قواعد فقهی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«قاعده فقهی» عبارت است از ضابطه کلی فقهی که احکام شرعی از آن استنباط می‌شود و در ابواب فقهی مختلف جریان دارد. در بیان تفاوت «قواعد فقهی» و «قواعد اصولی» گفته شده که قواعد و مسائل اصولی منحصراً در تخصص مجتهد است؛ اما اجرای قواعد فقهی میان مجتهد و مقلّد مشترک است.

مفهوم‌شناسی

قواعد جمع قاعده است که به معنای پایه و اساس هر چیز است؛[۱] به‌مرور از این تعبیر در امور معنوی نیز استفاده شده است؛ مانند پایه‌های علم و پایه‌های دین که در دعاها و روایات به‌کار رفته است.[۲]

درباره اصطلاح فقهیِ قاعده اتفاق نظری وجود ندارد. شهید اول آن را ضابطه کلی فرعی (فقهی) دانسته که احکام شرعی از آن استنباط می‌شود.[۳] برخی آن را حکم شرعی فرعی دانسته‌اند که بر مصادیق خود به نحو انطباق کلی طبیعی بر افرادش منطبق شده و در طریق اثبات چیزی قرار نمی‌گیرد.[۴] برخی نیز آن را از احکام عام فقهی دانسته‌اند که در ابواب مختلف جریان دارد.[۵]

شیخ انصاری در مبحث استصحاب به مناسبت این که آیا استصحاب قاعده فقهی است یا اصولی، تعریفی از قاعده فقهی به دست می‌دهد. او معتقد است که قاعده فقهی قاعده‌ای است که اجرای آن میان مجتهد و مقلّد مشترک است، بر خلاف قاعده اصولی که مختص به مجتهد است.[۶]

امام خمینی در ضمن تعریفِ علم اصول، آن را حکم شرعی الهی می‌داند که به صورت استقلالی در آن نظر می‌شود، نه آلی.[۷] ایشان در تبیین تمایز مسائل اصولی و قواعد فقهی، مسائل اصولی را بر خلاف قواعد فقهی مسائلی می‌داند که در طریق استنباط حکم شرعی قرار‌ می‌گیرند و خود آنها مورد عمل مکلف نیستند؛ در نتیجه مطلوب مکلف از مسائل اصولی، نتایج این مسائل است؛ اما مقصود از قواعد کلی فقهی، مصادیق آن است.[۸]

به طور کلی برای مرزبندی میان قواعد فقهی و اصولی، فرق‌هایی ذکر شده است، از جمله:

  • به‌کارگیری قواعد و مسائل اصولی منحصراً در تخصص مجتهد است؛ اما اجرای بعضی قواعد فقهی میان مجتهد و مقلد مشترک است.[۹]
  • قاعده فقهی واسطه در اثبات احکام جزئی است؛ در حالی‌که قاعده اصولی واسطه در اثبات احکام کلی است.[۱۰]
  • قاعده فقهی خودش حکم شرعی است، بر خلاف قاعده اصولی که واسطه در اثبات حکم شرعی است.[۱۱]
  • متعلق قواعد فقهی از اول، عمل مقلّدان است؛ اما متعلق مسئله اصولی ابتدائاً عمل مقلدان نیست.[۱۲]

برخی از قواعد فقهی در میان عقلا رواج داشته و پیشینه‌ای دیرین دارد. در میان روایات نیز به قواعد فقهی متعددی اشاره شده است، مانند قاعده اقرار که در روایت نبوی مشهور آمده.[۱۳]

در متون کهن فقه شیعه بیان و استناد به قواعد فقهی دیده می‌شود.[۱۴] قرن هفتم سرآغاز تدوین قواعد فقهی شیعه در معنایی کلّی و اعم از معنای کنونی است که با نگارش کتاب «نزهة الناظر فی الجمع بین الاشباه و النظائر» منسوب به یحیی بن سعید حلی آغاز شد و کتاب القواعد و الفوائد شهید اول مربوط به قرن هشتم، سرآغاز نگارش قواعد فقهی به معنای محدودتر آن بود. در قرون بعد استناد به قواعد و تبیین مفهومی و بیان مدارک آنها در ضمن مسائل فقهی ادامه داشت.[۱۵] از قرن چهاردهم تحت تأثیر نگرش عمیق شیخ انصاری علاوه بر دسته‌بندی، جنبه استنباطی قواعد فقهی نیز جایگاه ویژه یافت و به قلمرو قواعد و نسبت میان آنها توجه شد.[۱۶] پس از آن چند کتاب مبسوط در قواعد فقهیه نگارش یافت و تک‌نگاری‌های متعدد در برخی قواعد مانند قاعده لاضرر انجام شد.

اقسام قواعد فقهی

قواعد فقهی از جهات مختلف قابل تقسیم‌اند، مانند:

  • تقسیم از جهت جریان قواعد در شبهات حکمی و موضوعی،
  • تقسیم از جهت حکومتی و غیر حکومتی،
  • تقسیم از جهت منصوص و اصطیادی‌ بودن قواعد؛ که به آن دسته از قواعدی که در قرآن یا سنت به آنها تصریح شده، قواعد منصوص گفته می‌شود و به قواعدی که فقها از آیات و روایات انتزاع کرده‌اند، قواعد اصطیادی گویند.[۱۷]
  • تقسیم از جهت شمول و گستردگی در ابواب فقهی مختلف، که شامل چهار قسم است:
  1. قواعد جاری در باب عبادات مانند قاعده «تجاوز» و «امکان»؛
  2. قواعد جاری در معاملات به معنای خاص، مانند «تلف مبیع» و «ما یضمن»؛
  3. قواعد جاری در معاملات به معنای عام، مانند قاعده «لزوم» و «سلطنت»؛
  4. قواعد جاری در تمام ابواب فقه، مانند قاعده «لاحرج».[۱۸]

قواعد فقهی مشهور

برخی از قواعد فقهی مشهور عبارتند از:

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۳۶۱؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۱۲۹.
  2. ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة، ۱/۵۰۸.
  3. شهید اول، القواعد و الفوائد، ۱/۱۲.
  4. سبزواری، تهذیب الاصول، ۱/۱۰ و ۲/۲۹۳.
  5. مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۲۳.
  6. فرائدالاصول، ج ۲، ص ۵۴۴-۵۴۵.
  7. امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۱/۱۹ ـ ۲۰.
  8. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۴۴ ـ ۴۵.
  9. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۴۴ ـ ۴۵؛ انصاری، فرائد الاصول، ۲/۵۴۴ ـ ۵۴۵.
  10. عراقی، بدائع الافکار، ۱/۲۴.
  11. امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۱/۱۸ ـ ۱۹.
  12. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۴۴.
  13. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۳/۱۸۴.
  14. مفید، المقنعه، ۴۹۹؛ طوسی، المبسوط، ۲/۱۲۵؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۳/۱۶۳.
  15. نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۵/۶۲.
  16. انصاری، المکاسب، ۳/۱۸۰؛ انصاری، فرائد الاصول، ۲/۵۴۴.
  17. بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۴۴.
  18. مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۲۶.

منابع

فقه
کلیات: تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی
منابع: عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ...
↓ رده ها ↓
فقه: فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه
اصول فقه: اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه
احکام: احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه