اسرافیل
فرشتهاى مقرب، ابلاغكننده فرمان الهى به ديگر فرشتگان، دمنده صور و از حاملان عرش الهى در قيامت.
واژه إسرافيل را به صورتهاى ديگرى نيز از قبيل «اسرافين»، «سرافين» و «سرافيل» ذكر كردهاند.[۱] برخى واژه إسرافيل را رباعى و گروهى با اصلى دانستن همزه، آن را خماسى مىدانند.[۲]
بيشتر لغتدانان اسرافيل را واژهاى غيرعربى دانستهاند؛[۳] برخى آن را برگرفته از سريانى و مركب از اسرا (بنده) و ايل (خدا) مىدانند.[۴] نامهاى ديگر اسرافيل (عبدالله،[۵] عبيداللّه،(6) عبدالرحمن[۶]) نيز با اين معنا انطباق دارند. در رواياتى به نقل از پيامبر صلى الله عليه و آله، امام سجاد عليهالسلام، صحابه و تابعان گفته شده است: هر اسم مركبى كه بخش دوم آن واژه ايل باشد (مانند جبرئيل، ميكائيل و عزرائيل) به نحوى بندگى خدا را مىرساند.[۷]
برخى ديگر احتمال دادهاند مأخذ اين واژه، لغت عبرىِ «سرافيم» باشد[۸] كه بر اساس تورات، نام جمعى از فرشتگان است كه بر بالاى كرسى خداوند ايستاده و داراى 6 بال هستند كه با دو بال روى خود را و با دو بال ديگر پاهاى خود را پوشانيدهاند و با دو بال ديگر پرواز مىكنند و هنگام آواز جمله «قدّوس قدّوس، پروردگارِ لشكرهاست، تمامى زمين از جلال او مملو است» را بر زبان مىآورند.[۹]
گاهى نظريه اشتقاق اسرافيل از سرافيم با حدس و احتمال چنين توجيه مىشود كه شايد اعراب پيشين از جمله نصارا، الف و لام را به «سراف» افزوده باشند؛ همچنين امكان دارد كه «ميم» به «لام» تبديل شده تا بر قياس جبرئيل و ميكائيل، اين واژه، سرافيل (اسرافيل) شود.[۱۰]
برخى از همسانى لفظى اين دو واژه، پا را فراتر نهاده، براى نشان دادن ارتباط هر چه بيشتر بين آن دو به تشابه پارهاى از اوصاف همانند داشتن 6 بال، حضور در نزد كرسى خداوند و قدوس قدوس گويى فرشتگان سرافيم در كتاب تورات، با دارا بودن 4 بال و حامل عرش الهى بودن و تسبيحگويى فرشته اسرافيل در روايات اسلامى استناد جستهاند[۱۱] و در اظهارنظرى غيردقيق، اينگونه مطالب را به صراحت ساخته كعبالاحبار و از اسرائيليات دانستهاند.[۱۲]
اگرچه بيشتر روايات از منابع اهلسنت بوده و در سند پارهاى از آنها كعبالاحبار وجود دارد؛ اما فراوانى روايات به حدى است كه شبههاى، در اصل وجود فرشتهاى به نام اسرافيل در فرهنگ اسلامى باقى نمىگذارد و اين گونه اوصاف كه نظير آن در آيات قرآن (سوره فاطر/35، 1) نيز آمده است، بر اساس ديدگاههاى گوناگون كلامى و فلسفى قابل تبيين است.[۱۳]
اندكى توجه روشن مىسازد كه لغت سرافيم در زبان عبرى به رغم برخى شباهتهاى لفظى و وصفى، تفاوتهاى آشكارى با واژه اسرافيل در فرهنگ اسلامى دارد:
- سرافيم جمع و در تورات به معناى گروهى از فرشتگان مقرب است و اسرافيل مفرد و در فرهنگ اسلامى نام فرشتهاى مقرب.
- در فرهنگ اسلامى مسئوليت اسرافيل، ابلاغ پيام الهى به ديگر فرشتگان[۱۴] و دميدن در صور معرفى شده است؛ ولى در تورات نه تنها فرشتگان تسبيحگوى سرافيم چنين مسئوليتهايى ندارند بلكه از هيچ فرشتهاى حتى با لفظى ديگر براى چنين مسئوليتى نامى به ميان نيامده است.
بر اساس روايات، همچنين اسرافيل ولىّ لوح محفوظ[۱۵] و واسطه امين بين خداوند و سه فرشته برگزيده ديگر معرفى شده است[۱۶] و بر اين نكته تصريح شده كه وحى خدا بر جبرئيل توسط او ابلاغ مىگردد.[۱۷]
بر اساس اين روايات فرمانها و وحى الهى در لوح محفوظ ظاهر مىشود و اسرافيل آن را به ديگر فرشتگان ابلاغ مىكند. علامه مجلسى در ذيل روايات پيشگفته، از برخى نقل مىكند كه وى بر اساس روايتى، همه فرشتگان لوح را تحت امر و پيرو اسرافيل دانسته است.[۱۸]
در روايتى ديگر علم جبرئيل از ميكائيل، و علم ميكائيل برگرفته از اسرافيل و دانش اسرافيل از لوح محفوظ معرفى شده است[۱۹] و در سلسله سند روايات قدسى نيز پيامبر سخن خداوند را از جبرئيل و او از ميكائيل و ميكائيل از اسرافيل و او از لوح و لوح از قلم و در نهايت آن را از خداوند نقل مىكند؛[۲۰] همچنين در روايات از نگاشته شدن قرآن[۲۱] و نامى از اسماى الهى[۲۲] و 4 حرف از حروف گشايش امور بر پيشانى اسرافيل[۲۳] گزارشهايى ارائه شده و در دعا،[۲۴] تعقيقات[۲۵] و حرزهاى بسيارى[۲۶] از او نام برده شده است.
بدين سان و با عنايت به نبودن واژه اسرافيل در زبان عبرى و سامى،[۲۷] صرف حدس و گمان يا وجود پارهاى تشابهات نمىتواند اشتقاق اين واژه را از لغت عبرى سرافيم توجيه كند.
واژه اسرافيل در قرآن كريم نيامده است؛ اما مفسران در ذيل آيات بسيارى، از اين فرشته سخن گفتهاند:
- نفخ صور و دميدن در ناقور. (سوره نمل/27،87؛ سوره زمر/39،68؛ سوره انعام/6، 73؛ سوره كهف/18، 99[۲۸]؛ سوره مدثر/ 74، 8)
- دعوت و ندا. (سوره روم/30، 25 و 27؛ سوره ق/50،41ـ42) طبق نظر مفسران مقصود از دعوت و ندا دميدن اسرافيل در صور است.[۲۹]
- برانگيخته شدن در قيامت.[۳۰] (سوره نازعات/ 79، 6ـ7؛ سوره انعام/6، 94)
- معراج پيامبر صلى الله عليه و آله.[۳۱] (سوره اسراء/ 17، 1)
- فرشتگان: الف. جبرئيل و ميكائيل و تمثل به جبرئيل.[۳۲] (سوره بقره/2، 98؛ سوره نجم/ 53، 8ـ13؛ سوره تكوير/81، 23) ب. مدبرات امر.[۳۳] (سوره نازعات /79، 5) ج. حاملان عرش.[۳۴] (سوره حاقه/ 69، 17) د.عبادت و تسبيح فرشتگان.[۳۵] (سوره انبياء/21، 19؛ سوره فصلت/41، 38) هـ.فرشتگان بشارت دهنده به حضرت ابراهيم عليهالسلام.[۳۶] (سوره هود/11، 69) و. فرشتگانى كه به هنگام مرگ مؤمن بر بالين وى حاضر مىشوند.[۳۷](سوره فجر/89،30) ز. حضور فرشتگان در قيامت.[۳۸] (سوره نبأ/ 78، 38) ح. اوصاف و افعال فرشتگان.[۳۹] (سوره فاطر/35،1؛ سوره بقره/ 2، 34) ط. برترى فرشتگان برگزيده بر بنىآدم[۴۰] (سوره اسراء/17، 70)، افزون بر اين در ذيل برخى از آيات نيز به مناسبت خاصى از اسرافيل سخن به ميان آمده است؛ مانند پيوستن ذريه مؤمنان به ايشان[۴۱] در قيامت، (سوره طور/52،21) شادكامى بهشتيان[۴۲] (سوره روم/30، 15) و فرستادن فرشته پيامبر براى فرشتگان بر فرض زندگى آنها در زمين.[۴۳] (سوره اسراء/17،95)
جايگاه إسرافيل
در ذيل آيه «ولَقَد كَرَّمنا بَنى ءادَمَ... و فَضَّلنهُم عَلى كَثير مِمَّن خَلَقنا تَفضيلا» (سوره اسراء/17، 70) كه بنىآدم بر بسيارى از مخلوقات الهى برتر معرفى شده است، برخى به برترى انسان جز بر فرشتگان برگزيده (جبرئيل، اسرافيل، ميكائيل و عزرائيل) و جماعتى از كروبيان اشاره كردهاند؛ ولى ابوالفتوح با ژرفانديشى نيكويى، صحت آن را موقوف بر استثناى پيامبران از بنىآدم دانسته است.[۴۴]
آيه شريفه: «وما مِنّا اِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعلوم»، (سوره صافات/ 37، 164) هر يك از فرشتگان را داراى جايگاهى مشخص معرفى كرده است. با توجه به ديدگاه فيلسوفان مشّاء نيز كه بر اساس قاعده «الواحد» به سلسله طولى مراتب هستى قائلاند و رابطه وجودى عقول و فرشتگان را نسبت به يكديگر تكوينى و علّى دانستهاند[۴۵] مىتوان جايگاه اسرافيل در نظام هستى را بازشناسى كرد.
در ذيل آياتى كه از جبرئيل و ميكائيل سخن به ميان آمده است، همچون: «مَن كانَ عَدُوًّالِلَّهِ و مَلئِكَتِهِ و رُسُلِهِ و جِبريلَ و ميكلَ...»(سوره بقره/2، 98) مفسران پس از ذكر نام اسرافيل به ذكر رواياتى پرداختهاند كه مفاد برخى از آنها بيان شأن نزول[۴۶] و برخى برترى جايگاه وى بر جبرئيل و ديگر فرشتگان برگزيده است.[۴۷]
در ذيل آيات تمثل جبرئيل: «دَنافَتَدَلّى... ولَقَد رَءاهُ نَزلَةً اُخرى» (سوره نجم/53،8ـ13)، «ولَقَد رَءاهُ بِالاُفُقِ المُبين» (سوره تكوير/81، 23)، مفسران(49) رواياتى را ذكر كردهاند كه در آنها اسرافيل داراى عظمتى بيشتر از جبرئيل وصف شده است.[۴۸]
در بسيارى از روايات نيز براى اسرافيل جايگاهى والاتر از ساير فرشتگان برگزيده تصوير شده و با تعابيرى مانند نزديكترين فرشته به خداوند،(51) نزديكترين مخلوقها به خداوند،[۴۹] دربان پروردگار[۵۰] و اولين فرشتهاى كه پس از حجابهاست[۵۱] و سيد ملائكه[۵۲] از او ياد شده است.
اين گونه روايات با نظر به نقش هر يك از فرشتگان برگزيده قابل تبيين است زيرا بدون احيا كه بر عهده اسرافيل است زمينهاى براى ايفاى نقش تعليم و روزى دادن و اماته كه به ترتيب بر عهده جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل است[۵۳] نمىماند.
بر اساس ظاهرِ گونههايى از روايات، اسرافيل با جبرئيل و ميكائيل همسان و اين سه از گرامىترين آفريدهها نزد خداوند،[۵۴] آفريده شده از گوهرى واحد،[۵۵] از رؤساى فرشتگان[۵۶] و هر سه از كروبيان فرشتگان مقرب هستند.[۵۷]
شايان ذكر است كه فضيلتهاى مشترك ياد شده در پارهاى از اين روايات و به دنبال آن فرشتگان برخوردار از آنها مىتوانند داراى مراتب باشند بنابراين بين اين روايات و رواياتى كه مفاد آنها برترى اسرافيل بر ساير فرشتگان برگزيده است، تنافى نيست. در برخى روايات نام اسرافيل پس از جبرئيل و ميكائيل ذكر شده[۵۸] يا مقام و جايگاه آن دو برتر دانسته شده است.[۵۹]
ويژگى اسرافيل
در تبيين آياتى كه از عبادت فرشتگان: «ومَن عِندَهُ لايَستَكبِرونَ عَن عِبادَتِهِ» (سوره انبياء/21، 19) و تسبيح آنان: «يُسَبِّحونَ لَهُ بِالَّيلِ والنَّهَارِ» (سوره فصلت/41، 38) سخن مىگويد از اسرافيل نام برده شده است.[۶۰]
فرشتگان داراى بالهاى دوگانه، سهگانه و چهارگانهاند: «اُولى اَجنِحَة مَثنى و ثُلثَ و رُبعَ» (سوره فاطر/35، 1) در برخى از روايات اسرافيل داراى 4 بال معرفى شده است.[۶۱]
برابر روايات اسرافيل فرشتهاى بسيار بزرگ، باشكوه و داراى قدرت فراوان است. ابنعباس در روايتى مبسوط مىگويد: اسرافيل داراى قدرت 7 زمين، كوهها، بادها، درندگان و سراپاى وجود او برخوردار از شعور، قدرت بيان و زبان است كه خداوند را به هزار هزار لغت تسبيح مىگويد... و اسرافيل در هر شبانه روز سه بار به جهنم نگريسته، مىگريد... ميكائيل 500 سال پس از اسرافيل و جبرئيل 500 سال پس از ميكائيل آفريده شده است.[۶۲]
ذوالقرنين او را همانند مردى جوان، سفيد چهره، زيبا صورت و داراى لباسى سپيد معرفى كرده است.[۶۳] او در هنگام نزول بر حضرت ابراهيم و حضرت لوط با هيبتى نيكو و لباس و عمامهاى سفيد نمايان شده است.[۶۴] چشمانش همانند دو كوكب درّى (ستاره درخشان) دانسته شده است.[۶۵] اين گونه اوصاف برگرفته از نحوه تمثل اسرافيل در برابر وصف كنندگان يا حاكى از عظمت و مرتبه وجودى اوست كه به صورت تشبيه معقول به محسوس بيان شده است.
مسئوليت و مأموريت اسرافيل
بخشى از آيات، مربوط به مسئوليتهاى فرشتگان در نظام آفرينش است: «جاعِلِ المَلئِكَةِ رُسُلاً» (سوره فاطر/35،1) كه مصداق آن 4 فرشته برگزيده معرفى شدهاند[۶۶] و در ذيل آيه «فَالمُدَبِّرتِ اَمرا» (سوره نازعات/79،5) برابر روايات، جبرئيل موكَل وحى الهى، بادها و لشكرها، ميكائيل موكَل باران و نباتِ زمين، اسرافيل مأمور رساندن فرمان الهى به ايشان و عزرائيل مأمور گرفتن جانها معرفى شده است.(70)
در آيات بعد تنها به نفخ در صور اشاره شده است:[۶۷] «و نُفِخَ فِى الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّموتِ ومَن فِى الاَرضِ...» (سوره زمر/39، 68) دميدن در صور مهمترين مسئوليت اسرافيل است. بيشتر مفسران شيعى و برخى از مفسران اهل سنت بر اساس روايات تفسيرى[۶۸] دميدن در صور را دو بار دانستهاند كه در پى نفخه نخست، همگان مىميرند و در پى نفخه دوم براى حضور در قيامت زنده مىشوند؛[۶۹] اما برخى به استناد تعابير قرآنى «فَزَع، صَعق و احياء» و برابر پارهاى از روايات آن را سه بار و برخى 4 بار (فزع، صعق، احياء و جمع) دانستهاند.[۷۰] (=>نفخ صور)
اسرافيل يكى از 8 حامل عرش الهى در قيامت دانسته شده است:[۷۱] «و يَحمِلُ عَرشَ رَبِّكَ فَوقَهُم يَومَئِذ ثَمنِيَه»(سوره حاقه/69،17) بر اساس بسيارى از روايات، وى از حاملان عرش الهى است.[۷۲]
در روايتى پس از اشاره به عبادت به دور از خستگى فرشتگان حامل عرش، نام اسرافيل و مسئوليت وى در نفخ صور ذكر شده است.[۷۳] شارحان، اين سخن را ذكر خاص پس از عام و دليل آن را فضيلت و اهميت اين مسئوليت وى دانستهاند.[۷۴]
برابر روايات در مورد آيه «و اِذ قُلنا لِلمَلئِكَةِ اسجُدوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا» (سوره بقره/2،34) اسرافيل اولين كسى بود كه براى خدا و بر حضرت آدم سجده كرد.[۷۵] بر اساس روايتى از امام صادق عليهالسلام در ذيل آيه «ياَيَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه × اِرجِعى اِلى رَبِّكِ» (سوره فجر/89، 27ـ28) در هنگام مرگ مؤمن، پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهمالسلام و فرشتگان برگزيده، از جمله اسرافيل حضور يافته و بر اساس درخواست اميرمؤمنان عليهالسلام همگى به فرشته مرگ توصيه مىكنند كه با او به مدارا رفتار شود.[۷۶]
مورد ديگر درباره مژده دادن به حضرت ابراهيم است: «ولَقَد جاءَت رُسُلُنا اِبرهيمَ بِالبُشرى» (سوره هود/11،69) بر اساس روايات، فرشتگانى كه براى بشارت فرزند نزد ابراهيم فرستاده شدهاند سه،[۷۷] 4،[۷۸] 9 يا 11(83) تن بودهاند كه در همه موارد اسرافيل يكى از آنان گزارش شده است. اين فرشتگان به دليل آيات بعد مأمور عذاب قوم لوط نيز بودهاند.
در تفسير آيه معراج پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله: «سُبحنَ الَّذى اَسرى بِعَبدِهِ» (سوره اسراء/17،1) از همراهى اسرافيل و دو فرشته برگزيده ديگر، جبرئيل و ميكائيل با پيامبر سخن گفته شده است؛[۷۹] همچنين در ذيل آيه «قُل لَو كانَ فِى الاَرضِ مَلئِكَةٌ يَمشونَ مُطمَئِنّينَ» (سوره اسراء/17،95) بر اساس روايتى اسرافيل بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نازل و از سوى خداوند او را بين پيامبرىِ همراه با سلطنت و شوكت ظاهرى و پيامبرىِ همراه با عبوديت، مخير ساخت و پيامبر به اشارت جبرئيل بندگى را برگزيد. در اين روايت جبرئيل بر رفعت درجه اسرافيل تأكيد كرده است.[۸۰]
برخى از مفسران در ذيل آيه «يَومَ يَقومُ الرّوحُ والمَلئِكَةُ» (سوره نبا/78، 38) كه حضور فرشتگان را در قيامت گزارش مىكند از حضور ويژه اسرافيل سخن گفتهاند.[۸۱] بر اساس روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله در ذيل آيه «والَّذينَ ءامَنوا واتَّبَعَتهُم ذُرّيَّتُهُم بِايمن اَلحَقنا بِهِم ذُرّيَّتَهُم» (سوره طور/52، 21) اسرافيل با سه حلّه از نور براى پوشش به نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمده، او را براى حضور در محشر فرامىخواند.[۸۲]
در ذيل آيه «فَاَمَّا الَّذينَ ءامَنوا و عَمِلُواالصّلِحتِ فَهُم فى رَوضَة يُحبَرون» (سوره روم/30،15) يكى از عوامل شادكامى بهشتيان، خواندن اسرافيل با آوازى بسيار خوش معرفى شده است. زيبايى و جذابيت آواز اسرافيل از همه الحان، برتر است[۸۳] و به هنگام آواز اسرافيل، درختان و حوريان و پرندگان بهشتى نيز با وى همنوا شده او را همراهى مىكنند[۸۴] و به نقل كشفالاسرار وى براى بهشتيان، قرآن مىخواند.[۸۵] شايد بتوان گفت زيبايى و جذابيت آواز اسرافيل و همنوا شدن درختان و حوريان و پرندگان بهشتى با وى از آن روست كه آواز او، آواز احيا و زندگىآفرين است.
افزون بر موارد پيشگفته، برابر روايات، اسرافيل داراى مأموريتهاى ديگرى است؛ مانند: مؤذن اهل آسمان،[۸۶] احياى اصحاب كهف،(92) احياى جرجيس پس از سوزانده شدن جسد وى بدست پادشاه زمان.[۸۷]
فرجام اسرافيل
مفسران برابر روايات، اسرافيل و سه فرشته برگزيده ديگر (جبرئيل، ميكائيل و عزرائيل) را مصداق مستثنا در آيه «و نُفِخَ فِى الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّموتِ ومَن فِى الاَرضِ اِلاّ مَن شاءَ اللّهُ» (سوره زمر/39،68 و نيز سوره نمل/27،87) به هنگام نفخ صور و از مرگ بر كنار دانستهاند؛[۸۸] اما در نهايت اسرافيل نيز همچون فرشتگان برگزيده ديگر طعم مرگ را خواهد چشيد؛ طبق برخى روايات پس از دميدن نخست و مرگ همگان، خداوند يا عزرائيل ابتدا جان جبرئيل سپس ميكائيل و در پايان اسرافيل و[۸۹] برابر روايتى ابتدا جان اسرافيل سپس دو فرشته ديگر را مىگيرد و خود عزرائيل نيز قبض روح مىشود.[۹۰]
برابر روايت ديگر به نقل از امام على بن الحسين عليهماالسلام همه اهل آسمان بر اثر نفخه نخست مىميرند و اسرافيل آخرين كسى است كه قبض روح مىشود.[۹۱] نكته اخير در روايت و نيز برخى منابع ذكر شده است.[۹۲] به نظر برخى مرگ مجردات مانند ملائكه به معناى محو نسبتِ وجود آنها به ماهياتشان است.[۹۳]
در روايتى اسرافيل به عنوان اولين كسى كه زنده مىشود[۹۴] معرفى شده و در روز قيامت نيز پس از لوح و قلم اولين فرشتهاى است كه در مورد ابلاغ فرمان خدا از او پرسش مىشود.[۹۵] با توجه به مسئوليت مهم اسرافيل در احيا شايد سر اين كه او آخرين فردى است كه قبض روح مىشود و اولين كسى است كه زنده مىشود، اين باشد كه وى مجراى افاضه حيات از ناحيه خداوند به ساير موجودات است.
پانویس
- ↑ لسانالعرب، ج 5، ص 245؛ مجمعالبحرين، ج 2، ص 366، «سرفل»؛ تاجالعروس، ج 23، ص 431، «سرف».
- ↑ لسانالعرب، ج 5، ص 245، «سرفل»؛ رياضالسالكين، ج 1، ص 85.
- ↑ تاجالعروس، ج 23، ص 431، «سرف»؛ المعرب، ج 1، ص 97؛ رياضالسالكين، ج 1، ص 85.
- ↑ لغتنامه، ج 2، ص 1925، «اسرافيل».
- ↑ بحارالانوار، ج 15، ص 352.
- ↑ الدرالمنثور، ج 1، ص 225.
- ↑ همان؛ رياضالسالكين، ج 1، ص 85.
- ↑ الملائكه، ص 45؛ المعرب، ص 97ـ98؛ دائرةالمعارف الاسلاميه، ج 2، ص 113.
- ↑ كتاب مقدس، اشعياء نبى، 6: 2ـ7.
- ↑ المعرب، ص 98.
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 8، ص 289؛ عجائب المخلوقات، ص 260.
- ↑ الملائكة، ص 45.
- ↑ رياضالسالكين، ج 1، ص 83.
- ↑ التوحيد، ص 264؛ مجمعالبيان، ج 10، ص 652.
- ↑ عالم الملائكه، ص 63؛ البداية والنهايه، ج 1، ص 59.
- ↑ الدرالمنثور، ج 1، ص 230؛ بحارالانوار، ج 56، ص 260.
- ↑ بحارالانوار، ج 54، ص 366، 368؛ التوحيد، ص 264.
- ↑ بحارالانوار، ج 54، ص 319؛ التفسير الكبير، ج 2، ص 162.
- ↑ الاختصاص، ص 45.
- ↑ همان،؛ بحارالانوار، ج 39، ص 246؛ وسائلالشيعه، ج 8، ص 42، 86؛ ج 27، ص 187.
- ↑ الدرالمنثور، ج 1، ص 123.
- ↑ بحارالانوار، ج 56، ص 253.
- ↑ الخصال، ج 2، ص 510؛ اعلام القرآن، ص 89.
- ↑ بحارالانوار، ج 87، ص 213؛ ج 86، ص 316؛ ج 90، ص 261ـ262.
- ↑ همان، ج 56، ص 93، 253؛ ج 83، ص 75، 88.
- ↑ همان، ج 83، ص 311؛ ج 87، ص 191.
- ↑ المعرب، ص 97.
- ↑ روضالجنان، ج 12، ص 363.
- ↑ مجمع البيان، ج 8، ص 47؛ ج 9، ص 226؛ التفسيرالكبير، ج 28، ص 188؛ تفسير قرطبى، ج 14، ص 15.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 653؛ روضالجنان، ج 7، ص 380.
- ↑ تفسيرقمى، ج 2، ص 31؛ روضالجنان، ج 12، ص 152.
- ↑ كشفالاسرار، ج 9، ص 307؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 225، 230؛ البرهان، ج 5، ص 199ـ200.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 652.
- ↑ الدرالمنثور، ج 8، ص 270.
- ↑ قصص عن الملائكه، ص 14.
- ↑ جامعالبيان، مج 7، ج 12، ص 89.
- ↑ تفسير فرات الكوفى، ص 553.
- ↑ روضالجنان، ج 12، ص 152.
- ↑ تفسير قرطبى، ج 14، ص 204ـ205؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 123.
- ↑ روضالجنان، ج 12، ص 251.
- ↑ تفسير فرات الكوفى، ص 445.
- ↑ كشفالاسرار، ج 7، ص 440.
- ↑ تفسير قمى، ج 2، ص 27.
- ↑ روض الجنان، ج 12، ص 251.
- ↑ الشفاء، ص 435؛ نهايةالحكمه، ص 381ـ382.
- ↑ تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليهالسلام، ص 451.
- ↑ الدر المنثور، ج 1، ص 225، 229ـ230.
- ↑ البرهان، ج 5، ص 199ـ200؛ تفسير قرطبى، ج 9، ص 157.
- ↑ تفسير قمى، ج 2، ص 28؛ بحارالانوار، ج 18، ص 327.
- ↑ تفسير قمى، ج 2، ص 27؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 230.
- ↑ الدرالمنثور، ج 1، ص 229؛ رياض السالكين، ج 1، ص 85.
- ↑ بحارالانوار، ج 40، ص 47.
- ↑ روضالجنان، ج 20، ص 133؛ عجائب المخلوقات، ص 260ـ261.
- ↑ الدرالمنثور، ج 1، ص 230.
- ↑ بحارالانوار، ج 56، ص 175.
- ↑ همان، ج 9، ص 339؛ ج 10، ص 86؛ الاختصاص، ص 46؛ اعلام القرآن، ص 89.
- ↑ المفصل، ج 2، ص 269.
- ↑ الخصال، ج 1، ص 225؛ ج 2، ص 457.
- ↑ رياض السالكين، ج 1، ص 86.
- ↑ قصص عن الملائكه، ص 14.
- ↑ الدرالمنثور، ج 7، ص 253؛ بحارالانوار، ج 56، ص 262.
- ↑ البرهان، ج 5، ص 200ـ201.
- ↑ تفسير عياشى، ج 2، ص 347.
- ↑ همان، ص 153، 155.
- ↑ الدرالمنثور، ج 7، ص 253.
- ↑ تفسير قرطبى، ج 14، ص 204.
- ↑ روضالجنان، ج 20، ص 134.
- ↑ جامعالبيان، مج 15، ج 30، ص 41؛ مجمعالبيان، ج 10، ص 653.
- ↑ التبيان، ج 4، ص 174؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 496؛ تفسيرقرطبى، ج 13، ص 159.
- ↑ مجمعالبيان، ج 6، ص 766؛ الميزان، ج 17، ص 293؛ روحالبيان، ج 8، ص 138ـ139.
- ↑ الدرالمنثور، ج 7، ص 258، 276؛ عالم الملائكه، ص 61.
- ↑ رياضالسالكين، ج 1، ص 84ـ85؛ الدرالمنثور، ج 7، ص 276؛ ج 8، ص 270.
- ↑ صحيفه سجاديه، دعاى 3.
- ↑ رياضالسالكين، ج 1، ص 85.
- ↑ الدرالمنثور، ج 1، ص 123؛ البداية والنهايه، ج 1، ص 59؛ التعريف والاعلام، ص 57.
- ↑ تفسير فرات الكوفى، ص 553.
- ↑ جامعالبيان، مج 7، ج 12، ص 89؛ روضالجنان، ج 10، ص 300؛ بحارالانوار، ج 12، ص 88.
- ↑ تفسير عياشى، ج 2، ص 153، 155؛ مجمعالبيان، ج 5، ص 272؛ بحارالانوار، ج 12، ص 88.
- ↑ تفسير قمى، ج 2، ص 3.
- ↑ همان، ص 27؛ البداية والنهايه، ج 1، ص 58؛ الايمان بالملائكه، ص 90ـ91.
- ↑ روضالجنان، ج 12، ص 152.
- ↑ تفسير فرات الكوفى، ص 445.
- ↑ روضالجنان، ج 15، ص 247.
- ↑ تفسير قرطبى، ج 14، ص 10.
- ↑ كشفالاسرار، ج 7، ص 440.
- ↑ الدرالمنثور، ج 1، ص 229ـ230.
- ↑ بحارالانوار، ج 14، ص 447.
- ↑ تفسير قرطبى، ج 13، ص 160؛ روضالجنان، ج 15، ص 81.
- ↑ البرهان، ج 4، ص 730ـ731؛ روضالجنان، ج 15، ص 81.
- ↑ كشفالاسرار، ج 8، ص 436؛ تفسير قرطبى، ج 15، ص 182.
- ↑ البرهان، ج 4، ص 729.
- ↑ تفسير قمى، ج 2، ص 255.
- ↑ اسفار، ج 9، ص 278.
- ↑ البرهان، ج 4، ص 731؛ روحالبيان، ج 8، ص 138ـ139؛ البدايةوالنهايه، ج 1، ص 59.
- ↑ بحارالانوار، ج 7، ص 281.
(6). همان، ج 56، ص 250.
(49). كشفالاسرار، ج 10، ص 398.
(51). الدرالمنثور، ج 1، ص 269؛ بحارالانوار، ج 55، ص 44.
(70). مجمعالبيان، ج 10، ص 652؛ روضالجنان، ج 20، ص 133؛ الميزان، ج 20، ص 180.
(83). روضالجنان، ج 10، ص 300؛ بحارالانوار، ج 12، ص 88.
(92). بحارالانوار، ج 14، ص 417.
منابع
على محمدىآشنانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 212-220