آیه 48 سوره نساء
<<47 | آیه 48 سوره نساء | 49>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
محققاً خدا گناه شرک را نخواهد بخشید و سوای شرک را برای هر که خواهد میبخشد، و هر کس که شرک به خدا آورد به دروغی که بافته گناهی بزرگ مرتکب شده است.
مسلماً خدا اینکه به او شرک ورزیده شود نمی آمرزد، و غیر آن را برای هر کس که بخواهد می آمرزد. و هر که به خدا شرک بیاورد، مسلماً گناه بزرگی را مرتکب شده است.
مسلماً خدا، اين را كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشايد، و هر كس به خدا شرك ورزد، به يقين گناهى بزرگ بربافته است.
هرآينه خدا گناه كسانى را كه به او شرك آورند نمىآمرزد؛ و گناهان ديگر را براى هر كه بخواهد مىآمرزد. و هر كه به خدا شرك آورد، دروغى ساخته و گناهى بزرگ مرتكب شده است.
خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد! و پایینتر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) میبخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مَا دُونَ»: کمتر از. جدای از. «إِفْتَرَی»: به هم بافته است. بهتانکنان و دروغزنان، مرتکب گردیده است.
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
كلبى گويد: كه اين آيه درباره مشركينى امثال وحشى قاتل حمزه و يارانش نازل گرديده، بدين شرح كه وحشى بن حرب وقتى كه حمزه عموى رسول خدا صلى الله عليه و آله را كشت، برده اى بيش نبود كه به او وعده آزادى بعد از كشتن حمزه داده بودند ولى بعد از كشتن حمزه آزادش نكردند لذا به مكه آمد در حالتى كه از رفتار خود سخت پشيمان بود.
خود و ياران مشرك او نامه اى به رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشتند و در آن نامه اظهار پشيمانى از كرده خويش نموده و چارهجوئى كردند و نيز نوشتند كه ما سخت پشيمانيم ولى چون آياتى كه بر تو نازل گرديده مانند آيه «وَالَّذِينَ لايَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلايَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلايَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً»[۳] مانع از اسلام آوردن ما مى باشد زيرا ما هم به خداوند شرك آورده ايم و هم قتل نفس نموديم و نيز زناكار هم بوده ايم. اگر اين رفتار از ما سر نميزد هر آينه مسلمان ميشديم، پس از اين نامه آيه «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»[۴] نازل گرديد، پيامبر اين آيه را براى آنها فرستاد.
آنها آيه را خواندند، گفتند: اين شرط هم بر ما مشكل است زيرا مى ترسيم عمل صالح از ما سر نزند و مصداق اين آيه قرار نگيريم سپس اين آية نازل گرديد. پيامبر همين آيه 48 را از براى آنها فرستاد، گفتند: مى ترسيم از آنهائى نباشيم كه خدا خواسته باشد سپس آيه «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[۵] نازل گرديد. پيامبر آن را از براى آنها فرستاد وقتى كه آن را خواندند، همگى ايمان آورده و مسلمان شدند و به طرف رسول خدا آمدند. پيامبر آنها را پذيرفت سپس به وحشى فرمود: به من بگو كه چطور عموى مرا كشتى؟
وحشى كيفيت ناهنجار قتل حمزه را بدست خود براى رسول خدا صلى الله عليه و آله شرح داد. پيامبر وقتى كه شنيد منقلب شد و حال وى دگرگون گشت به وحشى فرمود: واى بر تو! از من دور شو. وحشى از آن به بعد به طرف شام رفت و همان جا بود تا وفات يافت.[۶]
عبدالله بن عمر گويد: وقتى كه آيه «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» درباره مؤمنين نازل شد، پيامبر به منبر رفت و براى آنها قرائت فرمود. در آن ميان شخصى برخاست و گفت: يا رسول الله، اين آيه حتى از براى كسانى كه به خداوند شرك بياورند نيز شامل خواهد شد؟ پيامبر سكوت فرمود؛ براى بار دوم سؤال كرد، باز پيامبر سكوت فرمود، براى بار سوم سؤال كرد سپس اين آيه نازل گرديد.[۷]
و نيز از عمر بن الخطاب[۸] و همچنين از پسرش عبدالله بن عمر[۹] روايت شده كه گويند: در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله اگر كسى با ارتكاب گناه كبيره اى وفات مى يافت ما مى پنداشتيم كه از اهل دوزخ است تا اين كه اين آيه نازل گرديد و دانستيم كه از اهل جهنم نخواهند بود، شيخ بزرگوار ما در تفسير تبيان ذيل تفسير اين آيه حديثى را با اظهارنظر موافق ذكر نموده كه عين عبارت او را مى آوريم. «قال ابن عمر ما كنّا نشكّ معشر اصحاب رسول الله صلى الله عليه و آله في قاتل المؤمن و آكل مال اليتيم و شاهد الزّور و قاطع الرحم حتى نزلت هذه الآية فامسكنا عن هذه الشّهادة، و هذا يدلّ انّ الصّحابة كانت تقول بما نذهب اليه من جواز العفو عن فسّاق اهل الملّة من غير توبة بخلاف ما يذهب اصحاب الوعيد من المعتزلة و الخوارج و غيرهم».[۱۰]
ما با احترام به شخصيت ممتاز علمى و مقام ارجمند و والاى فضل و دانش شیخ طوسی اعلى الله مقامه بايد بگوئيم كه در خصوص ابراز عقيده ايشان درباره حديث مزبور بايد تأمل كرد زيرا اولاً در آيات عديده قرآن براى بخشش گناهكاران توبه قرار داده شده و ثانياً در پاره ديگر از آيات قرآن، خداوند گناهكاران را امر به توبه كردن فرموده تا آنها را مورد عفو و بخشش خويش قرار دهد.
در مورد اول مانند آيه 25 سوره شورى آنجا كه فرمايد: «هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ»[۱۱] و آيه 17 سوره نساء، «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً»[۱۲] و آيه 18 سوره نساء «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً»[۱۳] و در مورد دوم مانند آيه 31 سوره نور «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[۱۴] و آيه 8 سوره تحريم، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»[۱۵] و آيه 3 سوره هود «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ»[۱۶] و ثالثاً در موضوع خوردن مال يتيم كه حقالناس است در صورتى كه اموال يتيم به صاحب آن مسترد نگردد چگونه ممكن است خداوند چنين شخصى را مورد عفو و بخشش قرار دهد در حالتى كه توبه اين گونه افراد پس دادن اموال مغصوبة و دارائى خورده شده يتيم است و از براى اين اشخاص بالصراحة عذاب دوزخ تعيين گرديده است آنجا كه فرمايد: آيه 10 سوره نساء «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»،[۱۷] و رابعاً در موضوع قتل نفس كه آن هم تا اندازه اى به حقالناس تعلق ميگيرد، چگونه ممكن است بدون توبه و بدون رضايت ولى دم مقتول از مجازات و عذاب اخروى رهائى يافته و مورد عفو و بخشش پروردگار قرار گيرد.
چنان كه در آيه 93 سوره نساء «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً»[۱۸]، - از براى اين گونه افراد نيز با كمال صراحت وعده عذاب جهنم داده شده است، - بلى از دو راه ميتوان عقيده شيخ بزرگوار را توجيه نمود؛ اول آن كه كلمه (جواز) مانند امكان دو طرف وقوع ولا وقوع دارد يعنى ممكن است خداوند اين چنين فسّاق را مورد عفو قرار بدهد و نيز ممكن است مورد عفو قرار ندهد. دوم آن كه ممكن است خداوند درباره حقالناس از براى كسى كه داراى حق است از راه ها و الطافى كه خود ميداند، جبران كند و صاحب حق را راضى گرداند.[۱۹]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِيماً «48»
همانا خداوند، اين كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشد، ولى هر چه پايينتر باشد، براى هر كه بخواهد مىبخشد. و هر كس به خداوند شركورزد به تحقيق گناهى بزرگ بر ساخته است.
نکته ها
موضوع شرك، صدها بار در قرآن مطرح شده و از هر گونه توجّه به غيرخدا، تحت هرعنوان (بتپرستى، رياكارى، گرايشهاى غيرالهى، مادّهگرايى و ...) انتقاد شده است.
مضمون اين آيه، عيناً در آيه 116 همين سوره تكرار شده وتكرار، عامل هدايت است.
از آنجا كه شرك، خروج از مدار حقّ و بريدن از خدا و پيوستن به ديگرى است، بدون توبه
جلد 2 - صفحه 80
آمرزيده نمىشود، ولى اگر مشرك، دست از شرك بردارد و توبهى واقعى كند، خداوند مىآمرزد. در آيه 54 سورهى زمر، مىفرمايد: خداوند، همه گناهان را مىآمرزد، پس از رحمت او مأيوس نباشيد و به درگاهش توبه كنيد.
چون هيچ كس نمىداند نظر رحمت حكيمانهى خدا متوجه چه كسى خواهد شد، پس جايى براى غرور و جرأت به گناه، باقى نمىماند.
عوامل بخشش چند چيز است: 1. توبه، 2. انجام نيكىها، 3. دورى از گناهانكبيره، 4.
شفاعت، 5. عفو الهى.
امام صادق عليه السلام دربارهى «يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ» فرمود: مقصود گناهان كبيره وگناهان ديگر است، (كه خداوند اگر بخواهد بدون توبه نيز مىبخشد). «1»
پیام ها
1- شرك، منفورترين گناه ومانع غفران وبخشايش الهى است. «لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»
2- بخشايش گناهان، مربوط به ارادهى حكيمانه خداست. «لِمَنْ يَشاءُ»
3- شرك، ادّعايى بىدليل و دروغى بزرگ است. «فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِيماً (48)
شأن نزول: از ابن عمر مروى است كه چون آيه: قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ (الخ) نازل شد، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر بالاى منبر تشريف برد و آن را بر اصحاب قرائت نمود. مردى برخاست، گفت: يا رسول اللّه «الشرك» رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هيچ نفرمود تا آنكه سه بار اين كلمه را تكرار كرد؛ حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود:
إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ: بدرستى كه خداوند تعالى نمىآمرزد آنانكه
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 460
شرك آرند و شريك گيرند در عبادت به او، زيرا كه حكم الهى نافذ گشته و قاطع و جازم شده، بر خلود اهل شرك در جهنم. و ديگر آنكه ذنب مشرك، محمى ممتنع نمىشود نزد اثر شرك، پس مستعد عفو نباشد به خلاف معاصى ديگر. كما قال: وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ: و مىآمرزد آن گناهى را كه غير شرك بود، خواه كبيره باشد يا صغيره، مر آن كس را كه خواهد از روى تفضل و احسان و كرم خود. پس مشرك تائب و غير مشرك، اعم از آنكه تائب باشد از معاصى يا نه، صلاحيت غفران دارد، يعنى اگر حكمت و مصلحت الهى باشد، بر سبيل تفضل ايشان را عفو، و الّا به قدر معصيت، عذاب فرمايد. وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِيماً: و هر كه شرك آرد به خداى تعالى، پس به تحقيق افترا كرده و بر بافته باشد دروغى بزرگ را كه بدان، مستحق عذاب عظيم گردد، يعنى مرتكب امرى شده كه جميع آثام نزد آن مستحقر است. اين اشاره است به معنى كه: فارق باشد ميان شرك و ساير ذنوب.
در «مجمع» فرمايد: از كلبى نقل است كه اين آيه در حق وحشى و اصحاب او نازل شد. در وقتى كه حمزه عليه السّلام را شهيد كردند، به مكه آمدند، بر فعل خود نادم گشته، نامهاى خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نوشتند به اين مضمون كه: ما بر فعل خود نادميم و مانع اسلام ما نمىشود، مگر اين سخن كه فرمودى: وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ تا آخر. چون ما به خدا شرك آوردهايم و نفسى كه خدا حرام كرده بود، كشتهايم و زنا نمودهايم، پس چگونه تابع تو شويم و اسلام آوريم؛ آيه نازل شد كه: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً (الخ) پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شخصى را به وحشى و اصحاب او فرستاد.
چون اين آيه را بخواندند، گفتند: اين شرطى شديد و تكليفى صعب است.
مىترسيم كه از عهده عمل صالح برنيائيم و از اهل اين آيه نباشيم. آيه نازل شد كه: إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چون آيه را بر ايشان فرستاد، گفتند: خوف داريم كه از اهل
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 461
مشيت نباشيم. پس اين آيه آمد كه: قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً: چون اين آيه به ايشان رسيد، ايمان آوردند. نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمدند، نظر حضرت كه به وحشى افتاد، فرمود: ويحك غب وجهك عنّى: خود را از من غايب ساز و از پيش نظر من برو اين را براى آن فرمود كه طاقت نداشت قاتل عم خود را ببيند.
پس وحشى به شام آمد و در آنجا بود تا وفات نمود. «1» از عمر بن خطاب نقل كردهاند كه در عهد رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صاحب كبيره ميمرد. ما شهادت مىداديم كه اهل نار است، تا آنكه اين آيه نازل شد. ما از شهادت خود امساك كرديم.
در «مجمع» از امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه: ما فى القران اية ارجى عندى من هذه الاية.
از محققان امت نيز مأثور است كه اين آيه، اميدوارترين آيتى است در قرآن، زيرا حق تعالى جميع معاصى كه مادون شرك است، در تحت مشيت غفران داخل نموده است.
و بدان كه حق تعالى توقيف موحدين فرموده به اين آيه، ميان خوف و رجا و ميان عدل و فضل، و اين صفت مؤمن است، و لهذا قال الصادق عليه السّلام:
لو وزن رجاء المؤمن و خوفه لاعتدلا. «2» يعنى: اگر وزن كنند رجا و خوف مؤمن را، هر دو برابر باشد با هم.
تبصره: بدان كه شرك در نبوت، و شرك در ولايت، داخل است در اين آيه شريفه. به اين معنى كه: هر كس قائل شود به نبوت غير، بعد از حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، هر آينه در نبوت خاصه آن بزرگوار شرك
«1» به نقل از منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 40.
«2» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الخوف و الرجاء، حديث اوّل و سيزدهم (با اختلاف در عبارت)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 462
ورزيده. و ايضا هر كه معتقد باشد به امامت غير ائمه مخصوصين الهى و منصوبين حضرت رسالت پناهى، يا آنكه ديگرى را بر ايشان مقدم دارد، هر آينه شرك به ولايت آورده و مخلد خواهد بود در عذاب جحيم، زيرا شرك در ولايت و نبوت، حقيقتا شرك به توحيد است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِيماً (48)
ترجمه
همانا خداوند نمىآمرزد كه شرك آورده شود باو و مىآمرزد آنچه كمتر از آنست از براى هر كه مىخواهد و هر كه شرك آورد بخدا پس بتحقيق مرتكب شد گناهى بزرگ را.
تفسير
مشرك كسى است كه از براى خداوند قائل بشر يكى باشد خواه در ايجاد خواه در ابقا خواه در مبدء خواه در معاد خواه در تكوين خواه در تشريع خواه بقول خواه بعمل بنابر اين تمام فرق كفار مشركند و چون اعتقاد حق يا باطل از مراتب نفس و مقوّم وجود انسان است و تا زائل نشود اثر آن باقى است و قابل محو نيست مگر بانقلاب مؤثر كه اعتقاد است لذا كافر تا مسلمان و معتقد بمذهب حق نشود قابل مغفرت نيست و پس از قبول اسلام و تغيير صورت نفس او خود وسائل مغفرت خود را فراهم نموده است البته با تاييد و هدايت الهى ولى عمل مستند باو است لذا توبه كافر در آيه استثنا نشده است و در فقيه از حضرت صادق (ع) نقل شده كه كمتر چيزيكه شخص بآن مشرك ميشود آنستكه از خود رأى احداث نمايد و برخواستن يا نخواستن او مجدّ باشد از اين روايت مستفاد ميشود همينقدر كه شخص در مقابل حكم خداوند قيام نمود و از خود اظهار راى و حكمى كرد عملا انكار فرمانفرمائى مطلقه الهيه را نموده و مشرك يا كافر شده است لذا تمام فرق كفار مخلد در آتشند اگر با كفر از دنيا بروند خواه منكر توحيد باشند خواه منكر رسالت خواه منكر امامت خواه منكر معاد خواه منكر ضرورى از ضروريات دين اگر چه بعضى احكام ظاهرى اسلام بر آنها مرتب باشد و هر معصيتى كه موجب شرك و كفر نباشد خواه كبيره باشد خواه صغيره خواه توبه شده باشد از آن خواه نشده باشد قابل مغفرت و موقوف بمشيّت الهى است كه تفضلا مورد عفو شود اگر چه استحقاق عقوبت دارد ولى استحقاق تفضل هم ببركت اعتقاد باصول دين و مذهب پيدا كرده است در كافى از حضرت صادق (ع) در تفسير اين آيه روايت نموده است كه شامل
جلد 2 صفحه 64
كبائر و صغائر است و در فقيه از آنحضرت نقل نموده كه كبائر و صغائر در تحت مشيت الهى است اگر بخواهد عذاب ميكند بر آنها و اگر خواسته باشد عفو ميفرمايد از آنها و در فقيه از امير المؤمنين (ع) روايت نموده كه پيغمبر (ص) فرمود مؤمن اگر از دنيا برود و مانند گناهان اهل زمين از او سر زده باشد مرگ كفاره گناهان او است كسيكه بگويد لا اله الّا اللّه از روى اخلاص مشرك نيست و كسيكه مشرك نباشد داخل بهشت ميشود و ميآمرزد خداوند ساير معاصى او را اگر خواسته باشد از شيعيان و دوستان تو اى على من عرض كردم يا رسول اللّه اين مخصوص بشيعيان من است فرمود بلى قسم بخدا مخصوص بشيعيان تو است و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه خداوند نميآمرزد كسى را كه شرك آورد بخدا يعنى نميآمرزد كسى را كه كافر شود بولاية على (ع) و ميآمرزد هر معصيتى را كه كمتر از شرك باشد از براى هر كس بخواهد يعنى از براى هر كس دوست على باشد حقير عرض ميكنم از اين اخبار معلوم ميشود استحقاق اين تفضل از بركت توسّل بولاى مولى است خداوند ما را بر آن صراط مستقيم ثابت بدارد و در توحيد از امير المؤمنين (ع) روايت نموده است كه در قرآن آيه محبوبتر از اين آيه نزد من نميباشد و از آنچه عرض شد وجهش معلوم ميشود كه اطلاق مشرك است بر غير دوست على (ع) و اختصاص تفضل است بر دوستان او بدون حاجت بتوبه و اين بزرگترين كاشف است از عظمت مقام آنحضرت در نزد خداوند تعالى باين جهت البته محبوبترين آيات خواهد بود نزد آن سرور و شيعيانش و الحمد للّه على نعمه و احسانه و كسيكه مشرك شود بخداوند مرتكب شده است معصيتى را كه حقير است در جنب آن هر معصيتى و افتراء چنانچه قولا تحقق پيدا ميكند عملا هم محقق ميشود چنانچه شرك هم بيان شد كه ممكن است قولا باشد و ممكن است عملا و در اين آيه اطلاق بر فعل يا اعم از قول و فعل شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ وَ يَغفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشاءُ وَ مَن يُشرِك بِاللّهِ فَقَدِ افتَري إِثماً عَظِيماً (48)
اينکه آيه شريفه اعظم آيه ايست براي رجاء زيرا مسلما اگر مشرك توبه كند و اسلام بياورد قبول و آمرزيده خواهد بود پس اينکه جمله إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ براي مشركي است که بحال شرك از دنيا برود و بي توبه.
و جمله وَ يَغفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشاءُ جميع معاصي را شامل است و لو اگر كبائر باشد و بي توبه از دنيا برود رجاء مغفرت در او هست، و لذا از امير المؤمنين عليه السّلام بروايت مجمع مروي است فرمود
(ما في القرآن آية احب الي من قوله عز و جل: إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ
الاية.
بلي گناهاني که حكم شرك دارد مثل كفر كافر و اهل خلاف و ارباب ضلال داخل در جمله اولي است در جامعه دارد
و من خالفكم مشرك.
و نكته ديگر که از اينکه آيه استفاده ميشود که دلالتش بر رجاء اعظم است و مفسرين باين نكته برخورد نكردهاند و از مختصات اينکه كتاب است اينست که
جلد 5 - صفحه 97
اگر چه مغفرت را براي غير مشرك معلق بر مشية فرموده که اگر بخواهد ميآمرزد و اگر بخواهد عذاب ميكند و انسان مؤمن بايد بين خوف و رجاء باشد، لكن استفاده ميشود که مؤمن قابليت مغفرت را دارد و البته خداوند در مورد قابل فضل خود را شامل ميفرمايد و مؤمن قطعا آمرزيده ميشود فقط خوف مؤمن بايد از اينکه باشد که معاصي باعث شود که بيايمان بميرد، و بر طبق اينکه معني ادله و اخبار بسياري داريم در ابواب متفرقه که اينجانب در تحت 12 عنوان در مجلد سوم كلم الطيب از صفحه 209 تا آخر كتاب متجاوز از 40 صفحه متعرض شدهام مثل اخباري که دارد که موت كفاره گناهان مؤمن است جميعا و اخباري که در باب شفاعت که باقي نميماند در صفحه قيامت مگر مشرك و كافر و منافق و شاك و در سعه رحمت الهي و غير اينها.
وَ مَن يُشرِك بِاللّهِ فَقَدِ افتَري إِثماً عَظِيماً بزرگترين معاصي كبار و اولين آنها چنانچه در اخبار تصريح شده
الشرك باللّه
و افتري دروغ بستن بغير است که اشد انواع كذب است بالاخص نسبت بخداوند متعال.
برگزیده تفسیر نمونه
(آيه 48)-
اميدبخشترين آيات قرآن
این آيه صريحا اعلام ميكند که همه گناهان ممكن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولي «خداوند (هرگز) شرك را نميبخشد و پايينتر از آن را براي هر كس بخواهد (و شايسته بداند) ميبخشد» (إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ وَ يَغفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشاءُ).
ارتباط این آيه با آيات سابق از این نظر است که يهود و نصاري هر يك به نوعي مشرك بودند، و قرآن به وسيله این آيه به آنها اعلام خطر ميكند که این عقيده را ترك گويند که گناهي است غير قابل بخشش، سپس در پايان آيه دليل این موضوع را بيان كرده ميفرمايد: «كسي که براي خدا شريكي قائل شود گناه بزرگي مرتكب شده است» (وَ مَن يُشرِك بِاللّهِ فَقَدِ افتَري إِثماً عَظِيماً).
طبق روايتي که از امير مؤمنان علي عليه السّلام نقل شده این آيه اميدبخشترين آيات قرآن است و افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم ميسازد، زيرا در این آيه خداوند امكان بخشش همه گناهان را غير از شرك بيان كرده است.
اسباب بخشودگي گناهان
از آيات قرآن استفاده ميشود که وسائل آمرزش و بخشودگي گناه متعدد است از جمله:
1- توبه و بازگشت به سوي خدا که توأم با پشيماني از گناهان گذشته و تصميم بر اجتناب از گناه در آينده و جبران عملي اعمال بد به وسيله اعمال نيك بوده باشد.
2- كارهاي نيك فوق العادهاي که سبب آمرزش اعمال زشت ميگردد.
3- شفاعت که شرح آن در ذيل آيه 48 سوره بقره گذشت.
4- پرهيز از گناهان «كبيره» که موجب بخشش گناهان «صغيره» ميباشد.
5- عفو الهي که شامل افرادي ميشود که شايستگي آن را دارند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 203.
- ↑ آيه 68 سوره فرقان؛ ترجمه: «كسانى كه با خداوند يكتا خداى ديگر را پرستش نمى كنند و نيز نفس محترمى را كه خداوند كشتن او را حرام گردانيده نمى كشند و نيز دنبال زناكارى نمى روند و البته كسى كه چنين اعمالى را مرتكب شود كيفرش را خواهد يافت».
- ↑ آيه 70 سوره فرقان؛ ترجمه: «مگر كسانى كه (از گناه) توبه كنند و با ايمان به خدا عمل صالح انجام دهند سپس خداوند گناهان آنها را به ثواب مبدل گرداند و خداوند بسيار آمرزنده و مهربان مى باشد».
- ↑ آيه 53 سوره زمر؛ ترجمه: «بگو (اى پيامبر) كه اى بندگان من كه (از راه گناه) اسراف بر خويشتن نموده ايد از رحمت (بىمنتهاى) خداوند نوميد مباشيد كه همانا خداوند همه گناهان را ميآمرزد زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است».
- ↑ تفاسير مجمع البيان از خاصه و كشف الاسرار از عامه.
- ↑ تفاسير روض الجنان و مجمع البيان از خاصه و كشف الاسرار از عامه.
- ↑ تفسير مجمع البيان.
- ↑ تفاسير كشف الاسرار و روض الجنان يا روح الجنان.
- ↑ عبدالله بن عمر گويد: ما اصحاب رسول خدا در اين عقيده شك و ترديدى نداشتيم كه قاتل شخص مؤمن و خورنده مال يتيم و شهادتدهنده به دروغ و قطعكننده ارحام معذب بوده و از طرف خداوند به خاطر ارتكاب اين گناهان عذاب خواهند ديد. اما وقتى كه اين آيه نازل شد از داشتن چنين عقيده اى خوددارى كرديم (سپس شيخ فرمايد) اين حديث دلالت دارد كه اصحاب آن چه را كه ما معتقد هستيم، معتقد مى باشند از اين كه جائز است و امكان دارد كه فاسقين و گناهكاران بدون اين كه توبه كنند مورد عفو و بخشش خداوند قرار بگيرند. برخلاف اصحاب وعيد از معتزله و خوارج و ديگران كه مانند ما چنين عقيده اى را ندارند.
- ↑ ترجمه: «اوست خدائى كه توبه بندگان را قبول ميكند و گناهان را مى بخشد و ميداند آنچه را كه انجام ميدهيد».
- ↑ ترجمه: «مسلّما پذيرش توبه از طرف خداوند براى كسانى است كه عمل ناشايسته را از روى نادانى انجام ميدهند پس از آن بزودى توبه نمايند اينان كسانى اند كه خداوند توبه ايشان را قبول ميكند و خداوند دانا و مدبر در امور و كارها است».
- ↑ ترجمه: «كسى كه در تمام عمر به اعمال زشت اشتغال ورزد، آنگاه كه مشاهده مرگ نمايد در آن ساعت پشيمان شود و بگويد كه اكنون توبه كرده ام توبه چنين كسى قبول نخواهد شد چنان كه كسى به حال كفر بميرد باز توبه اش قبول نخواهد بود براى اين گروه عذابى دردناك مهيا و آماده كرده ايم».
- ↑ ترجمه: «به سوى خدا توبه كنيد اى مؤمنين، باشد كه رستگار شويد».
- ↑ ترجمه: «اى آن كسانى كه گرويده ايد توبه كنيد به سوى خداوند (آن هم) توبه خالص و بادوام اميد است كه خداوند از گناهان شما چشمپوشى نمايد و شما را در بهشت هائى داخل كند كه از زير (درختان) آن نهرها جارى است».
- ↑ ترجمه: «تا به خلق بگويم كه از خداوند درخواست آمرزش كنيد و به سوى او توبه نمائيد كه شما را تا وقت مرگ لذت و بهره نيكو بخشد و در حق هر مستحق رحمت و تفضل فرمايد و اگر روى برگردانيد از عذاب روز قيامت براى شما مى ترسم».
- ↑ ترجمه: «آن در جاى خود گفته شده است».
- ↑ ترجمه: «كسى كه (شخص) مؤمنى را از روى عمد به قتل برساند كيفر او دوزخ است كه در آن هميشه خواهد بود و خداوند بر او خشم كند و او را از رحمت خويش به دور داشته و از براى او عذاب بزرگ آماده و مهيا نموده است».
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 203.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.