتر اوقات خود را به رسیدگی به مشکلات دینی، سیاسی، اجتماعی و قبیلهای اختصاص میداد. مردم نیز در حل و فصل دعاوی و درکارهای مهم جهت مشورت و نظرخواهی به وی مراجعه میکردند؛ به طوری که محل سکونتش محل مراجعه طبقات مختلف مردم بود.[۲۹]
خانه، مسجد و حسینیهاش محل پذیرایی از زائران عتبات عالیات و جویندگان علم و دانش - که از شهرها و کشورهای مختلف شرق ایران در مسیر نجف به شهر کرمانشاه میرسیدند - بود. و حتی در مواقع بحرانی نیز، منزل وی مأمن مناسبی برای آنها بود. نمونهاش سال ۱۳۴۱ ق. است که عالمان و فقیهان بزرگ شیعه مقیم نجف از طرف دولت عراق به ایران تبعید شدند، آنان در شهر کرمانشاه چند روزی اقامت داشتند که از طرف عالمان شهر مورد استقبال و پذیرایی شایان قرار گرفتند. گروهی تحت میزبانی شیخ محمدهادی جلیلی (متوفی ۱۳۷۷ ق) و دیگر عالمان کرمانشاه قرار گرفته و گروه بسیاری هم که در بین آنها آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵ ق) و آیت الله میرزای نائینی بودند، در منزل فیض مهدوی به بهترین صورت ممکن مورد پذیرایی قرار گرفتند.[۳۰]
کتابخانه فیض مهدوی
شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، در جهت اعتلای فرهنگ مذهبی و رشد دینی و اجتماعی مردم کرمانشاه دست به تأسیس کتابخانهای بزرگ زد که از شهرت خاصی برخوردار بود. این کتابخانه حاوی هزاران کتاب ارزشمند در رشتههای گوناگون بود که روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشد. شیخ فیض مهدوی ضمن سفر به حج، مقدار زیادی کتاب چاپ شده در کشورهای عربی را خریداری و با خود به ایران آورد و به آن کتابخانه ضمیمه کرد. و اما فرزند ایشان، حاج جعفر فیض مهدوی که خود از عالمان فاضل کرمانشاه بود و از اکثر علوم جدید نیز آگاهی داشت، بنابر علاقه خاص خود، بر تعداد کتابها افزود.
از جمله کتابهای ارزنده این کتابخانه، قرآنی کامل به خط هنرمند معروف، میرزا احمد تبریزی و نیز نسخههای متعدد خطی از شاعران کرمانشاه و دیگر شهرها بود. این کتابخانه با مرگ حاج جعفر فیض مهدوی در سال ۱۳۶۷ ق. به تهران انتقال داده شد. از این رو، کرمانشاه گنجینهای دیگر از علم و فرهنگ را که سالها محل رجوع عالمان و دانشمندان برای تحقیق و تألیف بود، از دست داد![۳۱] فرزندان شیخ جعفر فیض مهدوی به خاطر حفظ و نگهداری این گنجینه بزرگ، آن را به مراکز فرهنگی اهدا کردند.[۳۲]
شیخ فیض مهدوی و جریان مشروطیت
مهمترین فعالیت اجتماعی- سیاسی آیت الله فیض مهدوی، راهنمایی و هدایت مردم کرمانشاه و شهرهای تابع آن در غرب کشور ایران نسبت به جریان مشروطیت و بحرانهای ناشی از آن است. وی با داشتن آگاهیهای لازم از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در عصر قاجار و آشنایی با ریشه تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امثال آنها، با درایتی کمنظیر رهبری مردم آن سامان را به عهده گرفت. و با افشاگریها و روشنگریهای مدام نسبت به جور حاکمان قاجار خصوصاً حاکمان محلی، مردم را در مسیر صحیح دینطلبی و آزادیخواهی قرار داد.
آن عالم مجاهد، با جامعنگری نسبت به احزاب و گروهها و با اشراف کامل بر آنان، وحدت مطلوبی را در بین تمام آنها حاکم ساخت و بدون آن که به حزب یا گروه خاصی وابستگی پیدا کند، از آن حمایت و آنها را در مسیر ظلم ستیزی و دینخواهی سوق داد. از جمله آن گروهها، انجمن اصناف و انجمن سری غیرت بود. انجمن اصناف در پی سوء سیاستهای مالی و تجاری دولت قاجار - که منجر به کوتاهی دست تاجران داخلی و دست یازی سرمایهداران خارجی در ارکان اقتصادی و تسلط درباریان بر منابع و منافع اقتصادی کشور میشد - به وجود آمد.
شیخ فیض مهدوی با نفوذ در ارکان رهبری این انجمن، آن را در راستای استعمارستیزی و حقطلبی قرار داد؛ همان طور که انجمن سری غیرت، که هسته مرکزی آن را آزادیخواهان برجسته کرمانشاه تشکیل داده بودند، را تقویت نمود و با اشراف خود بر این انجمن موجب شد تا وابستگان آن، همه از افراد غیرتمند، صادق و آزادیخواه متدین باشند.[۳۳]
حمایت از ستارخان و باقرخان و شیخ محمد خیابانی و گسیل مبارزان و جنگجویان زبردست همچون یارمحمدخان، ملقب به «سردار مجاهد» برای یاری آزادیخواهان تبریز - که در پیشرفت حرکت آزادیخواهی آن سامان نقش بسزایی ایفا کرد - نیز یکی دیگر از اقدامات این عالم بزرگ در آن عصر است.[۳۴] نویسنده سردار کابلی مینویسد: «مرحوم حاج آقا محمدمهدی در هنگام قیام مشروطیت در کرمانشاه از ارکان مهم آن نهضت به شمار میرفته و در این کار، گرفتاریها و سختیهای بسیاری را تحمل کرد».[۳۵]
آیت الله فیض مهدوی رکن اصلی و مرکز تمام حرکتهای آزادیخواهی و ظلمستیزی در جریان مشروطیت بود و عالمان و فقیهان و سران سیاسی تهران و نجف اشرف اعتماد خاصی نسبت به این مجاهد بزرگ داشتند. از این رو در این راه، او را به پایداری و استقامت در برابر ناملایمات و دشواریها، تشویق میکردند. همان طور که از نامههای آنان به فیض مهدوی این مسأله کاملاً لمس میشود؛ نمونهاش نامه آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی در سال ۱۳۲۸ ق. به وی است که او را به پایداری و ادامه دادن به فعالیتهای خود تشویق کرد.
فیض مهدوی در راستای هدایت و آگاه کردن مردم نسبت به مسایل سیاسی و انحرافهای دستگاه حکومت قاجار لحظهای کوتاه نیامد و سختیهای فراوان متحمل شد و آن چنان بر سر اصول خود پایداری و استقامت نشان داد که دست نشاندگان حکومت ظالم در کرمانشاه، به آتش زدن خانه و کاشانه و قتل آن مجاهد اقدام کردند؛ آنان گروهی از اشرار را برای این هدف اجیر و با حلبهای نفت روانه خانه فیض مهدوی کردند. مردم به یاری وی شتافته از رهبر خود دفاع کردند؛ یارمحمدخان که از مریدان فیض مهدوی بود، از راه رسید و بر روی پشت بام خانه فیض مهدوی سنگر گرفت و با تفنگ سُربی خود که فقط یک فشنگ در آن جا میگرفت، سرکرده مهاجمین، به نام «محمدعلی بیل باز» را مورد هدف قرار داد و او را به هلاکت رساند و بقیه اشرار هم پا به فرار گذاشتند.[۳۶]
هفتاد روز قبل از وفات
نویسنده کتاب العبقری الحسان مینویسد: سید حسین حائری از بزرگان کرمانشاه، نقل میکرد: در سال ۱۳۴۶ ق. جناب سید محمد رشتی از زاهدهای نجف اشرف در منزل من مهمان بود. روزی شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به منزل من آمد، چشمش به سید محمد رشتی افتاد و پرسید: او کیست؟ گفتم: سیدی است ساکن نجف و عطار است. وی از احترام و پذیرایی و توجهات خاص من نسبت به سید محمد رشتی، فهمید که باید او دارای مقام و منزلتی نزد خدا باشد؛ از این رو، از او دعوت کرد تا در منزلش مهمان او باشد و سید هم قبول کرد.
فیض مهدوی به خاطر فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و نیز ضعف بدن و نابهنگام فرزندش شیخ محمدتقی نورالدین، بسیار احساس خستگی، کسالت و دلتنگی میکرد. از این رو، از سید محمد رشتی خواست تا برای صحت مزاج، قوت بدن و سلامتی خاطرش، دعا کند تا شاید بتواند در راه دین قدمهای بیشتری بردارد.
سید حسین حائری در ادامه میگوید: سید محمد رشتی بعد از چند روز مهمانی در خانه فیض مهدوی، به منزل من آمد و گفت: من از این مرد شرمنده هستم. زیرا از من خواست تا در حقش دعا کنم ولی وقتی به چهره او نگاه کردم، دیدم مقدر شده است که هفتاد روز دیگر بمیرد. از این رو نتوانستم برایش دعا کم. شما تاریخ را یادداشت کنید. و من هفتاد روز را شمردم و روز هفتادم خبر آوردند که شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به لقاءالله پیوست و من برای تشییع جنازه او راهی منزلش شدم.[۳۷]
وفات و مدفن
شیخ محمدمهدی فیض مهدوی بعد از سالها کوشش و مجاهدت در راه اعتلای دین، سرانجام در تاریخ یک شنبه سوم جمادی الثانی سال ۱۳۴۶ ق. در میان بهت و ناباوری مردم در سن ۵۹ سالگی خورشید وجودش غروب کرد.
پیکر آن عالم ربانی بر روی دوش مردم عزادار کرمانشاه به صورت بیسابقهای تشییع و به شهر مذهبی قم انتقال و در آن جا در قبرستان شیخان در جوار قبر میرزای قمی نویسنده قوانین الاصول به خاک سپرده شد.
به مناسبت رحلت این دانشمند بزرگوار، مجلسهای ترحیم در شهرهای کرمانشاه و نجف باشکوه تمام برگزار شد و در غم فراغ او ماتم سرایی شد.[۳۸]
بازماندگان
از مرحوم آیت الله فیض مهدوی چهار فرزند پسر به نامهای محمدتقی، محسن، محمدجعفر و رضا به جا ماند که همه از فقیهان و عالمان شهر کرمانشاه و نجف و تهران بودند.
- ۱- شیخ محمدتقی مشهور به «نورالدین» متولد یکشنبه هفتم ربیع الثانی، ۱۳۲۰ ق. جوانی نجیب، بزرگوار و دانشمند بود. وی مقدمات علوم عربی، منطق و معانی و بیان را در شهر کرمانشاه فرار گرفت، سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت و در سال ۱۳۴۶ ق. به خاطر کسالت به وطن خود بازگشت و در همان سال و در زمان حیات پدرش در روز ۲۰ ربیع الاول ۱۳۴۶ ق. به درود حیات گفت و در کرمانشاه دفن شد.[۳۹]
- ۲- شیخ محسن مشهور به «آقا ضیاءالدین» متولد بیست و هفتم ماه صفر سال ۱۳۲۵ ق. عالمی فاضل، متقی و نیکوسیرت بود. وی بعد از وفات پدرش به اقامه نماز جماعت و حل و فصل مشکلات مردم شهر کرمانشاه پرداخت. و سپس در سال ۱۳۴۸ ق. برای تکمیل علوم دینی و نایل آمدن به درجه اجتهاد، راهی نجف اشرف شد و از محضر بزرگان آن دیار از جمله: آقا ضیاءالدین عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی کسب علم و کمال کرد تا به درجه بلند اجتهاد رسید و از بسیاری از فقیهان نجف اشرف اجازه روایت و اجتهاد گرفت.[۴۰] آیت الله شیخ ضیاءالدین فیض مهدوی بعد از رسیدن به درجه اجتهاد، به تهران هجرت و در مسجد ارباب مهدی به تدریس فقه، اصول و تفسیر و ارشاد مردم پرداخت. تا این که در سال ۱۳۵۲ ش. در تهران دار دنیا را وداع گفت و پیکر آن عالم بزرگ در جوار «ابن بابویه» در شهر ری به خاک سپرده شد.[۴۱]
- ۳- شیخ محمدجعفر فیض مهدوی، متولد ۱۳۳۱ ق. که پس از طی تحصیلات مقدماتی علوم حوزوی، راهی نجف اشرف شد و در محضر آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ ضیاءالدین عراقی و سید محمود موسوی اصفهانی استفادههای فراوان برد و پس از رسیدن به درجه اجتهاد، به تهران مهاجرت کرد و از محضر استادانی همچون: میرزا مهدی آشتیانی و آقا میرزا طاهر تنکابنی، دروس فلسفه و عرفان را فراگرفت. وی خطیب، دانشمند، جامع علوم عقلی و نقلی و توانا در بر دروس حوزوی و دانشگاهی بود و با بیشتر دانشمندان برجسته اسلام در مصر، عراق و امثال آنها و حتی کشورهای غربی نیز مکاتبه علمی میکرد. حاشیه بر کتابهای مرجع و منبع فقهی، اصولی و امثال آنها، از جمله آثار وی در رشتههای مختلف علوم اسلامی نام برده شده است.[۴۲] وی در سال ۱۳۶۷ ش. در تهران درگذشت و در «باغ رضوان» قم به خاک سپرده شد.[۴۳]
- ۴- و اما رضا فیض مهدوی، کوچکترین فرزند شیخ محمدمهدی است که شباهت زیادی از نظر صورت به پدر خود داشت؛ از قضات عالی رتبه دادگستری کشور بود و قبل از انقلاب اسلامی وفات کرد.[۴۴]
پانویس
- ↑ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶، کیوان سمیعی، چاپ گیلان، اول، ۱۳۶۳ ش؛ کرمانشاهان و تمدن دیرینه آن، ج ۲، ص ۱۰۸۸، ایرج افشار، زرین، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۱، محمدمهدی موسوی اصفهانی، چاپخانه نجاح، بغداد، دوجلدی.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳، محمدشریف رازی، چاپخانه پیروز، قم.
- ↑ معارف الرجال، ج ۳، ص ۹۲، شیخ محمد حرزالدین، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳.
- ↑ معارف الرجال، ج ۳، ص ۹۲.
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۷۷، سید محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۳، محمد بن محسن بن مرتضی العلمالهدی، مؤسسه نشر اسلامی.
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۷.
- ↑ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۲.
- ↑ الوافی، ج ۱، ص ۲۰، محمدمحسن فیض کاشانی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین، اصفهان و اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۶.
- ↑ امل الآمل، ج ۲، ص ۳۰۵ و معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.
- ↑ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹؛ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶ و احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- ↑ معارف الرجال، ج ۱، ص ۲۷۶.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ج ۳، ص ۱۵۸.
- ↑ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۳.
- ↑ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- ↑ معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۵۵.
- ↑ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- ↑ معارف الرجال، ج ۳، ص ۳۲۴؛ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- ↑ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
- ↑ علمای معاصرین، ص ۱۴۳، ملا علی واعظ خیابانی، چاپخانه اسلامیه، تهران.
- ↑ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶.
- ↑ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹ و الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۱۸، ص ۸۰.
- ↑ زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۶.
- ↑ همان، ص ۲۱۷.
- ↑ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
- ↑ معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.
- ↑ زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۷.
- ↑ جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج ۱، ص ۴۱۵، محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران و علمای معاصرین، ص ۱۴۳.
- ↑ تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۲، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.
- ↑ احزاب سیاسی و انجمنهای سرّی در کرمانشاه، ج ۱، ص ۸۳ و ۹۱، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.
- ↑ تاریخ کرمانشاه در عصر قاجار، ص ۴۷۹، هرمز بیگلری، طاق بستان، کرمانشاه.
- ↑ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۷.
- ↑ تاریخ کرمانشاه در عصرقاجار، ص ۴۷۹.
- ↑ العبقری الحسان، قسمت المسک الاذفر، ص ۱۰۲، علیاکبر نهاوندی، کتابفروشی دبستانی، تهران.
- ↑ علمای معاصرین، ص ۱۴۴؛ معارف الرجال، ج، ۳، ص ۱۵۸؛ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۳؛ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۶۰.
- ↑ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۳.
- ↑ تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۴؛ معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸ و معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه، ص ۶۰.
- ↑ تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۴.
- ↑ همان، ص ۳۷۲.
- ↑ همان، ص ۳۷۳.
- ↑ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۸.
منبع
علی كرجی، ستارگان حرم، جلد 13، صفحه 214-227