اجازه (علم الحدیث)
اجازه یکی از طرق تحمل حدیث است و به معناى اذن استاد به شاگرد در نقل مسموعات يا مؤلفات خويش است، گرچه شاگرد از استاد سماع نكرده باشد.
محتویات
اجازه در اصطلاح محدثان
اجازه در اصطلاح محدثان عبارت است از: اذن شفاهي يا كتبي به كسي در نقل حديث كه شخص اجازه دهنده، استاد (شيخ) اجازه گيرنده محسوب ميشود. بدين معنا كه افراد از ناحيه اساتيد خود رسماً اجازه گزارش حديث ميگرفتند. اين اجازهنامهها معمولاً به صورت كتبي بوده است و استاد به شاگردش اجازه ميداد كه آنچه را كه از او شنيده يا بر او خوانده يا در كتابهاي حديثي آمده است، نقل كند.
اقسام اجازه
اجازه بر چند قسم مى باشد:
- الف) اجازه شيخ به يك نفر به خصوص در مورد كتاب خاص يا روايات مخصوص كه معمولاً آن را جايز دانسته اند.[۱]
- ب) اجازه شيخ به شخص معينى با تعميم مورد كه نقل از هر كتاب معتبرى را مثلاً براى وى اجازه نمايد كه در اين مورد اختلاف بيشترى است.
- ج) اجازه شيخ به غيرمعين مانند: اجزت لجميع المسلمين كه جميع مانند قاضى ابوطيب و خطيب بغدادى و ابن منده جايز دانسته اند.
- د) اجازه شيخ به فرد مجهول، مانند: اجزت لمن شاء فلان كه در اين قسم بيشتر محدثين منع تحديث از شيخ نموده اند، گرچه بعضى اين قسم را نيز جايز دانند.
- ه) اجازه به كسى كه فعلاً وجود ندارد، مانند اجازه شيخ به فرزندش كه متولد نشده است كه بعضى در موردى كه شيخ وى را به موجودين ضميمه نمايد. (و به اصطلاح، عطف معدوم بر موجود نمايد) جايز دانسته اند، مانند (اجزت لك و لابنك او لعقبك)
- و) اجازه شيخ به شاگرد در مورد رواياتى كه شيخ هنوز سماع ننموده و بعداً خواهد شنيد، چنان كه بگويد: (اجزت لك ما صح او يصح عندي من مسموعاتي).
كسانى كه اين گونه اجازه را كافى نمى دانند، مى بايست فقط رواياتى را كه شيخ هنگام اجازه به تلميذ، سماع نموده است از او نقل كنند.
- ز) اجازه شيخ آنچه را كه از استادش مجاز گرديده، مانند: اجزت لك جميع ما اجيز لي روايته.
تنبيه 1. ابن عبدالبر فرموده است: شايسته است در مورد اجازه كتبى به كسى، لفظى را كه نوشته نيز به زبان آورد يا لااقل هنگام نوشتن اجازه براى تلميذ، آنچه را مى نويسد در دل بگذارند.
تنبيه 2. ابن حزم اصولاً اجازه را در تمام اقسامى كه ياد شده بدعت شمرده و جايز نمى داند، زيرا (به عقيده وى) دليلى از شرع بر نقل آنچه را نشنيده نداريم.[۲]
سابقه اجازه روايت
در ابتداي كار، گزارش از معصومين عليهمالسلام، نيازي به داشتن اجازه از استاد و معصوم عليهالسلام نبوده است چه اين گزارش از معصومين عليهمالسلام نقل شود يا از ديگر گزارشگران حديث و يا از كتاب حديث. اما آنگونه كه شواهد تاريخي نشان ميدهد اجازه در نيمه دوم قرن سوم و قرن چهارم متداول بوده است. محدث نوري در خاتمه مستدرك الوسايل از تلعكبري نقل ميكند كه پدرش در سال 313 هجري از محمد بن اشعث كوفي كه ساكن مصر بود اجازه روايت كتاب او را كه اشعثيان نام داشت گرفته بود. كار اجازه تا مدتها ادامه داشت تا اينكه پس از ثبت احاديث توسط بزرگان حديث شيعه در كتابها و جوامع حديثي و نسخه برداری هاي متعدد از آنها و امكان گزارش حديث از آن جوامع و شناخته شدن احاديث آن جوامع ضرورت اجازه نقل روايت كمكم از بين رفته و بيشتر به يك عمل تبرّكي و تيمّني درآمد.
نظر علما درباره ضرورت اجازه
محدث نوري (م 1320) از شهيد ثاني (م 966) نقل ميكند كه ذكر سند تا معصوم فقط براي تبرّك است، و به تواتر انتساب اين كتابها به مؤلفانشان ثابت شده است و نسبت به كتاب و متن آنها مطمئن هستيم و ديگر كسي نميتواند چيزي به آنها اضافه كند بنابراين در نقل روايت نيازي به اجازه نيست.
با اين همه برخي از جمله خود مرحوم محدث نوري (م 1320) اجازه را در نقل روايت شرط ميدانستند.
کتابهای اجازات
به مرور زمان كتابهايي نگاشته و در آنها برخي اجازه نامههاي مكتوب جمعآوري شد. قديميترين آنها در بين شيعه «الاجازات» شيخ احمد بن محمد قمي (م 350) است اين كتاب اكنون موجود نيست.
امّا نمونههايي از اين اجازات را در جلدهاي 104 تا 107 كتاب بحارالانوار علامه مجلسي ميتوان يافت كه از جمله آنها، اجازه مرحوم محقق نيلي براي ابن فهد حلي است كه ترجمه آن چنين است: از شيخ علي بن محمد بن عبدالمجدي النيلي به شيخ احمد بن فهد الحلي؛ بسمالله الرحمن الرحيم و صلي الله علي سيدنا محمد النبي و آله الطاهرين و سلم كثيراً. استخاره نمودم و بعد اجازه دادم به شيخ بزرگوار... احمد پسر مرحوم شمس الدين... كل كتاب «شرايع الاسلام في معرفة الحلال والحرام» از مصنفات مرحوم نجمالدين ابيالقائم حسن بن سعيد را از اول تا آخر كتاب به صورت قرائت...
پانویس
منابع
- درایه الحدیث، کاظم مدیر شانه چی، ص 126، بازیابی: 4 اردیبهشت 1392.
- محمدمهدي اميرخاني، اجازه روايت سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ و علوم اسلامی)، تاریخ بازیابی: 2 مهر 1392.