واقعه حره
تقویم هجری قمری |
روز واقعه:28 ذی الحجه |
سال ۶۳ هجری قمری |
«واقعه حرّة» مربوط به سرکوب شورش مردم مدینه توسط سپاهیان یزید بن معاویه در سال ۶۳ قمری است و از آنجائی که لشکر یزید، در ریگزاری (در اطراف مدینه) به نام «حرّة» اردو زدند و از آن پایگاه به شهر حملهور شدند، به «واقعه حرّة» شهرت پیدا نموده است. در این واقعه سپاه اموی در یک روز شهر مدینه را به تصرف خود درآوده و از هیچ جنایتی در آن فروگذار نکردند. بنا به نقلی، حدود ده هزار نفر از مردم مدینه در این واقعه کشته شدند.
علل شورش مردم مدینه
مورخین درباره علل شورش مردم مدینه روایتهایی نقل کردهاند، از جمله:
- الف: بلاذری می نویسد: هنگامی که عبدالله بن زبیر برادرش عمرو را کشت، مردم را به خلع یزید بن معاویه از خلافت و جهاد با او فراخواند. از مردم مدینه نیز در این باره دعوت شد و به دنبال آن اهل حجاز اطاعت او را برگردن نهادند. عبدالله بن مطیع از طرف ابن زبیر از مردم مدینه برای او بیعت گرفت. یزید از جریان باخبر شد و از حاکم خود خواست تا گروهی از بزرگان مدینه را برای دلجویی نزد او بفرستد.[۱] در این روایت، عمده مطلب این است که مدینه به دلیل بیعت با ابن زبیر در برابر یزید ایستادگی کرده است. شاهد آن این است که ابن زبیر بعد از واقعه حره به یارانش گفت: دوستان شما در این واقعه کشته شدهاند.[۲] در این که مردم مدینه پس از آغاز شورش، یزید را از خلافت خلع کرده و با ابن زبیر بیعت کردند، ابوالفرج اصفهانی نیز توضیحاتی آورده است.[۳]
- ب: ابن واضح یعقوبی مینویسد: زمانی که عثمان بن محمد، والی مدینه گردید، ابن مینا طبق معمول برای بردن «صوافی» - که عبارت از اشیای برگزیده بیتالمال و مختص خلیفه بود - به مدینه آمد. گروهی از مردم از بردن آن اموال که حق خویش میدانستند، جلوگیری کردند. در این میان نزاعی لفظی بین والی و مردم رخ داد که منجر به شورش مردم و اخراج امویان از شهر گردید.[۴] ابن قتیبه نیز شبیه این روایت را نقل کرده است.[۵]
- ج: روایت طبری آن است که پس از نصب عثمان بن محمد، او گروهی از بزرگان مدینه را نزد یزید فرستاد تا از آنها دلجویی کند و باب بذل و بخشش به روی آنها باز شود. اینان به شام رفته و زمانی که بازگشتند، عوض تمجید از یزید، شروع به بدگویی کردند که: «لیس له دین، یشرب الخمر، یغرف بالطنابیر و یضرب عنده القیان و یلعب بالکلاب». او دین ندارد، مشروب میخورد بر طنبور میکوبد و بردگان نزد او مینوازند و با سگان بازی میکند. لذا گفتند که حاضر به اطاعت او و پذیرش امامتش نمیباشند.[۶]
به نظر میرسد که هر سه مساله مطرح بوده است. بلاذری پس از طرح نکته اول، به دنبال آن نکته سوم را مطرح کرده است. به یقین زبیریگری نیز عاملی اساسی در حجاز بوده است. مساله دوم نیز زمینه دیگری برای رنجش مردم از امویها گردید.
در منابع تاریخی، مردم حجاز به «بوبکری» و «عمری» شهرت دارند، شامیان به «امویگری» و مناطقی چون عراق به «تشیع» و امثال آن. چنین خصیصهای در بین مردم حجاز و به ویژه مردم مدینه که شریک جرم در قتل عثمان بودند، مانع از مقبولیت آنها از سوی بنیامیه و بالعکس بود. اضافه بر آن، مردم مدینه که آن همه بذل و بخشش عمر را برای خود میدیدند - اعم از مهاجرین و انصار - و اینک برخورد معاویه و ابنای او را در بردن صوافی اموال ملاحظه میکردند، نمیتوانستند از امویان راضی باشند.
ظهور ابن زبیر در صحنه سیاسی و ضعف بنیامیه در حجاز، زمینه شورش مردم مدینه را فراهم کرد. یزید در آغاز کوشید تا توسط عبدالله بن جعفر آنها را دعوت به آرامش کند،[۷] اما آنها نپذیرفتند. نعمان بن بشیر از انصار حامی امویها - که او نیز عاقبت زبیری و کشته شد - از طرف یزید به مدینه آمد و آنها را دعوت به «اطاعت از امام» و «لزوم رعایت جماعت» کرد،[۸] اما مردم نپذیرفتند. طبری از عمرو بن سعید نقل کرده که میگفت: تمامی اهل مکه و مدینه تمایل به ابن زبیر دارند.[۹]
رهبر شورشیان مدینه، عبدالله بن حنظله فرزند شهید نامدار اسلام "حنظله غسیل الملائکه" بود. شورشیان، امویان و یاران و موالی آنها را که تقریباً حدود هزار نفر بودند، در خانه مروان بن حکم محاصره کردند[۱۰] و پس از آن با خفت و خواری و در حالی که بچهها آنان را سنگسار میکردند، از شهر بیرون راندند.[۱۱]
آنها با راندهشدگان شرط کردند که اگر قسم یاد کنند تا همراه سپاه شام بازنگردند، اجازه میدهند که از شهر خارج شوند. آنها پذیرفتند، گرچه افراد پلیدی چون مروان[۱۲] و بسیاری دیگر عهد خود را شکستند. واقدی این اخراج را بدست ابن زبیر دانسته و مینویسد: مجموع اخراجشدگان از مکه و مدینه و سایر نقاط حدود چهار هزار نفر بودند.[۱۳] ابن اعثم مینویسد که رهبر این شورشیان، یعنی عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکة، از طرف ابن زبیر والی مدینه بوده است.[۱۴]
غارت و کشتار در مدینه
یزید که از شگردهای سیاسی خود برای رام کردن ابن زبیر و مردم مدینه ناامید شده بود، سپاهی را در روزهای آخر ماه ذی الحجه سال ۶۳ هجری به سمت مدینه فرستاد. فرماندهی این سپاه با مسلم بن عقبه بود که از بس کشتار کرد، بعدا به نام «مُسرف» شهرت یافت. سپاه پنج هزار نفری او[۱۵] احتمالاً برای از بین بردن مدینه و مکه کافی به نظر میرسید، گرچه ممکن است جمعیت بیشتر از این بوده باشد. به مردم شام گفته شده بود که پس از پیروزی میتوانند به غارت شهر بپردازند و آنچه را میخواهند از خانههای مردم تصاحب کنند.[۱۶] آنان در وقت اعزام، سهمیه خویش را از بیت المال به طور کامل گرفته و علاوه بر آن صد دینار اضافی به آنان داده شد.[۱۷]
مردم مدینه در مدخل ورودی شهر (در محلی که زمانی رسول خدا صلی الله علیه وآله خندق کنده بود، یعنی فاصله بین حرّه شرقی و غربی در شمال مدینه) خندقی حفر کردند تا بتوانند از شهر دفاع کنند. رهبران آنها عبدالله بن مطیع، معقل بن سنان و در رأس آنها عبدالله بن حنظله بود که در حین درگیری خود و فرزندانش کشته شدند.
زمانی که سپاهیان شام به مدینه رسیدند، با مشورت عبدالملک بن مروان که او نیز همراه سایر بنیامیه از شهر اخراج شده بود، در منطقه حره مستقر شدند و به کمک مروان توانستند با وعدههای مالی[۱۸] گروهی از بنیحارثه را فریب داده و از طریق آنها وارد شهر شوند. حمله آنها به داخل شهر و درگیری آنها کمتر از یک روز به طول انجامید و پس از آن شهر به تصرف شامیان درآمد.[۱۹]
مسلم بن عقبه طبق وعده یزید، سه روز، جان و مال و ناموس اهالی مدینه را بر لشکریانش مباح کرد و سپاهیان شامی چنان وحشیگری نمودند که روی تاریخ را سیاه کردند و بر هیچ یک از بازماندگان صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله و فرزندان و نوادگانش ترحم نکردند و قتل عام بزرگی به راه انداختند. اما لشکریان یزید بنا به فرمان وی، تنها به بیت معظم امام زین العابدین علیهالسلام و علی بن عبدالله بن عباس متعرض نشدند.[۲۰] و اساسا هر کس در خانه حضرت سجاد بود به دستور مسلم در امان بود و کسى به خانه آن حضرت کارى نداشت. از این رو بسیارى از زنان و کودکان به خانه آن جناب پناهنده گشتند و شماره آنان چنانچه از کتاب ربیع الابرار نقل شده، به چهار صد نفر رسید که همگى را در آن مدت که مسلم بن عقبه در مدینه بود، سرپرستى کرده و غذا و نفقه ایشان را بداد، و گویند: یکى از آن زنان گفت: به خدا من در کنار پدر و مادرم چنین زندگانى به خوشى و آسودگى نکرده بودم.[۲۱]
تعداد کشتهها بنا به نقل ابن قتیبه، هزار و هفتصد نفر از انصار و مهاجرین و فرزندان آنها و از سایر مردم ده هزار نفر بوده است.[۲۲] او مینویسد تعداد هشتاد نفر از صحابه در این جریان کشته شدند.[۲۳] هیثم بن عدی، تعداد تلفات را شش هزار و پانصد نفر ذکر کرده است.[۲۴] مسعودی نوشته است: نود و چند نفر از قریش، همین تعداد از انصار و چهار هزار نفر کسانی که شناخته شدند.[۲۵] ابن اعثم، از اولاد مهاجرین را هزار و سیصد نفر و از اولاد انصار را هزار و هفتصد نفر ذکر کرده است.[۲۶] این آگاهیها نشان میدهد که شمار زیادی از مردم مدینه در این واقعه کشته شدند و خانههای زیادی غارت شده است.
این واقعه هولناک را رسول خدا صلی الله علیه وآله در سفری که به مکه معظمه میرفت در سرزمین حرّه در یک مایلی بیرون مدینه پیشگویی کرد و برای آن بسیار متأثر شد.[۲۷]
در جریان حره، تنها انصار نبودند که مورد حقد و کینه امویان قرار گرفتند، بلکه تعدادی از خانوادههای مهاجران نیز از بین رفتند. در اینجا باید به دو نکته توجه کرد:
- الف: از لحاظ سیاسی باید گفت که علاوه بر زمینههایی که در اوایل دهه شصت هجری برای این حمله به وجود آمد، یکی از نکات مهم این بود که مردم مدینه در سال ۳۶ هجری در جریان قتل عثمان شرکت داشتند. بنیامیه که سرمایهگذاری زیادی در مورد عثمان کرده بودند، به ویژه مردم مدینه را در قتل عثمان یکی از مقصرین اصلی میشناختند، واقعه حره را پاسخی به قتل عثمان عنوان کردند. خود یزید چنین میاندیشید.[۲۸] شاهد دیگر این که در دوران پیامبر صلی الله علیه وآله، همین مسلم بن عقبه در غطفان اسیر گردید و زنی از انصار او را خرید و آزاد کرد. وقتی در واقعه حره از او خواستند که به خاطر آن جریان ملاحظه آنها را بکند، گفت: «لکنّکم قتلتم عثمان»؛[۲۹] شما عثمان را به قتل رساندید. زمانی که خبر واقعه به گوش یزید رسید، شعر ابن زبعری را که در جنگ احد سروده بود -یعنی «لیت اشیاخی ببدر شهدوا»-[۳۰] را خواند که اشاره به انتقام گرفتن از انصار به خاطر کشتن قریش در جنگ بدر بود. در هنگامی که سپاه شام به مدینه حمله کرد، فریاد میزدند: «یا لثارات عثمان».[۳۱] مسلم بعد از واقعه حره گفت: اکنون از کشتن قاتلان عثمان دل شاد گشتم.[۳۲] بعدها عبدالملک به مردم مدینه میگفت: «انکم لاتحبّوننا و انتم تذکرون یوم الحرة و نحن لانحبّکم ابدا و نحن نذکر مقتل عثمان»؛[۳۳] شما ما را به خاطر یادآوری واقعه حره دوست ندارید و ما نیز با یادآوری قتل عثمان شما را دوست نداریم.
- ب: مساله دوم، قوت حضور اصل «اطاعت از خلیفه» و «رعایت جماعت» در میان شامیان بود، به طوری که امویان مردم شام را سخت بدان پایبند کرده بودند. در جریان روانه ساختن آنها به مدینه از چنین بهانهای برای فرستادن و تحریک آنها بهرهگیری شد.[۳۴] مسلم بن عقبه که سخت به این اصل معتقد بود، حاضر شد به مدینه حمله کرده و حرمت آن را از بین ببرد. او بعد از این همه کشتارها میگفت: «خدایا تو میدانی که من در مورد هیچ خلیفهای، نه پنهان و نه آشکار نافرمانی نکردم و بهترین عمل خویش را بعد از اعتراف به لا اله الا الله، کشتن اهل حره میدانم!».[۳۵] او میگفت: «هیچ چیز برای من دوست داشتنیتر از این نبود که در وقت مرگ پاک شوم و اینک پس از کشتن این نجسها پاک گردیدم!».[۳۶] همچنین از حصین بن نمیر جانشین مسلم که پس از واقعه حره در مسیر مکه به هلاکت رسید، نقل کرده اند که در وقت مرگ میگفت: «اللهم انک تعلم انی لم اشاقّ خلیفة ولم افارق جماعة قطّ، فاغفرلی».[۳۷] خدایا تو میدانی که من با هیچ خلیفهای مخالفت نکردم و هیچگاه از جماعت جدا نشدم. مرا بیامرز!
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۱.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۵۶.
- ↑ الاغانی، ج ۱، صص ۲۴-۲۱.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۰.
- ↑ الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۶۸؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۱.
- ↑ الامامة والسیاسة، ج ۱، صص ۲۰۶-۲۰۷.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۶۷.
- ↑ همان، ج ۴، ص ۳۶۹؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۲.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۰؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۲.
- ↑ الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۸.
- ↑ همان، ج ۱، ص ۲۱۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، صص ۳۷-۳۸.
- ↑ الفتوح، ج ۵، صص ۲۹۲-۲۹۳.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۰.
- ↑ الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۷۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۲۳؛ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۱.
- ↑ الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۱۱.
- ↑ بعضی از قبل عدم کارایی مردم مدینه را پیش بینی کرده (الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۱۰) و بعضی از عدم مقاومت آنها شگفت زده شدند (الامة والسیاسة، ج ۱، صص ۲۱۶-۲۱۷).
- ↑ نک: تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۸۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر جزری، ج ۳، ص ۲۱۹؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ترجمه: رسولى محلاتى، ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ همان، ج ۱، ص ۲۱۵.
- ↑ همان، ج ۱، صص ۲۱۶-۲۲۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۲.
- ↑ همان، ج ۳، ص ۷۰.
- ↑ الفتوح، ج ۵، ص ۲۹۵.
- ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۱، ص ۱۲۵.
- ↑ ابوالفرج، الاغانی، ج ۱، ص ۱۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۷.
- ↑ اخبار الطوال، ص ۲۶۷؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۲.
- ↑ الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۱.
- ↑ مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۲۲.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۴، صص ۳۷۳-۳۷۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۰، ابن اعثم، ج ۵، ص ۳۰۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۱.
- ↑ همان، ج ۴، ص ۴۲؛ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۸۲.
منابع
- تاریخ خلفا، رسول جعفریان.
- مؤسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام.
- وقایعالایام، شیخ عباس قمی، ۲۸ ذیالحجه.