محمدمهدی فیض مهدوی کرمانشاهی
نام کامل | محمدمهدی فیض مهدوی کرمانشاهی |
زادروز | ۱۲۸۷ قمری |
زادگاه | کرمانشاه |
وفات | ۱۳۴۶ قمری |
مدفن | قم |
اساتید |
میرزا حسین خلیلی تهرانی، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی، آخوند خراسانی،... |
| |
آثار |
کشکول،... |
«آیتالله محمدمهدی فیض مهدوی کرمانشاهی» (۱۳۴۶-۱۲۸۷ ق) عالم ربانی و مجاهد شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزا حسین خلیلی تهرانی بود. آیتالله فیض مهدوی، در راهنمایی و هدایت مردم کرمانشاه و شهرهای تابع آن در غرب ایران نسبت به جریان مشروطیت و بحرانهای ناشی از آن نقش مهمی داشت. وی همچنین به تبیین مسائل احکام و معارف دینی و ارشاد مردم پرداخت و تحولی چشمگیر در فرهنگ مذهبی و اجتماعی آن دیار ایجاد کرد.
محتویات
ولادت و خاندان
محمدمهدی فیض مهدوی به سال ۱۲۸۷ ق. در خاندانی روحانی از تبار «فیض کاشانی»، در شهر کرمانشاه دیده به جهان گشود.
پدرش شیخ محمدتقی (متوفی ۱۲۹۶ یا ۱۲۹۸ ق)، از عالمان و فقیهان کرمانشاه بود که نقش بسیار مهمی در ایجاد و گسترش فرهنگ دینی در آن شهر ایفا کرد.[۱]
جدّ اول او، آیت الله شیخ محمدمهدی (متوفی ۱۲۸۱ ق)، فقیه، اصولی و مجتهد بود که آثار فراوانی از خود به جا گذاشت از جمله: شرح التبصره، مجامع الآمال، تکلیف الکفار بالفروع و شرح الشرایع.[۲]
و جدّ اعلای او، «فیض کاشانی» (متوفی ۱۰۹۱ ق) عالمی فاضل، عارفی کامل، محدثی بزرگ و فیلسوفی ربانی است که تاریخ، مثل او را در جامعیت علوم کم به چشم خود دیده است.[۳]
تحصیلات و استادان
سرپرستی پدری عالم و متقی، زمینهساز صفات برجسته فراوانی در شخصیت محمدمهدی فیض مهدوی از جمله دانشدوستی و کمالجویی در او شد؛ از این رو در ابتدای نوجوانی در پی فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه شهر کرمانشاه شد. وی علوم مقدماتی و سطح را نزد پدر بزرگوارش شیخ محمدتقی و فقیهان و عالمان دیگر به پایان رساند. شرححال نویسان، نامی از استادان وی در کرمانشاه نبردهاند ولی از قرینهها، از جمله سال وفات عالمان آن شهر که به تبلیغ و تدریس اشتغال داشتهاند، میتوان احتمال داد که او نزد استادان ذیل به تحصیل اشتغال داشته است: شیخ احمد بن عبدالاحد شیخ الاسلام کزازی (متوفی ۱۳۲۳ ق)، شیخ محمدتقی فرزند محمدمحسن (متوفی ۱۳۰۸ ق)، حبیبالله فرزند محمدجعفر فرزند محمدعلی کرمانشاهی (متوفی ۱۳۱۴ ق) و دیگران.[۴]
شیخ محمدمهدی فیض، در سال ۱۳۱۱ ق. در سن ۲۴ سالگی برای تکمیل یافتهها و معلومات خود رهسپار نجف اشرف شد. تحصیلات عالی فقه، اصول و دیگر علوم اسلامی را نزد عالمان و فقیهان بزرگ آن دیار به پایان رساند و به درجه بلند رسید و از استادان خود اجازه روایت و اجتهاد داشت و از آنها نیز نقل روایت میکرد.[۵]
برخی از استادان بزرگ او در نجف عبارتند از:
- میرزا حسین خلیلی تهرانی (متوفی ۱۳۲۶ ق)؛ شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، درس خارج فقه این استاد را بنابر فرمان استاد، در محضر او یادداشت میکرد.[۶]
- سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (متوفی ۱۳۳۷ ق)، صاحب «عروةالوثقی»؛[۷]
- آیت الله میرزا فتح الله، مشهور به «شیخ الشریعه اصفهانی» (متوفی ۱۳۳۹ ق)؛
- آیت الله محمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹ ق)، صاحب کفایة الاصول.[۸]
آثار و تألیفات
گرچه شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، دارای دستنوشتههای فراوانی در زمینههای فقه و اصول بوده است، ولی تاکنون کتابی چاپ شده از این عالم بزرگ دیده نشده است و شاید بیشترین علت این مسأله مشکلات و گرفتاریهایی بوده که به خاطر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در طول دوران زندگیاش متحمل شده است. از این رو، این فرصت را پیدا نکرد تا از یادداشتهای خود چیزی به نام کتاب به یادگار گذارد.
و اما شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «الذریعه»، یکی از تألیفات فیض مهدوی را «کشکول» میداند و میگوید: کشکول منتسب به وی حاوی مطالب و اطلاعات متفرقه است.[۹]
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی
شیخ محمدمهدی فیض بعد از طی مراحل عالی تحصیلات علوم دینی و نایل آمدن به کمالات معنوی، طبق درخواست مردم کرمانشاه و پیشنهاد استاد بزرگش آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی مبنی بر تقویت بنیه علمی فرهنگ دینی مردم آن سامان در سال ۱۳۱۹ ق. به زادگاه خویش بازگشت تا تحولی دیگر در حیات دینی کرمانشاهان پدید آورد و روحی دوباره در کالبد اجتماع آن دیار بدمد.[۱۰] آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی در جواب درخواست مردم کرمانشاه به آنان نوشت: «در نماز به او اقتدا کرده، در رفع خصومات به او مراجعه و احکام دین را از او اخذ کنید».[۱۱]
مردم عالمدوست کرمانشاه از بازگشت او بسیار خوشحال و از او استقبال کمنظیری کردند و طبق خواست آیت الله خلیلی، او را مرجع حل و فصل خصومات و اخذ احکام شرعی قرار دادند.[۱۲]
فیض مهدوی بنابر وظیفه دینی و به خاطر محبوبیت خاصی که در بین مردم دارا بود، به تبیین و تشریح مسائل احکام و معارف دینی و ارشاد مردم پرداخت و تحولی چشمگیر در فرهنگ مذهبی و اجتماعی آن دیار ایجاد کرد. اقامه نماز جماعت یکی از برنامههای مستمر در طول زندگی وی بود. از همه اقشار مردم به او اقتدا میکردند؛ به طوری که نماز جماعتش از لحاظ فراوانی جمعیت تعجبانگیز و زبانزد مردم بود.[۱۳]
ارشاد و آگاه کردن مردم نسبت به مسائل دینی نیز از برنامههای دایمی و جدی وی بود. او در ایام سال خصوصاً در روزهای ماه مبارک رمضان پس از نماز جماعت در مسجد، به منبر میرفت. صدای گیرا و بیانی دلنشین داشت؛ در بیان مطالب، قوی و موضوعاتی را که تقریر میکرد، فراوان بود. در تمثیل ید طولایی داشت و از هر کار و یا چیز در تمثیل کمک میگرفت. گاه در منبر حالت تأثّری پیدا میکرد و شنوندگان را نیز مورد تأثیر قرار میداد.[۱۴] در شبهای ماه محرم و صفر علاوه بر برپایی مراسم عزاداری در مسجد، به منبر رفته و به ارشاد میپرداخت که بسیاری از مردم شهر جهت شنیدن سخنان گیرای او مشتاقانه به آن مکان میشتافتند.[۱۵]
حل مشکلات متنوع مردم یکی دیگر از دغدغههای وی بود. از این رو بیشتر اوقات خود را به رسیدگی به مشکلات دینی، سیاسی، اجتماعی و قبیلهای اختصاص میداد. مردم نیز در حل و فصل دعاوی و در کارهای مهم جهت مشورت و نظرخواهی به وی مراجعه میکردند؛ به طوری که محل سکونتش محل مراجعه طبقات مختلف مردم بود.[۱۶]
خانه، مسجد و حسینیه اش محل پذیرایی از زائران عتبات عالیات و جویندگان علم و دانش - که از شهرها و کشورهای مختلف شرق ایران در مسیر نجف به شهر کرمانشاه میرسیدند - بود. و حتی در مواقع بحرانی نیز، منزل وی مأمن مناسبی برای آنها بود. نمونهاش سال ۱۳۴۱ ق. است که عالمان و فقیهان بزرگ شیعه مقیم نجف از طرف دولت عراق به ایران تبعید شدند، آنان در شهر کرمانشاه چند روزی اقامت داشتند که از طرف عالمان شهر مورد استقبال و پذیرایی شایان قرار گرفتند. از جمله گروه بسیاری از آنها -که در بین آنها آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵ ق) و آیت الله میرزای نائینی بودند-، در منزل فیض مهدوی به بهترین صورت ممکن مورد پذیرایی قرار گرفتند.[۱۷]
همچنین شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، در جهت اعتلای فرهنگ مذهبی و رشد دینی و اجتماعی مردم کرمانشاه دست به تأسیس کتابخانهای بزرگ زد که از شهرت خاصی برخوردار بود. این کتابخانه حاوی هزاران کتاب ارزشمند در رشتههای گوناگون بود که روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشد. شیخ فیض مهدوی ضمن سفر به حج، مقدار زیادی کتاب چاپ شده در کشورهای عربی را خریداری و با خود به ایران آورد و به آن کتابخانه ضمیمه کرد. و اما فرزند ایشان، شیخ جعفر فیض مهدوی که خود از عالمان فاضل کرمانشاه بود و از اکثر علوم جدید نیز آگاهی داشت، بنابر علاقه خاص خود، بر تعداد کتابها افزود.
از جمله کتابهای ارزنده این کتابخانه، قرآنی کامل به خط هنرمند معروف، میرزا احمد تبریزی و نیز نسخههای متعدد خطی از شاعران کرمانشاه و دیگر شهرها بود. این کتابخانه با مرگ حاج جعفر فیض مهدوی در سال ۱۳۶۷ ق. به تهران انتقال داده شد. فرزندان شیخ جعفر فیض مهدوی به خاطر حفظ و نگهداری این گنجینه بزرگ، آن را به مراکز فرهنگی اهدا کردند.[۱۸]
فعالیتهای سیاسی
مهمترین فعالیت اجتماعی-سیاسی آیت الله فیض مهدوی، راهنمایی و هدایت مردم کرمانشاه و شهرهای تابع آن در غرب کشور ایران نسبت به جریان مشروطیت و بحرانهای ناشی از آن است. وی با داشتن آگاهیهای لازم از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در عصر قاجار و آشنایی با ریشه تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، با درایتی کمنظیر رهبری مردم آن سامان را به عهده گرفت. و با افشاگریها و روشنگریهای مدام نسبت به جور حاکمان قاجار خصوصاً حاکمان محلی، مردم را در مسیر صحیح دینطلبی و آزادیخواهی قرار داد.
آن عالم مجاهد، با جامعنگری نسبت به احزاب و گروهها و با اشراف کامل بر آنان، وحدت مطلوبی را در بین تمام آنها حاکم ساخت و بدون آن که به حزب یا گروه خاصی وابستگی پیدا کند، از آن حمایت و آنها را در مسیر ظلم ستیزی و دینخواهی سوق داد. از جمله آن گروهها، انجمن اصناف و انجمن سری غیرت بود. انجمن اصناف در پی سوء سیاستهای مالی و تجاری دولت قاجار - که منجر به کوتاهی دست تاجران داخلی و دست یازی سرمایهداران خارجی در ارکان اقتصادی و تسلط درباریان بر منابع و منافع اقتصادی کشور میشد - به وجود آمد.
شیخ فیض مهدوی با نفوذ در ارکان رهبری این انجمن، آن را در راستای استعمارستیزی و حقطلبی قرار داد؛ همان طور که انجمن سری غیرت، که هسته مرکزی آن را آزادیخواهان برجسته کرمانشاه تشکیل داده بودند را تقویت نمود و با اشراف خود بر این انجمن موجب شد تا وابستگان آن، همه از افراد غیرتمند، صادق و آزادیخواه متدین باشند.[۱۹]
حمایت از ستارخان و باقرخان و شیخ محمد خیابانی و گسیل مبارزان و جنگجویان زبردست همچون یارمحمدخان، ملقب به «سردار مجاهد» برای یاری آزادیخواهان تبریز - که در پیشرفت حرکت آزادیخواهی آن سامان نقش بسزایی ایفا کرد - نیز، یکی دیگر از اقدامات این عالم بزرگ در آن عصر است.[۲۰] «مرحوم حاج آقا محمدمهدی در هنگام قیام مشروطیت در کرمانشاه از ارکان مهم آن نهضت به شمار میرفته و در این کار، گرفتاریها و سختیهای بسیاری را تحمل کرد».[۲۱]
آیت الله فیض مهدوی رکن اصلی و مرکز تمام حرکتهای آزادیخواهی و ظلمستیزی در جریان مشروطیت بود و عالمان و فقیهان و سران سیاسی تهران و نجف اشرف اعتماد خاصی نسبت به این مجاهد بزرگ داشتند. از این رو در این راه، او را به پایداری و استقامت در برابر ناملایمات و دشواریها، تشویق میکردند. همان طور که از نامههای آنان به فیض مهدوی این مسأله کاملاً لمس میشود؛ نمونهاش نامه آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی در سال ۱۳۲۸ ق. به وی است که او را به پایداری و ادامه دادن به فعالیتهای خود تشویق کرد.
فیض مهدوی در راستای هدایت و آگاه کردن مردم نسبت به مسایل سیاسی و انحرافهای دستگاه حکومت قاجار لحظهای کوتاه نیامد و سختیهای فراوان متحمل شد و آن چنان بر سر اصول خود پایداری و استقامت نشان داد که دست نشاندگان حکومت ظالم در کرمانشاه، به آتش زدن خانه و کاشانه و قتل آن مجاهد اقدام کردند؛ آنان گروهی از اشرار را برای این هدف اجیر و با حلبهای نفت روانه خانه فیض مهدوی کردند. مردم به یاری وی شتافته از رهبر خود دفاع کردند؛ یارمحمدخان که از مریدان فیض مهدوی بود، از راه رسید و بر روی پشت بام خانه فیض مهدوی سنگر گرفت و با تفنگ سُربی خود که فقط یک فشنگ در آن جا میگرفت، سرکرده مهاجمین، به نام «محمدعلی بیل باز» را مورد هدف قرار داد و او را به هلاکت رساند و بقیه اشرار هم پا به فرار گذاشتند.[۲۲]
وفات و مدفن
نویسنده کتاب «العبقری الحسان» مینویسد: سید حسین حائری از بزرگان کرمانشاه، نقل میکرد: در سال ۱۳۴۶ ق. جناب سید محمد رشتی از زاهدهای نجف اشرف در منزل من مهمان بود. روزی شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به منزل من آمد، چشمش به سید محمد رشتی افتاد و پرسید: او کیست؟ گفتم: سیدی است ساکن نجف و عطار است. وی از احترام و پذیرایی و توجهات خاص من نسبت به سید محمد رشتی، فهمید که باید او دارای مقام و منزلتی نزد خدا باشد؛ از این رو، از او دعوت کرد تا در منزلش مهمان او باشد و سید هم قبول کرد.
فیض مهدوی به خاطر فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و نیز ضعف بدن و فوت زودهنگام فرزندش -شیخ محمدتقی نورالدین-، بسیار احساس خستگی، کسالت و دلتنگی میکرد. از این رو، از سید محمد رشتی خواست تا برای صحت مزاج، قوت بدن و سلامتی خاطرش، دعا کند تا شاید بتواند در راه دین قدمهای بیشتری بردارد.
سید حسین حائری در ادامه میگوید: سید محمد رشتی بعد از چند روز مهمانی در خانه فیض مهدوی، به منزل من آمد و گفت: من از این مرد شرمنده هستم. زیرا از من خواست تا در حقش دعا کنم ولی وقتی به چهره او نگاه کردم، دیدم مقدر شده است که هفتاد روز دیگر بمیرد. از این رو نتوانستم برایش دعا کم. و من هفتاد روز را شمردم و روز هفتادم خبر آوردند که شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به لقاءالله پیوست و من برای تشییع جنازه او راهی منزلش شدم.[۲۳]
بدین ترتیب، شیخ محمدمهدی فیض مهدوی بعد از سالها کوشش و مجاهدت در راه اعتلای اسلام، سرانجام در تاریخ سوم جمادی الثانی سال ۱۳۴۶ ق. در سن ۵۹ سالگی چشم از جهان فرو بست. پیکر آن عالم ربانی از کرمانشاه به شهر مذهبی قم انتقال و در قبرستان شیخان در جوار قبر میرزای قمی نویسنده «قوانین الاصول» به خاک سپرده شد.
پانویس
- پرش به بالا ↑ گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳.
- پرش به بالا ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۱۰، ص ۷۷.
- پرش به بالا ↑ امل الآمل، ج ۲، ص ۳۰۵ و معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.
- پرش به بالا ↑ گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- پرش به بالا ↑ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹؛ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶؛ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
- پرش به بالا ↑ معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.
- پرش به بالا ↑ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۳.
- پرش به بالا ↑ معارف الرجال، ج ۳، ص ۳۲۴؛ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- پرش به بالا ↑ الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۱۸، ص ۸۰؛ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
- پرش به بالا ↑ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
- پرش به بالا ↑ علمای معاصرین، ص ۱۴۳، ملاعلی واعظ خیابانی، چاپخانه اسلامیه، تهران.
- پرش به بالا ↑ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶.
- پرش به بالا ↑ زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۶.
- پرش به بالا ↑ همان، ص ۲۱۷.
- پرش به بالا ↑ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
- پرش به بالا ↑ معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.
- پرش به بالا ↑ زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۲، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.
- پرش به بالا ↑ احزاب سیاسی و انجمنهای سرّی در کرمانشاه، ج ۱، ص ۸۳ و ۹۱، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.
- پرش به بالا ↑ تاریخ کرمانشاه در عصر قاجار، ص ۴۷۹، هرمز بیگلری، طاق بستان، کرمانشاه.
- پرش به بالا ↑ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ کرمانشاه در عصرقاجار، ص ۴۷۹.
- پرش به بالا ↑ العبقری الحسان، قسمت المسک الاذفر، ص ۱۰۲، علیاکبر نهاوندی، کتابفروشی دبستانی، تهران.
منابع
- ستارگان حرم، علی كرجی، جلد 13، صفحه 214-227.