ام ايمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۴۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«امّ أیمَن» کنیز آمنه بنت وهب بود که بعد از وفات او، سرپرستی و نگهداری فرزندش حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) را به عهده داشت. او از سبقت‌گیرندگان در ایمان به رسول خدا بود و در برخی از غزوات سپاه اسلام را یاری کرد. محبت او به خاندان پیامبر اکرم و دفاع از حقوق ایشان در مقابل ظالمان از ویژگی‌های برجسته این بانوی شجاع است. پیامبر اکرم(ص) او را را یکی از زنان اهل بهشت خوانده‌اند.

زندگی‌نامه

«اُمّ ایمَن» که نام او «بَرکه» است، دختر ثَعْلَبة بن عمرو می باشد.[۱] ابن‌ اثیر جزری در اسدالغابه وی را اهل حبشه می‌داند.[۲] او کنیز عبدالله بن‌ عبدالمطلب و بنا به قولی کنیز آمنه مادر رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که بعدا به آن حضرت رسید.[۳]

وقتی آمنه مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کرد، سرپرستی و نگهداری ایشان با ام ایمن بود و از آنجایی که کتب آسمانی پیش از اسلام، نام پیامبر اکرم را به مردم بشارت داده و اهل کتاب -خصوصاً یهود- نسبت‌ به نام او حساس بودند، عبدالمطلب در ایامی که ام‌ایمن سرپرستی پیامبر را به عهده داشت، همواره به او سفارش می‌کرد: «بارکة لاتغفلی عن ابنی فان اهل الکتاب یزعمون انّ ابنی نبیّ هذه الامة‌»؛[۴] ای ام‌ایمن مبادا از فرزند من غفلت کنی. چرا که اهل کتاب معتقدند این فرزند همان پیامبر این امت است. لذا با توجه به سفارشات عبدالمطلب، ام‌ایمن بسیار مراقب و هوشیار بود تا اهل کتاب به پیامبر آسیبی نرسانند.

ابن‌ سعد در طبقات می‌گوید: زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله با خدیجه ازدواج کرد، ام‌ایمن را آزاد کرد و شخصی به نام عبید بن زید خزرجی با او ازدواج کرد و فرزندی به نام «ایمن‌» از او متولد شد و از آن پس، «برکه‌» با کنیه «ام ایمن‌» معروف گشت.[۵] فرزندش ایمن از خواص شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان حیات پیامبر بود و در غزوه حنین جزء آن ده نفری بود که فرار نکرد و در کنار رسول خدا باقی ماند و مقاومت کرد و در همان غزوه نیز به شهادت رسید.[۶]

پس از وفات عبید خزرجی، زید بن‌ حارثه با ام‌ایمن ازدواج کرد و «اسامة بن‌ زید» از او متولد شد.[۷] و «اسامة» همان جوانی است که پیامبر در اواخر عمر خویش او را به فرماندهی سپاه اسلام منصوب کرد.

ام ایمن مدت ۸۵ سال در دنیا زندگی کرد و در سال ۱۱ ه.ق پنج ماه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله در مدینه وفات یافت.[۸] و بنا به نقل محمد بن‌ عمر در طبقات[۹] ام‌ایمن در اول خلافت عثمان از دنیا رفت.

ایمان و جهاد ام‌ایمن

ام ایمن از جمله کسانی است که در ایمان به رسول الله (صلی الله علیه وآله) بر دیگران سبقت گرفتند. ابن‌ اثیر جزری در اسدالغابه می‌گوید: ام‌ایمن آزاد شده رسول خدا و از اولین گروندگان به پیامبر صلی الله علیه وآله بود و جزء معدود کسانی بود که از ابتدای ظهور اسلام با پیامبر و در کنار او برای رضای خدا و پیامبرش عمری با عزت و افتخار سپری کرد. اگر چه پیامبر او را آزاد کرده بود، اما جذبه پیامبر و محبت‌ خاندان او باعث‌ شد که او تا پایان عمرش در این خانه نور و هدایت‌ باقی بماند.

ام ایمن همچنین در غزوات مختلفی مانند جنگ احد، جنگ حنین و جنگ خیبر حضور داشت و به آبرسانی و مداوای مجروحان جنگی می‌پرداخت.[۱۰] او وقتی در احد عده‌ای از مسلمانان فرار کردند، سخت ناراحت‌ شد، مشتی خاک برداشت و به صورت آنها ریخت و فریاد زد: وای بر شما چرا فرار می‌کنید، شما زن هستید، بروید پشت چرخ نخ‌ریسی که مخصوص زنها است‌، بنشینید![۱۱]

نقل حدیث

ام‌ایمن یکی از راویان حدیث است که در حساس‌ترین مواقع چون واقعه غدیر و فدک از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل روایت کرد و از حق مسلم اهل بیت (ع) حمایت کرد. او خود از پیامبر روایاتی را نقل می‌کند و تعدادی از صحابه نیز از قول او از پیامبر روایت نقل کرده‌اند. انس بن‌ مالک و جیش بن‌ عبدالله الضغانی و ابوزید المدنی،[۱۲] از جمله کسانی هستند که از این بانوی محدثه نقل حدیث کرده‌اند.

صاحب معجم رجال الحدیث درباره ام ایمن می‌نویسد: خالد برقی، او را از راویان پیامبر شمرده، از جمله روایت مفصلی است که ام‌ایمن برای حضرت زینب سلام الله علیها نقل می‌کند.[۱۳] همچنین حضرت زینب می‌فرماید: زمانی که ابن‌ملجم ملعون بر سر پدر بزرگوارم زد و من آثار مرگ را در او دیدم، عرض کردم: ای پدر، ام‌ایمن مطالبی برایم نقل کرده، دوست داشتم از شما هم بشنوم. فرمود: ای دخترم آنچه ام ایمن گفته صحیح است.[۱۴] بعد حضرت فرمود: نگرانم که تو با جمعی از زنان و دختران اهل بیت در این شهر اسیر دشمنان باشید و در حال ذلت و خوف و وحشت‌ شما را احاطه کرده باشند.

ام ایمن در حدیثی از پیامبر (ص) می گوید: رسول خدا به یکی از افراد خانواده خود چنین سفارش کرد: اگر تو را با آتش هم بسوزانند هرگز برای خدا شریکی قرار مده، همیشه از پدر و مادر خود اطاعت کن. هرگز نماز خود را ترک مکن، زیرا کسی که بی‌جهت نماز خود را از دست دهد، پیوند بندگی خود را با خدا گسسته است. هیچگاه میگساری مکن، چرا که این آلودگی سر منشاء همه بدیهاست. هیچ وقت گرد گناه مرو زیرا مورد خشم و غضب خداوند قرار می‌گیری... .[۱۵]

ام‌ایمن و اهل‌بیت پیامبر

ام ایمن از نزدیکان خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله بود و همواره به ایشان خدمت می کرد. در زمان پیامبر، روزی همسایگان ام‌ایمن خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله رفته عرضه داشتند، ام‌ایمن شب گذشته تا صبح گریه می‌کرد. پیامبر او را طلب کرد، فرمود: ام ایمن خدا چشمانت را نگریاند، دیشب برای چه گریه می‌کردی؟ گفت: یا رسول‌الله خواب عجیبی دیدم که آسایش را از من گرفت، فرمود: چه خوابی دیده‌ای؟ گفت: دلم راضی نیست‌ بر زبان بیاورم. پیامبر فرمود: بگو تا برایت تعبیر کنم. ام ایمن گفت: در خواب دیدم که بعضی از اعضای شما به خانه من افتاد. فرمود: خوابت گوارا باد. فاطمه فرزندی می‌آورد که تو او را در دامن خود پرورش می‌دهی. مدتی گذشت تا از حضرت فاطمه سلام الله علیها، امام حسین علیه السلام متولد شد. روز هفتم ام‌ایمن او را در بغل گرفت و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود: این است تعبیر خوابی که دیده‌ای.[۱۶]

بعد از وفات رسول خدا(ص)، ام ایمن بسیار غمناک بود و گریه زیادی می کرد، وقتی هم علت زیاد گریه کردن او را سؤال می کردند، وی پاسخ می داد، می دانستم پیامبر(ص) هم مانند افراد دیگر بالاخره روزی وفات خواهد کرد، اما گریه من بدین خاطر است، که با ازدست رفتن رسول خدا، روزنه وحی آسمانی هم به روی ما بسته خواهد شد.[۱۷]

ام ایمن مدافع حق اهل بیت علیهم السلام بود. او در ماجرای فدک به نفع حضرت زهرا(س) شهادت داد، اما شهادت او توسط عمر پذیرفته نشد. زمانی که ابوبکر فدک را غصب کرد، فاطمه زهرا سلام الله علیها به ابوبکر گفت: تو خود را خلیفه پدر من می‌دانی در حالی که ملک مرا از دستم می‌گیری. ابوبکر گفت: عمر و عایشه از پیغمبر نقل کرده‌اند که فرموده ما گروه پیامبران بعد از خود ارث نمی‌گذاریم. حضرت فاطمه سلام الله علیها این سخن را رد کرد و فرمود: چگونه سلیمان از پدرش داود و یحیی از پدرش زکریا ارث می‌برند؟ گذشته از این پیغمبر در زمان حیات فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: اگر گواهی داری بیاور. حضرت زهرا سلام الله علیها، امیرالمؤمنین علیه السلام و ام ایمن را گوه آورد. ابوبکر به ام‌ایمن گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره فاطمه چه شنیده‌ای؟ ام‌ایمن قبل از جواب از او اعتراف گرفت که آیا می‌دانی پیامبر درباره من گفته تو اهل بهشتی؟ او گفت: بلی. آنگاه گفت: شنیدم که فرمود: «فاطمة سیدة نساء اهل الجنة‌»؛ لذا این چنین کسی ادعایی بی‌مورد نمی‌کند. در این میان عمر گفت این حرفها را واگذار، چگونه گواهی می‌دهی؟ ام ایمن گفت: در خانه فاطمه نشسته بودیم و رسول خدا هم بود. پیامبر فرمود: الآن جبرئیل بر من نازل شد و گفت‌: یا محمد خدا مرا مامور کرده تا حدود فدک را تعیین کنم. بعد پیغمبر فدک را به زهرا بخشید و به من و علی هم فرمود: شما گواه باشید. عمر گفت: تو زنی بیش نیستی و گواه زن قبول نمی‌شود و علی هم سودجویی می‌کند! ام ایمن با ناراحتی برخاست و گفت: خدایا این دو نفر بر دختر پیغمبرت ستم کردند. تو هم بر آنها سخت گیر.[۱۸]

همچنین ام ایمن دوستدار ولایت‌ بود و در این دوستی ریشه‌دار هیچ گونه تزلزلی به خود راه نداد. بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را برای بیعت نزد ابوبکر بردند و ابوبکر بالای منبر و حضرت را در پای منبر نشاندند و حضرت با اصرار حاضر به بیعت نشد. عمر گفت: تا کی روی منبر می‌نشینی و علی با تو مبارزه کند، نه بیعت می‌کند و نه دستور می‌دهی تا گردنش را بزنند. ام ایمن پیش آمد و گفت: ابوبکر چه زود حسد و نفاق خود را اظهار کردی. هنوز مدتی از رحلت پیغمبر نگذشته! عمر دستور داد ام‌ایمن را از مسجد بیرون کنند.[۱۹]

مقام ام‌ایمن نزد اهل‌بیت

پیامبر گرامی اسلام که خود انسانی شکور و مهربان بود، به پاس خدمات ام ایمن در دوران طفولیت نسبت‌ به او، همواره ام‌ایمن را احترام می‌کرد و به دیدارش می‌رفت و او را به عنوان مادر صدا می‌کرد و می فرمود: «ام ایمن امّی بعد امّی»؛[۲۰] یعنی پس از مادرم ام ایمن مادر من است.

در مقام و عظمت ام‌ایمن همین بس که پیامبر وقتی او را دید، فرمود: «هذه بقیة اهل بیتی‌».[۲۱] این یادگار اهل بیت من است. و نیز می فرمود: هرکس می خواهد با یکی از زنان بهشتی ازدواج کند، با ام ایمن پیوند زناشویی برقرار کند. آن گاه او را به ازدواج زیدبن حارثه درآورد.[۲۲]

همچنین وقتی آن حضرت می خواهد از مکه به مدینه هجرت کند، ودایع و امانتهایی را که از مردم نزد او بود، آن را به ام ایمن تحویل می دهد، و به امام على(ع) سفارش می کند، آن را از ام ایمن تحویل بگیرد و به صاحبهای آنها برگرداند.[۲۳]

ام ایمن در مسئله انجام وصیتنامه حضرت فاطمه(ع) نیز حضور یافته است، زیرا وقتی بیماری ایشان طول کشید و او آثار مرگ را در خود احساس کرد، تاریخ می گوید: «اَرْسَلَتْ اِلی اُمّ اِیمن، وکانَتْ اَوْثَقُ نِسائِها عِندها وفی نَفْسِها».[۲۴] فاطمه(ع) به سراغ ام ایمن فرستاد و او را نزد خود دعوت کرد، زیرا این بانوی صالح و صادق، مطمئن ترین زنان از نظر فاطمه(ع) بود.

نه تنها پیامبر برای ام‌ایمن احترامی خاص قائل بود، بلکه ائمه(ع) و اصحاب هم از او به نیکی یاد می‌کردند. امام باقر(ع) هم در باره او می فرماید: «إنّی اُشْهِدُ اَنّها مِنْ اَهلِ الجنّةِ...»؛[۲۵] من گواهی می دهم، ام ایمن اهل بهشت می باشد.

پانویس

  1. همان، ص‌۱۷۹، چاپ بیروت.
  2. چشمه در بستر، ص ۲۶۸.
  3. طبقات، ج۸، ص‌۱۷۹، چاپ بیروت.
  4. سفینة البحار، ج۲، ص‌۷۳۶.
  5. طبقات ابن‌سعد، ج۸، ص‌۱۷۹.
  6. اعیان الشیعه، ج۲، ص‌۲۲۷.
  7. طبقات، ج۸، ص‌۱۷۹.
  8. ریاحین الشریعه، ج۲، ص‌۳۳۳.
  9. طبقات، ج۸، ص۱۸۱.
  10. اعلام النساء، ج۱، ص‌۱۰۷ و اعلام المغازی، ج۱، ص۲۵۰، چاپ بیروت.
  11. شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج‌۳، ص۳۹۰ و المغازی، ج۱، ص۲۷۸.
  12. اعلام النساء، ص۲۵۲.
  13. ر.ک: ریاحین الشریعه، ج‌۳، ص۶۴ و بحار، ج۴۵، ص‌۷۱۰.
  14. بحار، ج۴۵، ص‌۱۸۳.
  15. محجة البیضاء، ج۴، ص۵۲.
  16. بحارالانوار، ج۱۰، ص‌۶۹.
  17. الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۳.
  18. بحارالانوار، ج۸، ص۱۰۱.
  19. بحارالانوار، ج۸، ص‌۵۳.
  20. اعیان الشیعه، ج‌۳، ص۵۵۵.
  21. طبقات ابن‌سعد، ج۸، ص‌۲۲۳.
  22. الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۲.
  23. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۵۰۴.
  24. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۰۴ و۱۹۰.
  25. اصول کافى، ج ۲، ص ۴۰۵.

منابع

  • "مَحرم کوثر"، عبدالرحیم سیفی‌نژاد، مجله فرهنگ کوثر، شماره ۸.
  • زنان دانشمند و راوى حدیث، احمد صادقى اردستانی.