سید مرتضی مرعشی نجفی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۹ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: ستارگان حرم، جلد 3

نویسنده: عبدالكريم پاك‌نيا

علامه سيد مرتضى مرعشى

آينه فقاهت

مردى پاك از دودمانى بزرگ

حضرت آيت الله آقا سيد مرتضى حسينى مرعشى نجفى، برادر گرامى حضرت آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى از عالمان فرزانه و دانشمندان برجسته اماميه در منطقه تبريز بود. اگر به زندگى سراسر معنوى او نظرى بيفكنيم سرمشق هاى بسيار زيبا و درخشان مى بينيم زندگى دل انگيز و جذاب و آموزنده، كه نظيرش را كمتر در ميان امثال او مشاهده مى كنيم.

اگر در صفحات تاريخ زندگى درخشان اين مرد به دقت بنگريم خطوط برجسته و زرين مى بينيم، او پيوسته در خط مستقيم اهل بيت علیهم السلام استوار باقى ماند و كوچكترين تزلزلى در دل خود پيدا نكرد، عشق و علاقه به اهل بيت علیهم السلام در دل و جان او شعله افكنده و زبانه مى كشيد. او كه خود را وقف مكتب نبوى صلی الله علیه و آله نموده بود نيم قرن سنگربان اهل بيت عصمت و طهارت و مرزبان حريم ولايت در شهر تبريز بود.

ولادت

آقا سيد مرتضى مرعشى در سوم جمادى الاول 1325 هـ.ق در يك خانواده بافضيلت و در مهد علم و تقوى در شهر مولا اميرالمؤمنين، نجف اشرف پا به عرصه عالم خاكى نهاد.(1)

حضرت آيت الله علامه سيد شمس الدين محمود (1338-1279 ق) از شاگرداان مرحوم آخوند خراسانى، شريعت اصفهانى، سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروه و حاج آقا رضا همدانى مى باشد، و هم درس هاى ايشان آيت الله سيد حسن مدرس - سيد ابوالحسن اصفهانى صاحب وسيلة النجاة بوده اند. ايشان داراى بيش از سى جلد كتاب، در موضوعات مختلف علوم اسلامى كه از جمله فقه، اصول، تفسير، رجال، معانى بيان، طب و نجوم مى باشد.

آيت الله سيد شمس الدين محمود مرعشى، پدر بزرگوار معظم‌له پس از عمرى فعاليت در راه بزرگداشت شعائر اسلامى و ترويج معارف نورانى الهى در سال 1338 ق و در حالى كه آقا سيد مرتضى ايام نوجوانى خويش را مى گذرانيد، در نجف اشرف ديده از جهان فروبست و به لقاء الله پيوست. او را در وادى السلام به خاك سپردند.(2)

بخشى از شخصيت مذهبى، علمى و اجتماعى هر انسانى، وابسته به محيط خانوادگى و مربوط به انسان هائى است كه در آن خاندان مؤثر بوده اند. شخصيت آيت الله سيد مرتضى مرعشى از اين جهت كاملترين مراتب را داراست زيرا خاندان او يكى از افتخارترين و مشهورترين كانون علمى شيعه در جهان اسلام بوده است كه مقام علم و عمل و تقوا و مرجعيت و رياست و امارت و سياست را در طول چهارده قرن تاريخ تشيع عهده دار بوده اند. جد ايشان آيت الله علامه شرف‌الدين على بن سيد نجم‌الدين محمد مرعشى (1316-1202 ق) از شاگردان صاحب جواهر، صاحب فصول، صاحب ضوابط و شيخ اعظم انصارى است. جد اعلاى او علامه نسابه سيد محمد نجم‌الدين متوفى (1264 ق) از شاگردان صاحب قوانين مرحوم ميرزاى قمى و شيخ جعفر كاشف الغطاء بوده و از صاحب قوانين مرحوم ميرزاى قمى و شيخ جعفر كاشف الغطاء بوده و از صاحب مفتاح الكرامه اجازه روايتى داشته است.

خلاصه اين خاندان با عظمت نسل اندر نسل صاحب فضائل اخلاقى و كرامات انسانى بوده و در طول تاريخ علم و تقوا و زهد و ورع را به يكديگر به يادگار گذاشته و وارث علوم، اهل بيت و فضائل آنان بوده اند. مرحوم سيد مرتضى مرعشى سلاله چنين خانواده اى است و نسب شريف ايشان با سى و سه واسطه به امام زين العابدين على الحسين بن على ابن ابيطالب علیهم السلام مى رسد.(3)

ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم ؛(4) فرزندانى (برگزيده) هستند برخى از نسل برخى ديگر و خداوند به همه چيز شنوا و داناست.

حديث هجران

سيد مرتضى در 9 سالگى مادر مكرمه خويش را از دست داد، مادرى كه در كوچكى او را به كلام وحى آشنا كرده و معارف نورانى نهج البلاغه مولايش را به او آموخته بود، شيرزنى كه فرزندانى پاك از سلاله پاكان به جامعه بشريت تحويل داد، بانويى از تبار فاطمه سلام الله علیها كه فرزندانش خطوطى زرين در صفحات تاريخ آفريدند. بعد از رحلت مادر بلافاصله چند سالى پدر بزرگوارش نيز در سال 1338 ق به جوار حق شتافت، او با دلى اندوهبار، به همراهى حضرت آيت الله سيد حسن خوئى (دائى خويش) از كنار حرم مطهر علوى علیهم السلام به شهر تبريز منتقل شد.

او مدت هفت سال در حوزه علميه تبريز كه در آن زمان رونقى بسزا داشته و اساتيد برجسته و شايسته را در خود جاى داده بود، مشغول تحصيل شد و در همان جا علوم دينى رايج و سطوح عاليه را فراگرفت.

هجرت به قم

در سال 1346 ق كه 21 سال از زندگانى خود را پشت سر گذاشته بود، با عشقى لبريز از شهر تبريز وارد حوزه علميه قم شد و مدت چهار سال به امر و اصرار حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى (برادر بزرگوار خويش) در قم اقامت گزيده و از محضر پرفيض حضرات آيات عظام حائرى، خوانسارى و علامه بزرگوار شيخ اسدالله قمى استفاده كرد و خود نيز همزمان به تدريس شرح لمعه و مطول و مكاسب همت گماشت.(5)

همگام با حضرت امام خمينى

اين شخصيت فرزانه، در مدت چهار سالى كه در قم اقامت داشت با حضرت امام مأنوس و مألوف بودند خود وى مى گويد: در همين سال‌ها (1350-1346 ق) زمانى كه در مدرسه فيضيه قم ساكن بودم هر هفته جمعه ها در حجره خويش مجلس روضه داشتيم و دوستان فاضله و علاقه مند به اهل بيت علیهم السلام مى آمدند و در مجلس آقا ابا عبدالله شركت مى كردند، حضرت امام خمينى كه در آن موقع طلبه جوانى بودند در مجلس روضه مى آمدند و از حاضرين پذيرائى مى كردند و پذيرائى از عزاداران حسينى را افتخار خود مى دانستند.

همچنين در همان ايام هر هفته دسته جمعى و پياده به مسجد جمكران مى رفتيم و حضرت امام خمينى در اين پياده روى حضور داشتند و در طول مسير با صدائى حزين و با صوتى معنوى دعاى توسل مى خواندند و ما با يك حالت خوش عرفانى به مسجد جمكران مى رسيديم و بعد از انجام مراسم با همين شيوه برمى گشتيم.(6)

سفر به سوى خورشيد

مرحوم آيت الله سيد مرتضى در حالى كه در شهر مقدس قم با اشتياق فراوان به دنبال آموختن معارف عاليه الهى بود، در همان ايام عشق به تحصيل در حوزه نجف و محبت مولايش على علیه السلام در دل و جان او شرر انداخته و شورى در وجودش برانگيخته بود، دلش مى خواست شب هجران و فراق به صبح وصال و وفاق مبدل شود زيرا او ريشه در سرزمين ولايت داشت و اين اشعار را با چشمان گريان زمزمه مى كرد:

يا نسيم الصبا رجوت اليك × قل لمولاى السلام عليك

گرچه دورم بصورت از بر تو × انما القلب والفؤاد لديك.(7)

بالاخره در سال 1350 ه.ق مقدمات به سفر، به شهر عالمان دين پرور و ميعادگاه انسان‌ها والاى گهر يعنى زادگاه خويش، نجف اشرف فراهم شد و ايشان به سوى مرقد مطهر علوى علیهم السلام هجرت كرد.

مژده وصل مى دهد گردش آسمان مرا‌ × هيچ نبود از آسمان اين حركت گمان مرا

او بعد از سال‌هاى دورى از زادگاه خويش، بالاخره در شهر مقدس نجف و در مدرسه وسطى آخوند سكنى گزيد و از همان روزهاى اوليه استقرار فعاليت هاى علمى و معنوى خويش را پيگيرى كرد و در حوزه هاى درس آيات عظام مرحوم ميرزاى نائينى و ميرزا ابوالحسن مشكينى و ميرزا على ايروانى و مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى شركت جسته و خوشه ها چيد و دروس خارج اصول و فقه را از محضر چنين اساتيد برجسته و اعلام نامدار فراگرفت و محصول تلاش خويش را در تقريرات فقهى و اصولى خويش بر دروس ميرزاى نائينى و حاشيه بر ساير كتب فقهى و اصولى متجلى ساخت.

عطش حقيقت جوئى و دانش‌اندوزى اين سيد بزرگوار، او را براى اساتيد زبردست اين دروس، همچون آيت الله آقا سيد حسن بادكوبه اى و آيت الله سيد على قاضى كشاند و مدت ها تحت اشراف استاد بزرگ عرفان، حضرت آقا سيد على قاضى به سير و سلوك و تهذيب نفس و خودسازى معنوى پرداخت.

درجه اجتهاد

او علاوه بر فراگيرى، دروس عالى حوزوى به تدريس مكاسب و كفايه مرحوم آخوند خراسانى همت ورزيد و در اندك زمانى جزء مدرسين طراز اول سطح، در حوزه علميه نجف محسوب شد او از محضر آيات عظام ميرزا محمدحسين نائينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى موفق به اخذ درجه اجتهاد گرديد و مورد تحسين و علاقه مرحوم اصفهانى قرار گرفت. معظم‌له در اين مدت با حضرات آيات عظام حاج سيد ابوالقاسم خوئى و سيد محمدهادى ميلانى و شيخ احمد اهرى، مأنوس بوده و مباحثات علمى داشت.

اجازات روايتى

وى همچنين از علماى بزرگ و محدثين معروف نجف مانند: شيخ مرتضى طالقانى، حاج شيخ عباس قمى، شيخ شمس الدين بادكوبه اى و شيخ على اكبر نهاوندى و سيد محمد كوه‌كمرى و ميرزا ابوالحسن مشكينى اجازه روايتى دريافت كرد.(8)

حضرت آيت الله سيد ابوالقاسم خوئى در مورد مقام علمى او خطاب به فرزند ارشد ايشان فرمودند: من بدون تعارف عرض مى كنم در مباحثاتى كه با ابوى شما داشتيم ايشان معمولا آخرين حرف را مى زدند.(9)

مراجعت به ايران

علامه سيد مرتضى مرعشى نجفى در سال 1360 ق تصميم گرفت براى زيارت حضرت ثامن الحجج مولا على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية والثناء و جهت ملاقات و زيارت اقوام و صله ارحام به ايران سفر كند، اما با مخالفت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى مواجه شد و پس از اصرار، آيت الله اصفهانى موافقت كردند كه در اين سفر پس از زيارت امام هشتم علیه السلام و به جا آوردن صله ارحام مجدداً به حوزه علميه نجف اشرف مراجعت نمايند.

ايشان پس از تشرف به آستان مقدس حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام جهت ملاقات و زيارت اقوام به تبريز رفتند. فقيد سعيد پس از مدتى اقامت قصد مراجعت به نجف اشرف را كرد ولى با موانع عديده روبرو شد از جمله علماى بزرگ تبريز همچون آيت الله حاج ميرزا فتاح شهيدى (صاحب حاشيه بر مكاسب) آيت الله انگجى، آيت الله سيد محمد مولانا و آيت الله سيد حسن خوئى و همچنين اقوام و بستگان ايشان مصرانه تقاضاى اقامت در آن ديار كردند.

او بنا بر وظيفه خويش در تبريز ماند و در همانجا ازدواج كرد ولى خودش را مانند يك مسافر مى دانست اما تقدير الهى چنان رقم زده بود كه تا آخر عمر شريفش در آن جا ماندگار شده و به وظايف شرعى و اجتماعى خويش عمل كند.

تلاش در راه ترويج معارف الهى

آيت الله سيد مرتضى مرعشى در تبريز به فعاليت هاى علمى و اجتماعى همت ورزيد. او از يك سو حوزه درسى تشيكل داده و به تربيت طلاب علوم دينى پرداخت و از سوى ديگر به تأليف و تصنيف روى آورده و محصول سال ها تلاش و كوشش خويش را به رشته تحرير درآورد و افزون بر فعاليت هاى علمى، مسئوليت تبليغ و راهنمايى مردم را نيز عهده دار شد منزل او به عنوان كانون انديشه و اخلاص اهل بيت عصمت علیهم السلام شناخته مى شد و شيفتگان معارف ائمه اطهار علیهم السلام از اطراف و اكناف به گرد شمع وجود او جمع شده و از خرمن پربار حقايق الهى خوشه چينى مى كردند.

او در مدرسه صادقيه تبريز به اقامه جماعت و ارشاد مؤمنين پرداخته و از هيچ فرصتى براى اقامه فريضه امر به معروف و نهى از منكر دريغ نمى كرد و همين طور طلاب مدرسه از اشاره هاى اخلاقى و علمى ايشان بهره مند مى شدند. هر سال در ماه مبارك رمضان در همان مسجد، در مدرسه صادقيه منبر مى رفت و به تبليغ موعظه مى پرداخت و در سوگ سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين علیه السلام اقامه عزا مى كرد و به اين ترتيب ايشان در اندك زمانى يكى از مراجع و فقهاى پرهيزگار تبريز محسوب شده و ملجأ خاص و عام گرديد.(10)

زهد و ساده زيستى

حضرت امام خمينى مى فرمايد: «من اكثر موفقيت هاى روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى، ارزش علمى و زهد آنان مى دانم...».(11) زهد و ساده زيستى يكى از بارزترين و شاخص ترين صفات علما و روحانيون بزرگ شيعه بوده است كه در طول تاريخ تشيع صفحات درخشان زندگى آنان را زينت داده و جذاب و دل انگيز كرده است.

يكى از ويژگي‌هاى مردان الهى آن است كه به درون دنيا مى نگرند، آن گاه كه مردم برون آن را مى بينند و به فرداى خويش مى پردازند آن گاه كه دون همتان به امروز خود مى انديشند. مرحوم آيت الله آقا سيد مرتضى مرعشى صفاى قناعت و ساده زيستى، روحى سرشار از معنويت را بدست آورده بود. او خود را به تعلقات مادى نيآلود. با اين كه برادر بزرگوارش حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى در مقام مرجعيت بود و خود ايشان در شهر تبريزى يكى از چهره هاى شناخته شده بود و به وجوهات شرعيه دسترسى كامل داشتند اما يك زندگى ساده و بى آلايش و دور از تشريفات براى خود درست كرده بود زندگى ساده او در تمام عمرش گوه صادقى بر روح بزرگ و زاهدانه اوست.

احتياط در گرفتن وجوهات

او در گرفتن وجوهات شرعيه كمال احتياط را مى كرد و همچنين در مصرف آن، تا يقين نمى كرد كه مورد مصرف‌اش نيست خرج نمى كرد. از هر كس وجوهات قبول نمى كرد. فرزند بزرگوار ايشان در اين مورد مى گويد: «روزى دو نفر آمده بودند و اصرار داشتند كه از آن ها وجوهات شرعيه قبول كند و ما مى ديديم كه ايشان بهانه مى آورد و سعى مي‌كند آن ها پول را برگردانند و به جاى ديگرى ببرند. بعد از رد آن ها ما فهميديم كه ايشان از لابلاى سخنان آن ها فهميده كه مقدارى از اين پول از طريق ريا بدست آمده و حلال نيست».(12)

علاقه مندى رهبر معظم انقلاب

زمانى كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اى به تبريز تشريف مى آوردند مشتاق ديدار با ايشان بودند و به هر طريق از ايشان احوالپرسى كرده و اظهار ارادت مى كردند. از جمله ايشان در سفر اخيرشان به شهر تبريز به علت محدوديت فرصت نتوانستند خودشان با حضرت آيت الله مرعشى ديدار كند. براى همين حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاى مجتهدى شبسترى را همراه هيئتى به نمايندگى به منزل ايشان فرستادند. و همين ايشان در سفرى كه قبل از انقلاب به آن خطه داشتند مستقيماً از ايشان ديدار كرده و اظهار ارادت كرده بودند.

تعبد و توسل به اهل بيت علیهم السلام

يكى از اسباب موفقيت انسان مسلمان، توسل و توجه به ائمه اطهار علیهم السلام است، توسلات انسان را در تحصيل علم، كسب اخلاص و تهذيب نفس كمك شايانى مى كند. آقا سيد مرتضى از همان ايام تحصيل در حجره خويش و در روزهاى جمعه مجلس روضه داشتند و اين برنامه را تا آخر عمر شريفش تعطيل نكردند، زيرا آن چه كه روح او را آرامش مى داد همان حالات خوش دعا و توسل بود.

او آن چنان عاشق حضرت امام حسين علیه السلام بود كه تا نام آن حضرت مى آمد قطرات اشك از چشمانش سرازير مى شد و در هر مجلسى بود وضع آن جلسه عوض مى شد و همه را منقلب مى كرد و اين عشق و علاقه را پدر بزرگوار و مادر مجلله او در وجودش به وديعت نهاده بودند، زيرا اين مادر شير فرزندان خويش را با وضو و تربيت كربلا عجين كرده بود و اينان غم و مهر حسين علیه السلام را با شير از مادر گرفته بودند و كام شان را با تربت كربلا و آب فرات برداشته بودند.

حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقا سيد شمس الدين فرزند ارشد ايشان در اين رابطه مى گويد: «زمانى كه كتاب شمس الضحى را مى نوشت قطرات اشك از چشمانش سرازير بود و يكى از ويژگي‌هاى اين كتاب همين است كه مراثى آن با حالت گريه و حزن و اندوه نوشته شده مخصوصاً مطالب مربوط به شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را با سرشك چشم معجون ساخته و با خامه گريه و اشك به رشته تحرير كشيده است. وقتى قرار شد كتابهايش را چاپ كنند اطرافيانش به او پيشنهاد كردند كه تأليفات علمى را كه مبين شخصيت علمى شماست اول چاپ كنيد ولى ايشان مخالفت كرده و گفت: اول بايد با چاپ شمس الضحى، ارادت و توسل خويش را به ائمه علیهم السلام ابراز كنم، بعداً كتاب‌هاى ديگر را منتشر مى كنيم».

زيارت كريمه اهل بيت علیهم السلام

ايشان وقتى به قم مى آمد به زيارت حضرت معصومه سلام الله علیها اهتمام خاصى داشت و هر روز به حرم مطهره كريمه اهل بيت علیهم السلام مشرف مى شد و ساعت‌هاى متمادى آن جا بود و يكى از آرزوهايش اين بود كه در جوار آن حضرت مدفون شود.(13)

مرحوم سيد مرتضى مرعشى با تمام وجود شيفته مقام شامخ ولايت و دلباخته خاندان پيامبر و اجداد طاهرينش بود و اين مهر و علاقه را با تمام وجود ابراز مى كرد و بي‌گمان بسيارى از موفقيت هايش مولود همين خصلت او بود. به حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه شریف علاقه خاصى داشت و در هر فرصتى به مسجد جمكران مى رفت و محبت خويش را با زمزمه و ترنم اين اشعار ابراز مى كرد:

اى شه والليل مو، از رخ برافكن اين نقاب × پرتوى از شمس رويت كن عيان بر شيخ و شاب

تابكى اندر حجاب قدس، رخ دارى نهان × چند باشد در پناه سايه پنهان آفتاب

برقع از ماه جمالت والضحى رو، برفكن × كن عيان و به خدا، بين عاشقان در اضطراب.(14)

آرزوى پدر

پدر بزرگوارش آيت الله سيد شمس الدين در اوائل نوجوانى ايشان به جوار حق شتافت او در يادداشت هاى خويش راجع به فرزند خويش، سيد مرتضى چنين نوشته است: «از خداوند مسئلت مى نمايم اين فرزند را هم خلف صالح حقير و مروج دين قرار بدهد. آثار نبوى در او زياد مى بينم و از خداوند خواسته ام كه از مروجين شرع و مذهب و اجداد طاهرينش باشد. كام او را با تربت حضرت سيدالشهدا علیهم السلام و آب فرات برداشته ايم.

خواب خوبى هم در حق او ديده ام و او صاحب اولاد عديده خواهد شد و در ايران سكونت خواهد كرد. اى فرزند عزيز سيد مرتضى! مرا فراموش ننمائى، زحمت تو را خيلى كشيده ام... شب هاى جمعه تا در نجف هستى بر سر قبر والدين بيا و اگر نبودى به خواندن قرآن خشنود بنما، فرزندم از نماز شب غفلت نكن، تهجد و شب زنده‌دارى، شخص را به مقامات عالى مى رساند، نبايد غفلت كرد از مناجات و ابتهال نيمه هاى شب».(15)

ايشان هم طبق دعا و وصيت پدر عمل كرد و پيش بينى هاى مرحوم سيد شمس الدين به وقوع پيوست. خلوت هاى عارفانه و تهجد و انجام نوافل و راز و نيازهاى سحرگاهى از جمله برنامه هاى او بود و موفقيت او يقيناً مرهون همين برنامه ها بوده است. او معمولاً در حال ذكر و دعا بود اما هرگز تظاهر به آن نمى كرد.

هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ × از يمن دعاى شب و ورد سحرى بود.

تأليفات و آثار قلمى

آيت الله سيد ضياءالدين مرتضى مرعشى نجفى علاوه بر تدريس و تبليغ و راهنمايى و ارشاد اهالى مؤمن منطقه به تأليف و تصنيف نيز علاقه مند بود و آثار متعددى را به رشته تحرير درآورده و از خود به يادگار گذاشته است كه در صفحات گذشته به بعضى از آنان اجمالاً اشاره شد برخى از تأليفات ايشان عبارتند از:

  • 1. شمس الضحى فى مناقب النبى والائمة الهدى، اين كتاب در سال 1355 ه.ش در تبريز به چاپ رسيده و مؤلف سعى كرده كه در نقل اخبار كمال احتياط را داشته باشد.
  • 2. تقريرات درس اصول آيت الله ميرزاى نائينى (يك دوره اصول)؛
  • 3. تقريرات درس فقه آيت الله ميرزاى نائينى (خيارات)؛
  • 5. روضه الاحباب كشكول؛
  • 6. حاشيه بر نهاية النهايه مرحوم ميرزا على ايروانى؛
  • 7. رجال الحديث؛
  • 8. حاشيه بر عروة الوثقى مرحوم سيد محمدكاظم يزدى؛
  • 9. حاشيه بر مكاسب مرحوم شيخ انصارى؛
  • 10. حاشيه بر كفايةالاصول مرحوم محقق خراسانى؛
  • 11. حاشيه بر كفايةالاصول مرحوم محقق خراسانى .(16)

دستورالعمل اخلاقى

فرزند بزرگوار ايشان حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقا سيد شمس الدين مى گويد: من وقتى 35 سال پيش عازم تحصيل به شهر مقدس قم بودم، پدرم چند توصيه اخلاقى به من فرمودند:

  • 1. رفقائى را انتخاب كن كه به دنيا و يا آخرت تو سودمند باشند البته سود دنيايى اهميت چندانى ندارند و سعى كن صفات بارز آن‌ها زهد و تقوى و علم باشد.
  • 2. در گرفتن و مصرف كردن وجوهات شرعيه كمال احتياط را داشته باش.
  • 3. زيارت حضرت معصومه سلام الله علیها را سعى كن هر روز انجام دهى ولو اين كه زيارت‌نامه بخوانى.
  • 4. زيارت جامعه را حداقل هفته اى يكبار بخوان و به زيارت عاشورا مداومت داشته باش.

اين ستاره تابناك آسمان فقاهت، پس از عمرى تلاش و كوشش و بدوش كشيدن مسئوليت ترويج دين و بجا گذاشتن آثارى زرين، سرانجام در طلوع فجر روز دوشنبه 19 ذى العقده 1416 (فروردين 1375) غروب كرد و به جوار رحمت حق شتافت و به اجداد طاهرينش پيوست.

پيام تسليت رهبر معظم انقلاب

حضرت آيت الله خامنه اى رهبر معظم انقلاب پس از شنيدن رحلت آن عالم فرزانه به حضرت حجةالاسلام والمسلمين آقاى سيد محمود مرعشى نجفى پيام تسليت فرستاده و به خانواده معظم‌له تسليت گفته و ابراز همدردى فرمود و در مورد دفن ايشان در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به توليت محترم آستانه دستوراتى صادر كرد.(17)

پيكر مطهر اين عالم جليل القدر و عظيم المنزله در ميان غم و اندوه اقشار مختلف و بر دوش مردم عزادار و با شركت علماى اعلام و امام جمعه و نماينده مقام معظم رهبرى و ساير مسئولين محلى تبريز از مقابل مسجد جامع تبريز تشييع و به سوى شهر مقدس قم انتقال داده شد.(18) و در قم نيز پس از تشييع بسيار باشكوه با شركت حضرات آيات و علما و بزرگان در صحن مقدس در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مقبره 14 به خاك سپرده شد.

فرزندان

از آيت الله سيد مرتضى مرعشى چهار پسر و سه دختر به يادگار مانده است كه دو تن از فرزندانش روحانى مى باشند:

  • 1. حضرت حجةالاسلام والمسلمين سيد شمس الدين مرعشى، ايشان حدود سى و پنج سال است كه در قم اقامت دارند و از محضر آيات عظام محقق داماد و حائرى و گلپايگانى و عموى بزرگوار خود وحيد خراسانى استفاده نموده و اينك در رديف مدرسين حوزه علميه قم مى باشد و علاوه بر تدريس صاحب تأليفات نيز مى باشند. نگارنده با تقدير و تشكر از همكارى صميمانه ايشان كه در تدوين اين نوشتار ما را يارى كردند، توفيق روزافزون براى ايشان آرزو مى كند.
  • 2. حضرت حجةالاسلام والمسلمين سيد مهدى مرعشى يكى از علماى متتاز تبريز بوده و از اساتيد و مدرسين بنام آن ناحيه محسوب مى شود و افزون بر تدريس و اقامه نماز جماعت و تبليغ معارف نورانى الهى، صاحب تأليفاتى در زمينه فقه، رجال و ساير موضوعات مى باشد. والسلام. (اول تير 27 1377، صفر 1419 مصادف با ايام شهادت مظلومانه حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ على غروى تبريزى در كربلا).

پى نوشت

(1). شهاب شريعت، ص 107 و يادداشت هاى فرزند ايشان.

(2). قبسات من حياةالاستاذ المرعشى النجفى، ص 15.

(3). همان، ص 16 و 17.

(4). سوره آل عمران، آيه 34.

(5). با استفاده از يادداشت هاى فرزند ايشان.

(6). مصاحبه با فرزند ايشان.

(7). مقدمه كتاب شمس الضحى.

(8). با استفاده از يادداشت‌هاى فرزند معظم ايشان و ص 108 شهاب شريعت.

(9). مصاحبه با فرزند ايشان.

(10). با استفاده از يادداشت‌ها و خاطرات فرزند معظم ايشان.

(11). صحيفه نور 20/244.

(12). از خاطرات فرزند ايشان.

(13). مصاحبه با فرزند بزرگوار ايشان.

(14). شمس الضحى، ص 639.

(15). شهاب شريعت ص 109.

(16). از يادداشت‌هاى فرزند ايشان.

(17). همان.

(18). روزنامه ابرار 22 فروردين 1375.