سید علی مولانا

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

آيت عدالت

اشاره

در آسمان خطه ولايت مدار آذربايجان و شهر زرخيز تبريز، همواره ستارگان علم و ادب و جهاد و مبارزه بسياري درخشيده اند. يكي از خانواده هاي اصيل و شريف تبريز، سلسله سادات موسوي مشهور به «مولانا» است. سلسله نسب ايشان، كه در ميانشان نام دانشمندان و علمايي ديده مي شود، به عارف متأله «قاسم الانوار تبريزي»[۱] مي رسد كه مدفن او در حوالي مشهد مقدس، زيارتگاه مؤمنان مي باشد. او از فرزندان هارون، فرزند حضرت موسي بن جعفر علیه السلام است.

مرحوم آيت الله حاج سيد علي مولانا يكي از عالمان برجسته اين خاندان بشمار مي رود.

پدر

سيد علي مولانا، فرزند عالم جليل القدر، فقيه و اصولي برجسته آيت الله العظمي سيد محمد مولانا است. وي در 1294 ق. در تبريز متولد شد و پس از طي مقدمات علوم اسلامي راهي نجف اشرف گرديد و از محضر اساتيد بزرگي همچون: فاضل شربياني، شيخ الشريعه اصفهاني و شيخ هادي تهراني استفاده كرد و خود به مقام استادي در آن حوزه كهن نايل آمد. ايشان پس از مراجعت به تبريز به تدريس، تبليغ، تأليف و رسيدگي به امور ديني مردم همت گمارد.[۲]

نويسنده علماء معاصرين درباره وي نوشته است: «آن مرحوم از اكابر مجتهدين تبريز و مرجع احكام و فتاوا، محقق مدقق، ثقه، فقيه، اصولي، عالم عامل، فاضل عادل متواضع، متخلق به اخلاق حميده، منصف در مقام مباحثه، غير مجادل در مواقع مذاكره. نظير او را در اين اوصاف پسنديده نديدم...».[۳]

آن بزرگوار در 1363 ق. به رحمت الهی رسيد. براهين الحق، مصباح الوسائل في شرح الرسائل، مصباح السالكين و طريق الهداية في علم الدرايه از آثار آن بزرگوار است.

تولد و آغاز تحصيل

سيد علي مولانا در شب شانزدهم ربيع الاول 1320 ق. در نجف اشرف به دنيا آمد. سيد علي پس از مراجعت پدرش به تبريز و گذراندن ايام كودكي در اين شهر، نزد پدر گرامي اش فراگيري علوم اسلامي را آغاز كرد.

مقدمات

علوم عربي، ادبيات و فقه و اصول را تا سطح در تبريز پشت سرگذاشت و از محضر اساتيد آن روز حوزه تبريز استفاده كرد. اما از آن جا كه اين حوزه طبع بلند و همت عالي او را اقناع نمي كرد، با ارشاد و راهنمايي پدر تصميم گرفت كه به مركز دانش و فقاهت، يعني حوزه علميه نجف اشرف هجرت كند. در سال 1340 ق. راهي عراق شد و در جوار آستان ملك پاسبان، امام امیرالمومنین علیه السلام مشغول كسب فيض گشت.[۴]

استادان

حاج سيد علي مولانا در حوزه نوراني نجف اشرف از خرمن علم دانشمندان و بزرگان خوشه چيني كرد و رشد يافت. اساتيدي كه وي از آن ها استفاده كرده است، عبارتند از آيات بزرگوار:

  1. آقا شيخ احمد كاشف الغطاء. آن بزرگوار از شخصیت هاي صاحب نام نجف اشرف و مراجع زمان خودش بود. از حاج آقا رضا همداني، آخوند خراساني، صاحب عُروة و ميرزا حسين خليلي استفاده كرد و به مقام بلند استادي و مرجعيت رسيد. وي در 19 ذی الحجه 1344 ق. درگذشت.[۵]
  2. آقا شيخ محمدحسين كاشف الغطاء. از مصلحين و دانشمندان بزرگ شيعه است. مدرسه بزرگي را در نجف اشرف بنيان گذاشت و تأليفات او از منابع مهم تفكر و عقيده شيعه است. آن مصلح عالي قدر و رهبر مبارز در نيمه ذی القعده 1373 ق. درگذشت. از تأليفات او مي توان به اصل الشيعة و اصول ها، المراجعات الريحانية والدين والاسلام اشاره كرد.[۶]
  3. سيد محمد حجت كوه كمري. (1372 ق)
  4. آيت الله شيخ محمدحسين كمپاني اصفهاني. (1361 ق)
  5. آقا ضياءالدين عراقي. (1361 ق)
  6. حاج ميرزا علي ايرواني. (1354 ق)

آقا سيد علي مولانا پس از سال ها استفاده از محضر اين بزرگان و پشت سرگذاشتن مراتب عالي تحصيل، موفق به اخذ به درجه اجتهاد گرديد. ايشان داراي اجازه اجتهاد و روايت از استاد بزرگ خود مرحوم علامه محمدحسين كاشف الغطاء بود. در اين اجازه آمده است: «او را در علم و فضيلت و خصوصيات ممتاز، بسان ستاره اي درخشان، بلكه ماه نورافشان، يافتيم كه پس از زحمات و تلاش هاي فراوان به مقام اجتهاد رسيد، همراه با تقوا و پارسايي...».

او از مرحوم آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني نيز داراي اجازه اجتهاد و روايت بود، كه متن و صورت اين دو اجازه در خانواده ايشان موجود است.

مراجعت به وطن

آيت الله مولانا در سال 1346 ق. به تبريز بازگشت و همه وقت و عمر خود را صرف تدريس، تبليغ و تأليف كرد. ايشان در حوزه علميه تبريز سطوح عالي فقه و اصول را تدريس مي كرد و جمعي از فضلاي اين شهر از محضرش بهره مي بردند.[۷] بعضي از شاگردان ايشان عبارتند از آيات و حجج الاسلام: حاج سيد ابوالحسن مولانا، حاج سيد ابوالقاسم مولانا، حاج ميرزا محسن كوچه باغي، حاج سيد مهدي مرعشي، حاج ميرزا عبدالله كامران، سيد محمدتقي آل هاشم، حاج ميرحيدر هريسي.

آن بزرگوار بر علم هيئت و نجوم نيز تسلط داشت و اول كسي بود كه انحراف قبله تبريز را از سمت جنوب به دقت محاسبه كرد.[۸]

فعاليت ها

وي از همان اوان ورود به تبريز، به تبليغ، ارشاد و اقامه جماعت اهتمامي بليغ داشت و چون داراي روحيه اي مردمي و تواضع و حسن سلوك بود، خيلي زود مؤمنين به گرد شمع وجودش جمع آمدند و از افاضاتش بهره بردند. استاد معظم آيت الله حاج شيخ ابوطالب تجليل تبريزي دامت بركاته - براي نگارنده - از آن مرحوم چنين ياد كردند:

«تابستان ها كه به تبريز مي رفتيم، به اتفاق پدر خدمت آقاي مولانا مي رسيدم. مرد مرتب و منضبطي بود و در مسجدشان صحبت مي كرد و مخصوصاً ماه مبارك، مردم را موعظه مي نمود. اين خانواده از مردم ممتاز و مايه افتخار تبريز بودند».

آيت الله مولانا ظهرها در بازار، «مسجد سيد المحققين» و شب ها در «مسجد دو قلعه»، اقامه جماعت مي كرد و محفل وعظ و خطابه داشت. آيت الله آل هاشم، از شاگردان و نزديكان آن مرحوم، درباره ايشان مي فرمودند: «ايشان داراي ذوق سرشار، شاعر، اديب، فقيه، خليق، متواضع و عارف بود و ضمن اقامه جماعت، حلقه جلسات درس اخلاق داشت كه پر از مردم و طلاب بود. حقير با معظم له رابطه دوستي و ارادت داشتم و از خرمن فضل، علم، ادب و كمالات ايشان بهره مي بردم. در سال 1342 ش. در معيت ايشان به مکه معظمه مشرف شديم».

يكي از اقدامات ماندگار مرحوم آيت الله مولانا در تبريز، تجديد بناي «مسجد كرامت» است. وجه تسميه اين مسجد به «كرامت» به خاطر شفاي يك بيمار در اين مسجد است. آيت الله سيد ابوالقاسم مولانا، فرزند آن مرحوم، در كتاب الطلعةُ الرشيده قضيه مسجد كرامت را نقل كرده اند كه به اختصار چنين است:

يكي از مواضع متبركه شهر تبريز، مسجد كرامت است. روز دوشنبه پانزده ذی الحجه 1386 ق، آقاي محمدعلي خاركينان، كه مدتي سخت مريض بود و قادر به راه رفتن نبود، با توجهِ حضرت بقية الله الاعظم در اين مكان شفا يافت. اين مسجد با همت مردان خير و نظارت و اشراف آيت الله سيد علي مولانا تجديد بنا شد و اشعار پدرم درباره اين كرامت با خط جلي در ديوارهاي داخلي مسجد نوشته شد... بخشي از اين اشعار چنين است:


اين مسجد كرامت و اين خانه خدا × در كوي چهار بخش همي گفت با صدا

من مسجدم كه با اين وضع ناگوار × ويرانه مانده ام، حقم نشد ادا

آخر به امر حضرت حجت، ولي عصر × ارواح اهل دو عالم به او فدا

با حُسن نيت و اخلاص و اشتياق × شد امتثال امر همايون مقتدا

از نو نهاد گروهي اساس آن × بهتر بسي ز اول و برتر ز ابتدا

پرسيدم از خِرَد چو ز تاريخ آن، سرود × قل ههُنا بَدَتِ الكرامةُ والهدي

يعني شد آشكار كرامت در اين مكان × از يُمن لطف منجي ما حجت خدا


مرحوم مولانا ساليان طولاني بر كرسي خطابه و تبليغ به ارشاد و موعظه پرداخت و با وجود بيماري و كهولت، در قضاي حاجات مؤمنان و رفع گرفتاري از ايشان، مقيد و كوشا بود.

كرامتي از مولا اميرمؤمنان علیه السلام

كرامتي از سوي حضرت امیرالمومنین علیه السلام براي مرحوم آيت الله مولانا اتفاق افتاده است كه در اين نوشته كوتاه مي آوريم. اين جريان را فرزند گرامي ايشان، آيت الله آقا سيد ابوالحسن مولانا، از يادداشت هاي خطي پدرش نقل كرده و براي نگارنده، ارسال داشته كه چنين است: «در دومين سفرم به عتبات عاليات با يكي از منسوبين همراه بودم. او چند جفت قاليچه براي فروش در بغداد و كاظمين با خود آورده بود و تعدادي از آن ها را فروخت. من نيز در نجف منزلي براي خود تهيه كردم و به قصد تحصيل ماندم. روزي به منزلم آمد و با اصرارِ تمام از من خواهش كرد كه پنج ليره عثماني به من قرض بدهد تا من لوازم زندگي فراهم آورم و من قبول نمي كردم؛ چون مي دانستم آدمي، غيرمتعارف است.

بالاخره پنج ليره داد تا پس از بازگشتن به تبريز، از والد معظم عوض آن ها را دريافت نمايد. من هم آن ها را براي خريد لوازم منزل خرج كردم. بعد از چند روز آمد و گفت: من عازم تبريزم و پنج ليره اي كه به شما داده بودم، اكنون برايم لازم است، آن ها را تحويل بده. من گفتم: آن ها را خرج كرده ام. اصرار كرد كه بايد بدهي. در خاطر دارم روز پنجشنبه بود. عصر براي زيارت اهل قبور به وادي السلام رفتم و هنگام بازگشت، از بازار بزرگ وارد صحن مبارك حضرت شدم و مقابل حرم شريف ايستادم و با حضور قلب به حضرت عرض كردم: يا اميرالمؤمنين! من تازه وارد هستم و در اين شهر كسي را نمي شناسم. و عرايضم را به حضرت گفتم و روانه منزل شدم. هنوز ننشسته بودم كه درِ منزل را زدند. در را باز كردم. شخص ناشناسي بود. پنج ليره به من داد و گفت: اين پنج ليره براي شما است. و خداحافظي كرد و رفت. شكر خدا كردم و فرداي همان روز، پنج ليره را به همسفرم دادم و فكرم آسوده شد».

رحلت

آيت الله سيد علي مولانا بعد از عمري تلاش در ترويج مكتب و شريعت و عمري خدمت، پس از يك دوره بيماري در روز چهارشنبه 22 شوال 1392 ق. در تهران بدرود حيات گفت و به ديار باقي شتافت. در زمان فوت، 72 سال از عمر شريفش گذشته بود.[۹] جنازه ايشان به قم منتقل شد و پس از تشييع باشكوه در جوار بارگاه ملكوتي حضرت معصومه سلام الله علیها در قبرستان ابوحسين (مقبره خاندان صادقي) به خاك سپرده شد.

يادگارهاي روحاني

از مرحوم سيد علي مولانا، دو فرزند روحاني و فاضل به يادگار مانده است كه از صدقات جاريه آن بزرگوارند و منشأ خدمات بسياري در دارالعلم تبريز مي باشند.

1. آيت الله آقا سيدابوالحسن مولانا دامت بركاته. ايشان متولد 1343 ق. در نجف اشرف است. در تبريز، قم و نجف اشرف تحصيل نمود و از محضر اساتيدي همچون حضرات آيات: سيد محمدباقر سلطاني طباطبايي، سيد محمدرضا گلپايگاني، علامه طباطبايى، سيد محمدمحقق داماد، حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي، سيد محمدحجت و سيد ابوالقاسم خويي استفاده كرد.[۱۰]

وي هم اكنون در تبريز ضمن اقامه جماعت و رسيدگي به امور ديني مردم، داراي جلسات تدريس است. آيت الله مولانا علاوه بر تقريرات فقه و اصول اساتيد خود، تأليفات متعدد در زمينه هاي ديني و اعتقادي دارد كه از آن جمله است: البيان في تفسير القرآن، شرح نهج البلاغه، مهدي عجل الله تعالی فرجه شریف و مسأله غيبت، در تابناك در كلمات معصومين علیهم السلام، الملاحم والفتن.[۱۱]

2. آيت الله سيد ابوالقاسم مولانا دامت بركاته. ايشان فرزند كوچكتر مرحوم سيد علي مولانا است. در تبريز از خرمن دانش پدر خوشه چيني كرده و در قم از حضرات آيات: حاج آقا حسين بروجردي، آقاي مرعشي نجفي و علامه طباطبايي و ديگران استفاده برده است.[۱۲] وي صاحب اجازه روايي مفصلي از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي است.[۱۳] و در حال حاضر از ائمه جماعات و علماي بنام و محترم تبريز بشمار مي رود.

تأليفات

آيت الله سيد علي مولانا، صاحب قلمي شيوا و روان و داراي تأليفاتي براي عامه مردم بود. عناوين آثار وي به شرح ذيل مي باشد:

  1. آثار المعاصي. (چاپ تبريز، سال 1330 ش.) در بيان آثار دنيوي گناهان؛ اين كتاب در قطع جيبي است و تاكنون سه بار به چاپ رسيده است.
  2. البركات. شامل اخبار و رواياتي كه كلمه «بركت» در آنها ذكر شده است، (چاپ تبريز).
  3. حكايات المعصومين (چاپ تبريز، 1333 ش، جيبي، 143 صفحه).
  4. دُرّ منظوم. تاريخ مختصر چهارده معصوم به شعر، (چاپ تبريز، 1373 ق، جيبي، 159 صفحه).
  5. سيره حسنه. يا فوائد مسلسله در موضوعات مختلف اخلاقي و ديني (چاپ تبريز).
  6. صحت و سعادت. (چاپ تبريز، 1332 ش، تبريز، جيبي، 257 صفحه).
  7. الفرق بين المرء والمرئة في الاحكام. (چاپ تبريز، 1338 ش، 233 صفحه).
  8. لطائف الاخبار. (چاپ تبريز).
  9. مرآة الحج. در بيان احكام و مناسك حج، (چاپ تبريز، 1337 ش).
  10. الملاحم. (شامل برخي پيشگويي هاي معصومين علیهم السلام، چاپ تبريز).
  11. نصايح المعصومين. شامل برخي از مواعظ و نصايح معصومين علیهم السلام[۱۴]، (چاپ تبريز، 1330 ش).
  12. شرط و جزاء. بيان احاديث و رواياتي كه در مورد آثار و نتايج اعمال وارد شده است.
  13. كيف اصبحتَ. مجموعه اي از اخبار و احاديث.
  14. چهل حديث در امامت.
  15. خدا، نه طبيعت. در اثبات توحيد به شعر.
  16. حج نامه. در مورد اعمال حج به شعر، (چاپ تبريز، 1350 ش).
  17. تعديل الميزان. در بيان اوزان و مقادير رايج در دنيا.[۱۵]

همه آثار فوق به چاپ رسيده است. از آن بزرگوار تأليفات و تقريرات ديگري از جمله منجزات مريض، به جاي مانده كه مخطوط است و به زيور طبع آراسته نشده‌اند.

حُسن ختام

با شعر كوتاهي در فضيلت «تقوا و پارسايي»، اثر طبع مرحوم آيت الله مولانا، اين نوشتار را به پايان مي بريم:


خداوند جهان از روي حكمت × خلايق را نموده بر دو قسمت

يكي را كرده بر يك لقمه محتاج × يكي را غرق نعمت، بر سرش تاج

بسي را داده نعمت، تندرستي × بسي را كرده در امراض و سستي

نه هر محتاج از عقلست مهجور × نه هر بي چيز باشد از خدا دور

اگر مردي، برو تقوا به دست آر × به تقوا هست مقبول از تو كردار

هر آن كس را كه تقوا نيست در دل × مر او را طاعت حق است مشكل

نمايد شخص بي تقوا به هر كار × به فرمان هواي نفس رفتار

بگويد آن چه آيد بر زبانش × به نفعش باشد آن يا بر زيانش

كند بر هر چه خواهد چشم خود باز × بدارد گوش بر هر گونه آواز

هر آن كس را گناهان هست زايد × مر او را جز مذلت نيست عايد

شود تأثير عصيان در مسلمان × خروج از مذهب و آيين و ايمان

كند در پيروش ردّ روايات × جسارت بر خدا، تكذيب آيات.[۱۶]


در پايان از لطف فرزندان معظم آن فقيد، حضرات آيات: سيدابوالحسن و سيد ابوالقاسم مولانا و نيز همكاري دوست گرامي آقاي زماني تبريزي، تشكر مي نمايم.

پانویس

  1. الكني والالقاب، حاج شیخ عباس قمی، ج 3، ص 47.
  2. معجم رجال الفكر والادب في النجف خلال الف عام، دكتر هادي اميني، ج 3، ص 1250 و اعيان الشيعه، علامه سيد محسن امين، ج 9، ص 413.
  3. علماء معاصرين، خياباني، ص 191.
  4. گنجينه دانشمندان، شريف رازي، ج 3، ص 329.
  5. طبقات اعلام الشيعه، علامه آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 326.
  6. نقباء البشر في قرن الرابع عشر، علامه آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 612.
  7. مفاخر آذربايجان، عقيقي بخشايشي، ج 5، ص 2857.
  8. نقل از جناب حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد مهدي مرعشي، از فضلاي تبريز.
  9. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 329؛ همچنين دست خط به جاي مانده از مرحوم آيت الله مولانا.
  10. فرازهايي از زندگاني آيت الله سيد ابوالحسن مولانا، جمعي از مؤلفين، انتشارات نور ولايت، تبريز، 1379 ش.
  11. مجموعه مقالات و گفتارها پيرامون حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف، انتشارات مسجد آيت الله انگجي، تبريز، ص 235.
  12. بر اساس آن چه ايشان براي نگارنده ارسال فرموده‌اند.
  13. اين اجازه در المسلسلات از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي به چاپ رسيده است.
  14. مؤلفين كتب چاپي، ج 4، ص 421.
  15. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 329.
  16. درِ منظوم، سيد علي مولانا، بخش اول، ص 155 و 156.

منابع

مهدي سليماني آشتياني، ستارگان حرم، جلد 16، صفحه 170-180