مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

حضرت خضر علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۵۲ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حضرت خضر، یکی از اولیاء یا پیامبران معاصر موسی علیه السلام بوده است. قرآن کریم بدون اینکه نام او را ذکر کند از او به عنوان بنده خدا که مورد رحمت و عنایت خدا واقع شده و به او علم لدنی داده شده یاد می کند و داستان همراهی حضرت موسی علیه السلام با او برای بهره گیری از علم او را بیان می کند.

مطابق با روایات از آنجا که خضر علیه السلام از آب حیات نوشیده است تا قیامت عمری جاودانه یافته است. برخی از روایات شیعه به بیان ملاقات های ائمه علیهم السلام با خضر پرداخته اند.

حضرت خضر علیه‌السلام در قرآن

نام حضرت خضر در قرآن نیامده است و این نامی است که روایات به کار برده اند برای بنده صالحی که در آيات 60 تا 82 سوره كهف ماجرايى اسرارآميز درباره ديدار موسى عليه‌السلام با او حكايت شده است. توصیف قرآن کریم از او حکایت از جایگاه رفیع او در نزد خدا دارد:

«عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»؛ او یکی از بندگان ما بود که رحمت خود را به سوی او فرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم. (سوره کهف/65)

مطابق با آنچه در قرآن آمده موسى به همراه جوانى كه در منابع اسلامى يوشع‌بن نون، خواهرزاده و جانشين موسى، دانسته شده است به سوى مجمع‌البحرين مى‌رود. در آنجا وقتى موسى از همراهش مى‌خواهد كه ماهى‌اى را كه با خود برداشته بودند براى خوردن بياورد وى خبر مى‌دهد كه ماهى زنده شده و به دريا رفته و او فراموش كرده است بگويد. موسی می گویدآنجا همان مقصدى است كه ما در طلب آن بوديم و از همان راهى كه آمده بودند بازمى‌گردند و در راه بنده‌اى را مى‌يابند كه خدا از جانب خود «رحمت» و «علم» به او عطا كرده است. موسى از او (خضر) اجازه همراهى مى‌خواهد و پاسخ مى‌شنود كه تو نمى‌توانى همپاى من صبر كنى. با اصرار موسى و به شرط اينكه او از كارهايى كه مى‌كند سؤال نكند همراه هم به راه مى‌افتند. در راه سوار كشتى مى‌شوند و خضر شروع به سوراخ كردن آن مى‌كند. موسى به اين كار اعتراض مى‌كند و با توبيخ خضر، يعنى يادآورى همان نكته كه به وى هشدار داده بود، مواجه مى‌شود. در ادامه مسير نوجوانى را مى‌بينند و خضر بى‌مقدمه او را مى‌كشد. مجددآ موسى از خضر انتقاد مى‌كند و با توبيخ دوم خضر روبه‌رو مى‌شود. در ادامه راه وارد قريه‌اى مى‌شوند كه اهالى‌اش از غذا دادن به آنها ابا مى‌كنند و خضر در آنجا ديوارى در حال ريزش را بازسازى مى‌كند. بار ديگر موسى بر خضر خرده مى‌گيرد و اين‌بار خضر به موسى مى‌گويد كه ديگر بايد از هم جدا شويم. اما براى آگاه ساختن موسى، علت كارهاى سه‌گانه‌اش را توضيح مى‌دهد: سبب سوراخ كردن كشتى اين بود كه آن كشتى به چند بينوا تعلق داشت و معيوب كردن آن موجب مى‌شد كه پادشاه از غصب آن صرف‌نظر كند؛ كشتن نوجوان براى آن بود كه مبادا پدر و مادر مؤمنش را به كفر وادارد؛ در زير آن ديوار نيز گنجى متعلق به دو نوجوان يتيم از پدرى نيكوكار قرار داشت كه بازسازى آن موجب مى‌شد آن دو پس از سن بلوغ به حقشان برسند.[۱]

حضرت خضر علیه السلام در روایات

بنابر حدیث اُبیّ بن کعب از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که در صحیح بخاری آمده است، موسی در میان گروهی از بنی‌اسرائیل بود که ناگهان مردی نزد او آمد و به او گفت از خود داناتر کسی را می‌شناسی؟ پاسخ داد: نه. وحی آمد که آری بنده ما خضر. موسی از خداوند راه دیدار او را پرسید. خداوند آن ماهی را نشانه او قرار داد و به او گفته شد همین که آن ماهی را گم کردی، از همان راه که رفته بودی برگرد که به زودی به او برخواهی خورد.[۲]

نام خضر علیه السلام

از فرمایش امام صادق علیه السلام چنین برمی آید که خضر را خداوند به سوی قومش مبعوث کرد و او مردم را به توحید و اقرار به انبیای الهی و ایمان به کتابهایش دعوت می کرد. از معجزاتش این بود که بر هر زمین خشکی می نشست، زمین سبز و خرم می شد و دلیل نامش به خضر (سبز) نیز همین است. مطابق با برخی روایات نام خضر "تالیا" بوده و او فرزند " ملکان بن عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح علیه السلام" بوده است.[۳]

دست یافتن خضر علیه السلام به آب حیات

حسن بن على بن فضال گويد از امام هشتم شنيدم فرمود براستى خضر از آب حيات نوشيد و زنده است و نميرد تا دميدن در صور او نزد ما می‌آيد و بر ما سلام می‌‏دهد و آوازش را بشنويم و خودش را نبينيم و او هرجا نامبرده شود حاضر گردد و هر كدام شما نام او را برد بر او سلام دهد. او هر سال در موسم حج حاضر گردد و همه مناسك را بجا آرد و در عرفه وقوف كند و بر دعاى مؤمنان آمين گويد و خدا بدو وحشت قائم ما را در حال غيبت بزدايد و تنهائى او را مبدل بوصلت كند.[۴]

مطابق با روایتی از امام علی علیه السلام چشمه آب حیات اولین چشمه‌ای است که در زمین جوشیده است و این چشمه همان چشمه ای است که ماهی نمک سود موسی علیه السلام در آن جان دوباره گرفت و راه دریا را در پیش گرفت. و هيچ مرده‌‏اى نيست كه آن آب به او برسد مگر آنكه زنده شود و خضر جلودار سپاه ذو القرنين در جستجوى چشمه حيات بود و آن را يافت و از آن نوشيد و [ذوالقرنين]] آن را نيافت.‏[۵]

دعای کمیل دعای خضر علیه السلام

مطابق با روایتی دعای معروف به دعای کمیل، دعای حضرت خضر علیه السلام است که امیر المومنین علیه السلام آن را به کمیل آموخت. این روایت در کتاب اقبال الاعمال سید بن طاووس چنین آمده است:

كميل مى گويد: با مولايم اميرالمؤمنين در مسجد بصره نشسته بودم و اصحابش با او بودند، یکی از آنان گفت معنى قول خداى عزوجل فيها يفرق كل امر حكيم چيست؟ امام فرمود: شب نيمه شعبان است سوگند به كسى كه جان على در دست او است هيچ بنده‌اى نيست مگر اين كه جميع خير و شر براى او در اين شب تا همان شب آينده مقسوم است، و هر بنده اى كه اين شب را احياء كند و دعاى خضر عليه السلام را بخواند دعاى او به اجابت مى رسد، پس چون حضرت منصرف شد و مراجعت فرمود شب به خدمت او رفتم‏ همين كه مرا ديد پرسيد كه اى كميل چه مى خواهى و چه چيز سبب آمدن تو شده است؟ گفتم يا اميرالمؤمنين به طلب دعاى خضر آمده ام. فرمود بنشين اى كميل چون اين دعا را حفظ كرده اى در هر شب جمعه يا در هر ماه يك بار و يا در سال يك بار و يا در عمر يك بار بخوان تا از بدى ها باز داشته شوى و يارى شده و روزى داده شوى و هرگز از آمرزش محروم نمانى، اى كميل طول صحبت تو با ما موجب شد كه چ‏نين نعمت و عطائى را به تو ببخشم.[۶]

ملاقات ائمه علیهم السلام با حضرت خضر علیه السلام

روایات زیادی درباره ملاقات و دوستی ائمه اطهار با حضرت خضر نقل شده و در بعضی روایات آنان خضر را برادر خود خطاب کرده اند.

امام رضا علیه السلام فرمود: چون رسول خدا قبض روح شد، خضر آمد و بر در خانه‏‌اى كه على و فاطمه و حسن و حسين نشسته و رسول خدا در كفن بود ايستاد و گفت: سلام بر شما اى اهل بیت محمد! هر جاندارى مرگ را بچشد و همانا مزد خود را در قيامت دريافت كنيد، خدا را در هر از دست رفته‏‌اى جانشينى است و از هر مصيبتى تسليتى است و از هر فوت ‏شده‌‏اى جبرانيست بدو توكل كنيد و باو اعتماد كنيد و از خدا براى خود و شما آمرزش خواهم. امير المؤمنين فرمود اين برادر من خضر عليه السلام است آمده است‏ شما را در مرگ پيغمبرتان تسليت دهد.[۷]

داود رقى نقل می کند: دو برادر براى زيارت رفتند يكى از آن دو بسيار تشنه شد بطورى كه از روى الاغ افتاد برادر ديگر در وحشت شد شروع بنماز و بعد دعا كرد و خدا و حضرت محمّد و امير المؤمنين و تمام ائمه تا آخرين آنها حضرت صادق را بر زبان آورده كمك خواست.

ناگهان ديد مردى ايستاده ميگويد: چه شده. جريان را نقل كرد يك قطعه چوب باو داده گفت بگذار در دهانش همين كار را كرد چشم باز كرده‏ نشست هيچ تشنه نبود براه افتادند و زيارت خود را نمودند برگشتند به كوفه.

آن برادرى كه دعا كرده بود بمدينه رفت خدمت حضرت صادق رسيد. فرمود: بنشين حال برادرت چطورى است چوب را چكار كردى؟

عرض كرد: آقا وقتى برادرم به آن حال رسيد چنان اندوهگين شدم كه پس از زنده شدن و بازگشت روحش از شادى فراموش كردم از چوب.

امام صادق عليه السّلام فرمود ساعتى كه تو مبتلا بگرفتارى برادرت شدى برادرم خضر پيش من آمد بوسيله او تكه‏‌اى از چوب طوبى برايت فرستادم و آنگاه بغلام خود فرمود آن زنبيل را بياور. زنبيل را گشود و از داخل آن همان تكه چوب را خارج نمود بمن نشان داد شناختم باز دو مرتبه گرفت و داخل زنبيل گذارد.[۸]

پانویس

  1. رجوع کنید به كهف:60ـ82.
  2. صحیح بخاری، ج 1، كتاب العلم، حدیث 74
  3. شیخ صدوق، معاني الأخبار، ص49
  4. شیخ صدوق، كمال الدين، ترجمه كمره‏‌اى، ج‏2، ص61
  5. شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص298
  6. نقل از ولايت تكوينى، حسن زاده آملی، ص41
  7. شیخ صدوق، كمال الدين، ج‏2، ص391
  8. زندگانى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ( ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)، ص119


منابع

  • حسن زاده آملى، ولايت تكوينى‏، قم، قيام‏، 1387 ش‏.
  • شیخ صدوق، محمد بن على بن بابويه، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن على بن بابويه، معانی الأخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق.
  • مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام: ترجمه جلد ۴۷ بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۸ ق.
پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون