آیه 1 سوره نمل
<<1 | آیه 1 سوره نمل | 2>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
طس (شاید اشاره به سوره است یا نام خدا یا رسول است که به آن قسم یاد شده) این آیات قرآن (بزرگ) و کتاب روشن خداست.
طس ـ این آیات [باعظمت] قرآن و کتابی روشنگر است،
طا، سين. اين است آيات قرآن و [آيات] كتابى روشنگر،
طا، سين. اين است آيات قرآن و كتاب روشنگر.
طس - این آیات قرآن و کتاب مبین است،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«طس»: حروف مقطّعه است (نگا: بقره / و (طا. سین) خوانده میشود (نگا: المصحف المیسّر). «تِلْکَ ...»: (نگا: یوسف / . «کِتَابٍ مُبِینٍ»: از آنجا که (کتاب) همراه صفت (مُبین) آمده است، عطف آن بر (الْقُرْآنِ) از قبیل عطف صفت بر موصوف است (نگا: مائده / ، انبیاء / ).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1»
طا، سين. آن است آيات قرآن و كتاب روشنگر.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1»
طس: 1- در معانى الاخبار از حضرت صادق عليه السلام فرمود: و اما طس پس معنى آن (انا الطالب السّميع) «2».
2- لباب التفسير از اخفش نقل مىكند كه حروف مقطعه براى ابتدا و انتهاى كلام است، پس دلالت آن بر افتتاح و اختتام سخن باشد چنانكه «طس» ختم سوره شعرا و فتح سوره نمل است «3».
3- «طا» اشاره به طهارت قدس الهى، «سين» اشاره به سناى عزت نامتناهى.
4- «طا» طلب روندگان راه و «سين» سلامت قلوب آنها از ما سوى اللّه.
5- «طا» از لطيف و «سين» از سميع است.
6- ابن عباس گفته اين نامى است از نامهاى الهى كه به آن قسم ياد فرموده.
«1» ثواب الاعمال، ص 136- مجمع البيان، ج 4، ص 183.
«2» معانى الاخبار، باب معنى الحروف المقطعة فى اوايل السور من القرآن، روايت 1، ص 22.
«3» تفسير منهج الصادقين، (چ سوم اسلاميه 1346 ش) ج 7، ص 2.
جلد 10 - صفحه 9
(تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ چون حق تعالى ختم سوره شعرا فرمود به ذكر قرآن، در اين سوره نيز افتتاح به ذكر قرآن مىفرمايد:
تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ: اين آيتهاى سوره، آيات قرآن، وَ كِتابٍ مُبِينٍ: و آيات كتاب روشن كننده و بيان نماينده است. مراد به اين «كتاب» يا «لوح محفوظ» است كه در آن مكتوب است آنچه وجود يابد، پس بيان مىكند مر ناظر خود را از ملائكه آنچه واقع است از مكنونات، و تأخير آن از قرآن به اعتبار تعلق علم است به آن. و تقديم آن در سورة الحجر بر آن به اعتبار وجود است. يا مراد به «كتاب» قرآن است كه بيان نمايد احكام را و آشكار است صحت آن به اعجاز، پس عطف كتاب بر قرآن عطف يكى از دو صفت است بر ديگرى. پس اين كتاب شريف قرآن است به اعتبار آنكه قرائت كنند و كتاب است به اعتبار آنكه مىنويسند.
نكته: اضافه آيات به قرآن و كتاب مبين، بر سبيل تفخيم و تعظيم است، زيرا مضاف به عظيم موجب عظمت است به اضافه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»
ترجمه
اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است
كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا
آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند
آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند
و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا
هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شدهئى شايد كه شما گرم شويد
پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد
جلد 4 صفحه 138
آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان
اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار
و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان
مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم
و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان
پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است
و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.
تفسير
در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مىپنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت
جلد 4 صفحه 139
عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعلهئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نمودهاند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پارهاى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعلهور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مىكند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا
جلد 4 صفحه 140
جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمىترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفتهاند و فرمودهاند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانستهاند و بعضى گفتهاند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفتهاند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنهكاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهونتر است چون اصل
جلد 4 صفحه 141
عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّتآميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانستهاند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانستهاند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننمودهاند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كردهاند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزودهاند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.
جلد 4 صفحه 142
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلكَ آياتُ القُرآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1»
فضيلت سورة: گذشت در اول سوره شعراء حديث شريفي از حضرت صادق (ع) در فضيلت طواسين ثلاث که سوره شعراء و اينکه سوره و سوره قصص باشد مراجعه كنيد.
بعلاوه از آن حضرت مرويست فرمود راجع به اينکه سوره
«من كتبها ليلة في رق غزال و جعلها في رق مدبوغ لم يقطع منه شيء و جعلها في صندوق لم يقرب ذلک البيت حية و لا عقرب و لا بعوض و لا شيء يؤذيه باذن اللّه تعالي).
و حديثي از خواص القرآن نقل ميكنند از حضرت رسالت لكن چون سند ندارد از نقل آن خودداري كرديم و لو در باب تسامح در ادله سنن ملاحظه سند لازم نيست به واسطه اينکه که فرمودند:
«من بلغه ثواب علي عمل فعمله رجاء لادراك ذلک الثواب يعطيه و لو لم يكن کما بلغ).
(طس) از حروف مقطعه قرآن و رمز ما بين خداوند و رسول است، لا يعلمها الا اللّه و الراسخون في العلم و هم ائمه (ع).
(تِلكَ آياتُ القُرآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ) اينست آيات قرآن مجيد و كتاب که مبين احكام الهي است.
(تلك) اشاره به اينکه سوره مباركه است که مشتمل بر آيات شريفه است.
(آيات القرآن)، توصيف به قرآنيت براي اينکه است که فرمود: قُرآناً فَرَقناهُ لِتَقرَأَهُ عَلَي النّاسِ عَلي مُكثٍ وَ نَزَّلناهُ تَنزِيلًا (الاسري آيه 106)
جلد 14 - صفحه 105
(و كتاب مبين) و توصيف به كتاب براي اينکه است که در لوح محفوظ ثبت شده بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوحٍ مَحفُوظٍ (بروج آيه 21 و 22) إِنَّهُ لَقُرآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ (واقعه آيه 78) و توصيف به مبين قوله تعالي هذا بَيانٌ لِلنّاسِ وَ هُديً وَ مَوعِظَةٌ لِلمُتَّقِينَ (آل عمران آيه 122) و قوله تعالي وَ ما أَنزَلنا عَلَيكَ الكِتابَ إِلّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اختَلَفُوا فِيهِ وَ هُديً وَ رَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنُونَ (نحل آيه 64).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 1)- قرآن از سوی حکیم دانایی است: باز در آغاز این سوره به «حروف مقطّعه» قرآن بر خورد میکنیم «طا، سین» (طس).
با توجه به این که بلا فاصله بعد از آن از عظمت قرآن سخن میگوید به نظر میرسد که یکی از اسرار آن این باشد که این کتاب بزرگ و آیات مبین از حروف ساده الفبا تشکیل یافته، و زیبنده ستایش، آن آفریدگاری است که چنین اثر بدیعی را از چنان مواد سادهای به وجود آورده.
سپس میافزاید: «این آیات قرآن و کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبِینٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم