آیه 51 سوره شوری
<<50 | آیه 51 سوره شوری | 52>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هیچ بشری را یارای آن نباشد که خدا با او سخن گوید مگر به وحی (و الهام خدا) یا از پس پرده غیب عالم (و حجاب ملکوت جهان) یا رسولی (از فرشتگان عالم بالا) فرستد تا به امر خدا هر چه او خواهد وحی کند، که او خدای بلند مرتبه حکیم است.
هیچ بشری را نسزد که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب غیب یا رسولی [چون فرشته] می فرستد؛ پس فرشته به اذن او آنچه را بخواهد وحی می کند؛ یقیناً او بلند مرتبه و حکیم است.
و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه] وحى يا از فراسوى حجابى، يا فرستادهاى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد. آرى، اوست بلندمرتبه سنجيدهكار.
هيچ بشرى را نرسد كه خدا جز به وحى يا از آن سوى پرده، با او سخن گويد. يا فرشتهاى مىفرستد تا به فرمان او هر چه بخواهد به او وحى كند. او بلند پايه و حكيم است.
و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مَا کَانَ لِبَشَرٍ ...»: ارتباط خدا با جهان انسانیّت، از سه راه امکانپذیر است و بس: الف - وحی، یا القای به قلب، به گونه الهام در بیداری یا به صورت خواب در وقت خفتن (نگا: قصص / . ب - از پشت حجاب (نگا: قصص / - ). ج - ارسال فرشته وحی به سوی پیغمبران (نگا: نساء / .
نزول
سبب نزول آیه چنین است که یهودیان گفتند: اگر محمد پیامبر است چرا خداوند بدون واسطه با او سخن نمى گوید و یا چرا خدا را معاینة نمى بیند. همچنانى که موسى خداوند را میدید و بدون واسطه سخنان را از او مى شنید سپس این آیه نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: حضرت موسى خدا را ندیده و خداوند به هر طریقى که صلاح بداند، وحى خواهد فرستاد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ «51»
و هيچ بشرى را نسزد كه خداوند با او سخن گويد مگر از طريق وحى (كه بر قلب او نازل مىشود) يا از پس پرده و حجاب يا آنكه فرستادهاى (به نام فرشته) فرستد، پس به اذن او هر چه بخواهد وحى كند. همانا او والا مرتبه و با حكمت است.
نکته ها
نزول وحى بر پيامبران سه راه دارد:
الف: القاى مستقيم به قلب پيامبر.
ب: شنيدن از وراى حجاب مثل درخت.
ج: از طريق فرشتهى حامل وحى (جبرئيل).
پیام ها
1- وحى از طرف خداست نه خواست بشر. ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ ...
2- بشر مىتواند مورد سخن خداوند قرار گيرد. «يُكَلِّمَهُ اللَّهُ»
3- محتوى و ميزان وحى به دست خداست. «ما يَشاءُ»
4- وحى از مقام بالا و بر اساس حكمت است. «إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (51)
شأن نزول:
يهود اعتراض نمودند به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله چرا خداى تو بىواسطه سخن نمىگويد، در او نگرى چنانچه با موسى سخن گفت و او را مىديد؛ حضرت فرمود: حضرت موسى كلام خدا را مىشنيد و او را نمىديد، آيه شريفه نازل شد:
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ: نيست و نشايد مر بشرى را، أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ: اينكه تكلم فرمايد خدا با او بر وجهى كه آن كس خدا را بيند، زيرا ذات سبحانى منزه از جسم و عوارضات جسميت باشد، پس ديده شدنى نيست و تكلم سبحانى ايجاد كلام است كه طرف مقابل آن را شنود. بنابراين تكلم خدا با آدمى نيست، إِلَّا وَحْياً: مگر وحى كه آن كلامى است خفى كه به سرعت دريابند به طريق الهام يا به القاى آن در خواب، چنانكه حضرت داود عليه السّلام را زبور الهام نمود، و حضرت ابراهيم عليه السّلام را امر فرمود به ذبح حضرت اسمعيل در خواب، أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ: يا سخن گويد در پس پرده به اين وجه كه شنيده شوم كلام و كسى ديده نشود، چنانچه با حضرت موسى عليه السّلام تكلم نمود و او در عقب
جلد 11 - صفحه 445
حجاب نور بود. در موضح- نقل نموده كه خداى تعالى در شب معراج با حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله تكلم فرمود در پس دو حجاب: يكى طلاى سرخ و ديگر مرواريد سفيد. «1» أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا: يا بفرستد رسولى را به آن بشر كه از جنس ملائكه باشد مانند جبرئيل، فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ: پس القاى كلام كند آن رسول به آن بشر به فرمان خداى تعالى آنچه خواهد خداوند سبحان، إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ: بدرستى كه خداى تعالى برتر است از ديده شدن به چشمها، چه آن از صفات مخلوق است، دانا به افعالى كه مقتضى حكمت او است. پس بر وجه حكمت و مصلحت گاهى بىواسطه تكلم فرمايد و گاهى بواسطه.
تبصره:
بيان وحى: اين مطلب مسلم است كه بشر به سبب خطاى در عقل محتاج است به پيغمبر كه داراى عقل كامل و معصوم از خطا و مربوط با عالم مبدء و وحى باشد؛ و اين وحى هم مانند غرائز، معصوم از خطا و از مسائل مهمه ايمان و يكى از امور مشكله ماوراء الطبيعه و محير العقول بشر مىباشد، زيرا از پيغمبران سلف چيزى در اين قسمت نرسيده الّا قرآن كه معرفى انبياء را به جامعه عالم فرموده و از وحى و نزول جبرئيل خبر داده كه انبياء داراى دو جنبه هستند:
يكى جسمانى كه با ساير مردم مشترك، و ديگر روحانى كه رابطه به مبدء و عالم غيب دارند و بدان سبب مهبط وحى و نزول ملائكه واقع شوند.
حكما و فلاسفه چون عاجز از ادراك وحى شدند، تأويلات سخيفه نمودند و عظمت وحى و اهميت قرآن را برداشتند. غافل از آنكه چون احاطه به ماوراء الطبيعه ندارند بايد احوالات آن را از وجود پيغمبر كه محيط است به امورات غيبيه اخذ نمايند. و در وحى دو مرحله باشد: يكى مقام فؤادى و حس سادسى فوق بشر، و ديگر حقيقت مستقله وجود ثابته جبرئيل در خارج كه نازل مىشد بر پيغمبر؛ و البته شخص متدين كلام قرآنى را بواسطه شبهات واهيه از دست ندهد و اعتقادات خود را به ميزان آيات الهيه و فرمايشات نبويه تكميل نمايد.
تنبيه:
آيه شريفه عنوان فرمايشات الهى را به سه قسم فرمايد:
«1» منهج الصادقين، چاپ 1333 شمسى، ج 8، ص 229.
جلد 11 - صفحه 446
1- وحى عبارت است از القا كردن كلام در قلب پيغمبر بر وجهى كه هيچكس را بر آن اطلاعى نباشد، يا ايجاد داعيهاى براى نفس در فعل و ترك كه آن را الهام گويند.
2- وراء حجاب عبارت است از ايجاد كلام و خلق صوت كه آن را به سمع پيغمبر برساند بدون واسطه، چنانچه حق تعالى در كوه طور با حضرت موسى عليه السّلام تكلم فرمود و از اين قبيل است اسرائيليات- خطابات خداى تعالى با حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله در شب معراج. و اسرائيليات- خطابات الهى با انبياء سلف بدون واسطه.
3- آنكه امين وحى الهى، مصور و ممثل شده به صورت بشرى، و تبليغ آيات و احكام را نمايد و قرآن مجيد از قسم سوم باشد كه به توسط جبرئيل بر حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله نازل گشته.
تتمه:
ابن بابويه (رضوان اللّه عليه) در اعتقادات فرمايد: اعتقاد ما در كيفيت نزول وحى آنكه: ميان چشمان اسرافيل لوحى است هر گاه اراده فرمايد خدا تكلم فرمايد به وحى، زده شود لوح به پيشانى اسرائيل، پس نظر نمايد در آن و قرائت نمايد آنچه در آنست، پس القا نمايد به ميكائيل و او القا نمايد به جبرئيل، و جبرئيل القا نمايد به انبياء؛ و اما غشوه عارضه بر پيغمبر وقت نزول وحى به سبب عظمت مخاطبه الهى بود به مرتبهاى كه سنگين مىشد و عرق مىنمود حضرت، بعد آيه را تلاوت مىفرمود. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (51) وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (52) صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ (53)
ترجمه
و نبوده است براى انسانى آنكه سخن گويد با او خدا مگر بوحى يا از پس حجابى يا آنكه بفرستد فرستادهئى را پس وحى كند باذن او آنچه ميخواهد همانا او بلند مرتبه درست كردار است
و همچنين وحى فرستاديم بسوى تو روحى را از امر خودمان نبودى كه بدانى چيست كتاب و نه ايمان ولى قرار داديم آنرا نورى كه هدايت ميكنيم بآن هر كه را بخواهيم از بندگان خود و همانا تو هدايت ميكنى براه راست
راه خدائى كه مرا ورا است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است آگاه باش كه بسوى خدا بازميگردد كارها.
تفسير
خداوند متعال در مقام بيان عظمت خود ميفرمايد روا نبوده و نباشد براى فردى از افراد انسان كه القاء فرمايد كلام خود را باو خداوند مگر بيكى از سه طريق كه يكى از آنها وحى است كه اصلا كلام آهسته است كه به سرعت ادراك شود ولى غالبا در الهام كه القاء معنى در قلب است بلكه در مطلق القاء اعمّ از لفظ و معنى استعمال ميشود كه گفتهاند زبور داود عليه السّلام از اين قبيل بوده ديگر از پس پرده است به اين معنى كه مانند گويندهئى كه از پس پرده كلامش شنيده ميشود و خودش ديده نميشود خداوند با او سخن ميگويد و بايد گفت خداوند در محلّى ايجاد صوت ميفرمايد مانند تكلّم خداوند با حضرت موسى در كوه طور و با خاتم انبيا صلى اللّه عليه و اله در عرش سوّم ارسال رسول است خواه ملك باشد كه نزد پيغمبرى آيد و پيام خدا را برساند مانند جبرئيل عليه السّلام كه بر انبياء اولو العزم نازل ميشد كه مفسّرين فرمودهاند و خواه پيغمبر باشد كه معارف حقّه و احكام لازمه را به يكى از طرق مذكوره از حق تلقّى نموده باشد و بخلق باذن خدا القاء نمايد كه بنظر حقير از عبارت قمّى ره در اينمقام رسيده است با آنكه نقل ايشان خالى از اجمال نيست و بنابر اين مراد از بشر مطلق انسان است و اختصاص بانبياء ندارد و ظاهر مفسّرين اختصاص است و در هر حال اين اقسام تكلّم خدا با خلق براى
جلد 4 صفحه 591
آنستكه خداوند جسم نيست و مكان ندارد نميشود بمشافهه يا در پس پرده ظاهرى با كسى سخن گويد بلكه بايد از پس پرده غيب باشد و او برتر و بالاتر از آنست كه ديده شود و با كسى مكالمه حضورى نمايد و بيرون از حكمت و مصلحت بكسى وحى و الهام فرمايد و همچنانكه ذكر شد از چگونگى تكلّم خدا با انبياء فرستاديم بسوى تو بوحى اى پيغمبر خاتم روح و روان جاويد قرآن مجيد را براى احياء قلوب مرده بفرمان خودمان نميدانستى تو قرآن چيست و ايمان بآن چگونه است ولى قرار داديم ما كتاب خود را روشنى و نوريكه هدايت مينمائيم بآن نور هر كه را قابل باشد و بديده انصاف و دقت در آن نگرد و ايمان بآن آورد و عمل بر طبق آن نمايد ببهشت عنبر سرشت و تو هدايت ميكنى مردم را براه راست آن كه دين اسلام است كه آن راه حق است راه خداوندى كه خالق و مالك و صاحب اختيار تمام موجودات آسمانى و زمينى است و بدانيد كه بفرمان خدا است تمام امور موجودات در دنيا و آخرت و چيزى از تحت حكم و اراده او آنى بيرون نيست و هر كس را بپاداش اعمال خود ميرساند و بعضى روح را در آيه دوم بروح القدس تفسير نمودهاند و بنابر اين ظاهرا مراد از من امرنا نزول او از عالم امر باشد كه عالم مجرّدات است و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه روح فرشتهاى است بزرگتر از جبرائيل و ميكائيل او با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بود و به آسمان نرفت و او در ما است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن مخلوقى از مخلوقات خدا است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل با پيغمبر ص بود باو خبر ميداد و كمك ميكرد و او با ائمه بعد از آنحضرت ميباشد و قريب باين معانى در روايات ديگرى هم ذكر شده است و در بعضى از روايات نور بامير المؤمنين عليه السّلام و صراط مستقيم بولايت آن حضرت تفسير شده و از بعضى روايات استفاده ميشود كه صراط خدا و كسيكه اختيار ملك وجود از طرف حق باو محوّل شده على عليه السّلام است كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله مردم را بسوى او هدايت ميفرمايد و اين مقامى است كه فوق آن متصوّر نيست و الحمد للّه تعالى على نعمه و آلائه و الصلوة و السلام على خاتم انبيائه و سيّد اوصيائه و اولادهما اوليائه و اصفيائه و ثواب قرائت اين سوره بقدرى است كه نميشود بيان نمود.
جلد 4 صفحه 592
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحياً أَو مِن وَراءِ حِجابٍ أَو يُرسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (51)
و نيست از براي بشر اينكه خداوند با او تكلم فرمايد مگر بوحي در قلب او يا از پشت حجاب ايجاد كلام كند يا بفرستد رسولاني از ملائكه پس باو وحي رسانند باذن خدا آنچه بخواهد محققا او عليّ و حكيم است.
توضيح: كلام الهي مثل ساير مخلوقات اوست که باراده ايجاد ميفرمايد و چون كلام از مقوله اعراض است احتياج به محل و معروض دارد و محل او يا قلب انسان است که اخطار در قلب ميكند يا بدون واسطه ملك يا بواسطه و بسا در غير انبياء تعبير به الهام ميكنند و يا ايجاد در جسمي ميكند مثل تكلم با موسي که از شجره صدا بلند شد يا ايجاد در هوا ميكند يا در لوح محفوظ يا در رؤيا بنظر ميآورد مثل
جلد 15 - صفحه 512
رؤياي ابراهيم و يوسف يا ملائكه بصورت بشري يا صورت ملكي نازل ميشوند لذا ميفرمايد:
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللّهُ که بشر بتواند با خدا تكلم كند، و قابليت ندارد خدا با او تكلم فرمايد مگر انبياء که لياقت اينکه موهبت را داشته باشند.
إِلّا وَحياً که در قلب او ايجاد فرمايد بدون واسطه ملك يا بواسطه ملك.
أَو مِن وَراءِ حِجابٍ يعني بدون مشاهده زيرا خداوند جسم و صورت ندارد که بتوان مشاهده كرد فقط آثار قدرت او را مشاهده ميكنند مثل تكلم با موسي و يا پيغمبر اكرم ليلة المعراج.
أَو يُرسِلَ رَسُولًا مثل جبرئيل روح الامين که امين وحي الهي است.
فَيُوحِيَ بِإِذنِهِ ما يَشاءُ آنهم يا در قلب انبياء چنانچه ميفرمايد قُل مَن كانَ عَدُوًّا لِجِبرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلي قَلبِكَ بِإِذنِ اللّهِ- بقره آيه 91- و ميفرمايد در وصف قرآن وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الأَوَّلِينَ- شعراء آيه 193 تا 196- يا بصورت ملكي يا بشري مثل ملائكه که بر حضرت ابراهيم و لوط و داود و هاروت و ماروت و بصورت دحيه كلبي بر رسول محترم وارد شدند.
إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ علي است از اينكه تماسي بگيرد با بشر و مرئي شود علوا كبيرا، حكيم است که تمام كارهاي او از روي حكمت و مصلحت و درست و بجا و بموقع است لذا ميفرمايد:
513
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 51)
شأن نزول:
جمعی از یهود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمدند و عرض کردند:
چرا تو با خداوند سخن نمیگویی؟ و به او نگاه نمیکنی؟ اگر پیامبری همان گونه که موسی (ع) با او سخن گفت و به او نگاه کرد تو نیز چنین کن، ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر این که همین کار را انجام دهی، پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود: موسی هرگز خدا را ندید، اینجا بود که آیه نازل شد و چگونگی ارتباط پیامبران را با خداوند متعال تشریح کرد.
تفسیر:
طرق ارتباط پیامبران با خداوند- همان گونه که در آغاز این سوره گفتیم در این سوره تکیه خاصی روی مسأله وحی و نبوت شده است، سوره با مسأله وحی آغاز شد، و با مسأله وحی پایان مییابد.
و از آنجا که در آیات گذشته از نعمتهای الهی سخن در میان بود اینجا از مهمترین نعمتهای پروردگار و پربارترین مواهب او برای جهان انسانیت که همان مسأله وحی و ارتباط انبیاء با خداست سخن میگوید.
نخست میفرماید: «شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید (و با او رو برو گردد، چرا که او منزه از جسم و جسمانیت است) مگر از طریق وحی و الهام مرموز به قلب او» (وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً).
«یا شنیدن سخنان پروردگار از پشت حجاب» (أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ).
«و یا از طریق فرستادن رسولی» که پیام الهی را به او ابلاغ کند (أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا).
«در این هنگام (فرستاده الهی) به فرمان پروردگار آنچه را خدا میخواهد (به پیامبرش) وحی میکند» (فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ).
آری! راهی برای سخن گفتن خداوند با بندگان جز این سه راه نیست «چرا که او بلند مقام و حکیم است» (إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ). و بالاتر از آن است که دیده شود یا با زبان سخن گوید، و تمام افعالش حکیمانه است.
این آیه در حقیقت پاسخی است روشن به افرادی که به خاطر بیخبری
ج4، ص355
ممکن است توهّم کنند مسأله وحی دلیل بر این است که پیامبران خدا را میبینند، و با او سخن میگویند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر روض الجنان یا روح الجنان.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.