آیه 2 سوره انعام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۰۱ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ۖ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره انعام 3>>
سوره : سوره انعام (6)
جزء : 7
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

اوست خدایی که شما را از گِلی آفرید، پس فرمان اجل و مرگ را بر همه کس معین کرد، و اجلی که معین و معلوم است به نزد اوست، باز شما شک در آیات او می‌کنید.

اوست که شما را از گِلی مخصوص آفرید، سپس برای عمر شما مدتی مقرّر کرد، و اجل حتمی و ثابت نزد اوست، [شگفتا! که] باز شما [با این همه دلایل آشکار در یکتایی و ربوبیّت و خالقیّت او] شک می کنید.

اوست كسى كه شما را از گِل آفريد. آنگاه مدتى را [براى شما عُمْر] مقرر داشت. و اَجَل حتمى نزد اوست. با اين همه، [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مى‌كنيد.

اوست كه شما را از گِل بيافريد و عمرى مقرر كرد: مدتى در نزد او معين. با اين همه، ترديد مى‌ورزيد.

او کسی است که شما را از گل آفرید؛ سپس مدتی مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او،) تردید می‌کنید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

It is He who created you from clay, then ordained the term [of your life]—the specified term is with Him—and yet you are in doubt.

He it is Who created you from clay, then He decreed a term; and there is a term named with Him; still you doubt.

He it is Who hath created you from clay, and hath decreed a term for you. A term is fixed with Him. Yet still ye doubt!

He it is created you from clay, and then decreed a stated term (for you). And there is in His presence another determined term; yet ye doubt within yourselves!

معانی کلمات آیه

«طِینٍ»: گِل. مراد خلق آدم یعنی ابوالبشر از گِل و به تبع او خلق همه آدمیزادگان از آن است (نگا: آل‌عمران / ، اسراء / ). یا این که مراد این است که جسم انسان متشکّل از عناصر خاک به نسبتهای خاصّ است (نگا: مؤمنون / ، حجّ / . «قَضَی»: مقدّر کرد. تعیین نمود. «اَجَلاً»: نهایت زمان عمر (نگا: اعراف / ). «أَجَلٌ مُسَمّیً»: مدّت معیّن و مشخّص. مراد فرا رسیدن رستاخیز و زنده‌شدن دوباره و سر برآوردن از گورها است (نگا: فاطر / ، احقاف / . برخی واژه (أَجَلاً) را به معنی مرگ معلّق یعنی ناگهانی و زودرس که در گروِ رُخدادها و پیشامدها و مشروط به شرائط و مقتضیات است دانسته‌اند، و واژه (اجل) را مرگ طبیعی معنی کرده‌اند. «تَمْتَرُونَ»: شکّ می‌کنید. فعل مضارع باب افتعال از ماده (مری) است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى‌ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ «2»

او كسى است كه شما را از گل آفريد، پس از آن أجلى را (براى زندگى شما در دنيا) قرار داد و أجلى معيّن (كه مربوط به آخرت يا غير قابل تغيير در دنياست) نزد اوست. پس (با وجود اين) شما شك و شبهه مى‌كنيد؟

نکته ها

در آيه‌ى پيش، مسائل آفاقى و خلقت آسمان‌ها و زمين مطرح شده، اينجا خلقت انسان و حيات محدود او در اين دنيا آمده است.

در قرآن، 21 مرتبه از «أجل مسمّى» سخن به ميان آمده است.

خداوند براى عمر انسان دو نوع زمان‌بندى قرار داده: يكى حتمى كه اگر همه‌ى مراقبت‌ها هم به عمل آيد، عمر (مانند نفت چراغ) تمام مى‌شود. و ديگرى غير حتمى كه مربوط به كردار خودمان است، مثل چراغى كه نفت دارد، ولى آن را در معرض طوفان قرار دهيم.

جلد 2 - صفحه 411

در روايات، كارهايى هچون: صله‌ى رحم، صدقه، زكات، دعاو ... سبب طول عمر و اعمالى هچون: قطع رحم و ظلم و ... سبب كوتاه شدن عمر دانسته شده است.

امام باقر عليه السلام در مورد «أَجَلًا وَ أَجَلٌ» فرمود: آنها دو أجل هستند: يكى محتوم و قطعى و ديگرى موقوف (يعنى مشروط و معلّق). «1»

به نقل ابن‌عباس، خداوند براى انسان دو أجل قرار داده: يكى از تولّد تا مرگ، ديگرى از مرگ تا قيامت. انسان با اعمال خود، گاهى از يكى مى‌كاهد وبه ديگرى مى‌افزايد. پس پايان أجل هيچكس قابل تغيير نيست. «وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ» «2»

پیام ها

1- مدّت عمر و پايان زندگى، به دست ما نيست. هُوَ الَّذِي‌ .... قَضى‌ أَجَلًا

2- تنها خداوند بر أجل مسمّى (أجل قطعى)، آگاه است. «أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ»

3- با آنكه آفرينش و پايان كار انسان، همه از خدا و به دست اوست، پس چرا در مبدأ و معاد شك كنيم؟ «ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ»


«1». كافى، ج 1، ص 147.

«2». فاطر، 11.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى‌ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ «2»

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ‌: ذات ذو الجلال الهى آن ذاتى است كه بيافريد شما را از گل يعنى ابتداى خلق شما نمود از آنچه، آن ماده اولى و آدم ابو البشر از آن مخلوق است، يا خلق فرمود پدر شما را از گل (بنا به حذف مضاف) ثُمَّ قَضى‌ أَجَلًا: پس حكم فرمود مدتى را كه چون بسرآيد مرگ برسد. مراد اجل موت است‌ وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ‌: و مدتى كه نام برده شد و معين و مقرر گشته نزد او است، يعنى اجل قيامت كه كسى علم به آن ندارد و بعد از انقضاء آن، قيامت قائم شود.

پس اجل اول ما بين خلق و موت است، و ثانى ما بين موت و بعث كه آن را برزخ‌

«1» احتجاج طبرسى، جزء اوّل، باب احتجاجات النبىّ، صفحه 24.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 220

گويند، چه اجل را اطلاق به آخر، مدت، و اطلاق به همه آن نيز مى‌كنند. و ممكن است مراد از آن آخر مدت باشد. بنا به قولى اجل اول حيات، و ثانى موت؛ يا اول براى گذشتگان، و دوم بر آيندگان؛ يا اول اجل دنيا، و دوم اجل آخرت. و بدانكه اجل نزد ما عبارت است از حلول موت، خواه به حتف انف بميرد، يا به سببى ديگر مانند قتل و غرق و حرق و غير آن. در كافى- شريف حمران روايت كند از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم از فرمايش خداى عزّ و جلّ‌ «قَضى‌ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى» فرمود: آن دو متغايرند: اجل محتوم يعنى مبرم و محكم، و اجل موقوف قابل تغيير است بسبب توقفش بر حصول شرايط و ارتفاع موانع.

تبصره- علامه مجلسى رحمه اللّه- در مرآت العقول فرمايد: آيات و اخبار دلالت مى‌كند بر آن: خداى تعالى دو لوح خلق فرموده، ثبت نموده در آن آنچه حادث شود از كائنات: يكى لوح محفوظ كه تغيير در آن اصلا نيست و مطابق علم الهى است و ديگرى لوح محو و اثبات، ثابت نمايد در آن چيزى را، پس محو فرمايد به سبب حكم كثيره كه مخفى نيست بر اولوا الالباب. مثلا نوشتند عمر زيد پنجاه سال يعنى مقتضاى حكمت عمرش چنين باشد، اگر بجا نياورد آنچه مقتضى درازى يا عمر كوتاهى او شود؛ پس هر گاه صله رحم نمايد مثلا، محو گردد پنجاه سال، و نوشته شود شصت سال. وقتى قطع رحم كند نوشته شود چهل سال و در لوح محفوظ ثبت شده كه صله رحم كند و عمرش شصت سال؛ چنانچه طبيب حاذق وقتى اطلاع بر مزاج شخص پيدا كند، حكم نمايد به اينكه عمر او به حسب اين مزاج شصت سال است. وقتى سم تناول و بميرد يا بواسطه استعمال دوائى تقويت مزاج و بيشتر عمر كند، مخالف قول طبيب نشود. و تغيير واقع در لوح محفوظ را «بدا» نامند به جهت ظهور بر ملائكه يا بر خلق، وقتى مخبر باشند به اولى خلاف آنچه مى‌دانستند اولا.

ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ‌: پس با وجود بر اين شما شك مى‌آوريد در بعث و قيامت. خطاب به كفار منكرين حشر و نشر و احتجاج بر ايشان است كه بعد از ثبوت آفريدن حق تعالى وجود آنها را، و معطى نعم و ابقاى آنها تا حين آجال و نقل از حالى به حالى و جريان موت بر آنها كه مشاهده كنيد و مقريد كه فرارى از موت نيست، در اين صورت چگونه شك در بعث و قيامت نمائيد؛ زيرا ذاتى كه قادر باشد بر خلق مواد و

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 221

جمع آن و ابداع حيات و ابقاى آن تا وقت حلول آجال، هر آينه اقوى باشد در قدرت بر جمع آن مواد و زنده نمودن آن ثانيا. پس آيه اولى دليل بر توحيد، و ثانيه دليل بر معاد مى‌باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى‌ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ «2»

ترجمه‌

او است كه آفريد شما را از گل پس مقدّر نمود اجلى را و اجلى است نام برده شده نزد او پس شما شك ميآوريد.

تفسير

بدو خلقت انسان از گل است چون حضرت آدم (ع) از گل خلق شده و منى مولّد از اغذيه مولده از آب و خاك است و آن دو اجل دارد يكى حتمى كه مقدم و مؤخر نميشود و ديگر معلّقى كه بدعا و صدقه و صله ارحام و امثال و اضداد اينها مقدّم و مؤخر ميشود و اول در لوح محفوظ ثبت شده و دوم در لوح محو و اثبات چنانچه قمى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه اجل مقضى اجل محتوم است كه خداوند مقدر فرموده است آنرا و مقدم و موّخر نميشود و اجل مسمّى آن اجلى است كه در آن بدا راه دارد و خداوند بمشيّت خود آنرا مقدم و مؤخر مينمايد و در كافى از حضرت باقر (ع) در تفسير اين آيه نقل نموده كه دو اجل است اجل محتوم و اجل موقوف و ذيل آيه مفيد استبعاد است از شك خلق در توحيد و معاد با آنكه بايد بدانند كسيكه قادر است باخراج آنها از كتم عدم بعرصه وجود و تقدير امور و آجال نموده بر وفق حكمت و مشيت خود و با اين حال نگاه ميدارد مردم را ميان خوف و رجاء و كم و زياد مينمايد عمرها را باسباب آن يگانه است كه مثل و همتا ندارد و مسلّما قادر است كه زنده نمايد آنها را بعد از مردن چون جمع اجزاء متفرقه آسان‌تر است از ايجاد آنها و چون اجل حتمى بعد از عمر طبيعى است‌

جلد 2 صفحه 298

كه نوعا علم بآن براى مردم تا حدى حاصل است و اجل معلقى را كسى جز خدا نميداند و موقوف بموجبات تقديم و تأخير است مخصوص باضافه بخود فرموده است و بعضى گفته‌اند مراد باجل مقضى موت اشخاص و قيامت صغرى است و مراد باجل مسمى فناء كل و قيامت كبرى است كه علم آن مخصوص بخداوند است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَكُم‌ مِن‌ طِين‌ٍ ثُم‌َّ قَضي‌ أَجَلاً وَ أَجَل‌ٌ مُسَمًّي‌ عِندَه‌ُ ثُم‌َّ أَنتُم‌ تَمتَرُون‌َ «2»

‌او‌ ‌است‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ خلق‌ فرمود ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ تقدير فرمود ‌براي‌ ‌شما‌ مدت‌ ‌را‌ و مدت‌ ديگري‌ ‌است‌ ‌که‌ معين‌ ‌شده‌ نزد ‌او‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌شما‌ تشكيك‌ و ترديد ميكنيد.

هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَكُم‌ مِن‌ طِين‌ٍ اشاره‌ بماده‌ اصليه‌ بشر ‌است‌ ‌که‌ حضرت‌ آدم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد ‌در‌ سوره‌ ص‌ ‌آيه‌ 71 إِذ قال‌َ رَبُّك‌َ لِلمَلائِكَةِ إِنِّي‌ خالِق‌ٌ بَشَراً مِن‌ طِين‌ٍ بعلاوه‌ ماده‌ نطفه‌ ‌از‌ مأكولات‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ بعمل‌ ميآيد و نيز ميفرمايد مِنها خَلَقناكُم‌ وَ فِيها نُعِيدُكُم‌ وَ مِنها نُخرِجُكُم‌ تارَةً أُخري‌ طه‌ ‌آيه‌ 57 ثُم‌َّ قَضي‌ أَجَلًا گذشت‌ معاني‌ قضي‌ و اطلاقات‌ ‌آن‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد ‌در‌ مجلد دوم‌ صفحه‌ 165 مراجعه‌ شود، اراده‌ و مشيت‌ اتمام‌ فعل‌، حكم‌، اعلام‌ امر، خلق‌ صنع‌ و ‌در‌ اينجا بمعني‌ تقدير ‌است‌، و اجل‌ بمعني‌ مدت‌ ‌از‌ بدو ايجاد ‌تا‌ زمان‌ انقضاء و مراد مدت‌ حيات‌ ‌است‌.

وَ أَجَل‌ٌ مُسَمًّي‌ ‌بين‌ مفسرين‌ اختلاف‌ ‌است‌ ‌در‌ فرق‌ ‌بين‌ اجلين‌ و تماما بي‌مدرك‌ ‌است‌ و اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌در‌ اينكه‌ مراد اجل‌ محتوم‌ ‌که‌ قابل‌ تغيير نيست‌ و ‌در‌ لوح‌ محفوظ ‌است‌ و بسا انبياء و ائمه‌ (ع‌) خبر ميدادند، و اجل‌ ‌غير‌ محتوم‌ ‌که‌ ‌در‌ لوح‌ محو و اثبات‌ ‌است‌ و علمش‌ مختص‌ بخدا ‌است‌ و بسا تغييرپذير

جلد 7 - صفحه 7

‌است‌ ‌که‌ اجل‌ مسمّي‌ ميناميم‌ و مسئله‌ بداء ‌که‌ ضروريات‌ مذهب‌ شيعه‌ و اخبار متواتره‌ بتواتر معنوي‌ ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ ‌از‌ ائمه‌ (ع‌) رسيده‌ و ‌آيه‌ شريفه‌ يَمحُوا اللّه‌ُ ما يَشاءُ وَ يُثبِت‌ُ وَ عِندَه‌ُ أُم‌ُّ الكِتاب‌ِ رعد ‌آيه‌ 39، دال‌ ‌بر‌ آنست‌.

و بداء ‌در‌ حق‌ باري‌ نه‌ بمعناي‌ تغيير نظر ‌است‌ مثل‌ بدائيات‌ ‌در‌ بنده‌گان‌ بلكه‌ تغيير مصالح‌ و حكم‌ ‌است‌ ‌که‌ بصفات‌ و اعمال‌ بشر و عبادت‌ و معصيت‌ و ادعيه‌ و توسلات‌ و ‌غير‌ اينها تغيير ميكند مثلا صله‌ رحم‌ باعث‌ طول‌ عمر ميشود و قطع‌ ‌آن‌ موجب‌ كوتاهي‌، صدقه‌ باعث‌ رفع‌ بلا ميشود، دعاء موجب‌ اجابت‌ ميگردد، زكاة باعث‌ زيادتي‌ مال‌ ميشود تركش‌ موجب‌ زوال‌ ميگردد، عبادت‌ و بندگي‌ و علم‌ و صفات‌ حميده‌ باعث‌ توسعه‌ و معصيت‌ و ظلم‌ و امثال‌ ‌آن‌ موجب‌ ضيق‌، توسلات‌ سبب‌ قضاء حوائج‌ و اعراض‌ ‌از‌ علماء موجب‌ تسلط ظالم‌ و ‌غير‌ اينها و بعين‌ مسئله‌ بداء ‌در‌ تكوينيات‌ مثل‌ نسخ‌ ‌است‌ ‌در‌ تشريعيات‌ ‌که‌ بمقتضاي‌ مصالح‌ و حكم‌ و مقتضيات‌ حكم‌ تغيير ميكند مثلا ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌از‌ حتميات‌ ‌است‌ لكن‌ تقديم‌ و تأخيرش‌ قابل‌ بداء ‌است‌ لذا ائمه‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ اصل‌ ظهور ‌را‌ خبر داده‌اند لكن‌ زمان‌ ‌آن‌ ‌را‌ معين‌ نفرموده‌اند و مسئله‌ بداء ‌را‌ ‌ما ‌در‌ جلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ باب‌ نبوت‌ بمناسبت‌ مسئله‌ نسخ‌ متعرض‌ شده‌ايم‌.

عنده‌ تعبير بكلمه‌ عنده‌ اشاره‌ باختصاص‌ ‌اينکه‌ علم‌ ‌است‌ بخدا و احدي‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌او‌ اطلاعي‌ ندارد مگر بوحي‌ الهي‌.

ثُم‌َّ أَنتُم‌ تَمتَرُون‌َ خطاب‌ بكفار و كساني‌ ‌که‌ مثل‌ ‌آنها‌ هستند شك‌ ميآورند و امتراء اشكال‌تراشيست‌ و القاء شبهه‌ ‌که‌ مورث‌ شك‌ شود و ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ مراء و ماريه‌ ‌که‌ جدال‌ و مناظره‌ ‌باشد‌ و بعيد نيست‌ اشاره‌ بكساني‌ ‌باشد‌ ‌که‌ انكار معاد و بعث‌ و نشور ميكنند اگرچه‌ ‌آيه‌ مطلق‌ ‌است‌ و اللّه‌ العالم‌ بمراده‌.

8

برگزیده تفسیر نمونه


سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع