حدیث افتراق
حدیث افتراق، حدیث منسوب به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله درباره انشعاب امت اسلامى به فرقههاى گوناگون. این حدیث حاكى از افتراق امت اسلامى، همانند امت هاى قدیمتر به بیش از هفتاد یا 73 فرقه است.
حدیث افتراق در بسیارى از كتاب هاى حدیثى شیعه (براى نمونه رجوع کنید به ابنبابویه، ج2، ص584ـ585؛ مجلسى، ج28، ص3ـ6) و اهل سنت (براى نمونه رجوع کنید به ابنحنبل، ج3، ص569؛ ابنابیعاصم، ج1، ص75ـ80؛ زیلعى، ج1، ص447ـ450؛ متقى، ج1، ص209ـ213) گزارش شده و بسیارى از ملل و نحلنویسان قدیم و فرقهشناسان جدید آن را پذیرفتهاند.
صدر و ذیل این حدیث با تعابیر مختلفى گزارش شده است، اما محتوا و پیام كلى آن را میتوان به سه بخش تقسیم كرد: خبر از فرقه فرقهشدن امتاسلام، نجاتیافتن تنها یكى از فرقهها و گمراهى و هلاكت بقیه، تعیین مصداق فرقه ناجیه. (راه یافته، اهل بهشت)
بر اساس مضمون اصلى و قرائت رایجِ این حدیث، پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله و سلم یهودیان را 71 ملت (یا طایفه و فرقه) و مسیحیان را 72 ملت معرفى كرده و از افتراق امت خود به 73 فرقه یاد كرده و گفته است كه در میان امت هاى قبلى، همه فرقههاى آنها به جز یك دسته، اهل جهنم یا در وادى گمراهى و هلاكت بودند و امت اسلامى نیز دچار چنین سرنوشتى خواهد شد.
در این كه گروه ناجیه چه كسانیاند و چه ویژگیهایى دارند، در بیشتر نقل ها از زبان پیامبر پاسخ هاى مختلف و متضادى به این پرسش داده شده است. در برخى نقل ها نیز پیامبر بدون پرسش دیگران، به معرفى فرقه ناجیه و گاهى نیز هالكه و بدترین فرقهها پرداخته است. بنابر قرائتى غیرمشهور همه فرقهها به جز زنادقه اهل بهشتاند. (رجوع کنید به غزالى، ص 39ـ113)
گرچه درباره سرنوشت آینده جامعه اسلامى و همساننمایى آن با امت هاى گذشته به ویژه بنیاسرائیل، احادیث بسیارى با مضامین مختلف وجود دارد كه در جوامع حدیثى فریقین با ابواب و عناوینى نظیر «افتراق الامة» گزارش شدهاند، (براى نمونه رجوع کنید به متقى، ج1، ص209؛ مجلسى، ج28، ص2) ظاهرآ هیچیك از آن احادیث، از شهرت این حدیث افتراق برخوردار نشده و مورد استقبال و بازگویى محدثان و بهرهجویى ملل و نحلنویسان كهن و معاصر و متكلمان و حتى مفسران قرار نگرفتهاند؛ از این رو حدیث مذكور نه تنها مورد استناد بسیارى از فرقهنگاران قرار گرفته و آنها دستهبندی هاى خود از فرقههاى اسلامى را بر اساس آن سامان دادهاند، بلكه حتى مضمون صدر (افتراق امت) یا ذیل (بیان فرقه ناجیه) آن را عنوان كتاب خود قرار دادهاند.
گرچه نقل و شهرت حدیث مزبور در آثار مختلف دلیل صحت صدور آن نیست و برخى بزرگان نیز به بررسى سند آن پرداختهاند (رجوع کنید به هیثمى، ج4، ص97ـ98؛ عجلونى، ج1، ص369ـ370؛ قرضاوى، ص 145ـ147)، اما شهرت نقل حدیث، برخى را وادار به پذیرش اصل ورود حدیث با صرفنظر از نقد سندىِ آن كرده است؛ از این رو، تلاش عمده كسانى كه در بحث فرقهها به بررسى این حدیث پرداختهاند، بیشتر معطوف به توجیه، تبیین و بررسى محتوا یا فواید كلامى آن بوده است. (براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ص127؛ سبحانى، ج1، ص25ـ41)
این روایت در كتاب هاى چهارگانه حدیثى شیعه و صحیحین اهل سنت گزارش نشده و فرقهپژوهانى چون نوبختى در فرقالشیعه و ابوالحسن اشعرى در مقالاتالاسلامیین به آن اشاره و استناد نكردهاند. حتى فرقهشناسى نظیر ابنحَزْم ظاهرى (متوفى 456؛ 1405، ج3، ص292) آن را غیرقابل احتجاج و ناصحیح دانستهاست و به نظر ابنوزیر (ج 1، ص 186) نیز بخش پایانى آن ساختگى است.
اما به عقیده برخى دیگر، حدیث افتراق به ویژه با توجه به كثرت نقل آن در كتاب هاى روایى و كلامى و تفسیرى نه تنها مشهور است بلكه در مورد آن ادعاى تواتر نیز شده است. (رجوع کنید به ابن طاووس، ج1، ص287، ج2، ص74، 259؛ مناوى، ج2، ص20 و پانویس)
تأثیر بیشتر این حدیث را میتوان در مباحث كلامى، كشمكش هاى فرقهاى، تصفیه حساب هاى گروههاى مذهبى و نیز در گستره دانش فرقهشناسى به روشنى مشاهده كرد. در تاریخ اندیشه اسلامى و منازعات فرقهاى، بسیارى به ویژه در میان صاحبان مكاتب كلامى، با توجه به مضمون صدر حدیث یا با گزینش قرائت دلخواه خود از بخش پایانى آن به اثبات حقانیت خود از زبان پیامبر پرداختهاند. (براى نمونه رجوع کنید به جعفر بن منصور الیمن، ص 243؛ شهرستانى، ج1، ص3ـ4؛ ابنمرتضى، ص2، 5؛ مجلسى، ج28، ص4ـ5، 13)
به علاوه برخى نویسندگان گاهى با استناد به ذیل این حدیث، فرقههاى رقیب را از بدترین فرقهها دانستهاند. (رجوع کنید به طبرانى، ج 18، ص51؛ عراقى، ص30؛ متقى، ج1، ص118)
براى نمونه، ابنحزم در كتاب الفِصَل (همانجا)، گزارش مشهور این حدیث را (كه در آن سخن از فرقههاى هالكه به میان آمده) ناصحیح و غیرقابل احتجاج دانسته، اما در كتاب فقهى المُحَلّى، (ج1، ص82) كه بنا را بر ابطال قیاس گذاشته است، حدیث فوق را با ذیل «اَعْظَمُهُمْ فِتْنَةً على اُمَّتى قَوْمٌ یقیسونَ الاُمور...» پذیرفته است.
بسیارى از اندیشمندان بر مبناى این حدیث، برداشت هاى ویژه خود را از كتاب و سنت، حق دانسته و تنها مصداق اهل نجات را تبعیت از روش خویش دانستهاند. (رجوع کنید به آقا بزرگ طهرانى، ج1، ص98ـ99؛ آقانورى، ص136 و پانویس 2)
كسانى مانند ابنداعى به پرهیز از اینگونه داورى و برخورد توصیه كردهاند، (رجوع کنید به تبصرةالعوام، ص28) اما خود در عمل چنین نكردهاند. (رجوع کنید به همان، ص 194ـ199)
پافشارى بر ظاهر عددى این حدیث نتایجى در میان مسلمانان به خصوص اندیشمندان و نویسندگان اسلامى، دربرداشته است. یكى از مهمترین آنها كه دامنگیر بسیارى از ملل و نحلنگاران شده، تكثیر و تطبیق تعداد فرقههاى اسلامى بر مضمون عددىِ حدیث افتراق و اثبات 73 فرقه در عالم خارج است.
این امر در بسیارى از تألیفاتى كه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به ملل و نحل پرداختهاند منعكس شده است. صاحبان اینگونه آثار، با تكیه صرف بر ظاهر عددى حدیث با فرقهتراشى یا درج برخى فرق در فرقههاى دیگر خود را به زحمت انداختهاند، در حالى كه هیچ دلیلى براى وجود این تعداد فرقه در عالم خارج وجود ندارد (رجوع کنید به شاطبى، ج2، ص419ـ422) و بر فرض صحت حدیث، ممكن است مراد از آن بیان كثرت یا اشاره به این نكته باشد كه فرقههاى اسلامى بیش از فرق دیگر ادیان خواهند بود.
ملل و نحلنگارانى نظیر مَلَطى (ص 47،91)، ابوالمعالى (ص51ـ57)، بغدادى (ص11ـ28)، اسفراینى (ص 23ـ25) و شهرستانى (ج1، ص6) اساس شمارش خود از فرقهها را عدد 73 قرار داده و به هر قیمتى سعى كردهاند تعداد فرقهها را با مضمون این حدیث تطبیق دهند تا به تعبیرى سخن پیامبر راست درآید. (رجوع کنید به ابوالمعالى، ص57)
ملل و نحلنگاران متقدم و پرآوازهاى نظیر نوبختى و اشعرى به این حدیث اشاره نكرده و به هر دلیلى، تقسیمبندى خود را نیز بر اساس آن سامان ندادهاند، اما در تكثیر فرق و رساندن آنها به 73 عدد یا افزونتر، راه را براى دیگران بازكردهاند. گفتنى است كه حتى كسانى كه در عمل به این تقسیمبندى پایبندى نشان نداده یا احیاناً درصدد بیان عموم فرقهها نبودهاند، باز به نوعى این حدیث را پذیرفتهاند. در كتاب مسائل الامامة منسوب به ناشئاكبر كه از نخستین آثار بهجا مانده از اوایل قرن چهارم است، تأمل در واقعیت هاى خارجى، دلیل صحت حدیث پیامبر دانسته شده است. (رجوع کنید به ص 20)
فخررازى نیز در كتاب اعتقادات فرقالمسلمین والمشركین، به روشنى به این حدیث استناد نكرده، اما در پاسخ به این پرسش فرضى كه چرا تعداد فرقههاى مورد شمارش او از 73 تجاوز كرده، عذر آورده كه مراد پیامبر، تنها فرقههاى اصلى بوده است. (ص 101ـ102)
هر چند ممكن است با فرض صحت مضمون صدر حدیث، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را در مقام بیان كثرت تلقى كرد و نیز اعدادى چون 71، 72 و 73 را ناظر به كثرت نسبى اختلاف مسلمانان از امم قبلى دانست، (مهدوى دامغانى، ص209ـ211؛ صفرى، ص132ـ 133) با این حال شبهه عدم تطابق این اعداد با واقعیت هاى تاریخىِ ظهور فرقهها در ادیان گذشته و اسلام بارزتر مینماید، به ویژه این كه در این حدیث نه معیار و ملاكى براى تمایز فرقه از غیرفرقه وجود دارد و نه راهى براى فهم ظرف زمانى رسیدن فرقهها به این تعدادِ مشخص. (رجوع کنید به بدوى، ج1، ص34)
شاید بتوان گفت كه دلیل اساسى بیتوجهى ملل و نحلنگاران به چنین پرسش هایى، آن است كه ارائه مصادیق خارجىِ این حدیث (73 فرقه) با حرفه فرقهنگارى و حجیمكردن گزارش هاى آنها درباره اختلافات فرقهاى متناسب بوده و از طرفى، مؤید مشرب كلامى و فكرى آنان نیز به شمار میآمده است.
جالب توجه این كه غالب آنان تكثیر فرق و مذاهب و نامگذارىِ انشعابات مختلف هر یك از فرق بزرگ را ویژه فرقههایى دانستهاند كه خود بدان وابسته نبودهاند و خواسته یا ناخواسته، گروه خود را متمایز از دیگر فرق اسلامى و فاقد انشعابات فرقهاى معرفى كردهاند.
بیضابطگى در تعیین و تشخیص فرقه از غیرفرقه و غرضورزی ها و دشمنی هاى فرقهاى صاحبان هر یك از فرق، در افزایش تعداد فرقهها، اختلاف در نامگذارى و خلط اصطلاحات فرقهاى مؤثر بوده است. استناد به صدر و ذیل این حدیث و پافشارى بر مضمون عددىِ آن نیز دستاویز مهمى در ساماندهى و زیادهنمایى تعداد فرق و موجه جلوه دادن فرقه خویش بوده است. (رجوع کنید به آقانورى، ص 142ـ149)
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، جلد 12، ذیل مدخل حدیث افتراق از علی آقا نوری.