یسر
آسانی، معادل یُسر در زبان عربی است. بیشتر لغویان، یُسر را ضدّ عُسر و به معنای آسانی و بینیازی دانستهاند.[۱] مشتقات گوناگون یُسر در قرآن 44 بار آمده[۲] که اغلب به همین معنا بکار رفته است.
محتویات
مفاهیم واژه آسانی در قرآن
مفهوم آسانی را در قرآن کریم میتوان در قالب واژههایی مانند تخفیف، هیّن، وسع، عفو، رفق، رحمت، مغفرت و اِنظار جُست. از نفی اثم، حرج، جناح، تثریب، إصر، اطاقة، ضیق و مشقّت نیز مفهوم آسانی استفاده میشود؛ چنان که توجه به مجموعه این واژهها در آیات میتواند گستره مفهومی آن را در قرآن بنمایاند.
مفهوم آسانی در مجموعه ساختار معرفت دینی تجلی دارد؛ از قبیل آسانی تصرفات خدا در نظام تکوین در دنیا و آخرت، آسان شدن کارها بدست خداوند، آسانگیری در تشریع احکام دینی و دستور به آسانگیری در روابط دینی و اجتماعی. گستره این مفهوم در تشریع احکام تا جایی است که میتوانگفت: بنای شریعت بر آسانگیری است.
از برخی مصادیق آسانی به تساهل و تسامح نیز تعبیر شده است که شاید این اصطلاح برگرفته از روایات متعددی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که من به شریعت سهله سمحه برانگیخته شدهام؛[۳]
بر همین اساس، برخی از فقیهان در استنباطات احکام فقهی، بارها به سهلة و سمحة بودن شریعت استناد کردهاند؛[۴] البته قرآن برای آسانی، حدود و مرزهایی قائل شده است.
آسانی کارها برای خدا در تکوین
الف. آفرینش نخستین هستی و بازآفرینی آن در قیامت:
قرآن، آفرینش آسمانها و زمین را در شش روز و بدون سختی و مشقّت ذکر کرده: «ولَقَد خَلقنا السَّموتِ والأرضَ و ما بَینَهما فی سِتَّةِ أیّام و ما مسَّنا مِن لُغوب». (سوره ق/50، 38)
و خداوند ایجاد و اعاده خلق را بر خود آسان دانسته است: «أَوَلَم یَرَوا کَیفَ یُبدِئُ اللّهُ الخَلقَ ثمّ یُعیدُه إنَّ ذلکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ». (سوره عنکبوت/29، 19)
حتی اعاده آفرینش بر خدا، از ایجاد آن آسانتر است: «و هُوَ الَّذِی یَبدؤُاالخَلقَ ثمَّ یُعیدُه و هُوَ أَهوَنُ عَلَیه». (سوره روم/30، 27)
و حشر انسانها بر خداوند، بسی آسان است: «ذلکَ حَشرٌ عَلینا یَسیرٌ». (سوره ق/50، 44)
روشن است که قدرت خداوند درباره همه موجودات، یکسان است؛ بنابراین تعبیر به آسانتر بودن اعاده، از آن جهت است که هر صفت کمالی در موجودات، به نحو کاملتر و بدون هیچگونه نقص در خداوند وجود دارد؛ بر این اساس چون اعاده در مقایسه با ایجاد نزد مردم آسان است، این آسانی در خداوند بیشتر و به گونهای است که هیچ سختی و مشقتی را به همراه ندارد.[۵]
ب. تدبیر منظم و آگاهانه آفرینش و حیات انسانها:
خداوند، آفرینش انسان را از خاک، سپس از نطفه و باردار شدن زنان و کوتاهی یا بلندی عمر بنیآدم را بر خود آسان دانسته است: «واللّهُ خَلَقَکُم مِن تُراب ثمَّ مِن نُطفَة ثمَّ جَعَلَکُم أزوجاً و ما تَحمِلُ مِن أُنثی و لاتَضَعُ إلاّ بِعِلمهِ و ما یُعمَّرُ مِن مُعمَّر ولا یُنقَصُ مِن عُمُرِه إلاّ فِی کِتب إنّ ذلِکَ عَلی اللّهِ یِسیرٌ». (سوره فاطر/35، 11)
قرآن، اعطای فرزند را به پیرزنی نازا و شوهری فرتوت (حضرت زکریا و همسرش) بر خداوند آسان و هموار میشمرد: «قالَ رَبِّ أنّی یَکونُ لی غُلمٌ و کانتِ امرَأَتِی عاقِراً و قَد بَلَغتُ مِن الکِبَرِ عِتِیّاً × قالَ کذلِکَ قالَ رَبُّک هُو عَلیَّ هَیِّنٌ». (سوره مریم/19، 8 و 9)
و اعطای فرزند به زنی باکره و بیشوهر (حضرت مریم علیهاالسلام) را نیز آسان میداند: «قالَت أنّی یَکونُ لِی غُلمٌ و لَمیَمسَسنِی بَشرٌ و لَمأکُ بَغِیّاً × قالَ کذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلیَّ هَیِّنٌ». (سوره مریم/19، 20 و 21)
ج. علم خدا:
آگاهی به آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد و تدوین آن در کتاب، بر خداوند آسان است: «ألم تَعلَم أنّ اللّهَ یَعلمُ ما فی السَّماءِ والأرضِ إنّ ذلِکَ فی کِتب إنّ ذلکَ عَلی اللّهِ یسیرٌ». (سوره حج/22، 70)
همه مصیبتها در زمین و در وجود شما، پیش از پیدایش در کتابی وجود دارد و آن بر خدا آسان است: «ما أَصابَ مِن مُّصیبَة فِیالأرضِ و لاَ فِی أنفُسِکم إلاَّ فِی کتب من قَبلِ أن نَبرأَها إنَّ ذلِک عَلَیاللّهِ یَسیرٌ». ([سوره حدید]]/57، 22)
د. مجازات گناهکاران:
در آتش افکندن گناهکاران و ستمگران بر خدا سهل است: «فَسَوفَ نُصلیهِ ناراً و کانَ ذلکَ عَلَی اللّهِ یَسیراً» (سوره نساء/4، 30) دو چندان شدن عذاب زنان پیامبر در صورت اعمال ناشایست بر خدا آسان است: «ینساءَ النّبیِّ مَن یأتِ مِنکنَّ بِفحِشَة مُبَینّة یُضعَف لَها العَذابُ ضِعفَینِ و کانَ ذلکَ علَیاللّهِ یَسیراً». (سوره احزاب/33، 30)
ه. حبط اعمال:
تباهی اعمال منافقانی که از جنگ سرباز زده به غنایم چشم دارند، بر خداوند سهل است: «أُولئِکَ لَم یُؤمِنوا فَأَحبَطَ اللّهُ أعملَهم و کانَ ذلکَ عَلَی اللّهِ یَسیراً». (سوره احزاب/33، 19)
آسان شدن کارها بدست خداوند
الف. آسان کردن فهم قرآن و راه هدایت:
استدلالهای روشن، پندهای حکیمانه، سلیس بودن و آهنگ عبارتها، زمینه آسانیِ حفظ و فهم قرآن را فراهم میسازد: «ولَقد یَسَّرنا القُرءانَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِر». (سوره قمر/54، 32)
ابن عباس گفته است: اگر خداوند معارف بلند قرآن را به صورت الفاظ متداول انسانها فرود نمیآورد، هیچ انسانی نمیتوانست آن (وحی) را به زبان آورد.[۶]
خداوند فرموده است که قرآن را در زبان تو آسان کردیم تا وسیله بشارت برای مؤمنان و اِنذار لجوجان باشد: «فإنَّما یَسَّرنهُ بِلِسانِک لِتُبشِّرَ بهِ المُتَّقینَ و تُنذِرَ بِه قَوماً لُدّاً». (سوره مریم/19، 97)
نیز فرموده است که بشر را از نطفهای آفرید و راه هدایت را برایش آسان کرد: [۷] «مِن نُطفة خَلَقهُ فَقَدَّرُه × ثُمّ السَّبیلَ یَسّرَه». (سوره عبس/80، 19و20)
ب. کمک به پیامبران و مؤمنان:
قرآن، کمک به پیامبران و مؤمنان را نوعی تمهید و آسانسازی زمینه توفیق آنان در عبادت و خدمت قرار داده است: «و نُیَسِّرُک لِلیُسری». (سوره اعلی/87، 8) به نظر برخی مفسران، مقصود آیه این است که ما تو را برای شریعت سهله و سمحه یاری میدهیم.[۸]
قرآن، آسانی و توفیق در کارهای شایسته را به انفاق کنندگان باتقوا که جزای نیک را باور دارند، بشارت داده است:[۹] «فأمّامَنأعطی واتَّقی × و صَدَّق بِالحُسنی × فَسَنُیَسِّرُه لِلیُسری». (سوره لیل/92، 5-7) قرآن کریم این توفیق و آسانی را در قالب دعا از زبان حضرت موسی علیه السلام نقل میکند: «ربِّ اشرَح لی صَدری × و یَسِّرلِی أَمرِی». (سوره طه/20، 25-26)
آسانگیری در جعل احکام
خداوند در تشریع احکام و تکالیف دین اسلام، آسان گرفته؛ به صورتی که عمل به آن وظایف در توان مکلّفان است:[۱۰] «لایُکَلِّف اللّهُ نَفساً إلاّ وُسعَها». (سوره بقره/2، 286)
او از اراده خویش به تخفیف و آسانگیری خبر داده و بر این اساس، به کسانی که برای ازدواج با زنان مؤمن و آزاد تمکّن مالی ندارند، اجازه ازدواج با کنیزان را داده است:[۱۱] «و مَن لمیَستَطِع مِنکُم طَولا أن یَنکِحَ المُحصَنتِ المُؤمِنتِ فَمِن ما مَلَکت أیمنُکم مِن فَتَیتِکُم المُؤمِنتِ... یُریدُاللّهُ أن یُخَفِّفَ عَنکُم». (سوره نساء/4 ، 25-28)
در جای دیگر فرموده است: خداوند آسانی را اراده کرده و سختی و شدّت را نخواسته است: «یریدُ اللّهُ بِکم الیُسرَ ولایُریدُ بِکم العُسرَ». (سوره بقره/2، 185)
او در موارد ناآگاهی و عذر، کیفر بر تکلیف را از بندگان برداشته است: «و ما کُنّا مُعذِّبینَ حتّی نَبعثَ رَسولا» . (سوره اسراء/17، 15)[۱۲]
این ویژگی (آسانی) در جوهره همه ادیان آسمانی وجود دارد؛ اما گاه در بعضی امّتها برای تنبیه و کیفر، احکام سخت تشریع شده است؛[۱۳] برای مثال به دلیل ستمگری، رباخواری، حرامخواری و مخالفت یهودیان با پیامبران، هر حیوان ناخندار و سُم پهن مانند شتر، همچنین چربی گاو و گوسفند که غذای دلخواه آنان بود، بر آنان حرام شد.[۱۴](سوره نساء/4، 160و161) و (سوره انعام/6، 146)
به نقلی زمامداران بنیاسرائیل، مردم کم درآمد را از خوردن گوشت پرندگان و چربی حیوانات منع میکردند؛ بدین روی، همانها بر آنان حرام شد.[۱۵] تورات کنونی نیز به گونهای به این مطلب اشاره کرده، مینویسد: شتر با وجودی که نشخوار میکند، امّا تمام سم چاک نیست برای شما ناپاک است.[۱۶]
برخی از احکام ادیان پیشین، حتی بدون داشتن جنبه تنبیهی مشقتآور بوده است؛ مانند روزه وصال که چند شبانه روز پیوسته امساک ادامه مییافت.[۱۷]
تکالیف در دین اسلام که پیامآور آن رحمةٌ للعالمین است، شاق و طاقتفرسا نیست. قرآن درخواست همین مطلب را از سوی مؤمنان گزارش کرده است: «ربَّنا ولاتَحمِل عَلَینا إصراً کَما حَمَلتَه علیَ الّذینَ مِن قَبلِنا ربَّنا ولاتُحَمِّلنا مالا طاقَةَ لَنابِه». (سوره بقره/2، 286) شاید خاتمیت این دین و لزوم انطباق آن با موقعیتهای متفاوت در همه عصرها و نسلها دلیل آسانتر بودن احکام آن باشد.
نمونههایی از آنچه در قرآن، نشان از آسانگیری خداوند در تشریع احکام دارد، عبارتنداز:
پذیرفتن اظهار اسلام
خداوند متعالی در پذیرش اسلام، آسان گرفته و دستور داده است که هر کس اظهار اسلام کرد، بیدرنگ از او بپذیرید:[۱۸] «ولاتَقولوا لِمَن ألقی إلَیکُم السَّلمَ لَستَ مُؤمِناً». (سوره نساء/4، 94)
واجبات و کفّارات تخییری
در برخی واجبات، مکلّف بر یک عمل الزام نشده؛ بلکه بین چند عمل مخیّر است که نوعی آسانی به شمار میآید. مواردی از تخییر که در قرآن ذکر شده، عبارت است از:
الف. وقوف در منی و قربانی:
واجب است حاجی پس از اعمال روز دهم (رمی جمره عقبه، قربانی، حلق یا تقصیر) در ایام تشریق (یازدهم، دوازدهم، سیزدهم) در منی توقّف کند؛[۱۹] اما خداوند او را بین کوچ کردن روز دوازدهم و سیزدهم مخیّر کرده است:[۲۰] «واذکُروا اللّهَ فِی أیّام مَّعدودت فَمَن تَعَجَّلَ فی یَومَینِ فَلاَ إِثمَ عَلَیه و مَن تَأخَّر فَلاَ إِثمَ عَلیهِ لِمَن اتَّقی» (سوره بقره/2، 203)
نیز بر حاجی واجب است که در روز عید قربان قربانی کند؛ اما خداوند او را به آنچه در توان او است (شتر، گاو، گوسفند) مخیر کرده:[۲۱] «فَمَن تَمتَّعَ بِالعُمرةِ إلی الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِن الهَدیِ...». (سوره بقره/2، 196)
ب. کفّاره قسم:
اگر مسلمانی سوگند شرعی خویش را بشکند، خداوند به جای تعیین یک جریمه، وی را میان چند کفّاره مخیّر کرده است تا بر او گران نیاید و جریمه خود را آسانتر بپردازد. بر اساس آیه 89 سوره مائده/5 کفاره قسم یکی از این سه مورد است. اطعام ده فقیر یا پوشاندن لباس به آنان، آزاد کردن یک برده و در صورتی که قدرت مالی برای ادای یکی از جریمههای یاد شده را نداشت، سه روز روزه بگیرد.[۲۲]
واجبات و کفّارات ترتیبی
برخی واجبات یا کفّارات، به صورتی قرار داده شده که در صورت قدرت نداشتن مکلف بر یک گونه از آن، شکلهای دیگری پیش روی او باشد. واجبات و کفّارات ترتیبی در قرآن از این قرارند:
الف. کفّاره صید برای محرم:
خداوند، صید حیوانات را بر مُحرِم ممنوع کرده و مجازات آن را حیوانی معادل آن مانند شتر، گاو و گوسفند قرار داده است؛ امّا اعلان فرموده که مکلّف در صورت عدمتمکّن میتواند شماری از فقیران را اطعام کند و اگر از عهده این نیز برنیاید میتواند چند روز (متناسب بانوع جرم) روزه بگیرد.[۲۳] (سوره مائده/5، 95)
ب. قربانی:
یکی از مناسک حج، قربانی است. اگر حاجی بر آن توانا نباشد، باید ده روز روزه بگیرد.[۲۴] (سوره بقره/2، 196)
ج. کفّاره ظهار:
کفّاره ظهار، آزاد کردن یک برده است که در صورت عدم تمکّن، دو جایگزین به ترتیب (شصت روز روزه پی در پی پیش از رجوع و اطعام شصت فقیر)[۲۵] برای آن قرار داده شده است.(سوره مجادله/58، 3و4)
د. کفّاره قتل خطایی:
مجازات کسی که یکی از مسلمانان را به خطا کشته، پرداخت دیه کامل به بازماندگان مقتول و آزادکردن یک برده مؤمن است؛ امّا اگر نتوانست برده آزاد کند، باید دو ماه پیدرپی روزه بگیرد.[۲۶] (سوره نساء/4، 92)
آسانگیری با قرار دادن شرایط
خداوند برای وجوب هر یک از تکالیف نیز شرایطی را قرار داده است که با فقدان یکی از آنها، تکلیف برداشته میشود که خود نوعی آسانگیری است؛ مانند مشروط بودن وجوب حج به استطاعت: «ولِلّهِ عَلی الناسِ حِجُّ البَیتِ مَن استَطاعَ إلیهِ سَبیلا».[۲۷] (سوره آل عمران/3، 97)
آسانگیری با رفع یا تبدیل احکام
گاه وضعیت خاصی برای برخی افراد پیش میآید که خداوند یا اصل تکلیف را برداشته یا آن را به حکمی دیگر تبدیل کرده است. این موارد عبارتند از:
الف. اضطرار:
در اضطرار، حکم اولیه برداشته میشود؛ به طور مثال با این که خوردن اَشیایی مانند مردار، خون، گوشت خوک، ذبح شده به نام غیرخدا حرام است، در صورت اضطرار، حرمت آن برداشته شده است:[۲۸] «إنّما حَرَّم عَلَیکم المَیتةَ والدَّمَ ولَحمَ الخِنزیرِ و ما أُهِلَّ بِه لِغَیرِاللّهَ فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغ ولا عاد فلا إثمَ عَلیه إنّ اللّهَ غفورٌ رَّحیمٌ» . (سوره بقره/2، 173)
آیه سوم سوره مائده/5 نیز پس از بیان حرمت گوشت حیوانِ خفه شده، حیوانی که بر اثر ضربه چوب یا شاخ حیوان دیگر یا سقوط از بلندی مرده باشد یا درندهای او را کشته یا در پای بت ذبح شده و یا با تیر قرعه کشته شده باشد، کسی را که به ناچار و بدون قصد گناه، از آن خورده است، استثنا میکند.[۲۹](سوره مائده/5، 3)
ب. اکراه:
اگر کسی به گناه وادار شد، خداوند آن گناه را میبخشد؛ چنان که اظهارات شرکآمیز را در زیر شکنجه مشرکان بخشید:[۳۰] «إلاّ مَن أُکرِهَ و قَلبُه مُطمَئِنٌّ بِالإیمنِ». (سوره نحل/16، 106)
ج. تقیّه:
انسان به جهت حفظ خویش از ضرر دیگران میتواند کلام ناحق گفته یا برخلاف حق عمل کند.[۳۱] خداوند پس از نهی از برقراری ارتباط با کافران، فرموده که چنین ارتباط در صورت تقیّه مانعی ندارد: «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکفِرینَ أولیاءَ مِن دونِ المُؤمِنینَ... إلاّ أن تَتَّقوا مِنهم تُقةً».[۳۲] (سوره آل عمران/3، 28) این مطلب از آیه 106 سوره نحل/16 نیز استفاده میشود.[۳۳]
د. خطا:
ارتکاب بسیاری از کارهااگر به عمد باشد، مؤاخذه و پیامدهای مهمّی دارد و اگر به خطا باشد یا هیچ گونه مؤاخذه و پیامدی ندارد یا پیامد آن اندک و سبک است:[۳۴] «لَیسَ عَلیکُم جُناحٌ فیما أخطَأتُم بِه ولکِن ماتَعمّدَت قُلُوبُکم». (سوره احزاب/33، 5)
ه. فراموشی:
ترک واجب یا ارتکاب حرام از روی فراموشی مؤاخذه ندارد. قرآن این مطلب را در قالب دعا از زبان مؤمنان چنین نقل میکند:[۳۵] «رَبَّنا لاتُؤاخِذنا إن نَّسینا أو أخطَأنا». (سوره بقره/2، 286)
و. مریضی:
اگر ادای تکلیف در مواردی موجب بیماری شود، خداوند آن را از مکلف مرتفع ساخته یا به واجب آسانتر تبدیل میکند؛ بر این اساس به کسی که در ماه مبارک رمضان مریض است، اجازه افطار و قضای آن در روزهای دیگر را داده است:[۳۶] «و مَن کانَ مَریضاً أو عَلی سَفر فعِدّةٌ مِن أیّام أُخرَ یُریدُ اللّهُ بِکم الیُسرَ ولایُریدُ بِکم العُسرَ». (سوره بقره/2، 185)
همچنین حکم وضو را برای مریضی که آب برای او ضرر دارد، به تیمم تبدیل کرده است: «...و إن کنتم مَّرضی أو عَلی سَفر أو جاءَ أحدٌ مِنکم مِن الغائطِ... فَتَیمَّموا صَعیداً طَیّباً... ما یُریدُاللّهُ لِیَجعَل عَلَیکم مِن حَرج». (سوره مائده/5، 6)
حکم جهاد نابینا، لَنگ و مریض نیز همین گونه است: «لَیس عَلی الأعمی حَرجٌ ولا عَلی الأَعرجِ حَرجٌ ولا عَلی المَریضِ حَرجٌ» (سوره فتح/48، 17) و نیز سوره توبه/9، 91.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از اصحاب بیمار خود فرمود: نماز را ایستاده بخوان. اگر نتوانستی، نشسته بخوان وگرنه به پهلو و اگر نشد، خوابیده به پشت؛ زیرا خداوند هیچ انسانی را تکلیف نمیکند، مگر به قدر توان او.[۳۷]
حرمت تراشیدن سر پیش از قربانی، در صورت بیماری یا مشکلی مانند آن، برداشته میشود و شخصی که وادار به حلق شد، باید روزه بگیرد یا فقیران را اطعام یا گوسفندی را قربانی کند که فدیه آن شمرده میشود: «ولاتَحلِقوا رُءوسَکم حتّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّه فَمَن کان مِنکم مَریضاً أو بِه أذیً مِن رَّأسِه فَفِدیةٌ مِّن صیام أو صَدقة أو نُسک».[۳۸](سوره بقره/2، 196)
ز. حرج و سختی توانفرسا:
خداوند، تکالیف مشقّتزا را برداشته است. تخفیف شریعت در موارد حرجی، چنان شایع و مورد توجه فقیهان بوده که به مثابهِ قاعده و اصل عمومی (نفیحرج) مورد کاربرد فقهی آنان در مسائل و ابواب گوناگون مشهور شده است:[۳۹] «وما جَعَل علیکم فیالدینِ مِن حرَج». (سوره حج/22، 78)
امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش یکی از اصحاب درباره کیفیت وضوی کسی که دستش زخمی است، فرمود: حکم این گونه مسائل از همین آیه فهمیده میشود. قرآن این مطلب را به صورت درخواست قلبی مؤمنان نقل کرده است: «ربَّنا و لاتُحَمِّلنا ما لاطاقَةَ لَنا بِه». (سوره بقره/2، 286)
انواع سختی که مجوز رفع یا تبدیل تکلیف است، عبارتند از:
- 1. تنگنای مالی:
خداوند، حکم وجوب جهاد را از کسانی که مضیقه و تنگنای مالی، مانع حضور آنان در جبهه شده، برداشته و فرموده است: «لَیس عَلی الضُّعفاءِ ولا عَلی المَرضی ولا عَلی الّذینَ لایَجِدونَ ما یُنفِقونَ حَرَجٌ إذا نَصَحوا لِلّهِ و رَسولِه». (سوره توبه/9، 91)
- 2. ضعف توان و مقاومت روحی:
قرآن در آغاز فرمان داده بود که اگر ارتش مسلمانان، یک دهم ارتش مشرکان باشد میتوان با آنان به مقابله برخاست؛ زیرا ایمان و روحیّه قوی، توان پایداری و مقاومت را به آنان خواهد داد؛ اما پس از پیدایش ضعف روحی بر آنان آسان گرفت و مقایسه را به نصف تخفیف داد: «یأُیّها النَبیُّ حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلیالقِتالِ إن یَکُن مِّنکم عِشرونَ صبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ و إن یَکُن مِّنکم مِائةٌ یَغلِبوا ألفاً... × الَنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکم و عَلِم أنَّ فیکم ضَعفاً فإن یَکُنمِّنکم مِائةٌ صابِرةٌ یَغلِبوا مِائتَینِ و إن یَکُن مِّنکم ألفٌ یَغلِبوا ألفَینِ بِإذنِ اللّهِ» (سوره انفال/8، 65و66)
- 3. نیاز جنسی:
از آنجا که پرهیز از مباشرت با همسر در طول ماه رمضان برای مسلمانان صدر اسلام قابل تحمل نبود و برخی بر اثر عدم تحمل با همسرانشان نزدیکی میکردند، خداوند بر امت اسلام آسان گرفت و مباشرت را در شب ماه رمضان جایز کرد:[۴۰] «وأُحِلَّ لَکم لَیلَةَ الصّیامِ الرَّفثُ إلی نِسائِکم هُنّ لِباسٌ لَکم و أنتُم لِباسٌ لَهنَّ عَلِم اللّهُ أنَّکم کُنتُم تَختانونَ أنفُسَکم فَتابَ عَلَیکم و عَفا عَنکم فالَْن بشِروهُنَّ وابتَغوا ما کَتبَ اللّهُ لَکُم». (سوره بقره/2، 187)
ح. سفر:
برخی از احکام، مانند نمازهای چهار رکعتی، روزه و وضو در سفر به احکام آسانتر تبدیل شده است:[۴۱] «وإذا ضَربتُم فیالأرضِ فَلیس عَلیکم جُناحٌ أن تَقصُروا مِن الصَّلوةِ»؛ (سوره نساء/4، 101)، «کُتِب عَلیکُم الصِّیام... فَمَن کانَ مِنکم مَّریضاً أو عَلی سَفر فعِدَّةٌ مِن أیّام أُخَرَ» (سوره بقره/2، 183 و 184)، «و إن کُنتُم مَّرضی أو عََلی سَفَر... فتَیَمّموا صَعیداً طَیّباً». (سوره مائده/5، 6)
ط. سالخوردگی:
خداوند به سالخوردگان زمینگیر، تخفیفهای بیشتری داده است؛ از جمله برداشتن روزه و تبدیل آن به پرداخت یک وعده غذا (مد طعام) به فقیر در برابر هر روز: «و عَلی الذینَ یُطیقونَه فِدیَةٌ طَعامُ مِسکین»؛[۴۲] (سوره بقره/2، 184)
امام باقر علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: الشیخ الکبیر.[۴۳] بر زنان سالخوردهای که به ازدواج امید ندارند نیز آسان گرفته شده است و از پوشش کامل معاف شدهاند:[۴۴] «والقَوعِدُ مِن النِّساءِ الّتی لایَرجونَ نِکاحاً فَلَیس عَلَیهِنّ جُناحٌ أن یَضَعنَ ثِیابَهنَّ غیرَ مُتَبرِّجت بِزینَة». (سوره نور/24، 60)
ی. خوف از خطر:
قرآن یا روایات در موارد متعددی تصریح کردهاند: تکلیفی که انسان را در معرض خطر جدی جانی یا مالی قرار دهد، ساقط میشود؛ مانند لزوم آرامش بدنی در نماز که در صورت خوف، ساقط میشود:[۴۵] «فإن خِفتم فَرِجالا أو رُکباناً». (سوره بقره/2، 239)
ک. ناآگاهی:
مسلمان موظّف به فراگیری احکام و تکالیف دینی خویش است و در صورت کوتاهی در یادگیری مؤاخذه خواهد شد؛ اما خداوند در چندین مورد بر ناآگاهان آسان گرفته است؛ مانند ناآگاهی و عذر ناشی از نرسیدن دعوت پیامبران:[۴۶] «و ما کُنّا مُعذِّبینَ حتّی نَبعَثَ رَسولا». (سوره اسراء/17، 15)
یا عدم آگاهی از حرمت و وجوب برخی کارها و اشیا در شریعت. مسلمان اگر پس از تحقیق لازم، همچنان در حکم شرعی کاری یا چیزی شک داشته باشد، میتواند به استناد اصل حلیّت یا برائت آن را بر خود حلال و جایز شمرد. قرآن میفرماید:[۴۷] «لایُکلِّفُ اللّهُ نَفساً إلاّ ما ءَاتها». (سوره طلاق/65، 7)
آسانگيرى خدا در محاسبه و مؤاخذه
خداوند در عين دقّت در محاسبه بر مؤمنان آسان گرفته، به ديده اغماض مىنگرد: «فأمّا مَن أُوتِىَ كِتبه بِيَمينِه × فَسَوف يُحاسَب حِساباً يَسيراً» (سوره انشقاق/84، 7و8)
اما قيامت (و محاسبه) براى كافران، سخت است: «فذلِكَ يَومئذ يومٌ عَسيرٌ × على الكفِرينَ غَيرُ يَسير». (سوره مدثر/74، 9و10) نمونههايىاز آسانگيرى خداوند در محاسبه اعمال مؤمنان بدين قرار است:
الف. قبول توبه گنهكاران:
خداوند بر نادمان سختگيرى نكرده و به آنان وعده بهشت داده است: «إلاّ مَن تابَ و ءامَنَ و عَمِلَ صلِحاً فأُولئكَ يَدخُلونَ الجَنَّةَ». (سوره مريم/19، 60)
او نويد داده كه نه تنها گناهانشان آمرزيده، بلكه به كارهاى نيك تبديل مىشود: «إلاّ مَن تابَوءا مَنَ و عَمِلَ عَمَلا صلِحاً فأُولئِك يُبَدِّلُ اللّهُ سَيّاتِهم حَسَنت». (سوره فرقان/25، 70)
ب. تكفير گناهان:
يكى از نمونههاى آسانگيرى محاسبه، مسأله تكفير و محو گناهان با كارهاى نيك است: «والذينَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ لَنُكفِّرنَّ عَنهم سَيِّاتِهم». (سوره عنكبوت/29، 7)
ج. چشمپوشى از كفر گذشته (قاعده جبّ):
كافرانى كه دين اسلام را مىپذيرفتند، از سابقه خويش نگران بودند. قرآن چشمپوشى از گذشته آنان را نويد مىدهد: «قُل لِلَّذينَ كَفروا إن يَنتَهوا يُغفَر لَهم ما قَد سَلفَ و إن يَعودوا فَقَد مَضَت سنّتُ الأوَّلينَ». (سوره انفال/8، 38)
د. شفاعت:
از آنجا كه اميد، در تربيت انسان تأثير فراوانى دارد، خداوند گناهكاران را نااميد نكرده، راهى را به نام شفاعت برايشان قرار داده است تا براى برخوردارى از آن بكوشند و راه سعادت را بپيمايند. (سوره انعام/6، 51؛ سوره سبأ/34، 23)
پانویس
- ↑ مفردات، ص891، «یسر»؛ لسانالعرب، ج15، ص446، «یسر».
- ↑ المعجم المفهرس، ص879، «یسر».
- ↑ وسائل، ج20، ص106؛ بحارالانوار، ج65، ص319 و 346؛ الکافی، ج5، ص494.
- ↑ جواهرالکلام، ج7، ص342 و ج29، ص27؛ عوائدالایام، ص173؛ القواعدالفقهیه، ج1، ص249.
- ↑ المیزان، ج16، ص175.
- ↑ الدّرالمنثور، ج7، ص676.
- ↑ المیزان، ج20، ص207.
- ↑ کشفالاسرار، ج10، ص461؛ الکشّاف، ج4، ص739.
- ↑ کشفالاسرار، ج10، ص514.
- ↑ المیزان، ج2، ص444.
- ↑ مجمعالبیان، ج3، ص54.
- ↑ المیزان، ج13، ص58.
- ↑ المیزان، ج7، ص366.
- ↑ مجمعالبیان، ج4، ص213.
- ↑ قمی، ج1، ص248؛ البرهان، ج2، ص492.
- ↑ کتاب مقدّس، لاویان 11:4.
- ↑ ابن کثیر، ج1، ص226-231.
- ↑ مجمعالبیان، ج3، ص145.
- ↑ جواهرالکلام، ج20، ص3.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص300؛ جواهرالکلام، ج20، ص41.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص294.
- ↑ همان، ج2، ص226؛ مجمعالبیان، ج3، ص367.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص311؛ مجمعالبیان، ج3، ص377.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص294.
- ↑ مجمعالبیان، ج9، ص372.
- ↑ فقهالقرآن، ج2، ص409-412.
- ↑ فقه القرآن، ج1، ص264.
- ↑ الکافی، ج2، ص462.
- ↑ فقه القرآن، ج2، ص266-268.
- ↑ الکافی، ج2، ص462؛ مجمعالبیان، ج6، ص597.
- ↑ المکاسب، ص320.
- ↑ المیزان، ج3، ص153.
- ↑ همان.
- ↑ الکافی، ج2، ص462.
- ↑ همان؛ نورالثقلین، ج1، ص305؛ عوائدالایام، ص247.
- ↑ فقه القرآن، ج1، ص176؛ المیزان، ج2، ص5.
- ↑ التاج، ج1، ص201.
- ↑ فقه القرآن، ج1، ص296؛ مجمعالبیان، ج2، ص519.
- ↑ القواعد الفقهیه، ج1، ص249؛ عوائد الأیّام، ص173.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص201؛ المیزان، ج2، ص45 و47.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص142؛ مجمعالبیان، ج3، ص153.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص177؛ مجمعالبیان، ج2، ص493.
- ↑ البرهان، ج1، ص387.
- ↑ مجمعالبیان، ج7، ص243.
- ↑ فقهالقرآن، ج1، ص153؛ مجمعالبیان، ج2، ص601.
- ↑ مجمعالبیان، ج6، ص623.
- ↑ عوائدالایام، ص248.
منابع
- محمدحسن زمانى، آسانی، دائرة المعارف قرآن كريم، جلد1، مرکز فرهنگ و معارف قرآن.